که شرایط و قواعد گفته‌ها و نوشته‌ها را تعیین می کنند (سلطانی، تحلیل گفتمان انتقادی hattp://sultani.belagfa .cim/post-15.aspx). اگر چه فوکو از ادامه نظریه‌پردازی راجع به گفتمان منصرف شد. اما مفهوم نوینی که وی از قدرت ارائه داد، تاثیر عمیقی بر نظریات بعدی به جای گذارد (سلطانی،۱۳۸۳: ۴۹).
مفهوم قدرت از منظر فوکو اساسی‌ترین مفهوم و لازمه فهم نظریه وی است. قدرت از دیدگاه وی بسیار وسیع و فراتر از زبان است. از نظر فوکو، قدرت در گفتمان گسترده می‌شود، اما تنها از طریق زبان و سنبل‌ها عمل نمی‌کند؛ بلکه از طریق کردارهای نهادینی که وی آنها را «اعمال غیر زبانی» می‌نامد نیز اعمال می‌شود. علت این امر، آن است که او بین نهادهای گفتمانی و غیر گفتمانی تفاوت قائل می‌شود (کیت نش ،۱۳۸۰: ۴۶).
« قدرت به عقیده فوکو قبل از هر چیز مولد[۸]است». (کیت نش، همان: ۳۹) وی قدرت را آن‌طور که و بر آن را در دست حاکمان و فروانروایان باشد و فرمانبران فاقد آن هستند، نمی‌داند. به عقیده فوکو قدرت صرفاً سرکوب‌گر نیست، بلکه نیروی مولد است که، سازنده گفتمان، دانش، بدن‌ها و ذهنیت‌هاست ((Jorgensen & Philips ,2002 :13.
آنچه مد نظر فوکواست این که گفتمان‌ها بیانگر ایدئولوژیک جایگاه طبقاتی نیستند؛ بلکه کنش‌های قدرتی هستند که فعالانه به زندگی مردم شکل می‌دهند (عضدانلو،۱۳۸۰: ۵۶). بنابراین قدرت را نباید به نهادهای سیاسی محدود کرد، قدرت در تمامی جامعه جاری است و نقش مستقیم مولد ایفا می‌کند. فوکو، گفتمان را نه تنها در ارتباطشان با قدرت، که با دانش و حقیقت نیز می‌سنجد (دریفوس، ۱۳۷۶: ۳۱۲). به نظر او «قدرت و دانش در درون گفتمان با هم یگانه می‌شوند» (عضد انلو، همان:۵۷). گفتمان فوکو یک نظام معنایی است که نه تنها زبان بلکه کل حوزه اجتماع را در بر می‌گیرد. که از این نظرگاه گفتمان وی با گفتمان مطرح در «تحلیل انتقادی گفتمان» تفاوت بسیار دارد، چون در همه رویکردهای تحلیل انتقادی گفتمان، گفتمان در هر صورت کوچکتر از زبان است. این زبان است که گفتمان را در بر می‌گیرد و به آن تعین می‌بخشد (سلطانی،۱۳۸۳: ۴۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اگر چه نظریه فوکو از نظریات پرکاربرد در حیطه گفتمان به شمار می‌رود، اما انتقاداتی بر نظریه وی وارد است که عبارتند از:
- فاقد ابزارهای کاربردی وسیع برای تحلیل همه زوایای پدیده‌های متکثر سیاسی و اجتماعی است. (پوزش شیرازی، ۱۳۸۷: ۲۸)
- نظریه گفتمانی وی دارای نسبی‌گرایی افراطی است. این مشکل به‌ویژه برای پژوهش در مورد موضوعات اسلامی دو چندان می‌شود، زیرا با متون مقدس سروکار می‌یابد که بنیان آن‌ها بر وجود خداوند یگانه و حقیقت واحد در جهان قابل دسترسی و شناخت برای انسان، استوار است (حقیقت،۱۳۸۵: ۴۸۶).
- با توجه به اینکه از منظر فوکو گفتمان ها ابدی و آرمانی نیستند و از ابتدا تاریخی و زمانمند هستند. بنابر نظریات وی بر موضوعاتی قابل استفاده است که جنبه تاریخی داشته باشند.
