۱-۲-بیان مسأله تحقیق :
اختلالات تغذیه ای یا خوردن[۷] بر حسب آشفتگی شدید در رفتار خوردن مشخص می شود که شامل بی اشتهایی روانی[۸] می شود که معمولا” بین ۱۰ تا ۳۰ سالگی شیوع پیدا می کند و میزان آن در دختران ۱۰ تا ۲۰ برابر بیشتر از پسران است. این بیماران از حفظ وزن بدنشان در سطح حداقل وزن مورد انتظار و یا افزایش وزن مورد انتظار در دوره رشد خودداری می نمایند،این بیماران مشخصا” از چاق شدن می ترسند و وجه مشخصه آنان اختلال عمیقی است که اینها در برداشت از تصور بدنی خود دارند.اختلال بعدی را پرخوری عصبی-روانی[۹] تشکیل می­دهد که عبارت است از دوره های تکرار شونده­ی پرخوری، احساس فقدان کنترل بر خوردن،استفراغ عمدی و سوء مصرف مواد ملین و روزه داری و ورزش افراطی برای پیشگیری از افزایش وزن.اختلال بعدی شامل چاقی[۱۰] می شود که حالتی از تجمع بیش از حد چربی در بدن را در بر می گیرد بطور قراردادی وقتی وزن بدن بیست درصد بیشتر از وزن معیار معمول باشد چاقی مطرح می شود که می تواند با تعیین میزان چربی در شاخص توده بدن مشخص شود[۱۱] که عامل ژنتیکی،هیجانی،و عادات تغذیه از جمله عوامل تاثیر گذار بر آن است(فیربورن،۲۰۰۶).یکی از سازه های مهم در نظریه یادگیری اجتماعی منبع کنترل است یا همان کنترل بیرونی و درونی طبق نظریه راتر[۱۲] افراد با جهت گیری درونی معتقدند که تقویت کننده ها مشروط به کنترل آنها و نتیجه مهارتهای آنها در انجام کارهاست در مقابل افراد با جهت گیری بیرونی ارتباط اندکی و گاه هیچ ارتباطی بین رفتار خود و تقویت کننده های مختلف نمی بینند آنها پیش آمد تقویت کننده ها را نتیجه بخت و اقبال و شانس و یا افراد قدرتمند می دانند اعتقاد به کنترل درونی در خانواده ها آموخته می شود که در آن والدین صمیمی و پشتیبان کودکان هستند و سعی نمی کنند کنترل مستبدانه ای بر آنها داشته باشند همچنین والدین در شیوه تربیت فرزتدان ثبات رفتاری دارند افراد کنترل درونی از توانایی بیشتر در حل مسائل زندگی برخوردارند و در مقایسه با کنترل بیرونی از لحاظ اجتماعی سازگارترند این افراد به صورت مستقل تصمیم گیری می کنند و وابسته به دیگران نیستند این افراد از لحاظ سلامت جسمی در وضعیت بهتری هستند و خود را مسئول سلامت جسمیشان می دانند لذا به بررسی این مولفه مهم در کنترل رفتار در افراد مبتلا به اختلال خوردن می پردازیم (فیست و فیست، ۱۹۹۴ ).تاکنون تعاریف متعددی از سلامت روان ارائه شده است که همگی بر اهمیت یکپارچگی و تمامیت شخصیت تاکید ورزیده اند.برخی سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خودشکوفایی می دانند(چاهن[۱۳]،۱۹۹۱). سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روانشناختی تعبیر می­ کنند که عبارتند از حداکثر رضایت به دست آمده و اثربخشی از تعامل ضروری و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود.انجمن کانادایی بهداشت روانی سلامت روانی را در سه بخش شامل بخش اول:بازخوردهای مربوط به خود الف)تسلط بر هیجان ب)آگاهی از ضعف های خود ج) رضایت از خوشی های خود. بخش دوم:بازخوردهای مربوط به دیگران الف)علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی ب)احساس تعلق به یک گروه ج)احساس مسئولیت در مقابل انسانی و مادی.بخش سوم:بازوخوردهای مربوط به زندگی الف)پذیرش مسئولیت ها ب)ذوق توسعه امکانات و علاقه خود ج)ذوق خوب کار کردن. هفت ملاک برای سلامت روان معرفی نموده اند: ۱-رفتار اجتماعی مناسب ۲-رهایی از نگرانی و گناه۳-فقدان بیماری روانی ۴-کفایت فردی و خودمهارگری ۵-خویشتن پذیری و خودشکوفایی ۶- توحید یافتگی و سازمان یافتگی شخصیت ۷-انعطاف پذیری.