کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



جستجو


 



۴-۳-۱-۲ شنل :
پارسیان هنگام سرما نیم تنه ای شنل مانند می پوشیدند که برخلاف شنل های جلو باز و آستین دار و بلند مادها که بر روی دوش افکنده می شد ، این شنل تنها قسمتی از جلوی آن بسته بود ، آستین ها آزاد تا مچ دست ها را می پوشانید .
۴-۳-۱-۳ زیرپوش یا پیراهن زیر :
مردان پارسی مانند زنانشان از نمایش بدن برهنه خود احساس شرم می کردند و جز دو دست ، نمایش برهنه هر یک از قسمت های بدن را خلاف ادب می شمردند . از این رو سر تا پای آنها با سربند و کلاه و جبه و ردا و پاپوش پوشیده می شد حتا در زیر لباس فراخ و پرچین شان لباسی سفید که شامل یک نیم شلواری سفید همچنین یک پیراهن سفید چسبان می پوشیدند که طبق نوشته های استرابون از پارچه ی نرم و سفید بوده است .[۱۸۲]
۴-۳-۱-۴ پوشش سر :
کلاه پارسیان : کلاه مهمترین بخش پوشاک پارسیان محسوب می شود زیرا گذشته از پوشاندن سر و آرایش آن ، برای نمایاندن خصوصیات قومی و نژادی از آن استفاده می شده است که از نظر تاریخ تمدن یک قوم بسیار مهم بوده است . تشکیل ارتش منظم و به وجود آوردن سپاه جاویدان و به طور کلی بنیاد تشکیلات کشوری تنوع کلاه و پوشش سر را سبب شد زیرا این پوشش های سر نشانه ی مقام و منزلت فردی بود که از آن استفاده می کرد و انواع آن عبارت بود از :
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
الف : کلاه ترک دار و بدون ترک
این کلاه در نقوش برجسته ی تخت جمشید بر سر سربازان و بزرگان هخامنشی به کرات دیده می شود . این کلاه دارای بیست و چهار ترک و از جنس نمد است که کلگی آن در وسط دارای کمی برجستگی است قدمت این کلاه طبق مدرک تاریخی مذکور به دو هزار و پانصد سال تا یک هزار سال پ . م می رسد . این کلاه مورد استفاده ی بزرگان و راهنمایان درباری که از بزرگان پارسی و مادی برگزیده می شدند ، بوده است .
ب. باشلق یا کلاه فریجی
انواع باشلق در نقش برجسته های تخت جمشید و پاسارگاد و نقش رستم دیده می شود که پارسیان آن را از باشلق های مادی اقتباس کرده اند و شکل های مختلف آن را در بخش پوشاک مادها دیدیم که نوع بسیار متداول آن همان کلاه فریجیایی است . در حقیقت کلاه سواران ایرانی در جنگ ها باشلق بوده است ؛ باشلق سر و صورت را در مقابل سرمای شدید و توفان شن یا برف و باران حفظ می کرد .
پ . تاج یا افسر
هر دو به معنی کلاهی است که پادشاهان بر سر نهند . تاج کنگره دار سمبل قدرت پادشاهی بوده است این تاج ها مزین به طلا و جواهر رنگین بوده است . انواع تاج های شاهنشاهان هخامنشی را در آثار باقی مانده از آن دوران می توان جست و جو کرد که از مهمترین آنها سردیس خشایارشا از سنگ لاجورد با تاج کنگره داری است که هم اکنون در موزه ی ایران باستان محفوظ است . شکل و بلندی کلاه یا تاج ، مانند تاج های زرین شاهنشاهان هخامنشی است ولی کنگره های تاج های دیگر در این کلاه راسته مشاهده نمی شود .
ت . کلاه حلقه ای
از انواع دیگر کلاه ، کلاه حلقه ای کوتاه نمدین را می توان نام برد که شاهنشاهان هنگام سواری و یا شکار و خدمتگزاران درباری اعم از پیشخدمت های مخصوص یا نیزه داران و غیره از آن استفاده می کردند و این نوع کلاه در بیشتر نقوش تالارهای عظیم تخت جمشید دیده می شود و مبین آن است که در تالارهای سرپوشیده از این نوع کلاه استفاده می شده است .
ث . دیهیم
حلقه ای است طلایی که بلندی آن به پنج سانتیمتر می رسد با برگ ها و گل های زیبایی از زر آرایش شده و بر سر پادشاه و ولیعهدهاشان به عنوان نشانه پیروزی و افتخار دیده می شود . نمونه ی بارزی از آن را در نقش های بیستون بر سر داریوش و دو شاهزاده ی پشت سر او مشاهده می کنیم . دیهیم شاهنشاه هخامنشی آبی با خال های سفید بود .
این پیشانی بندهای جوانان ما نیز به عنوان نشانه ی پیروزی و ایمان تلقی می شد و این رسم که از آغاز اسلام تاکنون در ایران پاییده است .
۴-۳-۱-۵ پوشش پا
پاپوش های پارسیان همانند پاپوش های قوم ماد تا مچ پا را می پوشانید و به وسیله ی بندهایی که بر روی آن در سه ردیف تعبیه شده بود ، بسته می شد . این پاپوش ها همچنین شبیه پاپوش های شش بندی ایلامی ها در نقش برجسته های تخت جمشید بود ؛ در برخی از نقوش باقی مانده از هخامنشیان تزییناتی از مروارید و سنگ های قیمتی بر روی آنها دیده می شود ؛ پاپوش های سه بنده را خدمتگزاران و درباریان مورد استفاده قرار می دادند و پاپوش های شاه و ولیعهد بدون بند و سرخ رنگ بوده است .
۴-۳-۱- ۶ کمربند
پارسیان بر روی کندیس خود کمربندی از چرم می بستند که بر روی شکم گره می خورد و قبا را بر تن پوشنده ی آن استوار و راست نگاه می داشت ؛ دونکن هد به نقل از کورتیوس می نویسد : « کمربند پادشاه طلایی بود و به سبک زنان پوشیده می شد و غلاف خنجر که به وسیله ی کمربند نگاه داشته می شد ، از یک گوهر یک تکه بریده شده بود.»[۱۸۳]
پیشکاران نیز همانند کارکنان بلند پایه جامه های درباری هخامنشی و جامه های اسب دوانی ایرانی گوناگونی به تن دارند . در پایان باشلقی بسیار شخ هست که کمابیش در پایین خود بخشی گرد ، همانند آنچه که کارکنان درگاه همراه آن دارند ، داراست .[۱۸۴]
سکاها لباس های خود را با تزئینات شاد می آراستند و به این کار بسیار علاقه مند بودند و می توانستند کارهای تکه دوزی را با چنان ظرافت و مهارتی انجام دهند که شبیه کاملترین قلابدوزی ها باشد . غالباً پوست و چرم به کار می بردند . در واقع پوست ها و چرم های آنها با چنان مهارتی عمل آورده می شد که در نقاط دوردست هم خریدار داشت . پوست و چرمی که در پازیریک یافت شده از جنس بسیار عالی است و از لحاظ بافت ، از چرم ضخیم و سنگین گرفته ، تا پوست های ظریف و قابل انعطاف ، شبیه بسیاری از محصولات امروزی است . در میان لوازمی که برای مردگان در گور برای استفاده در جهان دیگر می گذاشتند هیچ گونه شلواری به دست نیامده است ، ولی دو پیراهن پشمی به وضعی عالی باقی مانده است .[۱۸۵]
تاج راست و مستقیم با نیمتاج دور آن در نزد پارسیان نشانه قدرت پادشاه بود . پلوتارک متذکر می شود که تنها پادشاهان ایران تاج راست بر سر می گذاشتند .
پارسیان به هنگام زمستان نیمتنه ای از پوست گوسفند به تن می کنند که پشم آن رو به داخل است و پوست آن رو به بیرون . شخصیت های معتبر که نقش چهره آنان با حجاری برای ما باقی مانده است شمشیر کوتاهی با خود دارند که از جلو به کمر زده اند . برخی از ایشان کمان نیز با خود دارند که آن را در غلافی فرو کرده اند .
همه ایشان ، کلاهشان به هر شکلی که باشد گیسوان و ریش مجعدی دارند که با دقت و مراقبت تمام حلقه حلقه شده است . این حلقه ها یا به صورت بسته های بزرگی روی پس گردنشان افتاده و یا به شکل چیزی نوک تیز به زیر چانه شان آویخته و طولشان تقریباً برابر با طول بعضی ریش های آشوری است . مسلماً تنها آدم های مرفه و متشخص و اعیان و کارمندان عالی رتبه می توانستند به موهای خود این گونه زینت بدهند و بخش مهمی از وقتشان را صرف این بکنند که موهای خود را به وسیله سلمانی ها به صورت مجعد در آورند و به خود عطر و روغن و مواد زینتی دیگر بمالند و قهراً آن سلمانی ها هم بایستی بازارشان گرم و کارشان رایج بوده باشد .[۱۸۶]
هرودوت به تشریح و توصیف لباس نظامی پارسیان می پردازد و تا آنجا پیش می رود که می گوید منشا آن مادی بوده است نه پارسی پارسیان آن را از مادها گرفته بودند .
