-
- از نظر فرد :
جامعه پذیر ی فرایند شکوفا کردن استعداد های بالقوه وفراهم آوردن امکانات رشد شخصیت وتبدیل فرد به شخص (فرد اجتماعی )است ودر واقع فرد انسانی در طی اجتماعی شدن به کسب هویت اجتماعی خویش نایل می گردد وبا پذیرش ارزشها ،هنجارها،آرمانها وشیوه های زندگی ،تحت شرایط مطلوب ،قادر به تحقق استعدادهای بالقوه خود می گردد.
۲.از نظر جامعه :
جامعه پذیری جریانی است برای انتقال ویژگیهای فرهنگ یک جامعه از نسلی به نسل دیگر ونیز امکان تکامل واستمرار فرهنگ وتربیت افراد برای ایفای نقش هاواحراز پایگاه های مختلف اجتماعی .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جامعه پذیری انتظاری :
وظیفه اصلی هر جامعه باز تولید خود است برای خلق اعضایی که رفتارها،آرزوها وهدفهایشان با رفتارها،خواسته ها وهدفهایی که از طرف جامعه مناسب تشخیص داده می شود ،تطبیق کند . از طریق فرایند نیرومند وهمه جا حاضر جامعه پذیر ی است که نیازهای جامعه به نیازهای فرد تبدیل می گردد .
جامعه پذیری فرایند یادگیری است ؛این فرایند وسیله ای است که از طریق آن ما مهارتهای اجتماعی مانند رانندگیبا اتومبیل ،غذا خوردن با قاشق ،چنگال و…را می آموزیم . وهمچنین جامعه پذیری وسیله ای است که در خلال آن یاد می گیریم که چگونه دنیای خود را بشناسیم وچگونه با دیگران رابطه متقابل برقرار کنیم ویا این که مرد بودن یعنی چه وزن بودن یعنی چه ودیگر اینکه در هر شرایطی چه باید کرد وچه نباید کرد واصولا جامعه چه چیزی را خوب می داند وچه چیزی را بد .
مردم اغلب چنین خوب می پندارند که جامعه پذیری مترادف است با تربیت کودک .این حقیقت دارد که آموزش سازند. واصلی،در مراحل ابتدایی زندگی رخ می دهد وبه همین دلیل کودکان باید ارزشهای اساسی،دانشها،وباور های فرهنگی جامعه خود را یاد بگیرند.
بخشی از جامعه پذیری که در دوران کودکی به وقوع می پیوندد ،بدان«جامعه انتظاری »می گویند»واین همان شیوه ای است که کودکان ارزشها ،سو گیری هاییکه درآینده با آن مواجه خواهند شد یاری می گیرند.
باز جامعه پذیری(دوباره اجتماعی شدن ):
جامعه پذیری در دوران کودکی به پایان نمی رسد ،ولی به هرحال در سراسر زندگی آدمی ادامه می یابد .بزرگسالان هم دوباره اجتماعی (باز جامعه پذیری)می شوند وهنجارها ،ارزشها وانتظارات جدیدی را می آموزند.
در هرگروه یا سازمان جدیدی که عضو می شویم ویا هر رابطه دوستی برقرار می کنیم یا در هر تجربه ای که در زندگی بهدست می آوردیم .ناچاریم که هویت های جدیدی را کسب کنیم وبرای هنجارهاو ارزشها ی جدیدی «اجتماعی»می شویم.برای برخی از شغلها ی خاص اجتماعی شدن دوباره به ماکمک می کند که انتظارات قبلی خود را کنار گذارده وبرداشت واقع بینانه تری را از این شغلها ی به دست آوردیم به عنوان مثال دانشجویان جدید پلیس معتقدند که شغل آنان حفاظت از مردم است ،بنابراین باید بیاموزند که زور چیز مناسبی است وگاه بدان احتیاج است.برخی اوقات اجتماعی شدن دوباره بزرگسالان از طریق زور صورت می گیرد تا این که هدف های مهم سازمانی واجتماعی بهتر برآورده شود .ارتباط گروهی از افراد در زندانها ،بیمارستان های روانی وپادگان های نظامی با جامعه بیرون قطع می شود واین افراد مجبور می شوند که یک زندگی محدود کنندهای را تحمل کنند.در چنین وضعیتی تجربه های جامعه پذیری پیشین به گونه ای منظم از بین می رود وبه تجربه های جدیدی شکل می گیرد که منافع گروه را تامین کند مثلا در یک پادگان نظامیر ،فرد می آموزد که هویت پیشین خود را به عنوان یک غیر نظامیکنار گذارد.وهویت جدید سر باز ی را پیش گیرد .او باید بیاموزد که چگونه همچون یک سر باز فکر می کند و عمل نمایدونیز باید یاد بگیرد که دنیا را از دیدگاه یکسرباز نگاه کند .برای کمک به سربازانی که تازه وارد خومت می شوند باید به آنان یا وداد که هویت پیشین خود را عوض کنند وموقعیت های جدید را بپذیرند همه این کار ها برای آن است که فرد آنان از بین برود.
