با وجود اینکه تغییر و تحولات فزاینده و بی­پیشینه محیطی، سازمان­ها را در برابر دو راه خلاق بودن و یا از بین رفتن قرار داده، اغلب خلاقیت کارکنان را سرکوب ‌می‌کنند تا اینکه زمینه ­های ظهور و بروز و ارتقای آن را فراهم نمایند. درحقیقت ، سرکوبی خلاقیت در سازمان­ها به قدری رایج است که کمتر مورد سؤال قرار می­ گیرند، اما مدیران نادانسته خلاقیت را سرکوب ‌می‌کنند و زمانی که خلاقیت سرکوب شد، سازمان یک ابزار رقابتی قدرتمند؛ یعنی تولید و بهره­ گیری از ایده­های تازه را از دست داده است. در واقع مدیران درک درستی از مفهوم خلاقیت و عوامل مؤثر بر آن نداشته و بیشتر افراد نمی­دانند که چگونه می‌توانند خلاقیت خود را افزایش دهند(سرایی،۱۳۸۷،ص۸۴).

 

۱۲- ۲- ۲- مفهوم شناسی خلاقیت

 

واقعا خلاقیت چیست و مشخصات آن کدام است؟ آیا هر شیئی یا روش جدیدی که توسط فردی ابداع شود ثمره نوعی خلاقیت است؟ آیا ساختن اشکال گوناگون با وسایل بازی توسط کودکان نیز نوعی خلاقیت است؟ مگر نه این است که هر اختراعی نتیجه تکمیل یا ترکیب نتایج اکتشاف و یافته های علمی یا فنی قبل از خود است؟ خلاقیت از موضوعاتی است که در­باره­ی آن بحث فراوان شده است؛ بی آنکه مفهوم آن به درستی روشن شده باشد. کلمه «خلاقیت» در زمینه­ ها و معانی مختلفی به کار برده می شود؛ تا آنجا که برخی از پژوهشگران آن را فاقد معنی مشخص و دقیقی دانسته ­اند عباراتی مثل «معلم خلاق»، «دانش آموز خلاق»، نقاش خلاق و … فراوان به کار برده شده است. اما خلاقیت در­مورد این افراد معنی یکسانی ندارد. ممکن است منظور از معلم خلاق کسی است که درس را بهتر ارائه دهد، در صورتی­که نقاش خلاق به کسی اطلاق می­ شود که سبک جدیدی را در نقاشی پایه گذاشته باشد؛ نه کسی که نقاشی هنرمندانه تری ارائه داده است. هم­چنین است عبارت دانش آموز خلاق که معنی ثابتی ندارد و نظر درباره معانی آن با یکدیگر متفاوت است. پس ‌می‌توان نتیجه گرفت که خلاقیت در همگان وجود دارد، ولی خلاقیتی که در سطح جهانی قابل طرح باشد معمولاً با نبوغ همراه است.

 

برای درک مشخصی از مفهوم خلاقیت اشاره به تعاریف مختلف ضروری است ‌بنابرین‏، در این بخش مفهوم خلاقیت در منابع مختلف ارائه می­ شود و در نهایت تعاریف اصلی و عمده خلاقیت را که مفهوم کامل­تر و جامع­تری از خلاقیت را دربردارند، بررسی می­ شود.

 

تحقیق در­مورد خلاقیت و عناصر تشکیل دهنده آن، بیش از یک قرن پیش، توسط دانشمندان علوم اجتماعی شروع شد، ولی انگیزه اساسی برای پژوهش بیشتر در سال ۱۹۵۰ توسط گلیفورد ایجاد گردید. گلیفورد خلاقیت را با تفکر واگرا(دست یافتن به رهیافت­های جدید برای حل مسئله) در مقابل تفکر همگرا ( دست یافتن به پاسخ صحیح) مترادف می­دانست. خلاقیت هم­­چون عدالت، دموکراسی و آزادی برای افراد، دارای معانی مختلف است، ولی یک عامل مشترک در همه خلاقیت­ها وجود دارد که عبارت است از: پرداختن به عوامل جدیدی که عامل خلاقیت در آن ها موجود بوده و به عنوان مجموع میراث فرهنگی عمل ‌می‌کنند؛ ولی آنچه که تازه است ترکیب این عوامل در الگویی جدید است .

