کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



جستجو


 



  • هدف ولایت فقیه رساندن انسان‌ها و نفوس ناقصه و متوسطۀ بشری به مرتبۀ عالیۀ آن‌هاست.
  • این تبیین فیلسوفانه با آموزههای قرآنی تطابق دارد.

پیشینۀ تاریخی بحث
این مسأله که «آیا بحث از رهبری جامعه، یک بحث فلسفی هست یا خیر؟»، تا جاییکه نگارنده مطالعه کرده، برای اولین بار طرح شده و در نتیجه تاکنون جواب مشخصی بدان داده نشده است. اما نکتۀ مهمی که در این زمینه وجود دارد، این است که فلاسفه در مورد سرپرستی جامعه توسط فقیه جامعالشرایط رهبری، در صورت فقدان نبی و امام سخن گفتهاند و در مورد ویژگیها و وظایف آن به بحث و گفتوگو نشستهاند[۶]. بنابراین شاید بتوان گفت؛ آنان به صورت ضمنی قائل به این نکته بودند که میتوان در حیطۀ فلسفۀ سیاسی اسلامی به این مسأله پرداخت. البته راقم این سطور برآن است که با وجود بحث از ولایت فقیه در میان سطور آثار فیلسوفان اسلامی، اما نوشتهای که به نحو منسجم و با نظم منطقی و روشی فلسفی به این مسأله پرداخته باشد، در دسترس وجود ندارد. بنابراین در این نوشتار قصد داریم تا با بهره گرفتن از قواعدی که در کلام حکمای اسلامی وجود دارد، به تبیین این موضوع پرداخته و از این بحث تصویری شفاف در حوزۀ فلسفۀ اسلامی ارائه کنیم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ضرورت مسأله
در انتهای این بخش باید به ضرورت بحث از «ولایت فقیه» اشاره کرد. نظام فکری اسلامی به ویژه نظام فکری شیعی، نظامی است برای ساختن و سازندگی زندگی فردی و اجتماعی و هم چنین بنیان نهادن و ساماندهی زندگی زمینی و مادی انسان در جهت رسیدن به مدارج عالیۀ اخروی و این امر محقق نمی‌شود مگر از طریق امر ولایت، لذا ضرورت دارد امر ولایت فقیه از جنبه‌های مختلف آن، از جمله جنبۀ فلسفی آن مورد بازنگری و تبیین قرار گیرد: «مسأله ولایت فقیه، یکی از مهم‌ترین مسائل جامعه اسلامی است که بحث و گفتگو درباره آن، از دو جهت ضروری می‌باشد: اول آنکه ولایت فقیه سنگ بنای نظام جمهوری اسلامی است و بر هر فرد مسلمان و انقلابی لازم است این اصل اساسی را خوب بشناسد و سپس بر مدار آن حرکت کند و دوم اینکه دشمنان اسلام و انقلاب فهمیده‌اند که ظلم‌ستیزی انقلاب و نظام اسلامی، از این اصل مهم و مترقی سرچشمه گرفته است و برای منحرف ساختن چنین نظام و انقلابی، باید به قلب نیرو دهنده و ستون استوار آن هجوم برند و به همین جهت است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در هر زمان مناسب، شبهاتی در زمینه این اصل بی‌بدیل مطرح گشته است.»[۷].
از سوی دیگر، همان گونه که در قسمت پیش ذکر شد، بحث از این مسأله به صورت شفاف و مستقل در فضای فلسفی تاکنون مطرح نشده است، بنابراین یکی دیگر از ضروریات بحث از «ولایت فقیه»، آشکارسازی گفتوگوی فلسفی در این حوزه خواهد بود.
فصل اول:
کلیات

  • «رهبری جامعه در دوران غیبت»؛ مسألهای فقهی، کلامی یا فلسفی
  • مبادی تصوری

۱-۱. «رهبری جامعه در دوران غیبت»؛ مسألهای فقهی، کلامی یا فلسفی[۸]
اولین مسألهای که باید بدان پرداخت، این است که بحث از «رهبری جامعه در دوران غیبت» مسألهای فقهی است یا کلامی و یا فلسفی؟ به دیگر سخن، موضوع «رهبری جامعه در دوران غیبت» از جمله مسایل علم فقه، کلام و یا فلسفه است؟ پاسخ به این سوال از آنرو دارای اهمیت است که در هر یک از این سه صورت «ولایت فقیه، سرنوشتی جداگانه خواهد داشت و وظایف و اختیارات فقیه و همچنین ولایتی یا وکالتی و انتصابی یا انتخابی بودن آن بستگی کامل به این بحث دارد.»[۹].
۱-۱-۱. دیدگاه ها
عالمان و پژوهشگران در پاسخ به این مسأله سه دیدگاه متفاوت داشتهاند:

  • عدهای معتقدند بحث از ولایت فقیه، بحثی فقهی است و جایگاهی در علم کلام و فلسفه ندارد: «… و نیز از جمله ولایت‌ها، ولایت حاکم شرع به آحاد افراد اجتماع و ولایت امام نسبت به مأموم خویش است که از ولایت حاکم شرع اسلامی نسبت به افراد اجتماع، تعبیر به «ولایت فقیه» می‌کنند. در فلسفه و عرفان بحثی از ولایت فقیه مطرح نمی‌شود و این بحث صرفاً در علم فقه مطرح می‌شود.

ولایت فقیه از امور اعتباری شرعی و عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل قیّم برای صغار. امور اعتباری در برابر امور تکوینی، اموری را گویند که به فرض و جعل و قرارداد ایجاد می‌شوند و آن را به واضع و جاعل نسبت دهند. اگر واضع آن، شارع باشد، آن را «اعتبار شرعی» نامند؛ و اگر واضع آن، مردم باشند که برای اداره امور زندگی خود آن را وضع و جعل کنند، آن به «اعتبار عقلایی» گویند.»[۱۰].

  • برخی دیگر از پژوهشگران بر این باورند که اصل این موضوع از حیطۀ علم فقه خارج و از جمله مسائل علم کلام میباشد اما از حیث لوازم آن حکم کلامی (اثبات ولایت فقیه) در حوزۀ علم فقه مورد بررسی قرار میگیرد. این عده در واقع به کلامی - فقهی بودن این موضوع تأکید دارند. اینان معتقدند که این مسأله دارای دو جنبه است و بنابراین میتوان از نگاه دو علم به آن نگریست. بنابراین اصل «ولایت فقیه» از آن جهت که دنبالۀ بحث نبوت و امامت است، در علم کلام مورد بحث قرار میگیرد اما از آن حیث که به فعل مکلف ارتباط پیدا میکند و باید لوازم فقهی آن روشن شود، در علم فقه مورد بررسی قرار میگیرد: «گرچه مسألۀ ولایت فقیه از این نظر که دنبالۀ بحث امامت است، یکی مسألۀ کلامی و از فروعات مربوط به مباحث اصول دین است اما از این نظر که رعایت حکم ولیّ فقیه بر مردم واجب است، یا این که وظایف ولیّ فقیه چیست؟ حدود اختیاراتش تا چه اندازه است؟ و مسائلی از این قبیل، یک بحث و مسألۀ فقهی به شمار میرود.»[۱۱].
  • برخی از پژوهشگران نیز معتقدند که بحث از ولایت فقیه در علم فلسفه قابل بررسی است: «بعضی با استناد به برخی ادلۀ فقهی میگویند که امام [امام خمینی (ره)] از فقهای نادری است که بحثهای ولایت فقیه را مطرح کرده و پیش از ایشان تنها مجتهدانی، چون ملااحمد نراقی و …، به این بحث توجه نمودهاند و برخی هم دایرۀ آن را در محدودۀ امور بسیار جزئی دانستهاند.

