از تــــو بـخشــودن اســـت و بخشیدن

 
 

و زمن افـتادن اســــت و شــــــخشــــــیدن

 
 

مـن نیـــم هــــوشیـــار مستـــــم گـیر

 
 

مـن بلـخشیــــده‌ام تــــو دســــتـــــم گـیر[۵۸]

 

از تمام اینها که بگذریم سندی محکم‌تر از اولین سوره قرآن نمی‌توان یافت که خدای‌تعالی راه و روش دعاکردن را به بندگانش به‌خوبی آموخته است. سوره حمد ابتدا با سپاس و حمد خداوند شروع می‌شود و با ذکر «مالک یوم الدین»بودن و رحمان و رحیم‌بودن ذات باری‌تعالی ادامه می‌یابد و در نهایت از او طلب استعانت و یاری می‌شود. از خداوند رحمان و رحیم می‌خواهیم که ما را به راه راست هدایت فرماید و در گروه ضالین و مغضوبین قرار ندهد، بلکه در زمره کسانی قرار دهد که آنان را نعمت بخشیده و در لطف خاص خود قرار داده است، پس سوره حمد بهترین راهنما برای کسانی است که می‌خواهند با خدای خویش رازونیاز کنند و از او طلب حاجت کنند و به قرب معبود خویش نایل شوند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۸-۲٫ پرستش
واژه پرستش در فرهنگ معین این‌گونه معنی شده است: «ستایش، نیایش، نماز، طاعت، عبودیت پرستاری، مزمت، خدمتکاری بیمارداری، خدمت بیمار کردن.»[۵۹]
پرستش به‌معنای عبودیت و بندگی است و فرق آن با ستایش این است که ستایش؛ یعنی نیکویی گفتن و مدح، آفرین گویی بنابراین پرستش از ستایش بالاتر است و هدف از خلقت انسان هم چیزی جز عبودیت و پرستش نیست. «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون: جن و انسان را نیافریدیم مگر برای پرستش و عبادت».[۶۰]
با توجه به تفاوت بین ستایش و پرستش، یکی دیگر از اقسام دعا، اظهار پرستش و بندگی است، شریف‌ترین نوع دعا پرستش است؛ زیرا فرد در ضمن مناجات با حالتی خاشع و خاضع در برابر خالق خود می‌ایستد و با ناله و انابه دست نیاز به‌سوی او دراز می‌کند؛ عبدی که در برابر معبود، خود را فقیرترین و محتاج‌ترین فرد می‌نامد؛ خدای خود را در بلندترین جایگاه می‌خواند؛ در گفتگویی صمیمی و خصوصی خالصانه خدا را عبادت می‌کند و او را عاجزانه می‌پرستد و خویش را به سرچشمه آفرینش و مبدأ هستی نزدیک می‌کند.
«اگر به حق نزدیک شویم و با او انس بگیریم و مخلصانه با او سخن بگوییم او نیز با ما سخن می‌گوید و پاسخ می‌دهد و بر ما لطف می‌کند. دعاکردن عمل یک سویه نیست، بلکه درد دل گفتن و رازونیاز کردن با محبوبی است که می‌شنود و پاسخ می‌دهد. دعا سرود کمال و جمال حق و حکایت دلدادگی و ارادت عبد است. عبد عارف چون حق را کامل می‌داند، او را می‌ستاید، چون جمیلش می‌بیند؛ او را مدح می‌گوید، نه چون فقط به او محتاج است؛ او را می‌پرستد، چون او را شایسته پرستش می‌یابد.»[۶۱]
۱-۸-۲-۱٫ اظهار پرستش و بندگی در ادعیه شیعه
