۳ـ ۲ـ ۴ کوچک شمردن گناه
« و من ذلک آن یستصقر الذنب و یحتقره فیکون اعظم من اجتراحه» (مکّی،۱۹۹۵، ص۳۷۰)؛ کوچک شمردن گناه، بزرگ تر از انجام دادن گناه است.
«ان استصغار الذنب کبیره» ؛ کوچک شمردن گناه، گناهی بزرگ است.
به کوچکی گناه نباید نگاه کرد بلکه به عظمت کسی که در مقابل او گناه انجام می شود باید توجه کرد« لا تنظر الی صغر الخطیئه و انظر الی کبریاء من واجهته بها» ؛«گناه هر چند کوچک است اما در برابر عظمتِ خدا بزرگ است»(همان ،ص۳۶۷) ؛«مثلِ عالمی که مقتدای جامعه است و لغزش او جامعه ای را گمراه می کند؛ مانند کشتی شکسته ای است که همه ساکنان خود را هلاک می کند» (همان، ص ۳۷۱).
«پافشاری برگناه ،گناهی به گناهان انسان می افزاید» (همان، ۳۸۴).
موضوع توبه با در نظر گرفتن مبدا و مقصد سالک و عارف متفاوت است.؛ توبه زاهدان، رغبت به دنیاست«آن رجوع است از رغبت اندرون به دنیا با بی رغبتی از آن»؛ توبۀ اهل حضور غفلت است «آن رجوع است از غفلت با حضور»؛ توبه متخلفان اخلاق نکوهیده است «آن رجوع است ازاخلاق سیئه با اخلاق حسنه».
توبۀ عارفان ،از نسبت دادن حسنات به خود است«اهل معرفت هر گاه حسنه ای به خود اضافت کنند از آن توبت واجب دانند»؛ توبۀموحدان رجوع از ماسوای حق است«اهل توحید هر گاه که نظر به غیر کنند آن راگنا ه دانند واز آن توبت واجب شمرند» (کاشانی، ۱۳۸۱، ص۳۷۰)
نتیجه این که سالکان با در نظر گرفتن موقعیت، مرتبه ایمان، علم، تقوی، معرفت و محبت ، توبه آن ها یکسان نیست ؛ بنابراین موضوع توبه آن ها مختلف خواهد شد توبه عوام از گناهان است و موضوع آن ، اقسام گناه از صغیر و کبیره است ؛ موضوع توبه خواص مانند پیامبران و عارفان الهی از سنخ دیگر است که پایانی برای آن متصوّر نیست.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳ـ ۴مراتب توبه
۳ـ ۴ـ ۱ توبۀ با بصیرت
توبۀ افراد با توجه به ایمان، علم، تقوی و یقین آن ها در یک درجه نیست؛ توبه عالم با توبۀ جاهل تفاوت دارد «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» (زمر، ۹) ؛آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؛« فضل العلم احَّب الی الله من فضل العباده (مجلسی، ج۱، ص۱۶۴)؛ نزد خدا علم از عبا دت برتر است.
سالکی که با بصیرت راه حقیقت را می پیماید، با شخصی که فاقد آن است تفاوت دارد.
«من عمل علی غیره بصیره کسائر علی غیر علم کان ما یفسده اکثر مما یصلح» (همان، ج۱، ص ۲۹۸) . و ترس از خدا بعد از شناخت خداست و آنچه موجب توبه می شود خوف خداست. «به طور کلی آن چه انسان را به توبه وادار می کند فقط خوفی است که از بینایی و شناسایی قلبی سرچشمه می گیرد (غزالی، ۱۳۷۰، ص۱۹۰). «بنده با ایمان در هنگام گناه ،گویی کوهی را بر فراز خود می بیند که نزدیک است سقوط کند ولی بی ایمان مانند کسی است که مگسی از روی بینی او بپرد» (مکی، ۱۹۹۵، ص ۳۶۷). توبه هم مانند هر عمل دیگر نیاز به علم و آگاهی دارد «لا عقوبه اشد علیهم من فقد علم التوبه» (همان، ص۳۶۲ )؛ عقوبتی بالاتر از نادانیِ نسبت به توبه نیست.
۳ـ ۴ـ ۲ توبۀ عوام
توبه عوام از گناهان است «توبه العام من الذنوب» (مجلسی، بی تا، ج۶، ص۴۳) و مراتب توبه عوام نیز بسیار است که در ذیل به بعضی از آن اشاره شده است:
۳ـ ۴ـ ۳ تأخیر در توبه
وساوس شیطانی به سالک اجا زۀ توبه نمی دهد.