پیداست که او می بیند پارسیان چه در دربار و چه میدان نبرد جامه ای به سبک مادها بر تن می کنند . محققانی نظیر کانن راولینسون پذیرفته اند که در برجسته کاری های هخامنشی تشخیص مادها از پارس ها از لحاظ لباسی که به تن دارند ناممکن است . با وجود این ، بنا به عرف و سنت چگونگی شکل لباس ها در برجسته کاری ها قابل تشخیص است .
بدون تردید در راس هیئت های نمایندگی هیئت مادها ترسیم شده است . در آنجا تمام اعضای مادی شلوار معروف مادها را به پا دارند ، اما فقط رئیس آنها کلاهی گرد نمدی بر سر گذاشته است . هشت نفر مادی که در پی او روانند کلاهی با سه تارک را تا روی پیشانی پایین کشیده اند . پس چنین می نماید که مادها کلاه متمایزی به سر می گذاشته اند که از آن طریق قابل شناختنند ؛ اما در این تصویر برجسته کاری درباریان مادی ، مقامات ارشد و گاردهای جاویدان بسیار به ندرت چنین کلاه و لباسی دارند .[۱۸۷]
هند از قدیمی ترین ایام پارچه بافی می کرد و این صنایع در هند توسعه یافته بود . پارچه های پنبه ای هند به کشورهای دوردست می رفت . ابریشم نیز در هند وجود داشت اما به خوبی پارچه ای ابریشمی چین نبود یکی دیگر از پیشرفت های هند در پارچه بافی ، رنگرزی و کشف رنگ های ثابت برای پارچه ها بود . آب دادن فولاد نیز از قدیم در هند رایج بود و برای ساخت فلز بسیار ارزش داشت .[۱۸۸]
در هند هر چند بیشتر حوائج و ضروریات زندگانی روزانه در داخل خانه ها آماده می گردیده ، معذلک بسیاری از مصنوعات در جنب معبد ساخته می شد . مخصوصاً فنون نساجی و بافندگی در حاشیه معبد ترقی و رواج داشته است . هم اکنون اسناد و الواحی در دست ماست که نشان از پرداخت مزد نساج ها و بافندگان می کند که همه اجرت خود را از معبد دریافت می داشته اند .[۱۸۹]
تکه دوزی که توسط ایرانیان باستان ابداع گردید . جای سوزن دوزی را گرفت . جواهر مورد استفاده ایرانیان بسیار هنرمندانه و زیبا از طلای و زین مروارید نشان همراه با مینا کاری و سنگ های کمیاب ساخته می شد . سنگ ها به شکل سر انسان تراش داده می شد . گوشواره ، دستبند ، گردنبند به ویژه انگشتر مهردار به نشانه اقتدار مورد استفاده بوده است ایرانیان قوطی و شیشه هایی از مرمر برای نگهداری عطر و لوازم آرایش داشتند . مردان ریش و موی خود را بلند و مجعد نگاه می داشتند و به موی خود گرد طلا می پاشیدند افراد خاندان سلطنتی کلاه های گوناگون بی لبه از نمد سفید ، کلاه راه راه آبی و سفید می گذاشتند که بعدها تبدیل به دستار (عمامه) و کلاه های مخروطی شد . مردان سربندی داشتند از کتان سفید که دور سر و گردنشان می پیچاندند و چانه را نیز می پوشانیدند .[۱۹۰]
بخش چهارم
۴-۴ مقایسه حجاری پلکان شرقی با پلکان شمالی
وضع تصاویر در جبهه های دو پلکان برعکس یکدیگر است . بدین ترتیب که نقوش یک پلکان جهت مخالف تصاویری را که در پلکان دیگر نموده شده است نشان می دهند . اما مطابق معمول گاهی هم در میان دو تصویر اختلافات فاحش دیده می شود .
۱-هیات نمایندگی مادیها :
پلکان شرقی – حاجب پارسی . رئیس هیات ( سفیر) لباس مادی به بر و کلاه گرد و شمشیر کوتاه دارد . هشت نفر همراهان او بدون سلاح اند و حامل خراجی که عبارت باشد از : سبو و دو عدد کاسه و یک شمشیر مادی و دو حلقه بیضی شکل سنگین که شاید در اصل دارای نقش سر حیوان بوده است و دو حلقه ساده سنگین و جبه و قبا و شلوار . کلاه هشت نفر مزبور باشلیق است که سه قبه در جلو سر دارد و لباس ایشان شبیه لباس رئیس هیات نمایندگی است که عبارت باشد از قبای کمردار و شلوار بلند و کفش بند دار .
پلکان شمالی – حاجب پارسی . سفیر مادی . از پنج نفر همراهان ( فقط قسمت پایین نقش ایشان باقی مانده است ) یک نفر اسبی را می آورد ( که در نقش پلکان شرقی وجود ندارد ) . در اینجا نیز هدیه نفر آخری یک ثوب شلوار است .
۲-هیات نمایندگی شوشیان :
پلکان شرقی – حاجب مادی . رئیس هیات نمایندگان بدون اسلحه است . پنج نفر همراهان او لباس مشابه دارند که عبارت است از : جامه پارسی ، کفش دگمه دار سه بند ، نوار به شکل بند ساده که به دو صورت در قسمت پشت سر بسته شده است . هدایا : دو کمان که انتهای آنها به شکل سر اردک است ؛ دو دشنه با غلاف از نوع دشنه های پارسی ؛ یک شیر ماده که سر را برگردانده است و به سه نفر از همراهان می غرد . یکی از این سه نفر بند شیر را با طناب نگاه داشته و چوبی را بلند کرده است ، دو نفر دیگر هر کدام بچه شیری به بغل دارند .
پلکان شمالی – آنچه مانده است با نقوش پلکان شرقی کاملاً شباهت دارد جز اینکه جهت آن خلاف جهت نقوش پلکان شرقی است .
۳- هیات نمایندگی ارمنیان :
پلکان شرقی – حاجب پارسی . رئیس هیات نمایندگی بدون اسلحه است و دو نفر همراهان او لباس سبک مادی در بر دارند که عبارت باشد از قبای کمردار و شلواری که در قسمت قوزک پا بسته است ، کلاه باشلیق سه قبه که طرفین آن را به پشت بسته اند . رئیس هیات گوشواره به گوش دارد . هدایای این هیات مشتمل بر اسبی است که روی سینه آن زنگی آویخته اند و یکی از افراد هیات آن را با خود می آورد و پارچی با دو دسته به شکل شیر دال که نفر دومی آن را عرضه می دارد .
پلکان شمالی – حاجب پارسی . رئیس هیات و چهار نفر همراهان حامل هدایا . لباس ها تا آنجا که باقی مانده است کاملاً با نقوش پلکان های شرقی شباهت دارد ولی نقش سر رئیس هیات نشان می دهد که کلاه او از نوع کلاه مدور مادی ها بوده است و انتهای نوک دار کلاه در عقب سر آخرین نفر نشان می دهد که اعضای هیات باشلیق به سر داشته اند . این مطلب معلوم می دارد که رئیس هیات و نمایندگان مادی با اعضاء هیات نمایندگی ارمنستان در نقوش شمالی یک نوع لباس داشته اند . هدایای هیات ارمنستان در پلکان شمالی عبارت است از : جبه و قبا و شلوار و دو ظرف تقریباً استوانه شکل . این اشیا شبیه بعضی از هدایائی است که مادی ها آورده اند ولی با هدایای ارمنیان در نقوش پلکان شرقی فرق دارد .[۱۹۱]
۴-هیات نمایندگی هراتیان :
پلکان شرقی – حاجب پارسی . رئیس هیات ( که شاید بدون اسلحه باشد ) جبه در بر دارد و غیر از این موضوع لباس او با لباس سه نفر همراهانش فرقی ندارد ؛ قبای کمردار از نوع قبای مادی ، شلوار که لبه های آن درون کفش نهاده شده است ، باشلیق از پارچه ای که اطراف سر و گردن پیچیده است . در پشت سر دو نفر از اعضای هیات یک سر پارچه باشلیق پیداست . هدایا عبارت است از : دو ظرف شتر دو کوهانه بلخی (Bactrian) که زنگ بر گردن دارد و پوست حیوان .
پلکان شمالی : فقط نیمه نقوش یا قسمتی از نیمه بالائی نقش شتر باقی مانده است . پشت سر رئیس هیات علاوه بر نفر حامل پوست به جای دو نفر سه نفر دیگر دیده می شود .
۵-هیات نمایندگی بابلیان :
پلکان شرقی . رئیس هیات ( که شاید بدون اسلحه باشد ) دست راست خود را بلند کرده و پنج نفر همراهانش که لباس همه یکسان است ؛ جامه آستین کوتاه شال گردن نیم دایره شکل با منگوله که از روی شانه به سمت جلو انداخته شده است ، کلاه مخروطی که نوک دراز آن در عقب آویزان می باشد ، کفش ساده کوتاه . هدایا عبارت است از : دو جفت جام ، پارچه که حاشیه تور و منگوله دارد و گاو کوهان دار .
پلکان شمالی – ظاهراً شبیه نقوش پلکان شرقی است جز اینکه جهت آن خلاف جهت نقوش مزبور می باشد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 02:40:00 ب.ظ ]




