جدول (۵-۸) تم اصلی هشتم: راه­های پیشِ­روی تبدیل­خواه جنسی برای تامین هزینه­ های عمل تغییر جنسیت…………………………………………………………………………………………………………………………………………..۳۰۳

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جدول (۵-۹) تم اصلی نهم: «خودکشی» به مثابه­ی راه حلی برای تغییر وضعیت کنونی……………………….۳۰۴
جدول (۵-۱۰) تم اصلی دهم: تجربه­ «داغ ننگ» به دلیل تبدیل­خواهی جنسی: قرارگیری در وضعیت انگ و «هویت ضایع­شده»……………………………………………………………………………………………………………………………۳۰۵
جدول (۵-۱۱) تم اصلی یازدهم: نمود بیرونی تبدیل­خواهی در آینه­ی کنش متقابل اجتماعی………………….۳۰۶
جدول (۵-۱۲) تم اصلی دوازدهم: عدم تمایل به رابطه با ترنسکشوال جنس مقابل برای روابط عاطفی به دلیل ناهم­خوانی عادت­واره­ها و بدن مورد انتظار………………………………………………………………………………………….۳۰۷
جدول (۵-۱۳) تم اصلی سیزدهم: قرارگیری در چاچوب «نظم»:‌ مواجه­ی توجیه­شده پلیس با تبدیل­خواهان جنسی…………………………………………………………………………………………………………………………………………….۳۰۸(۵-۱۴) تم اصلی چهاردهم: نحوه­ مواجه­ی تبدیل­خواه با ترنس­بودگیِ خود…………………………………………۳۰۹
جدول (۵-۱۵) تم اصلی شانزدهم: برساخت هویت دوگانه مبتنی بر تعارض بدن با ذهن(روح)…………………۳۱۰
جدول (۵-۱۶) تم اصلی هفدهم: «ازدواج» به مثابه­ی چالش فرارروی تبدیل­خواهان جنسی……………………۳۱۱
فصل اول:
کلیات تحقیق

    • مقدمه
    • بیان مساله
    • ضرورت و اهمیت موضوع پژوهش
    • سوالات پژوهش
    • مروری بر تاریخچه­ تغییر جنسیت

        1. مقدمه

       

