تعدادی از بزرگان و اعضای مؤسس جامعه روحانیت مبارز تهران ضمن هماهنگی و مشورت با امام (ره)، تشکیلات سیاسی گسترده‌ای به نام «حزب جمهوری اسلامی» را بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، به منظور پاسدارای از دستاوردهای انقلاب، مبارزه با ضدانقلاب، ایجاد امید در مردم و بهره‌گیری از مبارزات ضداستبدادی مردم برای اجرا و تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی ایجاد کردند. تئوریسین، مغز متفکر و طراح اصلی این تشکل که بزرگترین و گسترده‌ترین حزب در تاریخ احزاب سیاسی ایران بعد از انقلاب محسوب می‌شود، مرحوم شهید آیت‌الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی بود.ایشان در مورد زمان، علت نامگذاری و بنیانگذاران این حزب فرمودند:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با تأکید امام (ره) ۷ یا ۸ روز پس از پیروزی انقلاب حزب را اعلام کردیم … و چون ما به جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی می‌اندیشیم نام آن را گذاشتیم حزب جمهوری اسلامی.
پس از انقلاب ما پنج نفر [بهشتی، خامنه‌ای، رفسنجانی، باهنر، موسوی اردبیلی] موجودیت حزب را اعلام کردیم. البته به آقای مهدوی کنی هم گفته بودیم ولیکن استقبال نکرد(قاسمی، ۱۳۶۱: ۱۴۱).
به دو دلیل عمده در این قسمت از بحث، لازم است تا تصویری هر چند اجمالی از حزب جمهوری اسلامی ارائه گردد. از یک سو به این دلیل که اعضای مؤسس این حزب همگی از مؤسسین و بنیان‌گذاران جامعه روحانیت بودند و از سوی دیگر از هنگام تأسیس حزب جمهوری اسلامی تا زمانی که آن حزب فعالیت خود را متوقف کرد، فعالیت سیاسی جامعه روحانیت مبارز، تقریباً تحت‌الشعاع آن حزب قرار داشت. بر این اساس شایسته است با دستیابی به شناختی اجمالی از این حزب، دلایل همفکری و ائتلاف جامعه روحانیت با آن حزب مشخص گردد.
پس از تأسیس حزب جمهوری اسلامی، با آن که جامعه روحانیت مبارز در عمل تعطیل نشد، اما به دلیل آن که فعالیت نخبگان و عناصر محوری این جامعه در حزب جمهوری اسلامی متمرکز گردید، جامعه روحانیت همراه با حزب به ایفای نقش پرداخت و جز در چند مورد خاص، موضع جداگانه‌ای اتخاذ نکرد.
یکی از این موضع‌گیری‌ها که به عنوان یکی از عملکردهای منفی جامعه روحانیت به حساب می‌آید و برخی از اعضای جامعه روحانیت را تا حد جدایی و انشعاب از این تشکل روحانی پیش برد، حمایت جامعه روحانیت از کاندیداتوری بنی‌صدر در اولین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران در روزهای نخست بهمن ماه ۱۳۵۸ هـ.ش بود. از آنجا که به دلیل منع امام(ره)در آن مقطع، شخصیت‌های روحانی نظیر شهید بهشتی نمی‌توانستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند و از سوی دیگر نامزدی جلال‌الدین فارسی نیز با طرح مسئله افغانی‌الاصل بودن امکان پذیر نشد، حزب جمهوری اسلامی دکتر حسن حبیبی را معرفی کرد، اما در جامعه روحانیت مبارز با رأی گیری در شورای مرکزی در شرایطی که دبیر کلی آنرا شهید محلاتی برعهده داشت از ۲۱ رأی، بنی صدر ۱۷رأی آورد، لذا در تاریخ ۱۳/۱۰/۱۳۵۸ او را به عنوان نامزد خود معرفی کرد. ائتلاف حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت در سال‌های آغازین انقلاب اسلامی بسیار تعیین کننده و سرنوشت‌ساز بود. در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی که در ۲۴اسفندماه ۱۳۵۸ برگزار شد، جامعه روحانیت مبارز در چارچوب ائتلافی با حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و انجمن اسلامی معلمان، در مقابل تشکل‌ها و گروه‌هایی نظیر سازمان مجاهدین خلق ایران، نهضت آزادی و گروه های چپ گرفت که این ائتلاف موفق شد اکثریت مجلس را از آن خود کرده، آقای هاشمی رفنجانی عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز را به عنوان رییس مجلس انتخاب نماید. در این شرایط جامعه روحانیت مبارز با تقسیم کار بین شعبه‌های خود در ۱۴ منطقه تهران و شهر ری فعالیت خود را بیش از پیش تقویت کرد. ائتلاف یاد شده در انتخابات ریاست جمهوری که پس از عزل بنی‌صدر صورت پذیرفت، کمک شایانی به انتخاب شهید رجایی و پس از آن کمک به انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران نمود(کردی، ۱۳۷۵: ۱۴۵).
