کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



بود سیزده ماه رجب / شادی و شور و هلهله
بوی گل و عطر و بهار / پیچید تو مکه ولوله
کنار برکه ی غدیر / ایستاد پیامبر خدا
با دستای مبارکش / دست علی رو برد بالا
گفت که علی مرتضی (ع)/ امامه از سوی خدا
باید باشید همراه او / ازش نشید یه وقت جدا
(هاشمی ، ۱۳۸۸ : ۱۵-۱ )
امام حسین(ع)
می دم سلام بر حسین / وقتی دارم آب می نوشم
وقتی محرمش می آد / لباس مشکی می‌پوشم
بذار ، برات بگم کیه / سردار دشت کربلا
چرا تا نام او میاد / جاری می شه اشکای ما
جدش پیامبر خداست / مولا علی ، هست پدرش
امام حسن برادرش / فاطمه ، نام مادرش
او سوم شعبان آورد / با میلادش ، شادی و شور
فرشته‌ها ، کردن به پا / تو آسمون جشن و سرور
حسین می دونست کوفیا / وفا نکردن به باباش
یه پیک فرستاد به کوفه / تا بیاره خبر براش
نامردی کردن ظالما / با یارای امام ما
بستن راه‌آب و روشون / شاید بشن تسلیم اونا
کودکا تشنه لب شدن / گریشونو عمو شنید
عباس که رفت آب بیاره/ دشمن ایشونو کرد شهید
تو روز داغ عاشورا / بود آخرین شهید امام
زمین می‌لرزید و می‌گفت / لعنت به قاتلاش مدام
(هاشمی ، ۱۳۸۸ : ۱۳-۱ )
امام مهدی (عج)
برام بگو از اول / که قصه‌ی امام چیست
چرا میون مردم / امام زمان ما نیست
نیمه شعبان اومد/ نوزاد پاک نرجس
می‌داد بوی گلای / سفید و ناز نرگس
بود همنام پیمبر / فرزند نور رسیده
مهدی ولی لقب داشت /اول نور هر دو دیده
وقتی‌که چهارمین یار/ می‌خواست بره زدنیا
یه نامه رو نشون داد / که بود به خط آقا
نوشته بود به‌زودی / از دنیا میری شما
غیبت کوتاه من / تموم می شه از حالا
بعد تو من ندارم / هیچ نایبی رو زمین
کامله و بی نقصه / آیین اسلام و دین
از اون زمان تا حالا / امام میبینه مار و
چشم گناهکار اما / نمی بینه آقارو
(هاشمی ، ۱۳۸۸ : ۱۱-۱ )
درون‌مایه همه کتاب‌های این مجموعه‌ی مذهبی با موضوع معرفی معصومین علیه‌السلام است کتاب‌ها، محتوای معرفتی دارند و برگرفته از روایات و احادیث هستند ، شکستن واژه‌ها به زبان شعر لطمه زده است حتی در برخی موارد وزن شعرها با اشکال روبروست ، بعضی کلمات برای کودک این گروه سنی دشوار و سنگین است و باعث شده است کودک به‌درستی مفهوم را درک نکند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اشعار در این کتاب‌ها به دلیل طولانی بودن برای کودک کسالت‌آور است ، زبان شعر عامیانه و ساده است و شاعر از هیچ آرایه‌ی ادبی برای زیباتر و جذاب‌تر کردن اشعار استفاده نکرده است ، اما به‌طورکلیمجموعه‌ای است که اطلاعات زیادی را به کودک می‌دهد و فراتر از درک کودک نیست.
به‌طور مثال در کتاب امام علی (ع) بعد از معرفی و نحوه‌ی به دنیا آمدن امام در کعبه ماجرای یاری و همراهی حضرت با پیامبر و ازدواج با حضرت زهرا (س) ، نام فرزندان آن‌ها ، رفتار امام و نام قاتل و تاریخ شهادت و محل دفن آن حضرت آمده است.
در کتاب امام حسین (ع) بعد از معرفی و آوردن نام پدر و مادر و آوردن تاریخ تولد آن امام ، قسمت‌هایی از واقعه‌ی عاشورا ازجمله بستن آب به روی امام ویارانش ، شهادت علی‌اکبر ، قاسم ، علی‌اصغر و در آخر شهادت خود امام حسین (ع) آمده است.
در کتاب امام مهدی (عج) نیز دلیل غیبت امام ، شروع غیبت کوتاه امام در یک چاه و زمان آن و داشتن نائبان خاص و غیبت طولانی امام و نحوه‌ی ظهور ایشان به زبانی ساده آورده شده است امام به دلیل انتزاعی بودن مسئله‌ی غیبت برای کودک مخصوصاً کودکان گروه سنی الف که تفکرات عینی دارند، کمی مبهم و گنگ است و برای کودک به‌خوبی ملموس نیست . شاعر بعد از نام همه‌ی معصومین به آن‌ها سلام می‌دهد و این کار تکریم امامان و معصومین را به کودک می‌آموزد.
به نظر می‌رسد شاعر اطلاعات کمی از مراحل رشد مذهبی و ذهنی کودکان این گروه‌های سنی که مخاطبین او هستند دارد در صورتی که می‌توانست با کوتاه‌ و جذاب‌ کردن اشعار به جای‌گیر شدن این اطلاعات زیاد در ذهن کودک کمک بیشتری می‌کند.
با توجه به مضمون امامت در اشعار شاعران و تطابق دادن آنان با نظر روان شناسان می‌توان به ضعیف بودن عملکرد شاعران در این بخش نیز پی برد .
۳-۱-۴-آموزش معاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 03:23:00 ب.ظ ]




افراد دیگری نیز دلایل دیگری را در ذکر دلایل عدم جواز روحانیون برای عهده گرفتن پست های اجرایی از سوی امام بیان داشته اند که به آن ها نیز می پردازیم. شهید مطهری در این خصوص چنین می نویسند: این نظریه (مبنی بر تأسیس یک مؤسسه مستقل و وابسته به روحانیت با عنوان اداره امر به معروف و نهی از منکر) بر اساس نظریه دیگری است که ایشان درباره روحانیت دارند که روحانیت باید مستقل بماند همچنان که در گذشته مستقل بوده است … . با اینکه حکومت اسلامی است، ایشان معتقدند که روحانیت باید مستقل و به صورت مردمی مانند همیشه باقی بماند و روحانیت آمیخته با دولت نشود. ایشان با اینکه روحانیت به طور کلی وابسته به دولت شود آنچنان که روحانیت اهل تسنن هست به شدت مخالف اند، ولو در دوره حکومت اسلامی، و نیز با اینکه روحانیون بیاند جزء دولت شوند و پست های دولتی را رسماً اشغال کنند مخالفند. به هر حال روحانیت نه به طور مجموعه و و دستگاه روحانیت باید وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیت بیایند پست های دولتی را به جای دیگران اشغال کنند. بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت ها و دولتهاست حفظ بکند. البته این به معنی تحریم نیست، به معنی پیشنهاد است.[۶۳۴]