موضوع هویت از مهمترین مسائل مربوط به زندگی انسان ا ست( اسکندری ،۱۳۸۹) .هویت یک حس درونی در فرد است که ناشی از نیاز روانشناختی آنها به تعلق و وابستگی می باشد مانند حس همانندی با گروهی از مردم ،اریکسون[۱۴] هویت را ایجاد هماهنگی میان تصور فرد از خود به عنوان یک فرد بی نظیر و باثبات می­داند. بروزونسکی و کاک[۱۵] (۲۰۱۰) سه سبک هویتی اطلاعاتی[۱۶] ،هنجاری[۱۷]،و سردرگم-اجتنابی[۱۸] را از یکدیگر متمایز کردند. از نظر مارسیا[۱۹] حالت های هویت عبارتند از هویت سردرگم[۲۰]،هویت اجتماعی[۲۱]،هویت زودهنگام[۲۲]،هویت مهلت خواه[۲۳] می باشد. باتوجه به بیان نظریات و دیدگاه های مهم درباره مؤلفه های پژوهش سعی شده به بررسی رابطه بین متغیرهای مذکور پرداخته شود .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-۳-اهمیت و ضرورت انجام تحقیق :
معنی روانشناختی غذا از نیروی تغذیه ای آن فراتر می­رود معمولا افراد وقت و تلاش زیادی را در انتخاب آماده سازی و سرو غذا صرف می­ کنند و انسانها علاوه بر وابستگی جسمانی تداعی های هیجانی نیرومندی با غذا دارند .با توجه به میزان شیوع اختلالات تغذیه­ای که در سن نوجوانی شروع شده و تا بزرگسالی ادامه می یابد و اوج ابتلا به آن ۱۴ تا ۱۸ سالگی است و تاثیرات منفی که بر کارکردهای جسمانی و روانشناختی فرد می­ گذارد از جمله اختلال در قاعدگی ،تغییرکارکرد قلب و فشار خون،تغییر فعالیتهای روده ای-معده ای،افسردگی خفیف،اختلال در تنظیم هیجانات،اختلال وسواسی-جبری،مشغله ذهنی طولانی مدت راجع به وزن و ظاهر بدن و اینکه ۸۰ تا ۹۰ درصد مبتلایان را زنان تشکیل می دهد و نیز میزان مرگ و میردر این گروه ۱۸ برابر بیشتر از جمعیت عادی است.لذا در پژوهش حاضر سعی می شود به بررسی رابطه سلامت روان،پایگاه هویتی و منبع کنترل با اختلالات تغذیه ای در زنان ۲۰ تا ۴۰ سال پرداخته شود و تاثیرات این اختلال بر روی سلامت زنان به عنوان مادران و نقشی که در تربیت نسل آینده به عهده دارند از اهمیت زیادی برخوردار می­باشند، همچنین با تعیین نقش کسب پایگاه هویتی در این مبتلایان جایگاه مهم کسب هویت در سنین نوجوانی مورد بررسی قرار داده و اینکه این افراد منبع کنترل بر رفتار خود را چگونه ارزیابی می­ کنند، مورد بررسی قرار گیرد.
۱-۴-اهداف تحقیق :
۱-۴-۱-هدف اصلی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه سلامت روان، منبع­کنترل و پایگاه های هویتی با اختلالات تغذیه­ای در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره تغذیه در شهر کرمانشاه در سال ۱۳۹۴ است.
۱-۴-۲-اهداف فرعی :
۱-تعیین رابطه مولفه های سلامت روان با اختلالات تغذیه ای
۲-تعیین رابطه مولفه های منبع کنترل با اختلالات تغذیه ای
۳-تعیین رابطه مولفه های پایگاه هویتی با اختلالات تغذیه ای
۴-تعیین رابطه مولفه های سلامت روان و منبع کنترل و پایگاه های هویت با اختلالات تغذیه ای
۱-۵-فرضیه ‏های تحقیق:
۱-بین مؤلفه های سلامت روان با اختلالات تغذیه ای رابطه وجود دارد.
۲-بین مؤلفه های منبع کنترل با اختلالات تغذیه ای رابطه وجود دارد.
۳-بین مؤلفه های پایگاه هویتی با اختلالات تغذیه ای رابطه وجود دارد.
۴- مؤلفه های سلامت روان و منبع کنترل و پایگاه های هویت بیش بینی کننده اختلالات هستند .
