مهارتهای زندگی، مهارتهای شخصی و اجتماعی هستند که کودکان و نوجوانان باید آن ها را یاد بگیرند تا بتوانند در مورد خود، انسانهای دیگر و کل اجتماع به طور مؤثر و شایسته عمل کنند (نیک پرور، ۱۳۸۳).
طبق نظر داردن[۷۰] و همکاران مهارتهای زندگی برای زندگی اثربخش ضرورت دارند و برای سراسر دوره های زندگی (کودکی، نوجوانی، بزرگسالی) مورد نظر هستند. مهارتهای زندگی، اساساً یک مبنای رشدی از زندگی ارائه میدهد که این اساس و مبنای رشدی، همان گونه که فروید مطرح کردهاست، همه ما را قادر میسازد که دوست داشته باشیم و کار سازندهای را انجام دهیم، عبور موفقیتآمیز از این مسیر زندگی در چهار زمینه مهم خانوادگی، تحصیلی، اجتماعی و شغلی نیازمند به مهارت و کارایی در مهارتهای زندگی است (داردن و همکاران، ۱۹۹۶).
اجزاء مهارتهای زندگی شامل مهارتهای خودمدیریتی و مهارتهای اجتماعی است. مهارتهای خودمدیریتی فردی شامل توانایی تصمیمگیری و حل مسئله، آگاهی از تأثیرات اجتماعی و مقاومت در برابر آنان، مقابله با اضطراب و افسردگی، خشم و ناکامی، تعیین هدف، خود رهبری و خودتقویتدهی میباشد. مهارتهای اجتماعی نیز بخش دیگری از مهارتهای زندگی است که شامل برقراری ارتباط اجتماعی، مهارت جرئتمندی کلامی و غیر کلامی، احترام گذاشتن و افزایش شایستگی اجتماعی میباشد (بوتوین[۷۱] و همکاران، ۲۰۰۷).
اصطلاح مهارت در معانی مختلفی به کار رفته است. وقتی میگوییم کسی مهارت انجام کاری را دارد، به این معنی است که او تواناییهای لازم برای انجام صحیح آن کار را دارد. بر این مبنا و با توجه به معناهای مختلف مهارت، از مهارتهای زندگی تعاریف مختلفی ارائه شده است (نیک پرور، ۱۳۸۷).
پیتمن مهارتهای زندگی را به عنوان تواناییها، دانشها، نگرشها و رفتارهایی تعریف کردهاست که جهت شادمانی و موفقیت در زندگی آموخته میشوند. این مهارتها انسان را قادر میسازند تا با موقعیتهای زندگی، سازگاری یابند و به آن ها تسلط داشته باشند. از طریق رشد این مهارتها افراد یاد میگیرند که به راحتی با دیگران زندگی کنند. احساس خود را با امنیت خاطر، بیان کنند و زندگی را دوست داشته باشند (پیت من[۷۲]، ۲۰۰۲؛ نقل از نیک پرور ۱۳۸۷).
علاوه بر تعریف مهارتهای زندگی در قالب تواناییهای روانی – اجتماعی اصطلاح مهارت در معانی مختلف دیگری از جمله موارد زیر به کار رفته است.
۱- مهارتهای مربوط به امرار معاش مانند اینکه چگونه فرد مشغول کار میشود.
۲- مهارتهای مراقبت از خود مانند مصرف غذای سالم، درست مسواک زدن و … .
۳- مهارتهایی که برای پرداختن به موقعیتهای پرخطر زندگی استفاده میشوند مانند توانایی نه گفتن در مقابل فشار جمع جهت استفاده از مواد مخدر (سازمان جهانی بهداشت،۲۰۰۰).