همه می دانیم که موقعیت هایی نیز وجود داشته است که در آن اجتماعی شدن دوباره در تنهایی صورت گرفته است وبه همین دلیل از این فرایند به طور مصیبت داری استفاده استثماری شده است.به عنوان مثال می توان از خود کشی دسته جمعی در جونز تاون(۱۹۷۸)وبرخورد مسلحانه سال ۱۹۹۳و نابودی قرار گاه دیوید کورش در تگزاس آمریکا ونیز حمله شیمیایی متروی ژاپن توسط اعضای گروه آم شین ریکورا نام برد رهبران این گروه ها به اعضایشان گفته بودند که برای دستیابی به یک زندگی پر بار باید خود را از دیگران جدا کرده و تمام روابط عاطفی و ارزشهای خود را با آنان قطع کنند .اعضای گروه چنان از طرف رهبران خود شستشوی مغزی شده بودندکه اختیار خود را به دست آنان سپرده بودند ،به طوری که هر چه رهبران می گفتند بدون چون وچرا می پذیرفته واجرا می کرند .
هنگامی که مردم به طور عاطفی وجسمانی از دوستان وخانواده خود جدا می شوند فردیتخود را از دست می دهند ومی توانند از طریق نفوذ وتهدید به کارهایی دست بزنند که قبلل تواناییآن را نداشتند.از جمله کشتن خود ودیگران
عوامل یا کار گزاران جامعه پذیری :
فرایند جامعه پذیری دارای جلوههای گوناگون است که در سراسر زندگی برفرد تاثیر می گذارد در این میان کار گزاران جامعه پذیری ،نهادها یا سایر زمینه های ساختاری که جامعه پذیری بویژه در سالهای اولیه زندگی در آنها رخ می دهد ،دارای بیشترین اهمیت هستند .
در جامعه های نوین :
خانواده،گروه همگان ،مدرسه ورسانه های گروهی به واسطه قدرت وتأثیر پیوسته ای که در جامعه پذیری دارند از اهمیت فراوانی برخورددارند .
-
- خانواده :
بدون تردید ،خانواده در همه جامعه ها ،مهمترین کارگزار جامعه پذیری است . یکی از دلایل این اهمیت ،برعهده داشتن مسئولیت اصلی اجتماعی کردن کودکان در سالهای حساس اولیه زندگی از جانب این نهاد است واز آنجا که نوع روابط اجتماعی در درون خانواده عموماًمبتنی بر تماس بسیار نزدیک ،مستقیم ،رودرو ،صمیمی وغیر رسمی است یکی از اساسی ترین ومحوری ترین کارگزاران جامعه پذیری شناخته می شود . کودکان در خانواده ودر ارتباط با والدین خود به کسب هویت می پردازند ،همانند آنان می شوند وآنچه آنها می کنند ومی گویند انجام می دهند ودر نتیجه رفته رفته رفتار درست را طبق نظر والدین فرا گرفته ،به کار می برند . از این رو دختران وپسران به شیوه های مختلف اجتماعی می شوند والگوی رفتاری متفاوتی را با توجه به جنس خود یاد می گیرند .
۲.گروه همگنان :
گروه همگنان در زندگی کودکان واجتماعی کردن آنان نقش بسیار مهمی دارد معمولاًدوستان وهمه کودکانی که تقریباًهمسن وهمبازی کودک هستند ودر او تأثیر می گذارند ،شامل گوه همگنان می شود . کودکان با هم بازی می کنند وقدری که بزرگتر شدند با هم گردش می روند پذیرفته شدن در گروه برای آنها خیلی مهم است زیرا آنان رفتارهای خود را طبق موافقت گروه اصلاح وتعدیل می کنند به این ترتیب گفته می شود که گروه همگنان یکی از کارگزاران اساسی ومهم جامعه پذیری انسان است.
