«سجستانی» یا« سجزّی» خوانده اند.[۱۴]

۳-۲-۱ نقشه سیستان در زمان ورود اسلام به این سرزمین

وجه نامگذاری سیستان
مولفان تاریخ سیستان و احیاء الملوک درباره علت نامگذاری این سرزمین به سیستان چنین می نویسند:
«ضحاک مهمان گرشاسف بود چون مست شد یاد شبستان خود کرد و گفت: شبستان خواهم و حرم سرا؛ و حرم سرای ضحاک درایه [بود]که سرزمین بیت المقدس بود. گرشاسف در جواب گفت: اینجا شبستان نیست سیوستانست. و سیو به اصطلاح آنجا مرد مردانه را گویند و به کثرت کفتگو تبدیل به سیستان گشت. و در آن روزگار در سیستان مردان کاری بسیار بودند و ضحاک گفت: ای پهلوان راست گفتی اینجا که مائیم سیوستانست نه شبستان».[۱۵]

۴-۲-۱ پیشینه اعتقادی سیستان تا زمان ورود اسلام به آن جا

دین های رایج در سیستان از آغاز تا ورود اسلام عبارتند از: آیین های اولیه ی آریایی ها( دیو پرستی و مهر پرستی)، زرتشتی، یهودی، مسیحی، اسلام.
الف: آیین های اولیه
مردم سیستان در دوره‌ی باستان، دین ساده آریایی، طبیعت پرستی داشتند تا آنکه آریایی ها یا سکایان سیستان از مراحل بدوی تعدد آلهه و پرستش اصنام، به تدریج به یکتا پرستی و اعتقاد به توحید جلب شدند، چون بعضی از عوامل موجود به نام «دیو» یا «دروغ» موجب رنج و بدبختی می شدند، در برابر آن «اهورا» یعنی روح روشن و پاک و موصوف به حکمت و خرد ( مزدا) و مسبب سعادت و خیر و برکت، مورد علاقه و احترام عموم واقع شد.[۱۶]
در سال ۱۹۳۵م. سنگ نوشته ای از دوران خشایار شاه(۴۸۶-۴۶۵ق.م) درباره ی « دیوپرستی» کشف شد، از این رو می توان استناد کرد که تا سده ی پنجم پیش از میلاد، آیین دیو ها در ایران از جمله سیستان رواج داشت و شاه مزبور ناگزیر شد با « دیو پرستی» مبارزه کند.[۱۷]
هنگامی که آیین آریایی در ایران گسترش یافت، اعتقاد اولیه ی آنان به عناصر طبیعی، صدها سال در برخی مناطق ایران دوام یافت. پس از اینکه آیین « مهر پرستی» جانشین آن گردید، این رسم سده ها در هند و بعضی نقاط ایران از جمله سیستان پا بر جای ماند. زمانی که آیین مزدایی در مقابل مهر پرستی قد عَلَم کرد اختلاف عقیده بین پیروان دو آیین به وجود امد که مزدا پرستی نتوانست تا مدتی در کلیه ی نقاط ایران گسترش یابد و معتقدان آیین مهر پرستی، سده ها در نقاط مختلف ایران به رسوم باستانی خویش باقی ماندند.[۱۸]
در «دهانه غلامان»[۱۹] سیستان آثار معبدی از دوره ی هخامنشی کشف گردیده است که در آن اعمال مذهبی در دو بخش؛ یعنی مراسم آتش و قربانی اجرا می شد. بنابراین می توان گفت که در سیستان نیز آیین مهر پرستی رواج داشته است.[۲۰]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در کاوشهای سیستان خصوصاً «شهر سوخته»[۲۱] و «دهانه‌ی غلامان» کم و بیش آیین اقوام این سرزمین معلوم گردید. خصوصاً طرز دفن مردگان که از اوایل هزاره ی چهارم قبل از میلاد دوران تحولی را طی نموده است. علاوه بر کشف گورهای متنوع، اشیای مختلفی شامل: سفال، اشیای استخوانی، فلزی، سنگی، پارچه، مجسمه های انسان و حیوان نیز کشف شد که هنگام دفن در کنار مردگان قرار می دادند.[۲۲]
با مطالعه ی اشیای مزبور و موراد استفاده ی آن می توان وجه تشابهی میان عقاید اقوام این منطقه با آداب و رسوم کهن قوم آریایی پیدا کرد. پرستش عناصر و موجودات طبیعی در هزاره های بعد، از رونق نیافتاد. کشف مجسمه های سفالین، گلی وفلزی گاو، گوزن، بز کوهی، اسب، گراز، سگ، حتی انسان نمونه ی بارزی از مظاهر این آیین کهن در سیستان است که هر یک را به منظور خاصی می ساختند و در کنار مردگان می گذاشتند. مثلاً مجسمه ی سفالین، گلی و مفرغی از جمله پیکره مفرغی زنی پیدا شد که الهه ی باروری و حاصلخیزی و برکت و زناشویی بوده است.
نوع دیگر بدست آمده، مجسمه های متعدد گاو نر کوهان دار است که با شکل های مختلف از سفال و گل ساخته شده است. گاو از نظر اقوام حشم دار از مظاهر برکت، نیرو و فراوانی محسوب می شد و گاو نر در مذهب « مهر پرستی» واجد اهمیت بود و در معابد آنان همیشه مظهر « مهر» را سوار بر گاو نر یا درحال کشتن آن نشان می دادند که از ریختن خون این حیوان زمین بارور خواهد شد. همین معتقدات که ریشه و پایه ی کهن دارد، در آیین قدیم آریایی ها و اقوامی که پیش از آنان در ایران بودند به صورت ابتدایی وجود داشت. با توجه به کشف مجسمه ها و اشیای متعدد در نواحی مختلف سیستان و همچنین طرز تدفین مردگان، می توان گفت که آیین مهر پرستی تا مدت طولانی در نزد اقوام این سرزمین دوام داشت. ولی نمی توان درباره جزئیات این موضوع نظر قطعی ابراز داشت[۲۳]