از دیدگاه من، اصلاً به دلایل فقهی و روایی نیازی نیست. مطابق نگرش صدرایی، ولایت فقیه بسط یافتۀ نبوت و امامت و تجلی ولایت است. در نگاه سلسله مراتبیِ ملاصدرا، که تنها تصورش موجب تصدیق میشود، چگونه ضرورت نبوت، در وجه سیاسی و تربیتیاش، توجیه میشود؟ پاسخ این است که با همان ضرورت، امامت توجیه میشود؛ چنان که با همان ضرورت، ولایت فقیه توجیه میشود.»[۱۲].
ذکر این نکته بایسته است که پژوهشگرانی که قائل به کلامی بودن بحث «ولایت فقیه» هستند، منکر فلسفی بودن آن نخواهند بود و بالعکس؛ و حتی بر این باورند که میتوان از این مسأله در هر دو علم سخن راند. سرّ این مطلب در این نکته نهفته است که مسائل کلامی دارای وحدت حقیقی نیستند، بنابراین موضوع واحدی در این علم مورد بررسی قرار نمیگیرد. پس زمانی که علمی موضوع واحدی نداشته باشد، ممکن است مسائلش با مسائل علم دیگری مشترک شود و در نتیجه از یک مسأله در دو علم (که حتماً مسائل یکی از آن دو علم وحدت حقیقی ندارند) متفاوت بحث و گفتگو شود: «در کتب منطق و فلسفه بحثی هست راجع به اینکه هر علمی موضوعی خاص دارد و تمایز مسائل هر علمی از مسائل علم دیگر به حسب تمایز موضوعات آن علوم است.
البته این، مطلب درستی است. علومی که مسائل آنها وحدت واقعی دارند چنین است. ولی مانعی ندارد که علمی داشته باشیم که وحدت مسائل آن اعتباری باشد و موضوعات متعدّده و متباینه داشته باشد و یک غرض و هدف مشترک، منشأ این وحدت و اعتبار شده باشد. علم کلام از نوع دوم است، یعنی وحدت مسائل کلامی وحدت ذاتی و نوعی نیست بلکه وحدت اعتباری است؛ از این رو ضرورتی ندارد که در جستجوی موضوع واحدی برای علم کلام باشیم.
علومی که وحدت مسائل آنها وحدت ذاتی است امکان ندارد که از نظر مسائل متداخل باشند یعنی برخی مسائل میان آنها مشترک باشد، ولی علومی که وحدت آنها اعتباری است و یا یک علم که وحدت مسائلش اعتباری است با علمی دیگر که‏ وحدت مسائلش ذاتی است هیچ مانعی ندارد که از نظر مسائل متداخل باشند. علت تداخل مسائل فلسفی و کلام و یا مسائل روانشناسی و کلام و یا مسائل اجتماعی و کلام همین امر است.»[۱۳].
برای پیدا کردن پاسخ این سوال؛ یعنی این که «آیا بحث رهبری جامعه در صورت فقدان نبی و امام در جامعه، یک بحث فقهی است، کلامی و یا فلسفی؟» باید در ابتدا موضوعات هر یک از سه علم فقه سیاسی، کلام سیاسی و فلسفۀ سیاسی را مشخص کرد. سپس مسائلی که در ذیل پرسش «چه کسی باید در صورت فقدان نبی و امام، حکومت را در دست بگیرد؟» وجود دارد را استقصا نمود و در نهایت مشخص کرد، مسألۀ رهبری جامعه در دوران غیبت در کدام حوزه از علوم اسلامی باید مورد بررسی قرار گیرد.
۱-۱-۲. تعاریف فقه سیاسی، کلام سیاسی و فلسفۀ سیاسی
در ابتدا ذکر این نکته بایسته است که برای هر کدام از سه علم فقه سیاسی، کلام سیاسی و فلسفۀ سیاسی تعاریف متعددی ذکر شده است که در این نوشتار تنها به تعریف برگزیده اشاره میشود و از ذکر تمامی تعاریف اجتناب خواهد شد؛ چراکه موجب اطالۀ کلام میشود و بحث در این مورد باید در جای خود پیگیری شود.
۱-۱-۲-۱. فقه سیاسی اسلامی
از آنجایی که فقه سیاسی شاخهای از دانش فقه عمومی است، باید بر پایۀ تعریف صحیحی از علم فقه به تعریف فقه سیاسی رسید. بنابراین با توجه به تعریفی که برای فقه وجود دارد: «فقه عبارت است از علم به احکام فرعی شرعی اسلام (یعنی نه مسائل اعتقادی یا تربیتی بلکه احکام عملی) از روی منابع و ادلّۀ تفصیلی»[۱۴] میتوان فقه سیاسی را اینگونه تعریف کرد: «فقه سیاسی علمی است که به احکام عملی اسلام در حوزۀ امور سیاسی میپردازد.». به عبارت دیگر، فقه سیاسی در پی دستیابی به وظایف مکلفان در باب امور سیاسی از طریق ادلۀ شرعی است. با این بیان آشکار میشود که موضوع فقه سیاسی فعل مکلفان در امور سیاسی است: «موضوع فقه مدنی/سیاسی، رفتار و عمل سیاسی مسلمانان است که احکام آن را با بهره گرفتن از منابع فقهی استنباط و بیان میکنند. در نتیجه فقه سیاسی دربرگیرندۀ احکام و مقررات زندگی سیاسی بر اساس قوانین شریعت است.»[۱۵].
۱-۱-۲-۲. کلام سیاسی اسلامی
تعریف برگزیدۀ علم کلام عبارت است از: «علم کلام، علمی است که دربارۀ عقاید اسلامی؛ یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت بحث میکند، به این نحو که آنها را توضیح میدهد و دربارۀ آنها استدلال میکند و از آنها دفاع میکند.»[۱۶]. با توجه به این تعریف میتوان کلام سیاسی را اینگونه تعریف کرد: «کلام سیاسی شاخهای از علم کلام است که به تبیین و توضیح آموزههای ایمانی و دیدگاه های دینی در باب مسائل سیاسی پرداخته و از آنها در قبال دیدگاه ها و آموزههای رقیب دفاع میکند.»[۱۷].
همانطور که از تعریف کلام سیاسی مشخص میشود، موضوع این علم آموزههایی که در حوزۀ مسائل سیاسی باید بدان معتقد بود. به دیگر سخن، آنچه که یک مسلمان در حوزۀ مسائل سیاسی و در یک نگاه کلان به هستی باید بدانها باور داشته باشد، موضوع کلام سیاسی است.
۱-۱-۲-۳. فلسفۀ سیاسی اسلامی
برای فلسفۀ سیاسی تعریف واحدی که مورد اتفاق تمام پژوهشگران این رشته قرار گرفته باشد، وجود ندارد و حتی تعدد آراء به حدّی در این زمینه زیاد است که یکی از پژوهشگران این عرصه در مورد تعریف فلسفۀ سیاسی از سلیقهای بودن این تعاریف سخن گفته است: «به هر حال مطالعه منابع مذکور و سایر منابع نشان میدهد که اتفاق نظری دربارۀ این مفهوم وجود ندارد و تا حد زیادی تعریفها دلخواهانه است. از این رو هر پژوهشگر لازم است قبل از به کارگیری این واژه مقصود خود از آن را تبیین کند.»[۱۸] تعریف برگزیدهای که در این نوشتار مدّ نظر قرار میگیرد، عبارت است از: «به آن دسته از مباحث سیاسی که از وضعیتی فراتاریخی و فرازمانی برخوردار باشد و به سخن دیگر، در زمرۀ مسائل متغیر مربوط به زندگی سیاسی قرار نگیرد، فلسفۀ سیاسی اطلاق میشود؛ اعم از اینکه این مسائل به حوزۀ «هستها» و واقعیتهای خارج از اراده و تصرف انسان و یا به تعبیر فلسفی به حکمت نظری مربوط باشد و یا به حوزۀ «بایدها» و واقعیتهای متکی به اراده و خواست انسان و به تعبیر فلاسفه به حکمت عملی مربوط باشد؛ مثلاً مباحث مربوط به هستیشناسی مربوط به حوزۀ حکمت نظری است، در حالی که مباحث مربوط به نظام سیاسی مطلوب و یا اهداف و کارویژههای نظام سیاسی از مباحث مربوط به حوزۀ سیاست مدن و حکمت عملی است.»[۱۹].
برای اینکه تصویر واضحتری از فلسفۀ سیاسی بدست آورد، شاید مشخص نمودن مسائلی که در این علم مورد بررسی قرار میگیرد، راهکاری مناسب باشد. به دیگر، در اینجا میخواهیم فلسفۀ سیاسی را با مسائل آن تعریف نماییم. شاید بتوان مسائل فلسفۀ سیاسی را در سه گروه تقسیمبندی کرد: «فلسفۀ سیاسی، سه ضلع اصلی دارد: ضلع نخست آن، تحلیل مفاهیم کلیدی سیاست از قبیل قدرت، دولت، اقتدار، حاکمیت و مانند آن است. … ضلع دوّم آن که میتوان آن را جانب «توصیفی» فلسفۀ سیاسی نامید به مباحثی نظیر تحلیل ماهیت دولت و جامعۀ سیاسی، سرّ تکوین جامعۀ سیاسی، سرشت آدمی و نسبت فرد و اجتماع، منشأ حقوق سیاسی و اساسی آدمی، موضوعه یا طبیعی بودن حقوق بشر، مبدأ مشروعیت قدرت سیاسی، سرّ التزام به الزامات سیاسی و مانند آن میپردازد. یک فیلسوف سیاسی در این قسم مباحث در حقیقت میخواهد پاسخی برای این پرسشها بجوید و گزارههایی معرفتبخش در این موارد ارائه نماید. این پرسشها گرچه در اکثر موارد، پرسشهایی سیاسی است، اما در دایرۀ هستیهای غیر مقدور دور میزند و پرسش از «هستها» را پاسخ میگوید، نه پرسش از «بایدها و نبایدها» که هستیهای مقدورند. طبیعی است که در این تلاش توصیفی و معرفتبخش، فیلسوف سیاسی بر بنیانهای هستیشناختی و معرفتشناختی خود تکیه میکند و وامدار دستگاه معرفتی و هستیشناختی خویش است.
ضلع سوّم که به اعتقاد من مهمترین بخش فلسفۀ سیاسی است، عهدهدار مباحث هنجاری و ارزشی مربوط به سیاست است. این ضلع که مشتمل بر تلاش برای تشخیص نظام سیاسی مطلوب و نحوۀ موجّه کردن آن است، در واقع جستوجوی پاسخ به این پرسش است که جامعه انسانی واقعاً باید به چه شکلی باشد و مناسبات سیاسی باید چگونه سامان یابد تا وضع مطلوب حیات اجتماعی حاصل آید. بنابراین مباحثی نظیر مدل مطلوب نظام سیاسی، فضایل جامعۀ سیاسی و سلسله مراتب احتمالی این فضایل، حیطۀ اختیارات دولت، عدالت اجتماعی و اصول عدالت توزیعی، قلمرو آزادیها و حقوق فردی، نسبت میان اخلاق و سیاست (حوزۀ نفوذ اخلاق در سیاست) غایات جامعۀ سیاسی و نحوۀ ارضاء و بهسازی آنها، جانب هنجاری و تجویزی فلسفۀ سیاسی را تشکیل میدهد.»[۲۰].
پس از مشخص شدن تعریف فلسفۀ سیاسی و مسایلی که در این حوزه مورد بحث قرار میگیرد، باید منظور از قید «اسلامی» مشخص شود. سید صادق حقیقت در بررسی این موضوع پنج احتمال ذکر کرده است:

  • «فلسفۀ سیاسی» گاه در متون غیرتخصصی به معنای اندیشۀ سیاسی به معنای عالم به کار میرود. در این صورت همانگونه که اندیشه به وصف اسلامی متصف میشود، مانعی از اتصاف «فلسفۀ سیاسی» به قید اسلامی نیز وجود نخواهد داشت.
  • احتمال دوم آن است که غرض از «فلسفۀ سیاسی اسلامی»، فلسفۀ سیاسی اندیشمندان اسلامی (یا مسلمانان) باشد. در این صورت فلسفۀ سیاسی اسلامی عبارت خواهد بود از فلسفۀ سیاسی افرادی همانند فارابی، ابنرشد، خواجه نصیر و دیگران. در این صورت هیچگونه منعی برای اتصاف «فلسفۀ سیاسی» به وصف «اسلامی» به نظر نمیرسد. طبق نقل قولهای فوق نیز «فلسفۀ سیاسی اسلامی» با تعریفی پسینی عبارت است از اندیشۀ فلسفی کندی، فارابی، و دیگران دربارۀ سیاست و مقوله های سیاسی.

فلسفۀ سیاسی فارابی به شکل مطلق «بیبهره از امداد وحی» نیست، چون او برای کسب حقیقت، به اشراف وحی نیز قائل میباشد. در واقع نوع معرفتشناسی فارابی، بر فلسفۀ سیاسیاش تأثیر مستقیم دارد. در عین حال نمیتوان فارابی را متکلم سیاسی یا فقیه سیاسی نامید؛ چراکه بر اساس مرزبندی که بین فلسفۀ سیاسی و کلام سیاسی ارائه شد، فارابی در گروه فلاسفه سیاسی جای میگیرد. به طور مثال علامه حلی، متکلمی سیاسی است و برای اثبات نظریه امامت، از روش عقلی و نقلی بهره میجوید. فارابی، فیلسوفی سیاسی است که روش عقلی و در عین حال اشرافی را میپذیرد و بنابراین برای وی هم جایگاهی در فلسفۀ سیاسی خود قائل میشود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 02:23:00 ب.ظ ]