آثار غزالی
از این شخصیت وارسته و متفکّر بزرگ آثار فراونی به جا مانده است که هر یک در جای خود مهم و
ارزشمند هستند. لوئی ماسینیون زمان تالیف آثار غزالی را در چهار مرحله تنظیم نموده است که در ذیل آورده می شود:
«مرحله ی اول- (۴۷۸تا۴۸۴ هـ .ق) که کتاب الوجیز دراین دوره نوشته شده است.
مرحله ی دوم- (۴۸۴ تا ۴۸۸ هـ .ق) که غزالی کتاب هایی چون، مقاصدالفلاسفه و تهافت الفلاسفه و الاقتصاد فی الاعتقاد و فضایح الباطنیه را تدوین کرده است.
مرحله ی سوم- (۴۸۹ تا ۴۹۵ هـ .ق) غزالی در این دوره احیاء علوم الدین را که قبلاً آغاز کرده بود به انجام رسانیده و کتاب های المستصفی در اصول فقه، کیمیای سعادت و منهاج العابدین الی جنه رب العالمین را به رشته ی تحریر درآورد.
مرحله ی چهارم- (از سال ۴۹۵ هجری آغاز می شود و در سال ۵۰۵ هجری در شهر طوس با مرگ پایان می پذیرد) او در این سال ها به نگارش کتاب های معیارالعلم ، محک النظر ، المقصد الاسنی فی شرح اسماءالله الحسنی، الاجوبه المسکته، میزان العمل، جواهر القرآن، المنقذ من الضلال، الجام العوام و تعدادی کتاب و رساله ی دیگر پرداخته است».[۱۲]
نیکلسون می گوید: «مخاطب غزالی در کتابش تنها صوفیان نیستند، زیرا هدف او احیاء دین اسلام بود، نه صوفی شدن مسلمانان». به همین دلیل او رکن اول اثر خود، کیمیای سعادت را به عبادات دینی چون طهارت، نماز، زکات، روزه و حج، و رکن دوم اثرش را به معاملات اختصاص داده است. «آن گاه در رکن های سوم و چهارم طریقه ی صوفیان را در رسیدن نفس به کمال روحی بیان می کند».[۱۳]
به اعتقاد او «غزالی تصوف را با قرآن و حدیث کاملاً در آمیخته و از مجموع آن ها آمیزه ای یکپارچه ابداع کرده است. کتاب های او با گذشت روزگاران پایدار ماند، نه به این علت که تنها از اندیشه ی او تراویده بود؛ بلکه به این دلیل که نتیجه ی مصرانه ی تمایلاتی صادقانه برای رسیدن به زندگی معنوی آرامش بخشی بود».[۱۴]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱-۴. شرح حال نجم الدین رازی
نام کامل او ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور الاسدی الرازی است، در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری به دنیا آمد. لقب او نجم الدین و به دایه معروف بوده است. تاریخ ولادت او در کتب تذکره
ذکر نشده است.[۱۵]
از شاگردان نجم الدین کبری و مجدالدین بغدادی بوده، و زیر نظر مجدالدین بغدادی تربیت یافت و از او در مقام مرشد روحانی خود صریحاً با عنوان «سلطان عمر خویش» نام می برد.[۱۶]
گویند: «در همدان بر جوان زرگر عاشق شد و مفتون با جانی محزون و دلی از پرده بیرون بساط عیش انداخت و خاطر از تفرقه بپرداخت و او را گمان آن که بر یک حال خواهد ماند زمان».
هنگامی که لشکر چنگیز خان مغول به آن جا حمله کرد، قلعه ی همدان را محاصره کردند و آن را تصرف نمودند. بامدادان نجم الدین رازی با اهل و عیال، پدر و مادر خود و آن زرگر تصمیم گرفتند که از آن قلعه بیرون روند. نجم الدین رازی چنین کرد و سپس آن جوان زرگر نیز خود را بیرون انداخت. امّا در بیرون قلعه لشکریان مغول آنان را دستگیر نمودند و جوان زرگر به جنگ با آنان پرداخت و نجم الدین رازی نیز به او کمک کرد. سرانجام آن جوان کشته شد و حضرت شیخ را نیز دستگیر نمودند او را به جانب اربیل و تبریز می بردند که در راه به او خبر رسید که لشکریان قلعه را تسخیر نمودند و پدر ومادر و زن و فرزند او را به قتل رسانیدند.
این شیخ عارف در سال ۶۵۴ هـ .ق چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت. «در بغداد بیرون
مقبره ی سرّی سقطی و شیخ جنید، قبری است که گویند قبر اوست». [۱۷]
آثار او
از آثار او می توان به مرصادالعباد و بحر الحقیقه اشاره کرد که از کتب عرفانی مهم به شمار می آیند. «مرصادالعباد یادگار سنین کمال و پختگی توأم با فعالیت یعنی پنجاه سالگی اوست.»[۱۸] او بحر الحقیقه را پس از فرار از برابر مغول در تاخت و تاز سال ۶۲۰ هـ .ق در سیواس نگاشته است. جامی می گوید در آسیای صغیر به صدرالدین قونیوی و جلال الدین رومی نامدار پیوست.[۱۹]
۱- ۵. شرح حال شیخ محمودشبستری
در تذکره ی مجالس العشاق درباره ی شیخ محمود چنین آمده است:
«تخت نشین اقلیم سروری، شیخ محمود شبستری، در غایت کمال بودند و در علوم ظاهر و باطن به اقصی الغایه و الامکان کوشیده. یکی از اقربای شیخ اسماعیل سیسی، شیخ ابراهیم نام، منظور نظر آن حضرت بوده وحسنی غریب داشته. رساله ی «شاهد نامه» در بیان عشق و معشوق و عاشق، به نام او نوشته اند. و در آن محل که «گلشن راز» را می فرموده اند، مطمح انظار آن حضرت، رخسار آن بزرگوار بوده است».[۲۰]
در کتاب دویست سخنور درباره ی او چنین آمده است:
«محمود، معروف به شیخ محمود شبستری، ملقّب به سعدالدین، فرزند عبدالکریم امین الدین، از مشاهیر شعرا و مشایخ عرفای آذربایجان است» که از عارفان قرن هشتم هجری و شاعران متوسط پارسی گوی به شمار می آید. او در سال ۶۸۷ هجری در زمان گیخاتوخان، «در قصبه ی شبستر، واقع در دوازده فرسخی تبریز چشم به جهان گشود»[۲۱] و در تبریز تربیت یافت در تصوف مرید و شاگرد شیخ بهاء الدین یعقوب تبریزی بوده و علاوه بر این در سفرهای درازی که داشته به خدمت مشایخ بزرگ رسیده، از آنان کسب فیض کرد.
عده ای امین الدین تبریزی را هم مرشد و پیر او ذکر کرده اند. به سبب جامعیتی که شیخ شبستری در علوم معقول و منقول کسب کرده بود به زودی شهرت و مرجعیت یافته با مشاهیرعصرخود ارتباط برقرارنمود. او سفرهایی به شهرهای ایران و خارج از ایران کرده بود چندی نیزدر کرمان اقامت گزید و در آن جا بود که ازدواج نمود و اولاد و احفادش در آن سامان باقی ماندند و طایفه یی به نام «خواجگان» را بنا نهادند.
در تاریخ وفات شیخ اختلاف نظر وجود دارد و عدّه ای سال۷۱۸ و عدّه ای دیگر ۷۱۹ و بعضی ۷۲۰ را تاریخ فوت او بیان کرده اند که در این میان تاریخ ۷۲۰ هـ .ق صحیح تر و مقبول تر است و حتّی بر سنگ مزار او نیز ثبت شده است و در آن جا ذکر شده که او در زمان وفات سی و سه ساله بوده است.
مقبره ی شیخ در قصبه ی شبستر باقی و زیارتگاه اهل دل است و او در آن مقبره در کنار استادش شیخ بهاءالدین یعقوب در خاک آرمیده است.[۲۲]
آثار شیخ محمود شبستری
با آن که شیخ در جوانی درگذشت امّا از او چند اثر به نظم و نثر به یادگار مانده که مهمترین و مشهورترین آن ها منظومه ی گلشن راز است که در۹۹۳ بیت، در بحر هزج مسدّس مقصور یا محذوف و در جواب هفده سوال منظوم، از امیرسید حسین حسینی هروی سروده شده است. به این ترتیب که به اشارت بهاءالدین یعقوب تبریزی، فی المجلس بیتی از سوال را به بیتی جواب گفته و بعد بر آن ها ابیاتی افزوده است. تاریخ وصول سوالات و آغاز نظم مثنوی گلشن راز، سال۷۱۷ هـ.ق. بوده که در خود کتاب آمده است.[۲۳]
گذشته هفت و ده با هفتصد سال ز هجرت، ناگهان در ماه شوّال،
رسولی با هزاران لطف و احسان رسید از خدمت اهل خراسان
………………………………………….. ……………………………………………
و حضرت کرد نام نامه گلشن شود زو چشم دل ها جمله روشن
«او در مثنوی گلشن راز بسیار زیبا سخن گفته است و گاهی سخنش چنان پخته و عمیق و شورانگیز است که به سخن عطار و مولوی شباهت دارد».[۲۴]
بر مثنوی گلشن راز شروح بسیاری نوشته اند و آقای محمد علی تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان، هفده شرح را نام برده است که مشهورترین این شروح، شرح شیخ محمد لاهیجی، از عرفای قرن نهم است که مفاتیح الاعجاز نام دارد، و درسال ۸۷۷ هـ.ق تالیف شده است. این مثنوی به زبان های انگلیسی و آلمانی هم ترجمه شده است.
دیگر اثر منظوم شیخ، سعادتنامه است که سه هزار بیت دارد، و شرح مسافرت ها و دیدار مشایخ و تصنیفات شبستری است و در هشت باب به نظم سروده شده و از جمله ی عرفا، نام پنج تن از صوفیه معروف تبریز را ذکر کرده است.
از آثار منثور او می توان رساله ی حق الیقین فی معرفه العالمین و مرآت المحققین را نام برد- که هر دو چاپ شده است- ، از دیگر آثار او ترجمه ی منهاج العابدین غزّالی و رساله ی شاهد یا شاهدنامه است.[۲۵]
اصطلاحات عرفانی گلشن راز
۲-۱. «آ»
آب حیات (آب زندگانی)
«سیاهی گر بدانی نور ذات است به تاریکی درون آب حیات است»
شرح گلشن راز، بیت۱۲۳، ص ۸۴
لاهیجی، آب حیات را بقا بالله می داند که موجب حیات سرمدی می شود.[۲۶]
دکتر سجّادی می گوید:
«آب حیات چشمه ای است در ظلمات که در انتهای دنیای مسکون جای دارد و جاری و روان است و هر کس از آن چشمه، آب بنوشد عمر جاودانی و ابدی خواهد یافت. در اصطلاح سالکان و صوفیان گاهی کنایه از سر چشمه ی عشق و محبّت است که هر که از آن بچشد هرگز معدوم و فانی نگردد».[۲۷]
این اصطلاح در آثار صوفیان با ترکیباتی چون آب زندگی یا آب زندگانی، آب حیوان و آب خضر هم به کار رفته است که در گلشن راز نیز به صورت «آب زندگانی» آمده است. بیت:
«خضر وار از مقام بی نشانی بخور چون خطش آب زندگانی»
همان، بیت۷۸۳، ص ۴۹۶
از آغاز آفرینش تاکنون، میل به جاودانگی در نهاد انسان ها وجود داشته است و آدمی برای آن که بتواند از حیات اخروی بهره مند شود، همواره در جستجوی آب حیات بوده، تا با دستیابی به آن، زندگانی جاودان یابد. همان طور که می دانیم خضر به این آب رسید و حیات جاوید یافت، امّا اسکندر در جستجوی چشمه ی زندگانی جهان را طی کرد و به ظلمات رسید و بدان چشمه دست یافت ولی نتوانست جرعه ای از آن را بنوشد و عمر جاودانی یابد.[۲۸]
ایزوتسو می گوید:
«آب حیات به طور ابدی بر همه جریان دارد. هر چیز فرد موجودی خاص است، لیکن این چیز نیز مانند همه موجودات دیگر در اقیانوس بی کران حیات غوطه ور است. از جنبه ی نخست، هر چیز منحصر
و منفرد به خود است لیکن از جنبه ی دوم هویت خود را در میان آبی که او را فرا می گیرد از دست می دهد».[۲۹]
آدم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ب.ظ ]