«جامعه­شناسان از اصطلاح جنس[۱] برای اشاره به آن دسته از تفاوت­های کالبدی و فیزیولوژیک استفاده می­ کنند که بدن زن و مرد را تعریف و مشخص می­ کنند. در مقابل، جنسیت[۲] به تفاوت­های روانشناختی، اجتماعی و فرهنگیِ مذکرها و مونث­ها مربوط می­ شود. جنسیت به افکار و مفاهیمی درباره مردانگی و زنانگی مربوط می­ شود که به صورت اجتماعی برساخته می­شوند؛ و ضرورتا محصول مستقیم جنس زیست­شناختی فرد نیست»(گیدنز، ۱۳۸۹: ۱۵۶). به­ طور معمول مختصات جنسی و جنسیتی افراد با یکدیگر هماهنگ است اما گاهی مختصات جنسی و جنسیتی افراد با یکدیگر ناسازگار است. در ادبیات علمی برای این شرایط از اصطلاح ترنسکشوالیتی[۳] استفاده می­ شود که ما در این نوشتار آن را تبدیل­خواهی جنسی ترجمه خواهیم کرد.
هویت جنسی برای بیان احساس مردانگی و زنانگی فرد به کار می­رود. مفهوم هویت جنسی بیان کننده­ آن است که فرد به طور معین خود را مرد یا زن بداند. در واقع، هویت جنسی بخش قابل ملاحظه­ای از هویت هر انسان را تشکیل می­دهد دربردارنده­ی تصویری است که هر فرد به عنوان یک مرد یا زن از خود دارد. فرد می­آموزد از آن حیث که مرد یا زن آفریده شده باید به شیوه­ای خاص بیندیشد، رفتار کند و احساس نماید (یوربرگ[۴]:۱۹۷۴– اوحدی: ۱۳۸۴). «اختلال هویت جنسیتی[۵] یکی از گروه ­های اصلی اختلالات جنسی محسوب می­ شود که مشخصه اصلی آن همانندسازی قوی و مستمر با جنس مخالف و ناراحت بودن از جنس خود یا احساس عدم تناسب با نقش جنسیتی خود است»(کاپلان[۶] و سادوک[۷]، ۱۳۹۲: ۳۲۲).
«اختلال هویت جنستی دو مولفه دارد، ملاک الف: باید شواهدی مبتنی بر اتخاذ پایدار و مستمر هویت جنس مخالف که مایل به داشتن آن است یا اصرار به این که از جنس مخالف است وجود داشته باشد. ملاک ب: اتخاذ هویت جنس مخالف نباید فقط به دلیل تمایل به برخورداری از امتیازهای فرهنگی متعلق به جنس دیگر باشد. به­علاوه باید شواهدی درباره نارضایتی مستمر از جنسیت تعیین شده خود یا احساس عدم تناسب با نقش جنسی تعیین شده وجود داشته باشد»(شعاع­کاظمی، ۱۳۹۲). در واقع هویت انسان تحت تاثیر دو مولفه اکتسابی و غیراکتسابی تدوین می­یابد.
«این اختلال موجب به ­وجود آمدن نارضایتی جنسی در افراد می­گردد. در واقع نارضایتی جنسی شرایطی است که در آن فرد از نظر جنسی و جنسیتی با ابهام خاصی مواجه نیست اما جنس او با جنسیتش ناهمخوان است»(رولند[۸] و اینکروسی[۹]، ۲۰۰۸). «این اختلال موجب پریشانی یا اختلال اساسی در کارکرد اجتماعی، شغلی و یا سایر زمینه ­های مهم می­ شود و می ­تواند زمینه­ ساز رفتارهای پرخطر جنسی باشند»(گرین[۱۰]، ۲۰۰۹). «به خاطر شکل ظاهر و رفتارهای تا حدی نامتعارف که افراد تغییرجنس­خواه دارند و به دلیل فقدان آگاهی­ های عمومی، بسیاری از مردم، تغییرجنس­خواهی را نوعی انحراف جنسی می­دانند و به این دلیل تغییرجنس­خواهان را در شبکه روابط اجتماعی نمی­پذیرند»(جواهری، ۱۳۹۰). برخوردهایی مانند مجرم دانستن، گناهکار دانستن، ابراز تنفر، اغلب از این دلیل سرچشمه می­گیرد که اکثر مردم نمی ­توانند بین تغییرجنس­خواهی، همجنس­گرایی یا دوجنس­گرایی تفاوت قایل شوند. بنابراین منفی بودن قضاوت مردم و ارزیابی آنان می ­تواند بر خودپنداره، حرمت نفس و هویت مبتلایان به نارضایتی جنسی تاثیر بگذارد و آنها را به سوی انحراف سوق دهد. بنابراین می­توان گفت ناراضیان جنسی قربانیان شرایطی هستند که ناخواسته در آن قرار گرفته­اند، قربانی فردی است که از شرایط آسیب خاصی می­بیند در حالی که مسئول به ­وجود آمدن آن شرایط نبوده بلکه مستحق همدردی است (لوزیک[۱۱]، ۱۳۸۸ :۱۲۱-۱۲۰).