گفتنی است که در تاریخ ۳۰/۷/۱۳۵۹، «جامعه روحانیت مبارز» با همین عنوان تقاضای ثبت نموده است تا طبق اساسنامه خود در سطح کشور فعالیت کند. اسامی مؤسسین در این درخواست، محی‌الدین انواری، اکبر هاشمی بهرمانی، فضل‌الله مهدی زاده (محلاتی)، عباسعلی سرفرازی و مهدی شاه‌آبادی ذکر شده است و تاریخ تشکیل آن را ۱۳۵۶ اعلام نموده و محی‌الدین انواری به عنوان دبیر جامعه و عباسعلی سرفرازی قائم مقام معرفی شده است. اساسنامه یاد شده در همین سال ۱۳۵۹ مورد بازنگری قرار گرفت، چون در آن فراتر از وظایف یک تشکیلات سیاسی و در سطح گسترده‌ای هدف‌گذاری شده بود. همچنین امام خمینی تأکید داشت که جامعه روحانیت مبارز تهران نمی‌تواند برای علمای شهرستانها تصمیم بگیرد. لذا طبق رهنمود امام اساسنامه با مسئولیت شهید بهشتی در جلسه ورای مرکزی جامعه اصلاح شد و عنوان جامعه به «جامعه روحانیت مبارز تهران» اصلاح شد(سلیمی بنی، ۱۳۸۸: ۸۵).
به دنبال شهادت بنیانگذار و عضو مؤسس برجسته حزب جمهوری اسلامی در فاجعه هفتم تیر ۱۳۶۰ که از اعضای مؤسس و عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت نیز محسوب می‌شد و در شرایط عزل بنی‌صدر از مقام ریاست جمهوری در اول تیرماه ۱۳۶۰، در تاریخ ۶/۶/۱۳۶۰ (جمعه) از تعداد شصت نفر از روحانیانی که قبل از پیروزی اعلامیه‌های جامعه روحانیت مبارز را امضا می‌کردند، دعوت به عمل آمد تا در محل مجلس شورای اسلامی، شورای مرکزی جامعه را نتخاب کنند که در این میان ۲۱ نفر انتخاب شدند(هاشمی رفسنجانی، ۱۳۸۱: ۲۲۲-۲۲۱). در این جلسه که به خاطر ملاحظات امنیتی در محل مجلس برگزار شد، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با ۳۸رأی بیشترین آراء را کسب کرد. پس از شهادت شهید مطهری عضور برجسته جامعه روحانیت و ترور شکست خورده هاشمی رفسنجانی(خرداد ۱۳۵۸) و اینک ترور شکست خورده آیت الله خامنه‌ای(۶تیر ۱۳۶۰) توسط گروه فرقان و پس از آن فاجعه ۷ تیر با شهادت بهشتی و ۸ شهریور با شهادت شهید باهنر حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز ضربات سختی را متحمل شدند و مسئولیت نخست وزیری بر عهده عضو برجسته دیگر جامعه یعنی آیت‌الله مهدوی کنی قرار گرفت. مدتی بعد نیز پس از موافقت امام با نامزدی روحانیان برای ریاست جمهوری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، عضو عالیقدر جامعه روحانیت، این مسئولیت بزرگ را برعهده گرفت و در شرایط سخت جنگی اداره کشور را پس از رأی بالای مردم و تنفیذ حکم از سوی امام خمینی بر دوش کشید. اینک پس از کنار رفتن لیبرال‌ها و شکست منافقین و سایر گروه ها، مسئولیت به دست نیروهای خط امامی رسیده بود. حال پس از تعیین رییس جمهور جدید، نخست وزیر موقت یعنی آیت‌الله مهدوی کنی در تاریخ ۲۳/۷/۶۰ استعفا داد و پس از آن در جلسه شورای مرکزی جامعه به تاریخ ۱۰ آبان ۶۰ به دبیر کلی جامعه روحانیت مبارز انتخاب شد که تاکنون این مسئولیت ادامه دارد(دارابی، ۱۳۷۵: ۱۳۸).