۳۱۲۷۱

۳۷۹۱۰

۴۲۹۱۲

جمع

۳۹۹۵۷۷

۴۲۴۰۰۸

۴۴۵۵۱۱

۴۷۲۵۳۶

۴۹۵۱۴۵

۲-۲-۵-۹- مزایای تبلیغات اینترنتی
طبق مطالعه‎ی صورت گرفته در سال ۲۰۰۷ به وسیله موسسه تبلیغات تعاملی ایالات متحده بر روی مزایای تبلیغات اینترنتی، در این خصوص بیست و هشت مزیت شناسایی شدند. در این بخش به معرفی این مزایا پرداخته شده و در ذیل هر مورد روش‎های ارزیابی آن مزیت نیز آورده شده‎است.
افزایش آگاهی از نشان تجاری
افزایش آگاهی از نشان تجاری به وسیله ردیابی[۵۴] آگاهی‎های مشتریان پیش از مشاهده تبلیغات و بعد از مشاهده تبلیغ اندازه‎گیری می‎شود.
ایجاد کوشش[۵۵]
تبلیغات آنی با اطلاعاتی که در اختیار کاربران قرار می‎دهد، به نوعی آن‎ها را برای پی گیری و تکمیل نمودن یک سفارش خرید تهییج و آماده می‎نماید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
افزایش افراد مورد هدف تبلیغات[۵۶]
ردیابی خریداران اولیه[۵۷]
افزایش استفاده از نشان تجاری
ردیابی فراوانی خرید
مطالعه استفاده از اینترنت[۵۸]
مشتریان با میزان خرید بالا[۵۹]، استفاده از هدایای محصولات[۶۰]
ردیابی رفتار خرید در طی زمان، چه چیزهایی مشتری خریداری کرده است.
ترغیب مشتری برای خرید بیشتر در هر وهله از خرید
به وسیله دریابی و پیگیری مبلغ هر بار خرید
بهبود طرز تلقی مشتری از نشان تجاری
پیگیری ادراکات یا طرز تلقی‎های مشتریان درباره نشان تجاری در طی زمان، شامل ملاحظات و اهداف خرید
فروش متقابل[۶۱] نشان‎های تجاری دیگر همان شرکت
پیگیری رفتار خرید مشتری نشان تجاری‎های خاص
اندازه‎گیری اثرات تبلیغات بازاریابی مشترک[۶۲]
بازار مشترک با نشان تجاری شرکت‎های دیگر
پیگیری رفتار خرید مشتری نشان تجاری‎های خاص
اندازه‎گیری اثرات تبلیغات بازاریابی مشترک
افزایش مداوم خرید
پیگیری تعداد خرید‎های تکراری صورت گرفته به وسیله مشتری
ترغیب مشتری به وفاداری نسبت به نشان تجاری یا افزایش درگیری مشتری با نشان تجاری
خرید‎های مکرر
تقسیم نیازمندی‎ها[۶۳]
پیگیری ادراکات یا طرز تلقی‎های مشتریان از نشان تجاری در مقایسه با نشان تجاری دیگر رقبا
پیگیری قصد و نیت خرید از نشان تجاری سازمان در مقایسه با نیت خرید و نشان تجاری سایر سازمان‎ها
فراهم کردن اطلاعات جامع[۶۴] از نشان تجاری یا اثبات محصول[۶۵]
کلیک‎ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ب.ظ ]




حلی، سرایر، ج۳، ص۲۴۴٫ ↑
. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چ۱، ۱۴۱۳ ه.ق. ص۶۹۱: « و إذا لم یوجد مع الأزواج قریب و لا نسیب للمیت رد باقی الترکه على الأزواج‌» ↑
. همو، الاعلام بما اتفقت علیه الامامیه من الاحکام، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چ۱، ۱۴۱۳ ه.ق. ص۵۵: « و اتفقت الإمامیه فی المرأه إذا توفیت و خلفت زوجا لم تخلف وارثا غیره من عصبته و لا ذی رحم أن المال کله للزوج النصف منه بالتسمیه و النصف الآخر مردود علیه بالسنه.» ↑
. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج‌۲۶، ص ۲۰۳: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی امْرَأَهٍ مَاتَتْ وَ تَرَکَتْ زَوْجَهَا- قَالَ الْمَالُ کُلُّهُ لَهُ- قُلْتُ فَالرَّجُلُ یَمُوتُ- وَ یَتْرُکُ امْرَأَتَهُ قَالَ الْمَالُ لَهَا.» ↑
. نجفی، جواهر الکلام، ج۳۹، ص۸۱٫ ↑
. شهید ثانی ره نیز به این توجیه ایراد مینماید و مفروض انگاشتن قرابت را با توجه به اطلاق روایت صحیح نمیداند. ر.ک. عاملی، شرح اللمعه، ج۸، ص۸۵٫ ↑
. همان، صص۸۰-۸۱٫ ↑
. حر عاملی، همان: « مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی زَوْجٍ مَاتَ وَ تَرَکَ امْرَأَتَهُ- قَالَ لَهَا الرُّبُعُ وَ یُدْفَعُ الْبَاقِی إِلَى الْإِمَامِ.» ↑
. همان، صص۲۰۱-۲۰۳٫ ↑
. همان، ص۲۰۰: « وَ عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: مَاتَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ بَیَّاعُ السَّابِرِیِّ- وَ أَوْصَى إِلَیَّ وَ تَرَکَ امْرَأَهً لَمْ یَتْرُکْ وَارِثاً غَیْرَهَا- فَکَتَبْتُ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع فَکَتَبَ إِلَیَّ- أَعْطِ الْمَرْأَهَ الرُّبُعَ وَ احْمِلِ الْبَاقِیَ إِلَیْنَا.» ↑
. همان، ص۲۰۱٫ ↑
. همان، ص۲۰۴: « الْعَبْدِیِّ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: لَا تُزَادُ الْمَرْأَهُ عَلَى الرُّبُعِ وَ لَا تُنْقَصُ مِنَ الثُّمُنِ.» ↑
. طوسی، ابوجعفر، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج۴، ص۱۵۱، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۱، ۱۳۹۰ه.ق. ↑
. عاملی، لمعه، ص۲۴۴: « وَ لَا یُرَدُّ عَلَى الزَّوْجِ وَ الزَّوْجَهِ إِلَّا مَعَ عَدَمِ کُلِّ وَارِثٍ عَدَا‌ الْإِمَامِ وَ الْأَقْرَبُ إِرْثُهُ مَعَ الزَّوْجَهِ إِنْ کَانَ حَاضِرا» البته شهید ثانی از ایشان نقل مینماید که در کتاب شرح ارشاد، قول به عدم رد به زوجه را اختیار کرده ­اند اما نگارنده به متن شرح ارشاد دسترسی نیافت. ر.ک. عاملی، شرح اللمعه، ج۸، ص۸۴٫ ↑
. نجفی، جواهر الکلام، ج۳۹، ص۸۳٫ ↑
. استثنائات دیگر عبارت است از : الف) ارث نبردن زوج و زوجه متوفی در حق قصاص و حد؛ ب) ارث بردن حبوه توسط پسر بزرگ تر و ارث نبردن سایرین نسبت به حبوه؛ ج) مطابق برخی اقوال، ارث نبردن زنان نسبت به قصاص؛ مطابق یک نظر، ارث نبردن اقارب امی نسبت به دیه. برای دیدن تفصیل مطلب ر.ک. حلی، المهذب البارع، ج۴، ص۳۹۹٫ ↑