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آقای هاشمی در این زمینه بر این نظر است که در آن زمان اینکه روحانیون پست اجرایی نگیرند تقریباً نظر خود روحانیون نیز بوده است: این فکر، فکر ما هم بود و کمابیش، همه این را قبول داشتیم ما هم نمی خواستیم وارد کارهای اجرایی شویم، فکر می کردیم در شورای انقلاب هستیم و بعداً هم اگر شورا نباشد و اگر لازم باشد، به مجلس می رویم. برای این فکر هم دلایل متعددی وجود داشت که یکی از آنها عدم ارتباط مستقیم تحصیلات و تجربیات ما با کارهای اجرایی و دیگری جلوگیری از خدشه دار شدن وجهه اجتماعی و مردمی روحانیت در جامعه بود.[۶۳۵]
مهندس بازرگان خود بر این نظر است که حتی از سوی خود روحانیون نیز میلی به قبول مسؤولیت های سنگین وجود نداشت، به طوری که در تیر ۱۳۵۸ که قرار می شود تعدادی از اعضای شورای انقلاب وارد دولت موقت شوند، پست های وزارت را قبول نمی کنند و به عنوان معاون در وزارتخانه ها مشغول به کار می شوند، آقای هاشمی در تأیید نظر مهندس بازرگان، همین نظر را ابراز داشته اند، آقای هاشمی در مورد انتصابش به پست معاون وزارت کشور چنین می گوید: خیلی موافق نبودم که وارد کارهای اجرایی بشوم، اما فشار زیاد بود و وزارت کشور هم مشکلات زیادی داشت. این حکم در واقع نوعی دستور بود و من مجبور شدم آنرا بپذیرم. [۶۳۶]
بنابراین مشخص شد که با توجه به دلایلی که در بالا ذکر آن رفت، طی آن دوره عدم جواز برای بر عهده گرفتن پست های اجرایی از سوی روحانیون، سبب شده بود که حضور ایشان در تشکیل دولت موقت منتفی شود. با توجه به این که این خواست با قدرت از سوی رهبری انقلاب پشتیبانی می شد، روحانیون نمی توانستند دولت آینده را تشکیل دهند، در حالی که این گروه نزدیکترین و قابل اعتمادترین گروه به رهبری انقلاب بود. اما هنوز این سؤال مطرح است که کدام گروه یا فرد می تواند به عنوان کاندیدای کسب قدرت معرفی شود؟
در این بخش نگارنده بر آن است ابتدا حزب توده، مجاهدین خلق را در قالب جریان چپ و جایگاه شان در اندیشه امام بررسی کند، سپس به بحث جبهه ملی بپردازد و در نهایت نهضت آزادی را با محوریت مهندس بازرگان مورد مداقه و بررسی قرار دهد.
امام و جریان چپ
جایگاه جریان چپ به خوبی در اندیشه امام مشخص است. نگاه امام به جریان چپ نگاهی است که سبب نفی این جریان در فلسفه سیاسی امام شده است. می توان دو دلیل اصلی را در این نگاه منفی امام نسبت به این جریان یافت. یکی از نظر ایدئولوژی که ایدئولوژی غیربومی و التقاطی آنان به هیچ وجه مورد تأیید امام نبوده است. و دلیل دیگر آن را می توان وابستگی آنان به بیگانگان دانست. همانطور که در قسمت های قبل اشاره شد یکی از دلایلی که امام اساساً حزب را نفی می کرد وابستگی احزاب کشور به دولت های خارجی بوده است.
بنابراین جریانی که خود را وامدار ایدئولوژی و حمایت های بیگانه به خصوص شوروی می داند نمی تواند مورد تأیید امام باشد. اما در این زمینه می توان گفت آنچه بسیار مؤثر بوده است، ایدئولوژی غیراسلامی که این جریان بدان مجهز بوده است. اهمیت این مسأله تا جایی است که حتی قبل از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، امام در سال ۱۳۴۹ از تأیید آنان خودداری کرده بودند. آقای دعایی که در دوران تبعید امام در نجف همراه ایشان بوده اند در این زمینه چنین بیان می کنند: بعد از چندی تراب حق شناس نزد من آمد و گفت که ما از طرف سازمان مأموریت داریم که با امام در ارتباط باشیم و کلیه برنامه ها و ماهیت سازمان خود را به امام عرض کنیم و تا حد امکان حمایت ایشان را جلب کنیم. در سفر بعد به اتفاق حسین روحانی آمد. خواستند خدمت امام برسند و توضیحاتی به عرض امام برسانند من این تلاش را کردم. پنج جلسه پشت سر هم به حسین روحانی اجازه دادند که مستقیماً حرف بزنند. حرف هایش را زد و از کتاب هایی که با خودشان آورده بودند، کتاب راه انبیا راه بشر بود. امام درباره کتاب راه انبیا راه بشر فرمودند، که اینها ضمن این کتاب می خواهند بگویند که معادی وجود ندارد و معاد سیر تکاملی همین جهان و این چیزی است خلاف معتقدات اصولی اسلام و باز برداشت امام این بود که اینها بیش از آنکه تعبد داشته باشند تمسک دارند، یعنی این مفاهیم که از نهج البلاغه و از قرآن گرفته می شود و با این شیوایی عرضه می شود یک نحوه وسیله هست، تمسکی به آن کرده اند و از بن دندان ایمان ندارد. امام گفتند که من نمی توانم تأیید کنم.[۶۳۷]
بنابراین با وجود دارا بودن چنین نگرشی از سوی امام، جریان ها و گروه های چپ و مارکسیست نمی توانند نقشی در نظام سیاسی آینده تحت رهبری امام داشته باشند. و این همان چیزی است که امام بارها در سخنرانی ها و مصاحبه های خود قبل از پیروزی انقلاب به آن اشاره کرده اند:
من صریحاً اعلام می کنم که از این دستجات خائن، چه کمونیست، چه مارکسیست و چه منحرفین از مذهب تشییع و از مکتب مقدس اهل بیت عصمت علیهم الصلوه و السلام به هراسم و رسمی باشد متنفر و بیزارم آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب می دانم.[۶۳۸]
- حضرت عالی طرح یک حکومت اسلامی سوسیالست را می ریزید، چه نوع سوسیالیزمی مورد نظر جناب عالی است؟ آیا به حزب توده اجازه خواهید داد که در دولت شما شرکت داشته باشند؟ آیا قرآن قانون اساسی ایران خواهد بود؟
- ما یک جمهوری اسلامی تشکیل می دهیم که خود حکومت و تعیین حکومت به آرای ملت است. ما به حزبی که مطرود جامعه اسلامی است اجازه ورود به حکومت اسلام را نخواهیم داد.[۶۳۹]
- آیا قصد دارید که حزب توده را پیش یا پس از برقراری یک جمهوری اسلامی، قانونی سازید؟
- امروز هیچ دسته ای در ایران به اندازه حزب توده منفور نیست. سوابق بسیار بدی در ایران دارد.[۶۴۰]
- آیا در دولت انتقالی آینده حزب توده شرکت خواهد داشت؟
- خیر.
- آیا حزب توده و عناصر آن با شما در ارتباط هستند؟ آیا ایرج اسکندری با شما در رابطه است؟
- خیر.[۶۴۱]
بنابراین می بینیم امام حتی قبل از ورود به تهران و قبل از اینکه بحث تشکیل دولت به میان آمده باشد، بنا به اعتقاد به نفی جریان چپ پرداخته است. تا جایی که حتی مصلحت مبارزه با رژیم هم سبب نشده که راهی برای اتحاد با جریان چپ باقی گذارد. بنا به اعتقاد به صراحت اعلام می کند که جریان چپ مطرود است و نقشی در نظام سیاسی آینده کشور ندارد.
امام و جبهه ملی
وجه افتراق امام و جبهه ملی همان طور که در قسمتهای پیشین اشاره شد، تهی و خالی بودن این جریان از ایدئولوژی اسلامی بود. تا جایی که در قضیه ملی شدن صنعت نفت، این مسأله سبب شد که امام در قبال جریان ملی شدن صنعت نفت موضع گیری نکند. از سوی دیگر جبهه ملی نیز در آغاز خود را با ایدئولوژی اسلامی و روحانیت بیگانه می پنداشتند و اعتقادی به مبارزه روحانیون نداشتند. اوج این بی تفاوتی را می توان در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مشاهده کرد. در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که نمونه ای بارز بود از نمایش قدرت جنبش اسلامی، جبهه ملی هیچ موضع گیری در حمایت از این جریان نکرد. در زمانی که قیام ۱۵ خرداد به وقوع پیوست سران جبهه ملی در زندان به سر می بردند. مهندس بازرگان که در آن زمان در زندان به سر می برد می گوید قرار شد که اعلامیه ای نوشته شود و پس از امضای اعضای شورای مرکزی جبهه ملی در خارج چاپ و منتشر شود. مخالفین صدور اعلامیه در توجیه نظر خود می گفتند که ما در زندان هستیم، امکان رسیدگی و تحقیق برای پی بردن به علل و چگونگی حادثه را نداریم و نمی توانیم از داخل زندان اعلامیه صادر کنیم، مقررات زندان هم به ما اجازه چنین کاری را نمی دهد. قرار شد موضوع در هیأت اجرائیه جبهه ملی مطرح شود که در نهایت هیأت اجرائیه پس از چند روز سرانجام به مخالفت به صدور اعلامیه رأی داد.[۶۴۲]
نه تنها این حرکت بلکه در سایر حرکت ها که به رهبری روحانیت شکل گرفت، جبهه ملی در صدد حمایت و همکاری با روحانیت بر نمی آید. بنابراین طبیعی است که با اتخاذ چنین رویکردی نسبت به نهضت روحانیت و ایدئولوژی اسلامی به عنوان ایدئولوژی مبارزه، نمی توانست این جبهه نظر مساعد رهبری انقلاب را فراهم سازد. جبهه ملی در جایی به همگامی و اتحاد با روحانیت نزدیک شد که به خوبی درک کرده بود که تنها گروهی که توانایی سرنگونی رژیم را دارد روحانیت و رهبری مذهبی آن است. اهمیت این مسأله تا جایی بود که حتی رهبر جبهه ملی دکتر سنجابی به فرانسه دیدار کرد و طی ملاقاتی با امام با انتشار اعلامیه ای سه ماده ای از آنچه که سال ها جبهه ملی برای آن مبارزه کرده بود عدول کرد.
نگارنده بر این نظر است که آن اعلامیه به خوبی بیانگر این امر است که جبهه ملی واقف شده بود که تنها قدرتی که می تواند و توانسته از پس رژیم شاهنشاهی برآید روحانیت است و یقیناً آینده نظام سیاسی در دستان رهبری مذهبی است. بنابراین اینان نیز در چنین شرایط رهبری امام خمینی را پذیرفتند. به طوری که دکتر سنجابی در مصاحبه ای پس از انتشار آن اعلامیه سه ماده ای خود به این امر اذعان می کند.
امام نیز در این ملاقات جای هیچ مصلحت اندیشی و سیاست بازی را در ارتباط با جبهه ملی از خود نشان نداد و آنچه را نسبت به جبهه ملی اعتقاد داشت به صراحت در جاهای مختلف بیان داشتند:
