کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



جستجو


 



۳ـ۱ـ۳ تئاتر اپیک (روایی) و بیگانه‌سازی
تبلور مبانیِ شکل‌گیریِ جریان فکری تئاتر اپیک، در رابطه دوستانه و عمیق میان بنیامین و برشت عیان شد. نقد رادیکالِ برشت به تئاتر بورژوازی، نوع نگرش آن به جهان مدرن و صحنه مدرن و نیز بازنمایی صرف واقعیت به شکل ناتورالیستی آن تماشاگر و انسانِ مدرن را از قرار گرفتن در پیوستار میل به سوی حقیقت دور کردن است. برشت تئاتر اپیک را در مقابل تئاتر ارسطویی می‌داند. البته لازم به ذکر است که تئاتر اپیک در برابر کلیتِ تئاتر ارسطویی قرار نمی‌گیرد، بلکه برشت رویِ دو مفهوم بنیادین و تأثیرگذار «غرقه‌شدن» و «کاتارسیس» تأکید می‌کند که در نمایشنامه‌های کلاسیک تماشاگران را در وضعیت انفعالی قرار داده و به عبارت دیگر اجازه تبادل و رابطه‌ای پویا و درگیرانه را از او می‌گیرد. «بیگانه‌سازی» و «فاصله‌گذاری» در مقابل مفاهیمی هستند که برشت در تئاتر اپیک مطرح می‌کند تا تماشاگر مدرن به سوژه‌ای فعال تبدیل شود.
تئاتر اپیک، در راستایِ پروژ‌ه‌ای سیاسی ـ‌ اجتماعی بود که طبق آن توده‌های مردمی که به میانجیِ تئاتر تبدیل به تماشاگر تئاتر می‌شوند، علاوه بر آن تبدیل به کنشگرانی در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی شوند. این‌گونه نگرش برشت در برابر کارکرد ضد تاریخی تئاتر بورژوازی می‌ایستاد و نیز با فعال‌ کردن تماشاگر، او را از انسانِ یک جامعه مصرفی به یک تصمیم‌گیرِ جامعه انسانی بدل می‌کرد.
مقاله «تئاتر اپیک چیست؟» نوشته بنیامین، نتیجه رویارویی او با برشت بود. از نظر بنیامین تئاتر اپیک «محصول تخیل تاریخی است» (اشتاین مقدمه میچل، ۱۳۸۲: ۱۶). منظر بنیامین تا حدود بسیاری هم‌راستا با منظر برشت بود و هر دو مسائلی چون تاریخ، امر کهن، جایگاه عقل انتقادی، بازنماییِ امر اسطوره‌ای، دگرگونیِ مفاهیم و جایگاه نویسنده مدرن و نیز صحنه نوینِ تئاتر مدرن را به چالشی اساسی کشاندند. نمونه بسیار واضحِ تلاش‌ها و دستاوردهای برشت در این زمینه،‌ اقدام او در بازنویسی و یا به اصطلاحِ خود برشت «سرقت ادبیِ»[۵۱] بود. در این زمینه برشت نمایشنامه‌هایی از شکسپیر و کریستوفر مارلو را مورد بازخوانی و بازنویسی قرار داد و البته باید عنوان کرد که وی نمایشنامه آنتیگونه نوشته سوفوکل را در ۱۹۴۸ مورد بازخوانی قرار داد و به صحنه برد. هدف برشت از این کار طرح، این پرسش اساسی است که «رویدادهای تاریخی و تفسیرشان، چنان‌چه فرآیندهای تاریخی مجدداً ارزیابی شوند، به چیزی متفاوت تبدیل می‌شوند، یا دست‌کم متفاوت یا متمایز با آن رویداد‌ها به نظر خواهند رسید» (همان). در دستگاهِ فکریِ بنیامین می‌توان این کار را تا حدودی، قسمی از ترجمه به شمار آورد که در فصل بعدی در باب ترجمه سنت، میراث و یا ترجمه اساطیر به فراخور زمان و منظر یک نمایشنامه‌نویس و یا ضرورت‌های تاریخی بحث خواهد شد.
تئاتر اپیک از نظر بنیامین معطوف به «تغییر» است. تغییر در دیدگاه نویسنده و زاویه دید او، تغییر در جایگاه تماشاگر و اتخاذ ژستی انتقادی‌تر و پویاتر و نیز به‌طور کلی تغییر در ساحت و ساختار صحنه مدرن که به‌واسطه تئاتر ارسطویی، تئاتر بورژوازی و تئاتر ناتورالیستیِ قرن نوزدهمی به ثبات و انجمادی حاصل فرمولیزه‌کردن و لا‌یتغّیر انگاشتن سویه تاریخی و اسطوره‌ای بدل شده است.
«هیچ چیز لذت‌بخش‌تر از لمیدن روی یک مبل راحتی و خواندن رمان نیست». این عبارت، گفته یکی از راویان قرن نوزدهم است. این عبارت به آرامش و رخوتی اشاره دارد که به خواننده در اثر خواندن داستان و روایتی دست می‌دهد. تصویر معمول از کسی که به دیدنِ اجرایی از یک تئاتر نشسته است، بر خلاف این است. شخصی را در ذهن تصور کنید که با تمام تار و پودش، کنشِ‌ نمایشی را پی می‌گیرد و در آن غرقه می‌شود. مفهومِ تئاتر اپیک، که از برشت به عنوان نظریه‌پرداز بوطیقای تئاتری برخاسته است، بیش از هر چیز نشان می‌دهد که این تئاتر تمایل به داشتن تماشاگری دارد که با خیال راحت نشسته باشد و بدون هیچ فشاری کنشِ تئاتری را دنبال کند. یقیناً این مخاطب همواره در قالب حضور جمعی ظاهر می‌شود و متفاوت است از آن مخاطبی که در گوشه‌ای با متنش تنهاست.
(بنیامین، ۱۹۶۸: ۱۴۷).
محور نقد نظری و عملی بنیامین و برشت، برخاسته از نقدی است که هر دو آنان به تعریف (و یا شاید تحریف) تاریخ از سوی نظام سلطه‌ای است که صرفاً بازنمایی سویه واقعیِ امور را می‌پسندد و به هیچ‌گونه دخالت نظری در هسته امر واقعیِ تاریخ و امر کهن علاقه‌ای نشان نمی‌دهد. تئاتر اپیک، بازنمایی امر واقعی را طرد و آن را فریبی بیش نمی‌داند. جهان مبتنی بر عقلانیت ابزاری و فایده‌باوری در پی آن است تا تاریخ، سنت و اسطوره را تحت عنوان تاریخ در آورد و بدان خصلتی تغییر‌ناپذیر ببخشد و در نتیجه با نگرشی صرفاً مبتنی بر بازنمایی صرف با آن برخورد می‌کند. تئاتر اپیک در صدد تاکید کردن، کشف و نشان دادن همان حفره‌ها و سویه‌های پنهان مانده‌ای است که عقل مدرن برای بقایِ خود و سلطه خود از نمایش آن می‌پرهیزد و گسست‌ها را هم‌پوشانی می‌کند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

