به زعم برنز و استاکر، مؤثرترین ساختار، ساختاری است که خود را با الزامات محیط تطبیق دهد؛ یعنی ساختار مکانیکی در یک محیط با ثبات و مطمئن، قابل استفاده است و ساختار ارگانیک در یک محیط متلاطم و دارای تغییر زیاد به‌کار میرود.
برخی از صاحب‌نظران معتقدند که وجه تمایز سازمانهای موفق از سایر سازمان‌ها آن است که سازمانهای موفق، از توانایی بیشتری برای پاسخگویی سریع به چالش‌های تکان‌دهنده محیط در حال تحول امروز، برخوردارند. بروز تغییرات سریع در محیط، بر ضرورت آمادگی برای تعدیل طرح سازمانی می‌افزاید. مدیران بصیر به استفاده از طرح‌هایی تمایل دارند، که ضمن تعهد به تحقق هدف‌های مهم عملکردی، سرعت و انعطاف سیستم در پاسخ‌گویی را افزایش می‌دهند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با توجه به ادبیات بیان شده موجود پیرامون الگوهای سازمانی، تفاوت ساختار های ارگانیک و مکانیک بطور خلاصه در جدول ۲-۱ آمده است.
جدول ۲- ۱- وجوه تمایز بین الگوی سازمانی ارگانیک و مکانیک

ساختار ارگانیکی ساختار مکانیکی
شرایط کاملاً پویا شرایط نسبتاً ثابت و ایستا
روابط بین پرسنل از پویایی برخوردار است قوانین و مقررات حاکم بوده
کارکنان مستقل و خودکنترل می‌باشند اختیار کارکنان کاملاً مشخص ومحدود است
تکنولوژی پیچیده تکنولوژی ساده
ارتباطات افقی ارتباطات عمودی
مناسب برای شرایط بازار و تکنولوژی متغیر مناسب برای وظایف استاندارد شده و یکنواخت
تعهد به سازمان، بیشتر تعهد به سازمان، کمتر

مدیریت مکانیکی شیوه‌ای از مدیریت است که سازمان را در حال ایستا نگه می‌دارد ساختار آن را تحکیم می‌بخشد، اما مدیریت ارگانیکی شیوه‌ای است که کلیه افراد سازمان را به صورت واحد زنده و متأثر از یکدیگر در نظر می‌گیرد. در این روش، مدیر آزادی عمل به افراد اعطا می‌کند و افراد به‌طور مستقل روش کار را انتخاب می‌کنند. یکی از ویژگی‌های بارز سازمان‌های ارگانیکی مشارکت افراد در کلیه امور سازمان است که این امر باعث تقویت و پرورش روحیه خلاقیت وکارآفرینی کارکنان می‌شود، که خود عامل مهم در بهبود و بازسازی سازمان است. برنز یکی از ضعف‌های مهم ساختار مکانیکی را این‌گونه بیان می‌کند، که در سازمان‌های مکانیکی روال معمول برای رسیدگی به موضوعی که خارج از حدود وظایف یک نفر قرار می‌گیرد ارجاع آن به یک کارشناس مربوط و یا سپردن آن به یک مافوق است.
برنز و استاکر(۱۹۶۷) در جواب این سؤال که تحت چه شرایطی به کارگیری ساختار ارگانیک بر ساختار مکانیکی ارجحیت دارد معتقدند که ارجحیت یک ساختار بر ساختار دیگر بستگی به موقعیت دارد، همچون:

    1. هر قدر که افراد در سازمان از توانایی‌های فکری و ذهنی بیشتری برخوردار باشند به همان اندازه ساختار ارگانیک مناسب‌تر خواهد بود.
    1. هر قدر محیطی که سازمان درآن واقع شده است دچار تغییرات بیشتر و سریع‌تر باشد به همان اندازه به اهمیت انعطاف‌پذیری در ساختار ارگانیک افزوده می‌شود.