ب: زردتشتی
در ایران پیامبری با نام ویچ یا « ایرین ویجه» ظهور کرده بود که مردم او را « زراتو شترا» می گفتند؛ لذا دین ملی ایرانیان پیش از اسلام از نام وی « زرتشتی» نام گرفت.
زرتشت از مردم سکایی ( نیاکان سیستانیان) بود. دلیل این نظر زبان اوست که زبان« گاثا» و « یشت ها» و «اوستا» می باشد، زرتشت در خراسان بزرگ که شامل ماوراء النهر، ترکستان، روسیه، افغانستان، سیستان، سمنان و حدود گرگان امروزی است، نشو و نمو یافت و در حمایت پادشاه آن سامان که از پرثوها (= دودمان پارثها) و از مهر پرستان بود به نشر آیین خود پرداخت.[۲۴]
زرتشت از بیست تا سی سالگی عمرش را در شکاف کوهی گذرانید. عده ای بر این باورند که در این مدت به بررسی ستارگان می پرداخت و چون وسیله و ابزاری در اختیار نداشت، از شکاف غار به جای دوربین استفاده کرد و بدین طریق بر گردش و وضع ستارگان نظاره داشت و بر دیوار همان غار نقشه های متعددی از مشاهدات خود ترسیم نموده است. زرتشت دنباله مطالعات و بررسی های خود را در سیستان ادامه داد و با تهیه ابزار ستاره یابی به تحقیقات خود جنبه علمی بیشتری داد.[۲۵]
نام سیستان در « وندیداد»[۲۶] پس از هند آمده و چنین توصیف شده است:
« سرزمینی که مردمش بی فرمانروا هستند شاید به واسطه انتساب آنبه زرتشت چنین توصیف شده، یعنی فرمانروایی آن سرزمین را خود زرتشت به عهده داشت. بنابراین می توان گفت سیستان تا هنگامی که زرتشت در آن به سر می برد، فاقد پادشاه بود که در مهابهارات نیز چنین توصیف شده است».[۲۷]
کریستن سن می نویسد:
« هرتسفلد عقیده ی خود را بر آن روایت مذهبی مبتنی کرده که مولد زرتشت را رگ(= ری) دانسته است. وی عقیده دارد که زرتشت از ری به زرنگ( سیستان) هجرت کرد و در آنجا برای نشر تعالیم خود زمینه ی مساعدی یافت. لهجه گاثایی هم به نظر هرتسفلد لهجه ری، یعنی لهجه مادری زرتشت بود. در صورتی که به تصور او، اوستای جدید، یعنی آنچه غیر از گاثاها در دست داریم به لهجه سیستان نوشته شده است».[۲۸]
«ادواردبرون» راجع به نقل و انتقال نسخه های و ندیداد از سیستان به هندوستان می نویسد:
« تمام نسخه های و ندیداد و تفسیر پهلوی آن که در هندوستان مضبوط است و … از روی اصل پارسی نوشته شده و اصل پارسی مزبور را نامه ای به نام اردشیر در حدود قرن چاردهم میلادی از سیستان به هندوستان برده است».[۲۹]
رساله ای در عجایب و غرایب سیستان به نام « افکنده و سهیگه ایستان» وجود دارد که به زبان پهلوی است، در این رساله سیستان از مراکز کیش زرتشتی در عهد باستان عنوان شده است.[۳۰]
بر اساس گزارش مسعودی، زرتشتیان دارای معابد زیادی در فارس، سیستان، کرمان، خراسان، طبرستان، جبال و آذربایجان بوده اند و در خوزستان یک معبد تا خلافت هارون الرشید( ۱۶۹-۱۹۳ ه.ق) بوده است.[۳۱]
چنانکه در زمان ورود اسلام نیز متکلمان زردتشی مانند« رستم بن مهر هرمز» در سال ( ۶۵ ه.ق)حضور داشته و فعالیت می کردند.[۳۲]
ج: مسیحیت
با پیامبری حضرت عیسی(علیه السلام) دین وی به ایران از جمله به سیستان سرایت کرد. در سال ۳۹۹م. یزدگرد اول به سلطنت رسید. وی با « مغان» و موبدانش دشمن بود، از این رو نسبت به مسیحیان رافت و مهربانی بیش گرفت.و در سال ۴۰۹ م شاه ایرانی فرمان آزادی عیسویان را در ایران صادر کرد؛ در نتیجه مسیحیان از نصیبین تا ترکستان در سراسر آن مرز و بوم ۶۶ مرکز اسقف نشین تاسیس کردند که مهمترین آن ها در کردستان، ری، اصفهان، سیستان، نیشابور، فارس، هرات و مرو بود.[۳۳]
ه‍: ورود اسلام به سیستان
سیستان در سال ۲۳(ه.ق) در زمان خلافت عمر فتح شد ولی مردمان این سرزمین علیه عرب ها شوریدند وحکومت را پس گرفتند؛ اما در زمان خلافت عثمان در سال ۲۵ تا ۳۳(ه.ق) دوباره سیستان تحت تصرف مسلمانان در آمد و بعد از جنگ های پی در پی و صلح سیستانی ها، این منطقه جزوقلمرو اسلام گردید.[۳۴]