والتر بنیامین در مقاله «هنر در عصر بازتولیدپذیریِ تکنیکیِ آن»، یکی از تبعات بازتولید‌پذیریِ یک اثر هنری آیینی را از بین رفتن هاله مقدس و به تبع آن از بین رفتن فاصله‌ آن با مخاطب از طریق تکثّر اثر است. همین مفهوم فاصله، در نظام تئاتریِ برشت به گونه‌ای دیگر پردازش می‌شود و برشت مفهوم «فاصله‌گذاری» را پی‌ریزی می‌کند. هدف هر دو آنان خیزی بود در راستایِ توده‌ای کردن هنر و خروج از انفعالِ سوژه‌هایی که سرمایه‌‌داری و علم پوزیتیویستی آن‌ها را در بلعیده است. پیشنهاد بنیامین و برشت، محور قرار دادن تاریخ به جای دوره معاصر است چرا که اکنونِ زیستیِ ما ریشه در تاریخی دارد که باید با نقدی رادیکال و رهایی‌بخش و موشکافانه، حفره‌هایش را شناخت و طرحی برای رستگاری آن ریخت.
هدف تئاتر اپیک این است که «صحنه نمایش را از شور و حرارتی که از محتوای طرح اصلی گرفته شده است، خالی کند». به همین منظور انگشت‌گذاشتن روی یک روایت قدیمی نسبت به یک داستان جدید، مناسب‌تر به نظر می‌رسد. برشت این پرسش را پیش می‌کشد که آیا تئاتر اپیک نباید رخدادهایی را برگزیند که به گوش مخاطب آشنا باشند؟ تئاتر اپیک در صدد ایجاد پیوندی با طرح[۵۲] است به سان رابطه‌ای که معلم باله با نوآموزش دارد: اولین کار شل کردن مفاصل تا سر حد امکان.
(همان: ۱۴۸).
نگارنده معتقد است پی‌گیریِ اندیشه بنیامین در بازخوانیِ اسطوره‌های کهن، فارغ از این‌که جایگاه آن را درون نظام سلطه‌محور اکنونِ تاریخی مورد ارزیابی مورد تحلیل قرار دهد؛ با منظری دیالکتیکی، اسطوره را درون شبکه پیچیده سیاسی مدرن بازنماییِ انتقادی می‌کند. در این ژست دیالکتیکی، نویسنده به مثابه سوژه مدرن، نگره و چشم‌انداز خود را به جایگاه اسطوره و نیز «فردیتِ از دست‌رفته» انسان معاصر در یک بستر سیاسی به چالش می‌کشد. در فصل بعد در نظر دارم اسطوره و امر کهن که خود در یک شبکه متشکل از باورها، سیاست‌ها و تقابل‌ها معنادار می‌شد را در اکنونِ تاریخی که عقلانیت ابزاری و روح مسلط سرمایه‌داری در حال فرو بلعیدن فردیتِ انسان‌ها، سلطه افسارگسیخته بر طبیعت و صرفاً بازنمایی واقعیت موجود است؛ به میانجیِ تفکر انتقادی بنیامین و در برخی موارد به میانجی آرای مکتب فرانکفورت که در این بینش با او هم‌سو هستند، شرح و توضیح دهم.
فصل چهارم
یافته‌ها و بحث
همان‌گونه که در نوشته‌های پیشین شرح داده شد، مدرنیته نوعی پوست‌اندازی در جهان زیستی و اندیشه‌ای انسان به حساب می‌آید. خیزش‌های بنیان‌براندازِ تفکر مدرن از قرن هفدهم به بعد جهشی محسوب می‌شوند که تا پیش از آن زمان هرگز بدین‌گونه ساحت تفکر را دچار تنش و آشوب نکرده بود. مدرنیته از سویی به دوران حاصل از روشنگری اطلاق می‌شود که در آن تفکر بشری بر خود و قابلیت‌ها و محدودیت‌های ذهنش آگاه شد و نظامی فلسفی بر اساس آرمان‌های مبتنی بر فهم و نیازهای خود را پایه‌گذاری کرد. لذا در این دوره انسان محور فهم و اعتبار شد.
انسان دوره مدرن پی برد که حکمت‌های فراتر از جهان او، از ذهن و حدود و ثغور عقلش خارج‌اند، لذا پس از کشمکش‌های گاه نظری، عملی و حتی خون‌بار ناگزیر از سکوت در برابر اموری شد که نمی‌تواند به طور دقیق به آن‌ها بیندیشد. دکارت با شک دستوری خود و طرح «من می‌اندیشم، پس هستم» اندیشه و ذهن انسان را محور برون‌رفت از تردید بر واقعیت دانست و در نتیجه اصالت واقعیت را به ذهن انسان داد. در ادامه کانت و انقلاب کپرنیکی او، به شکلی ظریف تکمیل‌کننده پروسه تبدیل‌شدن انسان به خدای خود بود. انسان با تکیه به فلسفه کانت صورت‌بندیِ شکلی از بلوغ را تجربه کرد که پیش از آن تجربه نکرده بود. از سوی دیگر متفکران پس از کانت آزادی و آگاهی را در این ظرف بلوغ انسانی و اندیشه خود بنیاد ریختند تا حسرت صدها ساله بشر را به سپیده‌دمان آزادی پیوند دهند و انسان را از زیر یوغ هرگونه چشمِ سوم (سوژه ناظر) بیرون از خود خلاص کنند. این زمینه باعث شد، مفاهیمی که انسان با آنها درگیر بود کاملاً تغییر کنند. اخلاق، اقتصاد، جامعه، سیاست، علم و هنر سراسر معنایی تازه یابند و به راهی جدید روند. آزادی دیگر معنای پیش را نداشت بلکه از گوهری آسمانی به پدیده‌ای زمینی و قابل تعریف تبدیل شده بود. انقلاب‌ مردم فرانسه از دید بسیاری از اندیشمندانِ آن دوره واجد چنین خصلتی و دستاورد حقیقی آن زمان بود. این تحول آغاز تضاد انسان با مفاهیم برای بهتر کردن دنیا و کشمکش برای تعریف نوع زیستش بود. از اینجا می‌توان گفت که مدرنیته نوعی شیوه زیستن و تجربه کردن زندگی به شمار می‌آید که از تحولات صنعتی شدن، شهر نشینی و تفکیک حوزه دینی از غیر دینی ناشی شده است و مشخصات آن عبارت است از فروپاشی اصلاح‌گری، پراکندگی و تحولات سریع و ناماندگاری و نا‌امنی؛ و همچنین همراه است با ادراک‌ تازه‌ای از زمان و مکان: سرعت، تحرک، ارتباطات، سفر، دینامیسم، آشوب و دگرگونی فرهنگی.
مدرنیته، با عبور از نگرش اسطوره‌ای، مبتنی بر اصولی شفاف و دست‌یاب برای عقلانیت و تعریف در حدود فهم جمعی و اخلاق و عرف اجتماعی بنا شده است. در چنین فضایی که محصول تام و تمامِ مدرنیته است؛ تنش‌هایِ رادیکالی میان امر نسبی (نسبیّت) و امر مطلق شکل می‌گیرد، شکلی از گفت‌وگویِ برسازنده و یا به‌عبارتی دیگر: دیالوگِ دیالکتیکال. دیگر گفت‌وگو بین مطلق و انسان خطاکار (آن‌طور که در آیین و اسطوره‌ها حتی از جنس نمایش‌گرانه می‌دیدیم) نیست، بلکه گفت‌و‌گو بین جامعه انسانی و محصول تضاد اخلاقیاتی است که معطوف به بهبود این جهان است. ادبیات دراماتیک (تئاتر) با تمام اوصافی که از آن می‌شناسیم و با نوع تطورش در تاریخ بشری، هم دوش چنین تحولی شکل گرفته و رشد کرده است.
تبارشناسیِ چنین دغدغه‌هایی به طور حتم قابل ردیابی در یونان باستان و تراژدی‌های آن دوران است. زمانی‌که تراژدی‌نویسان یونانی با شکلی مترقی‌تر از جغرافیا و مکان زیستی با عنوان «دولتشهر» به‌مثابه عرصه درگیری مردمان با باورهای پیشا‌تعقّلیِ خویش و قانون مدوّن و مدرنِ دموکراسی آتنی مواجه بودند، اما این مواجهه در دوران پساروشنگری با تفاوتهایی، در بستر متروپولیس‌هایِ جدید شکل می‌گرفت که یکسره محصول عقل مدرن و علم نوین بود و نیز سودایِ زدودن هر آن‌چه را داشت که به نام بدّویت و اسطوره عرصه را بر سلطه عقلانیت تنگ می‌کرد. هیچ یک از تراژدی‌های یونانی خارج از مضمون تنهایی و مصائب انسانی نیستند؛ چرا که جهانِ یونانی هم، جهانی انسانی و نزدیک‌ترین وضعیت به وضعیت مدرن بوده است. تمام پایه‌های فکری دوران رنسانس که به نوعی زیرساخت مدرنیته محسوب می‌شدند برآمده از اندیشه یونانیان در باب مفاهیم بوده‌اند. ارسطو انواع تئاتر را بر مبنای صورت‌بندی خود از جامعه انسانی و اخلاق معطوف به سیاست تحلیل کرد و خود پایه فهم تراژدی را در گستره‌ای کلان و مؤثر در جامعه انسانی گذاشت.
تراژدی، محصول رویارویی پرتنشِ انسان با قوانینی فراتر از خود است. از سوی دیگر، هر درامی در هر گونه‌ای متکی بر تضاد است. تضاد به میزان ابعاد کلان و عمیقی که پیدا می‌کند پرقدرت‌تر می‌شود، به‌گونه‌ای که هرچقدر چالش و تضاد درون درام اخلاقی شود آن تضاد
به لحاظ دراماتیک قوی‌تر است. پس محوریت اساسی، انسان و نگرش خودبسنده به او بر صحنه مدرن است؛ یعنی مدرن بودن ذات درام و تئاتر. تاریخ درام هم این مسئله را ثابت می‌کند. درام همیشه در نبود مفاهیم و ریشه‌های تفکر مدرن یا حتی بحران مدرنیته و انسان محوری دچار
رکود بوده است، پس دوران شکوفایی درام به‌منزله جنسی از اندیشیدن و خلق با اوج تفکر مدرن همراه است.
پروژه مدرنیته و روشنگری با رویکرد اسطوره‌زدایی از زیست‌جهانِ انسان پی‌گیری شد اما با تأثیراتی که رمانتیسیسم بر جهان اندیشه پس از خود گذاشت، بار دیگر مقوله اسطوره و پرداختن به آن مورد توجه قرار گرفت و مباحثی چون «بازیابی» و «بازخوانی» که می‌توان این دو را ‌یکسره متفاوت از هم انگاشت؛ مطرح شدند. در زمینه بازیابی، فلسفه نیچه را می‌توان مثال زد که با تکیه بر استعاره‌های «دیونیزی» و «آپولونی»، اساطیر و تراژدی‌های یونانی را شیوه‌ای منحصربه‌فرد در مقابله با عقل و لوگوسی می‌داند که در نیل به حقیقت، در برابر خواستِ سوژه می‌ایستند.[۵۳] در برابر تفکر نیچه، والتر بنیامین را مطرح کرد که در نظر داشت تا با نگرشی ماتریالیستی و انتقادی، بار دیگر اسطوره، امر کهن و امر تاریخی را فرابخواند و برخلاف آن‌چه عقلانیت مدرن در نظر داشت؛ آن‌ها را در جهانِ مدرن و با مبانیِ مدرن مورد بررسی قرار دهد. می‌توان این‌گونه نگاه بنیامین را نوعی بازخوانی در نظر گرفت و به یاری همین نگره، رویکرد نمایشنامه‌نویسان قرن بیستم در بازخوانیِ اسطوره‌ها و نیز افسانه‌هایی که ذیل سنت شفاهی هر جامعه‌ای قرار می‌گیرند را مورد ارزیابی قرار داد. هدف نگارنده در این نوشتار نیز بیش‌تر معطوف به همین سویه است.
بازخوانی، خصلتی دوسویه و در عین حال دیالکتیکی دارد. از یک سو بازخوانی، یک بازگشت تاریخی به دوره‌ای خاص از تفکر، منش‌ها و باورهاست و از سوی دیگر دخالتِ نظری سوژه معاصر در درون هسته تاریخیِ متونِ اسطوره‌محور. سوژه معاصر و یا به عبارتِ دیگر انسانِ
قرن بیستم، در عرصه‌ای آکنده از تناقض به‌سر می‌برد. عرصه‌ای که تکنولوژی، سرمایه‌داری، نظام تولید و بازتولید و عقلانیت ابزاری در کنار تاریخِ فراموش‌شده، اسطوره‌ها، سیاست و تخیل در هم تنیده‌ شده‌اند.
تئاتر قرن بیستم در پی دگرگونی‌های نظریِ متفاوت و بسیار پیچیده‌ای که در حوزه‌های نوشتاری، اجرایی و نیز زیبایی‌شناختی نظام فکریِ مؤلفان و متفکران رخ داد، قرن حاضر را با تکیه بر تاریخ اندیشه و سنت‌های فکری ادوار سپری‌شده، با پرسش‌هایی اساسی روبه‌رو کرد. پرسش‌های از این دست که: آیا تئاتر با توجه به رخدادهای قرن حاضر، نیازی به غور در تاریخِ پیش از خود و بازنمایی آن دارد؟ تئاتر مدرن در برابر مبانیِ عقلانی و غیرعقلانی (اسطوره‌ای)، به کدام یک میل می‌کند؟ آیا دخالت تکنولوژی در نظام زیستی و مؤّکد شدن آن در حیات بشری، ضرورت بازاندیشی در تاریخ، دین، باورهای قومی و اساطیری را ایجاب می‌کند؟ گردانندگان فکری و اجرایی تئاتر چه موضعی در قبال این مفاهیم اتخاذ می‌کنند؟ در هر صورت، اسطوره در جهان تئاتر قرن بیستم جایگاه ویژه‌ای دارد و بسیاری از نمایشنامه‌نویسان نسبت به بازنمایی اسطوره و مفاهیم اسطوره‌ای در قرن بیستم اقدام کردند و نیز ضمن بازنمایی، رویکردهای خود در حوزه اندیشه را در شیوه بیانی، دخیل کردند. در این میان، یکی از شیوه‌های بازنمایی اساطیر، بازخوانی است. به عقیده نگارنده، بازخوانی، قسمی تکثیر ابژ‌ه‌ است؛ ابژه‌هایی که تا پیش از بازخوانی در یک بافت واحد و مشخص واجد معنا بودند ولی اکنون و به‌واسطه بازخوانی، توسط یک جریان یا شیوه نگارشی، قرائت متفاوت‌تر و معنای دگرگونه‌تری به خود می‌گیرند و همین امر سبب می‌شود تا بتوان میان بازتولید‌پذیری اثر هنری از نظرگاه بنیامین و بازخوانی اساطیر، تراژدی‌ها و روایت‌های اسطوره‌محور پیوندی برقرار کرد.
۴ـ۱ بازخوانی به‌مثابه بازتولید
اسطوره‌ها روایات و بافتارهایی هستند که توسط انسان پدید آمدند و در مسیر حیات فکری بشر، به شیوه‌های مختلف، اهمیتِ وجود آن‌ها، نوع حضور آن‌ها و نیز تأثیر حضور آن‌ها تجلّی یافته است. عصر تراژدی‌های یونان باستان، نخستین و جدی‌ترین عرصه برای جست‌وجو، انکشاف و بازخوانی آن‌چه بود که بشر در عصر خدایگانی و سلطه‌ اساطیر و موجودات فرازمینی با آن درگیر بود و کنش‌های خود را به برخورد با آن‌ها معطوف می‌کرد و به همین منوال، در دوره‌های تاریخی دیگر نیز شاعران و نمایشنامه‌نویسان این تنش و مسئله را دستاویزی قرار دادند تا نگاه عصر خود را نسبت به جهان اسطوره‌ای در قالب امر نمایشی بازگو کنند. فارغ از رویه تاریخی و وقایع‌نگاری این جریان پر دامنه، مسئله اصلی در این پژوهش شیوه و سیاق بازنمایی اسطوره در تئاتر
