راهنمای نگارش مقاله در رابطه با رابطه تعارض زناشویی با نگرش دختران به ازدواج- ... |
پای بند: درگیران تعارض، همه ی تلاش هایشان برای حل مشکل و بهبود روابط شان باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بازگویی نکات برجسته ی رفتارهای خوش آیند و ناخوش آیند: متعارضان برای حل مسائل شان، رفتارهای خوش آیند و ناخوش آیند یکدیگر را در حضور هم بازگو کنند، بی آنکه سخن شان جنبه ی ارزشی و پیش داوری داشته باشد.
گفتگو: درگیران تعارض، با طرح روشن و صمیمانه ی دیدگاه های متفاوت خود، برای رسیدن به تفاهم تلاش کنند.
پیمان: یک پیمان هفتگی بسته شود برای آنکه هر یک از دو سوی تعارض عبارت ها و رفتارهایی ویژه به کار گیرند تا خشنودی از ارتباط افزایش یابد.
پیگیری: پیمان های هفتگی پیگیری شود و چنانچه نیاز به دگرگونی و بازنگری دارد، به آن عمل شود و متعارضان دوباره به اجرای آن پای بند باشند( شفیعی نیا، ۱۳۸۴).
مارک من و همکاران(۱۹۹۳) در گزارش پیگیری ۵ ساله شان در زمینه ی ارزیابی برنامه ی پیشگیری از درماندگی زناشویی با آموزش کنترل تعارض و ارتباط، نشان دادند که همسران آموزش دیده به سطوح بالاتری از مهارت های ارتباطی مثبت، و سطوح پایین تری از مهارت های ارتباطی منفی و خشونت دست یافتند.دورانا[۳۰] (۱۹۹۷)، پژوهشی با عنوان افزایش صمیمیت همسران با بهره گرفتن از برنامه ی RAIRS انجام داد که بر روی ۱۳۷ نفر مشتمل بر ۷۸ زوج و ۵۹ نفر بی حضور همسران شان اجرا و ۸ ماه بعد نتایج دوباره پیگیری شد. نتایج، افزایشی قابل ملاحظه در صمیمیت، دریافت دوسویه، سهیم شدن در احساس های مثبت و منفی یکدیگر، حمایت، کاهش تعارض ها گزارش کردند. یافته های این پژوهش، ارزش برنامه های آموزش را در آسان سازی بالندگی افراد و همسران اثبات می کند (برگرفته از شقیعی نیا، ۱۳۸۴).
به گزارش هال فورد و همکاران (۲۰۰۳) بررسیها و پژوهش های فراوانی درباره یآموزش افزایش ارتباط توسط فین چام (۱۹۹۰)، کریس تنس و هیوی[۳۱] (۱۹۹۹)، دیروهال فورد (۱۹۹۸)، گورنی و جکوب سون[۳۲] (۱۹۹۰) و مارک من (۱۹۹۸) انجام شده است، نشان می دهد همسرانی که در برنامه های مهارت آموزشی شرکت کرده اند، رضایت بیشتری در زندگی زناشویی خود گزارش نمودند (برگرفته از شفیعی نیا، ۱۳۸۴).
۲-۱-۲۱- رعایت قواعد حل تعارض
هسون و همکاران[۳۳]( ۲۰۱۰؛ به نقل از حلیمه و همکاران، ۱۳۹۳) نکاتی که شایسته است توسط همسران برای حل تعارض به صورت گامبهگام مورد توجه جدی قرار گیرند، از این قرار است:
۱- همسران زمان و مکان مناسبی برای بحث در نظر گیرند. همسران با دقت مکانی را انتخاب کنند که بدون حواس پرتی و بدون مزاحمتی برای چارهاندیشی، بتوانند در مورد مسایل صحبت کنند. انتخاب زمان و ساعت معین با توافق قبلی طرفین نیز اهمیت دارد.
۲- تعریف مسئلهی یا مشکلی که در مورد آن اختلاف نظر دارند. شفاف کردن مسئله بهگونهای که هر دو نفر بدانند، در مورد یک مسئلهی مشترک صحبت میکنند.