به عبارت دیگر مهارتهای زندگی مهارتهایی هستند که برای افزایش تواناییهای روانی – اجتماعی افراد آموزش داده میشوند و فرد را قادر میسازند که به طور مؤثر با مقتضیات و کشمکشهای زندگی روبرو شود. هدف از آموزش مهارتهای زندگی، افزایش تواناییهای روانی اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیبزننده به بهداشت و سلامت و ارتقاء سطح سلامت روان افراد است. موریس ایی الیاس از دانشگاه راجرز در آمریکا، مفهومی عام از ماهیت مهارتهای زندگی به دست میدهد:
مهارتهای زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر، انجام مسئولیتهای اجتماعی، تصمیمگیریهای صحیح، حل تعارضها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه میزنند (سازمان جهانی بهداشت، ۲۰۰۰).
مؤسسه بریتانیایی تاکاد، تعریف دیگری از مهارتهای زندگی به دست میدهد «مهارتهای شخصی و اجتماعی است که کودکان و نوجوانان باید آن ها را یاد بگیرند تا بتوانند در مورد خود، انسانهای دیگر و کل اجتماع به طور مؤثر، شایسته و مطمئن عمل نمایند» (تاکادا[۷۳]، ۲۰۰۵).
سلبی[۷۴](۲۰۰۰)، میگوید: هدف در آموزش مهارتهای زندگی، افزایش تواناییهای روحی- اجتماعی است. آن مهارتهایی که فرد را در اداره مؤثر نیازها، سختیها، خطرها و فشارهای زندگی روزانه توانا میسازد. مهارتهای زندگی چندگونه تعریف شدهاند: مانند مهارتهای فردی و اجتماعی که افراد جوان را قادر میسازد تا با خود، دیگران و با کل جامعه با مؤفقیت و سازگارانه کنار بیایند و مهارتها و رفتارهایی که جوانان و بزرگسالان را آماده قبول مسئولیتهای سنگینتر در زندگی میکند. همچون انتخابهای درست و سالم، به دست آوردن مقاومت در مقابل فشارهای منفی و به حداقل رساندن رفتارهای زیان آور، استفاده از منابع جامعه با کمک تواناییهایی مانند استفاده از کامپیوتر، توانایی پیدا کردن کار، شغل یابی، خانه گرفتن و … (ادیب، ۱۳۸۲).
مهارت های زندگی، تواناییهای اجتماعی برای رفتار انطباقی مؤثر هستند که افراد را قادر میسازد تا با مقتضیات چالش های زندگی مقابله کنند. منظور از مهارت های زندگی این است که هر کودک در کنار آموزش خواندن و نوشتن، به مهارت هایی دست یابد که بتواند ابتدا به شناخت درستی از خود دست پیدا کند و سپس به خوبی با افراد و محیط اطراف ارتباط برقرار سازد و به حل مشکلات خود و جامعه و محیط زیست یاری دهد (ولی زاده، ۱۳۸۱).
به طور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از تواناییهایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه میگردند. مهارتهای زندگی، هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیبهای روانی– اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد، خشونتهای خانگی و اجتماعی، آزار کودکان، خودکشی، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است. به طور کلی مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متولیان بهداشت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی- اجتماعی است. این مهارتها به افراد کمک میکنند تا مثبت عمل کرده و هم خودشان و هم جامعه را از آسیبهای روانی– اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقا بخشند (سازمان جهانی بهداشت، ۱۳۷۹).
در نهایت بنظر میرسد تعریف مناسب و کاملی از سوی کمالوند (۱۳۸۵) مطرح گردیده است که طبق این تعریف مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط فردی مناسب و مؤثر انجام مسئولیتهای اجتماعی، انجام تصمیم گیریهای صحیح، حل تعارضها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه میزنند. کودکان و نوجوانان باید این مهارت های شخصی و اجتماعی را یاد بگیرند تا بتوانند در مورد خود، انسانهای دیگر و کل اجتماع به طور مؤثر شایسته و قابل اطمینان عمل نمایند (کمالوند، ۱۳۸۵).
مبانی نظری مهارت های زندگی
“
[جمعه 1401-09-18] [ 10:01:00 ب.ظ ]
|