طرح های پژوهشی انجام شده درباره : بررسی تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی در حوزه ... |
درمان به شیوه شناختی، مستلزم صرف وقت زیاد بیمار در خارج از درمانگاه روان درمانی است. بدین لحاظ در پایان هر جلسه تکالیف و تمریناتی برای بیمار مشخص می گردد. بیمار باید به تمریناتی بپردازد که نشانه های باورهای غیر منطقی او را دگرگون می سازد. راهی برای این کار، تهیه جدولی است که شناخت های منفی در یک ستون و واکنش های منطقی در ستون دیگر آن درج شود. جدول شماره یک(در صفحه بعد) نمونه ای از جدول مورد نظر را به نمایش گذاشته است .[۱۲۵]
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
جدول شماره ۱ | ||
گرفتاری | دلایل بیمار | روش درمانی |
۱- ناخشنودی | - از چیزی لذت نمی برم . دلیلی برای شادی نمی بینم . کار و فعالیت بی معناست . |
یادداشت لحظات خوش زندگی مقابله با افکار ضد شادی در نظر گرفتن معنا برای هدف ها . |
۲- مبالغه درباره فشارها، گرفتاریها و توقعات | به شدت زیر فشار هستم. آن قدر کار دارم که به هیچ کدام از آن ها نمی توانم برسم. |
تصمیم گیری درباره مساله. الف) کارهایتان را فهرست کنید. ب) اولویت ها را در نظر بگیرید. ج) کارهای انجام شده را در نظر بگیرید. تصویر کردن موفقیتهای گذشته در ذهن.[۱۲۶] |
۲-۳٫ شباهتها و تفاوتهای درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری الیس و شناخت درمانی بک
شباهتهای بسیاری بین این دو نظریه ( عقلانی-هیجانی-عاطفی الیس و شناخت درمانی بک) وجود دارد. بسیاری از فرض های اساسی آن ها شبیه هم دیگر هستند. این دو نظریه به شیوه های مختلفی یک دیگر را کامل می کنند. هر دو نظریه ، اظهار می دارند که در فرایند تفکر افراد، اختلال وجود دارد؛ و این امر باعث عدم انطباق آن با واقعیت بیرونی می شود. حوزه های این باور ها خیلی شبیه به هم هستند. آن ها، همگی بر ارزش گذاردن روی شخص و دیگران و یا بر بد جلوه دادن، تاکید دارند.
تفاوت این دو رویکرد، در تاکید آن ها بر رابطه درمانی است.” الیس"، درمان گر را در درجه اول آموزگار می داند و تصور نمی کند رابطه شخصی و صمیمانه با درمان جو ضرورت داشته باشد. شیوه الیس، رهنمودی، چالشی و مستقیم است. درمان گر، مراجع را بدون شرط می پذیرد، اما می کوشد تا نقش حامی والدگونه را ایفا نکند. در مقابل"بک"، تاکید می کند که کیفیت رابطه درمانی، برای کار بست درمان شناختی اهمیت دارد. مشاوره موفقیت آمیز، به خصوصیات خوشایند درمان گر مانند صمیمیت واقعی، همدلی صادقانه، پذیرش بدون قضاوت و توانایی ایجاد اعتماد در درمان جو متکی است.[۱۲۷]
۲-۴٫ نقد و بررسی مبنای فلسفی نظریه “الیس” و “بک” با آموزه های دینی
از آن جایی که زیر بنای فکری و فلسفی دو نظریه روان شناس آمریکایی"آلبرت الیس” و “آرون بک” به فلسفه رواقی و به خصوص حوزه اخلاقی این مذهب بر می گردد، لذا این ضرورت احساس می شود که قبل از نقد و بررسی تطبیقی تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی از منظر قرآن، به برخی امور اخلاقی این مذهب اشاره ای داشته باشیم و بعد به فراخور گنجایش، آن را با آموزه های دین اسلام مقایسه کنیم.