۱-در آمد نقد خالص یک شرکت ، احتمال ورشکستگی را کاهش دهد.
۲-جریان نقد خالص بالا که ناشی از فعالیت شرکت در بازار می باشد نیز احتمال ورشکستگی را پایین می آورد.
۳-میزان بدهی بالا برای هر شرکت ، احتمال ورشکستگی آنها را بالا می برد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-نرخ بالای در آمد نقد مورد نیاز به هزینه های عملیاتی سرمایه، احتمال ورشکستگی را بالا خواهد برد.
او از این اصول برای سنجش توانایی نسبت ها به پیش بینی ورشکستگی استفاده کرد. بیور برای این کار ۷۹ شرکت ورشکسته و ۷۹ شرکت غیر ورشکسته را انتخاب کرد ، سپس هر یک از ۳۰ نسبت را در این شرکت ها مورد سنجش قرار داد. او در این تحقیقات به این نتیجه رسید که میزان اعتبار پیش بینی هر یک از نسبت ها متفاوت است. همچنین شرکت های ورشکسته نه فقط جریان های نقد کمتری از شرکت های غیر ور شکسته دارند ،بلکه مقدار ذخیره در آمد نقدی کمتری را نیز دارا می باشند. در ضمن وی پی برد که اگر چه شرکت های ورشکسته سرمایه کمتری برای پوشش تعهدات خود دارند ولی تمایل به گرفتن فروض بیشتری را نسبت به شرکت های غیر ورشکسته دارند.
بیور در انتهای تحقیقات خود به این نتیجه رسید که ارزش هر نسبت در میزان اعتبار طبقه بندی شرکت ها در گروه های شرکت های ورشکسته و غیر ورشکسته می باشد و میزان خطای طبقه بندی کمتر ، نشان دهنده ارزش بالای هر نسبت می باشد. طبق این اصل بیور شش نسبت که دارای کمترین نرخ خطای طبقه بندی می باشند را معرفی کرد که عبارت بودند از : جریان نقد به کل دارایی ، در آمد خالص به کل دارایی ، کل بدهی به کل دارایی ، سرمایه در گردش به کل دارایی ، نسبت جاری و نسبت فاصله عدم اطمینان به نظر بیور نسبت گردش وجوه نقد به کل بدهی بیشترین قدرت پیش بینی را دارد که خطای طبقه بندی آن حدود ۱۳%‌برای یک سال قبل از ورشکستگی بود. همچنین دومین نسبت مهم نسبت در امد خالص به کل دارایی بود.‌
بیور تغییرات ارزش بازار سهام را به عنوان یک فاکتور پیشگویی کننده در پیش بینی ورشکستگی شرکت مورد بررسی قرار داد. او فهمید که بازار ورشکستگی شرکت را نهایتاً یک سال قبل از رخداد واقعی ورشکستگی پیش بینی می کند.( (Beaver, W. 1966‌
۱۱-        مدل تافلر ( ۱۹۸۳)
تافلر در سال ۱۹۸۳ در انگلستان تحقیقاتی در ارتباط با پیش‌بینی ورشکستگی انجام داد. وی اطلاعات ۴۶ شرکت ورشکسته در بین سال های ۱۹۷۶ – ۱۹۶۹ را جمع‌ آوری کرد و با اطلاعات شرکت های موفق مطابقت داد و مدلی برای پیش‌بینی ارائه نمود که به صورت زیر است:
:نرخ بازده سرمایه‌گذاری هاR
:سرمایه در گردش W
:ریسک مالی، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام  FR
:نقدینگی L
تافلر سهم هر یک از متغیرها در مدل را به ترتیب ۵۳، ۱۳، ۱۸، ۱۶ درصد ارزیابی کرد. پس از ارائه این مدل وی نمونه‌ای از شرکت های ریسک‌دار را انتخاب کرد و با بهره گرفتن از مدل فوق، آنها را ارزیابی نمود. مدل، ۱۱۵ شرکت از ۸۲۵ شرکت صنعتی موجود در بانک اطلاعاتی را در حد خطرناک طبقه‌بندی کرد. در طی ۲ سال بعد ۳۵% از شرکت ها یا ورشکست شدند یا به لحاظ اقتصادی تقریباً با عدم توانایی در بازپرداخت بدهی ها روبرو شدند و بیش از ۲۷% از شرکت ها هنوز هم در حد خطرناک باقی ماندند. واضح است که مدل بعضی قابلیت های پیش‌بینی را نشان می‌دهد. اما اینکه مدل فوق ارزشمند است یا خیر هنوز چندان روشن نیست زیرا علاوه بر اینکه ۴۴ شرکت از ۱۱۵ شرکت در حد خطرناک تا چهار سال بعد هنوز به فعالیت خود ادامه می دادند. یکی از شرکت ها با وضعیت غیرخطرناک ورشکست شد. این مدل مشکلات عملی را برای موسسات اعتباری به وجود آورد. زیرا بین ۱۱ تا ۲۱ درصد از وضعیت مشتریان بالقوه آنها را طی سال های ۱۹۸۰ – ۱۹۷۳ در حد خطرناک طبقه‌بندی کرده بود.)رهنمای روپشتی،نیکومرام،شاهور دیانی ،۱۳۸۵ :۵۱۹  (
۱۲- مدل زمیجوسکی (۱۹۸۴)
زمیجوسکی نسبت های مالی که نقدینگی، عملکرد و اهرم های مالی شرکت را اندازه‌گیری می‌کنند برای ایجاد مدل مورد استفاده قرار دارد. این نسبت ها فقط براساس دیدگاه نظری انتخاب نشده بودند، بلکه آنها بر مبنای اطلاعات پیشین زیمجوسکی روی نسبت های مالی انتخاب شده بودند. در ضمن وی از تجزیه و تحلیل پروبیت برای ایجاد مدل خود استفاده کرد.
:کل دارایی / درآمد خالص
:کل دارایی/ کل بدهی
:بدهی جاری / درآمد جاری
وقتی Z<0 باشد، شرکت ورشکسته خواهدشد.
زمیجوسکی مدل را روی ۴۰ شرکت ورشکسته و ۸۰۰ شرکت غیر ورشکسته امتحان کرد که نرخ دقتی حدود ۷۸% برای یک سال قبل از ورشکستگی به دست آورد. (صفری،۱۳۸۱)
۱۳-مدل فالمر۱۹۸۴
یکی دیگر از اشخاصی که در مورد پیش‌بینی ورشکستگی با بهره گرفتن از نسبت های مالی تحقیق انجام داد، فالمر بود. وی در سال ۱۹۸۴ با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل چند متغیره، اطلاعات مربوط به ۴۰ نسبت مالی را برای ۶۰ شرکت شامل ۳۰ شرکت ورشکسته و ۳۰ شرکت فعال جمع‌ آوری نمود و با بهره گرفتن از ۹نسبت مالی که بیشترین نقش را در پیش‌بینی اولیه ایفا کردند مدلی به صورت زیر ارائه نمود:
:کل دارایی / سود انباشته
:کل دارایی/ فروش
:حقوق صاحبان سهام / سود قبل از مالیات
:کل بدهی / جریانات نقدی
:کل دارایی ها/ بدهی
:کل دارایی / بدهی های جاری
:لگاریتم کل دارائی های مشهود
:کل بدهی / سرمایه در گردش
:بهره / لگاریتم سود قبل از بهره و مالیات
اگر  باشد، شرکت در گروه ورشکسته طبقه‌بندی می‌شود.
دقت مدل فالمر در طبقه‌بندی شرکت ها یک سال قبل از ورشکستگی ۹۸% و بیش از یک سال قبل از ورشکستگی ۸۱% بود.(صفری، ۱۳۸۱) در تحقیقی با بهره گرفتن از پارامترهای رندم لجستیکی ترکیبی که به یکی از پرکاربردترین ونهایی ترین تکنیک های کنونی در بسیاری از زمینه های علمی واجتماعی ومدلهای پیش بینی است به پیش بینی ورشکستگی شرکتهای بحران زده مالی با بهره گرفتن از مدل لجستیک پرداخته است نتایج این تحقیق نشان می دهدکه مدل لجستیک ترکیبی نسبت به مدل لجستیک استاندارد ومدلهای رگرسیون خطی برتری دارد (جونز.استیو ارت.۲۰۰۱)
درتحقیقی دیگر مشکلات مالی را اغلب دلیل اصلی ورشکستگی می داند در مرحله ورشکستگی مدیران ومالکان شرکتها تقسیماتی که حداکثر خالص ارزش دریافتی ایجاد می شود می گیرند تغییرات در سطوح ارزش قیمت های انتشار یافته مشکلاتی را در به دست اوردن مهمترین جریانهای کسری نقدی در مدل ایجاد می کند عدم وابستگی دلایل ورشکستگی با پایان دادن به کسرنقدینگی حاصل می شود به هر حال کسری جریان نقدی در مدل خیلی مهم است زیرا شرکتهای که دارای کمبود نقدینگی هستند مجبور هستند تعهدات نقدینگی بالا برای پرداخت بدهی کم بدهند که این امر شرکتهای دارای بحران مالی رابه سمت ورشکستگی سوق می دهد (مارتیس-۲۰۰۴)
۱۷-مدل فیلوسوفو (۲۰۰۲)
لئونیدو ولادیمیر فیلوسوفو مسئله پیش‌بینی ورشکستگی شرکت ها را با ارزیابی همزمان فاصله مدتی که ورشکستگی اتفاق می‌افتد بررسی کردند. دو تا از این فاکتورها کمیت و کیفیت بدهی شرکت ( ) هستند، در حالی که دو فاکتور دیگر توانایی پرداخت بدهی ( ) هستند.
:کل دارایی/ تعهدات جاری
ارزش این عامل با نزدیک شدن به ورشکستگی افزایش می‌یابد. این عامل می‌تواند به عنوان پیش‌گویی کننده ورشکستگی یک یا دو سال قبل از اینکه ورشکستگی اتفاق بیفتد به کار رود. افزایش تعهدات جاری به موجب نزدیک شدن به سررسید بدهی های بلند مدت شرکت ایجاد می شود. بدهی بلند مدت در سال قبل از تاریخ پرداخت می‌تواند کاهش پیدا کند.
:کل دارایی / سود انباشته
ارزش این عامل در حالی که شرکت به ورشکستگی نزدیک می‌شود کاهش می‌یابد. تحقیقات نشان داد که پتانسیل قابل ملاحظه‌ای برای پیش‌بینی ورشکستگی شرکت ها تا سه سال قبل از اینکه اتفاق بیفتد وجود دارد.
:کل دارایی / سود قبل از بهره  و مالیات
یکی از نشانه‌های طبیعی رسیدن به ورشکستگی تقلیل سود شرکت و تغییرات آن به سوی زیان است. این همه نوع سودی را شامل می‌شود (عملیاتی، ناخالص، خالص).  سودهای شرکت در این مواقع به دلیل زیان های غیر طبیعی و بعضی مواقع سودهای غیر طبیعی بسیار ناپایدار هستند. ارزش این عامل زمانی که شرکت به ورشکستگی نزدیک می‌شود کاهش می‌یابد.
:کل دارایی / بهره
ارزش این عامل زمانی که شرکت به ورشکستگی نزدیک می‌شود افزایش می‌یابد. پرداخت هایی بهره در ۲ تا ۳ سال قبل از ورشکستگی افزایش پیدا می‌کند.
هدف فاکتورهای پیش‌بینی کننده در این تحقیق محاسبه درست آخرین احتمال ورشکستگی است. یک سری اطلاعات از ۲۴ شرکت که منجر به ورشکستگی بین سال های ۱۹۸۸ – ۱۹۸۰ شد به‌عنوان ماده تجربی اصلی برای انتخاب فاکتورهای پیش بینی ، ساختار الگوریتم پیش بینی و برآورد قابلیتهایشان مورد استفاده قرار گرفت.
صورتحساب سود و زیان و ترازنامه شرکت ها و اطلاعات درباره تاریخ احساس وضعیت ورشکستگی جمع آوری شد.اطلاعات برای هر شرکت شامل بیش از هفت ترازنامه و صورتحساب سود و زیان سالانه است.
آخرین نسبت به تاریخ کمتر از یکسال قبل از تاریخ ورشکستگی است.کارایی متغیرهای قواعد پیش بینی در این تحقیق توسعه پیدا کرد و نشان داده شد که در شرایط برابر ، آنها بسیار کاراتر از قاعده Z اسکور آلتمن و قواعد محاسباتی آزمون شده هستند.)رهنمای روپشتی،نیکومرام،شاهور دیانی ،۱۳۸۵: (۵۲۵
۱۸-وان هامن (۲۰۰۱)مشابه کارهای پیشین از مدل لوجیت استفاده کرده است .متغیرهای مورد مطالعه ایشان عبارت
بودند از:
جریان وجه نقد به کل بدهی ها
سود وزیان انباشته به کل داراییها
کل داراییها به کل بدهیها
دارایی جاری به غیر سهام به بدهی های جاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:23:00 ب.ظ ]