۵-۲ -۱ جمع بندی فصل اول

این فصل در دو محور مورد بحث قرار گرفت؛ اولاًمحدوده سیستانِ محل بحث و شهرهای آن مشخص گردید، بگونه ایی که این سرزمین از شمال، در جنوب خراسان قرار گرفته است و از جهت غربش در شرق کرمان واقع شده است و جنوبش در شمال دریای عمان و بیابان های مکران واقع شده است و از جهت شرق به هرات افغانستان ختم شده است. ثانیاً سابقه تفکرات اعتقادی گوناگون نظیر مسیحیت و زرتشت قبل از ورود اسلام در این سرزمین مورد کنکاش قرار گرفت.

فصل دوّم: نمودارتاریخی حضور و رشد مکاتب کلامی درسیستان ( ناظر به جریان ها، شخصیت ‌ها و آثار)

۱-۲ شیعیان سیستان

مذهب تشیع در سیستان با سه شاخصه امامی، زیدیه و اسماعیلیه حضور داشته است و هر سه مکتب، متکلمانی در این سرزمین تقدیم نموده اند.
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.[۳۵] و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود که به خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ معتقدند، و بر این عقیده‌اند که امام و جانشین پیامبر (۶) از طریق نص شرعی تعیین می‌شود، و امامت حضرت علی (۷) و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است. [۳۶]