شکل ۲-۱. تحلیل گفتمانی میشل فوکو
میشل پشو
سرچشمه اصلی نظریه میشل پشو؛ زبان شناس مارکسیست آلمانی که ما را به سوی سیاست معنا در گفتمان‌های متضاد هدایت می‌کند، مقاله‌ای مشهور از لویی آلتوسر تحت عنوان «ایدئولوژی و دستگاه‌های ایدئولوژیک دولتی» است (مک دانل، ۱۳۸۰: ۸۵). فهم نظریه گفتمان پشو همانند اندیشه مارکسیست‌ها بر پایه‌ی مفهوم کلیدی «تضاد» استواراست. به اعتقاد وی «گفتمان همیشه در حال گفتگو و در تعارض با مواضع دیگر است» (میلز،۱۳۸۲: ۲۲) از نظر او «گفتمان‌ها به هیچ وجه جنبه مسالمت‌آمیز ندارند، بلکه از دل تضاد ها، برخوردها و تقابل با یکدیگر سر بر‌می‌آورند و گسترش می‌یابند. به همین خاطر هر نوع کاربرد و استفاده از واژه‌ها و عبارات در نوشتار و گفتار، دارای بعد سیاسی است» (مک دانل،۱۳۸۰ :۱۱۱).
تضاد زمانی روی می‌دهد که اید ئولوژی‌های مختلف کنار هم صف‌آرایی نمایند و نتیجه این امر، مبارزه دائمی میان ایدئولوژی‌های متعارض خواهد بود. میشل فوکو اعتقاد دارد که «مبارزه ایدئولوژیک، بنیاد ساختار گفتمان است» (میلز،۱۳۸۲: ۱۱۷). بنابراین وی گفتمان را یکی از اشکال ایدئولوژیک می‌داند .جایگاه هر گفتمان، به نقشی باز می گردد که آن گفتمان در مبارزه بر عهده می‌گیرد. با توجه به اینکه تمرکز دیدگاه پشو بر مسأله تضاد استوار است و از آنجایی که همه تحولات را صرفاً از دید تضاد طبقاتی و مبارزات ایدئولوژیکی می نگرد می‌تواند سبب ایجاد محدودیت در تحلیل و تک بعدی انگاری در بررسی علل پدیده‌ها شود(پوزش شیرازی ،۱۳۸۷: ۳۱).
تئون ای وان دایک
تئون ای وان دایک یکی از چهره‌های شاخص تحلیل انتقادی گفتمان است که با رویکردی نسبتاً متفاوت از دیگر رویکردهای تحلیل انتقادی گفتمان متمایز می‌شود. وی با هدف مطالعه ارتباطات و تعاملات اجتماعی، میان سه مفهوم گفتمان، شناخت و اجتماع ارتباط برقرار می‌کند و رویکرد متمایز اجتماعی- شناختی را[۹] را به تحلیل انتقادی گفتمان می‌افزاید. )سلطانی،۱۳۸۴: ۵۸) وان دایک در چارچوب مثلث (گفتمان- شناخت و اجتماع) به مفهوم مورد علاقه خود تحلیل انتقادی گفتمان یعنی ایدئولوژی می پردازد و سعی دارد جنبه گفتمانی ایدئولوژی ها را در تعیین چگونگی فهم و باز تولید آنها در اجتماع توضیح دهد.
وی از ایدئولوژی تعریفی بی طرفانه و خنثی ارائه می‌دهد که می تواند مثبت یا منفی باشد. او ایدئولوژی را به طور عام به منزله نظام باورها تعریف می‌کند. از نظر او ایدئولوژی مبنای کردارهای اجتماعی نیز می‌باشد و یکی از این کردارهای اجتماعی که شدیداً تحت تاثیر ایدئولوژی است کاربرد زبان و گفتمان است. جنبه گفتمانی ایدئولوژی ها توضیح می‌دهد که چگونه ایدئولوژی ها بر گفتار و نوشتار روزانه ما تاثیر می‌گذارد، چگونه ما گفتار ایدئولوژیک را می‌فهمیم و چگونه گفتمان در باز تولید ایدئولوژی در اجتماع نقش دارد. بنابراین کاربرد زبان، متن، گفتار و تعاملات و ارتباطات کلامی تحت عنوان عام گفتمان مورد بررسی قرار می گیرد (سلطانی،۱۳۸۴: ۵۸-۵۹) از این رو به عقیده وان دایک ایدئولوژی نظام‌های باوری[۱۰] هستند که در میان گروهی از مردم مشترک هستند که می‌توان آن را باز نمایی اجتماعی[۱۱] نیز نامید. ایدئولوژی‌ها باورهای بنیادی و نظم دهنده این بازنمایی‌های اجتماعی‌اند. ایدئولوژی ها را می توان مبنای هویت گروه دانست. ایدئولوژی‌ها و باز نمایی‌های اجتماعی ناشی از ایدئولوژی‌ها، تحلیل اجتماعی کنش‌گران را سامان می‌دهند (Teun van Dijk,2001:2-3).