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

. قاضی طباطبایی، تحقیق در ارث زن از دارایی شوهر، تبریز، آصفی، چ۲، ۱۳۵۷٫ ص۹۷ ↑
.حر عاملی، همان، ج۲۶، صص ۲۰۵-۲۱۳٫ ↑
. جهت ملاحظه بررسی تفصیلی سند و دلالت روایات مزبور ر.ک. حسینی حنیف، سید احمد، ارث زوجه از اموال غیر منقول زوج در فقه و حقوق، فصلنامه سفیر، ش۱۹، ۱۳۹۰٫ صص۹-۲۲٫ ↑
. نجفی، جواهر الکلام، ج۳۹، ص۲۰۷٫ ↑
. تمیمی مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۹۷-۳۹۸، قم، موسسه آل البیت، چ۲، ۱۳۸۵ ه.ق. ↑
. صانعی، یوسف، پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله صانعی، ۲۴/۹/۱۳۸۶ به نشانی www.saanei.org ↑
. نجفی، همان، صص۲۰۸-۲۰۹٫ ↑
. صافی گلپایگاتی، لطف الله، میراث الزوجه، ص۳۷، قم، دارالقرآن الکریم، چ۱، ۱۴۰۵ ه.ق. ↑
. سید مرتضی، الانتصار، ص۵۸۵ ↑
. حسینی حنیف، همان، ص۲۴ به نقل از شعرانی، الوافی، ج۱۳، ص۷۷۹٫ ↑
. ابن زهره حلبی، غنیه النزوع، ص۳۲۴٫ ↑
. رضایی راد، عبدالحسین، اصلاحیه قانون ارث در آیینه فقه، فقه و اصول، ۱۳۹۱، شماره ۹۱٫ ص۲۵ ↑
. شیخ مفید، المقنعه، ص۶۸۷: «و لا ترث الزوجه شیئا مما یخلفه الزوج من الرباع و تعطى قیمه الخشب و الطوب و البناء و الآلات فیه و هذا هو منصوص علیه عن نبی الهدى علیه و آله السلام و عن الأئمه من عترته ع و الرباع هی الدور و المساکن دون البساتین و الضیاع.» ↑
. طباطبایی، ریاض المسائل، ج۱۲، ص۲۱۰ ↑
. حسینی حنیف، همان، ص۲۴٫ ↑
. صافی گلپایگانی، همان، ص۳۰ ↑
. حسینی حنیف، همان، ص۲۵ ↑
. ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص۳۷۴؛ نجفی، همان، ج۳۹، ص۲۱۵؛ خویی، منهاج الصالحین، ج۲، ۳۷۲٫ ↑
. اراکی، محمد علی، رساله فی الارث، ص۲۰۴، قم، موسسه در راه حق، چ۱، ۱۴۰۳ ه.ق. ↑
. شاهرودی، محمود، میراث زوجه از اموال غیر منقول، مجله فقه اهل البیت، ش۵۰، ص۲۰٫ ↑
. شایگان، حقوق مدنی، ص۳۶۲؛ طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۵۰۱ ↑
. دهخدا، لغتنامه، ج۱، ذیل اجرت ↑
. جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمیولوژی حقوق، ج۵، ص۱۰٫ ↑
. جعفری لنگرودی، دائره المعارف حقوق مدنی و تجارت، ج۱، تهران، راستاد، ۱۳۵۷٫ ص۸۶٫ ↑
. نظریه شماره ۱۲۳۰/۷ مورخ ۱۴/۵/۱۳۷۸ اداره حقوقی قوه قضاییه ↑
. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ذیل نحل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ۱۴، ۱۴۰۸ ه.ق. ↑
. انصاری پور، محمدعلی؛ صادقی مقدم، محمد حسن، اجرت المثل کارهای زوجه و نقد آرای محاکم در این زمینه، فصلنامه مدرس علوم انسانی، ۱۳۸۴، ص۶٫ ↑
. المیزان، ج۲، ص۳۴۹ ↑
. صفایی، حقوق خانواداه ، ص۲۸۵٫ ↑
. انصاری پور، همان. ↑
. انصاری، مکاسب، ج۳، ص۸٫ ↑
. یزدی، العروه الوثقی، ج۵، صص۱۱۲-۱۲۸٫ ↑
. احسایی، ابن ابی جمهور، عوالی الألی، ج۲، ص۱۱۳، قم، دار سید الشهدا، چ۱، ۱۴۰۵ ه.ق.: «لا یحل مال امرء مسلم الا عن طیب نفسه» ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ب.ظ ]




شکل )) ۱ الگوی شهروندی( برگرفته از نجاتی حسینی، ۱۳۸۰))
۲-۴ : تاریخچه آموزش حقوق شهروندی:
در حال حاضر قوانین بین المللی مربوط به حقوق بشر بیش از هشتاد معاهده ی الزام آور جهانی یا منطقه ای را در بر می گیرد که دولت های عضو را متعهد می سازد. شمار بسیار بیشتری از این اطلاعیه ها و توصیه نامه ها در مورد حقوق بشر نیز وجود دارند که به تصویب سازمان های بین المللی رسیده اند اما دولت ها را بطور رسمی متعهد نمی کنند، ولی در هر حال این اسناد با تاثیر گذاری بر رویه ی بین المللی و ملی در عرصه حقوق بشر، ایجاد هنجار های مرسوم یاری می رسانند و بدین ترتیب سازنده ی چیزی هستند که می توان آن را حقوق غیر الزام آور نامید. اعلامیه ها و توصیه نامه ها در بیشتر موارد نخستین گام را در راه تدوین اسناد الزام آور محسوب می شوند.
اگر در زمینه ی تدوین و گسترش فزاینده ی قوانین بین المللی حقوق شهروندی دستاورد های ارزشمندی حاصل شده است، در عرصه ی رعایت حقوق شهروندی چنین پیشرفتی به چشم نمی خورد. بر عکس وا قعیت آن است که حقوق شهروندی هر روزه در بسیاری از جاهای دنیا نقض می شود، اجرا و رعایت این حقوق در گرو چندین عامل است که در راس آن ها می توان از شناخت قواعد، رویه ها و آیین نامه ها ی مربوطه نام برد. تردیدی نیست که رعایت حقوق شهروندی و آزادی های اساسی فقط در صورتی امکان پذیر می شود که مردم آنها را بشناسند. بنابراین آموزش حقوق شهروندی اهمیتی گسترده دارد که در چندین سند بین المللی نیز به رسمیت شناخته شده است. به عنوان مثال در بند دوم ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است «هدف آموزش و پرورش باید شکوفایی همه جانبه ی شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی می باشد». (یزدانی، ۱۳۸۱)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