سرانجام با انشعاب تعدادی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت، تشکل روحانی جدیدی به نام مجمع روحانیون مبارز تهران تأسیس شد که در مقطع بعدی آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد. یادآور می شویم که با کنار رفتن لیبرال‌ها و ملی گرایان از صحنه قدرت در کشور و حاکمیت جریان حزب‌الله و خط امام، اختلافات درونی بر سر نحوه اداره کشور با توجه به بحران‌ها و مشکلات عظیم پس از پیروزی آشکارتر شد(مرتجی، ۱۳۷۷: ۱۲۱).
این اختلافات از یک سو در حزب جمهوری اسلامی و جامععه روحانیت مبارز خود را نشان می‌داد و از سوی دیگر در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی.
در انتخابات مجلس دوم شورای اسلامی در سال ۱۳۶۳ با توجه به همراهی جامعه روحانیت مبارز با حزب جمهوری اسلامی و جامعه مدرسی حوزه علمیه قم بسیاری از اعضای شورای مرکزی جامعه وارد مجلس شورای اسلامی شدند وآقای هاشمی رفسنجانی بالاترین رأی را کسب کرد. در سال ۱۳۶۴ چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با بیش از ۸۵ درصد آراء (بیش از ۱۴ میلیون رای) دوباره ریاست قوه مجریه را به دست گرفت. از آنجا که در دوره اول ریاست جمهوری، مواضع اقتصادی و عملکرد مهندس میرحسین موسوی مورد انتقاد بعضی از شخصیت‌ها قرار داشت،‌۹۹ نفر از ۲۷۰ نفر نمایندگان مجلس از جمله مرحوم آیت‌الله احمد آذری قمی به میرحسین موسوی رأی منفی دادند. این اقدام در شرایطی صورت گرفت که امام خمینی (ره) با توجه به شرایط جنگی در کشور ضرورت رأی مثبت به مهندس موسوی را یادآوری نموده بودند(خمینی، ۱۳۷۲: ۲۳۰) .
این عملکرد در فضای سیاسی آن روز با توجه به توجیه عمل توسط مرحوم آیت‌الله آذری قمی و تقسیم اوامر ولی فقیه به مولوی و رشادی،‌ به ضرر این جناح مجلس، (معروف به راست که اکثریت داشت) و به تبع آن از جمله جامعه روحانیت مبارز شد و جناح مخالف در مجلس (معروف به جناح چپ) آن را دستاویزی برای کوبیدن رقیب قرار داده، تهمت مخالفت با ولی فقیه را بر آنان زدند(خواجه سروی، ۱۳۸۲: ۳۲۰).
با ورود به سال ۱۳۶۵ اختلافات یاد شده همچنان تشدید می‌شد تا جایی که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با توجه به شدت اختلافات طبق تقاضای آیت‌الله راستی کاشانی و موافقت امام با استعفا و تقاضای انحالال سازمان، ‌این سازمان منحل شد.
کمتر از یک سال بعد اختلافات درون حزب جمهوری اسلامی نیز بدانجا رسید که حضت آیت‌الله خامنه‌ای (دبیر کل حزب) و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی عضو برجسته شورای مرکزی حزب طی نامه‌ای خواستار تعطیلی موقت حزب شدند،‌ امام خمینی نیز در ۱۱ خرداد ۱۳۶۶ با آن موافقت کرد. با تعطیل شدن فعالیت حزب، جامعه روحانیت مبارز فعال‌تر شد، اما طبیعی بود که اختلافات ناشی از مباحث نظری (سیاست خارجی و مواضع اقتصادی) و اجرایی، اختلاف نظر بر سر معرفی نامزدهای مجلس، … در درون جامعه روحانیت مبارز نیز خود را نشان دهد.