۳.مدرسه :
پر قدرت ترین کارگزار جامعه پذیری بعد از خانواده،مدرسه وتعلیم وتربیت است . بنابر دیدگاه کارکردگرایان ،هدف اولیه مدارس ،اجتماعی کردن کودکان است . کودکان معمولاًدر سن ۵ سالگی وارد نظام آموزشی (کودکستان )می شوند آنان با زمینه های ذهنی ،فکری وفرهنگی گسترده وگوناگونی به مدرسه می روند در مدرسه مجموعه ای از ارزشها ،هنجارهاودانستنیهای مهم به آنان آموخته می شود . در کنار این دانشی که به طور رسمی وبه عنوان برنامه درسی به آنها یاد داده می شود ،دانش آموزان همچنین مجموعه ای از ارشها ومهارتهای پنهانی را که در مدرسه وجود دارد وبه وسیله معلمان وکارکنان مدرسه وحتی دیگر دانش آموزان به آنها انتقال می یابد فرا می گیرند . برای مثال :آموزگاران تأکید بسیار دارند که تمایزی بین دختران وپسران نیست وهمه برای کسب علم ودانش دارای فرصت های مساوی هستند؛اما در عمل چنین نیست ؛آنها در طی دوره های مختلف زندگی در مدرسه ،با شیوه های مختلفی با پسران ودختران سعق می گویند وموضوعهای گوناگون ومتفاوتی را با توجه به سن در اختیار آنان می گذارند . این امر موجب پیدایی آموزش پنهانی مدرسه (برنامه درسی پنهان )که بسیار هم مهم است ،می گردد.
۴.رسانه های گروهی :
جدا از تجربه مستقیم ،بسیاری از مباحث ومطالبی که درباره جهان می دانیم از طریق روزنامه ،رادیو،تلویزیون ودیگر رسانه های گروهی کسب کرده ایم .نگرشها والگوهای رفتاری مااز اطاعات داده شده وراههای ارائه شده توسط این رسانه ها تاثیر می پذیرد .برای مثال :بیشتر گرایشهای ما به سوی دیگر کشورها ،گروهای قومی ،رفتار ویژه ی جنسی ورویدادهای سیاسی از همین رسانه ها ی گروهی شکل گرفته است.
در حال حاضر با پیشرفت دانش فنی وگسترش وسایل ارتباط جمعی شاهد پیدایی تولد نسل های تازه هستیم ،کودکان ما از نخستین برههاز زندگیشان در مسیر سیلی از امواج گوناگون وپیام های متعدد قرارمی گیرند واین اطلاعات از دورتریننقاط جهان وارد خانه های آنان می شوند .بنابراین به نظر می رسد که دنیای ارتباط به مرور فرزندان تازهای در خود پرورش می دهد ونسل های جدید را پدیدمی آورد که دنیای متفاوتی با بزرگترها دارند وباید برای پرورش بهتر این نسل برنامه های مناسبودر خودر ،تدارک دیده شود .
ساز وکارهای جامعه پذیری:
برای آنکه جامعه ای ازهم نپاشد وتدوم یابد واعضای آن از درون به تبعیت هنجارهای اجتماعی کشیده شوند وارزشهای فرهنگی جامعه خودرا بپذیرند وبا دیگران همانند گردند باید از ساز وکارهای اصلی جامعه پذیری یعنی یادگیری ودرونی کردن هنجارهای اجتماعی استفاده کرد.
۱-یادگیری:یادگیری از عوامل مهم جامعه پذیری وفرآیند است که به موجب آن هر موجود زنده (ارکانیسم)اطلاعات لازم را برای تغییر رفتار از طریق تجربه کسب می کند (لنسکی ،۶۳۶:۱۳۶۹)کودکی که والدینش اورا واداربه رعایت نظافت ،داشتن اخلاق خوب وپیروی از آداب معشرت می کنند تابع نوعی یادگیری می شود که به وسیله تکرار حرکات ورفتارهای ویژه در ذمن او تثبیت می شود .کودکی که می خواهد بازی تازهای را یاد بگیرد ،به دیگران می نگرد واز آنها تقلید می کند وسپس خود به آزمایش می پردازد وخطا های خود را تصحیح می کند.به همین شکل ،شخصی که متنی را بوسیله تکرار در دفعات زیاد وتصحیح خطاهای خود به خاطر می سپارد به حافظه خود نوعی یادگیری را تحلیل می کند .وبالاخره کودکی که به خاطر گیجی وسر به هوایی خود تنبه می شود ویا هنگام بروز رفتارهای مناسب پاداش در یافت می کند تارفتار نیک وعادت خوب در تثبیت گردد،نیز نوعی یادگیری را تجربه می کند .