تبدیل­خواهی­جنسی یک اختلال در هویتِ جنسی است. افراد مبتلا به این اختلال خود را متعلق به گروه جنس مخالف می­دانند، از وضعیت جنسی- بدنی خود ناراحت هستند و می­کوشند با بهره گرفتن از هورمون­ها و اعمال جراحی وضعیت خود را به وضعیت دلخواه نزدیک کنند (سازمان بهداشت جهانی[۱۲]، ۱۹۹۲). تبدیل­خواهی­جنسی با نارضایتی جنسی همراه است. نارضایتی جنسی به عنوان یک گرایش جنسی محسوب می­ شود. گرایش جنسی شیوه­ای است که براساس آن افراد، امیال جنسی و نقش­های اجتماعی مربوط به جنس خود را تجربه می­ کنند. این تجربه برای برخی از افرد به شیوه­ای خوشایند و برای برخی دیگر به صورت یک تضاد پایدار تجربه می­ شود (برگاتا[۱۳] و مونتگمری[۱۴]:۲۰۰۰ به نقل از جواهری).
نارضایتی جنسی تا چندی پیش یک بیماری روانی محسوب می­شد اما امروزه این پدیده از فهرست بیماری­های روانی انجمن پزشکی آمریکا[۱۵]کنار گذاشته شده است و در عوض در شمار یکی از انواع اختلالات هویت جنسیتی قلمداد می­ شود.
سبب­شناسی این اختلال به­ طور کامل شناخته نشده است و عوامل مختلفی از جمله عوامل ارثی، اثرات هورمونی و درگیری مغز به عنوان عوامل دخیل بررسی شده ­اند. یافته­های اخیر تفاوت­هایی را در مغز افراد دچار اختلال هویت جنسی نشان داده است و مناطقی از مغز که مسئول تفاوت­های جنسیتی هستند در این افراد با افراد طبیعی تفاوت دارد (گرین: ۲۰۰۵).
در این مورد به نقش عوامل زیستی و روانی مانند توارث، استرس بیش از تولد، روابط جنسی والدین، اختلالات ژنتیکی، ساختار هورمونی، مشکلات عصبی و سیستم عصبی مرکزی اشاره شده است (کاهانی، ۱۳۸۱: ۴۰).
به­ طور کلی گروهی، علل زیست­شناختی عضوی و گروه دیگر عوامل روان­شناختی اجتماعی را در بروز این اختلال موثر می­دانند. گروه اول بیشتر اشکال در آندروژن­های جنینی را مطرح می­ کنند (نلسون،۱۶۱:۱۳۹۱). بررسی­های جنین­شناسی نشان می­ دهند که کلیه پستانداران چه مرد و چه زن در نخستین مرحله رشد جنینی ساختمان تشریحی زنانه دارند و در صورت ترشح آندروژن در جنین در فاصله هفته ششم تا پایان ماه سوم، تغییرات منجر به مرد شدن کامل می­ شود و در غیر این­صورت هم­چنان زن باقی می­ماند. مطابق این نظریه اِشکال در ترشح آندروژن در فاصله زمانی یاد شده موجب بوجود آمدن تبدل­خواهی جنسی است. اما برخی زمینه ­های اجتماعی نیز وجود دارد که احتمال نارضایتی جنسی را افزایش می­دهد. از نظر فروید این قبیل اختلال­ها از تعارض­هایی که کودک در مثلث ادیپال تجربه می­ کند، سرچشمه می­گیرد. این تعارض را رخدادهای طبیعی خانواده و تخیلات کوک تقویت می­ کند، هر چیز که در محبت طفل نسبت به والد جنس مخالف و همانندسازی با والد همجنس تداخل نماید با رشد طبیعی هویت جنسی تداخل خواهد کرد. در خلال سال­های اول زندگی، مادر احساس غرور کودک را به جنسیت خود بیدار می­ کند. به همان نسبت مادر خشن نیز می ­تواند در رشد هویت جنسی کودک اختلال ایجاد کند. زمانی که این مسایل با مشکل جدایی تفرد همراه گردد، ممکن است نتیجه این باشد که از تمایلات جنسی برای حفظ و بقای رابطه استفاده شود. برخی از کودکان با این پیام مواجه می­گردند که اگر هویت جنس مقابل را بپذیرند، مطلوب­تر خواهند بود. کودکان آزاردیده و مطرود ممکن است طبق این باور رفتار کنند که اگر متعلق به جنس مخالف باشند بیشتر با آنان مدارا خواهد شد.