بهره دوم: انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز
قبل از بیان چگونگی انشعاب لازم است یادآوری کنیم که وجود اختلاف دیدگاه در بین علما به دلیل شخصیت مستقلی که دارند، بویژه اگر در تشکلی با ماهیت غیرحزبی جمع شده باشند،‌ امری طبیعی است. در یک تشکل سیاسی باز مانند جامعه روحانیت مبارز نمی‌توان انتظار داشت که همه حدود شصت نفری که اعلامیه‌های آن را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی امضا می‌کردند، دارای یک سلیقه و روش باشند. قبل از پیروزی دشمن مشترک آنان را زیر یک چتر گردآورده بود، اما با پیروزی انقلاب و بویژه کنار رفتن مخالفان نظام طبیعی بود که اختلاف بر سر چگونگی تحقق اسلام درجامعه با توجه به برداشت‌های متفاوت، وجود داشته باشد. لذا به موازات تشدید اختلافات در درون جامعه روحانیت مبارز سه تن از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز به نامه‌ای حجج اسلام مهدی کروبی، سید محمود دعایی و حیدرعلی جلالی خمینی احساس کردند که امکان فعالیت با دیگر اعضای جامعه روحانیت تحت یک تشکل واحد را ندارند. بر این اساس در آستانه انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در فروردین سال ۱۳۶۷ افراد مذکور ضمن انشعاب از تشکل قبلی خود، با موافقت حضرت امام تشکل جدید روحانی «روحانیون مبارز تهران» را که بعدها به مجمع روحانیون مبارز معروف گشت به همراه تعداد دیگری از روحانیون که عمدتاً از اعضای دفتر حضرت امام بودند، تأسیس کردند(دوانی، ۱۳۷۷: ۷۸).
آنچه که بهانه انشعاب قرار گرفت لیست نامزدها برای مجلس سوم بود. در رأی گیری شورای مرکزی جامعه، آقایان فخرالدین حجازی، هادی غفاری و سید محمود دعایی که مورد حمایت طیف آقای کروبی در جامعه روحانیت بودند، اکثریت لازم را برای قرار گرفتن در لیست نامزدها کسب نکردند. آنان طی بیانیه ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ با اعلام اسامی کاندیداهای خود، هدفشان را دفاع از محرومان و مستضعفان، پشتیبانی از نهادهای اجرایی پیرو خط امام و اقتدار دادن به مجلس با انتخاب صحیح نمایندگان اعلام کردند.
حجه‌الاسلام موسوی خوئینی ها از اعضای موسس روحانیون مبارز، طی مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان در تاریخ ۱۰/۱/۱۳۶۷، پیرامون عدم امکان تأمین نظارت نیروهای انشعابی در تشکل جامعه روحانیت و غیر ممکن بودن فعالیت در آن تشکل چنین گفت:
ممکن است سئوال شود آیا نقطه نظرات شما [روحانیون مبارز] را تشکیلات جامعه روحانیت مبارز تأمین نمی‌کرد که نیاز به این تشکل جدید روحانی پیدا کرد؟ باید در جواب عرض کنم همین طور است. آن جمع [روحانیت مبارز] در بسیاری از موارد سلیقه‌ها و مواضعی دارند که موررد قبول روحانیون مبارز نیست و لزوماً برای بیان مواضع خودمان ناگزیر به تشکیل جمع دیگری شدیم که ماضع و نقطه نظرات از طریق آن جمع تأمین شود.
اعضای مؤسس روحانیون مبارز قبل از اعلام موجودیت رسمی و انشعاب از جامعه روحانیت مبارز، در ابتدا از طریق واسطه و سپس با مراجعه حضوری به صورت شفاهی، موافقت حضرت امام را برای تأسیس تشکل جدید روحانی اخذ نمودند. حجه‌الاسلام والمسلمین بیات عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز تهران سیر مراحل اخذ مجوز از حضرت امام را بدین صورت بیان کرد:
در بعضی جلسات حاج احمد آقا شرکت می‌کردند و گزارش جلسات ما به امام می‌رسید. ما به صورت شفاهی نظر اما را گرفتیم که آیا نظرش موافق است یا مخالف؟، دیدیم امام نفی نمی‌کند. خود همین نفی نکردن اما برای ما خاطر جمعی و دلگرمی ایجاد کرد. باز گفتیم این کافی نیست، این مساله را باید تقریباً پخته کنیم تا این که از آقای امام جمارانی، موسوی خوئینی‌ها و کروبی خواستیم که شما خدمت امام برسید و مسأله را استفسار کنید. اینها رفتند خدمت امام، امام باز هم منع نکرد.