 

 

دانشمندان خلاقیت را با تعابیر متعدد و متنوعی تعریف کرده ­اند. به طوری­که گاهی هر تعریف فقط بیانگر یک بعد از ابعاد مهم فراگرد خلاقیت است؛ برای مثال هربرت فوکس معتقد است که فراگرد خلاقیت عبارت است از: هر نوع فراگرد تفکری که مسأله­ای را به طور مفید و بدیع حل کند. به اعتقاد جرج سیدل ،توانایی ربط دادن و وصل کردن موضوع­ها، صرف­نظر از اینکه در چه حوزه یا زمینه­هایی انجام گیرد، از مبانی بهره­ گیری خلاق از ذهن استم(مام فورد،۲۰۰۲)[۶].

 

البرت زنت گیورکی (۱۹۸۳) برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۳۷، خلاقیت را به مثابه نگاهی متفاوت به پدیده ­های که سایر مردم نیز آن را می­نگرند، تعریف می­ کند. او می­گوید: اکتشاف عبارت است از دیدن آنچه همه دیده­اند و اندیشیدن به آنچه هیچ­کس ‌نیاندیشیده است.

 

اریک فروم نیز معتقد است که خلاقیت، توانایی دیدن «آگاه شدن و(پاسخ دادن) است»(رضائیان علی،۱۳۸۳،ص ۱۰۲).

 

در فرهنگ لغت دهخدا در مقابل لغت خلاقیت چنین نوشته است: خلاقیت به معنای خلق کردن ،آفریدن و به وجود آوردن است(دهخدا،۱۳۷۲).

 

لوتانز (۱۹۹۲) استاد رفتار سازمانی، خلاقیت را به وجود آوردن تلفیقی از اندیشه­ ها و رهیافت­های افراد و با گروه­ ها در یک روش جدید، تعریف ‌کرده‌است(شهرآرای و مدنی پور،۱۳۷۵،ص۲۱). لوتانز در تعریفی دیگر، خلاقیت را ایجاد ترکیبی از راه­حلها توسط افراد یا گروه­ ها در یک روش جدید می­داند(مدهاون،۱۹۹۸،ص۶۲)[۷]. این تعریف علاوه براین که مشخص کننده خروجی خلاق و خلاقیت به عنوان نوعی حل مسئله بوده، خلاقیت را در سطح فردی و گروهی نیز مطرح می­ کند.

 

اولدهام و کامینگز با تأکید بر خروجی خلاق و ویژگی‌های خروجی خلاق، خلاقیت را شامل محصولات، ایده­ ها و رویه­ هایی که تازه و ارزشمندند، تعریف ‌می‌کنند(اولدهام،۲۰۰۵،ص۷۱۶).

 

رابینز خلاقیت را کشف چیزی می­داند که موجود بوده، اما به علت کورذهنی ناشی از عادت، دیده نمی شده است. خلاقیت، نگاهی کنجکاو و کاوشگر به پدیده­ای قدیمی است که آن را می­یابد و آشکار می‌کند(محمدی،۱۳۸۴،ص۱۱۲).

 

در دایره المعارف روانشناسی «آیسنک،آرنولد مای لی »، خلاقیت به منزله دیدن روابط جدید، پدیدآوردن اندیشه­ های غیر­معمول و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی تفکر، قلمداد گردیده است(محمدنژاد،۱۳۸۸).

 

لوسیر در تعریفش، بر خلاقیت به عنوان نوعی تفکر و خروجی خلاق تأکید می‌کند، بدین صورت که خلاقیت شیوه­ای از تفکر است که باعث تولید ایده­های جدید می­ شود(لوتانز،۱۹۹۵،ص۶۲)[۸].

 

هارمون خلاقیت را فرایندی می­داند که به وسیله آن چیزی مثل فکر، ایده یا یک شی جدید تولید شود (کینگ واندرسون، ۱۳۸۶،ص۱۷). «خلاقیت شیوه­ای­ از تفکراست که ایده­های جدید را به وجود ‌می‌آورد»­ (لاژر،۱۹۹۷،ص۱۱۲).

 

الوانی و معمارزاده (۱۳۷۴) به نقل قول از مورهد و گریین قائلند که:

 

خلاقیت فرایند تکامل بخشیدن به دیدگاه­ های بدیع و تخیلی درباره موقعیت­های مختلف است. خلاقیت را فرایند ایجاد دیدگاه­ های اصیل و تصوری روشن از موقعیت­ها دانسته ­اند. از نظر آن ها داشتن ذهنی آفریننده و مولد از راه تصور و به تصویر کشیدن موقعیت خلاقیت نام دارد و شاخص مهم آن فوری بودن ذهن در صورت دادن اشکال ، پدیده ­ها و حالات آن در ذهن است. آن ها چهار کارکرد عمده برای ذهن خلاق قائل هستند:

 

    • پدید آوردن یک محصول یا خدمت جدید؛

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...