۳- سهم هر یک از همسران در ایجاد مشکل مشخص شود. بهندرت فقط یک نفر مقصر است. مشارکت دوطرفه در مسئولیتپذیری، ایرادگیری از طرف مقابل را حذف میکند.
۴- همسران تلاشهای ناموفق گذشته را برای حل مشکل مرور کنند. مرور رویکردهای ناموفق گذشته به همسران کمک میکند که به طرح موضوع با راه حلهای جدید تأکید کنند.
۵- روشهای جدید برای حل تعارض به بارش فکری گذاشته شود. در این مرحله شایسته است که همسران برای جالب شدن و خوشایند شدن جریان حل تعارض همهی راه حلها، حتی عقایدی را که ممکن است عجیب یا کوتهبینانه بهنظر رسد فهرست کنند. البته هنگام بارش فکری هیچ عقیدهای ارزیابی نمیشود. قدم بعدی بحث و ارزیابی عقاید است.
۶- در مرحلهی بحث و ارزیابی راه حلهای ممکن، جنبههای مثبت و منفی همهی راه حلهای پیشنهادی ارزیابی میشود.
۷- یکی از راه حلهایی که هر دو زوج با آن موافق هستند، انتخاب میشود.
۸- هر یک از زوجین برای انجام راه حل، مسئولیتی میپذیرد و در صورت امکان وظیفهی خود را یادداشت میکند.
۹- جلسهی دیگری به منظور بحث دربارهی پیشرفت کار مشخص میشود. این مرحله توافق دربارهی زمان و مکان مناسب برای صحبت در مورد پیشرفت کار را میطلبد.
۱۰- تشکر و تحسین همسران از یکدیگر برای مشارکت در حل مشکل، بهترین پاداش قدردانی است هسون و همکاران ( ۲۰۱۰؛ به نقل از حلیمه و همکاران، ۱۳۹۳).
۲-۱-۲۲- سبکهای غیرمؤثر و مشکلساز
سبکهای غیرمؤثر مدیریت تعارض، که موجب بروز مشکلاتی در روابط همسران میشود، اَشکال متعددی دارد که شایعترین آن سبکهای «رقابتی»، «اطاعت و تسلیم» و «اجتنابی» است.
سبک رقابتی: برای همسرانی که در برخورد با تعارضها از سبک رقابتی استفاده میکنند، زندگی زناشویی به مثابه میدان جنگ است. «هدف آنها «کسب قدرت» و «برنده شدن» حتی به قیمت زیر پا گذاشتن حقوق و احترام دیگری است. آنها بدون توجه به نظر همسرشان، به خواستهی خود اصرار میورزند و معمولاً از روشهای پرخاشگرانه مثل فریاد یا اعمال زور استفاده میکنند. پیامد چنین سبکی ایجاد خشم در رابطه است» (محمدپور و همکاران،۱۳۸۹).
سبک اطاعت و تسلیم: «سلطهپذیری» ویژگی همسرانی است که این سبک را در حل تعارض به کار میگیرند. آنها هنگام بروز تعارض، از خواستههای خود به نفع علایق و نیازهای همسرشان میگذرند؛ به امید آنکه تعارض خاتمه یابد و آرامش برقرار شود. هدف آنها حفظ رابطه به هر قیمتی است. چنین سبکی ممکن است در کوتاهمدت مزایایی داشته باشد؛ اما پیامد آن احساس ناکامی، سرخوردگی و افسردگی است که در نهایت به ارتباط صدمه میزند.
سبک اجتنابی: «در این سبک، هنگام تعارض، همسران یا موضوع را تغییر میدهند و یا بهطور ساده از آن کناره میگیرند و صحنهی تعارض را ترک میکنند. حال آنکه برخورد منفعلانه با تعارضها، نتیجهی عکس میدهد و موجب بروز تعارضهای مکرر میشود(مهرابی زاده و همکاران، ۱۳۹۱)..