البته آن آموزش و پرورشی که در مقدمه اعلامیه آمده است، چیز جدید و مخصوص دوران بعد از جنگ جهانی دوم نیست که به وظایف دول عضو ملل متحد افزوده باشد و یا تنها بر عهده ی آن ها باشد. بلکه آموزش و پرورش وظیفه هر فرد و سازمانی از جامعه است( آندرو پلوس[۲۹]، ۱۹۷۷ ، به نقل از یزدانی،۱۳۸۱).
در پیوند حقوق شهروندی و آموزش این نکته به چشم می خورد که اطلاعیه، آموزش را از لحاظ ارزشی بی طرف نمی داند. ماده ۱۳ حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در بند اول خود عنوان می دارد که آموزش باید به سمت توسعه ی شخصیت انسان و احساس حیثیت شخص هدایت شود. بنابراین آموزشی که چنین توسعه ای در شخصیت فرد ایجاد می کند موجب ترویج حقوق شهروندی نیز می شود. (یزدانی، ۱۳۸۱)
اهداف بزرگتری نیز برای آموزش در نظر گرفته می شوند که منعکس کننده ی نگرانی های اجتماعی هستند. میثاق همچنین عنوان می دارد که دولت های عضو « موافق هستند که آموزش و پرورش همه ی اشخاص را قادر خواهد ساخت تا به طور موثر در یک جامعه ی آزاد شرکت نمایند ، تفاهم، تسامح و دوستی بین همه ی ملت ها و گروه ها ی قومی، نژادی و مذهبی را ارتقا دهد و فعالیت های سازمان ملل متحد را برای حفظ صلح افزایش دهد ». آموزش فرایندی متشکل از مشارکت و اشاعه ی عقاید است. میثاق حقوق مدنی و سیاسی عنوان می دارد که از حق آزادی برخوردار است، این حق شامل آزادی تفحص در تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر نوع صرفه نظر از مرز ها، چه بصورت شفاهی یا نوشتاری یا چاپی، یا به صورت هنر یا به وسیله ی دیگر به انتخاب خود می باشند.
در قرن هفدهم یک کشیش مسیحی به نام جان آموس کمونیوس[۳۰] پیشنهاد داد که یک دانشگاه بین المللی جهت پیشبرد صلح ایجاد شود. هیچ مدرکی در مورد ایجاد چنان موسسه ای در نظر گرفته بود وجود ندارد و تمامی آثار او در این زمینه توسط یونسکو در سال ۱۹۵۷به چاپ رسیده است(بورگنتال[۳۱]، ۱۹۷۶).
در طی قرن نوزدهم هم چنین سازمان های مختلف با تمرکز بر آموزش تطبیقی ایجاد شدند. در ارتباط با
نمایشگاه بین المللی فیلادلفیا در سال ۱۸۷۶ یک کنفرانس بین المللی در موضوع آموزش با شرکت نمایندگان ۱۴ ملیت مختلف تشکیل شد. جان ایتون[۳۲]، کمیسیونر ایالات متحده در زمینه ی آموزش فرصت را غنیمت شمرد تا برنامه ایجاد یک سازمان بین المللی دایم که مسئول برگزاری ملاقات های بعدی باشد را معرفی نماید. هیچ مدرکی در مورد فعالیت های این سازمان باقی نمانده است. در اواخر دهه ی ۱۸۰۰ مولکن بوئر[۳۳]، یک نویسنده فرانسوی تلاش کرد تا سازمانی تاسیس کند که تعلیم و تربیت بچه های اروپایی را به سمت احترام متقابل به یکدیگر و زندگی صلح آمیز با هم در جامعه ای اروپایی پیش ببرد. البته افراد و سازمان های غیر دولتی به سرعت ابراز علاقه کردند، اما آژانس های دولتی کمتر حمایت کردند و جنبش به شکست انجامید. اسکالون [۳۴]در یک بررسی مستند تاریخی در مورد آموزش بین المللی، دوره ی بین پایان قرن نوزدهم تا آغاز جنگ جهانی اول را به عنوان «بزرگترین کوشش در تاریخ تمدن برای ایجاد پایه ای واقع گرایانه برای صلح جهانی» مشخص می سازد(اسکالون، ۱۹۶۰). در طی این دوره فرانسیس لهستانی نظراتش را در مورد وجود یک جزء تشکیل دهنده بین المللی در همه ی فرهنگ ها، که به نظر او نتیجه ی وام گیری فرهنگی است، به چاپ رساند، از نظر او ملی گرایی و بین المللی گرایی مکمل یکدیگرند. او پیشنهاد تشکیل سازمان را داد که کارکرد های زیر را به اجرا بگذارد. « سازمان کنفرانس بین المللی برای معلم ها، توسعه ی موافقت های بین المللی در مورد سازمان و ساختار آموزش، تنظیم بیانیه های بین المللی در مورد حقوق مردم، باز نگری در کتابها برای از بین بردن تنفر و جانشینی اعتماد متقابل، و تلاش متمرکز برای از بین بردن تبعیض نژادی»(بورگنتال[۳۵]، ۱۹۷۶ ). وی امید وار بود که سازمانی مرکب از نمایندگان دولت ها و سازمان های تخصصی و نیز افراد علاقمند به آموزش بین المللی به منظور به حد اکثر رساند تاثیر بر اجتماع تشکیل شود. سازمان های با اهداف مشابه در در طی این دوره تشکیل شده اند، مانند موسسه ی کارنگی[۳۶] برای صلح بین المللی ، کارنگی در نامه اش به معتمدین در سال ۱۹۱۰ زمانی را پیش بینی کرده بود که جنگ به عنوان« یک موضوع ناخوشایند برای مردم متمدن کنار گذاشته خواهد شد». در این دوره همچنین انجمن آمریکایی مکتب صلح به منظور ترویج عدالت و برادری بین المللی در داخل مدارس و موسسات آموزشی آمریکا تشکیل شد.
در اوایل دهه ی ۱۹۰۰ مدارس آمریکا، انگلستان، فرانسه و هلند ۱۸ می را به عنوان یاد بود برگزاری کنفرانس لاهه و روز صلح جشن گرفتند. به خاطر موفقیت این برنامه بود که خانم اندروز[۳۷] آمریکایی تلاش کرد تا وزارتخانه های آموزش و پرورش سازمان های غیر دولتی را در گسترش انجمن مکتب صلح در سراسر اروپا به هم مرتبط بسازد. در سال ۱۹۱۱ با تایید تافت رئیس جمهور وقت آمریکا وی پستی را در وزارت آموزش و پرورش به دست آورد تا بتواند کنفرانسی بین المللی به منظور برنامه ریزی برای ایجاد دفتری برای تبادل پایاپای تحقیقات و برنامه های انتشاراتی تشکیل دهند.
۲-۵: دیدگاه ها و مبانی نظری پیرامون حقوق شهروندی
درنظریه های جامعه شناسی شهروندی طیف وسیعی را دربرمی گیرد. چنان که جامعه شناسان مختلف این مفهوم را درزمینه های متفاوت مورد بررسی قرار داده اند . با این وجود محور مشترک درهمه ی تعاریف،تأکید بر حقوق وظایف شهروندی ،مشارکت، برابری شهروندان، هویت شهروندی، نقشو پایگاه شهروندان فارغ از تعلقات اجتماعی، طبقاتی ،قومی، نژادی و مذهبی جامعه است که به برخی ازنظریه ها اشاره می شود:
۲– ۵– ۱: طبقه، آگاهی و حقوق شهروندی از دیدگاه مارکس :
مارکس با زیر بنا قرار دادن اقتصاد و تأثیر آن برنقش های اقتصادی افراد، جامعه را با دو طبقه ی حاکم وزیردست مشخص می کند و عرصه ی جامعه را عرصه ی مبارزه ی همیشگی این دو طبقه دانسته وعنوان می کند طبقات اجتماعی بازیگران واقعی درفرآیند تاریخ بوده و تحولات ملی و محلی صرفا جنبه ای از این فرایند به شمار می آید. مارکس جامعه ی مدنی را همان بورژوایی می داند که عرصه ی مبتنی بربازار و مالکیت خصوصی است. اعلامیه ی حقوق بشرو شهروندی نیز صورت ظاهری برای پنهان کردن واقعیت و نقابی بر نابرابری های اقتصادی و اجتماعی است )شیانی،( ۶۵:۱۳۸۱ به زعم مارکس شهروندی انقیاد اقتصادی – اجتماعی و عملی محرومان است که باید اصلاح شود . براین اسا س افرادی که پایگاه اقتصادی پایینی دارند، آگاهی کمتری از حقوق خود دارند و از طرفی از حقوق شهروندی برخوردارنیستند. لذا باید با آموزش شهروندان و آگاه کردن آنان از حقوق شان در جهت ایجاد جامعه ای بدون طبقه گام برداشت. طبقه ی کارگر با آگاهی از جایگاه خود با هم متحد شده و با انقلاب سوسیالیستی به سرنگونی نظام سرمایه داری به عنوان مانع احقاق حقوق شان می پردازند.
۲-۵-۲شهر، شهروندی و دموکراسی از دیدگاه وبر:
مارکس وبر شهروندی را به لحاظ تاریخی با رشددولت- شهرهای یونان باستان درارتباط می داند. جایی که فضایی عمومی برای ارتباط آزاد و عقلانی میان کنشگران اجتماعی فراهم می ساخت مفهوم شهر و تکامل تاریخی هرم های مستقل در تکوین نوعی تفکرتلفیقی در موردآزادی، فردیت، مدنیت نقش حیاتیداشته است. وی این مشخصه را منحصر به غرب می دانست . (ذاکانی ،۱۳۸۰: ۶۹ ) از نظر وبر،شهروندی درشهرها شکل گرفته است و در حقیقت وابسته به مصلحت اندیشی و تدابیری بود که شهر به عنوان یک اتحادی هی ایستایی و آیین جمعی که اعضای آن براساس مالکیت زمین شهری و برخورداری از امور ،وظایف وامتیازات ویژه معین می شدند، متعهد به درنظر گرفتن آنها بود. از نظر او شهروند بودن به معنای توانایی مشارکت مردم در تصمیم گیری، تنظیم سیاست ها و نیز شرکت داشتن در انتخاب رهبران بود و امتیازات ویژه ی آنها شامل حق شهروندی به انضمام انحصارات بازار، حقوق تجارت آزاد، جواز مبادله وحق کاهش داد و ستد رقابت آمیز، مشارکت در امورقضایی وموقعیت های ویژه برای مقاصدی چون اهداف نظامی بود. از نظرحقوق اقتصادی مهم ترین امتیازات مدنی در قالب حقوق صوری به معنای حق داشتن انجمن های نیمه آزاد شهروندان نبود ، بلکه ضامن مالکیت اربابی شهر به شمار آمد. بنابراین، وبر بیشتر برحق سیاسی شهروندان مانند حق رأی و انتخاب نمایندگان توجه داشته است و مشارکت شهروندان رارکنی اساسی در این زمینه می داند.
۲-۵-۳: حقوق سه گانه ی شهروندی از دیدگاه مارشال :