به دنبال کسب اجازه شفاهی از محضر امام (ره)، هجده روز قبل از برگزاری انتخابات سومین دوره مجلس، اعضای مؤسس «روحانیون مبارز تهران» در ۲۹ اسفند ۱۳۶۶، با صدور نخستین بیانیه خود منتشر شده در اول فروردین ۱۳۶۷ با اعلام استقلال خود از جامعه روحانیت مبارز، موجودیت خود را اعلام داشتند:
در آستانه انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، گروه‌های بسیاری به نامزد نمودن کاندیداهای گوناگون اقدام کرده‌اند و «روحانیون مبارز تهران» که دردها و آلام امت انقلابی برا برای بار دیگر در آیینه پیام حرکت آفرین امام دیده است، از این موقعیت استفاده کرده و به توضیح نقطه نظرات خود در قبال ضروریات این مرحله از انتخابات اقدام می کند.
در این بیانیه همان گونه که قبلاً نیز اشاره شد،‌ دفاع از محرومین و مستضعفان، پشتیبانی از نهادهای اجرایی پیرو خط امام و قتدار دادن به مجلس با انتخاب صحیح نمایندگان، عمده‌ترین اهداف این مجمع تازه تأسیس برای حضور فعال در انتخابات مجلس سوم شورای اسلامی بیان گردید.
پس از اعلام استقلال روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز و پیدایش شبهاتی پیرامون مشروعیت تشکل تازه تأسیس در نزد شخصیت‌ها، مقامات سیاسی و مردم، برخی از شخصیت‌های طراز اول روحانیون مبارز با انجام مصاحبه‌های مطبوعاتی، موافقت امام (ره) با راه اندازی و فعالیت روحانیون مبارز با انجام مصاحبه‌های مطبوعایت، موافقت امام (ره) با راه اندازی و فعالیت روحانیون مبارز را دلیل مشروعیت آن بیان نمودند. به عنوان نمونه حجه‌الاسلام مهدی کروبی از شخصیت‌های منشعب از جامعه روحانیت مبارز و عضو برجسته و مؤسس این تشکل روحانی که پس از مدت کوتاهی به عنوان دبیر کل مجمع روحانیون مبارز انتخاب شد، در تاریخ ۶/۱/۶۷ طی مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان، ضمن مثبت ارزیابی کردن اصل انشعاب، با اشاره به اصل سابقه‌دار «شرح صدر» و لزوم احترام به سلیقه‌ها و روش‌های فکری دیگران که سنت «دعوای طلبگی» را در حوزه‌های علمیه ایجاد کرده است، تحولات جامعه روحانیت مبارز تهران را که سبب ایجاد مجمع روحانیون مبارز تهران گردیده، را در چهارچوب سنت‌های مقدس حوزه‌های علمیه محسوب و به طور کلی علت این تحول را حساسیت در قبال مسائل اصلی انقلاب، نظام جمهوری اسلامی و آرمان حضرت امام اعلام کرد. وی در پایان این مصاحبه با ذکر دو نکته، جایز بودن و مشروعیت شکل گیری روحانیون بارز را مورد تأکید قرارداد:
یک این که وقتی ما به ضرورت اعلام استقلال رسیدیم رضایت حضرت امام از این حرکت برایمان یک شرط اساسی محسوب می‌شد ه بحمدالله در این زمینه، رضایت حاصل شد. دوم آن که این کار ما هیچ منافاتی با حفظ و تداوم صمیمیت و دوستی با آقایان [اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت] ندارد و علی رغم وجود اختلافات سلیقه‌ای و پاره‌ای اختلافات فکری، صمیمیت و برادری ما هیچ لطمه‌ای نخواهد دید( روزنامه کیهان، ۶/۱/۱۳۶۷).
به موازات گسترش دامنه عکس‌العمل‌ها پیرامون تحولات درونی جمعه روحانیت که منجر به راه‌اندازی تشکل روحانی جدید شد، حجه‌الاسلام کروبی با شرکت در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان که در آن مقطع زمانی به سرپرستی سید محمد خاتمی دیگر عضو موسس روحانیون بارز انتشار می‌یافت، شرط اساسی اعلام موجودیت تشکل روحانی جدید را رضایت و موافقت کسب شده از امام(ره) بیان کرد:
نقطه نظرات حضرت امام امت هم به دلیل ولایت شرعی که ایشان بر جامعه و هم به دلیل تجربه بیش از ۲۰ سال تارخی مبارزات این ملت که هرگاه حضرت امام موضع و نظری داشته باشند، در عمل و تجربه هم آن نظر صحیح از کار درآمده است… موجب پیروزی انقلاب و پیروزی‌های پس از آن بود. از این رو بدیهی است که شرط اول اقدام به تشکیل روحانیون مبارز با نظر مبارک ایشان باشد و ماقبل از هر تصمیمی موضوع را به اطلاع ایشان رساندیم و حضرت امام نیز رضایت خودشان را اعلام فرمودند. ضمن توصیه این مطلب که برای غیر تهران کاندید، معرفی نکنید و ما پس از اطمینان از رضایت ایشان بود که اقدام کردیم که بدون آن، کار خود را مشروع نمی‌دانستیم.