- نتیجه مذکرات شما با آقای دکتر سنجابی و جبهه ملی چه بوده است؟
- مذاکرات به آن معنایی که گفته می شود توافق حاصل شده است نبوده. من مسائلی را که مورد نظرم بوده طرح کردم و آنها قبول کردند. من مسائلی را که همیشه خواست ملت است طرح می کنم، هر کس آن را پذیرفت به خواست ملت عمل کرده است. خواست ملت رفتن شاه و استقرار حکومت اسلامی است. به تظاهرات بنگرید.[۶۴۳]
- اینجانب نمی توانم از جبهه ای ها و بزرگشان اسم ببرم و ترویجی بکنم. راه آنها با ما مختلف است.[۶۴۴]
- اخیراً حضرت عالی با بعضی از رهبران دیگر مخالف شاه ملاقات هایی داشته اید. نظیر سنجابی؛ آیا آن ها هم با برنامه های شما موافق هستند؟ و توافق هایی در این زمینه وجود دارد؟
- آنها مطالبی را که ما گفتیم تصدیق کردند و با ما اظهار موافقت کردند. شخص ملی یا مذهبی در این مسائلی که ما طرح کردیم تردید نخواهند کرد مگر آنکه از عمال شاه باشد.[۶۴۵]
- ماهیت رابطه شما با جبهه ملی چیست؟ اخیراً شما با آنها ملاقات داشته اید؟
- ما با جبهه، هیچ رابطه ای نداریم. فقط سنجابی آمد و ما مسائل خودمان را به ایشان - به عنوان جبهه - گفتیم و ایشان هم پذیرفت.[۶۴۶]
- نظر حضرت عالی نسبت به جبهه ملی چیست؟
- من نظر مثبتی ندارم و نفی اش هم نکرده ام.[۶۴۷]
آنچه از این سخنرانی ها و مصاحبه های امام به خوبی روشن می شود این است که وجه اسلامی نهضت به خوبی امام ار از جبهه ملی جدا کرده است. اما با توجه به کارنامه و سابقه ملی و مبارزاتی که در جبهه ملی وجود دارد می بینیم که امام جبهه ملی را نفی نمی کند، در حالی که جریان چپ را با صراحت کامل مطرود معرفی می کند. به هر حال امام آنچه در حال اتفاق بود را قیام اسلامی می دانست. این شعار باید محفوظ باشد که این قیام قیام ملی نیست، این قیام قیام قرآنی است، این قیام، قیام اسلام است.[۶۴۸] با وجود چنین نگرشی جبهه ملی نیز نمی تواند کاندیدای مناسبی برای قبول پست نخست وزیری در نظر گرفته شود.
امام و مهندس بازرگان
همان طور که در فصل قبل مشاهده کردیم امام در حکم انتصاب مهندس بازرگان خود اشاره به شناخت از دیانت و سابقه مبارزات ملی و مذهبی مهندس بازرگان می کنند. در همین راستا امام پس از انتصاب مهندس بازرگان به ریاست دولت موقت، در معرفی دولت موقت چنین می گوید: « و لهذا چون ما مجلس را غیرقانونی می دانیم و دولت را هم غیرقانونی می دانیم و اوضاع کشور را آشفته می بینیم، برای اینکه خاتمه بدهیم به وضع آشفته کشور، ما به واسطه این آرای عموم … از این جهت ما یک دولتی را معرفی می کنیم … لهذا ما دولت موقت را تعیین کردیم. و چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان را سالهای طولانی است از نزدیک می شناسم و یک مردی است صالح، متدین، عقیده مند به دیانت و امین و ملی و بدون گرایش به یک شیئی که برخلاف مقررات شرعی است. من ایشان را معرفی می کنم که ایشان رئیس دولت باشند».[۶۴۹]
اکنون این سؤال مطرح است که چرا از میان گروه ها و نیروهای مبارز، مهندس بازرگان به عنوان ریاست دولت موقت انتخاب شد؟
آنچه که از سخنرانی امام به وضوح مشخص است این است که امام خود شخصاً اشاره به این امر دارد که مهندس بازرگان را سال های طولانی است که می شناسد. در فصل قبل با بررسی سیر زندگی و مبارزات مهندس بازرگان به خوبی مشخص شد که ایشان به عنوان فردی که دارای اعتبار سیاسی و مذهبی است در میان نیروهای مذهبی شناخته شده بود. طی سالیان متمادی نزدیکترین دوستان و همکاران مهندس بازرگان نیروهای مذهبی و به ویژه روحانیونی بودند که به عنوان نزدیکترین یاران و مشاوران امام شناخته می شدند. ویژگی ها و توانایی های مهندس بازرگان که اشاره به آن رفت، شخصیتی از مهندس بازرگان بوجود آورده بود که شکی در صلاحیت و شایستگی او برای احراز این پست باقی نگذاشته بود. اما نکته ای که بیش از همه حائز اهمیت است همان اشاره ای است که امام به شناخت خود از مهندس بازرگان بدان اشاره می کنند. مهندس بازرگان فرد ناشناخته ای حتی برای امام نبوده است. مهندس بازرگان کسی بود که نهضت آزادی را بر مبنای ایدئولوژی اسلامی بنا نهاده بود. فردی بود که دانشگاه و اسلام را آشتی داد. با تلاشی بی وقفه پای اسلام را در میان هیاهوی ایدئولوژی های ناسیونالیستی و مارکسیستی به دانشگاه باز کرد. فردی که زندان رژیم شاهنشاهی را به جان خریده بود، اما از اصول خود عدول نکرده بود. مشخص است که چنین فردی نباید هم برای امام ناشناخته باشد. اکنون در این بخش نگارنده به رصد مهندس بازرگان در هندسه فکری و مبارزاتی امام می پردازد تا مدعایی بیابد برای شناختی که امام بدان اشاره کرده اند.
در قدم اوّل سابقه آشنایی امام با مهندس بازرگان را باید در آشنایی و شناخت امام از خانواده مهندس بازرگان رصد کرد. امام حتی قبل از اینکه سخنی از مهندس بازرگان به میان آورد، پدر مهندس بازرگان را به عنوان تاجری متدین و خیّر می شناخته اند. آغاز این آشنایی مشخص نیست. اما آنچه واضح است این است که پدر مهندس بازرگان به عنوان فردی خیّر و متدین نزد امام شناخته شده بوده است. امام در نامه ای که در سال ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ در مورد لزوم تقویت حوزه های علمیه و مرجعیت آیت الله بروجردی و رفع مشکلات به آقای فلسفی می نویسد، چنین تقاضا دارند: «… البته می دانید کانون وجوه، تهران است و تهران را از قراری که بعضی می گفتند درصد هشتاد از وجوه کلیه ای مربوط به آن است … این مطلب یک مجمع خصوصی لازم دارد که از تجار محترم خیرخواه و با کمک و مساعدت امثال آقای حاج میرزا علینقی کاشانی و آقای شالچی و آقای خسرو شاهی و آقای بازرگان و آقای مصطفوی و هر که صلاح می دانید مطلب را به طور وافی تذکر دهید».[۶۵۰]
آنچه از متن این نامه استنباط می شود نشان می دهد پدر مهندس بازرگان به عنوان فردی خیّر و متدین نزد امام شناخته شده بوده است.
امام پس از حکم دادگاه تجدید نظر سران نهضت آزادی، در ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ چنین پیام می دهند:
«من خوف داشتم که اگر در موضوع بیدادگری نسبت به حجت الاسلام آقای طالقانی و مهندس بازرگان و سایر دوستان کلمه ای بنویسم، موجب تشدید امر آنها شود و ده سال به پانزده سال تبدیل گردد. اینک که حکم جائرانه دادگاه تجدید نظر صادر شد، ناچارم از اظهار تأسف از اوضاع ایران عموماً و از اوضاع دادگاه خصوصاً».[۶۵۱]
امام در جایی دیگر در جمع دانشجویان دانشگاه تهران چنین بیان می کنند: «از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس افسرده نباشید، تا این چیزها نباشد کارها درست نمی شود. تا زندان رفتن ها نباشد پیروزی به دست نمی آید. هدف بزرگتر از آزاد شدن عده ای است، هدف را باید در نظر داشت. هدف اسلام است».[۶۵۲] بنابراین، این دو پیام و سخنرانی خود مدعایی دیگر بر این شناخت است.
ریشه این شناخت و نزدیکی همان چیزی داشت که امام را از گروه های ملی گرا و مارکسیست جدا می کرد. آنچه این تفاهم و نزدیکی را ایجاد کرده بود، همان چیزی بود که مهندس بازرگان تمام تلاش خود را بعد از بازگشت از فرانسه صرف آن کرده بود، و آن دغدغه اسلام بود. بنابراین طبیعی بوده است که امام در معارفه مهندس بازرگان اشاره کنند که جناب مهندس بازرگان را سالهای طولانی است که من می شناسم.
بنابراین چنین شناخت و تأییدی مهندس بازرگان را به عنوان کاندیدای پست نخست وزریری معرفی می کند. از سوی دیگر همانطور که در چارچوب مفهومی بدان اشاره شد، مهندس بازرگان از سوی روحانیون عضو شورای انقلاب نیز فردی واجد صلاحیت تشخیص داده شده بود که در قسمت سیر زندگی و مبارزات مهندس بارزگان دلایل این مقبولیت برشمرده شد. مهندس بازرگان همان طور که دیدیم طی سالیان مبارزه در نهضت آزادی همیشه همگام و همراهی با نهضت روحانیون را حفظ کرده بود. نهضت آزادی به مناسبت های مختلف در حمایت از روحانیت اعلامیه و بیانیه داده بود که این خود سابقه ای موجه از مبارزات مهندس بازرگان و نهضت آزادی فراهم آورده بود. مهندس بازرگان نیز به خوبی به این نکته واقف شده بود که آینده نظام سیاسی را رهبری مذهبی رقم خواهد زد: یک وقتی شاید دو سال به پیروزی انقلاب مانده بود، آن موقع که جوش و خروش در مملکت شروع شده بود خبرنگار یکی از روزنامه های انگلیسی یک روز با بنده مصاحبه ای داشت. پرسید که آیا رهبر این مبارزات و این حرکت ها و نهضت ها، شما هستید یا آن آقا (اسم یک آقای دیگری را گفت). گفتم نه ایشان هستند نه بنده. این مبارزات دو رهبر دارد. یک رهبر مثبت، یک رهبر منفی. رهبر مثبت آن آقای خمینی هستند و رهبر منفی آن اعلی حضرت محمد رضا شاه پهلوی که ظلم و ستم ها و رفتارهایی کرده که مردم را ناراضی و ناراحت کرده است.[۶۵۳]
بنابراین چنین جهت گیری هایی بی تأثیر در ارائه چهره ای معتبر از مهندس بازرگان نبوده است. این دیگر همگامی با روحانیت نیست، بلکه تبعیت از روحانیت و رهبری مذهبی است.
بنابراین تمام این عوامل دست به دست هم داد تا نخست وزیری مهندس بازرگان رقم بخورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ب.ظ ]




مدیریت منابع انسانی

امروزه کاملاً پذیرفته شده است که پیاده‏سازی موفقیت‏آمیز مدیریت دانش مستلزم تعامل مدیریت دانش و مدیریت منابع انسانی است. این موضوع در نگرش سیستمی به مدیریت دانش نیز کاملاً مورد تأکید قرار گرفته است. پیاده‏سازی پروژه‏های مدیریت دانش مستلزم پذیرش فرهنگی آن توسط کارکنان است. در همین راستا باید تلاشهای در زمینه تغییر رفتار کارکنان به منظور پذیرفتن استفاده از مدیریت دانش انجام گیرد. اصولاً چنین پروژه‏هایی نیازمند حمایت گسترده و مشارکت مدیران ارشد سازمان به منظور تسهیل پیاده‏سازی پروژه است. با توجه به همین موضوع، بسیاری از سازمان‏ها یک نقش جدید را به نام مدیر ارشد دانش در ساختار سازمانی خود ایجاد کرده‏اند. مدیر ارشد دانش می‏کوشد تا بر میزان داراییهای دانش سازمان بیافزاید و به طراحی و پیاده‏سازی استراتژی‏های مدیریت دانش بپردازد. یک مدیر ارشد دانش باید فعالیتهای زیر را انجام دهد (توربن، ۲۰۰۳: صص۳۳۲-۳۴۵):

        • تنظیم اولویتهای استراتژیک برای مدیریت دانش

      (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    • ایجاد یک مخزن دانش از بهترین تجارب
    • متعهد کردن مدیران ارشد سازمان برای حمایت از محیط یادگیرنده در سازمان
    • ایجاد یک فرایند مناسب برای مدیریت سرمایه‏های فکری
    • جمع‏آوری اطلاعات بلادرنگ در مورد رضایتمندی مشتری
    • سراسری و یکپارچه کردن مدیریت دانش

یکی از وظایف اصلی مدیر ارشد دانش ایجاد یک زیرساختار و محیط مناسب برای تسهیم دانش است. پیاده‏سازی موفقیت‏آمیز هر تکنولوژی جدید به فاکتورهای مختلفی از‏جمله مدیریت موثر نیروی انسانی وابسته است. به علاوه تحقیقات جدید حاکی از آن است که سرمایه‏های فکری و منابع انسانی موجود در سازمان به کمک تکنیک‏های مدیریت دانش، به صورتی کارآتر و اثربخش‏تر مورد استفاده قرار خواهند گرفت. با توجه به مباحث مطرح شده باید گفت که در مورد پیاده‏سازی مدیریت دانش دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. عده‏ای شروع پیاده‏سازی مدیریت دانش را در فناوری اطلاعات می‏دانند در حالی که دسته‏ای دیگر معتقدند که پیاده‏سازی مدیریت دانش با مدیریت منابع انسانی شروع می‏شود (توربن، ۲۰۰۳:ص۴۳۹).

یادگیری و پرورش توانمندیهای محوری

نظر به اینکه یادگیری کوششی آگاهانه از طرف سازمان برای حفظ قدرت رقابت بر مبنای بهره وری و ابداع در محیطهای نامعلوم تلقی می شود اما بهبود کیفیت تصمیمهای سازمان را به همراه دارد. سازمانها برای دستیابی و حفظ مزیت رقابتی نیازمند پویایی در عرصه های پرورش توانمندیهای محوری یادگیری فردی و سازمانی هستند. سنگینی بار پرورش توانمندیها بر دوش مدیران است تا قدرت آمادگی و پاسخگویی به تغییرات اجتماعی و فنی داشته باشند. قابلیت ها ، مجموعه ای از مهارتها و فنآوریها است که سازمان را قادر به ایجاد منافع خاص برای مشتریان می کند. این قابلیت نه تنها بیش از یک مهارت یا فنآوری مجرد است، بلکه شبکه ای از مهارتهای فردی و واحدهای سازمانی را ترسیم می کند.قابلیت‌ها ریشه در دانش جمعی سازمان دارد و جلوه ای از منابع سازمان است. این نوع قابلیت بر ارتباط میان یادگیری و رقابت پذیری تأکید می ورزد(ونگ و آسپینهال[۵۸]، ۲۰۰۴:ص۴) .
تیم مدیریت ارشد باید نگرش مثبت به عدم اطمینان آینده را برای ایجاد قابلیت ها به وجود آورد. اعضای سازمان باید بر نحوه دستیابی به قابلیت ها آگاهی یابند. برای تنظیم مسیر و هدفهای بلند مدت سازمان در نیل به قابلیت های متمایز باید برنامه ریزی کرد. برنامه ریزی بر مبنای راهبردها بخش جدایی ناپذیری دستیابی به هدفهای بلند مدت سازمان است. در بطن این برنامه ریزی یادگیری نهفته است. راهبردهای اجرایی سازمان نیز بر جوهره یادگیری قرار گرفته است. سازمانها باید به آن سطح از توانمندی دست یافته باشند تا بنا به ضرورت و در زمان معین، قابلیت‌های اصلی خود را تغییر دهند و قدرت پاسخگویی سریع به تغییرات محیطی از خود بروز دهند. توانمندی پاسخگویی سریع یکی از مزیتهای رقابتی است که از مدلی ویژه تبعیت می کند که بستر آن را یادگیری شکل می دهد؛ انسانها از میان تمام موجودات، تنها موجودی هستند که توانمندی یادگیری بالا و هوشمندانه دارند. دارائیهای غیرمحسوس (ضمنی) دانش، مهارتها و تجارب انباشته شده که قدرت رقابتی یک سازمان را مشخص می کند در درون کارکنان آن قرار دارند. در این وضعیت است که تدوین راهبرد رشدو تعالی سازمان و فرآورده ها ضروری است. افراد، سازمان را ایجاد و آن را با محیط سازگار می کنند و این کار تنها از طریق یادگیری امکان پذیر است(ونگ و آسپینهال، ۲۰۰۴:ص۵).

توانمند سازی

نیروی انسانی یک سازمان بزرگترین ثروت آن محسوب می شود و امروزه مانند گذشته نیست که مزیت رقابتی یک سازمان در تکنولوزی و ابزار الات پیشرفته باشد. بزرگترین مزیت یک سازمان در بکارگیری نیروهای خلاق و ماهر می باشد. امروزه سازمان ها به افرادی نیاز دارند که مشکل گشا و توانند با بهره گرفتن از دانش و مهارت و تعهد نیروی انسانی خود موجبات اثر بخشی سازمان را فراهم آورند؛ توانا سازی به معنای قدرت بخشیدن است، بدین معنی است که به افراد کمک کنیم تا احساس اعتماد به نفس خود را بهبود بخشند(وتن و کمرون، ۱۳۸۱، ص ۱۵). توانا سازی کارکنان یک راه متفاوت برای کارکردن انسانها با یک دیگر است بطوریکه :

    • کارکنان احساس کنند نسبت به بهتر کار کردن کل سازمان مسئولیت دارند.
    • تیمهای کار بطور مستمر برای بهبود عملکرد و دستیابی به سطح بالاتر بهره وری با هم کار کنند.

ساختار سازمانها بگونه ای طرح ریزی شده است که آدمها در می یابند که می توانند برای دست یابی به نتایج مورد نظرشان کار کنند. بدون شک عامل عمده ای که موجب توان رقابتی بسیاری از شرکت های موفق شده است استفاده از ظرفیت های منابع انسانی می باشد. امروزه نقش عمده مدیران به وجود آوردن جوی مولد و علاقه مند در سازمان ها می باشد بطوریکه بتوانند کالاهایی تولید کنند که قابل رقابت با سایر سازمانها باشد که در این رابطه دو عامل نقش اساسی دارد(آقایار، ۱۳۸۲؛ گرجی، ۱۳۸۹:ص۲):

    • خواستن انسانهایی که در یک مجموعه صنعتی همکاری می کنند، که این خواستن از باورها، ارزشها، انگیزه ها و فرهنگ سازمان سرچشمه می گیرد.
    • توانستن یا دانش و مهارت های انسانهایی که در مجموعه های تولیدی برای تحقق هدفهایی گردهم آمده اند. این تواناییها در صورتی بصورت بالفعل در خواهد آمد که در جهت تمایلات و باورهای سازمان باشد.

