۲/۲۰

 

۹/۲۱

 

۱/۴۲

 
 

کم

 

۳۴

 

۳۴

 

۶۸

 
 

۳/۱۴

 

۳/۱۴

 

۶/۲۸

 
 

جمع

 

۱۱۹

 

۱۱۸

 

۲۳۷

 
 

۲/۵۰

 

۸/۴۹

 

۱۰۰

 

این داده بیانگر آن است که ۸/۳۵درصد از زنان با داشتن شغل احساس قدرت متوسط و زیاد داشتند و ۳/۱۴% از آنان با داشتن شغل احساس قدرت کمی می‌کردند. البته همانطور که ذکر شد بر این احساس قدرت محدودیت‌هایی نیز حاکم است. همچنین کای اسکوار به دست آمده در خصوص رابطه بین دو متغیر در سطح ۹۵% به لحاظ آماری معنادار است(۰۰۴۲/۰ Sig=). در این حالت فرضیه، زنان با داشتن شغل احساس قدرت در آن‌هانیز افزایش می‌یابد، نیز تقویت میشود.
لازم به ذکر است که در جریان مصاحبه‌ها و نیز نتایج پرسشنامه پدیده‌ای که بسیار قوی خود را نشان داد این بود که داشتن شغل مناسب، احساس قدرت را برای زنان به همراه دارد. اما نکته‌ اینجاست که تمایل نداشتن به شغل بیشتر به علت این بود که زنان خودشان این شغل را انتخاب نکرده‌اند و این شغل مورد علاقه آن‌ها نیست.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۲-۲- تلقی و برداشت زنان ازاحساس قدرت

در بررسی مصاحبه‌ها مشاهده میشود تقریبا زنان پاسخگو احساس قدرت خود را در چهارچوب خانواده و در رابطه با همسر و فرزندان خود تعریف میکنند. البته برخی از آنان بر این باورند که برای تعریف قدرت بایستی بین زن و مرد تفکیک قائل شد وقدرت مردانه را نشات گرفته از جنسیت مردانه آن‌ها تلقی می‌کنند. جامعه شناسان قدرت را رابطه‌ای اجتماعی می‌دانند که فرد در موقعیتی است که می‌تواند خواست خود را علی رغم هر مقاومتی اعمال کند بر اساس این تعریف می‌توان هسته اصلی قدرت را وادارکردن فرد به یک رفتار علی رغم میل خود دید (وبر،۱۳۷۰: ۵۳). منظور از ساختار قدرت در خانواده، الگوهای تصمیم‌گیری زوجین در هزینه‌ها، خرید امکانات، تربیت فرزندان و غیره‌ است.
تئوری ارائه شده در تبیین این موضوع تئوری منابع است این تئوری نخستین بار توسط بلود و ولف[۲۶] در دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. شاید بتوان گفت یکی از عوامل موثر در ایجاد این توجه و علاقه به بحث ساختار قدرت در خانواده ورود زنان به بازار کار باشد که پیامدهای بسیاری را بر ساخت و توزیع قدرت در خانواده بر جای نهاده‌ است از جمله تغییر در روابط سنتی اقتدار و ایجاد توازنی نو در روابط قدرت که تا حد زیادی به سود مشارکت بیشتر زنان در تصمیم‌گیری‌ها و افزایش دامنه قدرت آن‌ها در خانواده بوده ‌است. لذا تحقیقات به‌این سو شکل گرفتند که عوامل یا عناصری که باعث افزایش یا کاهش قدرت هر زوج می‌شود کدام است. تعادل و توازن قدرت در تصمیم‌گیری‌ها به نفع کسی است که منابع و امکانات بیشتری را به خانه می‌آورد. هر چه منابعی که فرد در اختیار دارد بیشتر باشد، از قدرت بیشتری برخوردار است و چنین فردی حق دارد تصمیمات مهمی را که بر کل خانواده تاثیر می‌گذارد، اتخاذ کند. بر پایه‌ این نظریه فرض شد که از آنجا که مردان معمولا منابع بیشتری را در اختیار دارند، از قدرت افزون‌تری برخوردارند. آن‌ها نیز معتقدند که افزایش سطح تحصیلات مرد و پایگاه شغلی او منابعی هستند که مرد می‌تواند از آن جهت کسب قدرت بیشتر در روابط خانوادگی استفاده نماید(بلود و ولف، ۱۹۶۰: ۲۹).
جدول شماره(۴-۸): جدول فراوانی احساس قدرت زنان

 

شرح

 

فراوانی مطلق

 

درصد معتبر

 
 

زیاد

 

۶۹

 

۱/۲۹

 
 

متوسط

 

۱۰۰

 

۲/۴۲

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...