عوامل بسیاری در استواری یادگیری موثر ،مانند توانایی،جدیت ،شایستگی،تندرستی ورغبت یادگیرنده،عادت های شغلی ،گروه همگان ، معلمان ،شکل ومحتوای آنچه کهاز رسانه های گروهی برفرد عرصه می شود وتکرار،پاداش وتنبیه وآزمایش خطا عمده ترین شیوه هایی هستند به کمک آنها امر یادگیری صورت می گیرد .
۲-درونی کردن هنجارهای اجتماعی:فرد در فرایند جامعه پذیری،ارزشهاوهنجارهای فرهنگی جامعه خود را کسب می کند وبه آن حالتی درونی می بخشد .این امر نیاز به طی مراحل چون:کنش متقابل با دیگران-تجربه پذیری عاطفی –یادگیری زبان .دارد شواهد مشاهدهای وتجربی بسیاری برای اثبات ضروری کنش متقابل با دیگران وتماس های فرهنگی برای رشد ذهنی وجود دارد.تاثیر این امر برای رشد طبیعی از مطالعه آدمیان دور از فرهنگ وکودکان پرور شگاهی وخانواده های از هم پاشیده که اثرات عاطفی «مهرورزی»آنها از یکدیگر دریغ شده به ضوح دیده می شود.
طبقه اجتماعی :دیگر عوامل جامعه پذیری
طبقه اجتماعیاز مردمی که دارای قدرت ،منزلت وامتیاز تقربیا یکسانی بر خوردارند تشکیل می شود .موقعیت طبقاتی به طور تمام وکمال برهمه جنبه های زندگی مردم از جمله :دیدگاهای سیاسی ،رفتارهای جنسی ،عضویت در گروه ها ،نوع غذا وانتظار از زندگی مردم اثر می گذارد . در واقع ،با توجه به دامنه ی نفوذ تفاوتهای طبقاتی می توان گفت ارزشها گرایشهای کودکان متأثر از موقعیت طبقاتی والدینشا است . ملوین کوهن (۱۹۷۹)جامعه شناس آمریکایی شواهدی بدست می دهد که ارتباط وپیوند طبقه ی اجتماعی وفرآیند جامعه پذیری را تأئید می کند . کوهن با ۲۰۰نفر کارگر و۲۰۰زوج طبقه متوسط که اکثراًفرزندی در کلاس پنجم دبستان داشتند مصاحبه کرد او دریافت که والدین طبقه متوسط برعکس والدین کارگر گرایشهایی چون :«به خود متکی بودن »،«استقلال داشتن »و«کنجکاو بودن »را در فرزندان خود به وجود می آورند . از سوی دیگر ،والدینی که از طبقه ی کارگر برخاسته بودند بیشتر بر همنوایی ظاهری با قوانین تأکید می کردند وعلاقه مند بودند که فرزندانشان مرتب وتمیز بود . واز قوانین پیروی کنند .
تفاوتهایی طبقاتی در فرایند جامعه پذیری به طور مستقیم وابسه به هدفها در آینده است والدین برخاسته از طبقه کارگر معمولاًبر این باورند که موفقیتهای شغلی وتداوم آن بستگی به توانایی فرزندانشان در همنوایی واطاعت از قانون دارد . اما والدین طبقه متوسط موفقیت آینده را نتیجه ی جسارت وابتکار فرزندان خود می بینند . از این رو ،احساس فرزندان بر خاسته از طبقه ی متوسط بر این است که کنترل بیشتری بر سرنوشت خود اعمال کنند .