قرن بیستم است و این مسئله در حالی مهم جلوه می‌کند که تفکر قرن بیستم روشنگریِ
قرن هجدهم و رمانتیسیسمِ قرن نوزدهم را در حالی پشت سر گذارده است که دیالکتیکِ عقل و اسطوره مبنای اصلی این دوران بوده است و یکی از شریان‌های اصلی تبلور این دیالکتیک را می‌توان در بازخوانی‌هایی دید که نمایشنامه‌نویسان معاصر با دخالت آرای خود، از اساطیر کلاسیک ارائه داده‌اند و در ادامه تلاش می‌شود تا بازخوانی اساطیر را در دوره‌ای که عقلانیت مدرن حاکم است بررسی کرد. برای پیشبرد بحث، دو نمایشنامه ماشین دوزخی نوشته ژان کوکتو و آنتیگون نوشته ژان آنوی به‌عنوان نمونه‌های موردی به کار گرفته می‌شود.
اثری که عنوانِ بازخوانی را به همراه خود دارد، پیش از هر چیز به خودیِ خود این نکته را یادآور می‌شود که این اثر یک نسخه اصلی و نیز اصیل دارد که مبنایِ شکل‌گیریِ اثر حاضر است. رابطه متن بازخوانی‌شده با متن اصلیِ، پیش از هر چیز مبیّن این نکته است که اثر هنری همواره امکانی است که از درون آن بتوان مسیر، مسئله و یا انگاره‌ای را پی گرفت و یا متحول کرد و این چرخه به دفعات تکرار می‌شود. این روند شبیه به چرخه‌ای است که اثر هنری در عصر تکنولوژی طی می‌کند. بازتولیدپذیری خصیصه‌ای است که والتر بنیامین آن را ویژگی آثار هنری در دوران نوینِ‌پس از روشنگری می‌داند و البته خصیصه‌ای است که شاملِ هر نوع اثر هنری می‌شود.
اثرِ هنری در اصل همواره بازتولیدپذیر بوده است. هر آنچه آدمی ساخته بود، همواره می‌توانست بدستِ آدمیان باز ساخته شود.
(بنیامین، ۱۳۸۸: ۱۹)
اگرچه بنیامین بازتولیدپذیری را درباره هنرهایی مانند نقاشی، عکاسی، مجسمه‌سازی و به‌طور کلی هنرهای تجسمی مطرح می‌کند و مقوله «تولید انبوه» به یاری تکنیک‌ها و تکنولوژی، اثر هنری را از جایگاه تکین و یگانه خود خارج و به آن بعدی عمومی‌تر می‌دهد، اما بازخوانی‌های نمایشی از آثار کلاسیکِ با محوریت اسطوره نیز به نحوی ابژه اثر هنری یا همان موضوع ادراک متعلق به سوژه را از جایگاه بنیادین و تزلزل‌ناپذیرِ خود پایین کشیده و در برابر مضامین، مفاهیم و معضلات دوران خود قرار می‌دهد.
همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، در بازتولید‌پذیری، دو خصلت «اصالت اثر هنری» و «هاله مقدس اثر هنری» از بین می‌روند و ابژه مورد بحث در اثر متکثر و به تبع این تکثیر از وضعیتی تکین به وضعیتی همگانی انتقال می‌یابد. در واقع بازخوانی نیز چنین دخالتی را در ساحت اسطوره‌ها و رویدادهای اطراف آنها انجام می‌دهد.
۴ـ۱ـ۱ اصالت
مقوله اصالت اثر هنری همانا جایگاه تاریخی و مکانِ محوری شکل‌‌دهنده اثر هنری به حساب می‌آید. اصالت هسته آسیب‌پذیری است که گرداگردِ اثر هنری قرار می‌گیرد و بیانگر جایگاه، موجودیت و مکانِ رویدادی اثر هنری است. اصالتی که اثر هنری را متعّین می‌کند «در حکمِ مظهر و شاخصِ هر آن چیزی در اثر است که از بدوِ پیدایشِ خود ذاتاً انتقال‌پذیر باشد، از تداومِ مادّی‌اش گرفته تا گواه‌آوریِ تاریخ از سر گذرانده‌اش» (همان: ۲۳).
تولید و بازتولید اثر هنری در دوره مدرن محصول قرار گرفتن در دنیای مدرن با تمام شاخصه‌هایی است که می‌توان آن را بحران مدرن نامید. بحرانی که به‌واسطه تکنولوژی، جنگ و سلطه عقلانیت در حیات ذهنی انسان مدرن رخنه کرده است. بازتولید، امر بازتولید‌شده را از پیوستار سنت جدا کرده و فارغ از جایگاه آیینی آن، باعثِ از بین رفتن فاصله‌ای می‌شود که قرن‌ها میان مردم و هنر به مثابه امری تکین و اسطوره‌ای می‌شود.
تکثیر و بازتولیدِ اثر هنری در تئاتر با آن رخدادی که در سینما یا موسیقی به واسطه تکنولوژی صورت می‌گیرد از جهت‌هایی متفاوت است. از نمایش سینمایی نمی‌توان نسخه اصیلی فراهم آورد و هرگونه دخالت در بزرگنمایی و یا شرح و بسط سینمایی از نسخه اولیه امکان‌پذیر
نیست؛ به‌عبارت دیگر، نسخه اولیه نسبت به نسخه‌ای دیگر هیچ اصالتی ندارد. موسیقی نیز دچار چنین وضعیتی‌ است یعنی یک قطعه ضبط‌شده موسیقایی سبب محو شدن اصالتی می‌شود که اجرای زنده آن قطعه به سبب زمان و مکان اجرا، جایگاه تکین و یگانه خود را از دست بدهد.
(اشتاین، ۱۳۸۲: ۹۷).
در تئاتر مقوله بازتولید به‌گونه‌ای دیگر رخ می‌دهد. در نظام نمایشی تئاتر تکثیرکننده، نه ماشینی تکنولوژیک و نه دستگاه تکثیری که شمار بسیاری از یک اثر را تولید کند بلکه تکثیرکننده مؤلفی است که امر فراداده (سنت) را از پیوستارِ تاریخیِ خود جدا کرده و با متجلّی کردن مختصات روزگار خود دو مرحله از «اسطوره‌زدایی» را انجام می‌دهد: در مرحله اول متن و یا نسخه اصیل را از نام مؤلفِ نخستین آن رها می‌کند (برای مثال، مخاطب امروزین، با نسخه‌های متعددی از آنتیگونه مواجه است که هر کدام به‌عنوان متنی مجزا از نویسندگانی متفاوت عرضه شده است) و در مرحله بعد خودِ جهان درام و شخصیت‌هایی که خصلت و چارچوب اسطوره‌ای داشته‌اند را به‌واسطه قرائت‌های معاصر و نیز تکنیک‌خای نوشتاریِ معاصر از جایگاه اسطوره‌ایِ خود جدا می‌کنند و آن‌ها را در بافتار نگره‌ مدرن بازتولید و بازخوانی می‌کنند. در نتیجه متن و نسخه اولیه دیگر واجد تکینه‌گی و بی‌همتایی سابق خود نیست و علی‌رغم جایگاه نخستین و مرجع‌اش، اصالت تزلزل ناپذیر خود را از دست می‌دهد.
۴ـ۱ـ۲ هاله مقدس
اثر هنری کلاسیک (تا پیش از بازتولیدپذیری مدرن) سه ساحت اصلی دارد: ۱. اثر یکه و تکین است. ۲. با ما (در مقام مخاطب) فاصله دارد. ۳. جاودانه، ابدی و ازلی است (بنیامین، ۱۳۸۸: ۲۳). بازتولید هر سه ساحتِ عنوان‌شده را از بین می‌برد. با از بین رفتن اصالت اثر هنری، ویژگیِ دیگری از اثر هنری نیز از بین می‌رود که بنیامین آن را هاله‌ مقدس اثر هنری می‌داند. امر بازتولید شده، هاله‌ای که ارزش آیینی‌بودن و جادویی‌بودن اثر هنری به‌وسیله آن منقل می‌شد را از بین می‌برد.
در این مرحله و پس از زوال هاله است که بنیامین مبحثی را می‌گشاید که می‌توان آن را ویژگی هنر مدرن در تقابل با هنر برآمده از سنت، و در نتیجه عامل اصلی و توجیه‌کردنی بازتولید امر کهن و اسطوره‌ای دانست: مبحث گذار از کارکرد آیینی هنر به کارکرد نمایشی.
۴ـ۱ـ۳ کارکرد آیینی ـ کارکرد نمایشی
اگر اثر هنری پیوند خود را با بستر سنتی که در آن رشد یافته و نیز واجد معنا و مفهومی مختص به خود شده، بگسلد و از آن جدا شود، آن‌گاه این اثر اقتدار خود را از دست خواهد داد. به بیانی دقیق‌تر و با توجه به دیدگاه بنیامین اثر هنری زمانی اقتدار خود را از از دست می‌دهد که از بافتار سنتی و جایگاه و کارکرد آیینی خود جدا شده باشد و خصلتی نمایشی به خود بگیرد.
بنیامین، هاله یعنی نحوه حضور یک اثر هنری را چنین تعریف می‌کند: «پدیدار یگانه و بی‌همتای بعید، هرچند که نزدیک باشد.» به زعم بنیامین، هاله یک اثر هنری اصیل و اولیه از ارزش آیینی، خواه آیین جادویی، مذهبی و خواه متأخرتر، عرفی و دنیوی (آیین زیبایی) نشأت می‌گیرد.
(رایت، ۱۳۷۵: ۸۵)
این تغییر کارکرد، در تئاتر معنایی ملموس‌تر دارد. هر آن‌چه که تحت عنوان تئاتر و آیین‌های نمایشی می‌توان از آن نام برد، در دوران کهن وجهی آیینی و مناسکی در خود داشتند. از یونان باستان گرفته که آیین‌های دیونیزوسی با اتکا به مشخصه‌ های اسطوره‌ای در دوره طلایی تراژدی‌های یونانی بر روی صحنه تئاتر آمدند تا شرق دور که روایت‌ها، افسانه‌ها و آیین‌های جادویی شکلی از نمایش و هنر برای مصرف مردم در قالب اثر هنری شدند. در ادامه تلاش می‌شود تا به‌واسطه ارائه چند نمونه موردی، فرایند بازتولید اسطوره از طریق بازخوانی آن که خود اقدامی در جهت افسون‌زدایی و اسطوره‌زدایی از اسطوره بود، بررسی شود.
۴ـ۱ـ۴ نمونه‌های مورد مطالعه
نمایشنامه ماشین دوزخی نوشته ژان کوکتو، نمایشنامه‌نویس سورئالیستِ فرانسوی است. این نمایشنامه بازخوانی زندگی ادیپ است که بر اساسِ نمایشنامه ادیپ شهریار سوفوکلس نوشته شده است. موضوع نمایشنامه ماشین دوزخی، بیانِ دوباره داستان ادیپوس است. او«بوسیله خدایان محکوم شده است که پدرش لایوس را بکشد و با مادرش ژوکاستا ازدواج کند. سپس باید طبق قانون خشن سرنوشت یونان کفاره گناهانش را بپردازد» (هاتف، ۱۳۷۰: ۲۲). آن‌چه در این میان و با توجه به مقوله اصالت اثر هنری مهم جلوه می‌کند این است که سوفوکلس با توجه به روایتی شفاهی که از اسطوره ادیپ مطرح بوده اقدام به «بازنمایی» و نمایشی کردن آن روایت می‌کند؛ در‌حالی‌که کوکتو با نگره‌ای معاصر و البته سوررئالیستی در صدد «بازخوانیِ» اسطوره ادیپ است و با در نظر گرفتن این تفاوت مواضع می‌توان گفت که اصالتِ متن سوفوکلس نه به‌وسیله تغییر در ساختمان روایت بلکه به‌واسطه نگاه سوژه معاصر در هم شکسته است. به عبارت دیگر، تقریباً تمامی سطوح رخدادیِ روایت و نیز کنش‌های بنیادین و برسازنده تراژدی، در نمایشنامه ادیپ شهریار در نمایشنامه ماشین دوزخی نیز آمده است. پرسشی که پیش می‌آید این است که با توجه به شباهت در پیکره‌بندیِ کلی، دخالت‌های نظری و تئوریکِ ژان کوکتو در چه سطحی و با چه رویکری عمل می‌کند؟ برای پاسخ به چنین پرسشی نخست باید منظر اندیشه‌ای کوکتو بررسی شود. همان‌گونه که عنوان شد راستای فکری کوکتو در سوررئالیسم تنیده شده است.
سوررئالیسم حرکت خود به خودی و صرفاً روانی در جهت بیان کارکرد واقعی اندیشه به‌طور گفتاری، نوشتاری و یا از طریق القا است؛ تفکر بدون دخالت هرگونه عنصر بازدارنده متأثر از عقل و فراتر از هرگونه دغدغه اخلاقی و یا زیبایی‌شناختی.
سوررئالیست‌ها هر واقعیتی را که تحت راهنمایی عقل شناخته می‌شد مبتذل می‌دانستند در حالی‌ که در عمل به واقعیتی که به نام واقعیت برتر، در غیاب عقل شکل می‌گیرد و خوانشی از ضمیر ناخودآگاه است، اعتقاد داشتند.
(پژمان، ۱۳۸۷: ۸۶)
سوررئالیست‌ها در حالی بر برجسته‌کردن تخیل و روانکاویِ برآمده از مکتب روانکاوی فرویدی اصرار داشتند که والتر بنیامین، نگاه و تخیل آنان را «غیر دیالکتیکی» و بازتولید‌پذیری به روش سوررئالیست‌ها را نوعی بحران شدید در هنر مدرن می‌دانست. به‌عقیده بنیامین، در آثار هنری سوررئالیست‌ها یک نوع بدویت به چشم می‌خورد و جادویی رخ می‌دهد که چون آواری بر سر مخاطب فرود می‌آمدند و قدرت تفکر و اندیشه را به او نمی‌دادند. همچون سیلابی از تصاویر سینمایی که با سرعت تماشاگر را از هرگونه تأمل باز می‌دارد (کمالی و اکبری، ۱۳۸۷: ۱۳۶-۱۳۵).
بازخوانیِ سوررئالیستیِ کوکتو از ادیپ شهریار در تئاتر مدرن، مبیّن این نکته است که مخالفت سوررئالیست‌ها با عقلانیتِ بشر، از یک‌سو آنان را به رمانتیک‌های قرن نوزدهم نزدیک می‌کند و از سوی دیگر به علم پوزیتیویستی که روانکاوی را نه تحلیل روانِ فرد بلکه نسخه اصیل و اثبات‌شده‌ای از علم تمامیت‌یافته تصور می‌کردند. از نظر آنان تخیل و وهم منطقِ ذهنی بشر را به هم می‌ریزد، در نتیجه بازنمایی آن در قالب اثر هنری نیز باید واجد همان اغتشاش باشد (ویلیامز، ۲۰۰۸: ۱۱۵). آن‌چه در ماشین دوزخی بسیار به چشم می‌خورد، همین ترتیب غیر منطقی و غیر طبیعی حوادث و نیز گاهی فرو ریختن منطقی است که تا پیش از آن به گونه‌ای دیگر بوده است. به عنوان نمونه نمایشنامه ماشین دوزخی با جمله‌ای آغاز می‌شود که قرار است در فرایند نمایشنامه معنا یابد:
صدا: پدرش را خواهد کشت. با مادرش ازدواج خواهد کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 04:47:00 ب.ظ ]




و- محقق قمی و صاحب فصول به ترتیب گفته‌اند: «تعارض الدلیلین تنافی مدلولها» و «تعارض الدلیلین عباره عن تنافی مقتضا هما». که تعارض را اولاً و با لذات وصف مدلول و مودای دو دلیل قرار دادند نه وصف خود دو دلیل، و بنابراین تعبیر به «تعارض الدلیلین» تعبیر مسامحی و از باب وصف به حال متعلق دلیلین است. از قبیل «زید عالم ابوه». (عبدالکریم عبدالهی، ۱۳۹۰: ص ۴۵)

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ز- حمید فرجی تعارض را چنین تعریف کرده است: تنافی و تکاذب هر یک از دو دلیلی که دارای شرایط حجت مدلول دلیل دیگر را به تضاد یا تناقض در همه نواحی دلالت مطاقه با بعضی از نواحی دلالت تضمن و التزام به نحوی که صدق هر یک کذب دیگری لازم آید اما به عبارت دیگر منافات داشتن دو دلیل یا دلیل دیگر به نحوی که صدق یکی کذب دیگری لازم آید مثلاً یک دلیل می‌گوید اکرم العلما و دلیل دیگر می‌گوید لا تکرم العلما. (اصول فقه عمومی، ص ۲۸۸)
ح- علامه محمدرضا مظفر، حائری تهرانی، زحیلی تعارض را چنین تعریف کردند: تعارض یعنی تنافی داشتن دو یا چند دلیل با یکدیگر. (سیداحمد حسینی، ۱۳۷۴: ص ۴۴)
ط- آیت‌الله موسوی بجنوردی تعارض را اینگونه تعریف کرده: دو دلیل شرعی از لحاظ مفهوم و محتوا در مرحله جعل یا تشریع با یکدیگر منافات داشته باشد به نحوی که نتوان هر دو دلیل را صدق دانست و صدق یکی باعث کذب دیگری می‌گردد به همین دلیل نام دیگر تعارض تکاذب است مثل شکستن نماز واجب است نجات جان انسان واجب است. (منتهی الاصول، ج ۳، ص ۵۵۱)
ی- محمدحسین کمپانی تعارض را چنین تعریف کرده است: تنافی به دو مدلول مثلاً واجب و عدم آن منسوب می شود و گاهی گواه دال براین است که از دو کار (امر) ناسازگار پرده برداری می کند تا یک دلیل به خاطر فنا شدنش بی ثبات بماند. (نهایه الدرایه، ج ۳، ص ۳۱۳)
ک- صاحب عنایه الاصول تعارض را چنین تعریف کرده است: التعارض: مغایرت داشتن دو دلیل در مرحله جعل و تشریح به طوری که یکی از آن دو دلیل از ریشه دروغ باشد و شارع مقدس یکی از آن دو دلیل را مؤثر نداند، همان گونه که یکی از دلیل ها این باشد: نماز جمعه واجب است و دلیل دیگر: نماز جمعه ممنوع و قدغن است. (هاشمی، ۱۳۹۰)
ل- مامقانی می‌گوید: مراد از تعارض اختلاف دو حدیث در متن است و یا دو حدیثی که در معنای ظاهری آنها تضاد و تنافی به چشم بخورد به وجهی که نتوان بین آن جمع نمود به آن تعارض می‌گویند. (سلیمانی، فقه الحدیث ، ص ۲۴۱)
م- تعارض در اصطلاح حقوقی: تلافی دو فکر در جهت عکس یکدیگر به طوری که جمع بین آنها مقدور نباشد. (دکتر جعفر لنگرودی، ۱۳۸۸: ص ۱۵۶)
یکی از موارد تعارض که مورد بحث حقوقدانان قرار گرفته: ماده ۳۲۸ قانون مدنی و قانون ۱ مسئولیت مدنی در قانون ۳۲۸ مدنی آمده هرکس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بپردازد اهم از اینکه از روی عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد: بنابراین تلف بدون بی‌احتیاطی زیان‌آور است اما ماده ۱مسئولیت مدنی مقرر می کند: هرکس بدون مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه بی‌احتیاطی به جان یا سلامت یا مال لطمه‌ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگر شود مسئول جبران ناشی از عمل خود می‌باشد گروهی بین جمع دو ماده گفته‌اند که ماده ۱ قائده عام مسئولیت را بیان می‌کند اما ماده ۳۲۸ مخصوص اتلاف است. (زراعت مبانی استنباط حقوق، ج ۳، ص ۴۸۱)
۱۱-۱ تعریف لغوی و اصطلاحی اخبار
۱-۱۱-۱ تعریف لغوی اخبار
در بحث لغوی اخبار فقها چندان اختلاف نظر ندارند.
الف: اخبار در لغت جمع مکسر خبر به معنی احادیث و روایات و آگاهی‌ها می‌باشد. (سیدمحمود حسینی، ۱۳۸۸)
ب: ولی شانه‌چی گفته است اخبار جمع خبر است و گفته خبر از باب تفعیل و افعال هر دو آمده که گفته می‌شود: (خبره و اخبر الشئ و بالشئ: انباه به) . (شانه‌چی، درایه الحدیث، ص ۴۵)
ج: در فرهنگ دکتر معین و حسن انوری آمده اخبار جمع خبر ۱- به معنی آگاهی و خبر ۲- داستانها و روایات و افسانه‌ها ۳- حدیث‌ها و روایت‌های منقول از پیامبر و ائمه.
د: در فرهنگ لغت تاج‌العروس آمده: خبر چیزی است که از دیگری نقل شود که احتمال صدق یا کذب در آن دیده شود. (شانه‌چی، علم الحدیث، ص ۲۲)
س: در آیه شریفه قرآن سوره کهف آمده: (وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا) ترجمه: (چگونه طاقت آوری بر چیزی که احاطه علمی بر آن نداری) که در اینجا خبر به معنای عالم می‌باشد.
ه:درایه شریفه سوره زلزال آمده : (یومئذٍ تحدث اخبارها بان ربک اوحی )
آن هنگام مردم را به حوادث خویش آگاه می سازد که خداوند به او چنینی الهام کند( که در اینجا اخبار به معنی آگاهی می باشد )
۲-۱۱-۱ تعریف اصطلاحی اخبار
در بحث تعاریف اصطلاحی اخبار که مربوط به بحث ما می‌باشد همان احادیث که از ائمه معصوم و یاران او به دست ما رسیده است.
الف: سیدمحمود حسینی در کتب خود اخبار را چنین تعریف کرده است: اخبار سخن از فعل یا تقریر یا صفتی از معصوم یا رسول خدا (ص) می‌باشد که همان احادیث است اما در جای دیگر می‌گوید اگر بدی‌های شخص باشد غیبت است اگر از جهت فساد باشد سخن چینی می‌باشد و اگر به زیان مسلمین باشد خیانت است.
ب: شانه‌چی در کتب خود در مورد اخبار می‌گوید: اهل عربیه و محدثین خبر را حدیث دانسته‌اند که احتمال صدق یا کذب در آن زیاد می‌باشد. (علم الحدیث، ص ۲۲)
ج: از نظر اکثر اصولیون و محدثین اخبار جمع خبر است یعنی احادیث یا روایات که جمع حدیث و روایت می‌باشد که برای فهم اعتبار آنها باید آنه
ا را شناخت.
۱- خبر مقطوع الصدور: خبر گاه طوری است که موجب قطع به صدور آن می‌شود و به دو نوع خبر متواتر و خبر واحد محفوف تقسیم می‌شود:
الف- خبر متواتر خبریست که از آغاز زمان معصوم تا کنون نسل به نسل جمعی از مسلمانان آن را نقل کرده‌اند و تعدادشان به حدی است که تبانی آنها بر جعل این حدیث محال است و این خبر به سه دسته خبر متواتر لفظی متواتر معنوی و اجمالی تقسیم می‌شود: ۱. متواتر لفظی آن است که تمام الفاظ حدیث عیناً (بدون هیچ‌گونه اختلافی) به دست ما رسیده است مثل حدیث انما الاعمال بالنیات ۲. متواتر معنوی آن است که خبر متواتر با الفاظ مختلف نقل شده اما همه آنها یک معنی واحد را می‌رساند مثل حدیث لاضررکه به دو یا سه خبر مختلف نقل شده ۳. متواتر اجمالی آن است که از مجموعه روایات مورد مطالعه با دلالت التزامی به مطلبی پی می‌بریم مثلاً روایت جنگ و دفاع مسلمانان به شجاعت علی یقین پیدا می‌کنی.
ب- خبر واحد محفوف: خبر واحدی را گویند که قرینه قطعی (دلیل عقل و اجماع) بر صحت آن دلالت دارد.
۲- خبر ظنی الصدور: خبر واحد بدون قرینه قطعی را گویند که خود بر دو قسم است:
الف- مسند: حدیثی را گویند که اسم همه راویان آن حدیث در آن از آغاز تا اکنون ذکر شده است و خود بر دو نوع است: الف- معتبر: آن حدیثی است که به صدورش از معصوم اطمینان پیدا می‌کنیم که به چهار قسم تقسیم می‌شود: ۱. صحیح :خبری است که همه راویان آن عادل و شیعه دوازده امامی باشند (از نظر اصولیون حجت است). ۲.حسن: خبری است که همه راویان آن در هر طبقه تا امام معصوم امامی ممدوح یعنی بعضی عادل و بعضی ثقه دوازده امامی (از نظر اصولیون حجت است). ۳. موثق: خبری که همه راویان آن ثقه‌اند و راویان آن سنی و شیعه دوازده امامی‌اند یعنی ثقه سنی هم در حدیث داریم (طبق رأی اصولیون حجت است).

    1. ضعیف: خبری است که یکی یا چند نفر از راویان آن ثقه بودنش ثابت نشده است این خبر اصلاً حجت نیست مگر آنکه ضعف آن جبران شده باشد که در این صورت به آن خبر مقبوله می‌گویند.

ب- مرسل: حدیثی است که اسم همه راویان حدیث در آن ذکر نشده که خود بر دو نوع است: ۱. ثقه: آن حدیثی است که کسی به معصوم علیه السلام نسبت می‌دهد و اطمینان داریم که از فرد ثقه نقل می‌کند. ۲. خبر غیر ثقه: آن حدیثی است که کسی به معصوم نسبت می‌دهد اما اطمینان نداریم که خود فرد ثقه‌ای است یا نیست.
اصطلاحات اسامی دیگر حدیث: ۱. خبر مستفیض: خبری است که روات آن در هر طبقه بیش از دو تن و به قولی زیادتر از سه نفر باشند. ۲. خبر مشهور: خبری که بر زبان‌ها تکرار شود و اشتهار یافته باشد گرچه روات آن در هر طبقه با بعضی از طبقات از یک نفر تجاوز نکند یا اصلاً سندی بر آن نباشد مثل اصلاه معراج المومن که عمر ابن خطاب آن را به رسول اکرم نقل کرده است. ۳. خبر عزیز: از ماده (عز یعز) به معنی ندرت و کمی و یا به معنی قدرت و استقامت و وجه تسمیه خبر به عزیز به لحاظ ندرت و کمی احادیث است و به معنی قدرت استقامت جهت اطمینان وثوق است با آن خبری است که در هر طبقه دو نفر از دو نفر نقل کرده‌اند. ۴. خبر متفق خبری است که آن را بیشتر پیشوایان حدیث یا لا اقل چند تن از آنها روایت کرده باشند مثل متفقات بخاری و مسلم. ۵. متفرد: خبری است که یکی از پیشوایان حدیث نقل کرده باشند و دیگری آن را روایت ننموده باشد مانند منفردات مسلم. ۶. غریب الاسناد: خبری است که در تمام طبقات یک نفر از یک نفر نقل نموده. ۷. قریب المتن: خبری است که متن آن توسط جمعی از صحابه نقل شده ولی یک نفر فقط یک نفر از صحابی که دیگران آن را نقل نکرده‌اند روایت کند. ۸. غریب‌الالفاظ: خبری است که در متن حدیث لغاط و الفاظ مشکل و دور از استعمال یافت شود. (شانه‌چی، درایه الحدیث، ص ۸۱-۸۵)
۱۲-۱ بررسی اصطلاحات مشابه تعارض اخبار
موضوع بحث ما در مورد تعارض اخبار است اما تعارض فقط در مورد احادیث نمی‌باشد بلکه گاهی تعارض میان ادله و گاهی میان استصحاب و غیره که برای روشن شدن بحث این مسئله را بیان می‌کند.

    1. از دیدگاه شیخ انصاری و آشتیانی در مورد تعارض ادله چنین آمده است: تعارض ادله واژه ادله جمع دلیل به معنای عام آن است که شامل دلیل و معنای خاص (اماره و اصل می‌شود) و دلیل به معنای خاص بیانگر حکم شرعی واقعی است مانند ظواهر قرآن خبر ثقه و غیره «اماره» بر وزن نشانه مبین و مثبت موضوعی از موضوعات و مفید ظن به موضوع است که ناظر به کشف از واقع نیز می‌باشد مانند بینه شیاع اقرار اماره فراش و… .

بنابراین دلیل و اماره دارای وجه اشتراک‌اند که هر دو از ادله اجتهاد یه و کاشفیت ناقصه از واقع را دارند اما وجه افتراق این دو این است که دلیل مثبت موضوع و امار مثبت حکم شرعی است از این رو در موارد بسیار این دو اصطلاح در معنای یک‌دیگر به کار می‌روند زیرا گفته‌اند: «الدلیل و الاماره کالظرف و الجار و المجرور و کالفقیر و المسکین اذا اجتمعا افترقا اجتمعا» اما اصل حجت شرعی است از باب تعبد نه از باب حکایت و کاشفیت از حکم واقع.
ادله احکام شرعی به دو معناست:
۱- ادله اجتهادی
که مبین و طریق به احکام واقعی می‌باشند و شارع این ادله را به لحاظ حکایت و کاشفیت از احکام واقعی و افاده ظن نوعی به واقع حجت قرار داده است و این بخش از ادله اجتهادی نیز بر دو قسم است:
الف- ادله اجتهادی قطعی:
که مفید قطع و یقین به حکم واقعی می‌باشند و به عبارتی طریقیت و کاشفیت تامه از حکم واقعی د
ارند مانند نصوص قرآنی خبر متواتر السند منصوص الدلاله حکم عقل قطعی و اجماع محصل قطعی.
ب- ادله اجتهاد ظنی:
که مفید ظن نوعی به حکم واقعی می‌باشد و به عبارتی طریقت و کاشفیت ناقصه دارد ولی شارع آن را منزله علم قرار داده است مانند خبر واحد ثقه.
۲- ادله فقاهتی یا اصول عملیه چهارگانه (برائت، احتیاط تخییر و استصحاب)
که مبین احکام ظاهری و وظایف عملی تعبدی می‌باشند. یعنی احکامی که به لحاظ جهل مکلف به حکم واقعی، جعل و تشریع شده‌اند از این رو اختصاص به مکلفان جاهل و شاک دارند مانند اباحه استعمال دخانیات با اجرای اصل برائت. (بحر الفوائد، ج ۴، ص ۴ و فرائدالاصول، ج ۳، ص ۱۸۸)
۱- تعارض استصحاب با سایر اصول عملیه استصحاب مصدر باب استفعال که از صحب به معنی مصاحبت کردن و همراه گرفته شده است و از برجسته‌ترین اصول عملی است و به آن اصل محرزه می‌گویند و در اصطلاح بقا گذاشتن چیزی است که بر همان وضعیت بوده، هرگاه بین اصل استصحاب با یکی دیگر از اصول عملیه تعارض حاصل شود استصحاب مقدم خواهد شد. (محقق داماد، به نقل از آشتیانی، اصول فقه، ج ۳، ص ۱۸۴)
۲- تعارض اصل و ظاهر: مقصود از اصل، اصل عملی است که معادل فرض قانونی است و مقصود از ظاهر، اماره است مثلاً اگر مال مورد ودیعه تلف شود و مالک خسارت بخواهد و امین ادعا کند که بدون تعدی و تفریط تلف شده است اصل عدم وقوع مواظبت و احتیاط لازم از طرف امین به نفع مالک جاری است ولی ظاهر در باب امانات این است که امین خیانت نمی‌کند زیرا اشخاص مال خود را بعد از تشخیص و آزمایش و اعتماد به شخصی می‌دهند و غالباً امین خیانت نمی‌کند این ظاهر به نفع امین است در اصل و ظاهر با هم تعارض دارند در عمل گاهی ظاهر را بر اصل مقدم می‌دارم و گاهی اصل را در فقه قائده کلی برای تعارض اصل ظاهر دیده نشده بنابراین موقعی اصل و ظاهر با هم تناقض دارند که مقتضای اصل با هم تعارض داشته باشند. (لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص ۱۵۹)
۳- تعارض بینات هرگاه مفاد شهادت و شهود یکی از اصحاب دعوی با مفاد شهادت شهود دیگری دعوی اختلاف داشته باشد شهادت شهود هر دو طرف واجد شرایط قانونی باشد برلی رفع تعارض آن از نظر شهید ثانی قائل به جمع عملی شیخ انصاری و محقق رشتی قائل به قید قرعه و از نظر حقوقدانان ترجیح از جانب مدعی می‌باشد. (قلی‌پور گیلانی، تلخیص‌الاصول، ج ۳، ص ۱۴۲)
۴- تعارض قوانین ممکن است دو قانون از هر جهت مخالف مدلول یکدیگر باشد در این صورت حالت دو قانون را تعارض قوانین می‌گویند (در این صورت اگر تعارض در قوانین داخلی یک کشور باشد قانون موخر ناسخ قانون مقدم می‌باشد). (لنگرودی، ترمینولوژی، ص ۱۶۱)
۵- تعارض اظهر با ظاهر در تعارض اظهر بر ظاهر دلیلی که دلالتش اظهر است بر دلیلی که دلالتش ظاهری است مقدم می‌شود. (فرجی، اصول فقه عمومی، ص ۲۹۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]




مشارکت به عنوان وسیله است
مشارکت یک هدف است.
در نهایت ما از مشارکت به عنوان ابزاری برای مقبولیت برنامه ها و همچنین به عنوان ابزاری برای توانمند سازی استفاده می کنیم. نمودار ۱ نشان می دهد زمانی که ما از مقام بالاتر پروژه را بین مردم مطرح می کنیم، احتمال مقبولیت آن کمتر است
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
توانمندی <—< تشریک مساعی < مشاوره < توزیع اطلالاعات
(دماری، ۱۳۸۷).
۲-۲-۲-تعریف و مفهوم مشارکت مردمی
مشارکت به معنای درگیر شدن بسیار نزدیک مردم در فراگردهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موثر بر زندگی آنان است. مشارکت باعث می شود مردم همواره دسترسی ثابت و پیوسته به فراگرد تصمیم‌گیری‌های و اقتدار داشته باشند. مشارمت در این معنی ضرورتی در بالندگی انسان به شمار می‌رود(طوسی، ۱۳۷۸) یا به عبارتی مشارکت فرایند فعال و هدف گرایی است که طی آن همه افراد در سطوح مختلف در جهت شناسایی و حل مساله مشترک فعالیت می کنند) فردریک و کینیت[۲]، ۱۹۷۲).
به اعتقاد ساشکین)[۳] ۱۹۸۴) در عمل، حداقل باید در چهار زمینه اصلی مشارکت وجود داشته باشد تا به آن مدیریت مشارکتی اطلاق گردد:
افراد بتوانند در تعیین هدفها، مشارکت داشته باشند.
افراد بتوانند در تصمیم سازی مشارکت کنند، یعنی از میان گزینه های مختلف، یکی را انتخاب کنند.
افراد در حل مشکلات مشارکت کنند، فرایندی که شامل تعریف مشکل یا مساله و ارائه راه حلهای عملیاتی و انتخاب از میان آنان است.
افراد در ایجاد تغییر و تحولات مشارکت کنند.
۲-۲-۳-پیشینه فعالیت های مشارکتی در ایران
تشکل‌های مردمی در ایران دارای سوابق تاریخی دیرینه ایی هستند. در واقع از زمانی که زندگی اجتماعی انسان ها در روستاها و سپس در شهرها شکل گرفت نیاز به یاری گری و مشارکت مطرح شد و کمک توانمندان به ناتوانان در اشکال فردی و گروهی شکل گرفته ونهادینه شده است. به طور کلی می توان دو الگوی مشارکت و به تبع آن دو سازمان سنتی و مدنی را از همدیگر تفکیک کرد. الگوی اول مش ارکت، الگوی سنتی است که حول خود سازما نهای سنتی را شکل داده است. منظور از مشارکت سنتی مشارکت بر اساس سنت، عرف، عادت و مذهب است و میان افراد جامعه به شکل نهادی و خودجوش وجود دارد. این مشارکت محصول گذشت سالیان دراز بوده است و از گذشته در میان مردم وجود داشته و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است و پاسخی به نیازهای تحولات تاریخی بوده اند. در این الگو، دولت هیچ نقشی در هدایت و سازماندهی نداشته و آنجام کارها بر عهده مردم است.
این الگو علی رغم تحولات اجتماعی سده اخیر در جامعه ایرانی با اندکی تغییرات، هنوز هم با قدرت در بسیاری از شهرهای ایران به حیات خود ادامه می دهد. این الگوی مشارکت حول محور تشکلهای مردمی از جمله کانونها و هیات های مذهبی، کانون های قرض الحسنه و غیره را شکل گرفته است و امروزه فعالیت در چارچوب این کانون ها آنجام می‌گیرد.
الگوی دوم مشارکت، مشارکت جدید و یا مدنی است. در این الگو، مشارکت بر اساس محرکی است که افراد را به فعالیت وا می دارد. این محرک معمولا از جانب سازمان های دولتی برای جلب و افزایش مشارکت مردم در امور مختلف در قالب برنامه های خاص وارد می‌شود. این الگو می‌تواند اجباری و یا داوطلبانه باشد. این الگو پیرامون خود سازمان های متعددی را شکل داده است که از جمله آنها می توان به شوراها، شورایار یهای محله ایی، سازمان های مردم نهاد و غیره اشاره کرد. تجربه و سابقه این الگوی مشارکتی در اداره شهرها را می توان به زمان مشروطیت و برپایی انجمن‌های بلدی نسبت داد.
۲-۲-۴- درآمدی بر اصول، قوانین و مقررات سازما نهای مرد م نهاد
انقلاب اسلامی از آنجا که یکی ازاهداف عمده انقلاب تلاش برای افزایش مشارکت مردم در امور شهر بود، بر این اساس و با توجه به نقش موثر سیاست عدم تمرکز در اداره امور عمومی و ضرورت سپردن امور محلی به دست مردم محل، تشکیل شوراهای اسلامی مردمی مورد توجه قرار گرفت و برای تامین مشارکت مردم در پیشبرد سریع برنامه های توسعه جایگاه ویژه ایی در قانون اساسی به خود اختصاص داد. در قانون اساسی اصول سوم و هفتم و صدم درباره شوراها بحث کرده و به روشنی اداره امور کشور را با اتکا به آراء عمومی و مشارکت مردم امکان پذیر دانسته است(گروه توانمندسازی آموزش، ۱۳۹۰).
۲-۲-۵- ضرورت و مزایای جلب مشارکت‌های مردمی در روند توسعه
در نظریه های نوین اقتصاد و مدیریت، مردم اصلی ترین عامل تولید و بزرگترین سرمایه اجتماعی در هر جامعه ای محسوب می شوند که اگر زمینه مشارکت، خلاقیت، بالندگی و توسعه برای آنها بوجود بیاید، می توانند نقش سازنده ای در پیشرفت و توسعه یافتگی جامعه ایفا نمایند. امروزه در کشورهای توسعه یافته دنیا که بیش از پیش به ضرورت و » اهمیت تاثیر گذاری مردم در روند توسعه همه جانبه پی برده شده است، سیاست شهروندان اولویت اول در تمامی امورند، را سیاست رایج خود قرار داده اند. این سیاست موجب شده تا مشارکت سازنده و مبتنی بر اعتمادی میان دولت و شهروندان بوجود آید و شهروندان نسبت به مسائل محیطی و دیگر شهروندان احساس مسئولیت کنند و همین طور دولتمردان و کارگزاران بوروکراسی این الزام را درک کنند که باید به انتظارات و خواسته های شهروندان گوش فرا داده و ارضاء نیازها و انتظارات شهروندان را اولویت نخست فعالیتها و اقدامات خود قرار دهند(الوانی و دانایی فرد، ۱۳۸۰).
صاحب نظران معاصر را اعتقاد بر این است که مردم را باید هر چه بیشتر در اداره امور محلی و اخذ تصمیمات و سیاستهایی که مستقیما با سرنوشت آنا بستگی دارد، شرکت داد. این مشارکت مردم در اداره امور جامعه، باعث می شود که چشمان خود را بر روی حقایق محیط اجتماعی خویش باز نگه دارند، نیازهای دسته جمعی را دریابند، به نظام سازمانی و اداری بر مقدرات خود بنگرند و به نقائص و مشکلات موجود در آن واقف شوند(طاهری، ۱۳۷۶).
به طور کلی استفاده از مدیریت مشارکتی و ایجاد زمینه مشارکت مردم در اداره امور جامعه در سطوح مختلف محلی، منطقه‌ای و ملی، می تواند پیامدها و فواید فراوانی را در روند توسعه و محرومیت زدایی به همراه داشته باشد که در اینجا به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
مشارکت مردمی، باعث ایجاد تعهد، مسئولیت پذیری، همدردی، اعتماد و وفاداری در افراد جامعه نسبت به حکومت، دولت و جامعه شده و احساس مالکیت و تلاشگری را افزایش می دهد.
مشارکت باعث تقویت بنیانهای اعتقادی و عامل بروز و شکوفایی افکار و ایده های بدیع (خلاقیت و نوآوری) در عرصه جامعه می شود.
مشارکت، تضادها، تعارض ها و تنگ نظری ها را در درون جامعه کاهش می دهد و موجب افزایش وفاق، همدلی، همگرایی، انسجام و انتقادپذیری می شود.
مشارکت انگیزش را نیرومند می سازد و با ارضای نیازهای معنوی افراد جامعه، آنها را ترغیب می کند که بیش از پیش در راستای اهداف راهبردی و بلند مدت جامعه تلاش بکنند(نژاد ایرانی، ۱۳۷۵).
مشارکت، حاشیه نشینی را از بین می برد. یکی از دشواری های عمده اکثر کشورهای در حال توسعه این است که اکثریت بی تفاوت در کنار اقلیتی دست اندرکار و مسئول قرار دارند، فراهم آوردن شرایط مناسب برای مشارکت مردم در سرنوشت خویش، راهکارهای برای بدر آمدن ار بی تفاوتی و مبارزه با حاشیه نشینی است.
مشارکت، فرهنگ سکوت را درهم می شکند و موجب به میدان کشیدن شدن گروه‌ها و قشرهای محروم جامعه شده و باعث می گردد آنان نیز پای به میدان فعالیت بگذارند و علاوه بر یافتن کرامت خود دوشادوش دیگران به تولید بپردازند.
مشارکت، ناتوانان را توانمند می سازد. ناتوانی یک امر عرضی است و نا ماهوی؛ بسیاری از مزدم در زندگی به ناتوانی گرفتارند چرا که بخت پروردن توانایی های خود را نیافته اند. مشارکت انسان را به راه توانمندی هدایت کرده و توانایی های بالقوه آنان را به شکوفایی می رساند(طوسی، ۱۳۷۱).
۲-۲-۶- دیدگاه امام راحل (ره) درباره مشارکت در فرهنگ جهادی
پس از انقلاب اسلامی، طرح ایده همبستگی و مشارکت عمومی برای همدلی مسلمانان، وحدت و یکپارچگی آنان، از ضروریات جهان اسلام و مه مترین استراتژی برای مقابله با توطئه های استکبار جهانی است. انقلاب اسلامی که شدیدا استکبار جهانی و سکولاریسم را به چالش کشانده، برای حفظ هویت خویش نیازمند، فاصله گرفتن از آن و تثبیت موقعیت و تحقق آرما نهای خویش است. از این رو، ایده همبستگی، وحدت و مشارکت عمومی به عنوان یک استراتژی همواره موضوعی بکر و تازه م یباشد. حضرت امام (ره) با اعتقاد راسخ به آیه (امام در سخن خود از مشارکت در تمام امور از جهت سیاسی و اقتصادی و شرکت در طراحی و اجرای امور و دانشجوهای عزیز، متخصصان، مهندسان، بازاریان و کشاورزان و همه قشرهای ملت ». ساختن کشور سخن گفته است داوطلب برای این است که ایران به طور مخروبه به دست ما آمده است را بسازند. از این جهت ما به یک جهاد نیاز داریم.
در این سخن از همه نیروها درخواست مشارکت شده است و از طرفی حوزه فعالیت نیروها را فقرزدایی و ساختن نقاط دور دست و محروم می داند.
۲-۲-۷- مبانی فلسفی مشارکت
به طور کلی مبانی فلسفی مشارکت از چهار دیدگاه قابل بررسی است که خلاصه آنها در جدول شماره۲- ۱ ارائه شده است.
جدول ۲-۱ : اهداف و نکات کلیدی در دیدگاه های فلسفی مشارکت

نظریه دموکراسی نگرش انسانی ابزار مدیریتی دیدگاه ایدئولوژیکی
دموکراسی کاری
برابری قدرت
مسئولیت جمعی
جمع گرایی
حقوق بشر
رشد انسانی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]




در سال ۱۹۳۰ برای گریز از منطق دو ارزشی منطق چند ارزشی توسط لوکاسیه ویچ منطق دان ارائه شد در واقع منطق فازی نیز یک منطق چند ارزشی است در این منطق به جای درست یا نادرست ،سیاه یا سفید ،صفر یا یک ،طیف نامحدودی از خاکستری بین سیاه و سفید وجود دارد لذا منطق فازی را می توان منطق خاکستری نامید.( عطائی،۱۳۸۹)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در سال ۱۹۶۵ ،دانشمند بزرگ ایرانی به نام پرفسور لطفی عسگرزاده تئوری ای جهت کمی سازی پدیده های تقریبی ارائه کرد که به «تئوری فازی »معروف شد .هدف اولیه او در آن زمان توسعه ی مدلی کارآمدتر برای توصیف فرایند پردازش زبان های طبیعی بود.او مفاهیم و اصطلاحاتی هم چون مجموعه های فازی ،رویدادهای فازی ،اعداد فازی و فازی سازی را وارد علوم ریاضیات و مهندسی کرد .یکی از اولین کاربردهای مهم عملی این فرضیه در سال ۱۹۷۴ بود،هنگامی که ممدانی و آسیلیان از منطق فازی برای تنظیم یک موتور بخار استفاده کردند. (امیری ،۱۳۹۲)
فازی بودن به معنای چند ارزشی بودن است این بدان معناست که در پاسخ به هر سوال سه انتخاب یا بیشتر وجود دارد و شاید طیف نامحدودی از انتخاب ها به جای فقط دو انتخاب نهایی وجود داشته باشد (اسماعیل پور و همکاران،۱۳۸۸)
یک مجموعه فازی توسط یک تابع عضویت مشخص شده است که به هر کدام از عضوهای آن درجه ای از عضویت میان ۰ تا ۱ اختصاص می یابد .این درجه ی عضویت نشان می دهد هر کدام از اعضا به چه اندازه عضو مجموعه هستند .در نتیجه در منطق فازی واژگان تعریفی همانند خوب ،بد و یا متوسط می توانند به اعداد تعریف شده ی مشخص تفسیر شوند.( معمارزاده ،۱۳۹۰)
براساس نظریه فازی ،یک عدد فازی ،مجموعه فازی خاصی به صورت(۳-۱) می باشد که در آن مقادیر حقیقی عضو مجموعه را می پذیردو تابع عضویت آن به صورت می باشد.بیشترین اعداد فازی مورد استفاده ،اعداد فازی مثلثی و ذوزنقه ای هستند.اعداد فازی مثلثی ،به دلیل محاسبات ساده تر بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند، این عدد می تواند به صورت عدد فازی مثلثی نشان داده شود. شکل (۲-۳)این تابع عضویت را نشان می دهد (تقی زاده و فضلی ،۱۳۹۰)
نمودار (۳-۲) تابع عضویت
۱
۳-۸-۶تکنیک دیمتل فازی :
روش دیمتل برای ساختاردهی به یک دنباله از اطلاعات مفروض کاربرد دارد ،به طوری که شدت ارتباط را به طور امتیازدهی مورد بررسی قرار می دهد و بازخوردهای بین معیارهای اصلی را تواما با اهمیت آنها جستجو می کند (حاجی میرزا ،۱۳۹۰)این تکنیک را اولین بار دانشمندان آمریکایی در بین سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۷۲ ارائه کردند و روشی برای مسائل پیچیده بود و براساس تئوری گراف ساخته شده بود که قادر بود مسئل را با روش ساده حل کند ولی عیبی که بر تکنیک دیمتل وارد است ؛یعنی تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان موجب ارائه تکنیک دیمتل فازی شد .روش دیمتل فازی با بهره گرفتن از متغییرهای زبانی فازی ، تصمیم گیری را در شرایط عدم اطمینان محیطی آسان می نماید و این تکنیک در زمینه های تولید ،مدیریت سازمان ،سیستم های اطلاعات و علوم اجتماعی کاربرد دارد .(جمالی و هاشمی ،۱۳۹۰)
در حل به روش دیمتل فازی نیازمند تعیین معیارهایی برای تصمیم گیری هستیم .برای رفع عدم اطمینان باید معیارها را با توجه به معیارهای زبانی جدول (۱-۳) در اختیار تصمیم گیرنده بگذاریم تا با توجه به این معیارهای زبانی ،شاخص ها با هم مقایسه شوند (جمالی و هاشمی ،۱۳۹۰)مقیاس این جدول براساس پژوهش لین و وو lin ,wu2008 می باشد.

ارزش معادل متغییر های زبانی متغییر های زبانی –اعداد متناظر
( ۰ ,۰ , ۰/۲۵ ) بدون تاثیر(NO)-0
(۰ ,۰/۲۵ ,۰/۵) تاثیر بسیار کم(VL)-1
(۰/۲۵ ,۰/۵,۰/۷۵) تاثیر کم(L)-2
(۰/۵,۰/۷۵,۱) تاثیر زیاد(H)-3
(۰/۷۵,۱,۱) تاثیر بسیار زیاد(VH)-4

جدول (۳-۱) ارزش معادل متغییر های زبانی براساس پژوهش لین و وو lin ,w u
۳-۸-۶-۱حل روش دیمتل فازی:
قدم اول: تشکیل ماتریس تصمیم فازی
ابتدابرای اینکه بتوان تاثیر متقابل هر یک از معیارهار را نسبت به همدیگر بدست آوردیم پرسشنامه مقایسات زوجی طراحی کرده و و به چند تن از خبرگان توزیع می شود . برای تعیین میزان تاثیر هر یک از عوامل روی عوامل دیگر از اعداد ۰ تا ۴ استفاده شد، بدین صورت که مطابق جدول (۲-۳) بترتیب از بدون تاثیر تا تاثیر خیلی زیاد عوامل روی یکدیگر درجه بندی شده و توسط خبره ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. بعد از جمع آوری پرسشنامه ها، ماتریس مقایسات زوجی مطابق با جدول (۲-۳) به اعداد فازی مثلثی تبدیل می شوند.
جدول (۳-۲) تاثیر متقابل معیارها

۰ بدون تاثیر
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]




فصل پنجم:
بحث و نتیجه گیری

۵-۱- مقدمه

در این فصل براساس تحلیل هایی که در فصل چهارم انجام شده است به ارائه نتایج پرداخته می شود : هدف اصلی این تحقیق شناسایی عوامل مؤثر بر استقرار موفق BPR در بانک گردشگری است. متغیرها شناسایی و پس از توزیع پرسشنامه در بین کارشناسان و مدیران بانک ، ۴ عامل اصلی شناسایی گردید. در این فصل ضمن جمع بندی نتایج حاصل از تحلیل داده ها، پیشنهادها و محدودیتهایی که محقق در انجام تحقیق با آن مواجه بوده مطرح خواهد شد.پژوهش حاضر برای پاسخ دهی به سؤالات زیر بوده است : عوامل مؤثر بر استقرار موفق BPR کدامند و اولویت بندی این عوامل به چه صورت است؟ آیا وضعیت عوامل تعیین کننده استقرار موفقیت آمیزBPR در بانک گردشگری مطلوب است؟ برای پاسخ دهی به سه سؤال مذکور پرسشنامه ای با ۴۲ سؤال تهیه و تنظیم و بین۳۰۰ نفر از مدیران و کارشناسان به عنوان اعضای گروه نمونه توزیع و جمع آوری گردید که تأکیدی بر عوامل شناسایی شده بود. داده های حاصل از پرسشنامه از طریق تکنیک تحلیل عاملی تأییدی، مورد تحلیل قرار گرفت که نتیجه آن استخراج ۴ عامل اصلی به عنوان عوامل مؤثر بر پیاده سازی موفق BPR در جامعه مورد مطالعه است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۵-۲- خلاصه یافته ها و نتایج حاصل از پژوهش :

داده های حاصل از پرسشنامه از طریق تکنیک تحلیل عاملی تاییدی، مورد تحلیل قرار گرفت که نتیجه آن استخراج ۴ عامل اصلی به عنوان عوامل مؤثر بر پیاده سازی موفق BPR در جامعه مورد مطالعه است، نتایج حاصل از این فرایند به شرح ذیل است :
براساس تحلیل عاملی تاییدی و رتبه بندی حاصل از تحلیل فریدمن عامل رهبری اثربخش با رتبه میانگین ۲٫۸۸ است و می توان چنین استدلال کردکه زیر عوامل های این عامل(درک و شناخت مدیریت ارشد، تعهد مدیریت ارشد، مدیریت دانش، منابع مالی کافی، استفاده از مشاوران مجرب، انسجام بین وظایف) بیشترین تأثیر را بر استقرار موفق BPR دارد.
عامل دوم که به عنوان عامل مدیریت تغییر با رتبه میانگین ۲٫۲۳ است و می توان چنین استدلال کردکه زیر عوامل های این عامل(ساختار کمتر بوروکراتیک، واگذاری اختیارات، فناوری اطلاعات، آمادگی برای تغییر) بر استقرار موفق BPR تأثیرگذار است.
سومین عامل، عامل مدیریت پرو‍‍ژه با رتبه میانگین ۲٫۹۷ به عنوان اولین عامل مؤثر و می توان چنین استدلال کردکه زیر عوامل های این عامل(شناخت تغییر، شفافیت در اجرای پروژه، جمع آوری اطلاعات کافی، روش شناسی مناسب، ارزیابی نتایج، خلاقیت در اجرای پروژه) بر استقرار موفق BPR تأثیرگذار است.
عامل چهارم، عامل منابع انسانی با رتبه میانگین ۱٫۹۳ است و می توان چنین استدلال کردکه زیر عوامل های این عامل(کاهش مقاومت کارکنان، توجه به ایده های کارکنان، مشارکت کارکنان، ایجاد انگیزش در کارکنان، دانش و توانمندی کارکنان،) بر استقرار موفق BPR کمترین تأثیرگذاری را دارد.در شکل ۱-۵ این عوامل نشان داده شده است.
درک و شناخت مدیریت ارشد، تعهد مدیریت ارشد، مدیریت دانش، منابع مالی کافی، استفاده از مشاوران مجرب، انسجام بین وظایف
شناخت تغییر، شفافیت در اجرای پروژه، جمع آوری اطلاعات کافی، روش شناسی مناسب، ارزیابی نتایج، خلاقیت در اجرای پروژه
مدیریت پروژه
رهبری اثربخش
۲٫۹۷ ۲٫۸۸
۲٫۲۳ ۱٫۹۳
منابع انسانی
مدیریت تغییر
ساختار کمتر بوروکراتیک، واگذاری اختیارات، فناوری اطلاعات، آمادگی برای تغییر
کاهش مقاومت کارکنان، توجه به ایده های کارکنان، مشارکت کارکنان، ایجاد انگیزش در کارکنان، دانش و توانمندی کارکنان،
شکل ۵ - ۱- عوامل مؤثر بر استقرار موفق BPR
متغیر شناخت و درک مدیریت ارشد با میانگین ۳٫۳۸۱۹ دارای میانگین بالاتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که مدیریت ارشد سازمان دارای شناخت و درک نسبتاً خوبی در اجرای پروژه BPR می باشد.
متغیر تعهد و پشتیبانی مدیریت ارشد با میانگین ۳٫۱۷۰۰ دارای میانگین نسبتاً بالاتر از میانگین نظری است و این، به معنای اینست که مدیریت ارشد از دید سازمان دارای تعهد و پشتیبانی نسبتاً خوبیست.
متغیر شناخت تغییر با میانگین ۲٫۹۲۲۳ دارای میانگین بالاتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان شناخت نسبتاً خوبی در اجرای پروژه BPR می باشد.
متغیر واگذاری اختیارات با میانگین ۲٫۸۰۸۳دارای میانگین پایین تر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که در اجرای پروژه مهندسی مجدد فرآیندها تفویض اختیارات در سازمان نسبتاً کم است.
متغیر روش شناسی مناسب با میانگین ۳٫۰۰۴۹ دارای میانگین بالاتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در پیاده سازی پروژه بازمهندسی فرآیندها توجه نسبتاً زیادی به روش شناسی مناسب و مطلوب دارند.
متغیر فناوری اطلاعات مناسب با میانگین ۳٫۵۵۸۳ دارای میانگین بالاتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در پیاده سازی پروژه بازمهندسی فرآیندها توجه نسبتاً بالایی به بکارگیری زیرساختهای الکترونیک و ابزارآلات فناوری اطلاعات دارند.
متغیر مقاومت کارکنان با میانگین ۲٫۷۱۹۵ دارای میانگین پایین تر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که کارکنان در اجرای پروژه BPR به میزان نسبتاً کمی مقاومت می کنند.
متغیر ساختار کمتر بروکراتیک با میانگین ۲٫۷۳۷۶ دارای میانگین پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان به میزان نسبتاً کمی به ساختار مسطح و کمتر بوروکراتیک توجه دارند. .
متغییر دانش و توانمندی کارکنان با میانگین ۲٫۷۳۴۱ دارای میانگین پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که کارکنان دانش و توانمندی نسبتاً کمی در قبال پروژه مهندسی مجدد دارند.
متغیر مدیریت دانش با میانگین ۳٫۰۱۹۹ دارای میانگین نسبتاً بالاتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در اجرای پروژه BPR دانش را به میزان نسبتاً کمی درک می کنند.
متغیر مشارکت کارکنان با میانگین ۲٫۷۱۳۶دارای میانگین پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که در اجرای پروژه BPR کارکنان مشارکت نسبتاً کمی دارند.
متغیر شفافیت در اجرای پروژه با میانگین ۲٫۶۶۷۵دارای میانگین پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در اجرای پروژه BPR به میزان نسبتاً کمی شفافیت دارند.
متغیر ایجاد انگیزش در کارکنان با میانگین ۲٫۸۵۶۸دارای میانگین نسبتاً پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در اجرای پروژه BPR به میزان نسبتاً کمی انگیزش دارند.
متغیر ایجاد انگیزش در کارکنان با میانگین ۲٫۸۵۶۸دارای میانگین نسبتاً پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در اجرای پروژه BPR به میزان نسبتاً کمی انگیزش دارند.
متغیر خلاقیت و نوآوری در اجرای پروژه با میانگین ۲٫۹۸۷۹دارای میانگین نسبتاً پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در اجرای پروژه BPR به میزان نسبتاً کمی خلاقیت صورت می پذیرد.
متغیر آمادگی برای تغییر با میانگین ۳٫۱۲۱۴ دارای میانگین نسبتاً بالاتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان آمادگی نسبتاً خوبی برای تغییرات ریشه ای در فرآیندهای کسب و کار دارند.
متغیر منابع مالی کافی با میانگین ۲٫۹۸۰۲ دارای میانگین نسبتاً پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان بودجه نسبتاً کمی برای پیاده سازی BPR تخصیص می دهند.
متغیر استفاده از مشاوران مجرب با میانگین ۲٫۸۲۵۹دارای میانگین پایین تر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در پیاده سازی BPR به میزان نسبتاً کمی از مشاوران مجرب استفاده می کنند.
متغیر منابع اطلاعاتی با میانگین ۲٫۹۱۴۶ دارای میانگین نسبتاً پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان اطلاعات نسبتاً کمی را برای پیاده سازی BPR جمع آوری می کنند.
متغیر ارزیابی نتایج با میانگین ۲٫۹۴۰۶ دارای میانگین نسبتاً پایینتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که ارزیابی نتایج به میزان نسبتاً کمی در راستای پیاده سازی پروژه BPR صورت می پذیرد.
متغیر انسجام بین وظایف با میانگین ۳٫۰۰۵۰ دارای میانگین نسبتاً بالاتر از میانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان بین وظایف سازمانی انسجام نسبتاً بالایی را برقرار می کنند.
متغیر توجه به ایده کارکنان با میانگین ۳٫۰۵۵۸ دارای میانگین نسبتاً بالاتر ازمیانگین نظری است و این به معنای اینست که سازمان در اجرای پروژه BPR توجه نسبتاً خوبی به ایده کارکنان دارد

۵-۳-نتیجه گیری و بحث:

همانطور که یافته های پژوهش نشان داد، به طور کلی عوامل مؤثر بر استقرار موفقیت آمیزBPR را می توان به ۴ طبقه بندی تقسیم کرد. این عوامل عبارتند از : عامل مدیریت پروژه، رهبری اثربخش، مدیریت تغییر و منابع انسانی. حال با در نظر گرفتن این عوامل به مقایسه این تحقیق با تحقیقات دیگر پرداخته می شود.
در مطالعه هی در چین مشخص شد که حمایت مدیریت با ۹۵% از موافقت پاسخ دهندگان در بالای لیست است؛ رتبه دوم، بهبود ارتباطات بین فعالیتی، رتبه سوم ترکیب تیم پروژه بین واحدی و رتبه چهارم اهداف قابل سنجش BPR از عوامل موثر بر استقرار BPR است. در صورتی که با توجه به پاسخ سوال دوم پژوهش حاضر اولویت یکم تا چهارم عبارت است از: ۱) رهبری اثربخش ۲) عامل مدیریت تغییر ۳) عامل مدیریت پروژه ۴) عامل منابع انسانی.
نتایج این پژوهش از حیث تعداد عوامل مشابه تحقیق سونگ و گیبسون (۱۹۹۸) و کرو و همکاران (۲۰۰۲) است؛ ولی از حیث عنوان متفاوت است. سونگ و گیبسون با بررسی ادبیات موضوع و تحقیق در شرکتهای کره ای بیست متغیر موفقیت استقرار BPR را شناسایی کرده اند و آنها را در چهار گروه ۱) استراتژیک ۲) سازمانی ۳) متدولوژیک و ۴) تکنولوژیک / آموزشی دسته بندی کردند. کرو و همکاران (۲۰۰۲) نیز عوامل موفقیت BPR را در چهار گروه اصلی “رهبری یکسان نگر"، “همکاری در محیط کار"، “تعهد مدیریت ارشد” و “حمایت مدیریتی” گروه بندی کرده اند.

۵-۴- محدودیت های پژوهش

  1. محدودیت ذاتی پرسشنامه
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]