۱-۶-تعریف مفهومی و عملیاتی:
۱-۶-۱-تعاریف مفهومی:
اختلالات تغذیه ای:
با اختلال شدید در رفتار خوردن مشخص می شود که حالتهای نابهنجار کنترل وزن تحت عنوان اختلالات تغذیه ای معروف هستند و فرد مبتلا و اختلال در نگرش و رفتار آشفته در رابطه با غذا دست به گریبان است.و بسیاری از آنها زندگی خود را به خطر می اندازند(فیربورن،۲۰۰۶)
سلامت روانی:
در برگیرنده سلامت فرد و جامعه در سطح وسیع تر می­باشد. معیار سلامت برای فرد شامل رفتار و احساس است. شخصی که سلامت ذهنی و روانی دارد می ­تواند ضمن احساس رضایت آینده وکسب فردیت با محیط نیز انطباق پیدا می­ کند. (بنی­جمال،احدی،۱۳۸۵).
منبع­کنترل:
منبع­کنترل­درونی­وبیرونی­را­اینگونه­تعریف­می­کنندباوراینکه­وضعیت­فعلی­من­تابع­عوامل­قابل­کنترل،تلاش،نگرش،آماده­بودن،می­باشد وکنترل درونی اینکه وضعیت فعلی من تابع عواملی است که همگی ازکنترل من خارج هستندراکنترل بیرونی می نامند.(راتر،۱۹۹۹).
سبکهای هویت :
هویت یعنی اینکه بدانیم کیستیم ؟ بدین معنی که اهداف مشخصی داشته باشیم ، نظام ارزشی خود را بشناسیم و در تصمیم گیری هاو مواجهه بامشکلات از آنها استفاده کنیم،هویت عبارتند از اینکه افراد چگونه اطلاعات مربوط به خودرا پردازش کنند ودرباره اطلاعات مربوط به خودو موضوعات هویتی بحث وگفت وگو می­ کنند (بروزنسکی، ۲۰۰۰). از نظر مارسیا حالتهای هویت عبارتند از : ۱- کسب هویت ۲- پراکندگی هویت ۳- ضبط هویت ۴- وقفه هویت ( وین ویتن،۲۰۰۲ ).
۱-۶-۲-تعاریف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از سلامت روان نمره ای است که فرد در پرسشنامه سلامت عمومی ۲۸GHQ کسب نموده است.
در این پژوهش منظور از کسب هویت نمره ای است که فرد در آزمون سبک هویت به دست آورده است .
در این پژوهش منظور از منبع کنترل نمره ای است که فرد از پرسشنامه منبع کنترل راتر کسب نمود ه است .
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
فصل دوم پژوهش حاضر شامل تعریف متغیرها می­شودکه عبارتنداز: سلامت عمومی(تعاریف و معیارها و ملاکها و تاریخچه آن در ایران و جهان و اهداف و عملکردها)و هویت (نظریه وتعاریف وبحران هویت ،عوامل تاثیرگذاربر شکل گیری هویت) منبع کنترل(تعاریف،انواع، ویژگی­ها ،پیامدها،عوامل تاثیرگذار)اختلالات تغذیه (انوع،میزان­شیوع،درمانها و رویکردها،عوامل تاثیرگذار) را در بر می­گیرد.همچنین تاریخچه پژوهش شامل تحقیقات داخلی و خارجی انجام شده در این زمینه نیز در ادامه ذکر شده است.
۲-۱-سلامت روانی :
تعریف سلامت روانی[۲۴] : رفتار انسان تابع تمامیت وجوداوست .یعنی هم جسم وهم روان دررفتار انسان تاثیر می گذارند بنابراین ، رفتار انسان تحت تاثیر سلامت جسم وروان اوست .سلامتی روانی صرفا به معنای نداشتن علامت های بیماری نیست بلکه فرد سالم ، علاوه بر نداشتن نشانه های بیماری روانی ، باید بتواند ارتباطات سالمی را با دیگران برقرار نماید؛واقعیت ها را بپذیردخود را با محیط سازگار کند ودر جهت شکوفا ساختن استعدادهای فطری خود بکوشد واهداف خود را بطور منطقی بخشد . سازمان بهداشت جهانی ، سلامتی را چنین تعریف کرده است : «سلامتی­ عبارت است از رفاه کامل جسمی - روانی ، اجتماعی ونه فقط نبودن بیماری ومعلولیت وداشتن یک زندگی پرثمرتر اقتصادی»
۲-۱-۱-اهمیت سلامت روانی:
سلامتی جسم وروان از این نظر حایز اهمیت استکه رفتار انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. امروزه ثابت شده است که بسیاری از عوامل روانی وتغییرات محیط زندگی ،که با فشارروانی همراه اند ،عوامل به وجود آورنده ی بیماری های جسمانی ویا تشدید کننده ی تظاهرات این بیماری ها هستند .با به خطرافتادن سلامتی جسمانی ، واکنش های روانی نیز در افراد به وجود می آید . مثلا بیماری های مزمن وجسمانی ،بیماری های قلبی ،بیماری های قلبی ، بیماری هایی که رژیم های درازمدت ومحدود کننده ای را برای فرد ایجاد می کند ، تبعات منفی رفتاری را به دنبال دارند هم چنین مشکلات روانی میتواند تبعاتی بصورت بیماری های شبه جسمانی (مانند کسی که از شدت فشارهای روانی قدرت تکلم خود را از دست میدهد ) با بیماری های روانی – تنی ( مانند زخم معده وفشار خون عصبی ) داشته باشد . بنابراین سلامت جسم وروان از لحاظ بروز رفارهای عادی وطبیعی ورفتارهای منطبق با ملاک های اجتماعی بسیار حائز اهمیت است .