وان دایک نیز در پاسخ به این سؤال که گفتمان دقیقاً به چه معنایی است؟ اظهار می‌دارد که «کاش می‌توانستم آنچه را که درباره گفتمان می‌دانم، به شکلی فشرده در تعریفی ساده بگنجانم». او ادامه می‌دهد که متأسفانه مفهوم گفتمان نیز مانند مفاهیمی‌ چون زبان، ارتباط، تعامل، جامعه و فرهنگ مفهومی‌اساساً مبهم است (میر فخرایی،۱۳۸۳: ۷). وان دایک در توضیح معنای متعارف گفتمان، آن‌گونه که در زبان روزمره و فرهنگ‌های لغات به‌کار می‌رود، گفتمان را شکلی از کاربرد زبان، مثلاً در یک سخنرانی و یا حتی به‌ طور کلی‌تر، زبان گفتاری یا شیوه سخن گفتن می‌داند ( میر فخرایی، همان: ۸).
وان دایک گفتمان را شامل سه چیز می داند: ۱- معنا ۲- صورت ۳-کنش و کنش متقابل. از آنجا که نقطه تاکید تحلیل گفتمان انتقادی، کشف کردن و زدودن طبیعی شدگی گزاره های ایدئولوژیک است. وی به‌شیوه پیروز ایدئولوژی در گفتمان و روش‌شناسی کشف آن توجه دارد. تئون وان دایک اظهار می دارد که تحلیل‌گران انتقادی گفتمان، نمی‌توانند در جایگاه ناظر بی‌طرف یا خنثی قرار بگیرند. آنها مواضع سیاسی– اجتماعی خود را به صراحت بیان می‌کنند.
از نظر او گفتمان در خود واجد معنا نیست بلکه معنا به واسطه کاربرد زبان در اجتماع در قالب فرایندهای فهم، درک مطلوب یا تفسیر، به گفتمان نسبت داده می‌شود. گفتمان در این رویکرد، به معنای عام، یک رویداد ارتباطی (تعامل محاوره‌ای، متن نوشتاری، حرکات بدن، صفحه‌بندی، تصاویر، جنبه‌های نشانه‌شناختی و چند رسانه‌ای دیگر …) مرتبط با دلالت‌های معنایی به کار می‌رود. به نظر می‌رسد وان دایک، گفتمان را همان زبان در بافت موقعیتی و اجتماعی در نظر می‌گیرد. (همانند زبان‌شناسی نقش‌گرا) سپس آن‌ را با شناخت فردی یا جمعی مرتبط می‌داند. باورها، اهداف، ارزیابی‌ها و احساسات را ساختارها و بازنمودها و فرآیندهایی ذهنی می‌داند که با گفتمان موقعیت‌مند تعامل دارند. سرانجام اجتماع را شامل خرده ساختارهای محلی تعاملات رودررو و ساختارهای همگانی‌تر سیاسی – جمعی که در قالب گروه‌ها و روابط گروهی، سازمان‌ها،‌ فرآیندهای اجتماعی و نظام سیاسی و خصوصیات انتزاعی فرهنگ، ایجاد می‌شوند می‌داند (Vandijk , 2001: 9.