این آرکی­ها بدون حرکت بوده و دارای شکل­های کوکوئیدی می­باشند که در حضور اکسیژن از گوگرد به­عنوان دهنده الکترون استفاده می­ کنند و در غیاب اکسیژن از از گوگرد به­عنوان پذیرنده الکترون استفاده و آن­را به سولفید هیدروژن احیاء می­ کنند. دمای بهینه این دسته از آرکی­ها بین ۵۶ تا ۹۶ درجه سانتی ­گراد و pH بهینه آنها از ۱ تا ۶ متغیر است (Hongbo, 2008).
مکانیسم­های فروشویی میکروبی
باکتری­ های اسیدوفیل در فرایند فروشویی سنگ­های معدنی با روش­های مختلفی واکنش­های اکسیداسیون و احیاء را انجام می­ دهند، این مکانیسم­ها به چند دسته تقسیم می­شوند (Guo Min-rong, 2010):

    1. مکانیسم مستقیم[۵۰]
    1. مکانیسم غیر مستقیم[۵۱]

مکانیسم مستقیم
مکانیسم مستقیم فرایند فروشویی شامل تماس فیزیکی باکتری با سطوح مواد معدنی می­باشد. که در این نقطه اتصال توسط فعالیت آنزیمی باکتری واکنش­های تبدیل و اکسیداسیون انجام می­گیرد (debaraj, 2005). مکانیسم­های زیادی برای بیان جذب و چسبندگی باکتری­ ها بر روی سطوح پیشنهاد شده است که شامل شرایط گسترده­ای از رشد، مواد غذایی و باکتری­ ها می­باشد. مشخصه­های جذب بین سویه­های مختلف یک باکتری می ­تواند متفاوت باشد که به­علت سازگاری آنها با شرایط متفاوت است. A. ferrooxidans به­ طور گسترده در فرآیندهای فروشویی مورد استفاده قرار می­گیرد، هر چند که عوامل فیزیکی نظیر اندازه ذرات، چگالی جامد، زمان گرمادهی و شدت همزدن در چسبندگی و جذب باکتری­ ها به­ طور کلی موثرند، به دو روش کلی این جذب انجام می­گیرد (Mishra debaraj, 2005):

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    • جذب برگشت پذیر: که در این جذب نیروهای الکترواستاتیک، واندروالس و کووالانس انجام می­گیرد که با تغییر شرایط حتی یک تکان ملایم این جذب از بین می­رود
    • جذب شیمیایی و غیرقابل برگشت که توسط تولید لایه­ های گلیکوکالیکسی و مواد مترشحه از باکتری انجام می­گیرد و تنها با اعمال نیروهای فیزیکی شدید می­توان بر آن غلبه کرد. در عمل هر دو مکانیسم مستقیم و غیر مستقیم همزمان اتفاق می­افتد.

مکانیسم غیرمستقیم:
در مکانیسم غیر مستقیم باکتری با سطوح جامد مواد معدنی اتصال فیزیکی ندارد. در واقع تماس آن ظاهری بوده و از طریق سرعت بخشیدن به واکنش­های تولید اکسیدکننده­های شیمیایی، باعث انحلال سریعتر مواد معدنی می­گردد، از جمله این اکسیدکنندگان می­توان به موارد زیر اشاره کرد (Tekin, 2012).
استفاده از اسیدسولفوریک
زمانیکه یک محلول رقیق اسیدسولفوریک با سولفید فلزی تماس می­یابد اسیدیته آن کم شده، که این کاهش اسیدیته با واکنش انحلال سولفید فلزی همراه می­باشد.

MS+ H2SO4+ 0.5O2→MSO4 +H2O +S.

هر چه واکنش پیشرفت کند و اسیدسولفوریک به محیط اضافه نگردد، انحلال شیمیایی به تدریج کند می­گردد و نهایتا متوقف خواهد شد. باکتری A. ferrooxidans می ­تواند خود را با محیط سازگار کرده و این منبع اسیدسولفوریک را محیا سازد و به واکنش سرعت بخشد:

S. +1.5O2 +H2O→bacteria→ H2SO4

شستشو با یون فریک
حل شدن بیشتر سولفیدهای فلزی در حضور یک اکسنده مانند یون فریک و بدون نیاز به تماس فیزیکی با باکتری انجام می­گیرد

MS +Fe2(SO4)2→MSO4+2FeSO4+S.

واکنش بالا نشان­دهنده واکنش با سولفیدهای فلزی می­باشد، گوگرد آزاد شده توسط باکتری به اسیدسولفوریک اکسید می­ شود و این یکی از مهمترین مزایای این فرایند است. در حضور باکتری­ ها انحلال سولفیدهای فلزی با یون فریک افزایش می­یابد و نقش این باکتری­ ها در اکسیداسیون دوباره یون فرو به فریک به­عنوان عامل اصلی انحلال سولفید فلزی می­باشد.

۴FeSO4+ 2H2SO4+O2→bacteria→ ۲Fe2(SO4)3+2H2O

به این صورت در حضور باکتری یک چرخه تولید و مصرف Fe+3/Fe+2 تشکیل می­ شود و سولفید فلزی حل می­گردد. در این فرایند باکتری نقش کاتالیزوری را انجام می­دهد و واکنش کند اکسیداسیون فرو را تسریع می­بخشد (توکلی،حسن, ۱۳۸۶).
شکل ۲-۳) نمایی کلی از مکانیسم مستقیم و غیر مستقیم در فروشویی میکروبیa: مکانیسم غیر مستقیم و b مکانیسم مستقیم را نشان می­دهد (Chen Peng, 2011)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:22:00 ب.ظ ]