۲-۱-۲-معیارهای سنجش رفتار نابهنجار:
ممکن است عامه ی مردم ،کسی را غیر عادی (نابهنجار) بدانند که از نظر رفتار ، تفکر وعواطف عجیب وغیر معمول به نظربرسد واز این لحاظ با دیگران تفاوت داشته باشد ولی در واقع غیر عادی بودن به معنای «جنون داشتن» نیست ومعنای گسترده وپیچیده ای دارد. غیر عادی بودن ممکن است در فعالیتهای ذهنی وعقلانی وبا فعالیتهای عاطفی واجتماعی ،ادارکی ، انگیزشی ویاحسی وحرکتی تفاوت هایی را با افراد عادی نشان دهد . یک رفتار غیر عادی می تواند در اثر عوامل ارثی ، عضوی ویا عوامل دیگری ( اجتماعی ؛ فرهنگی ، عقلی وعاطفی ) به وجود آید .در سال های اخیر ، روانشناسان وروان پزشکان سعی نموده اند معیارهای خاص علمی را برای متمایز نمودن رفتار عادی (بهنجار ) تعیین نمایند ملاک های تعیین شده به قرار زیراند :۱-ملاک آماری[۲۵] ۲-ملاک بالینی[۲۶] ۳-ملاک اجتماعی [۲۷]
-ملاک آماری : یکی از روش های متداول برای تعریف رفتار غیر عادی بودن را نشان می دهد . ما میتوانیم صفات قابل سنجش انسان را به صورت اعداد وارقام در آوریم و آن ها را بروی منحنی طبیعی (زنگوله شکل ) به نحوی رسم نماییم که توزیع فراوانی در اکثر موارد روی قسمت وسط منحنی قرار گیرد وتعداد کمی در دوطرف نمودار واقع شود بیشترین موارد ،که در قسمت وسط قرار میگیرند ، طبیعی وکمترین مواردکه در دو طرف منحنی قرار می گیرند، غیر طبیعی محسوب می شوند اغلب آزمون های روانی، بخصوص آزمون های عینی براساس «معیار متوسط آماری » تهیه می­شوند وسنجش واندازه گیری انحراف­از معیار متوسط ، ملاک ارزیابی وبازشناسی رفتار سالم از ناسالم است . در تعریف رفتار غیر عادی از لحاظ آماری کافی است که بروی منحنی نرمال دو نقطه قراردادی در نظر گرفته شود رفتارهایی که در بین این دونقطه قرار می­گیرند عادی ورفتارهایی که بیرون از این دونقطه اند غیر عادی تلقی می شوند ، البته این تعریف به تنهایی تعریف کامل از رفتار غیر عادی نیست تغییر رفتار بهنجار ونابهنجار تدریجی است پس نمی توان مرز کاملا مشخصی بین این دو قائل شد. -ملاک کلینکی یا بالینی: در ملاک بالینی، روانشناس متخصص ،با کاربرد روش هایی مختلف مانند مشاهده ، مصاحبه ، آزمون وغیره، به بررسی رفتار فرد می پردازد تا تشخیص دهد که رفتار فرد عادی با غیر عادی است این روش نیز به تنهایی نمی تواند مورد استفاده قرار گیرد .-ملاک اجتماعی:انسان موجودی اجتماعی است ، که باید رفتارهایش مطابق با موازین ، سنت ها وانتظارات جامعه باشد البته این معیار نیز محدودیت هایی دارد از جمله نسبی بودن آن است . مثلا رفتاری ممکن است در یک جامعه عادی تلقی شود در صورتی که در جامعه ی دیگر غیرعادی باشد .به طور کلی براساس هیچ معیار واحدی بطور مطلق نمی توان نا بهنجاری را تعریف نمود وهر یک از معیارها محدودیت هایی دارد . البته در مورد نابهنجارهایی شدید روانی هریک از ملاک های آماری ، بالینی و اجتماعی را می­توان به کاربرد . شخص بیمار از هر سه جهت نارسایی هایی دارد. او معمولا از نظر آماری از میانگین جمعیت کل دور است واغلب احساس می­ کند که خوشحال وسلامت نیست وغالبا با اجتماع خود ناسازگار است .