فرکلاف
نورمن فرکلاف استاد رشته «زبان در زندگی اجتماعی» (میلز،۱۳۸۲: ۱۹۰) از شاخص‌ترین چهره های تحلیل انتقادی گفتمان است که تلاش می‌کند تا تئوری زبان شناختی را با مدل گفتمانی خود پیوند دهد. اهمیت فرکلاف در مطالعات گفتمانی، بردن متن از صرف زبان‌شناختی و بر قراری نسبی روشمند میان متن و زمینه اجتماعی و سیاسی است (سلطانی،۱۳۸۴: ۶۰). وی برای تحلیل گفتمان به ارائه سه الگو در این زمینه می‌پردازد: ۱- تولید متن ۲-کردار گفتمانی و ۳-کرداراجتماعی و با تشریح این سه لایه، چگونگی جمع شدن سه نگرش توصیفی، تفسیری و تبینی (بررسی توضیح و چرایی رابطۀ بین عناصر گفتمانی و اجتماع ) را در چهارچوب تحلیل انتقادی گفتمان به تفسیر می‌کشد. (فرکلاف،۱۳۷۹: ۲۱-۵۲)
فرکلاف وام دار نظریه‌پردازانی چون فوکو و پشو است اما در عین حال به صراحت اعلام می‌کند که کار او کاربرد ساده‌ای از آثار فوکو و پشو نیست. او بیان می‌کند که چون او این شکل از تحلیل گفتمان انتقادی را تنها در مناسبت با ساختار زبان شفاهی و متون مکتوب کشف کرده است، مسائل مورد نظر او ناگزیر با مسائل فوکو متفاوت خواهد بود ( میلز،۱۳۸۲: ۱۸۹-۱۹۰). فرکلاف با اتکا به مبانی بحث‌های فوکو گفتمان را صرفاً بازتاب کننده‌ی رابطه‌ی قدرت بیرون از آن نمی‌داند، بلکه برای گفتمان وجهی تاسیس کننده قائل است (تاجیک: ۱۷). به نظر وی گفتمان در منظومه تعاملات گفتمانی و در رابطه پیچیده با شرایط اجتماعی و سیاسی قابل فهم و تحلیل است (همان: ۱۸). فرکلاف رویکردش را مطالعات انتقادی زبان می‌نامد و هدفش را این چنین بیان می‌کند:
«هدف کاربردی‌تر کمک به افزایش هشیاری نسبت به زبان و قدرت به ویژه نسبت به اینکه چگونه زبان در سلطه‌ی بعضی‌ها بر بعضی دیگر نقش دارد، است. با در نظر گرفتن توجه من به ایدئولوژی، این بدان معناست که به مردم کمک کنیم تا بفهمند تا چه اندازه زبان شان مبتنی برمفروضات عقل سلیم نیست و اینکه چگونه این مفروضات مبتنی بر عقل سلیم از نظر ایدئولوژیک به وسیله روابط قدرت شکل گرفته‌اند». (۱۹۸۹:۴Fairclough,) بنابراین وی در مطالعاتش می‌کوشد میان زبان، قدرت و ایدئولوژی ارتباط برقرار کند و روابط میان آنها را به تحلیل بکشد. از نظر گاه گفتمانی، فرکلاف جامعه را چنین تبیین می کند: «به نظر من نهادهای اجتماعی شامل صورت‌بندی‌های ایدیولوژیک– گفتمانیِ گوناگونی هستند که با گروه‌های مختلف در درون نهاد پیوند دارند و از میان این صورت‌بندی‌ها، معمولاً یکی بر دیگران مسلط است. در هر صورت‌بندی ایدیولوژیک– گفتمانی، نوعی جامعۀزبانی است که هنجارهای گفتمانیِ ویژه خود را دارد». (فرکلاف،۱۳۷۹: ۲۵)
فرکلاف گفتمان را عرصه ظهور و باز تولید قدرت می‌داند و این مسئله را در منظومه‌ای از ساختار و تعاملات گفتمانی در رابطه با شرایط اجتماعی و سیاسی (متن و زمینه)جستجو می‌کند. او در تحلیل انتقادی خود در بررسی پدیده‌های زبانی و اعمال گفتمانی، به فرآیندهای ایدئولوژیک در گفتمان، روابط بین زبان و قدرت، سلطه قدرت و نابرابری و باز تولید اجتماعی ایدئولوژی زور توجه کرده و عناصر زبانی و غیرزبانی را به همراه اطلاعات، شرایطی که کنش‌گران در آن به فعالیت می‌پردازند، موضوع مطالعه خود قرار می‌دهد. (حقیقت،۱۳۸۵ :۴۶۰-۴۵۹).
فرکلاف و روث وداک مبنای اصلی تحلیل انتقادی گفتمان را به صورت زیر خلاصه می‌کنند:
- تحلیل انتقادی گفتمان، مسائل اجتماعی را بررسی می‌کند.
- روابط قدرت گفتمانی است.
- گفتمان، جامعه و فرهنگ را در بر می‌گیرد.
- گفتمان، کار ایدئولوژیکی انجام می‌دهد.
- گفتمان، تاریخ‌مند است.
- ارتباط بین متن و جامعه متعادل می‌شود.
- تحلیل گفتمان تفسیری و توضیحی است.
