• الگوی تعامل قانونی:

در الگوی قانونی، تعاملات پلیس با آموزش و پرورش صرفا بر اساس قوانین و مقررات مصوب رسمی می باشد، واز طریق سلسله مراتب اداری دو سازمان ابلاغ می شود.در واقع این مدل منبعث از ساخت قدرت سیاسی و اداری دو نهاد می باشد که انجام تعامل را الزامی نموده است.

  • الگوی تعامل اختیاری

در این مدل، الزاما ت قانونی متمرکز یا غیر متمرکز در کار نیست، بلکه تعامل بر خواسته از نظرات، تمایلات و احساس تعهد و تکلیفی است که دو طرف(پلیس و مدیران و مربیان مسئولین آموزش و پرورش)احساس میکنند. بر این اساس سه نوع تعامل را در بخش تعامل اختیاری در سازمانی آموزش و پرورش ومدارس می توان نام برد، که عبارتند از: تعامل عاطفی، تعامل اجتماعی، تعامل بر مبنای مبادله.
تعامل پلیس با مدارس با رویکرد آگاه سازی
انجام امورات پلیسی با رویکرد جامعه محوری و آگاهسازی در مدارس، به کلی با انجام امورات پلیس سنتی متفاوت است. برپایه این رویکرد، ماموران پلیس برای اعمال قوانین و مقررات در مدارس حضور می یابند و هدفشان عکس العمل به وقایع مجرمانه نیست، بلکه هدف آنها حل مسائل است. مشارکت پلیس جامعه محور با مدارس همسو و در یک جهت می باشد. ماموران پلیس، نقش آگاه سازی، پیشگیری از جرایم و مداخله به هنگام را بر عهده دارند. با رویکرد آگاه سازی، ارتباط بین پلیس و مدارس ارزش بسیاری دارد و کیفیت آن مدام ارتقاء پیدا میکند. حضور پلیس در مدارس نشان وجود نا امنی نیست، بلکه شاخصی برای تضمین امنیت و سلامت و بهبود آموزش است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
با این رویکرد،حضور پلیس با خودرو در مقابل مدارس، دیگر نشانه وقوع حوادث تلخ و ناگوار نخواهد بود، بلکه حاکی از وقوع خوشایند است و با اجرای این رویکرد، تغییرات اساسی در نقش پلیس و ایجاد روابط اجتماعی با مردم و مدارس و حفظ نظم و امنیت بوجود خواهد آمد(اتکینسون،۱۳۸۵: ۱۴).
این تعامل پلیس با مدارس، در کل برای دستیابی به اهدافی مشترکی است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
رسیدگی به معضلات و مشکلات دانشآموزان مربوط به وقوع جرم و بی نظمی اجتماعی، گروه های خلاف کار و عوامل پخش مواد مخدر در مدارس و یا در اطراف آنها.
جلوگیری از وقوع جرایم علیه دانش آموزان در مدارس و محیطهای اطراف آن.
آگاه سازی دانش آموزان از اقدام های کیفری در صورت بروز جرایم از ناحیه آنها و جلوگیری از قربانی شدن و ترس از انجام جرم.
آگاه سازی دانش آموزان به نکات ایمنی و آشنا سازی آنان با قانون برای پیشگیری از قربانی شدن آنها.
آگاه سازی دانش آموزان ازجرایم و اجرای عدالت و تمرکز بر حل مجادلات دانشآموزی.
شناسایی نقاط ضعف و قوت و تعیین تغییرات ضروری در مدارس و مناطق اطراف آن برای کاهش میزان وقوع جرایم.
کاهش حوادثی همچون نزاع، تهدید، حمله، سرقت، زورگویی و حمل سلاح سرد.
دخالت دادن دانش آموزان در اجرای امور مربوط به پیشگیری از وقوع جرایم.
شناسایی دقیق تر دانشآموزانی که بیشتر در معرض خطر بروز مشکلات رفتاری هستند و بسترهای آسیب رسانی برای آنها فراهم تر است.
کمک به مدیران و کارکنان مدارس در پیشگیری از جرایم و اتخاذ تدابیر موثر.
در نهایت ایجاد مدارس امن و تربیت دانشآموزانی سالم و قانونمند در گرو همکاری و تعامل پلیس با مدارس و انجام مداخلات کارآمدتر میباشد(اتکینسون،۱۳۸۵: ۲۶).