در این بخش به بررسی توانمندسازی کارکنان، دیدگاه و ابعاد مختلف آن پرداخته می شود:

تعریف توانمندسازی

تعاریف توانمندسازی در بین نویسندگان و صاحب نظران مدیریتی متفاوت است. مطالعات کانگرو کاننگو، در سال ۱۹۸۸؛ توماس و ولتهوس در سال ۱۹۹۰توانمند سازی را به عنوان انگیزش درونی وظیفه معرفی می کنند. مطالعات زیمرمن[۵۹]در سال ۱۹۹۰توانمندسازی را شامل انگیزشی می داند که در تناسب بین شخص و محیط منعکس می شود. پارکر و پرایس[۶۰] در سال ۱۹۹۴ توانمندسازی را به عنوان ادراک تعریف می کند. بارک(۱۹۸۶) و کانتر (۱۹۷۷) توانمندسازی را انتقال قدرت و اختیار تعریف می کنند.
دنیس کینلا در تعریف توانمندسازی چنین می گوید: «سازمانی است که از طریق توسعه و گسترش نفوذ افراد و تیم های شایسته و با صلاحیت در بیشتر جنبه ها و وظایفشان محقق می شوند که این به نوبه خود در عملکرد کل سازمان اثر می گذارد» (کینلا، ۱۳۸۳،ص۱۴). همچنین دنیس کینلا در ۱۹۲۹معنی متداول توانمندسازی را در چنین عبارت هایی بیان می کند:

    • دادن اختیار تصمیم گیری به رده های پایین سازمان در حد امکان
    • واگذاری حل مشکل به افرادی که به آن نزدیک ترند.
    • واگذاری شغل به افراد و عدم ایجاد مانع برای اینکه بتواند کارشان را انجام دهند.
    • افزایش احساس مالکیت افراد نسبت به کار و سازمانشان
    • جلب اعتماد کارکنان به منظور انجام کارهای درست.

توانمند سازی افراد به معنی تشویق افراد برای مشارکت بیشتر در تصمیم گیری هایی است که فعالیت آنها موثر است یعنی اینکه فضایی برای افراد فراهم شود تا بتوانند ایده های خوبی را بیافریند و انها را به عمل تبدیل کنند. توانمند سازی عنصر حیاتی کسب و کار در دنیای نوین است. اهدافی مانند نزدیکتر شدن بیشتر به مشتری، بهبود خدمات پس از فروش، ارائه مداوم نوآوری، افزایش بهره وری و در دست گرفتن میدان رقابت برای سازمانهایی بدست خواهد آمد که راه های جدیدی برای توانمند ساختن افرادشان یافته اند. (اسمیت[۶۱]، ۲۰۰۰:ص۲۵) .
بلاو و آلبا[۶۲] (۱۹۸۲) و هاردی و سولیوان (۱۹۹۹) توانمندسازی را سهیم کردن منابع و اطلاعات تعریف می کنند(رابینز و فردندال[۶۳]، ۲۰۰۲:ص۲).
مارل و مردیس[۶۴] توانمندسازی را بر اساس قادر بودن شخص برای مسئولیت پذیری و قدرت از طریق آموزش، اعتماد و حمایت اجتماعی تعریف می کنند. بیل گینودو [۶۵] توانمند سازی را حل مسئله به وسیله مدیران و کارکنان می داند و کن بلانچارد در کتاب سه کلید توان افزایی بیان می کند که اساس توانمند سازی بر روی دانش، عمل و قدرت انگیزشی افراد قرار دارد (هلدسورث و کارترایت[۶۶]، ۲۰۰۳:ص۳).

توانمندسازی کارکنان:

اولین تعاریف درخصوص توانمندسازی را کانگر و کاننگو[۶۷] درسال ۱۹۸۸ ارائه دادند. این صاحب-نظران معتقد بودند به منظور توجه به مفهوم توانمندسازی در متون مدیریتی، ریشه های مفهوم توانمند سازی یعنی قدرت و کنترل، باید مورد توجه تجزیه و تحلیل قرار بگیرند. از دیدگاه آنها از آنجائیکه قدرت و کنترل در متون مدیریت به دو شیوه مختلف به کار گرفته شدند توانمند سازی باید به دو شیوه متفاوت مورد بررسی قرار بگیرد. بنابراین این نویسندگان توانمندسازی را به عنوان یک ساخته انگیزش و ارتباطی مورد بررسی قرار می دهند. اگر چه نظریه پردازان سازمانی مفهوم توانمندسازی را در شیوه های متفاوتی تعریف کرده اند اما چهار تعریف کلی در ادبیات این بحث قابل شناسایی است.
الف) توانمندسازی به مفهوم تسهیم قدرت(یک عنصر ارتباطی)
در متون مدیریت و نفوذ اجتماعی قدرت عمدتاً یک مفهوم ارتباطی است که برای توصیف قدرت یا کنترلی که یک فرد یا واحد سازمانی به سایرین دارند، به کار گرفته می شود. بر طبق “تئوری تبادلات اجتماعی” ، قدرت تابعی از میزان وابستگی یا عدم وابستگی عاملان یک رابطه اجتماعی می باشد. قدرت نسبی یک فردنسبت به فرد دیگر حاصل وابستگی یک فرد به دیگری می باشد. اگر توانمند سازی را به عنوان یک رویکرد ارتباطی در نظر بگیریم، آن شامل فرآیندی می شود که طی آن مدیر قدرتش را با مرئوسین خود تقسیم می کند. در این مفهوم قدرت به عنوان دارا بودن، اقتدار و کنترل رسمی بر منابع سازمانی تعبیر می شود. بارک معتقد است که توانمند سازی به معنی تفویض اختیاری می باشد. در ادبیات مدیریت تفویض اختیار و عدم تمرکز توجه اصلی توانمند سازی می باشد.
همچنین بسیاری از نظریه پردازان مفهوم توانمندسازی را هم معنی با مشارکت کارکنان در محل کار مد نظر قرار داده اند. مشارکت کارکنان فرآیندی است که بدین وسیله قدرت در میان افراد تسهیم می گردد(لاور، ۱۹۹۴:ص۱۸و۱۹). این نظریه پردازان بحث می کنند که توانمندسازی ممکن است به عنوان اعطای قدرت سازمانی بیشتر به کارکنان و تفویض اختیارتعریف شود. متأسفانه تعریف توانمندسازی بر اساس این روش، محدودیت هایی دارد که شامل موارد زیر است:

    • قدرت در سیستم سازمانی با مقدار ثابت بوده لذا بازی بده و بستان حاکم است.
    • سهم قدرت توسط مدیران برای ایجاد توانمندسازی کافی است.

ب)توانمندسازی به عنوان مفهوم انگیزشی و شناختی
در ادبیات روانشناختی قدرت به عنوان یک حالت انگیزشی که در افراد درونی هستند، استفاده می شود. به عنوان مثال مک کلاند بیان داشت، افراد نیاز به قدرت دارند و یک تمایل درونی برای نفوذ و کنترل بر سایر افراد دارند. در رویکرد انگیزشی، قدرت عبارتست از یک نیاز درونی برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت و کفایت نفس کارکنان ، که موجب توانمندسازی آنان می شود. توانا ساختن، عبارت است از ایجاد شرایط لازم برای ارتقای انگیزش افراد در انجام وظایفشان از طریق پرورش احساس کفایت نفس کانگرو کاننگو در تعریف توانمند سازی بیان داشتند که توانمند سازی عبارتست از(کانگر و کاننگو، ۱۹۸۸:ص۴): فرایند ارتقاء کفایت نفسی افراد سازمان از طریق شناسایی و معرفی شرایطی که باعث احساس در عدم برخورداری از قدرت در آنها شده و تلاش در جهت رفع آنها، بوسیله فعالیتهای سازمانهای رسمی و تکنیکهای غیر رسمی فراهم کردن اطلاعات اثر بخش .
در این رویکرد ،توانمندسازی به عنوان سازه انگیزشی تعریف می شود که بر ادراک های کارکنان نسبت به محیط کاری شان مبتنی است. «توماس و ولتهوس» تئوری شناختی پیچیده ای از توانمندسازی ارائه داده اند که هسته محوری آن را چهار متغیر شناختی شکل می دهند که انگیزش درونی کارکنان را تعیین می کند. این نویسندگان چهار متغیر شناختی که تعیین کننده توانمندسازی می باشد، عنوان نمودند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]