از طرف دیگر، رشد سریع تکنولوژی‌های ارتباطی بی سیم، منجر به بوجود آمدن نسل جدیدی از دستگاه‌های متحرک می باشد که به چندین تکنولوژی دسترسی به شبکه متفاوت مجهز هستند. هیچکدام از این تکنولوژی‌ها به تنهایی جوابگوی تمامی نیاز های کاربر نمی باشد. همچنین با گسترش روز افزون تکنولوژی‌های بی سیم شاهد آن هستیم که این تکنولوژی‌ها هر روز از نظر قیمت ارزان‌تر و از نظر حجم کوچکتر می شوند. در نتیجه کاربر برای برآورده شدن نیازهایش به چندین تکنولوژی به طور همزمان مجهز می شود. علاوه بر ناهمگن بودن تکنولوژی‌های دسترسی به شبکه، خود گره‌ها نیز متفاوت هستند. به عنوان مثال یک لپ تاپ از نظر پردازنده، حافظه، باطری و… بسیار متفات از یک PDA می باشد. این مسئله منجر می شود تا ناهمگنی علاوه بر تکنولوژی دسترسی به شبکه، در گره ها نیز خود را به نمایش گذارد. این مسئله موجب گسترش بسیار سریع شبکه‌های ناهمگن می شود. البته این تفاوت در تکنولوژی‌های مختلف کمک می کند تا بتوان ساختار سلسله مراتبی حقیقی را پیاده سازی کرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شکل ‏۴‑۲: تنوعی از تکنولوژی های ناهمگن
ظرفیت گره‌ها برای بازپخش اطلاعات عامل اساسی عملکرد شبکه‌های اقتضایی می باشد. یک شبکه‌ی اقتضایی همگن نمی تواند از ظرفیت متفاوت گره‌هایش استفاده کند. این شبکه قابلیت اطمینان پایینی دارد و با مشکل مقیاس پذیری مواجه است. در نتیجه تمایل عموم به سمت بهره‌گیری از شبکه‌های ناهمگن می باشد. در شبکه‌ی ناهمگن می توان از ظرفیت‌های مختلف گره‌های موجود در شبکه بهره برد. این شبکه‌ها از گره‌هایی با رادیوهای متفاوت تشکیل شده‌اند. این تفاوت در نرخ داده، فرکانس رادیویی، برد رادیوها و توان باطری می‌باشد. به عنوان مثال در شبکه‌های نظامی به سربازان پیاده نظام و تانک‌ها و ایستگاه‌های فرماندهی، ممکن است رادیوهایی متناسب با میزان ارتباطاتشان اختصاص داده شود. یا به عنوان مثالی دیگر در یک عملیات نجات به افراد امدادگر رادیو‌هایی با باطری محدود و برد محدود اختصاص داده شود، در حالیکه به ماشین‌های آمبولانس و آتش‌نشانی، رادیوهایی با برد بالا و باطری قوی اختصاص داده شود. از این رادیوهای قوی می توان به عنوان زیرساخت[۱۲۳] برای شبکه استفاده کرد. این وسایل نقلیه با برد بلند می توانند ارتباط مستقیم با یکدیگر برقرار کنند و عملکرد شبکه را بهبود ببخشند.
شکل ‏۴‑۳: شبکه ناهمگن اقتضایی در عملیات امداد و نجات
ساختار سلسله مراتبی در شبکه‌های ناهمگن
همانطور که در فصل پیش بیان شد، مسیریابی را می توان به دو شاخه کلی مسطح و سلسله مراتبی تقسیم کرد. در ساختار مسیریابی مسطح همه گره‌ها در شناسایی مسیر و انتقال مسیر شرکت و رفتار یکسانی دارند. پس بکارگیری این ساختار در شبکه‌های ناهمگن که ذاتا بین گره‌ها تفاوت وجود دارد، باعث هدر رفتن منابع می شود. در شبکه‌های کنونی معمولا همه گره‌ها مشابه همدیگر نیستند و گره‌ها از نظر منابع رادیویی، باطری ، ظرفیت محاسباتی و … با یکدیگر تفاوت دارند. بکارگیری مسیریابی سلسله مراتبی می تواند راهی نو و امید بخش برای مسیریابی شبکه‌های ناهمگن باشد[۴۰]. گره‌هایی که باطری، توان محاسباتی و منابع رادیویی بیشتری دارند، مناسب تر برای اجرای کارها و وظایف شبکه هستند. از طرف دیگر، بکارگیری ساختار سلسله مراتبی در یک شبکه همگن که همه گره‌ها تنها به یک رادیو مجهز می باشند، منجر به محدود شدن انتشار پیام‌های کنترلی درون خوشه می‌شود. اما برای ارتباط بین خوشه‌ای، باید از مسیرهای چند هاپ استفاده کرد. در نتیجه ارتباط بین خوشه‌ای ضعیف می ماند. اما در شبکه‌های ناهمگن، که گره‌ها در برد ارسال متفاوت هستند، می توان ساختار سلسله مراتبی واقعی را پیاده سازی کرد. در این ساختار می توان ارتباط بین خوشه‌ای مستقیم ایجاد کرد ودر نتیجه عملکرد مسیریابی بهبود یابد.
در شبکه‌های اقتضایی متحرک، گره‌ها تغییرات مکانی زیادی دارند، در نتیجه توپولوژی شبکه به سرعت عوض می شود. بعضی از پروتکل ها در این شبکه ها برای بوجود آوردن پایداری در مسیرها، از ایده خوشه بندی کردن [۱۲۴] گره ها استفاده می‌کنند. در این نوع روش بجای یافتن مسیر بین‌ گره‌ها، مسیر بین خوشه ها پیدا می شود. این امر طول عمر مسیرها را افزایش می دهد و پیام‌های کنترلی را کاهش می دهد. با خوشه‌بندی کردن شبکه، هزینه محاسباتی و ارتباطی کاهش پیدا می‌کند. از طرفی در شبکه‌های بزرگ، بکارگیری مسیریابی مسطح [۱۲۵] میزان زیادی پیام‌های کنترلی بوجود خواهد آورد که این پیام‌ها ممکن است شبکه را به حالت تراکم [۱۲۶] ببرند. در شبکه‌ای با تراکم بالا [۱۲۷] این ساختار، سربار پیام‌های کنترلی را بشدت کاهش میدهد و مشکل مقیاس پذیری الگوریتم‌های مسیریابی در شبکه‌های اقتضایی بزرگ را کاهش می دهد.
در مسیریابی سلسله مراتبی گره‌ها نقش‌های متفاوتی را به عهده دارند. در این ساختار می توان گره‌ها را به سه دسته، عادی، گذرگاه و سرخوشه تقسیم کرد. درون هر خوشه، گرهی که مسول رسیدگی به امور خوشه است، با عنوان سرخوشه [۱۲۸] شناخته می شود. گره‌های عادی تنها به یک سرخوشه دسترسی دارند و تنها در لایه پایین ساختارسلسله مراتبی قرار دارند. گره‌های گذرگاه [۱۲۹] می توانند با دو یا چند سرخوشه در ارتباط باشند. با عوض کردن جایگاه گره‌ها با خوشه‌ها، می توان پروتکل‌های مسیریابی موجود را در این ساختار به کار برد. در این روش تنها سرخوشه و گذرگاه‌ها در مسیریابی شرکت می‌کنند. روش‌های خوشه بندی گره‌ها را می توان به شش روش کلی تقسیم کرد. در ادامه در مورد هر کدام از این روش‌ها توضیح مختصری ارائه می شود :
خوشه‌بندی مبتنی بر شناسه: در مقالات [۴۲, ۴۳]با توجه به شناسه گره‌ها، سرخوشه انتخاب می شود. شناسه گره، یک عدد است که در زمان شروع به کار شبکه به گره‌ها اختصاص داده می شود و تا زمان حیات گره، تغییر نمی‌کند.
خوشه‌بندی مبتنی بر میزان ارتباطات: در مقالات [۴۲, ۴۴-۴۶]با توجه به تعداد ارتباطاتی که هر گره دارد (تعداد همسایگان به فاصله یک هاپ) سرخوشه انتخاب می شود .
خوشه‌بندی با آگاهی از تحرک : در مقالات[۴۷-۴۹] عامل تاثیر گذار در انتخاب سرخوشه و شکل دادن خوشه، میزان تحرک گره است و سعی بر آن است که گره‌هایی با کمترین میزان تحرک به عنوان سرخوشه انتخاب شوند .
خوشه‌بندی براساس کمترین هزینه نگهداری خوشه: در مقالات[۵۰-۵۳] هدف در این است که پس از تشکیل شدن خوشه، کمترین تغییرات در خوشه بوجود آید. به این معنا که در این روش به دنبال بوجود آوردن خوشه‌های پایداری می‌باشد. به عنوان مثال در روش کوچکترین شناسه [۴۲]،هر گاه گرهی با شناسه بزرگتر وارد خوشه شود، سرخوشه عوض می شود. در شبکه‌ای با تحرک بالا، این امر منجر به تغییرات پی‌در‌پی سرخوشه می شود. اما زمانی که به دنبال کمترین هزینه نگهداری خوشه هستیم، تنها زمانی سرخوشه عوض می شود که دو سرخوشه به مجاورت یکدیگر در آیند و یا اینکه سرخوشه از بین برود. پس در این روش به دنبال کمینه کردن هزینه نگهداری از سرخوشه می باشد.
خوشه‌بندی با آگاهی از توان: در مقالات [۵۴-۵۶]خوشه‌بندی با هدف ایجاد تعادل بار و کاهش مصرف توان انجام می‌شود.
خوشه‌بندی براساس ترکیب وزن‌دار: در مقالات[۴۵, ۵۷-۶۰] چند معیار برای انتخاب سرخوشه در نظر می‌گیرد و سپس از یک ترکیب وزن‌دار از این معیارها برای انتخاب سرخوشه استفاده می‌کند. به عنوان مثال در [۵۷] سرخوشه براساس یک ترکیب وزن‌دار از توان باطری، برد ارسال، میزان تحرک و تعداد گره‌هایی که می توانند مدیریت کنند، انتخاب می‌شوند.
پروتکل‌های مسیریابی در شبکه‌های ناهمگن
تحقیقات اخیر نشان داده است که پروتکل‌های مسیریابی کنونی (مربوط به شبکه‌های همگن) برای شبکه‌های کوچک - کمتر از ۱۰۰ گره – عملکرد خوبی دارند[۲۳]. در پروتکل‌های مسیریابی کنونی، بسته های کنترلی باید در کل سطح شبکه پخش شوند. بسته‌ها باید مسیرهای طولانی را طی کنند و احتمال قطع شدن این مسیرهای طولانی زیاد می باشد. با این وجود کاربرد شبکه‌های اقتضایی روزبه روز گسترش بیشتری پیدا می کند. بخصوص در شبکه‌های نظامی که امکان ایجاد زیرساخت وجود ندارد. در این شبکه، با همه گره‌ها رفتار یکسانی می شود. در صورتی‌که شاهد آن هستیم که در شبکه‌های کنونی هم گره‌ها و هم تکنولوژی‌های دسترسی به شبکه دارای تنوع بالایی می‌باشند. در این شبکه‌ها گره‌هایی ضعیف با رادیوی ضعیف وجود دارد (مانند گره‌هایی که توسط سربازهای پیاده حمل می شوند.)، در حالیکه گره های قوی با رادیوهای قوی نیز وجود دارند(مانند گره‌هایی که توسط وسایل نقلیه مانند تانک و نفربر و هلیکوپتر حمل می شوند). برای بهره بردن از مزایای ناهمگنی گره، باید سعی شود تا جای ممکن از گره‌های قوی استفاده شود. پروتکل‌های مسیریابی همگن این تفاوت‌ها را در نظر نمی گیرند. در نتیجه ممکن است کوتاهترین مسیر را پیدا کنند، اما به علت ضعیف بودن گره‌ها، این مسیر غیر قابل اطمینان‌ترین مسیر باشد.
شکل ‏۴‑۴: شبکه ناهمگن نظامی
وظیفه یک پروتکل مسیریابی در شبکه‌ی ناهمگن این است که تا جای ممکن از گره‌های قوی در مسیریابی استفاده کند. در نتیجه قابلیت اطمینان شبکه و مقیاس‌پذیری شبکه، بسیار بهبود می یابد. یک راه حل جهت غلبه بر این محدودیت‌ها بکارگیری ساختار سلسله مراتبی می باشد[۲۳]. جهت عملکرد مناسب ساختار سلسله مراتبی، پروتکل مسیریابی مناسب ضروری می باشد. در مقالات جدید روش‌ها و ایده‌هایی برای مسیریابی در شبکه‌های ناهمگن پیشنهاد شده است. در ادامه خلاصه‌ای از این روش‌ها ارائه می شود:
روش مسیریابی HGRP :
در مقاله [۴۰] روش مسیریابی HGRP را برای شبکه‌های ناهمگن معرفی کرده است. در این روش، شبکه شامل دو نوع گره (گره‌های اصلی و گره‌های عادی ) می باشد. تفاوت این گره‌ها در انرژی و برد ارسال می باشد.گره‌های اصلی دارای قابلیت اطمینان و برد رادیویی بالاتر و باطری بیشتر می‌باشند. در این شبکه فرض شده است که همه گره‌ها مجهز به GPS هستند و از موقعیت جغرافیایی خود آگاهی دارند. در ابتدا شبکه با توجه به مکان گره‌ها، ناحیه بندی[۱۳۰] می شود. هر ناحیه یک شناسه مخصوص به خود دارد، این شناسه در اصل مختصات آن ناحیه می باشد. هر ناحیه شامل یک گره اصلی[۱۳۱] یا BN و یک سری گره عادی می باشد. پس از ناحیه بندی شدن شبکه، گره اصلی هر ناحیه تعیین می شود. انتخاب گره اصلی به این صورت است که اگر چند گره اصلی در ناحیه وجود داشته باشد، هر کدام یک مدت زمان تصادفی صبر می کنند و سپس ادعای گره اصلی بودن می کنند. هر کدام زودتر ادعا کرد، به گره اصلی تبدیل می شود. اگر گره اصلی از ناحیه خارج شد، روند انتخاب گره اصلی دوباره تکرار می شود.
شکل ‏۴‑۵: معماری شبکه ناحیه بندی شده ناهمگن برای مسیریابی HGRP [40]
مسیریابی درون ناحیه‌ای [۱۳۲] توسط یکی از پروتکل‌های پیشگیرانه انجام می شود. این مسیریابی برای برقراری ارتباط بین گره‌های عادی و گره اصلی ناحیه می باشد. اگر هیچ گره اصلی در ناحیه وجود نداشته باشد، گره‌ها از ارسال سیل آسای[۱۳۳] پیام جهت ارتباط با یکدیگر استفاده می کنند. هر گره در ناحیه یک جدول مسیریابی[۱۳۴] دارد که در آن مسیر به گره اصلی ذخیره شده است. نحوه بوجود آمدن و تولید این جدول به این صورت است که هر گره، درون ناحیه خود یک پیام تقاضای مسیر را برای پیدا کردن نزدیکترین گره اصلی، همه پخشی می کند. هر گره با دریافت این پیام شناسه ناحیه خود را با شناسه ناحیه این پیام مقایسه می کند. اگر موافق بودند، شناسه خود را به مسیر موجود در این پیام اضافه می کند و آن را پخش می کند. در غیر این صورت پیام را دور می ریزد. اگر این پیام به یک گره اصلی رسید، گره اصلی شناسه خود را با شناسه موجود در این پیام مقایسه می کند، اگر موافق نبود، این پیام را دور می ریزد. اگر موافق بود که با کمک رادیوی قوی خود پیام پاسخ را به گره فرستنده می رساند. از این طریق مبدا مسیری را به گره اصلی خواهد داشت. با کمک گرفتن از شناسه ناحیه، پیام‌های بروز رسانی مسیر هر گره تنها محدود به ناحیه آن خوشه می‌شود. برای مسیریابی بین ناحیه‌ها [۱۳۵] از زاویه بین مبدا و مقصد استفاده می شود. از این طریق پیام‌های کنترلی لازم نیست در کل شبکه پخش شوند. مسیریابی بین ناحیه‌ای برای برقراری ارتباط بین گره‌های اصلی هر ناحیه می باشد. از آنجا که شناسه هر ناحیه مختصات آن ناحیه می باشد، در نتیجه با داشتن شناسه ناحیه مبدا و مقصد می توان، زاویه بین دو ناحیه و فاصله آنها را تشخیص داد. در این مسیریابی با تعیین زاویه و فاصله بین مبدا و مقصد، ناحیه بعدی را مشخص می کنند و این روند ادامه پیدا می کند تا زمانی که بسته به مقصد برسد .
از معایب این روش می توان به انتخاب تصادفی گره اصلی اشاره کرد. این انتخاب باید براساس شایستگی انجام شود نه تصادف. همچنین این فرض که همه گره‌ها مجهز به GPS هستند، برای همه شبکه‌ها قابل پیاده سازی نیست. در این روش فرض شده است که گره‌های اصلی، برد رادیویی بالایی دارند. یعنی گره‌های اصلی نیز تنها یک رادیو دارند، اما برد این رادیو زیاد است و می توانند با همین رادیو با گره‌های عادی در فاصله زیاد ارتباط برقرار کنند .
مسیریابی یابی سلسله مراتبی مبتنی بر ناحیه
در این مقاله یک پروتکل مسیریابی سلسله مراتبی مبتنی بر ناحیه‌بندی برای شبکه‌های ناهمگن پیشنهاد داده است. این پروتکل برای شبکه‌های مخابرات نظامی در آمریکا تعریف شده است. در این روش شبکه‌ی بزرگ ناهمگن به یک سری ناحیه همگن تقسیم می شود. هر ناحیه پروتکل مسیریابی همگن که بهترین عملکرد را برای خودش دارد، اجرا می کند. این ایده در شکل ۴-۶ دیده می شود. مسیریابی بین ناحیه‌ای مستقل از مسیریابی درون ناحیه‌ای انجام می شود. از پیام‌هایی که جهت نگهداری ناحیه استفاده می شود، جهت ارتباط بین ناحیه‌ها نیز استفاده می‌شود. ارتباط بین ناحیه‌ها از طریق گره‌های مرزی انجام می شود. گره‌های مرزی می توانند با چند ناحیه همزمان در ارتباط باشند. هر ناحیه یک آدرس شناسه[۱۳۶] مخصوص به خود دارد. جهت حفظ و نگهداری ناحیه‌ها از پروتکل هدایت یا Beacon معرفی شده در [۶۱] استفاده می شود. در هر ناحیه یک گره هدایت[۱۳۷] انتخاب می شود .گره هدایت در اصل رئیس ناحیه [۱۳۸]می باشد. این گره پیام هدایت[۱۳۹] را به طور متناوب پخش می کند. در پیام هدایت یک شاخه وجود دارد که بیان کننده، شناسه آن ناحیه می باشد. هر گره که این پیام را دریافت کرد، این شاخه را بررسی می کند، اگر پیام هدایت مربوط به ناحیه خودش باشد، این پیام را بازپخش می کند، در غیر این صورت این پیام را دور می ریزد. هر گره با بررسی اطلاعات موجود در پیام هدایت (مانند سن این پیام، درجه گره، کمترین شناسه، تعداد گره های موجود در ناحیه) تصمیم می‌گیرد که عضو خوشه شود یا خیر؟ گره‌هایی که پیام هدایت را از چند ناحیه دریافت کنند، تبدیل به گره‌های مرزی می‌شوند. گره‌های مرزی تنها گره‌هایی هستند که می توانند با چند ناحیه در ارتباط باشند.