گفتمان های شهروندی، بعد از سال ۱۹۴۵ باتحلیل های جامعه شناختی تی . اچ. مارشا ل دچاردگرگونی شد. طرح نظری مارشال پاسخی به چالش میان سرمایه داری و دموکراسی در دل دولت رفاه است که مسأله ی مهم آن برقراری مصالحه و پیوند میان مولفه های کلیدی نظام اقتصادی سرمایه داری یعنی طبقه ی اجتماعی و بازار و نظ ام سیاسی دموکراسی یعنی مشارکت همگانی و برابری حقوقی درجامعه مدرن است. به طورخلاصه حل چالش وجود طبقات اجتماعی و تفاوت های طبقاتی از سویی و ضرورت تقویت تعهدات اجتماعی - سیاسی همه ی اعضای جامعه به نظام اجتماعی از سوی دیگر در طرح شهروندی مارشال بحث شده است )توسلی و نجاتی ،حسینی، ۱۳۸۳ ) از دیدگاه مارشال شهروندی موقعیتی است که به همه ی اعضای یک جامعه اعطا می شود. تمام افرادی که این موقعیت را دارا هستند، باتوجه به حقوق و وظایف اعطا شده به آن ها با یکدیگربرابرند. هیچ اصل جهان شمولی وجود ندارد که تعیین کند آن حقوق و وظایف چیست اند، اما جوامعی که درآنها شهروندی نهادی در حال رشد است ، تصویری ازشهروند آرمانی خلق می کنند که دستیابی به آن قابل اندازه گیری است ومی توان تمایلات افراد را به سوی آن سوق داد. به عقیده ی مارشال شهروندی به سه اصل یا عضو(مدنی، سیاسی، اجتماعی ( تقسیم می شود . حقوق مدنی که برای آزادی های شخصی ضروری است وشامل مواردی چون آزادی بیان ، عقیده ، تفکر ، حق مالکیت اموال می باشد. حقوق سیاسی که شامل حق مشارکت در قدرت وتصمیم گیری سیاسی و حق رأی است حقوق اجتماعی که شامل طیف وسیعی ازحقوق مربوط به رفاه و امنیت اقتصادی است و حق زندگی طبق استانداردهای رایج زندگی در یک جامعه را شامل می شود و به طور نزدیکی با نظام آموزش وخدمات مرتبط است. در واقع بعد اجتماعی شهروندی شامل پذیرش این نکته است که دولت در برابر وظیفه شناسی وخدماتی که شهروندان مقروض است تاخدمات خاصی را ارائه دهد.
:۴-۵-۲ دوگانه ی عام گرایی- خاص گرایی از دیدگاه پارسونز :
پارسونز شهروندی را نتیجه ی ظهور جامعه سرمایه داری صنعتی می داند و معتقد است که تغییراتی که درجامعه صنعتی رخ داده، نظیر شهری شدن وعقلانیت بستر مناسبی را برای این پدیده به وجودآورده است. وی با مبنا قراردادن متغیرهای الگویی عام گرایی و جامعه ی مبتنی بر قرارداد عرفی و مدنی تصویری از شهروندی به عنوان کردار اجتماعی معطوف به عضویت اجتماعی و انسجام عرضهمی کند)توسلی و نجاتی حسینی،۱۳۸۳ :۳۷ ) از نظر پارسونز یک شهروندی کامل به دور ازهرگونه تبعیض اجتماعی به معنی برخورداری همه ی اقشار و گروه های اجتماعی از حقوق و تعهدات شهروندی و آگاهی آنان از حقوق خود است. بنابراین، آگاهی از حقوق شهروندی نیازمند تأمین انواع مختلف منابع و ایجاد فرصت های مناسب و بازتولید ارزش های عام از یک طرف و نگرش مناسب به این حقوق از سوی دیگر است. مهمتری ن مسأله ی مورد توجه پارسونز گروه هایی است که از امتیازات شهروندی محروم اند. به عنوان مثال او این پرسش راچه چیزی مانع بهره مند سیاهان از » مطرح می کند که و در پاسخ به این «؟ مزایای شهروندی کامل شده است سوال به نقش اندیشه توجه می کند و موضوع ارزش های فرهنگی را پیش می کشد. به نظر اوگروههایی که همچنان بر ارزش های کهن خود تأکید دارند و خود را با مقتضیات زمان و شرایط اجتماعی وفق نداده اند درکی از حقوق و امتیازات شهروندی نخواهند داشت ) حسام، (۱۱:۱۳۸۱ بنابراین، افرادی که دارای نگرش های خاص گرایانه هستند ، آگاهی کمتری از حقوق خود دارند . در این میان آموزش نقش مهمی را در جامعه پذیری یکپارچه و گسترده ی افراد و ارائه ی نگرش های عام گرایانه ایفا می کند تابه تبع آن زمینه ی آگاهی افراد از حقوق و به تبع آن ازوظایفشان، فراهم شود.
۲-۵-۵:دسترسی برابر به مشارکت وشهروندی از دیدگاه هابرماس
در نظر هابرماس ) به طور خاص ( و در اندیشه ی سیاسی اجتماعی معاصر به طورعام این حوزه ی نوپدید
جامعه ی مدنی ۱ و حوزه ی عمومی به عنوان مطرح شده است. از نظر وی دریافت حوزه ی عمومی و جامعه ی مدنی است که افراد نقش شهروندی پیدامی کنند. در نقش شهروندی فرد، به عنوان عضو تمام جامعه ی خود می گردد و شأن حقوقی ویژه ای دارد.حوزه ی عمومی عرصه ای است که در آن فرد به منظورمشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم می آیند . درچنین حوزه ای اصول برابری و امکان دسترسی،
اصولی غیر قابل حذف هستند. حوزه ی عمومی برخلاف نهادهایی که تحت سلطه خارجی قرار دارندیا دارای روابط قدرت درونی هستند، از اصول مشارکت و نظام دموکراتیک نوید می دهد . درچنین حوزه ای نتیجه و پیامد گفتگو مهم نیست ، بلکه مهم این است که روند گفتگو و عقلانیت حاکم بر آن دموکراتیک باشد. برهمین مبنا وی مشارکت را معرف اصلی شهروندی می داند و آن را به گونه های مختلف تحلیل کرده است و دسترسی برابر به حقوق مشارکتی را مورد توجه بیشتر قرار می دهد . اعضا ی جامعه با توجه به توانایی تغییر حیات اجتماعی خود ، دریافت حوزه ی عمومی به ایفای نقش شهروندی خواهند پرداخت که پیش شرط ظهور آن تعدد وتکثر در اشکال زندگی، ارتباطات عمومی و مسئولیت حقوقشهروندی است )شیانی۱۳۸۴ )
۲-۶: چارچوب نظری
ترنرحقوق شهروندی را مجموعه ای ازحقوق قانونی و رسمی می داند که برای یک جامعه معین تعریف شده است ودر آن شهروند مدعی برخو رداری از منابع ملی می شود. شهروند دارای منابع مهم اقتصادی چون مسکن، درآمد ، منابع سیاسی ، آزادی بیان ومنابع فرهنگی چون تعلیم وتربیت وآموزش می باشد. ترنر به نقش شرایط اجتماعی ، اقتصادی وفرهنگی جامعه وافراد توجه دارد، ومعتقد است آگاهی ازحقوق درمیان اقوام مختلف متفاوت است. در بین شرایط اجتماعی باید به نقش رسانه ها ی جمعی توجه ویژه نمود چرا که همچون واسطه ای آگاهی اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرارمی دهند. پارسونز نیز ظهور حقوق شهروندی را نتیجه ظهورجامعه سرمایه داری صنعتی می داند ومعتقد است که تمام تغییراتی که در جامعه صنعنتی رخ داده، نظیر شهری شدن، عقلانیت و. . بستر مناسب را برای این وی با مبنا قر ار دادن » . پدیده به وجود آورده است متغیرهای الگویی عام گرایی، بر بی طرفی ارزشی و نیزجامعه مبتنی بر قراردا د عرفی ومدنی تصویری ازشهروندی به عنوان نوعی کردار اجتماعی معطوف به عضویت اجتماعی و انسجام عرضه می کند . اهمیت ویژه ای که پارسونز به حقوق شهروندی می داد، ناشی ازاین بود که او تصوی می کرد درجوامع دموکراتیک شهروندی به معیار اصلی همبستگی ملی تبدیل می شود. در گذشته، تفاوت های مبتنی بر مذهب، قومیت، یا سرزمینی آنقدر مهم بود که تعیین می کرد چه کسانی عضو جامعه به شمار می آیند، یا از عضویت در آن به طور کلی محروم می گردند. اما اکنون حقوق مشترک شهروندی، شالوده کافی برای همبستگی ملی فراهم می کند. از نظر وی یک شهروندی کامل به دور از هرگونه تبعیض اجتماعی به معنی برخورداری همه اقشار و گروه های اجتماعی از حقوق وتعهدات شهروندی و آگاهی آنان از حقوق خود است. بنابراین،آگاهی از حقوق شهروندی نیازمند تأمین انواع مختلف منابع و ایجاد فرصت های مناسب و باز تولیدارزش های عام از یک طرف و نگرش مناسب به این حقوق از سوی دیگر است. در این پژوهش با بهره گرفتن از دیدگاه پارسونز فرضیه: ” نگرش افراد به حقوق شهروندی برمیزان آگاهی افراد از حقوق شهروندی تأثیر دارد. ” مورد آزمون قرار می گیرد.مارکس نیز معتقد است: موقعیت اقتصادی ونابرابری های موجود در یک جامعه افراد را به رقابت ، نزاع و مبارزه با هم سوق می دهد و برابری قانونی درواقع سرپوشی بر نابرابری ها ی اقتصادی است . و باوجود این نابرابری ها امکان مشارکت برابر برای همه افراد در امور سیاسی و اجتماعی ممکن نیست.اوخواستار رهایی همه افراد بشر است، که این امر بانظام سرمایه داری در تضاد است . به زعم مارکس شهروندی انقیاد اقتصادی اجتماعی وعملی محرومان است که باید اصلاح شود. بر این اساس افرادی که پایگاه اقتصادی پایینی دارند، آگاهی کمتری از حقوق خود دارند و از طرفی از حقوق شهروندی برخوردار نیستند. بنابراین، باید با آموزش شهروندان و آگاه کردن آنان از حقوق شان در جهت ایجاد جامعه ای بدون طبقه گام برداشت. شهروندان در جامعه بورژوایی آزاد و برابر نیستند ، موقعیت اقتصادی و نابرابری های موجود در این جامعه افراد را به رقابت ، نزاع و مبارزه باهم سوق می دهد. بنابراین، با توجه به این نظریه مارکس فرضیه: “پایگاه اجتماعی و اقتصادی زنان بر میزان آگاهی آنان از حقوق شهروندی تأثیردارد. ” مورد بررسی قرار می گیرد.ازدیدگاه هابرماس حوزه عمومی عرصه ای است ،که درآن فرد به منظور مشارکت در مباحث باز وعلنی گردهم می آیند. در چنین حوزه ای اصول برابری وامکان دسترسی، اصولی غیر قابل حذف هستند. از نظروی در بافت حوزه عمومی و جامعه مدنی است که افراد نقش شهروندی پیدا می کنند و در نقش شهروندی، فرد به عنوان عضو تمام متعهد به جامعه ی خود می گردد و شأن حقوقی ویژه ای دارد. و ازحقوق شهروندی خاصی بهره مند است برهمین مبنا وی مشارکت وحضور در عرصه عمومی را معرفای مختلف اصلی شهروندی می داند، و آن را به گونه تحلیل کرده است. به همین دلیل دسترسی برابر بهحقوق مشارکتی را مورد توجه بیشتر قرار می دهد .اعضای جامعه با توجه به توانایی تغییرحیات اجتماعیدربافت حوزه عمومی وجامعه مدنی به ایفای نقش شهروندی خواهند پرداخت .
۲-۷ ساختار حقوقی شهروندی
۲-۷-۱: حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی
از ماده ی ۳ تا ۲۱ به حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی پرداخته است، مانند حق زندگی، امنیت(ماده ۳)، آزادی از بردگی و ممنوعیت داد و ستد برده (ماده۴)، ممنوعیت شکنجه، رفتار خشن، غیر انسانی و تحقیر کننده(ماده۵)، ممنوعیت بازداشت یا تبعید خود سرانه(ماده۹)، حق محاکمه عادلانه در موضوعات مدنی و کیفری(ماده۱۰)، اصل بازگشت و عطف به ماسبق نشدن قانون( ماده ۱۱)، حق محفوظ بودن زندگی خصوصی(ماده ۱۲)، حق مالکیت خصوصی(ماده ۱۷)، و همچنین حق آزادی بیان، عقیده، مذهب و تغییر مذهب(ماده ۱۸)، آزادی رفت و آمد (ماده ۱۳) را بیان می کند. در ماده ۲۱ حقوق مهم سیاسی را از قبیل حق مشارکت در اداره ی عمومی کشور به صورت مستقیم یا از طریق نمایندگان و … بیان می کند(مهرپور، ۱۳۷۷).