۱-۱-۲ شیعیان امامی

شیعه امامیه کسانی را می گویند که به نص جلّی و صریح پیامبر (۶) درباره امامت علی (۷) و یازده فرزندش اعتقاد دارند و امامت به عقیده آنها امامت و ولایت عامه مسلمانان است درامور دین و دنیا که به نیابت از پیامبر (۶) به آنها واگذار شده است زیرا آنها معتقدند که بر پیامبر (۶) عقلاً واجب است که برای خود جانشینی انتخاب کند. شیعه امامیه از همان آغاز در مقابل سبعیه (هفت امامیه) اثنی عشریه خوانده شده اند؛[۳۷] در سیستان نیز شیعیان امامیه از قرن اول حضور داشته اند.
قرن اول
در زمان ورود اسلام به ایران، مردم سیستان، دین اسلام را نمی پذیرفتند و مقاومت می‌کردند تا اینکه امیرالمومنین(۷) نامه ایی به مردم سیستان نوشت و آن نامه را به امام حسن مجتبی (۸) سپرد. امام حسن(۷) که به همراه لشکر اسلام که به خراسان عزیمت کرده بودند، نامه را به سیستانیان رساند؛ سپس بختیار-حاکم سیستان- و مردم این دیار اذعان نمودند که این دینی است که به ما بشارت داده شده بود که پیامبر آخرالزمان ظهور می کند؛ در نتیجه سیستانیان مسلمان شدند.[۳۸]
در این هنگام یاران امیرالمومنین (۷) احکام دین اسلام را، به مردم سیستان آموختند و محبت اهل البیت در قلوبشان جای گرفت؛ در نتیجه هنگامی که معاویه طبق نامه ایی که به سرزمین های اسلامی نگاشت تا امام علی (۷) را لعن کنند، مردم سیستان لعن نکردند و حتی حاضر شدند سالیانه مبالغی طلا به معاویه بدهند ولی سب امام شیعیان را نکنند اما معاویه به این کار راضی نشد و گفت یا علی (۷) را سب کنید یا سرهای زنان خود را بتراشید و در وسط میدان شهر بیاورید؛ در این جا بود که مردم سیستان حاضر شدند سرهای زنان خود را بتراشند ولی سبّ امیر المومنان (۷) را نکنند.[۳۹]
مهم ترین مساله کلامی که در بین شیعیان سیستان وجود داشت، مساله امامت بود؛ بدین گونه که در این قرن پیروان حضرت علی به دستور امام حسن (۸) در سیستان سکونت گزیدند تا تشیع را در این دیار گسترش دهند و مساله امامت حضرت علی (۷) را برای مردم سیستان تبیین کنند؛[۴۰] چنانکه در زمان حکومت حضرت علی (۷) هم، برخی از یاران آن حضرت مانند شریح بن هانیء[۴۱] در سیستان سکونت گزید؛ در نتیجه، این دو مرحله حضور یاران حضرت، باعث نهادینه شدن مساله امامت بین سیستانیان است.
از جمله قرائنی که دلالت داردکه مردم سیستان غالباً شیعه شده بودند، گفتار نویسنده کتاب احیاء الملوک[۴۲] است؛ وی در جریان وارد شدن عبدالرحمن سمره- نماینده معاویه – به سیستان می گوید:
مردم سیستان به این شخص خطاب کردند: بعد از رسول، امامی به حق باید که مردم به او اقتدا کنند و به امر و نهی او باشند و حال اینکه معاویه با امیرالمومنین (۷) جنگ کرد و در آن جنگ بسیاری از مهاجر و انصار کشته شدند وجمعی از اصحاب شهادت یافتند، عمار یاسر از جمله آنان است و به قول صحیح اویس قرنی نیز در آن معرکه شربت شهادت چشید و عدد قتیلان هر دو لشکر از فرق اسلام[۴۳] به هشتاد هزار رسید، این مرد به خلافت لایق نیست و به خلافت او راضی نشویم.[۴۴]
از این عبارت به دست می آید که سیستانیان اصلاً خلاقت معاویه را قبول نداشتند و ولایت مداری خود نسبت به امیرالمومنین (۷) را حفظ نموده اند؛ در کتب تاریخی اهل سنت چنین آمده که حسن بصری به دستور معاویه، همراهِ قَطَری بن الفجاءه خارجی در سال(۴۲ه.ق) وارد سیستان شد.[۴۵] و در گفتگوی مردم سیستان با عبدالرحمن سمره حضور داشتند. [۴۶]
از این جریان تاریخی استفاده می شود که بعد از شهادت امیرالمومنین (۷) در سال ۴۰ (ه ق)، معاویه برای جلوگیری از تفکر شیعیان، این افراد را به سیستان فرستاد، اما به هر حال این افراد نیز نتوانستند که تفکر شیعی را از مردم آن منطقه مصادره کنند؛ زیرا در زمان شهادت امام حسین (۷) مردم سیستان علیهِ حکومت یزید شوریدند و از وی برائت جستند.[۴۷]
تحلیل ورود حسن بصری به سیستان
حسن بصری که از شخصیت‌های برجسته در میان طبقه تابعین است در سال ۴۲ عازم سیستان شد و از سوی معویه به عنوان دبیر سیستان معرفی شد. سوال اصلی این است که چرا حسن بصری به دستور معاویه دبیر سیستان شد به گونه‌ایی که فقط کارش تعلیم و تعلم بوده و حاکم سیستان از وی دستور می گرفته است.[۴۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...