اجتناب همسران از گفتوگو در مورد تعارضها، ممکن است به بیاحساسی آنها نسبت به هم - نه احساس تنفر و نه عشق- منجر شود. بر اساس نتایج یک تحقیق در کشور، وجود تعارضهای حل نشده موجب افزایش تبادلات رفتاری منفی و کاهش صمیمیت همسران نسبت به هم میشود. همچنین اکثر تعارضها در روابط همسران، مربوط به روابط با خانوادهی همسر و فرزندان است تا خود زوجین. در مواجهه با تعارض، بیشتر همسران، بهویژه زنان از روش انفعالی و اجتنابی برای حل تعارض استفاده میکنند و روشهایی مثل سکوت، فرار، انکار و تحریف، بهویژه برای زنان، روش مناسب تلقی شده و اطرافیان نیز به آن توصیه و تشویق میکنند (شفیعی، ۱۳۹۳).
به باور اولسون[۳۴]، تعارض انسانها در بسیاری جهات شبیه به عملکرد اتومبیل است. او میگوید: «وقتی موتور ماشین در بزرگراه ایراد پیدا میکند، نمیتوانیم بهراحتی ماشین را رها کنیم و سه روز بعد به آنجا برگردیم و انتظار داشته باشیم که ماشین حرکت کند. همچنان که، نمیتوانیم یک رابطه را به حال خود رها کنیم و موقع برخورد مجدد با آن، انتظار داشته باشیم که مسئله خودبهخود حل شده باشد. مسایل به مرور زمان ناپدید نمیشوند و بنابراین اگر به مسایل ارتباطی توجه نشود، آنها بهتدریج بزرگ میشوند» (اولسون و همکاران،۱۹۹۲؛ به نقل از نعیمی و همکاران، ۱۳۹۳).
۲-۲- ازداوج
۲-۲-۱- مقدمه
ازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالی مقولهای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در این مورد به سال ۱۹۳۰ بر میگردد، که بطور گسترده تر در سال ۱۹۵۰ تغییراتی عمیق در پروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در مورد روانشناسی ازدواج اثرترمن و همکارانش[۳۵](۱۹۲۵) بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی میتواند بین ازدواج موفق و ناموفق باشد؟ (شفعی، ۱۳۹۳).
ازدواج پیوند طبیعت با همه سادگی و عینیت آن و فرهنگ با همه پیچیدگی و ذهنیتش می باشد. ازدواج زن و مرد، منشاء تشکیل خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی است و در واقع یکی از پیچیده ترین روابط اجتماعی میان دو جنس مخالف در جهان طبیعت می باشد که دارای ابعاد و پیامدهای زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی است و از منظر علوم مختلف نظیر روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی، جمعیت شناسی و … قابل مطالعه و بررسی می باشد. ازدواج آثار مستقیم و غیر مستقیمی را بر زندگی فردی و اجتماعی افراد بر جای می گذارد؛ هرچند که پدیده ازدواج نیز متقابلاً بر جامعه و فرد تأثیرگذار است(نصیر زاده، ۱۳۹۰). ازدواج از جنبه جامعه شناختی، دارای ساختار، ماهیت، کارکرد و پیامدهای اجتماعی پیش بینی شده و پیش بینی نشده مثبت یا منفی، آسیب زدا یا آسیب زا است که کنش و واکنش اجتماعی اعضای جامعه و ساختارهای اجتماعی را متأثر می سازد، خصوصاً پیامدهای نامطلوب ازدواج های غیراصولی، از یک سو ساختار، ماهیت و کارکردهای خانواده را در طول زمان دچار تغییر و تحول می سازد و از سوی دیگر ارزش های محوری جامعه به ویژه امنیت اجتماعی و اخلاقی را تحت الشعاع قرار می دهد(رضوی، ۱۳۸۸).