- گفتمان، نوعی کنش اجتماعی است(حاجی زاده،۱۳۸۸ :۴۴۶).
با توجه به مطالب ارائه شده باید به این نکته اشاره نمود که؛ فرکلاف میان امور گفتمانی و غیر گفتمانی تمایز قائل می شود. وی اعتقاددارد که: اگر چه زبان نقش فعالی در ساختن جهان اجتماعی ما دارد، ولی گفتمان تنها یکی از عوامل سازنده‌ی جهان اجتماعی است. از این رو این نظریه برای تبیین هر کردار اجتماعی علاوه بر نظریه گفتمانی، به نظریه‌های دیگری چون نظریه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره نیز نیاز دارد. با عنایت به این که تمایز قائل شدن میان امور گفتمانی و غیر گفتمانی تقریبا غیر ممکن است و استفاده از چند نظریه برای تبیین یک پدیده اجتماعی تنها به ابهام و پیچیدگی موضوع می‌افزاید. (سلطانی،۱۳۸۴ :۱۰۶-۱۰۵) در نتیجه کاربست نظریه وی پژوهش حاضر را با دشواری مواجه می‌سازد. بنابراین الگوی ارائه شدۀ فرکلاف در زمینه تحلیل انتقادی گفتمان ،چارچوب نظری این پژوهش نخواهد بود.
نظریه گفتمان لاکلا و موفه
ارنستولاکلا و شنتال موفه[۱۲] با بهره گیری از کتاب هژمونی وراهبرد سوسیالیستی[۱۳](۱۹۸۵) با وام گرفتن یکسری مفاهیم ازگرامشی، آلتوسر، دریدا، لاکان وسوسور نظریه گفتمانی خود را شکل دادند. (تاجیک،۱۳۸۳: ۱۸) به‌صورت عینی‌تر، نظریه لاکلا و موفه ریشه در دو سنت نظری مارکسیسم آلتوسری(مارکسیسم ساختار گرا) و زبان شناسی سوسور دارد. در حالی که مارکسیسم مبنای اندیشه در امر اجتماعی را برای این نظریه فراهم می‌آورد، زبان شناسی ساخت‌گرای سوسور نظریه معنایی مورد نیاز این دیدگاه را فراهم می کند، (Laclu,E and Moffe,C.2002: 14)در گفتمان لاکلاو موف آمیخته شدن دو نظریه بالا، موجب پیدایش نظریه پسا ساختارگرایانه‌ای می شود که بر اساس آن همه حوزه های اجتماع به مثابه شبکه ای از فرایندهای متفاوت دریافت می شود که به تولید معنا می انجامد (حقیقت، ۱۳۸۵: ۵۱۰).
از نظر لاکلا و موفه مفهوم گفتمان نه تنها زبان بلکه کل حوزه اجتماع را در بر می‌گیرد. همان گونه که یک نشانه، وقتی در یک گفتمان مفصل بندی شد چنین به نظر می رسد که معنای آن ثابت و غیر مبهم است. در حوزه اجتماع نیز ما طوری عمل می کنیم که گویا واقعیت اطراف ما ساختی غیر مبهم و ثابت دارد. جامعه، گروه ها، هویت ها همچون واقعیات عینی به نظر می‌رسند. اما همان گونه که نشانه و ساختار زبان ثابت نیستند پدیده‌های اجتماعی نیز انعطاف پذیر و قابل تغییراند.
از نظر لاکلا و موفه گفتمان حوزه‌ای است که مجموعه ای از نشانه‌ها در آن به صورت شبکه‌ای در می‌آیند و معنایشان در آن جا تثبیت می‌شود. هر نشانه‌ای که وارد این شبکه می‌شود و در آن جا به‌واسطه عمل مفصل‌بندی با نشانه‌های دیگر جوش می‌خورد یک «وقته» خواهد بود. معنای نشانه‌های درون یک گفتمان در اطراف یک نقطه مرکزی به طور جزیی تثبیت می‌شود. نقطه مرکزی، نشانه برجسته و ممتازی است که نشانه‌های دیگر در سایه آن نظم پیدا می‌کنند و باهم مفصل‌بندی می‌شوند. تثبیت معنای یک نشانه در درون یک گفتمان از طریق طرد دیگر معانی احتمالی آن نشانه صورت می‌گیرد. از این رو یک گفتمان باعث تقلیل معانی احتمالی می‌شود. گفتمان تلاش می‌کند تا از لغزش معنایی نشانه‌ها جلوگیری کند و آن‌ها را در یک نظام معنایی یک دست به دام بیندازد. معانی احتمالی نشانه‌ها را که در گفتمان طرد می‌شوند حوزه گفتمان گونگی[۱۴] می‌نامند (لاکلا و موفه، ۱۹۸۵: ۱۱۱).