به هر حال در تاریخ ۱۸ فروردین ماه ۱۳۶۷ انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد. در این دوره از انتخابات مجمع روحانیون مبارز توانست با بهره‌گیری از فضای تبلیغاتی حاصل شده از رهنمودهای «جنگ فقر و غنا»«اسلام ناب و اسلام آمریکایی» و «حمایت از محرومین و مستضعفان» که از سوی حضرت امام اعلام می‌شد، اکثریت کرسی‌های نمایندگی شهر تهران را از آن خود سازد. تا حدی که از فهرست سی نفره نمایندگان تنها شش نفر از نامزدهای جامعه روحانیت که سه تن از آنها نیز هب صورت مشترک در فهرست کاندیداهای مجمع روحانیون مبارز قرار داشت،‌ توانستند به مجلس راه یابند. آقایان علی اکبر هاشمی رفسنجانی منتخب نفر اول،‌ حسن روحانی منتخب هفدهم و عباسعلی عمید زنجانی منتخب نفر بیست و دوم شهر تهران به صورت مشترک در لیست کاندیداهای جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز قرار داشتند و آقایان رجایی خراسانی منتخب بیست و هفتم، ناطق نوری منتخب بیست و هشتم و محمدرضا باهنر منتخب سی‌ام به تنهایی در لیست جامعه روحانیت بودند که موفق به ورود به مجلس سوم شدند و افرادی نظیر آیت‌الله محمد یزدی، محمدعلی موحدی کرمانی، محسن مجتهد شبستری از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و حبیب‌الله عسگر اولادی از اعضای مؤتلفه اسلامی که در فهرست نامزدهای جامعه روحانیت قرار داشتند، از راه یابی به مجلس بازماندند.
بدین ترتیب با تولد مجمع روحانیون مبارز در نیمه دوم دهه ۱۳۶۰ شکاف عمده‌ای در بین مجموعه نیروهای درون حاکمیت جمهوری اسلامی ایجاد شد و همین امر نقش موثری بر مرزبندی‌های جدید سیاسی و شفاف شدن مواضع گروه‌ها و جریانات فعال سیاسی درون خانواده انقلاب داشت.
گفتار سوم: مبانی فکری جامعه روحانیت مبارز
برای اینکه به قرابت فکری و سیاسی جامعه روحانیت مبارز با اهداف و آمان های جمهوری اسلامی واقف گردیم در این قسمت به با بهره‌گیری از بیانیه‌ها، سخنان دبیرکل، اعضای برجسته و سخنگویان آن مهم‌ترین مبانی فکری آنر ا به شرح زیر بیان می‌کنیم:
۱- جامعه اسلام
از نظر جامع روحانیت مبارز اسلامی دینی جامع و کامل است. نه دینی تک ساحتی و نه دینی حداقلی ای حداکثری بلکه جامع و کامل. این تصور که اسلام تنها دین معنویت و آخرت است یا دین جهاد سیاست و مبارزه صرف است یا تنها دین اخلاق و عرفان است، صحیح نمی‌باشد.
آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی از اعضای مؤسس جامعه روحانیت مبارز در این باره می‌گوید:
ما نمی‌گوییم اسلام، دین اخلاق است و بس، دین نظام، قانون، قدرت و اسلحه هم هست، اما دین نظام، قانون و اسلحه تنها هم نیست، بلکه هم نظام، هم قانون، هم قدرت، هم اسلحه، هم اخلاق و هم خودسازی‌ها و تربیت‌های معنوی همه باهم.
طبق مطلب فوق جامعه روحانیت مبارز اسلام را نظامی کامل می‌داند که در درون خود شامل نظام‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و دفاعی، جهادی، امنیتی و مانند آن است. با توجه به این معنا در ماده پنجم اساسنامه مصوب ۱۳۷۵ می‌خوانیم:
کلیه فعالیت‌های جامعه [روحانیت مبارز] براساس ضوابط و سنن وشعائر اصیل اسلامی که از طریق روش صحیح اجتهاد به دست می‌آید، خواهد بود(اساسنامه جامعه روحانیت مبارز مصوب ۱۳۷۵: ۴).