نگرش و دیدگاه نسبت به «ازدواج» به عنوان یک «واقعیت اجتماعی»، تحت تاثیر فرهنگ و نقش و موقعیتی است که در آن به سر می بریم. طبق بینش جامعه شناختی «واقعیت هرگز به ما نمی گوید که چیست، بلکه انسان ها باید واقعیت را آن گونه که هست، تفسیر کنند و آن تفسیر با فرهنگی که ما برای راهنمایی خود به کار می بریم آغاز می گردد. هرچند فرهنگ نیز به نوبه خود از گروه های ما و از جامعه ما ناشی می شود». بنابراین دیدگاه فرد نسبت به ازدواج تابع فرهنگی است که به آن تعلق دارد، همچنین ملهم از موضع و جایگاه فرد در جامعه است. به عبارت دیگر برخی باورهای فرد، ناشی از تأثیر فرهنگ و جامعه ای است که در آن زندگی می کند، مانند نقش مرد یا زن بودن، مثلاً واقعیتی به نام زن بودن به مفهوم یاد گرفتن «اندیشیدن مانند یک زن» است، یعنی اعتقاد به اینکه عاطفه، حیا، صبر، بردباری، گذشت، خانه داری، بچه داری و مادری، کنش های ضروری برای یک زندگی خوب و رضایت بخش است و مرد بودن نیز به مفهوم یاد گرفتن «اندیشیدن مانند یک مرد» است، یعنی باور داشتن به اینکه نان آوری، سرپرستی خانواده، احساسی نبودن، تلاش برای کسب معاش، اعتبار اجتماعی، لازمه یک زندگی خوب و سعادتمندانه است(شارون[۳۶]،۱۹۹۵؛ به نقل از محبوبی منش، ۱۳۹۳).
۲-۲-۲- تعریف ازدواج
در فرهنگ معین «ازدواج رابطه ای حقوقی است که برای همیشه یا مدتی معین، به وسیله عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده و به آنها حق می دهد که از یکدیگر تمتع جنسی ببرند». در تعریفی دیگر «ازدواج و زندگی زناشویی یک پدیده طبیعی قراردادی است». همچنین برخی ازدواج را فرآیندی از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن؛ برخوردی دراماتیک بین فرهنگ (قواعد اجتماعی) و طبیعت (کشش جنسی) و پیوندی دائمی میان دو جنس مخالف می دانند که در یک چارچوب رسمی و قانونی مجاز به برقراری مناسبات جنسی می شوند. (شفعی ، ۱۳۹۳)
در تعریف دیگر، ازدواج به عنوان یک نهاد و کانون اجتماعی ملهم از سه منبع قانون، عقاید اجتماعی و اعتقادات مذهبی بوده و مبتنی بر شش نکته است(احمد وند و همکاران، ۱۳۹۳):
۱- ازدواج یک انتخاب شخصی آزاد است که بر پایه عشق استوار می گردد؛
۲- بلوغ و استقلال یک نیاز مسلم برای اقدام به ازدواج است؛
۳- ازدواج، ارتباطی بین دو جنس مخالف است؛
۴- در یک زندگی مشترک، مرد سرپرست بوده، تأمین معاش و محافظت از خانواده را بر عهده دارد؛
۵- وفاداری جنسی و تک همسری، انتظارات یک ازدواج می باشند؛
۶- ازدواج به طور طبیعی با تولد فرزندان همراه است.
۲-۲-۳- خانواده و نگرش به همسر گزینی
رویکرد سیستمی خانواده را به عنوان یک سیستم با تعاملات مداوم بین زیر سیستم های فردی و در همان زمان به عنوان یک زیرمجموعه در محیط خود مدنظر قرار می دهد. درواقع در این رویکرد یک خانواده بهنجار خانواده ای است با ساختاری منسجم که در جهت رشد و رفاه اعضای خود عمل می کند و می تواند به طور پویا با عوامل نوبه نو شونده محیطی تعامل برقرار کند و با آنها سازگار شود بی آنکه در این میان دچار اغتشاش گردد و افراد خانواده در این فرایند از خود علائم مرضی[۳۷] بروز می دهند. مشخصه مهم این برداشت آن است که خانواده بهنجار چونان یک سیستم دارای ویژگی های معینی است و از هر سیستم انسانی ای انتظار می رود که واجد آن باشد (موسوی، ۱۳۸۳).
۲-۲-۳-۱- ابعاد ۸ گانه ی تمیز خانواده ی سالم از خانواده ناسالم
فردیت در مقابل گروه
تقابل در برابر انزوا
تقابل پذیری در مقابل خشکی و تحجر
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 05:51:00 ب.ظ ]
|