۲-۱-۳-تعریف سلامت روان:
تاکنون تعاریف متعددی ازسلامت روان ارائه شده که همگی براهمیت تمامیت ­و یکپارچگی شخصیت تاکید ورزیده­اند. گلدشتاین[۲۸]، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی می داند چاهن[۲۹] (۲۰۰۹)نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر می کند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود. در سال های اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، «سلامت روانی» را در سه بخش تعریف کرده است: بخش اول: بازخوردهای مربوط به «خود» شامل: الف.­تسلط برهیجان­های خود ب.آگاهی ازضعف­های خود ج.­رضایت از خوشی های خود. بخش دوم: بازخوردهای مربوط به دیگران شامل:الف. علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی ب. احساس تعلق به یک گروه ج. احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی. بخش سوم: بازخوردهای مربوط به زندگی شامل:الف. پذیرش مسئولیت ها؛ ب. ذوق توسعه امکانات و علایق خود؛ ج. توانایی اخذ تصمیم های شخصی؛ د. ذوق خوب کار کردن.
چاهن(۲۰۰۹)به ذکر پنج الگوی رفتاری در ارتباط با سلامت روان مبادرت ورزیده است: ۱-حس مسئولیت پذیری: کسی که دارای سلامت روان است، نسبت به نیازهای دیگران حساس بوده و در جهت ارضای خواسته ها و ایجاد آسایش آنان می کوشد.۲- حس اعتماد به خود: کسی که واجد سلامت روانی است، به خود و توانایی هایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیده ای مقطعی می انگارد که حل شدنی است. از این رو، موانع، خدشه ای به روحیه او وارد نمی سازد۳ - هدف مداری: به فردی اشاره دارد که واجد مفهوم روشنی از آرمان های زندگی است و از این رو، تمامی نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابی به این اهداف هدایت می کند. ۴- ارزش های شخصی: چنین فردی در زندگی خود، از فلسفه ای خاص مبتنی بر اعتقادات، باورها و اهدافی برخوردار است که به سعادت و شادکامی خود یا اطرافیانش می انجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعی است. ۵- فردیت و یگانگی: کسی که دارای سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران می شناسد و می کوشد بازخوردها و الگوهای رفتاری خود را توسعه دهد، به گونه ای که نه همنوایی کور و ناهشیارانه با خواسته ها وتمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود ومتروک می شود.
۲-۱-۴-ملاک های سلامت روان :
ونتیز[۳۰]سلامت روان را وابسته به هفت ملاک می داند که عبارتند از ۱: -رفتار اجتماعی مناسب۲-رهایی از نگرانی و گناه ۳-فقدان بیماری روانی ۴-کفایت فردی و خودمهارگری ۵-خویشتن پذیری و خودشکوفایی۶-توحیدیافتگی و سازماندهی شخصیت ۷-گشاده نگری و انعطاف پذیری
۲-۱-۵-تاریخچه ی بهداشت روانی:
بررسی دوران ماقبل تاریخ ، توجه بشر را به خصوصیات غیر عادی وکوشش برای پیش­گیری وبرطرف کردن این نابه هنجاری ها نشان می­دهد انسان همیشه در مورد خود وپدیده های اطرافش کنجکاو بوده است شباهت رفتارها وهم چنین تفاوت آن ها در بین انسان ها ، اورا به تفکر وا میداشت وسئوالاتی را در ذهن او ایجاد می­کرد.ازجمله اینکه ایا این حالات مشاهده شده ، نوعی بیماری است ؟ علت یا علل این رفتارها چیست ؟ آیا به افراد بیمار می­توان کمک نمود؟و آیا راه های پیش­گیری از مبتلا شدن به این حالات وجود دارد؟