«اختلال هویت جنسی می ­تواند در نتیجه مرگ، غیبت طولانی یا افسردگی مادر، که پسربچه­ ممکن است با همانندسازی کامل به او واکنش نشان دهد، پدید آید. وجود پدر نیز به فرایند جدایی تفرد کمک می کند. فقدان پدر، سبب ایجاد مخاطره در روابط مادر و کودک می­ شود. برای پسر، پدر الگویی برای همانندسازی مردانه است. علاوه بر این در شرایطی که مادر در اثر بیماری، مرگ یا طلاق در خانواده حضور ندارد یا قادر به ایفای نقش مادری خود نیست در این صورت دختربچه برای پر کردن خلا حاصل از وجود مادر، پدر را جایگزین آن می­سازد. در این شرایط او زمان زیادی را با پدرش صرف می­ کند، پدر او را تشویق می­ کند رفتاری مردانه داشته باشد، او نیز مانند یک پسر به­تدریج می­آموزد که فعالیت­های ورزشی، شکار، ماهیگیری و مکانیکی را با موفقیت انجام دهد (کاپلان، سادوک و فردمن : به نقل از جواهری). همچنین، نزدیکی بیش از حد والد جنس مخالف با فرزند در حد تماس بسیار نزدیک پوستی، که سبب روابط عاطفی زیاد و و همانندسازی شدید با جنس مخالف گردد، حتی تجربه­ مشاهده­ صحنه­های آمیزشی می ­تواند عامل تعارضات روانی در همانندسازی کودک با مادر گردد»(کاهانی، ۴۱:۱۳۸۱).
اما این­که تبدیل­خواهی جنسی یک عارضه­ی مادرزادی و ژنتیک است یا برساخته­ی اجتماعی، و یا منبعث از منشایی روان­شناختی، موضوع پایان نامه­ پیش­رو نیست! هدف محقق از این تحقیق، ترسیم شرایط اجتماعی پیش­روی تبدیل­خواهان جنسی است. بر این مبنا، نگرش جنسیتی نسبت به ترنسکشوال­ها، مساله­ی محوری پژوهش حاضر است: این که آیا تفاوتی میان تجربه­ زنانی که می­خواهند مرد شوند و مردانی که می­خواهند زن شوند وجود دارد؟!
این پایان نامه در پنج فصل تنظیم شده است: در فصل نخست، در قالب «کلیات تحقیق» به ترسیم منظری پرداخته شده که محقق به موضوع تحقیق می­نگرد. همچنین علاوه بر بخش­های معمول، بیان مساله، ضرورت و اهمیت تحقیق و اهداف تحقیق، بخشی در پایان این فصل با عنوان مروری بر تاریخچه­ تبدیل­خواهی جنسی، گنجانده شده. هدف از ارائه­ این بخش، ترسیم فضایی کلی در خصوص پدیده­ ترنسکشوالیته است؛ این بخش عامدانه پیش از ورود به متن اصلی و در پایان بخش نخست گنجانده شده تا ضمن آشنایی کلی با موضوعِ تحقیق، از متن اصلی جدا باشد زیرا هدف نگارنده، تمرکز بر ا ابعادجامعه­شناختی موضوع بوده است.
فصل دوم با تعریفی از مفاهیم و واژگان کلیدی آغاز می­ شود، سپس پیشینه­ی پژوهش­های مرتبط ذکر گردید. وجودِ بخش مبانی نظری در این پایان نامه، مساله­ای چالش­برانگیز است؛ اساسا تحقیقاتی که با روشِ نظریه­ مبنایی[۱۶] صورت می­پذیرد، نیازی به بهره­ گیری از مبانی نظری ندارد. در این تحقیق نیز به معنای دقیق کلمه، هیچ مبنای نظری­ای پیش­روی محقق قرار نداشته بلکه نظریه­ های مورد بحث، نگارنده را در تحلیل داده ­های حاصل از تحقیق، یاری خواهند کرد. به بیان­ِ دیگر، نظریه­ های مورد بحث، به هیچ­وجه چونان رویکرد[۱۷] مدنظر نبوده و صرفا نقشی مکمل را در بخش تجزیه و تحلیلِ فصل پنجم داشته است. هم­چنین ذیل تحلیل تم­های به­دست­آمده در فصل چهارم که در آن به صورت تطبیقی، سیطره­ی جنسیت میان دو گروه از تبدیل­خواهان مورد مقایسه قرار گرفت،‌ از بینش نظری محقق در تحلیل­ها استفاده شد.
در بخش «بحث و نتیجه ­گیری: گامی به سوی یک نظریه­ عام در خصوص تبدیل­خواهی جنسی»،‌ تلاش گردید نتایج تحقیق در قالب برداشت کلی محقق ارائه گردد. بدین منظور مراحلی شش­گانه در ساختار زندگی روزمره­ی تبدیل­خواهان جنسی مورد شناسایی و تفکیک قرار گرفت. در نهایت به رسم پایان نامه­ های کارشناسی ارشد، پیشنهادات و محدودیت­های تحقیق به عنوان بخش­های پایانی درج گردیده است. محوریت این دو بخش، تجربه ­های محقق در مواجهه با تبدیل­خواهان جنسی بوده و تلاش گردید،‌ پیشنهادات، ‌برآمده از متن پایان نامه باشد.