۲-۴-۱٫ مبانی نظری امور اخلاقی رواقیون
رواقیان را از آن رو رواقی گفته اند که حوزه (درس فلسفه) ایشان در یکی از شهرهای شهر آتن، منعقد می شد.[۱۲۸] مذهب رواقی به علت تاریخ طولانی آن و رخ دادن دگرگونی هایی در نظریات رواقیون، به سه دوره تقسیم شده است: رواقیون قدیم(قرن چهارم قبل از میلاد)، رواقیون متوسطه(قرن دوم و سوم قبل از میلاد) و رواقیون امپراتوری روم(متاخر)تقسیم می شود؛ که این سه حوزه در برخی اصول با هم متفق و در برخی از اصول عقاید رواقی، مختلف القول هستند و هر چه به نهایت این مکتب نزدیک تر می شویم؛ گرایش به تعالیم اخلاقی و تاکید بر جنبه عملی فلسفه بیشتر نمایان می گردد.[۱۲۹] برخی اصولهای نظری مشترک اخلاق این فلسفه عبارت است از این که:
انسان، عالم صغیر است و جسم و روح او پاره ای از عالم کبیر می باشد؛ و لذا انسان به ناچار باید از قوانین طبیعت پیروی کند(شعار مشهور رواقی، زندگی بر وفق طبیعت است و معتقد هستند که هر چیزی بالضروره مطیع قانون طبیعت است) و چون در عالم کبیر، طبیعت محکوم به عقل کل[۱۳۰] است که داخل وجود اوست؛ انسان هم باید عقل را حاکم بر اعمال خود بداند. پس عمل نیک و فضلیت آن است که با عقل سازگار باشد؛ [۱۳۱] بنابراین، انسان باید نفسانیات را که از حکم عقل منحرف می شوند از خود دور کند و سکون خاطر را رها ننموده و تاخیر به خود راه ندهد. اگر چنین کرد و نفس را مغلوب عقل نمود، فاعل مختار خواهد بود(بنا بر نظر رواقیان، هیچ فعلی فی نفسه شر و مستوجب توبیخ نیست؛ آنچه فعل را شر می سازد، قصد و نیت، یعنی وضع اخلاقی فاعلی است که فعل از او سرمی زند). لذا آنان معتقد هستند که امور خارجی در آزادی و اختیار و خوشی و سعادت انسان تاثیری ندارد و خوشی، امری درونی است یعنی به خرسندی خاطر است و هر چه خود را از علائق بیشتر رهایی دهد، وارسته تر خواهد بود؛ و اهتمام در وارستگی و آزادی چنان برای انسان واجب است که جهت استخلاص از قیود و ناملایمات به خودکشی هم اگر محتاج شود، باک نیست. رواقیان، جز به پیروی طبیعت(رواقیون، علم و ادراکات را مستقیما ناشی از حس و حواس ظاهری می دانستند،) یا عقل هیچ امر دیگری را قابل اعتنا و اندیشه نمی دانستند[۱۳۲] و بر آن بودند که باید به عقل اکتفا کرد، عقل را جانشین هر امر دیگری ساخت، ماسوای آن را بیرون راند و فضیلت را تنها در عقل دانست.