شواهد نشان می­دهد که در دوران ابتدایی ، انسان ها تفاوتی بین بیماری های جسمانی وروانی قائل نبودند وتمام اختلالات را به ماوراء الطبیعه وهم چنین به ارواح شیطانی نسبت می­دادند . در آن زمان با بیماران روانی بطور بسیار وحشیانه وخشن رفتار می شد و آن ها را مورد شکنجه و آزار قرار میدادند وتصور می­کردند که با چنین اقداماتی ، ارواح پلید وشیطانی از بدن ان ها خارج می­ شود ورفتار غیر عادی آنها برطرف خواهد شد . داستان ها وافسانه ها ی قدیمی نشان میدهد که در مورد چگونگی ایجاد بیماری روانی برطرف خواهد شد . داستان ها وافسانه های قدیمی نشان میدهد که در مورد چگونگی ایجاد بیماری روانی طرز فکری کاملا خرافی وغیر واقعی بر ذهن بشر حاکم بوده است بین سالهای ۴۰۰ تا ۲۰۰ قبل از میلاد مسیح ، طرز فکر یونیان از عقاید ابتدایی جدا شد در این دوران کشفیات ، نظریات وپیشرفت های علمی ، ابتدا در یونان وسپس در رم ، روی داد . سرآغاز این فعالیت ها به دست بقراط[۳۱]- پدر علم پزشکی- وجالینوس[۳۲] صورت گرفت . بقراط بنیان گذار واقعی روش های طبیعی وعینی در تشخیص ودرمان نابه هنجاری های روانی به شمار می آید . او به تغییرات جسمانی به خصوص به آسیب مغزی وتغییرات هورمونی بدن در رابطه با بیماری های روانی اشاره داشت ونظریه ی مزاج ها رابیان کردافلاطون[۳۳] ، که در سال های بین ۴۲۷تا ۳۴۷ قبل از میلاد مسیح می زیست ، طرز تفکر فلسفی را عنوان نمود . اوبه روان منطقی وروان غیر منطقی در انسان اشاره داشت ومعتقد بود هر زمان که روان غیر منطقی انسان حاکم شود رفتارهای او غیر عادی خواهد شد. پس از افلاطون افراد دیگری پیدا شدند که در مورد ماهیت رفتارهای غیر عادی دلایلی ذکر نمودند ورفتارهای غیر عادی را طبقه بندی کردند آنان روش های خشن برخورد با بیماران روانی را تغییر دادند وروش انسان دوستانه را در برخوورد با بیماران پیشنهاد نمودند در قرون وسطا ، به علت جهل وناآگاهی ، بیماری های روانی واختلالات رفتاری را ناشی از دخالت ارواح پلید وشیاطین ونفوذ عوامل طبیعی مانند خورشید وماه و.. میدانستند.آغاز قرن شانزدهم که دوره ی رنسانس نام گذاری شده است نهضت مخالف جریان های خرافی به وجود آمد وافرادی مانند مونتین ووایوز به وجود ضمیر ناخود آگاه پی بردند وکوشیدند به جامعه ی خود بفهمانند که بیماران روانی مانند بیماران جسمانی باید بطور انفرادی وبا روش های انسانی مورد مداوا قرار بگیرند .بعد از رنسانس در سبز فایل قرار میگیریم که خود دو دوره ای مهم را در بردارد .۱-دوره ی ارکانیگ[۳۴] از قرن شانزدهم به بعد ۲-دوره ی روانشناختی[۳۵] از حدود سال ۱۸۸۰ میلادی به بعد
۱-دوره ی ارکانیگ : با پیشرفت چشم­گیری که در رشته ی آناتومی وفیزیولوژی رخ داد علت بیماری های روانی ناشی از بیماری های جسمانی شناخته شد یکی از پیشگامان این مکتب ارگانیک امیل کراپلین[۳۶] بود که اعتقاد داشت علت بیماری های روانی ، بیماری های جسمانی هستند که ریشه در مغز دارند در این تعریف ، این که بیمار چگونه احساس میکند ، چگونه فکر میکند ،چه نگرانی هایی دارد وچه عوامل محیطی وخانوادگی در او اثر داشته باشد مورد توجه قرار نمیگیرد.در اواخر قرن ۱۸ ، در ایتالیا، انگلستان ، فرانسه ،امریکا ودر سایر کشورها ، بیمارستان هایی برای نگهداری ودرمان بیماریهای روانی تاسیس شد وبه منظور حمایت از بیماران روانی ، قوانینی تدوین گردید.