        1. بیان مساله

       

در بدو مواجه با پدیده­ تغییر جنسیت، نارضایتی جنسی و جنسیتی یک شخص و اقدامات وی برای تغییر جنس، امری فردی به نظر می­رسد. اما این پدیده، هم از منظر زمینه ­های شکل­ گیری، و هم از حیث ابعاد اجتماعی- فرهنگی آثار، و پیامد­­هایی دارد. این پایان نامه، ضمن معرفی و تشریح پدیده تبدیل­خواهی جنسی در ایران، بر موضوعِ مقاومت و اعمال فشار اجتماعی از سوی خانواده­ی تبدیل­خواهان[۱۸] و محیط اجتماعی، تمرکز دارد. در این میان، یافته­های اولیه­ محقق و نیز مستندات پژوهش­های پیشین در این خصوص، تفاوتی میان دخترانی که می­خواهند جنسیت خود را تغییر دهند، نسبت به پسرانی که خواهان تغییر جنسیت هستند را نشان می­دهد (جواهری و کوچکیان: ۱۳۸۵، پارولا[۱۹]: ۲۰۱۰، لوییس[۲۰]: ۲۰۰۲، بران[۲۱] و دیگران: ۲۰۱۲).
در وهله­ی نخست، این پژوهش درصدد دستیابی به توصیفی از چیستیِ تفاوت یاد شده است. سپس به عوامل اجتماعیِ موجد این تفاوت پرداخته شده است. مهم­ترین وجهِ این تمایز میان دو گروه یاد شده، میزان مقاومتِ تجربه شده است؛ دخترانی که خواستار تغییر جنسیت به پسر هستند، به مراتب با فشار اجتماعی کمتری نسبت به پسرانی که خواستار تغییر جنسیت­شان به دختر هستند، مواجه می­شوند. این پژوهش ضمن پرداختن به ابعاد جامعه­شناختی این تفاوت، به دنبال بسط مفهوم سیطره­ی جنسیتی بر این گروه اجتماعی است.
دشواری­های فردی و اجتماعی «دوگانگی ذهن و بدن» است: ذهنی مردانه در اندامی زنانه یا ذهنی زنانه در اندامی مردانه. این شرایط موجب کاهش سرمایه اجتماعی تبدیل­خواهان می­گردد. منظور از سرمایه اجتماعی به تعبیر بوردیو، مجموعه­ پیوندها، تکالیف و تعهدات اجتماعی است که حاصل شبکه­ بادوام روابط کمابیش نهادینه شده، آشنایی و شناخت متقابل یا عضویت در یک گروه است. شبکه­ ای که هر یک از اعضای خود را از پشتیبانی سرمایه جمعی برخوردار می­سازد.
از سویِ دیگر تغییر جنس، نقش­های اجتماعی کنش­گران را تغییر می­دهد؛ زنی که به دنیای مردانه قدم می­ گذارد از آزادی، قدرت و منزلت بیشتری برخوردار خواهد شد، در حالی که زن شدن یک مرد احتمالا به معنای آسیب­پذیری و محدودیت بیشتر اوست. جامعه نیز در برابر زنی که مرد شده و رفتاری مردانه دارد در مقایسه با مردی که رفتاری زنانه دارد به شیوه انعطاف­پذیر­تری برخورد می­ کند. اگر چه این­دو گروه از تبدیل­خواهان، در بسیاری از مشکلات در مسیر تبدیل­خواهی و حتی پس از آن، اشتراکاتی دارند اما، هر یک بر حسب مراحل و فرایند طولانی و طاقت­فرسای تبدیل­خواهی، با مسایل متفاوتی مواجه می­گردند. هدف نگارنده­ی این پایان نامه، دست­یابی به دلایل اجتماعیِ این تفاوت­هاست.
قرارگیری در وضعیت ناخواسته­ی تبدیل­خواهی جنسیتی، شرایطی لاجَرم برای این اشخاص ایجاد می­ کند: تجربه­ «هویت دوگانه». بنابراین، آن­چه تبدیل­خواهان جنسی را با وجود تمامی موانع پیش­رو مجاب به تغییر جنسیت می­ کند آن است که وضعیتِ پیش از تغییر، آن­چنان غیر قابل تحمل می­نماید که تحمل آن برای تبدیل­خواهان، به مراتب دشوارتر از عوارض جراحی تغییر جنسیت و نیز فشارهای اجتماعی ناشی از آن است. به بیان دیگر، عمل تغییر جنسیت برای تبدیل­خواهان، راهی است برای رهایی از برساختِ الزامات هژمونیک بدن. ولو آنکه این مسیر پر مخاطره و سراسر فشار جسمی و اجتماعی، طاقت­فرسا بنماید، این راهی است که برای «تصحیح» اشتباهِ رخ داده در بدن­شان، آنان را به سویِ عمل تغییر جنسیت سوق می­دهد. پرسش بنیادین این پژوهش که با روش گرندد تئوری صورت پذیرفته است، بررسی ابعاد سیطره­ی حاصل از برساخت جنسیت بر زندگی تبدیل­خواهان جنسی است.

  •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...