اپیکتتوس[۱۳۳]( در حدود ۵۰-۱۳۸ میلادی ) ، فیلسوف حوزه رواقی متاخر، بر این عقیده بود که ماهیت خیر و شر (امور) در طرز تلقی اراده قرار دارد و اراده است که در اختیار آدمی قرار می گیرد، زیرا اراده می تواند بر خود تسلط یابد، اما هیچ چیز دیگری نمی تواند بر آن مسلط شود. احساس اختیار در آیین اپیکتتوس، با ذوق دینی مقارن بود؛ یعنی انسان را به سبب ارتباط خاص او با خدا مختار می شمرد. می گفت انسان بدان سبب مختار است که از جمله اجزاء اصلی طبیعت که سائر اجزاء جملگی برای آن ها پدید آمده است، به شمار می آید و چون جزء اصلی است مانند اجزاء دیگر تنها به منزله یکی از آثار صنع خدا نیست، بلکه قطعه ای از خداست و از همین رو نخواسته که انسان را تابع خود نگه دارد، بلکه او را به او واگذاشته است. بنابراین،سعادت نیز از نظر اپیکتتوس، وابسته است به اراده فرد، اندیشه های فرد درباره اشیاء و استفاده هایی که فرد از اندیشه های خود می کند.[۱۳۴]
نقد و بررسی کلی اصول اخلاقی مکتب رواقیون با آموزه های دین اسلام، از حوزه این پایان نامه خارج است و پایان نامه دیگری را می طلبد. اما آن چه بیشتر از همه در این مکتب جلوه نمایی می کند، عقل و اراده است که بنا بر گفته آنان به تنهایی می تواند سعادت فرد را فراهم آورد. بنابراین، به فراخور گنجایش، اشاره ای مختصر به دو مبحث(عقل و اراده) در آموزه های دین اسلام می شود:
۲-۴-۲٫ جایگاه عقل و اراده در آموزه های دین اسلام
در فرهنگ قرآن، عقل به منزله چشم دیگری است که مایه بصیرت نفس، نسبت به حقایق برتر است؛ اما در فرهنگ اهل طبیعت، عقل به منزله عینک و یا سمعک برای چشم و گوش مادی است؛ یعنی عقل هرگز حقیقت جدیدی را ادراک نمی کند، بلکه همان ابزار مادی، تنها واسطه و وسیله ای برای ادراک بهتر امور مادی است بدون آن که حقیقتی، افزون بر آن چه از طریق حس تحصیل شده، کشف کند. قرآن کریم در موارد گوناگون، مجادلات مدعیان اصالت ماده را با انبیاء بازگو کرده و روش و شیوه اندیشه و شناخت آنان را که روش و شناختی حسی است، مشخص می سازد. در سوره مبارکه “جاثیه” نیز به نقل از کسانی که معتقد هستند جز زندگی دنیوی چیزی نیست و جز روزگار، مبدا فاعلی دیگری آن ها را نمی میراند، آمده است:
“وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ"(سوره جاثیه،آیه۲۵)؛ و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، دلیلى در برابر آن ندارند جز اینکه مىگویند: «اگر راست مىگویید پدران ما را (زنده کنید) و بیاورید (تا گواهى دهند).
یعنی کفار توجه نداشتند که زندگی مردگان آن ها که مورد ادعای پیامبران است، مربوط به آخرت یعنی نشئه ای که قابل احساس مادی نیست، خواهد بود. لذا قرآن کریم، درباره شناخت و علم این گروه می فرماید:
“یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ"(سوره روم، آیه ۷)؛ آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!
لذا، کفار تنها به حس و روش حسی در شناخت قایل هستند و عقل را چیزی جز وسیله ادراک بهتر حواس نمی دانند. در سوره مبارکه “نجم” نیز ضمن فرمان اعراض از این گروه به اندکی و خردی علم و محدوده دانش آنها اشاره نموده و می فرماید:
” فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا(۲۹) ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ …."(۳۰)( سوره نجم ، آیات ۳۰-۲۹)؛ حال که چنین است از کسى که از یاد ما روى مىگرداند و جز زندگى مادى دنیا را نمىطلبد، اعراض کن! این آخرین حدّ آگاهى آنهاست.
و در واقع، این افراد به دلیل محدودیت در دانش است که وقتی کلام از قیامت به میان می آید، خواهان مشاهده حسی آن هستند و وقتی سخن از پروردگار می رود، طالب دیدار مادی او می شوند[۱۳۵] و هنگامی که کلامی از وحی و نبوت مطرح می شود، به دنبال احساس ظاهری ملائکه یا دریافت اوراق وحی توسط همگان[۱۳۶] و لااقل اشراف طایف و مکه[۱۳۷] هستند.[۱۳۸]
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 03:57:00 ب.ظ ]
|