بنابراین براساس نظریه تحلیل گفتمان، هرجامعه متشکل ازمجموعه‌ای ازگفتمان‌ها است. هیچ پدیده‌ای و هیچ کردار اجتماعی بیرون ازحوزه گفتمانی معنا ندارد. گفتمان ها خود از مجموعه‌ای از گزاره‌ها و یا نشانه‌ها تشکیل شده است. درمیان این گزاره‌ها، یک گزاره به عنوان دال مرکزی، درهسته و مرکز قرار دارد و گزاره‌های دیگرکه از آنها به دال‌های شناور تعبیرمی‌شود که در پیرامون و اطراف دال مرکزی حلقه زده اند. به عبارت دیگر گفتمان، مجموعه‌ای معنادار از دال‌های به هم مرتبط است که معنای خود را ازصورت‌بندی گفتمانی و در تمایز با گفتمان‌های مخالف به دست می‌آورد. فهم انسان ازجهان و عمل او ناشی ازگفتمان‌ها است. در جامعه پیوسته نزاع‌های گفتمانی یا نزاع برای تفسیرجهان برقرار است و این نزاع سرنوشت جامعه را تعیین می‌کند. جهان اجتماعی عرصه امکان و تصادف است. چون گفتمان‌ها همراه با اعمال قدرت و عمل طرد و غیریت‌سازی به وجود می آیند و از بین می روند (حسینی زاده،۱۳۸۳:۲۸) بنابراین هرگفتمان یک نظام معنایی است. گفتمان‌های مختلف در جامعه برسرخلق معنا، همواره در نزاع و کشمکش بسر می‌برند. هر گفتمان با بر جسته کردن خود و طرد گفتمان مقابل به تمام امور و پدیده‌ها، معنای متناسب با دال مرکزی خود می بخشد و از رهگذر همین تعارضات نیز کسب هویت می‌کند. هیچ گفتمانی نمی‌تواند دایمی، وابدی و ثابت باشد زیرا در مقابل او همواره گفتمان‌های دیگری است که در تلاش‌اند واقعیت را به گونه‌ای دیگر تعریف کنند و با براندازی این گفتمان، گفتمان جدید با نظام معنای خاصی خود را جایگزین کند.
از جمله ویژگی‌های گفتمان لاکلا و موفه عبارتند از:
۱- مبارزه بر سر خلق معنا
۲- نزاع و تقابل میان گفتمانها (نیروی پیش رونده آن است)
۳- عدم تثبیت کامل گفتمانها و مرکزیت‌زدایی(:۴۲ Jorgensen and Philips, 2002 (
۴- عدم تمایز میان کنش‌های گفتمانی و غیرگفتمانی (سلطانی، ۱۳۸۳: ۹۹)
۵- هدف تحلیل گفتمان شکستن ساختارهایی است که آن را طبیعی می‌پنداریم.
۶-گفتمان کل زندگی اجتماعی را در بر می‌گیرد.
۷- قابلیت فوق‌العاده در تبیین پدیده‌های اجتماعی و سیاسی (سلطانی،۱۳۸۴ :۸۵ )
مؤلفه‌ها و مفاهیم نظریه لاکلاو موفه
معرفی یک نظریه بیانگر مفاهیم کلیدی و سازنده آن است. لاکلاو موفه برای تبیین نظریه خود، مفاهیم متعدد و گاه پیچیده و دارای وجوه مختلف را بکار گرفته‌اند. فهم نظریه این دو دانشمند و تبعاً کاربست آن نیازمند شناخت این مفاهیم و درک و اهمیت و جایگاه هر یک از آنها در یک منظومه گفتمانی است. ویژ‌گی مفاهیم یاد شده آن است که همه با یکدیگر مرتبط‌اند، آن هم به گونه‌ایی خاص و به صورت زنجیر وار. فهم هر مفهوم، ما را به شناخت مفاهیم بعدی رهنمون می‌شود. برخی از مفاهیم اصلی چند مفهوم دیگر را نیز در بر می‌گیرند. این مفاهیم، مجموعه مفاهیم اصلی‌اند. در متن تلاش شده است این دسته مشخص گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...