۲-۷-۲: حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
ماده ۲۲ تا ۲۷ به این موارد می پردازد، در این مواد حق امنیت اجتماعی، حق تامین اجتماعی، کار و حق حمایت از فرد در برابر بیکاری، حق مساوی و عادلانه، استراحت، تفریح و محدودیت ساعات کار و مرخصی های ادواری، آموزش و پرورش، حق برخورداری از زندگی مناسب، حمایت در پیری، ناتوانی و . . . مطرح شده است(مهرپور، ۱۳۷۷). گر چه تلاش شد تمام حقوق اساسی بشری در اعلامیه جهانی حقوق بشر گنجانده شود، اما در درون کمیسیون «کمیته سوم» چندین حق مورد بحث قرار گرفتتند که در پایان در اعلامیه گنجانده نشدند. این حقوق عبارتند از: ۱- حق داد خواهی ۲- حق حفظ امنیت ۳- مسئله کار پذیری در سرزمین های غیر خود مختار یا تابع نوعی محدودیت حاکمیت ۴- حق مقاومت در برابر ظلم و ستم ( جانسون[۳۸]، ۱۳۷۷).
۲-۷-۳: میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶ )
این میثاق بیست و سوم مارس ۱۹۷۶ به اجرا گذاشته شد. این سند مشتمل بر یک مقدمه و ۵۳ ماده است و شامل ۶ بخش است. بخش اول مشتمل بر به رسمیت شناختن « حق خود مختاری ملت هاست». در بخش دوم دولت های طرف میثاق متعهد شده اند که حقوق به رسمیت شناخته شده در این سند را بدون هیچ گونه تبعیضی در هر نوع آن درباره ی کلیه افراد مقیم در قلمرو و تابع حاکمیت شان محترم شمرده تضمین کنند. بخش سوم میثاق مشتمل بر حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی است و حقوقی چون حق حیات، منع بردگی و شکنجه ، دفاع در برابر دادگاه، آزادی بیان ، عقیده و مذهب و . . . سخن گفته است. در بخش چهارم تشکیل کمیته حقوق بشر پیش بینی شده است. در بخش پنجم با تاکید و تکیه بر اصول منشور ملل متحد حق تمام ملل را در استفاده ی آزادانه از منابع و ثروت های طبیعی خوشان به رسمیت شناخته است و بخش ششم مشتمل بر نحوه الحاق به میثاق و تقاضای اصلاح آن است(عبادی، ۱۳۷۲).
۲-۷-۴: میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۹۶۶)
این سند که شامل مقدمه و ۳۱ ماده است از سوم ژانویه ۱۹۷۶ به اجرا گذاشته شد. و دارای چهار بخش است. در بخش اول حق خودمختاری ملت ها به رسمیت شناخته شده است. بخش دوم ناظر بر اصول مربوط به حق برابری و عدم تبعیض در برخورداری از حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، بخش سوم ناظر بر حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی است و شامل حق کار، آزادی انتخاب شغل، آزادی انتخاب اتحادیه و سندیکا، حق استفاده از تامین اجتماعی، حمایت بنیاد خانواده، زنان و اطفال، اجباری و رایگان بودن آموزش و پرورش، ابتدایی، آزادی در انتخاب رشته تحصیلی و ایجاد امکانات جهت پیشبرد فرهنگی است. بخش چهارم که مهمترین بخش میثاق هم است، ناظر بر نحوه اجرا و اعمال آن است. بر خلاف اعلامیه جهانی در میثاقین، دولت های عضو متعهد شدند که در مورد تدابیر اندیشیده شده در میثاق و پیشرفت هایی که در این زمینه حاصل شده است ، گزارش هایی به عنوان دبیر کل سازمان ملل متحد تقدیم کنند. همانگونه که گفته شد میثاقین به علاوه اعلامیه جهانی حقوق بشر مجموعا به عنوان مشور بین المللی حقوق بشر شناخته شده اند. بعد از این اسناد که مهمترین سند ها در اعلامیه حقوق بشر اند، اسناد جداگانه دیگری هم در زمینه ی حقوق بشر به وجود آمد، که تعدادی از آن ها بین المللی و تعدادی هم منطقه ای هستند. در این زمینه می توان با اسناد مربوط به پیکار با هر گونه تبعیض، اسناد مربوط به کشتار جمعی، جنایات جنگی، جنایات ضد بشری، اسناد مربوط به منع بردگی، کار اجباری، خرید و فروش انسان، اسناد مربوط به پناهندگی، آزادی اطلاعات، اسناد مربوط به حمایت از برخی گروه های اجتماعی مثل بیگانگان، پناهندگان، افراد بی تابعیت، اسناد حمایت از کارگران و رزمندگان، زندانیان و غیر نظامیان اشاره کرد (عبادی،۱۳۸۲).
۲-۸: مفاهیم و اصطلاحات اساسی
۲-۸-۱ : حقوق شهروندی
با توجه به نظریه ها و مکتب های مختلف و متنوع درباره ی مفاهیم حق ، انسان، خاستگاه حقوق، دولت و مانند ارائه تعریفی جامع و مورد اتفاق از حقوق بشر بسیار دشوار است. شاید این تعریف تا اندازه ای در بر گیرنده تمامی موارد فوق می باشد: حقوق شهروندی یعنی امتیازاتی معین برای نوع انسان ، از آن جهت که انسان است(ناصری،۱۳۸۶).
حقوق شهروندی عبارت است از مجموعه امتیازات متعلق به افراد یک جامعه و مقرر در قواعد موضوعه است که افراد به اعتبار انسان بودن و در روابط خود با دیگرافراد جامعه و با قدرت حاکم، با تضمینات و حمایتهای لازم از آن برخوردار می باشند(هاشمی،۱۳۸۴).
حقوق بشر بعنوان آن حقوقی تعریف می شود که بطور ذاتی در طبیعت ما می باشد و بدون آن ما نمی توانیم بعنوان موجود انسانی زندگی کنیم. حقوق بشر در واقع حق افراد در مقابل دولت است، دولتها متعهد به تضمین این حقوق برای افراد هستند(سید فاطمی،۱۳۸۲).
حقوق بشر آن حقوقی است که به همه آحاد جامعه ، زن یا مرد، دختر یا پسر، کوچک یا بزرگ تعلق دارد . حقوق بشر در سبز فایل تجسم معیارهای بنیادینی است که بدون آن حقوق، مردم نمی توانند شان انسانی خود را محقق سازند. آن حقوقی که صرف نظر از تعلق انسانها به دین، نژاد، زبان، ملیت تنها به دلیل انسان بودنشان به آن ها تعلق می گیرد، حقوق بشر می نامند (عبادیان، ۱۳۸۰). از این رو حقوق بشر عام و جهان شمول است و نمی توان با تمسک به نسبیت فرهنگی آن را محدود کرد. هیچ فردی مجبور نیست حقوق بشر را کسب کند یا استحقاق آن را داشته باشد بلکه به صرف انسان بودن، همه انسان های دارای آن حقوق می باشند. حقوق بشر یک مجموعه بهم پیوسته و غیر قابل انفکاک است، هیچ حقی را نمی توان به این دلیل که کسی می گوید، کم اهمیت یا غیر ضروری است از فردی گرفت. به عبارت دیگر عناصر حقوق بشر یک کل منسجم و بهم پیوسته است، تمامی عناصر حقوق بشر بخشی از اجزای یک منظومه هستند و نمی توان آن ها را از هم جدا کرد. حقوق بشر را هیچ مقامی به فرد یا گروهی اعطا نمی کند، حقوق بشر ذاتی و جزو ویژگی های شخصیت انسانی تلقی می شود. حقوق بشر هم انتزاعی است و هم عملی. حقوق بشر الهام بخش دنیای دموکراتیک، عادلانه و صلح آمیز است و حداقل معیارها را برای نحوه رفتار فرد و نهاد ها یا مردم وگروههای اجتماعی - سیاسی را وضع می کند.
حقوق انسان: همه ی افراد از جهت انسانیت دارای حداقل حقوقی هستند که ربطی به حیثیت و تابعیت و مذهب ونژاد و رنگ و جنس آنها ندارد و آنها را حقوق انسانی می نامند(لنگرودی، ۱۳۴۶).
۲-۹: مولفه های حقوق شهروندی
۲-۹-۱: آزادی بیان
آزادی بیان یکی از بحث انگیز ترین موضوعات جوامع بشری در دنیای معاصر است. این موضوع با وجودی که مادام مورد بحث و مناظره بوده و صاحب نظران چیره دستی نیز به طور مکرر به تحقیق، تفسیر و تبیین آن پرداخته اند.
تعریف آزادی بیان
شاید هیچ نویسنده ای در مورد آزادی بیان تعریف خاصی ارائه نداده باشد. این بدان جهت است که می توان به ارائه تعریف از مطلق آزادی بسنده کرد و فهم آزادی بیان را، به عنوان یک فرع، بدان حواله داد. در مورد آزادی، مثل اکثر مقولاتی دیگر انسانی، تعریف دقیق و مورد اتفاقی وجود ندارد. کسانی که از آزادی تعریفی ارائه داده اند، هر کدام تحت تاثیر گرایش علمی و زمینه تخصص خودشان به توضیح مفهوم آن پرداخته اند؛ عالمان دینی از آن به جدال با خویشتن و آزاد کردن روح و روان از قید عبودیت و بندگی هر چه غیر خدا خواست، تعبیر نموده و بعد بندگی خالصانه انسان در برابر خدا را ، که نوعی از آزادی می تواند باشد، در تعریف خود برجسته کرده است(مدنی، ۱۳۷۴). فیلسوفان نیز ، اغلب با دید فلسفی، آزادی را به معنی قدرت، اختیار و یا توانایی انسان در انجام هر کنشی که مایل باشد، در برابر جبر گرفته اند.
جعفری، (۱۳۷۵) که یکی از فیلسوفان برجسته و صاحب نظر در حقوق شهروندی است، مشرب فلسفی آزادی را به دو سطح درجه یک و درجه دو تقسیم می کند. آزادی درجه یک ، یا بقول خودش« آزادی محض» را این طور تعریف می کند: توانایی انتخاب یک هدف از میان اشیایی که ممکن است به عنوان هدف منظور شود و یا انتخاب یک وسیله از میان اشیایی که ممکن است وسیله تلقی شود. و آزادی درجه دوم، آزادی تصغیر شده را به نظارت و سلطه ی شخصیت بر دو قطب مثبت و منفی تفسیر می کند. شریعتی،(۱۳۵۸) معتقد است : آزادی یعنی امکان سرپیچی از جبر حاکم و گریز از زنجیر علیت که جهان را می آفریند و به حرکت در می آورد و به نظم می کشد و اداره می کند. مونتسکیو[۳۹] نیز تعریفی از آزادی ارائه داده است که این چنین می باشد : « آزادی یعنی اینکه انسان حق داشته باشد هر کاری که قانون اجازه داده و می دهد ، بکند و آنچه که قانون منع کرده و صلاح او در آن نیست ، مجبور به انجام آن نگردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ب.ظ ]