زبان نیز عامل مهم همبستگی اجتماعی وابزاری است که انسان به یاری آن بر دیگران نفوذ می کند ونفوذ می پذیرد والگوهای رفتاری لازم را فرا می گیرد. روشن است که اگر کسی نتواند زبان ویا برخی دیگر از انواع ارتباط نمادین را بیاموزد ،هرگز نخواهد توانست به الگوی فرهنگی آراسته گردد. گفته می شود «ایزابل »هنگامی توانست به دنیای دیگران راه یابد که فهم معنای واژه ها را آغاز کرد بسیاری از ما سرگذشت هلن کلر را می دانیم که چون کروکور بود از دنیا به کلی جدا شده بود تا آنکه آموزگارش نخستین ارتباط را با او برقرار کرد . هلن کلر در یک برهه حساس از زندگی خود ،ناگهان دریافت که آموزگارش بر روی دست او علامتی به نشان آب می نویسد اندیشه این که هر چیز نامی دارد در ذهن او بیدار شد وپس از آن پیشرفت وسرعتیادگیری در او آغاز شد .
نظریه های جامعه پذیری :
بر خلاف پندار بسیاری از فلاسفه کهن ،کودک در دم زادن هیچ گونه اندیشه ای درباره ی خود وهمچنین جز خود ندارد ؛بلکه در فرایند جامعه پذیری وکنش متقابل با دیگران خود را به عنوان موجودی مستقل وجدا از دیگران باز می شناسد «خود»دارای یک هویت شخصی است ودیگران در برابر آن واکنش نشان می دهند .
همه نظریه های جامعه پذیری که مورد پذیرش اندیشمندان علوم اجتماعی نوین اند ،بر این دیدگاه استوارند که هر آنچه مربوط به شخصیت انسان است از جامعه به دست می آید وفطری وغریزی نیست . دیدگاه های پیشین کلاًبر عواملی چون وراثت تأکید داشتند وبر آن بودند که مثلاًکودکان «اشراف»یا طبقات بالا از خون برتر ،یا به گفته امروزیها از ژن برتر برخوردارند . جامعه شناسان وروان شناسان معاصر ،استقلال کلمه «من »را آغاز پیدایی شخصیت وحاکی از آگاهی کودک نسبت به وجود انسانی خود در میان سایر انسانها می دانند .
نظریه های جامعه شناختی جامعه پذیری
نظریه های جامعه شناختی برای این نکته تاکید دارند که خود محصول فرایند یادگیری وکنش متقابل اجتماعی است .این نظریه ها روشن می کنند که ویژگی های شخصیت بیشتر ناشی از محیط هستند تااز وراثت.
نظریه خود آیینه ای کولی
چالز هورتن کولی (۱۹۶۴)اصطلاح خود آیینهای را برای نشان دادن این معنی که ما خود را در آیینه رفتار دیگران با دیگران می بینیم به کار می برد.مفهومی که ما از «خود »داریم ،یعنی این که چه کسی هستیم وچگونه هستیم این مفهوم ،از کنش های متقابل ما با دیگران بوجود می آید بازخوردهایی که ما از مردم درباره خودمان می گیریم به ما می فهماند وی می قبولاند که چه کسی هستیم وچگونه آدمی هستیم «کریمی ۵۲:۱۳۷۰»کودک آنچه را که در نخستین مراحل رشد «خود »درونی می کند ،در واقع ،از دیگران تقلید می کند ویاد می گیرید . او به چیزی می گوید «شیر »«مامان »«بابا »و … که آنها می گویند . کودکی که در آغاز سخن گفتن به جای این که بگوید «من شیر می خواهم »می گوید :«نی نی شیر می خواد »این نقص کلامی او دلیل روشنی است بر این که کودک آگاهی از خود واز نام واز وجود خود ندارد وآنها را از دیگران میآموزد ؛یعنی کودک خود را به جای دیگران می گذارد واز دریچه ی چشم آنان به خود نگاه می کند ودر نتیجه تصویری که از خود دارد در واقع؛تصویری است که دیگران از او ساخته اند .
کولی معتقد است که مفهوم خود در دوران کودکی شکل می گیرد وسپس در طول زندگی که همزمان که شخص وارد موقعیت اجتماعی جدید می گیرد ودوباره ارزیابی می شود ناصر خسرو شعری دارد که موبه مو با این مفهوم تطابق دارد :
آیینه ام من ،اگر تو زشتی ،زشتم
گر تو نکویی ،نکوست سیرت وسانم
کولی بر این باور است که مفهوم خود آیینه ای از سه عنصر اصلی ساخته می شود :
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 05:30:00 ب.ظ ]
|