«بنده ای همه روزه عزم می کند توبه کند اما امروز را به فردا می اندازد و هر شهوتی که پیش می آید می گوید این را انجام می دهم و دیگر انجام نمی دهم» (غزالی، ۱۳۷۰، ص۶۶۳).
۳ـ ۴ـ ۴ توبه از امیدهای دروغین
خداوند –تبارک وتعالی- بدون علّت ،کسی رامورد رحمت قرار نمی دهد.
«دیگری گوید بر خدا واجب نیست که به جهنم ببرد بلکه ممکن است ما را عفو کند چون شهوتی بر وی غالب شد گوید حق تعالی عفو کند و امید به رحمت خدا دارد» (غزالی،۱۳۷۰،ص۶۶۳).
۳ـ ۴ـ ۵ کوچک شمردن گناه
شخصی از گناه کبیره توبه می کند اما گناه کوچک را نادیده می گیرد «و من ذلک آن یستصقرالذنب و یحتقره»؛ و کوچک شمردن گناه از انجام دادن گناه بالاتر است «فیکون اعظم من اجتراحه» (مکی، ۱۹۹۵، ص۳۷۰).
کسی هست که می گوید:«ای کاش هر گناهی انجام دادم مثل این گناه بود» ؛گناه را ناچیز می داند و این گناه بخشیده نخواهد شد «الذنب الذی لا یغفر قول العبد: لیت کل شیء عملته مثل هذا» (همان، ص ۳۶۷).
۳ـ ۴ـ ۶ توبۀ کاذب
توبه دیگر زبانی است ولی با پشیمانی قلبی نیست ؛ این توبه دروغگویانست «الاستغفار باللسان من غیر توبه و ندم بالقلب توبه الکذابین» (مکّی ،۱۹۹۵، ص۳۸۱).
۳ـ ۴ـ ۷ توبه از لذتِ یادآوردن گناه
توبه ای است که از گناه پشیمان و همراه ندامت قلبی است اما شیرینی گناه در یاد و خاطره ی او باقی است ؛ در خبری آمده است : «یکی از انبیاء شفاعت کرده اند در قبول توبه یکی از بنی اسرائیل، وحی آمد که به عزت من اگر اهل آسمان ها اندر حق وی شفاعت کنند، نپذیریم تا حلاوت آن گناه اندر دل وی همی ماند (غزالی، ۱۳۷۰، ص۶۵۰).
و همین طور گناهانی است آشکار، مانند گناهانی که مردم علناً انجام می دهند ؛ یاد گناه که همراه لذت باشد گناهان باطنی است «معصیت ذنب ظاهر است تلذذ ازتذکار آن بعد از ترک، ذنب باطن است» (کاشانی، ۱۳۸۱، ص۳۶۷). توبه ای که پس از ندامت، از یاد گناه لذت نمی برد. «اذا ذکرت الذنب ثم لا تجد حلاوه عند ذکره فهو التوبه» (هجویری، ۱۳۸۴، ص ۴۳۶)؛چون گناه رایاد کنی واز یاد کرد
ن آن در دل لذّتی نیا بی،آن توبه باشد.
مرتبه دیگر آن است که ظاهراً و باطناً نادم است و نه تنها یاد گناه برای او شیرین نیست بلکه تلخ نیز هست.
«بدانکه معصیت اگر چه بطبع مشتهی بود ولیکن اندر حق تایب، همچون انگبین باشد که زهر بود»؛«زهر از آن بود که اندر وی سخط حق تعا لی باشد وهمۀ معا صی هم چنین بود» (غزالی، ۱۳۷۰، ۶۵۹).
گناه سبب غصه،گرفتاری و رنج بی شمار است. «کسی که یکبار از آن بچشد و رنج بسیار دید چون دیگر بار اندیشه ی آن کند موی های وی به تیغ خیزد از کراهت آن و شهوت حلاوت آن به خوف زیان آن پوشیده شود»؛ (همان جا).
۳ـ ۴ـ ۸ توبۀمداوم
تائبی پس از ندامت ظاهری و باطنی در یاد گناه نیست و اگر گناهان را بیاد آورد لذت نمی برد و ناراحت نیز هست اما این حالت همیشه نیست.
عمل اندکِ مستمر بهتر از عملِ بسیاریست که مستمر نباشد باشد.
پیامبر فرمودند: «احبَّ الاعمال الی الله ادومها و ان قلّ» ؛بهترین کارها آن است که پیوسته بود؛ اگر چه اندک بود» (شیروانی، ۱۳۸۵، ص۲۵).