۱۲

۴

۶

۵

۴

۶

۳

٧

۲

۸

۲

٩

۱

۱۰

۱

نکته قابل توجه در این نمودار همبستگی بسیار شدید بین فراوانی نویسندگان و فراوانی مقالات تولید شده توسط آنان در جامعه مفروض است (R2=0.99). همچنین، توان معادله دقیقاً با ٢ برابر شده است[۳۸]. این در حالی است که انطباقی دقیق با قانون لوتکا در بسیاری از حوزه‌های پژوهشی مشاهده نشده است (برای نمونه نگاه کنید به سوبرینو، کالدس و گوررو[۳۹]، ٢٠٠٨؛ سگلن[۴۰]، ١٩٩٧) .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نمودار ۲-۱- مدل لوتکا برای فراوانی نویسندگان و مقالات برای جدول ۲-۱[۴۱]
در واقع، پس از انتشار مقاله اصلی لوتکا در سال ۱۹۲۶ تحقیقات زیادی درباره بازدهی نویسندگان در حوزه‌های مختلف صورت گرفت. بررسی این متون نشان می‌دهد که مطالعه اصلی لوتکا بر اساس دو نمونه انجام گرفته است. یکی از این دو نمونه هنگامی که آزمون «برازندگی»[۴۲] انجام گرفت، با قانون لوتکا سازگاری نشان نداد. بدین ترتیب، از مطالعه لوتکا قانون تجربی حاصل نشد، بلکه لوتکا تنها به یک فرضیه دست یافت. همچنین، تا سال ۱۹۷۳ هیچ‌گونه تلاشی برای آزمون قابلیت به کارگیری قانون لوتکا در سایر رشته‌ها انجام نگرفت. قابل ذکر است که از اوایل دهه۱۹۷۰ تا ۱۹۷۹ حدود ۳۰ مطالعه برای اعتباریابی قانون لوتکا انجام گرفته است. حاصل این تحقیقات آن قدر با یگدیگر ناسازگار است که به نتیجه واحدی نمی­ توان دست یافت (پاتر[۴۳]، ۱۹۸۱) .
در به­ کارگیری قانون لوتکا چند نکته به منظور به دست آوردن نتایجی مشابه نتایج لوتکا حائز اهمیت است. نخست آن که هر چه بازه زمانی مطالعه گسترده‌تر باشد و بیش از ده سال را بپوشاند، تولید آنان به توزیع فراوانی که «قانون لوتکا» نام گرفته است، نزدیکتر می­ شود. همچنین، بهتر است جامعه مولفان به گونه ­ای وسیع تعریف می­ شود و برای نمونه از مطالعه حوزه‌ای بسیار باریک خودداری شود. زیرا بر پایه نتایج پژوهش‌ها، هنگامی که حوزه موضوعی مورد مطالعه خیلی خاص باشد، نتایج یافته­ ها به طور دقیق قاعده لوتکا را تایید نمی­کنند. دیگر آن که بهتر است از مطالعه همزمان دو یا چند حوزه موضوعی پرهیز شود، زیرا مطالعه چند موضوع در یک مجموعه، اگر نگوییم ناممکن، به سادگی امکان پذیر نیست (پاتر، ۱۹۸۱ به نقل از دیانی، ۱۳۷۶؛ عصاره و مصطفوی، ۱۳۹۰) . دلیل آن می‌تواند حجم زیاد مجموعه مورد مطالعه و مختلفی رفتار انتشاراتی در حوزه‌های موضوعی مختلف باشد.

۲-۱-۴-۲- مدل پائو

میراندا لی پائو[۴۴] در سال ۱۹۸۵ مقاله­ای را با عنوان “آزمون تجربی قانون لوتکا[۴۵]” منتشر کرد که بعدها قانون پائو نامیده شد و در مطالعات بسیاری به کار گرفته شد. وی در این مطالعه به شرح روشی برای بررسی انطباق قاعده لوتکا پرداخت که بسیار به روش به کار رفته توسط لوتکا نزدیک بود. او در این کار ۴۸ گروه از نویسندگان در ۲۰ رشته موضوعی را مورد مطالعه قرار داد. موضوعات تحت پوشش را علوم دارویی، علوم رایانه و علوم انسانی تشکیل می‌داد. پائو در این مطالعه، چگونگی محاسبه مقدار توان n و مقدار ثابت c در فرمول لوتکا را تشریح کرد. محاسبه توان n به شرح زیر صورت گرفت:
که در آن N= تعداد داده ­ها، X= لگاریتمx (تعداد مقالات) وY= لگاریتمy (تعداد نویسندگان)
با بهره گرفتن از مقدارn مقدار ثابتc برای استفاده در قاعده پائو محاسبه شده است. مقدار ثابت c برابر است با معکوس حاصل زیر:
مجموع این سری برابر است با:
از این رو مقدار c برابر است با:
برای محاسبه مخرج کسر، ۲۰ مقدار اول سری باید محاسبه شود (سوبرینو، کالدس، گوررو، ۲۰۰۹) .
برای نمونه، چنانچه بخواهیم برای داده‌های مفروض در جدول ١ توان معادله را به دست آوریم خواهیم داشت:
بنابراین قاعده پائو به روشی متفاوت از قاعده لوتکا، رابطه بین نویسندگان و مقالات آنان را بررسی می­ کند و متشکل از مراحل گردآوری داده ­ها، محاسبه توان n، محاسبه مقدار ثابت c، و آزمون کولموگروف- اسمیرنوف[۴۶] است. کوال[۴۷] (۱۹۷۷) با انتقاد از استفاده از آزمون مجذور خی، پیشنهاد استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف به عنوان قدرتمندترین آزمون آماری را می­دهد. آزمون کولموگروف- اسمیرنوف برای بررسی اینکه نمونه ­ای از جامعه از توزیع ویژه­ای تبعیت می­ کند یا خیر، مورد استفاده قرار می­گیرد. در کاربرد آن مانند آزمون مجذور خی به برآورد تعداد کافی و مشخصی از نمونه احتیاج نیست. همچنین، آزمون مجذور خی مستلزم داده ­های گروه­بندی شده است در صورتی که این آزمون مستلزم چنین داده­هایی نیست (عصاره و مصطفوی، ۱۳۹۰) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]




«جَابِرٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ سَأَلْتُ النَّبِیَّ ص عَنْ قَوْلِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِی الْأَمْرِ قَالَ هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّهُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاهِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ «۴» الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى یَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاکَ الَّذِی یَغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ غَیْبَهً لَا یَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِی إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ»
« جابر انصارى گفت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) راجع به آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ گفتم خدا و رسول در آیه معلوم‏است، اما اولى الامر چه کسانی هستند؟ فرمود: ای جابر آنها جانشینان من و پیشوایان بعد از من هستند. اول آنها علی بن ابیطالب بعد حسن سپس حسین بعد علی بن الحسین سپس محمّد بن علی که در تورات معروف به باقر است و تو او را خواهى دید وقتى او را ملاقات کردى سلام مرا به او برسان. سپس صادق جعفر بن محمّد بعد موسى بن جعفر سپس على بن موسى بعد محمّد بن علی سپس علی بن محمّد آنگاه حسن بن علی سپس هم نام و هم کنیه من حجه اللَّه در زمین و بقیه اللَّه در بین مردم پس از حسن بن علی آن کسى که خداوند به دست او فتح می‏کند شرق و غرب را او از شیعیان خود پنهان است بطورى که معتقد به امامت او باقى نمى‏ماند مگر کسى که قلبش را خداوند به ایمان آزمایش کرده باشد.»[۴۰]
احادیث دیگری از پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) در تأیید آنکه ایشان کلمات امام، خلیفه، جانشین، وصی و اولی الامر را در یک معنا بکار برده اند.
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) إِنَّ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَخِی وَ آخِرُهُمْ وَلَدِی وَ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ أَخُوکَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قِیلَ فَمَنْ وَلَدُکَ قَالَ الْمَهْدِیُّ»[۴۱]
« جانشینان من که بعد از من حجت‏هاى پروردگار بر مردم روى زمین هستند، دوازده تن میباشند. اول آنها برادرم و آخر آنان فرزندم خواهد بود. عرض کردند: یا رسول اللَّه برادر شما کیست؟ فرمود: على بن ابى طالب است. عرض کردند: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدى است‏»
همچنین فرموده‏اند:
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) الْأَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ أَوْلِیَائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِی بَعْدِی- الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْکِرُ لَهُمْ کَافِر»[۴۲]
« رسول خدا (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود امامان بعد از من دوازده‏اند اوّل ایشان على بن ابى طالب (علیه السلام) و آخر ایشان قائم ایشانند خلیفه‏هاى من و وصیّان من و ولیان من و حجتهاى خدا بر امت من بعد از من هر که اقرار کند به ایشان مؤمن است و هر که انکار ایشان کند کافر است‏»
بنابراین امام، جانشین کامل پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) است. قبلاً به این پرداختیم که پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) دارای سه شأن هستند. ۱ـ رهبری اجتماع. ۲ـ مرجعیت دینی. ۳ـ ولایت معنوی. هنگامیکه پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) از دنیا می‏روند هیچ یک از شئون ایشان نباید بلاتکلیف بماند. این شئون تماماً به امام و جانشین ایشان منتقل می‏شود. یکی از این شئون رهبری اجتماع است. اجتماع زعیم می‏خواهد و هیچکس در این جهت تردید ندارد. زعیم اجتماع بعد از پیغمبر کیست ؟ اینست مسئله‏ای که اصل آن را هم شیعه قبول دارد و هم سنی. [۴۳]اما اختلاف سر این است که این رهبر چگونه انتخاب شود و چه خصوصیاتی را دارا باشد. در ادامه به بررسی نظرات اهل تسنن و امامیه در خصوص جایگاه و انتخاب امام می‏پردازیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲.۴. خلیفه وامام از منظر اهل تسنن :
مذهب اهل تسنن مانند بسیاری از مذاهب دیگر اصل امامت و تعیین آن را واجب می دانند. در واقع منصب امامت در اعتقاد اهل تسنن منصبی دنیایی و اجرایی است که شرایط جامعه سیاسی و ضرورت های زندگی ادامه حیات آنرا واجب کرده‏است و پیوندی با امت ندارد و هیچگونه ارتباطی با وظیفه تشریع و حفظ و تفسیر و شرح آن ندارد بنابراین خلافت مفضول را با وجود افضل صحیح می‏دانند. اینان اعتقاد دارند مسئولیت‏های مربوط به اسلام و تشریع احکام اسلامی توسط پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) به کمال رسیده است و برای کسی وظیفه ای نمانده به عنوان مثال سعدالدین تفتازانی[۴۴] در استدلال بر وجوب نصب امام چهار دلیل ذکر کرده است:
۱ـ اجماع صحابه ۲ـ اجرای حدود الهی ۳ـ بوسیله نصب امام ضررهای بی شمار دفع شود و منافع بی حساب به دست آید و دفع ضرر و جلب منفعت به اجماع واجب است. ۴ـ دلایل نقلی متعدد که در رابطه با وجوب اطاعت، پیروی و شناخت امام آمده‏است، نصب امام را ثابت می‏کند. بنابراین امامت در نزد اهل سنت واجب شرعی است.[۴۵]
البته قابل توضیح است که اهل تسنن با تمسک به دو روایت « لا تجتمع امتی علی ضلاله» و یا «لا تجتمع امتی علی خطاء»[۴۶] به اعمال صحابه اصالتی بسیار می‏دهند و به آن حجت شرعی می‏دهند و براساس اعمال صحابی احکام خود را صادر می‏کنند. بنابر این اصل چون صحابه بلافاصله بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) به بررسی امامت پرداختند پس اهل تسنن این امر را مهم می‏شمارد و نصب امام را واجب دانسته است. اما سوالی که مطرح می‏شود این است که امت به چه کسانی اطلاق می شود؟ آیا تمام امت پیامبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) ؟ که در این صورت اجتماع آنان در مکان مشخص محال است ودر ضمن هنگام انتخاب ابوبکر مردم خارج از مدینه از انتخاب وی خبر نداشتند و یا منظور از امت فقط مردم مدینه است، که باز هم این تفسیر عملکرد آنان را نقض می‏کند زیرا بعضی از مردم مدینه انتخاب ابوبکر را قبول نداشتند و اعتراض کردند. انتخاب ابوبکر در مرحله اول فقط توسط چند نفر اول در سقیفه بعد از بحث های بسیار صورت گرفت. پس به ناچار امت را به گروهی به نام «اهل حل وعقد» تفسیر کرده‏اند که باید دارای این شرایط باشد: ۱ـ عدالت۲ـ علم به شناخت فرد شایسته۳ـ داشتن عقل و درایت برای انتخاب اصلح.[۴۷]
۲.۵. چگونگی تعیین امام از منظر اهل تسنن:
بسیاری از علمای اهل تسنن با نگاهی که به عملکرد صحابه داشته‏اند، و بر اساس شیوه‏های مختلفی که در تعیین چهار خلیفه نخست روی داده است، نحوه انتخاب امام و پیشوا را به این موارد خلاصه کرده اند: ۱ـ نص خلیفه قبلى ۲ـ اجماع مسلمانان بر امامت یک فرد و یا شوراى اهل حل و عقد.[۴۸]
۲.۵.۱. نص خلیفه قبلى
از روشهاى تعیین رهبر مشخص شدن او از جانب خلیفه قبلى است همانطور که ابوبکر براساس عهدنامه‏اى که توسط عثمان تنظیم کرد عمر را به سمت خلافت مسلمین پس از خود منصوب نمود. این روش در طى سالهاى حکومت بنى امیه و بنى عباس دائماً مورد استفاده قرار گرفت. حتى معاویه بن ابى سفیان یکى از دلایل حقانیتش براى انتقال خلافت به فرزندش یزید را همین نحوه انتخاب مى‏دانست و به انتصاب خلیفه دوم از جانب خلیفه اول استناد مى‏کرد.[۴۹]
به عنوان مثال ابن حزم اندلسی (م.۴۵۶) از راه های انتخاب امام را اینچنین شرح می‏دهد:
«بهترین و صحیح ترین راه ها این است که امام سابق در حال تندرستی یا مرض یا مرگ ، شخصی را پس از خود به امامت برگزیند و نصی و اجماعی هم بر منع آن نداریم و در این روش خط امامت متصل، و نظام امور مسلمین برقرار است و بیمی از اغتشاش و اختلاف نیست.»[۵۰]
۲.۵.۲. اجماع مسلمانان بر امامت یک فرد :
یکی از راههایی که اهل تسنن در مورد انتخاب خلیفه نظر دارند انتخاب از طریق مردم است. همانطور که خلیفه چهارم با هجوم مردم به این سمت برگزیده شد اما اجتماع تمام امت بر امری محال است، بنابراین همانطور که در تفسیر « لا تجتمع امتی علی ضلاله» گفته شد این کار را به اهل حل و عقد واگذار می‏کنند. بدین معنى که جمعى از فضلا و زعماى قوم برگزیده شوند (توسط خلیفه قبلى یا مردم) تا سرنوشت رهبرى جامعه را تعیین نمایند آنچنانکه در سقیفه بنی ساعده در انتخاب ابوبکر رخ داد ویا خلیفه سوم عثمان توسط شورائى مرکب از شش نفر که از جانب خلیفه دوم مأمور تعیین خلیفه شده بودند انتخاب شد.
چنانکه قاضى القضات ماوردى (م.۴۵۰ هـ) و قاضى ابویعلى (م.۴۵۸ هـ )، هر یک در «احکام السلطانیه» خود می‎گویند: «امامت از دو راه منعقد مى‏شود: یکى با انتخاب نخبگان و دیگرى با قرار و وصیت امام پیشین. ولى دانشمندان در تعداد نخبگانى که امامت با انتخاب آنها منعقد مى‏شود، اختلاف بسیارى دارند: گروهى گفته‏اند: «امامت جز با اجماع همه نخبگان بلاد منعقد نگردد. زیرا، امامت امام باید مورد پذیرش و اجماع عموم باشد». گروه دیگرى گفته‏اند: «کمترین تعدادى که امامت بدان منعقد مى‏شود پنج نفر است که یا همگى بر عقد آن اجماع مى‏کنند و یا یکى از آنها با رضایت چهار نفر دیگر، آن را منعقد مى‏کند؛ به دو دلیل: یکى آنکه بیعت ابوبکر ابتدا با اجماع پنج نفر یعنى: عمربن خطاب، ابوعبیده جراح، اسیدبن حضیر، بشیربن سعد و سالم مولى ابى‏حذیفه منعقد گردید و سپس مردم از آنها پیروى کردند. و دوم آنکه: عمر شوراى شش نفره ترتیب داد تا یکى از آنها با رضایت پنج نفر دیگر به امامت برسد. و این دیدگاه اکثر فقها و متکلمان بصره است.».[۵۱]