برنامه های آگاه سازی پلیس برای دانش آموزان در مدارس
برنامه های آگاه سازی و آموزش پلیس در پیشگیری اجتماعی برای هر بخش از جامعه از اساسی ترین اجزای تعامل با آن بخش محسوب می شود. به همین منظور لازم است توجه ویژه ای به محورها و محتوای آموزشی کرد. در خصوص آموزش و آگاه سازی دانش آموزان، محتوای آموزشی عمدتا باید ناظر بر حل مسئله باشد، لذا شناخت مسایل و چگونگی رویارویی با آنها که بتوان با آگاهی و به کارگیری آنها موجب کاهش جرایم شد، برای تدوین متون آموزش بسیار مهم و پایهای به شمار میآید. به نظر می رسد پلیس با پرداختن به موضوعات زیر و آموزش آنها می تواند به حل بخشی از مسایل پیش روی جمعیت دانش آموزی و جوان کشور در پیشگیری از جرم موثر واقع شود. پلیس می تواند موارد زیر را به دانش آموزان بیاموزد:
قانون گرایی و نظم چه تاثیرات مثبت و عدم رعایت آن چه پیامدهای منفی بر آنها و جامعه دارد؟
بزهکاران چگونه در مسیر آنها می توانند قرار بگیرند و ترفند های آنها چیست ؟
چه بزه و جرمی دانش آموزان را بیشتر تهدید می کند و چگونه می توانند یک مدرسه امن داشته باشند؟
چگونه فرصت های جرم را برای مجرمان کاهش داده و هزینه آن را با لا ببرند ؟
چگونه پلیس را به موقع درجریان یک عمل مجرمانه به ویژه در مورد سرقت مواد مخدر و قتل ویا سایرجرایم قرار داد ؟
چه اقداماتی را برای حفاظت از اموال، خانه، اتومبیل و…را به کار گیرند؟
چگونه دیگر اعضای خانواده را نسبت به موارد امنیتی، آگاه وآموزش دهند ؟
در کمک رسانی به شهروندان در قبال مجرمان چه اقداماتی می توانند انجام دهند؟
چگونه وبا چه شیوه هایی در چه محدوده هایی در امور امنیت فردی و اجتما عی دخالت کنند و در چه مواردی و محدوده هایی از اقدام فردی اجتناب کنند؟
پدیده مشکوک چیست و چگونه باید به بررسی آن بپردازند و در چه مرحله ای بایستی مداخله و یا پلیس را مطلع کنند؟
در وضعیت ها وصحنه های متفاوت چگونه می توانند به یاری پلیس بشتابند؟
چگونه محله و منطقه مسکونی خود را ( بدون دخالت در زندگی خصوصی افراد) ضمن همکاری با دیگر همسایگان . پلیس امن نگه دارند؟
چگونه از محیط های جرم دوری کنند؟
چگونه از خود در برابر آزارها یا حمله، دفاع کنند و یا دیگران را مطلع کرده . کمک بخواهند؟
وسیله نقلیه خود را چگونه برانند، چه قوانینی را باید مدنظر داشته باشند و چگونه از آن مراقبت کنند؟
چگونه از طرد شدن کسانی که به هر دلیل به بزهکاری و تخلف دچار شده اند جلوگیری نمایند و به آنها به عنوان یک مجرم همیشگی ننگرند و رفتاری جذب کننده داشته باشند؟
چگونه دوستان، همسالان، برادران و خواهران خود را از غلتیدن در مسیر بزه و خلاف یا راهنمایی های آگاهانه دور کنند و چنانچه موفق نشدند از چه مقاماتی در مدرسه یا محل کار و یا پلیس کمک بخواهند؟
چگونه می توانند در امور مطالعاتی، تحقیقاتی و یا نظرسنجی های علمی به مدد پلیس بیایند؟
چگونه نظرها، انتقادها و طرح های خود و دیگران را به پلیس منعکس کنند؟
چگونه بر کار و رفتار پلیس نظارت کنند و تخلفات آنان را از چه طریقی و به کدام یک از بخش های پلیس گزارش کنند؟(همان،ص۲۵)
مبانی نظری تحقیق