البته باید به این نکته توجه داشت که توبه مشروط به استمرار نیست «بدان که توبه را شرط تابید نیست از بعد آن که عزم به رجوع ناکردن به معصیت درست باشد اگر تایبی را فترتی افتد و به معصیت بازگردد به غیر صحت عزم رجوع، اندر آن ایام گذشته حکم و ثواب توبه یافته باشد» (هجویری، ۱۳۸۴، ص ۴۳۵). «و یکی از مشایخ رحمهم الله گفته است که من هفتاد بار توبه کردم و باز معصیت بازگشتیم تا هفتاد و یکم بار استقامت یافتم».
در روایت است: «ان الله یحب الله یحب المفتن التواب» (مجلسی، بی تا، ج ۶، ص ۴۰) خداوند گنهکاری را که پیوسته از گناه توبه می کند دوست دارد البته در ادامه می فرمایند و اگر گناه نکند فضیلت آن بالاتر است. «و من لا یکون ذلک منه کان افضل» (همان جا).
مرتبه دیگرآن است که همه موارد مذکور رعایت شود اما این تا زمانی است که اسباب گناه مهیا نیست و چنانچه اسباب گناه فراهم شود برگشت به معصیت دارد.«ثم یتوب من الاجتماع مع سبب الذنب» (مکی، ۱۹۹۵، ص۳۸۵)؛ به این سبب تائب در هنگام مواجه با اسباب گناه باید از آن ها دوری کند.
۳ـ ۴ـ ۹ توبه از اسباب گناه
تائبی هست که از هر آنچه او را به سوی گناه می برد یا گناه را به یاد او می آورد اگر چه آن چیز حلال باشد پرهیز می کند و این نکته بسیار مهمی است؛ مثلاً در جایی ممکن است عملی که به ظاهر نیکواست، سبب گناه بزرگی شود به دلیل این که فساد آن بیشتر از اصلاح آن است و سالک راه خدا آن را ترک می کند
«و کل سبب یدعوا الی معصیه او یذکر بمعصیه فهو ذنب و ان کان مباحا و قطعه طاعه و هذا من دقائق الاعمال» (همان، ص ۳۷۹)؛ هر آنچه که انسان را به سوی معصیت ببرد یا او را به یاد گناه اندازد آن گناه است؛ اگر چه از نظر ظاهر آن کار درست باشد .
سالک از ابتدا باید راه نفوذ شیطان را ببندد و راه ها و خاطره هایی را که به گناه می رسد مسدود کند هر چند آن راه ها و خاطره ها در ظاهر خوب و پسندیده باشد و در سیر و سلوک این موضوع بسیار با اهمیتی است
۳ـ ۴ـ ۱۰ توبه از نداشتن اخلاص
مرتبه دیگر، توبه ای است که خالص برای خدا نیست؛ توبه باید برای اغراض نفسانی و رسیدن به خواهشهای مادی نباشد؛ در احادیث و آثار مشایخ عرفان توجه بسیاری به آن شده است ؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«الاخلاص یجمع فواضل الاعمال و هو معنی مفتاحه القبول»؛ اخلاص اعمال شایسته را تحصیل می کند و کلید قبولی اعمال است (نوری طبرسی، ۱۴۰۸، ص ۹۹)
و توبه هم باید برای خدا باشد (ثم التوبه من اَن لا یکون اراد وجه الله تعالی خالصاً بجمیع ما ترکه لاجله) (مکی،۱۹۵۵، ص۳۸۵)؛ «هر کاری در وی مغز اخلاص نیست آن کار را اصلی نباشد (ژنده پیل، ۱۳۶۸، ص۳۹).
بنده ای که برای کسب موقعیت و بدست آوردن مطامع دنیوی، پول، شهرت، آبرو، قدرت و …. توبه کند، توبۀ او خالصانه نیست اگر بنده ای در حضور مردم و برای رضای مردم توبه کند ،در غیاب مردم توبه می شکند و در خلوت کار دیگر می کند . توبه، باید برای رضایتِ خدای –تبارک وتعالی- باشد.
۳ـ ۴-۱۱توبه ازخود پسندی
توبه ای که تائب به عجب مبتلا شود شروعی برای هلاکت اوست ؛ درخبرآمده است :اگرخداوند می دانست بنده ای گرفتار عجب نمی شود هرگز به گناه آلوده نمی شد«انّ الله علم انّ الذّنب خیرٌ للمؤمن من العجب ولو لاذلک ما ابتلی مؤمناّ بذنب احدا»(کلینی،۱۳۷۰،ج۵،ص۲۲۵).
وقتی سالکی به توبه خود ببالد مانع تکامل اوست «ثم النظر الی التوبه و السکون الیها و الا دلال بها» (مکی، ۱۹۹۵، ص ۳۸۵).
چه بسا تائبی که عجب او را فاسد نمود و چه بسا هلاکت از خود بینی باشد (مجلسی، بی تا، ج ۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...