۲- وحدت دین و سیاست (نفی سکولاریزم)
از درون جریان‌های موجود در حوزه‌های علمیه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جامعه روحانیت مبارز جزو روحانیون سیاسی و طرفدار امام خمینی بودند که به دلیل اعتقاد به جامعیت اسلام و وحدت دین و سیاست، سکولاریزم را به شدت نفی می‌گردند، آنان همچون رهبر عظیم‌الشأن خود امام خمینی معتقد بودند که:
اسلام دین سیاست است. این نکته را هرکس که کم ترین تدبری در احکام حکومتی،‌ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار می‌گردد. پس هرکه را گمان بر این برود که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته است و نه سیاست را(خمینی، ۱۴۰۴ق: ۲۳۴).
برپایه همین اعتقاد بود که آنان حضور در صحنه سیاست و اجتماع را یک تکلیف شرعی برای خود به شمار می‌آوردند و در این راه زندان‌ها، شکنجه‌ها و تبعیدها را به جان خریدند. در اندیشه جامعه روحانیت مبارز اسلام دین دنیا و آخرت، اخلاق و سیاست و عرفان و حکومت است و امام خمینی (رحمه‌الله) در عصر حاضر احیاگر این نوع تفکر بوده است، در بیانیه جامعه روحانیت مبارز می‌خوانیم:
ما همیشه و همه جا و در هر حال وامدار آن یگانه دوران هستیم که توانست با انقلاب عظیم خود جان تازه‌ای به اسلام و معنویت در جهان بدهد و الگویی از همزیستی جامع دین و دنیا را به بشریت ارائه دهد.
۳- نظام ولایی
از مهم‌ترین مبانی فکری جامعه روحانیت مبارز، اعتقاد به نظام ولایی است. بر این اساس، این تشکل به یک نظام سلسله مراتبی شامل ولایت الله جل جلاله، ولایت انبیا و بویژه رسول‌الله (ص)، ولایت امام معصوم (ع) و ولایت فقیه عادل معتقد است.
طبق این اعتقاد، جامعه روحانیت مبارز، نظام خلافت و یا سایر نظام‌‌های سیاسی را که در این سلسله مراتب نمی‌گنجند، برنمی‌تابد. این تشکل با توجه به اعتقاد به توحید یا خدا محوری، اختصاص حاکمیت و تشریع را برای غیرخدا و آنان که خداوند اجازه نداده است، نامشروع می‌داند .
از آنجا که اصل توحید انحصار حاکمیت را به خداوند می‌دهد، اصل نبوت نیز مجرای تحقق حاکمیت تشریعی خداوند محسوب می‌شود. بر این اساس هم حاکم، مشروعیت خود را از خداوند می‌گیرد و هم قوانین.
همچنین امامت، استمرار نبوت بوده، با توجه به تنصیص ائمه دوازده گانه توسط پیامبر اعمظم (ع) و امام قبل، آنان نیز همچون رسول‌الله (ص)، صاحبت ولایت مطلقه‌اند. درعصر غیبت کبرای امام زمان (عج) نیز با توجه به نصب توصیفی فقها از جانب معصومان (ع)، فقیه عادل، پرهیزگار، حافظ دین، مخالف هوای نفس، مدیر و مدبر، آگاه به زمان و مطیع امام عصر (عج) از همان ولایت مطلقه برای اداره جامعه برخوردار است. بر این مبنا در بیانیه جامعه روحانیت مبارز درباره نظریه ولایت فقیه می‌خوانیم:
این نظریه [ولایت فقیه] مبتنی بر اندیشه ناب اسلامی و در امتداد ولایت خدا و رسول و ائمه معصومین (ع) است که رأی بالای آحاد ملت به عنوان مهر تأیید و مقبولیت بر آن ثبت است.
۴- ولایت مطلقه فقیه
در نگاه جامعه روحانیت مبارز، ولایت عام یا مطلقه فقیه اصیل‌ترین رکن اندیشه سیاسی اسلام است:
ما معتقدیم نظریه ولایت فقیه مترقی‌ترین، شفاف‌ترین، صریح‌ترین و اصیل‌ترین اندیشه معاصر در باب حکومت است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...