هدف از تدوین یک چارچوب تئوریکی آنست که محقق از مطالعه دانشمندانی که در موضوع مورد تحقیق بررسی کردهاند، کمک بگیرد و بر اساس مطالعه آنها بداند که در تحقیق مورد نظرش به دنبال چه متغیرها و فرضیه هایی باید باشد. بنابراین چارچوب تئوریکی کمک میکند که مسأله و ابعاد آن تجزیه شود و ارتباط بین ابعاد مشخص گردد. لوییس کوزر معتقد است که کاربرد نظریه های جامعه شناسی در بررسی و تبیین پدیده های جامعه شناختی عمدتاٌ از دو نوع مربوط به هم تشکیل میشوند. اول آنکه نظریه ها محقق را متوجه میکنند که در جستجوی معرفت نظام یافته باید به دنبال چه چیزهایی بگردد و از چه چیزهایی اجتناب کند. در واقع یکی از موارد مهم استفاده از نظریهها و بکار بردن مجموعهای از مفاهیم مشتق از نظریه آن است که تحقیق را به سمت بررسی داده ها و پدیدههایی سوق میدهد که تا کنون در تاریکی مانده بودند. و دومین کاربرد نظریهها اینکه بعنوان ابزاری برای شروع بررسی های خاصاند که در بررسی مسایل خاص مربوط به تحلیل اجتماعی هنگامی بهترین نتیجه به دست میآید که نه از یک ابزار، بلکه از ابزارهای گوناگون استفاده کنیم. با توجه به اینکه تحقیق حاضر به دنبال بررسی نقش تعامل پلیس و آموزش و پرورش در پیشگیری از جرایم و تخلفات راهنمایی و رانندگی دانش آموزان است و به علت اعتقاد به وجود روابط پیچیده میان عوامل و پدیده‏های اجتماعی و به طور کلی پیچیدگی روابط میان پدیده‏های انسانی به رویکرد نظری واحدی تکیه نخواهد شد. بنابراین در ‏این تحقیق، تلاش خواهد شد تا از نظریه مبادله جرج هومنز و رویکرد نمایشی اروینگ گافمن استفاده شود. این دو رویکرد به این دلیل مورد استفاده قرار گرفته اند که اولاً برنامه های آگاه سازی پلیس در سطح مدارس در حکم نوعی تعامل و کنش متقابل با مدارس و دانش آموزان می باشد و این تعامل دارای اثرات متعددی است. از سوی دیگر، حضور پلیس در سطح مدارس و ارائه آموزش های لازم به دانش آموزان، موجب مدیریت بهتر و صحیح خود می شود که این مساله در رویکرد نمایشی گافمن به خوبی به تصویر کشیده شده است.
نظریه مبادله هومنز
اصولاً نظریه یادگیری اسکینر در طرح قضایای اساسی نظریه مبادله در جامعه‌شناسی نقش بسیار مهمی ایفاء کرده است، به گونه‌ای که هومنز[۳۰] خود را از پیروان اسکینر می‌داند، نقطه عزیمت نظریه اسکینر متکی بر این فرض است که رفتار (اعم از حیوانی یا انسانی) با توجه به نتایج آن شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد، اعمالی که از ارگانیزم سر می‌زند متأثر از محیط است و این تأثیرات به صورت محرک و انگیزه دوباره، ارگانیزم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حال اگر رفتاری، عوامل تقویت‌کننده مثبت یا منفی را به دنبال داشته باشد، احتمال تکرار آن بیشتر خواهد بود. اسکینر پس از سالها پژوهش درباره رفتار حیوان و انسان آثار«عوامل تقویت‌کننده» را در شکل‌گیری رفتار استنتاج نموده است(توسلی،۱۳۸۶: ۳۸۲).
هومنز با تکیه بر نظریه اسکینر معتقد است«هر رفتاری که پاداش بیشتری برای فرد به دنبال داشته باشد و یا آن فرد معتقد باشد که چنین پاداشی در انتظار اوست، احتمال اینکه آن رفتار از او سر بزند، بیشتر خواهد بود. طرفداران نظریه یادگیری جدید اجتماعی سعی دارند این نکته را روشن سازند که چگونه افراد در کنش متقابل به طور دو جانبه رفتار یکدیگر را تقویت می‌کنند و در نتیجه رفتار هماهنگ و مشابهی را به وجود می‌آورند»(همان: ۳۸۲).
به عقیده هومنز انسان همواره می‌کوشد تا رفتارهایی را که به پاداش منتهی می‌شود را در کنشهای متقابل جستجو کند. او از یک سو در جستجوی حداکثر سود یا بالاترین پاداش و از سوی دیگر در پی کاهش هزینه‌ها است. هومنز نتیجه می‌گیرد که این دقیقترین شیوه مطالعه رفتار موجودات است و در این خصوص چند قضیه را مطرح می‌کند(ریتزر،۱۳۸۳).
الف)قضیه موفقیت:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...