در تمام دعاهای مأثور از اهل‌بیت و نیز مناجات‌های عارفان و حتی در نیایش‌های خصوصی افراد دیگر مشاهده کرد. برای مثال در دعای جوشن کبیر خدا را با۱۰۰ اسم صدا می‌زنیم و از او می‌خواهیم ما را از عذاب آتش برهاند، این صدا زدن‌ها و یادکردن‌های اسماء الهی، سرود بندگی هر انسان شیفته‌ای است که خدا را می‌پرستد و چه شیرین است لحظه‌ای که عاشق، معشوقش را با نام می‌خواند. در دیگر دعاها نظیر دعای کمیل، ابوحمزه ثمالی و مناجات خمس عشر، اظهار عبودیت و بندگی عارفانه را می‌بینیم که در ضمن ستودن، به پرستش خالصانه یکتای بی‌نیاز می‌پردازد و اوج عبادت و دلدادگی را به تصویر می‌کشد: «اللهم عظم سلطانک و علا مکانک و خفی مکرک و ظهر امرک و غلب قهرک و جرت قدرتک و لا یمکن الفرار من حکومتک؛ اللهم لا اجد لذنوبی غافرا و لا یحتاجی ساترا و لا لشئ من عملی القبیح بالحسن مبدلا غیرک، لا اله الا انت سبحانک و بحمدک: خدایا بزرگ است سلطنت تو و برتر و بلند است مقام تو و پنهان است تدبیر تو و آشکار است فرمان تو و چیره است قهر تو و قدرت و نیرویت نافذاست و گریز از تحت حکومت تو ممکن نیست خدایا نیابم برای گناهانم آمرزنده‌ای و نه برای کارهای زشتم پرده پوشی و نه کسی را که عمل زشت مرا به کار نیک تبدیل کند جز تو معبودی نیست منزهی تو و به سپاس تو مشغولم.»[۶۲]
در این فراز از دعای کمیل امام علی(علیه‌السلام) چه خاشعانه خدای خویش را خطاب قرار می‌دهد و او را قدرت بی‌منتها و نیروی مطلق می‌داند؛ چنین شخصی که این‌گونه خدای خویش را می‎ستاید، به‌یقین ایمان دارد و ضمن پرستش و عبادت او، از او طلب آمرزش می‌کند و نهایت بندگی خویش را آن زمان اقرار می‌کند که می‌گوید معبودی جز تو نیست و تو منزه و پاکی و من به سپاس تو مشغولم.
امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای ابوحمزه ثمالی هنگامی که با معبود خویش لب به سخن می‌گشاید، او را تنها کسی می‌داند که شایسته پرستش است: «بک عرفتک و انت ذللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم ادرما انت الحمد الله الذی ادعوه فیجیبنی و ان کنت بطئیاحین یدعونی و الحمد الله الذی اسئله فیعطینی و ان کنت بخیلا حین یستقرضنی و… به وسیله تو شناختم تو را و تو مرا راهنمایی کردی بر خودت و به‌سوی خود خواندی و اگر تو نبودی من ندانستم که تو کیستی؛ ستایش خدایی را که می‌خوانمش و پاسخم دهد و اگر من به‌کندی خوانمش، در این هنگام مرا بدرگاهش فراخواند و ستایش خدای را که می‌خوانم او را عطایم کند و اگرچه بخل ورزم هنگامی که از من چیزی قرض خواهد و … .»[۶۳]
امام در نهایت خاکساری با خدای خویش نیایش می‌کند و با تمام وجودش و از صمیم قلبش خدا را عبادت و پرستش می‌کند و او را منشأ شناخت و هدایت خود می‌داند و عاجزانه از او طلب یاری می‌کند. امام سجاد درمناجات خمس عشره در مناجات الاولی مناجات التائبین می‌فرماید: «الهی البستنی الخطایا ثوب مذلتی و جللنی التباعد منک لباس مسکنتی و امات قلبی عظیم جنایتی فاحیه بتوبه منک یا املی و بغیتی و یاسولی و منیتی فو عزتک ما اجد لذنوبی سواک غافرا و لا اری بکسری غیرک جابرا و قدخضعت بالانابه الیک و عنوت با الاستکانه لدیک فان طردتنی من بابک فبمن الوذ و ان رددتنی عن جنابک فبمن اعوذ فوا استفاه من خجلتی و افتضاحی و والهفاه من سوء عملی و اجتراحی: خداوندا خطاها جامه خواریم در برم کرده و دوری از تو بر من پوشش و روپوش بیچارگی خودم افکنده و جنایت بزرگ من دلم را به مرگ کشیده، پس به پذیرش توبه از طرف خود زنده کن و ای آرمانم و مطلوبم و ای خواسته و آرزویم، پس سوگند به عزت تو نیابم برای گناهانم جز تو آمرزنده‌ای و از شکست خود چاره‌ای غیر از تو نمی‌بینم و به تحقیق من به بازگشت به‌سوی تو فروتن شدم و خوارم که بدرگاهت نشستم، پس اگر از درگاهت مرا برانی به که پناه برم و اگر مرا از آستانت برگردانی به چه کسی پناه ببرم؛ دریغا از شرمساریم و رسواییم و افسوس از بدکرداری و آلودگی‌ام.»[۶۴]
در واژگان این فراز از دعا، حالت انکسار و شکستگی بنده و اظهار بزرگی رب موج می‌زند و انسان معنای درست بندگی را به وضوح درک می‌کند و در می‌یابد تنها باید به درگاه ربوبی حق‌تعالی استغاثه کرد و پیشانی فروتنی را به خاک سایید و فقط از او طلب باری کرد. با تأمل در فرازی از مناجات‌العارفین خمس عشره که در ادامه می‌آوریم، می‌توانیم بندگی و عبودیت عبد را دریابیم: «الهی قصرت الالسن عن بلوغ ثنائک کما یلیق بجلالک و عجزت العقول عن ادراک کنه جمالک و انحسرت الابصار دون النظر الی سبحات وجهک و لم تجعل یلخلق طریقا الی معرفتک الا بالعجز عن معرفتک: خداوندا! زبان‌ها از رسایی ستایش تو که شایسته جلالت باشد کوتاه است و عقل‌ها و خردها از ادراک جمالت عاجزند و دیده‌ها از نزدیکی به انوار جمالت خسته و نابینا به جلوه هایت و بر مردم راهی به سوی شناخت خودت مقرر نکردی جز به درماندگی از شناخت تو.»[۶۵]
امام عارفان اقرار به عجز و ناتوانی و پرستش معشوق را به نهایت می‌رساند و اذعان می‌فرماید که نه زبان شایستگی ستایش و پرستش پرورگار را دارد و نه عقل‌ها توان درک جمال و زیبایی ارباب خود را دارند و نه چشم‌ها توانایی دیدن جلوه‌های حق را دارند و این چیزی نیست جز اقرار به بندگی و اطاعت و پرستیدن خالق بی‌همتا.
و نیز رجوع شود به مناجات‌الذاکرین خمس عشره که می‌فرماید: «خدایا اگر واجب نبود از پذیرش دستورت هر آینه منزهت می‌دانستم که نامت را به زبان آرم، نه آنکه ذکری که از تو کنم به اندازه من است نه به اندازه تو٬ آیا با چه اندازه قدر من برسد تا محلی برای تقدیس تو مقرر دارم و… خدایا به تو باخته شدند دل‌های شیفته و سرگردان و بر شناسایی تو اتفاق و جمع کردند خردهای مختلف، پس مطمئن شوند دل‌ها، جزء یاد تو آرام نشود خاطرها، جز هنگام یقین به تو، تویی تسبیح شده در هر جا و پرستیده شده در هر مکان و زمان.» [۶۶]
۱-۸-۲-۲٫ اظهار پرستش و بندگی در مناجات‌های شاعران
اینک ببینیم چگونه شعرای ما بندگی و پرستش باری‌تعالی را با زبان شعر بیان کرده‌اند. مولوی می‌گوید:

 

کـــارگــاه صنـــع حــق چون نیستیست

 
 

جــز معــــطل در جـــــهان هـــست کیسـت

 
 

یـاد ده مـا را ســخــــن‌هــــای دقــــیـق

 
 

کـــه تـــو را رحم آورد آن ای رفـــــیـــــق

 
 

هم دعــــــا از تـــو اجــابـــت هم ز تو

 
 

ایمــنی از تـــــو مهـــــابـــت هــــم ز تـــو

 
 

گــــــر خطـــا گفتیم اصلاحـش تو کن

 
 

مصـلحی تــــو ای تو ســــــلطان ســــــخن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...