۲-۳- تئوری‌های اقتضایی طراحی سازمان
رویکرد اقتضایی ساختاری در دهه ۶۰ میلادی گسترش می‌یابد و در دهه ۷۰ در حوزه تئوری سازمانی غالب می‌شود. مفروضه اصلی تئوری اقتضایی، که بخشی از سنت کارکردگرایان است، این است که به‌منظور این‌که سازمان بقا یابد مولفه‌ها و اجزاء ساختاری سازمان باید با هم متحد و یکپارچه باشند. بنابراین، برای این‌که انسجام حفظ شود تغییر در یک جزء ساختاری باید با تغییرات متناسب در اجزاء دیگر همراه گردد. به‌علاوه، نظریه‌پردازان اقتضایی بحث می‌کنند که عملکرد به تطابق بین ویژگی‌های موقعیتی گوناگون(همچون فن‌آوری، محیط، اندازه و قدمت) و ویژگی‌های ساختاری وابسته است (خاندوالا، ۱۹۷۳؛ لارنس و لورش، ۱۹۶۹، پاق، هیکسون، هینینگز و ترنر، ۱۹۷۱). نظریه‌پردازان اقتضایی بطور صریح گذر از یک مجموعه ویژگی‌های سازمانی به دیگر ویژگی‌های سازمانی را مورد بحث قرار نمیدهند، آنها بیان می‌کنند که مدیران، بعنوان تصمیم‌گیرندگان منطقی، مسئول اصلاح ویژگی‌های سازمان به منظور سازگار کردن آن با محیط هستند.
با آغاز دهه ۶۰ میلادی، ابتدا در بریتانیا با مطالعات برنز و استالکر(۱۹۶۱) و وودوارد(۱۹۶۵) و سپس در ایالات متحده با آثار تامپسون(۱۹۶۷) و لارنس و لورش(۱۹۶۹)، محققان یک رویکرد موقعیتی و اقتضایی به انطباق سازمانی را توسعه میدهند.آنان با در نظر گرفتن سازمان به‌عنوان سیستم باز، رشد و بقا سازمان را در اتخاذ ساختاری می‌دانند که متناسب با محیط است. طبق نظر آنان، هیچ توالی و ترتیب درون‌سازمانی مشخصی برای تغییر وجود ندارد، بلکه گزینه‌های پیش روی مدیریت همچنان به‌وسیله ضرورت‌ها و الزامات محیطی و موقعیتی محدود می‌شود.
در این رویکرد، سازمان به‌عنوان یک سیستم یکپاچه در نظر گرفته می‌شود که با محیط در تعامل است، واین‌که ابزاری در دست مدیران عقلانی است. در اکثر مطالعات، سازمان برحسب متغیرهای کلان ساختاری (همچون تمرکز، رسمیت و استاندارسازی) و ویژگی‌های کلان سازمانی (همچون مقیاس یا بزرگی، کارکرد یا فعالیت‌ها و سیستم‌ها) توصیف می‌شود (لارنس و لورش، ۱۹۶۹؛ پاگ و همکاران، ۱۹۷۱). نقش محیط برجسته و تاثیرگذار است؛ و عمدتا بعنوان محیط وظیفه‌ای تعریف می‌شود که سازمان‌های متنوع و گوناگون همچون تامین‌کنندگان، مشتریان، رقبا و گروه‌های تنظیم‌کننده را شامل می‌شود، و برای سازمان اهمیت دارند (تامپسون، ۱۹۶۷، صص ۲۷-۲۸). در اکثر مطالعات، محیط برحسب سطوح عدم قطعیت (یعنی درجه پیش‌بینی‌پذیری)، ثبات (یعنی فراوانی و آهنگ تغییر)، پیچیدگی (یعنی درجه ناهمگنی و تعامل) و یا تهدید (برای مثال درجه رقابت) سنجیده می‌شود (برنز و استالکر، ۱۹۶۱؛ خاندالا، ۱۹۷۳؛ لارنس و لورش، ۱۹۶۹).
مطالعات اقتضایی، صرف‌نظر از چند مطالعه موردی عمیق (برنز و استالکر، ۱۹۶۱؛ لارنس و لورش، ۱۹۶۹)، برای یافتن تعیین‌کننده‌های بافتی یا زمینه‌ای انواع گوناگون ساختارها از تحلیل‌های مقطعی استفاده می‌کند. برای مثال، برنز و استالکر نشان می‌دهند که محیط باثبات به ساختار بوروکراتیک متمرکز نیاز دارد (سیستم مکانیکی مدیریت)، در حالی‌که شرایط متلاطم و پرآشوب نیازمند ساختار نامتمرکز و منعطف است (سیستم ارگانیک مدیریت)؛ مطالعات موردی پیشرو مانند مطالعات فوق بذر شمار وسیعی از مطالعات کمی مرتبط را می‌افشاند (دونالدسون، ۱۹۹۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...