اما در این میان نظراتی از اهل سنت وجود دارد که اجماع امّت را شرط نمی‎داند چنانکه امام الحرمین جوینى (م.۴۷۸ ه ق) در کتاب ارشاد خود می‏گوید: «بدانید که انعقاد امامت، مشروط به اجماع امّت نیست. بلکه امامت بدون اجماع امّت بر انعقاد آن نیز منعقد مى‏گردد. و دلیل آن اینکه، ابوبکر به محض رسیدن به خلافت شروع به انتصاب و امضاى احکام مسلمانان کرد و منتظر رسیدن خبر به گوش صحابه دور از مدینه نشد. و هیچکس هم بر او اشکال نکرد و از او نخواست تا درنگ نماید. پس، اگر شرط اجماع در عقد امامت منتفى است، عدد مشخص و حدّ تعیین شده‏اى هم براى آن ثابت نشده است. و صحیح آن است که بگوییم: امامت با عقد و تصمیم یک نفر از نخبگان نیز منعقد مى‏گردد.».[۵۲]
و یا محدث قرطبى (م.۶۷۱ هـ) در تفسیر آیه: «انّى جاعل فى الأرض خلیفه»[۵۳] می‏گوید: «اگر یک نفر از نخبگان آن را منعقد نماید، مستقر مى‏گردد و دیگران باید از او تبعیت کنند. و این برخلاف نظر مردمى است که مى‏گویند: «امامت جز به وسیله جماعتى از نخبگان منعقد نمى‏گردد» دلیل ما اینکه، عمر با ابوبکر بیعت کرد و هیچ یک از صحابه آن را انکار نکرد. این قضیه ثابت می کند امامت مانند سایر عقود نیازمند تعداد مشخص نیست. و امام ابوالمعالى گوید: «کسى که با بیعت یک نفر امام شد، امامتش ثابت است و خلع او بدون دلیل و حادثه و تغییر چیزى جایز نیست. و این اجماعى است و بر مردم واجب است با او بیعت نمایند.».[۵۴]
این دو روشی که برای تعیین امام شرح داده شد (نص خلیفه قبلی، اجماع امت بر یک فرد) نظر غالب و اصلی اهل تسنن برای انتخاب امام است اما بعضی علمای اهل سنت دو روش دیگر، یعنی دعوت به نفس(استیلا) و توارث[۵۵] را بیان می‏کنند که ما به مختصر آن را می آوریم.
دعوت به نفس(استیلا):
در این روش اگر شخصی قریشی با زور شمشیر توانست مردم را گرد خود در آورد خلیفه است. البته این روش بیشتر از اعتقادات شاگردان شافعی (۱۵۰-۲۰۴ ه ق) بروز کرده است اما علمای دیگر هم بر آن صحه گذاشتند به عنوان مثال باجوری می گوید: « راه سوم، غلبه و استیلای مسلمان مقتدر بر منصب امامت است، حتی اگر نا اهل باشد. از قبیل: کودک، زن، فاسق و جاهل، امامت این قبیل افراد مقتدر به لحاظ حفظ وحدت مسلمانان منعقد گردد و احکام او از باب ضرورت نافذ است.»[۵۶]
همچنین ابن حزم اندلسی هم به این روش نیز اشاره دارد و می گوید:« اگر امام بمیرد و کسی را به جای خود سفارش نکند و شخص جامع الشرایط پیش دستی کند و دعوت به نفس نماید و رقیبی هم نداشته باشد التزام به امامت و اطاعت او واجب است.»[۵۷]
وقاضى القضات ابویعلى حنبلى یکی از راه های تعیین امام را اینچنین شرح می‏دهد: «امامت با قهر و غلبه نیز مستقر مى‏گردد، و نیازمند پیمان و قرار نیست، و هر کس با شمشیر بر آنها پیروز شد و خلیفه گردید و امیرالمؤمنین نامیده شد، بر هیچ مؤمنِ به خدا و روز قیامت روا نباشد آسوده بخوابد و او را امام نداند. نیکوکار باشد یا بدکار به هر حال او امیرالمؤمنین است.».[۵۸]
توارث:
این اعتقاد در اهل سنت فقط میان فرقه راوندیه رواج داشت تا از این طریق بتوانند به حکومت عباسیان مشروعیت دهند.[۵۹]
۲.۶. شرایط و صفات امام از منظر اهل تسنن:
اهل سنت دو دسته شرایط اولیه و ثانویه را برای امام لازم می‏دانند، که این شرایط از نظر ارزش و اعتبار یکسان هستند. این شرایط را بیان می‏کنیم و در مورد آن شرایطی که محل بحث و اختلاف است بیشتر توضیح می‏دهیم.
شرایط اولیه:
۱ـ اسلام ۲ـ ذکوریت ۳ـ بلوغ ۴ـ حریت ۵ـ عقل ۶ـ قریشی نسب.
شرایط ثانویه:
۱ـ علم ، که منظور همان اجتهاد است۲ـ کفایت و توانایی ۳ـ عدالت.[۶۰]
شرط عدالت برای امام در اهل سنت مورد اختلاف است و بعضی از علمای اهل تسنن آن را واجب ندانسته اند و از اموری است که اگر از امام ساقط شود، او همچنان بر منصب خود باقی می‏ماند.
به عنوان مثال قاضی باقلانی می‏گوید در خلیفه شرایط ذیل معتبر است:
۱- قریشی باشد.
۲-به اندازه یک قاضی آگاهی داشته باشد.
۳- نسبت به تاکتیکهای جنگی و اداره سپاه و حفظ مرز صیانت مرکز و انتقام از ستمگر، آشنایی کامل داشته باشد. سپس اضافه می‏کند: هرگز امام با غصب اموال زدن چهره ها، کشتن نفوس محترم، محو حقوق و عدم اجرای حقوق، از مقام و موقعیت خود برکنار نمی‏شود، بلکه بر امت است که او را نصیحت کند و بترساند و در مورد گناه از او فرمان نبرد.[۶۱]
همچنین تفتازانی می‏گوید هرگاه امامی بمیرد و امام دیگری مقام خلافت را از طریق قهر و غلبه بدست آورد، او خلیفه اسلام خواهد بود و همچنین است اگر فاسق شود یا به احکام جاهل باشد، چیزی که هست اگر به کار نامشروع فرمان داد اطاعت او لازم نیست، خواه عادل باشد خواه فاسق.[۶۲]
همچنین مولف الوقایه می‏گوید: اگر امام شراب خورد، حد شرابخوار بر او اجرا نمی‏شود زیرا او نماینده خدا است.[۶۳]
اما برخی که بینش صحیح تری داشته‏اند می‏گویند: امام باید عادل باشد تا ستم نکند. ولی سخنی از معصوم بودن امام نیست و امام جایز است که خطا کند. آنان به خاطر اتکا و نتیجه گیری که از اعمال صحابه و تاریخ داشتند شرط عصمت را برای امام قائل نیستند. چنان که در تاریخ هزاران اشتباه برای ابوبکر وعمر نقل شده است. حتی خود ابوبکر در خطبه آغازین حکومت خود اینچنین اعتراف کرده‏است: « إِعلَموا أَن لی شَیطاناً یَعترینی أَحیانَا، فَإِذَا رَأََیتُمونی غَضَبتُ فَاجتَنِبونی. بدانید که مرا شیطانی است که ممکن است گاهی مرا بلغزاند، اگر مرا در حال خشم دیدید از من دوری کنید.»[۶۴]
همچنین خلیفه دوم هم بارها در خلال اشباهات خود اعتراف کرده است که «لَولا عَلی لَهَلک عُمَر».[۶۵]
و این در حالی است که بعضی از دانشمندان معروف اهل سنت از جمله مفسر بزرگ فخر رازی در تفسیر اولی الامر به این حقیقت اعتراف کرده‏است که کسی را که خدا اطاعت او را بطور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمارد حتما باید معصوم باشد. زیرا اگر معصوم از خطا نباشد زمانیکه مرتکب اشتباهی شود خداوند اطاعت او را واجب شمرده و این خود یک نوع تضاد در حکم الهی ایجاد می‏کند زیرا از یک طرف انجام آن عمل ممنوع است و از طرف دیگر پیروی از او لازم است و این موجب اجتماع امر و نهی می شود و آن غیر ممکن و محال است.[۶۶]
از دیگر خصوصیات امام که مورد اختلاف بین مذاهب اسلام است مسئله نسب و قریشی بودن امام است. شاید بتوان گفت اولین باری که بحث نسب مطرح شد همان روز سقیفه بود که ابوبکر مطرح کرد: «اى گروه انصار هر چه از فضیلت خود گوئید شایسته آنید اما عرب این کار را جز براى طایفه قریش نمى‏شناسد که محل و نسبشان بهتر است پس یکى از این دو مرد را براى شما مى‏پسندم (عمر یا ابوعبیده بن جراح) با هر کدامشان مى خواهید بیعت کنید.»[۶۷] و نیز به حدیث ((الائمه من قریش)) یا ((الخلیفه من قریش)) استناد کرده بود.[۶۸] بنابراین اهل تسنن به استناد حدیث فوق الذکر معتقدند که امام و رهبر جامعه و خلیفه رسول الله حتماً باید قریشى باشد و لازم نیست که از اولاد هاشم (هاشمى) باشد[۶۹]و این امر تا آخر خلافت خلفاى بنى عباس مورد نظر قرار گرفته و آنان به هیچ وجه از آن عدول نکردند.
آنچه گذشت خلاصه ای از اعتقادات اهل تسنن در مورد جایگاه امام، نحوه انتخاب و شرایط امام می‏باشد. اعتقاداتی که بر پایه اعمال صحابه و وقایع تاریخی پی ریزی شده است . ولی ما در ادامه سعی داریم با استناد به همان وقایع تاریخی، نتیجه گیری اهل سنت را نقد و بررسی کنیم. امّا قبل از آن لازم است اعتقادات شیعه را در این زمینه مطرح کنیم سپس به مقایسه و نتیجه گیری بپردازیم.
۲.۷. خلیفه وامام از منظر تشیع :
از نظر شیعه امام و پیشوا کسى است که رهبرى جامعه را در تمام شئون اجتماعى، سیاسى، علمى ودینى به عهده می‎گیرد. همانطور که در زیارت جامعه کبیره، که سند امام شناسی شیعه است آمده‏است، امام «اَرکَان البِلاد» است. رکن به معنای چیزی که موجب تقویت است و بلد در اینجا یعنی جامعه مسلمین و در حقیقت امام رکن و مایه قوام جامعه است. امام در دنیا به منزله قلب در بدن است پس قوام تمام اجزاء بدن وابسته به وجود قلب است و همچنین نسبت امام به عالم کبیره هم چنین است. امام قطب و قلب عالم است.[۷۰] از این رو امیرالمومنین علی (علیه السلام) در خطبه شقشقیه می فرمایند:
«أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ»
«هان به خدا سوگند - فلان - جامه خلافت را پوشید و می‏دانست خلافت جز مرا نشاید، که آسیا سنگ تنها گرد استوانه به گردش در آید. کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است.»[۷۱]
همانطور که تعادل دو سنگ آسیا را هنگام حرکت، قطب حفظ می‌کند و قطب به منزله قلب آسیا است. امام هم قلب عالم امکان است و تعادل عالم وجود با امام حفظ می‎شود. چنانچه در احادیث آمده است امام رکن عالم است:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهَا لَا تَبْقَى بِغَیْرِ إِمَامٍ إِلَّا أَنْ یَسْخَطَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ فَقَالَ لَا لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَت‏»
«محمد بن فضیل گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: زمین بدون امام باقى ماند؟ فرمود:نه، گفتم: براى ما از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده که زمین بدون امام باقى نباشد مگر اینکه خداى تعالى بر اهل زمین یا بر بندگان خشم گیرد، فرمود: نه، باقى نماند، در آن صورت فرو رود.»[۷۲]
همچنین وجود امام مایه سکون و آرامش اهل زمین است. چنانچه روایت شده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم