رمانتیسیسم به عنوان یک نهضت هنری و ادبی در نیمه اول قرن ١٩ مطرح شد. اما اندیشه‌های شاعران و نقاشان و حتی موسیقی‌دانان دوره رومانتیک، تأثیر بسزایی در تفکر دینی داشت ودر شکل‌گیری پروتستانتیسم لیبرال به کثرت‌گرایی موثر بود.
از خصوصیات نهضت رمانتیک اهمیت‌دادن به احساسات و شهود در مقابل نظریه عقلی و حسابگری است، زیبایی‌شناسی و هنر در نظر آن‌ها از امور فلسفی و علمی هم مهم‌تر بوده است آن‌ها به طبیعت توجه خاصی داشتند. «با وجود این‌که در دوره انقلاب صنعتی، اروپا در حال رشد و مدرنیته بود. رمانتیست‌ها به خودانگیختگی، وحدت شخصیت و آزادی فردی روی آورده بودند».[۳۸]
گوتهولد افرایم لیسنگ (Gothold ephraim Lessing) یکی از صاحب‌نظران روشنفکری آلمان و نهضت رمانتیک مدعی است که «گوهر دین در اعمال با فضیلت نهفته است و همه ادیان خوب هستند و هیچ دینی حقیقت مطلق نیست».[۳۹]
موضوعات ویژه رمانتیسیسم که شلایر ماخر بیان می‌کند به شرح زیر است:
الف)تأکید بر زندگی باطنی، نوآوری، خودانگیختگی، ادغام دیدگاه دینی در دیدگاه هنری و امکان این مسأله که حقیقت دینی می‌تواند شکل‌های عجیب وغریب به خود بگیرد.
ب)«تأکید بر استقلال دین از تعالیم و احکام اخلاقی، یکی دیگر از نکات مهم نهضت رمانتیک است».[۴۰]
آنچه در این مبحث بیان شد زنجیره‌ای از عوامل و خاستگاه‌های پلورالیزم دینی بود که به یکدیگر متصل‌اند و در ظهور و بروز پلورالیزم دینی نقش اساسی ایفا کردند.

۲- ۲- تبیین نظریه کثرت‌گرایی دکتر سروش

مباحث مربوط به دین‌شناسی در تاریخ معرفت بشری همواره از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است و جایگاه ویژه‌ای داشته است. انسان به دلیل ورود دین در تمامی عرصه‌های حیاتش همیشه با آن در تعامل جدی بوده است. افزون بر این، دین بر فرهنگ، آداب و رسوم، زبان، اقتصاد و دیگر جنبه‌های حیات فردی و اجتماعی انسان تأثیرات زیادی گذاشته است.
همچنین اعتقاد بشر به الهی‌بودن دین و ارتباط و حضور امر قدسی از طریق دین با انسان، آن را به عنوان محوری‌ترین جنبه‌ی حیات فردی و اجتماعی مطرح می کند. گرچه بشر در طی تحول و تغییر فرهنگ و تمدن خود در قرون متمادی، برداشت های گوناگون از دین داشته است. با این حال دین و دینداری را به عنوان امری الهامی و وحیانی و ماوراء طبیعی، یگانه راه رسیدن به کمال و رستگاری می‌داند.
در این نوع ارتباط به تناسب تنوع و تکثر فرهنگ‌ها، ادیان نیز متکثر و متنوع شده هریک رویکرد خاصی را نسبت به امر الهی ارائه نمودند، اما آنچه امروزه مطرح است و نواندیش دینی را با ابهام‌ها و پرسش‌ها روبه‌رو کرده اصل وجود کثرت و تبیین علت آن‌ است.
به عبارتی سوال از بسط و نسبت ادیان با حقانیت آن‌ها است. این‌که آیا همه ادیان بر حق‌اند یا فقط یک دین حق وجود دارد؟
در پاسخ به این سوال: انحصارگرایی، شمول‌گرایی و تکثرگرایی گزینه های ممکنی است که ارائه شده، اما آنچه در اینجا مورد بحث است نظریه ی «تکثرگرایی» است که نشان از تنوع حوزه‌های گوناگون معرفتی دارد و با گستره‌ی وسیع خود وجوه متعددی چون هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، اخلاق و دین را در بر می گیرد و در هریک، معانی و کارکرد خاص خود را دارد، گرچه این وجوه با یکدیگر در تعامل و ارتباط‌اند، اما آنچه مورد نظر ما بوده، وجه دینی تکثرگرایی است.
مباحث معرفت‌شناسی دینی، از جمله کثرت‌گرایی که نظریه‌ای دین‌شناسانه و معرفت‌شناسانه در باب محق‌‌بودن ادیان است در جوامع دینی چون جامعه‌ی ما از اهمیت دوچندانی برخوردار است و بسیاری از متفکران و روشنفکران به تبیین و تفسیر آن پرداخته اند.
در میان متفکران ایرانی، شروع و جرقه‌ی طرح تکثرگرایی توسط محمد حسین میمندی‌نژاد در نیمه‌ی دوم قرن ۲۰ ایجاد شد[۴۱]، اما رواج و گسترش آن به طور جدی با ترجمه‌ی کتاب‌های «فلسفه‌ دین» و مباحث «پلورالیزم دینی» جان‌هیک (John Hick) و نظریه‌پردازی و تألیف کتاب «صراط‌های مستقیم» دکتر عبدالکریم سروش صورت گرفت و طرفداران بسیاری پیدا کرد. البته مورد نقد و بررسی فراوان هم قرار گرفت و گفتمان‌های بسیاری در این زمینه انجام شد. این متفکران در تبیین نظریات خود، از مبانی فلسفی غرب بسیار بهره برده اند، از این رو در نوشتار حاضر بحث مورد نظر به بررسی مبانی این نظریه نیز خواهیم پرداخت.
بدون شک عبدالکریم سروش یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان و نواندیشان دینی در دوره معاصر به‌ خصوص در رواج نظریه تکثرگرایی به شمار می رود.
این روش ‌فکر دینی که در طول نزدیک به سی سال فعالیت فکری در حوزه‌های متعدد معرفتی کار کرده در احیاء و پیرایش دین از کج‌اندیشی‌ها و تحجراندیشی‌ها و بازبینی اصول دین بسیار تأثیرگذار بوده است. از مبانی فکری ایشان این است که: «معرفت دینی باید با آب زلال عقلانیت شستشو گردد».[۴۲]
کتاب ها و مقالات بسیاری از وی در دهه ۶۰ به چاپ رسید، اما به طور مشخص در دهه ۷۰ با انتشار آثاری چون «قبض و بسط تئوریک شریعت» (۱۳۷۰) «صراط‌های مستقیم» (۱۳۷۷) و «بسط تجربه نبوی» (۱۳۷۸) شدت ایدئولوژی‌زدگی قرائت رسمی از دین را مورد انتقاد قرار می‌دهد. وی در بسط دیدگاه‌هایش از اندیشه‌هایی که تقریباً منشأ آن‌ها را می‌توان در غرب جستجو کرد بهره می‌گیرد و سعی دارد با تقدس‌زدایی از گزاره‌های دینی، نظام اخلاقی - سیاسی برآمده از آن را با روایتی انسان‌گرایانه از دین و سیاست و… عرضه کند. آنچه در اینجا مورد نظر است تبیین نظریه پلورالیزم دینی وی می باشد که در چند مقاله در کتاب «صراط‌های مستقیم» آمده، البته ناگفته نماند که ریشه و مبانی اولیه این نظریه را در مقالات و کتاب‌های دیگر ایشان مانند «قبض و بسط تئوریک شریعت» و… می‌توان یافت.

۲-۲-۱- گذری کوتاه بر نظریات دکتر سروش

کتاب «قبض و بسط تئوریک شریعت» که در طی چند مقاله در کیهان فرهنگی نیز به چاپ رسیده است[۴۳]. در پی تفاوت ‌نهادن بین دین و معرفت دینی است. مراد اصلی قبض و بسط تئوریک شریعت به قول خود ایشان نه «حل نزاع فقه سنتی و پویا است، نه مدرنیزه‌کردن دین، نه تأویل یا تکمیل شریعت و نه نسبی‌کردن یا انکار حقیقت، بلکه تبیین این معنا است که چگونه دین فهمیده می‌شود و چگونه این فهم تحول می‌پذیرد و معتقد است تا راز فهم دین و تحول فهم دینی به دست نیفتد کار احیاء، نیمه‌خام خواهد ماند».[۴۴]
ایشان معرفت دینی را معرفتی یکسره بشری می‌داند که همراه با تغییر سایر معارف بشری دستخوش تغییر قرار می‌گیرد. این تفاوت نهادن آشتی‌دادن وحی با عقل، در عین حال کنارآمدن آسمان با زمین است به این معنی که با چه روشی می‌توان یک امر فراعقلی را عقلی ساخت و یک امر قدسی را با یک امر غیرقدسی آشتی داد و یک امر بی‌صورت را صورت بخشید؟
دکتر سروش معتقد است که نظریه قبض و بسط او نقشی حیاتی در فرایند اصلاح دینی داشته است. او بر این باور است که فهم و معرفت در هر عصری هندسه‌ای دارد و فهم دینی همیشه عصری است. «دین هرکس فهم او از شریعت است، چنان‌که علم هرکس فهم او از طبیعت».[۴۵]
از نظر ایشان نه اخلاق، نه فلسفه و نه کلام و نه عرفان هیچ‌کدام به قرار سابق نمانده است و همه را قبضی و بسطی افتاده است، بنابراین هر متن یا پدیده‌ای از بن باید تأویل‌های متعدد و خوانش‌های متکثر را پذیرا باشد.[۴۶]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از نظر او کتاب قرآن بی‌نقص است و دین به عنوان پیام وحیانی نیاز به اصلاح ندارد و این فهم بشری از دین است که ناقص است. در حالی‌که فهم دین امری بشری، زمینی و سیال است. فهم ما مدام باید در حال بازسازی باشد، نقش عقل تنها بهبود فهم ما از دین است و برای تکمیل دین نیست و این زمان‌مند و مکان‌مندنمودن امر قدسی کاری است که می‌تواند دین را عقلانی و در جایی بنشاند که شایسته آن است.[۴۷]
از نظر او تنها معرفت دینی است که می‌تواند متغیر و متناسب با عقل باشد، ایشان وحی الهی را ذومراتب می‌داند به این صورت که مراتب عالی آن مربوط به پیامبران است و مراتب نازله آن مربوط به عرفا. به این شکل کشف‌های مولانا، حافظ و ابن عربی و پیامبر اسلام از یک جنس‌اند، اما از لحاظ درجات مختلف‌اند.
او همچنین معتقد است، هر پیامبری که مبعوث می‌شود با خود معارفی را می‌آورد. این معارف ناچار در ظرف زمانی خاص و مناسب با محیط جغرافیا و اجتماع و فرهنگ خاص به مردم عرضه می‌شود به همین سبب اگر پیامبران در محیط‌های مختلف مبعوث شوند، رنگ‌های مختلف بر پیام‌های آن‌ها می‌نشیند. او دین را به دو قسمت ذاتی و عرضی تقسیم می‌کند؛ امور ذاتی همان اموری‌اند که پیامبر در هر محیطی که مبعوث می‌شد آن را بالضروره می‌آورد و امور عرضی اموری است که محیط و شرایط زمانی و تاریخی و فرهنگی اقتضاء می‌کرد که پیام پیامبر و نحوه و ابلاغ آن پیام با آن‌ها هماهنگ شود.
به عقیده‌ی او ذاتیات همان محتوای اصلی وحی الهی است که جامه ی متناسب با فرهنگ‌ها، زبان‌ها و مکان‌ها را پوشیده است[۴۸].
او همه این‌ها را صورت‌افکندن بر امر بی‌صورت و کران‌مندنمودن بی‌کران‌ها و ساختن تصاویری مادی می‌داند[۴۹].
به طور کلی روشن‌فکران دینی معتقدند قرآن متنی تاریخی و فرهنگی است که در افق تاریخی باید آن را مطالعه کرد و در بررسی هر متن باید به فرهنگ زمانه آن پرداخت و رابطه متن با فرهنگ رابطه دیالکتیکی است چون از سویی تأثیر می‌پذیرد و از سویی تأثیر می‌گذارد.
دکتر سروش هم بر این باور است که چون خداوند اراده کرده تا پیام خود را به انسان‌ها عرضه کند از زبان بشری استفاده کرده است. از همین‌جا است که روش تحلیل زبانی تنها راه فهم پیام الهی می‌شود. بنابراین از نظر ایشان و اکثر روشنفکران: ۱- دین امری است تاریخی، زمان‌مند و مکان‌مند ۲- فهم دین از خود دین جدا است. ۳- میان ذاتیات و عرضیات دین تفاوت است.
یکی دیگر از مفاهیمی که دکتر سروش مورد نقد و بررسی قرار داده است مفهوم سکولاریزم است، این‌که چرا سکولاریزم در مغرب زمین پاگذاشت و مبنای تئوریک آن از کجا نشأت گرفته است، این مسأله که یکی از مبانی و پایه‌های اصلی نظریه پلورالیزم دینی است مورد دقت نظر دکتر سروش قرار گرفته است. از نظر او سکولاریزم انواعی دارد که از میان آن‌ها یکی سکولاریزم اعتقادی و فلسفی و دیگری سکولاریزم سیاسی است.
سکولاریزم سیاسی به معنی جدایی دین از دولت است، و یک نوع جدایی حقوقی میان این دو دسته به این معنی است که مشروعیت نظام سیاسی نمی‌تواند پایگاه دینی داشته باشد و کسی حق پشتیبانی از دین را در اداره نظام ندارد.
این نوع نظام که مشروعیت خود را از مذهب نگرفته می‌تواند کثرت مذاهب و ادیان را بپذیرد، ولی سکولاریزم عقیدتی و فلسفی دست رد به موجودیت خدای عالم می‌زند. از منظر این سکولاریزم نه خدایی وجود دارد و نه ماوراء طبیعتی و نه آخرتی، اما رأی دکتر سروش این است که یک دیندار- و به طور اخص یک مسلمان - می‌تواند سکولار سیاسی باشد، اما بنابر این تفکر که جهان را خالقی اداره می‌کند و به طور کل جهان را واجد آغاز و انجام می‌داند. از این لحاظ نمی‌تواند سکولار فلسفی و عقیدتی باشد. در سکولاریزم سیاسی لازم نیست که کسی خداوند را انکار کند، بلکه در سیاست‌سازی کاری به خدا و دین ندارد.[۵۰]

۲-۲-۲- نظر سروش درباره دین و معرفت دینی

دین از نظر سروش پدیده‌ی پیچیده‌ای است که دارای لایه‌های مختلف است. ایشان با استناد به دیدگاه عرفا دینداری را به سه سنخ دینداری معیشت اندیش - معرفت اندیش و تجربت‌اندیش تقسیم می‌کند و اذعان دارد که یکی از رویکردهای پلورالیزم دینی را مبتنی بر این تقسیم‌بندی صورت‌بندی کرده است.
این سه نوع دینداری شکل مخروطی دارد که قاعده آن متعلق به دینداری عامه است و از جمله رایج‌ترین شکل دینداری است و در همه جوامع و در همه ادوار تاریخ بوده است، دو نوع دیگر آن از نظر او بیشتر فردی‌اند تا این‌که جمعی باشند.
دینداری معیشت اندیش، عامیانه است و همان نوع دینداری است که از میان نمی‌رود و شکل جمعی دارد. این نوع دینداری بیشتر معلل است تا مدلل.
دینداری شریعتی محور، در حالی‌که مناسک محور، دینداری میراثی، عاطفی جزمی، آدابی، هویتی و قشری و پر از اسطوره است. این نوع دینداری که به قول سروش معشیت‌اندیش است. بیشتر به اعمال بدنی و ظاهری مانند نماز، روزه، حج و غیره وابسته است. هرکس این اعمال را بیشتر انجام دهد بیش‌تر به خدا نزدیک می‌شود. یکی از تفاوت‌های این نوع دینداری با انواع دیگر آن داشتن صنف روحانی است. «این نوع دینداری، دینداری جمهور دینداران است آن‌ها دین را دوست دارند؛ چراکه هم دنیا و هم آخرت آن‌ها را آباد می کند. مطابق گفته‌ی بعضی از روحانیون، برای داشتن زندگی خوب در دنیا و آخرت غیر از دین به چیز دیگری نیاز نیست. دغدغه‌ی اصلی در این دینداری تقلیدی، سود و منفعت است. در این نوع دینداری، دین مانند ملیت است. همان‌طور که کسی بلژیکی یا هلندی زاده می‌شود، مسلمان یا مسیحی به دنیا می‌آید و همان‌طور که کسی گرایشی به تغییر ملیت خود ندارد. تمایلی هم به تغییر دینش ندارد».[۵۱]
به این ترتیب از نظر سروش در این نوع دینداری، تقلید حرف اول را می‌زند و از تحقیق در آن خبری نیست و این نوع دینداری بیشتر به فقه توجه دارد تا به اخلاق و معنویت.
نوع دیگر دینداری «دینداری معرفت اندیشانه یا متکلّمانه»[۵۲] است. وی در تبیین این نوع دینداری چنین می‌گوید: «در این نوع دینداری تحقیقی؛ صدق وکذب دغدغه‌ی اصلی است و همین دغدغه و محوریت‌داشتن تعقل، راه را برای پلورالیزم دینی هموار می‌کند. به اعتقاد من، متکلمان و فیلسوفان ما پلورالیست بودند به این معنا که به استقبال ایده‌های جدید از منابع معرفتی مختلف رفتند و دغدغه‌ سازگاری آن‌ها را با هم داشتند.»[۵۳]
او در کتاب «سنت و سکولاریزم» دینداری معرفت‌اندیش را این‌گونه توصیف می‌کند: «دین‌داری معرفت‌اندیش با دینداری معشیت‌اندیش مخالفتی ندارد، اما گرانیگاه و مرکز ثقلش جای دیگری است. یکی از صفات دینداری معرفت‌اندیش آن است که محققانه است و دیندار معرفت‌اندیش نمی‌تواند مقلد باشد. بر همین اساس است که در این نوع دینداری صنف روحانیت وجود ندارد. نگاه دیندار معرفت‌اندیش از خداوند نگاه دیگری است. خداوند نزد این نوع دیندار یک راز است و راز نه به معنی معما، خداوند در نظر یک معرفت‌اندیش موضوعی است که می‌توان بدان نزدیک شد، به همین دلیل خدا برای یک دیندار معرفت‌اندیش امر تمام شده نیست».[۵۴]
این نوع دینداری بر تقلید بنا نیافته است و قشری نیست و قرائت رسمی از دین در آن وجود ندارد و یکی از مؤلفه‌هایش چند منبع‌بودن آن است که بیشتر از بیرون تغذیه می‌کند.
آخرین صنف دینداری از نگاه دکتر سروش، دینداری نخبگان است؛ یعنی دینداری تجربت‌اندیش. وی این نوع دینداری را این‌گونه تعریف می کند: «دینداری تجربت‌اندیش: عشقی، کشفی، تجربی، یقینی، فردی، شهودی، وصالی، قدسی، عرفانی و رازآلود است. خداوند در این نوع دینداری یک معشوق و یک محبوب جمیل است».[۵۵]
از نظر او این نوع دینداری در همه ادیان وجود دارد. دینداری تجربت‌اندیشانه یا عارفانه یا پیامبرانه؛ در این نوع دینداری «پیروان که همان عارفان هستند در اذواق و تجارب باطنی با پیامبر شریک می‌شوند آنان دین‌ورزی خود را از حقوق و فقه شروع نمی‌کنند. آنان با تجارب باطنی آغاز می‌کنند و حول این تجارب، لایه‌ای از فقه و اخلاق می‌کشند. در حالی‌که دینداران معشیت‌اندیش، دین‌ورزی خود را از قشر و لایه بیرونی دین آغاز می‌کنند من فکر می‌کنم دینداری تجربت‌اندیش به معنای دقیق کلمه مستعد پلورالیزم است».[۵۶]
از نظر سروش دینداری نخبگان که همان دینداری تجربت‌اندیشانه است بیشتر یقینی است تا جزمی و شکی، ارتباط فرد در این نوع دینداری با منابع دینی فردی است. «شخص از فراق رهایی می‌یابد و وارد ساحت وصال می‌شود».[۵۷]
با این نگاه دین سه لایه دارد که قشری‌ترین و رویین‌ترین آن شریعت و زیرین‌ترین و عمیق‌ترین آن تجربت است. دینداران با درک و فهمی که از دین دارند در یکی از اصناف دینداری قرار می‌گیرند.

۲-۲- ۳- تبیین نظریه کثرت‌گرایی دکتر سروش

دکتر سروش متفکری که در زمینه‌های مختلفی از جمله فلسفه، عرفان، اخلاق و ادبیات صاحب‌نظر می‌باشد و آثاری را در این زمینه‌ها به رشته تحریر درآورده است و همواره کوشیده است تا به پشتوانه نظریات ایدئولوژیک خود نزاع بین سنت و مدرنیته را در دنیای کنونی تعدیل کند. نظریه تکثرگرایی دینی از جمله نظریاتی است که در حوزه فلسفه دین مطرح می‌کند او در این زمینه بسیار متأثر از جان‌هیک فیلسوف مسیحی انگلیسی‌تبار می‌باشد و همچنین در بیان دیدگاه‌هایش از مبانی فکری فلسفه غرب فراوان بهره برده است.
نظریه تکثرگرایی در مقابل نظریاتی چون انحصارگرایی ارائه شده است. انحصارگرایی فقط یک دین را بر حق می‌شمارد و راه نجات و رستگاری را در یک دین خلاصه می‌کند. برخلاف تکثرگرایی که تکثر ادیان را مانند تکثر نژادها، زبان‌ها و… کثرتی طبیعی و بالفعل و امری نازدودنی می‌داند.
«کثرت‌گرایی دینی نظریه‌ای است معرفت‌شناسانه و دین‌شناسانه در باب حق‌بودن ادیان و محق‌بودن دینداران، و بر آن است که کثرتی که در علم دین‌ورزی پدید آمده است و علی الظاهر نازدودنی و نارفتنی است، حادثه‌ای است طبیعی که از حق‌بودن کثیری از ادیان و محق‌بودن کثیری از دینداران پرده بر می‌دارد و مقتضای دستگاه ادراکی آدمیان و ساختار چند پهلوی واقعیت است».[۵۸]
اندیشه‌های پلورالیستی به گفته‌ی خود او تحت تأثیر آموزه‌های عرفانی به خصوص تعالیم ابن عربی و اشعار مولانا در ذهن او جوانه زد و بعدها تحت تأثیر جان‌هیک پرورانده شد.
او پس از ارائه‌ تئوری قبض و بسط، آن را بسطی دیگر می‌دهد. با این توضیح که در قبض و بسط از طریق رابطه فهم متون دینی و فهم‌های غیردینی، امکان تکثر در فهم را مطرح می‌کند و بر سیلان این فهم‌ها تأکید دارد، اما دیدگاه‌های وی در کتاب «صراط‌های مستقیم» بیشتر بر صرف تکثری که در فهم‌ها وجود دارد استوار است.
سروش کلاً چند مبنای نظری برای کثرت‌گرایی در نظر می‌گیرد، اما آنچه به عنوان علّت ذکر می‌کند گاهی تنها فرضیه‌ای صرف است برای توضیح تکثرگرایی و گاهی هم برای استناد به سخن مولوی، ایشان پلورالیسم را به این شکل تبیین می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...