۲-دوره ی روانشناختی: در اواخر قرن نوزدهم تفکر جدیدی شکل گرفت و آن این بود که همه ی بیماری های روانی صرفا معلول عوامل جسمانی نیستند وباید عوامل روانشناختی را نیز در نظر گرفت .پس از این حرکت علمی بود که در سبب شناسی بیماری های روانی ورفتار های غیر عادی تفکرات جدیدی پا گرفت وتجارب دوران کودکی ، یادگیری های دوران کودکی ونوجوانی، ساختار خانواده وطرز برخورد والدین باکودکان ونوجوانان ،خاطرات گذشته ودر کل عوامل محیطی ، به منزله ی منابع قوی برای تبیین علت مشکلات روانی مطرح شد وبه دنبال آن ، طرز برخورد مناسب وصحیح در خانواده وطرز برخورد والدین با کودکان ونوجوانان ، خاطرات گذشته ودرکل عوامل محیطی ، به منزله ی منابع قوی برای تبیین علت مشکلات روانی مطرح شد . وبه دنبال آن ، طرز برخورد مناسب وصحیح درخانواده ودر نظر گرفتن وضعیت ونحوه ی زندگی فرد که می ­تواند در پیش گیری از مشکلات روانی موثر باشد، مطرح وپیشنهادگردید . این امر به خصوص بعد ازجنگ جهانی دوم پیش تر مورد توجه دانشمندان ، محققان وروانشناسان قرار گرفت ، به سبب اهمیت موضوع پیشگیری از مشکلات روانی ، در سال ۱۹۳۰ اولین کنگره ی بین الملی بهداشت روانی با حضور۵۰ نفر در واشنگتن تشکیل گردید ومسائلی مانند تاسیس بیمارستان ،مراکز درمان سرپایی، مراکز کودکان عقب مانده و..مورد مطالعه قرارگرفت. سومین کنگره در سال ۱۹۴۸ در لندن تشکیل شد واساس فدارسیون جهانی بهداشت روانی بنیان گذاری شد درهمان سال این فدارسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو وسازمان بهداشت جهانی در آمد . از این تاریخ به بعد ، هر سال ، یک جلسه ی بین الملی وهرچهار سال یک بار کنگره جهانی برگزار میشود.در سال ۱۹۵۹ روز ۱۸ فروردین ، مطابق با ۱۷ آوریل ، روز جهانی بهداشت روانی نام گذاری شد وبه این ترتیب ، برنامه بهداشت روانی ، جزء برنامه ی بهداشت عمومی قرارگرفت .
۲-۱-۶-تاریخچه بهداشت روانی در ایران:
در ایران ازحدود سه هزار سال پیش به بیماران روانی توجه می­کردند ومحل های خاصی برای نگه داری آنها می­ساختند وتوسط مغ ها (روحانیون آیین زرتشت ) داروهایی برای مداوا در اختیار آنها قرار می­گرفت.در قرن ششم وهفتم میلادی مدارس پزشکی در ایران وجود داشته واز کتاب های یونانی به صورت ترجمه در این مدارس استفاده می­شده است .در زمان ساسانیان در جندی شاپور اهواز،بیمارستانی تاسیس شده که مکان خاصی به بیماران روانی (برای بستری ودرمان آنان ) اختصاص یافته بود در قرن هشتم چند بیمارستان در بغداد وجود داشته که به گفته ی مسافران ، شواهدی در دست است که در آن جا، باغ ها حوض خانه ها ، حمام، موسیقی وکشاورزی وجوداشته واز عطریات داروهای مقوی واشتها آور گیاهی برای درمان استفاده می شده ومطابق رسم یونانیان ، این بیمارستان ها با مداوای پزشکی ، وابستگی نزدیک داشته واین وسایل برای فقرا وثروتمندان یکسان بوده وپیش تر بیماران را افراد « مانیک دپرسیو» تشکیل می داده است.مسلمانان باتوجه به اعتقادات مذهبی خود واین گفته ی رسول اکرم (ص) که خداوند بیماران را دوست داردنسبت به بیمارن روانی مهربان بودند واز آنان حمایت می­کردند .دانشمندان وحکمای ایرانی ، مثل ابن سینا وزکریای رازی ، افرادی را که مشکلات روانی داشتند به چشم بیماران بیماران روانی می­نگریستند وبرای آنها داروها وشیوه ی درمان خاصی را در نظر می­گرفتند .توصیه های ابن سینا برای درمان بعضی از بیماران روانی قابل توجه ودارای اهمیت است وی برای درمان وبهبود حال بیمارن روانی داشتن روحیه ی شاد ،دیدن مناظر وصحنه های زیبا ؛مسافرت ومصاحبت با افراد نشاط آور را توصیه می نمود. درتاریخ طب اسلامی نیزافرادی هم چون ابوبکراخوینی ( متوفی به سال ۳۷۳ ه .ق( مولف کتاب «هدایه المتعلمین فی الطب » وسید اسماعیل جرجانی (۵۳۱-۴۳۴)مولف کتاب «اغراض طیبه » وجود داشتند که به بیماری های روانی توجه خاصی مبذول می نمودند .دانشمندان دیگری مانند امام محمد غزالی مولف کتاب«کیمیای سعادت» خواجه نصیر الدین طوسی مولف کتاب «اخلاق ناصری» وملااحمد نراقی­مولف کتاب«معراج السعاده»توجه به بیماری های روانی را در آثار خود نشان داده اند .در ایران معاصر ، در سال ۱۲۷۶ ، دارالشفایی در یزد ، در باغی مشجر وبزرگ ،بنا شد این بیمارستان دارای بخش های مخصوص بیماران روانی ،حوض خانه و…. بود . درسال ۱۲۹۳در بیمارستان سینا ، مکانی به بیماران روانی اختصاص یافت که فقط برای پذیرش های کمی از بیماران روانی ثروتمند کفایت میکرد .در سال ۱۲۹۷ ، نگه داری وسرپرستی بیماران روانی ، به منظور جلوگیری از حوادث ناگوار، به شهربانی واگذر شد ودر اکبر آباد تهران (خیابان سینای فعلی ) اولین بیمارستان روانی ( دارالمجانین ) ایجاد شد .در سال ۱۳۰۰ ، اداره ومدیریت دارالمجانین از شهربانی به شهرداری منتقل شد ودر سال ۱۳۱۰ ،اولین متخصص اعصاب وروان در این بیمارستان به کار مشغول گردید.سپس تیمارستانی در امین آباد شهر ری تاسیس شد وبیماران روانی به آنجا منتقل شدند .به پاس تحقیقات وتالیفات دانشمند معروف محمد زکریای رازی که در شهرری میزیست ودر آن جا نیز فوت کرد نام تیمارستان به بیمارستان رازی تبدیل شد .در سال ۱۳۱۵ ، برای اولین بار در دانشکده ی پزشکی دانشگاه تهران ، تدریس بیماری های روانی جز برنامه های آموزشی قرار گرفت .در سال ۱۳۱۹ ، سازمان جدید دانشکده ی پزشکی توسط پروفسور ابرلین ،تاسیس شد وبا ایجاد کرسی بیماری های روانی وتدریس ان در دانشکده ی پزشکی تهران ، تدریس روانشناسی در دانشسرای عالی ( دانشگاه تربیت معلم امروز ) ودانشکده ی ادبیات نیز ،آغاز گردید. در سال ۱۳۲۵ ، بیمارستان روزبه برای بیماران روانی آرام ، ایجاد شد .در سال ۱۳۳۶ ، برنامه های روانشناسی وبهداشت­ روانی از « رادیو ایران»آغاز شد . در سال ۱۳۳۸، در اداره ی کل بهداشت وزارت بهداری ، بهداشت روانی دایر شد.در سال ۱۳۳۹، برنامه ی بهداشت وپرستاری روانی برای مربیان آموزشگاه های پستاری از طرف وزارت بهداری ، در دوره های یکساله وتدریس بهداشت روانی در این آموزشگاه ها آغاز گردید.شهرستان ها نیز ، ازجمله مشهد ( در سال ۱۳۰۰)، تبریز (۱۳۱۷) ،اصفهان ( ۱۳۱۷) ، شیراز (بیمارستان سلامت۱۳۳۲) ،همدان (۱۳۳۵) وبعدا استان های دیگر به تدریج ، مراکز روان پزشکی تاسیس کردند.در سال ۱۳۵۵ ، پس از ادغام وزارات بهداری .رفاه اجتماعی ، تمام مراکز وابسته به بیمارستان های روانی ، به انجمن توان بخشی ، ( وابسته به وزارات بهداری وبهزیستی ) منتقل شد . از این پس، مراکز جامع روان پزشکی منطقه ای در نقاط مختلف تهران تاسیس شدند ودرمان سرپایی یا بستری بیمارن روانی را به عهده گرفتند .در سال ۱۳۵۸، پس از انحلال سازمان توان بخشی ، فعالیت های بهداشت روانی به سازمان های منطقه ای وفعالیت های آموزشی آن به انستیتو روان پزشکی تهران واگذار شد در حال حاضر ، بیمارستان ها وکلینک های متعددی ، به ویژه در بخش خصوصی ، برای درمان بیماری های روانی وجوددارد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...