شکل ‏۴‑۶: ساختار چند ناحیه‌ای بکاررفته در روش مسیریابی سلسله مراتبی مبتنی بر ناحیه بندی[۲۲]
در پروتکل پیشنهادی از پیام‌های هدایت جهت مسیریابی بین ناحیه ای نیز استفاده شده است. جهت اینکه پیام هدایت بتواند از ناحیه خارج شود، یک پرچم[۱۴۰] به آن اضافه کرده‌اند، این پرچم بیانگر این است که آیا این پیام برای انتقال درون ناحیه (به منظور نگهداری ناحیه) و یا بیرون ناحیه (به منظور مسیریابی ) می‌باشد. زمانی که پیام برای نگهداری ناحیه می باشد، این پرچم نام ناحیه[۱۴۱] دارد. زمانی که این بسته به گره‌های مرزی میرسد، گره‌های مرزی این پرچم را به مسیریابی[۱۴۲] تغییر می‌دهند و اجازه می‌دهند که از ناحیه خارج شود. در نتیجه هر گرهی که این پیام را دریافت کند، از وجود ناحیه دیگری با خبر می شود و گره مرزی که این پیام را منتقل کرده است، را به عنوان هاپ بعدی برای رسیدن به آن ناحیه ذخیره می کند. در نهایت تمام گره‌های موجود در شبکه از وجود سایر ناحیه‌ها با خبر می شوند، همچنین آدرس گره مرزی که برای رسیدن به آن ناحیه باید از آن استفاده کنند را خواهند دانست .
مسیریابی: اگر مقصد درون ناحیه مبدا باشد، با کمک مسیریابی درون ناحیه‌ای اطلاعات بین مبدا و مقصد مبادله می شود. اگر مقصد در خارج از ناحیه مبدا باشد، گره، بسته را به گره مرزی که به عنوان هاپ بعدی برای رسیدن به ناحیه مقصد دارد، می دهد. این گره مرزی بسته را به گره مرزی دیگر برای رسیدن به ناحیه مقصد می دهد و این روند ادامه پیدا می کند تا بسته به ناحیه مقصد برسد. در نهایت با کمک مسیریابی درون ناحیه‌ای گره‌های مرزی ناحیه مقصد پیام را به مقصد می دهند. وظیفه یافتن بهترین مسیر بین مبدا و گره مرزی هاپ بعدی به عهده مسیریابی درون ناحیه‌ای می‌باشد.
این روش مانند این است که برای یافتن مسیر بین مبدا و مقصدی که در دو ناحیه متفاوت هستند، مسیر را به چند تکه می شکنیم. که این تکه‌ها بین گره‌های مرزی می‌باشد. مسیر کوتاه‌تر نشده، بلکه پیدا کردن مسیر کوتاه‌تر شده است. مبدا به جای اینکه به دنبال مقصد بگردد، به دنبال گره های مرزی می گردد که در طول مسیر به مقصد قرار دارند. از معایب این روش در این است که فرض کرده است که شبکه ناهمگن به گونه‌ای می‌باشد که می توان آن را به یک سری ناحیه همگن تقسیم کرد. این فرض زمانی رخ می دهد که تکنولوژی‌های مشابه در محوطه جغرافیایی نزدیک یکدیگر قرار داشته باشند. این فرض چندان منطقی نیست، زیرا در شرایط کنونی، بیشتر تکنولوژی‌های مختلف در یک محوطه، با هم ترکیب شده‌اند. نکته دوم اینکه این پروتکل از مزایای ناهمگن بودن گره‌ها بهره نمی برد، و تنها یک شبکه ناهمگن را به چند شبکه همگن تقسیم می کند و برای ارتباط بین ناحیه‌ها نیز از مسیرهای چندهاپ می رود. با اجازه دادن خارج شدن پیام‌های هدایت از ناحیه، سربار پیام‌های کنترلی بسیار زیاد می شود و خیلی با شبکه مسطح فرق نخواهد کرد. زیرا فرق ساختار سلسله مراتبی با مسطح در این بود که در ساختار سلسله مراتبی پیام‌های کنترلی محدود به همان ناحیه می‌شدند.
یا علی
روش مسیریابی HOLSR:
در مقاله[۶۲] برای حل مشکل مقیاس‌پذیری شبکه‌های اقتضایی و همچنین ایجاد پروتکل مسیریابی برای شبکه‌های ناهمگن، پروتکل OLSR بهبود یافته را پیشنهاد داده است. مزیت این پروتکل، کاهش پیام‌های کنترلی و بهره بردن از لینک‌های با ظرفیت بالا در شبکه‌های ناهمگن است. در این روش، ناهمگنی شبکه را در تعداد رادیوهای هر گره، فرض کرده است. با این عنوان که در شبکه بعضی از گره‌ها تنها یک رادیو دارند، تعدادی از گره‌ها دو رادیو دارند و بعضی از گره‌ها نیز سه رادیو دارند. در این شبکه از ساختار سلسله مراتبی استفاده شده است. در این ساختار گره‌هایی که یک رادیو دارند، تنها در طبقه اول قرار دارند. گره‌ها با دو رادیو در طبقات اول و دوم قرار دارند، که یک رادیوی مشترک با طبقه اول دارند. گره‌هایی با سه رادیو در طبقه اول و دوم و سوم قرار دارند که یک رادیوی مشترک با طبقه اول و یک رادیوی مشترک با طبقه دوم دارند. گره‌های با یک رادیو گره‌هایی هستند که باطری کمی دارند، نرخ ارسال و برد رادیوی کمی نیز دارند. گره‌هایی با دو رادیو، رادیو دومشان برد بالاتری نسبت به رادیوهای طبقه اول دارند. گره‌های با سه رادیو، رادیوی سومشان، لینک سرعت بالا با توانایی برقراری ارتباط مستقیم بین یکدیگر را دارند.
شکل ‏۴‑۷: ساختار سلسله مراتبی بکار رفته در پروتکل HOLSR [62]
سرخوشه‌ها در شروع فرایند HOLSR شکل می‌گیرند، به این صورت که هر گرهی که عضو دو لایه باشد، سرخوشه گره‌های لایه پایین‌تر می شود. گره‌هایی که عضو سه لایه هستند، سرخوشه گره‌های لایه اول و دوم می شوند. در هر طبقه، گره‌های عضو خوشه MPR خودشان را انتخاب می کنند و از طریق آن اطلاعات توپولوژی شبکه را مبادله می‌کنند (در پروتکل OLSR اطلاعات توپولوژی شبکه و پیام‌های کنترلی تنها توسط گره‌های MPR منتشر می شوند). در روش HOLSR هر رادیو تنها اطلاعات مربوط به لایه خودش را منتشر می کند.
هر گرهی که سرخوشه شد، پیام CIA [۱۴۳]را به طور متناوب در شبکه پخش می کند.(این پیام به همراه پیام سلام [۱۴۴]در شبکه پخش می شود.) در این پیام سرخوشه خودش را معرفی می‌کند و گره‌ها را به عضویت در خوشه‌اش دعوت می‌کند. این پیام شامل آدرس سرخوشه و فاصله براساس هاپ تا سرخوشه می باشد. در شروع پخش این پیام سرخوشه نام خودش را به عنوان سرخوشه در این پیام قرار می دهد و فاصله تا سرخوشه را صفر قرار می‌دهد. هر گره که این پیام را دریافت کرد و عضو خوشه شد، یکی به فاصله تا سرخوشه اضافه می کند و این پیام را دوباره پخش می کند. هر گرهی که چندین پیام CIA دریافت کند، یعنی در فاصله هم پوشان بین خوشه‌ها قرار دارد، این گره نزدیکترین سرخوشه را انتخاب می کند. هر گره اگر به علت تحرک، سرخوشه‌ای را نزدیکتر به خودش پیدا کرد، می تواند به عضویت آن سرخوشه در آید. اگر سرخوشه‌ای از بین برود، گره‌هایش در مدت زمان مشخصی پیام CIAرا از این سرخوشه دریافت نمی کنند، آنگاه می توانند پیام CIA سایر خوشه‌ها را دریافت کنند و به عضویت آنها در آیند. اگر کل سرخوشه ها از بین بروند، شبکه به یک شبکه مسطح با یک خوشه تبدیل می شود و الگوریتم OLSR در آن پیاده می‌شود.
در هر سطح از ساختار سلسله مراتبی هر گره، گره‌های MPR خودش را شناسایی می‌کند. در این ساختار سرخوشه مانند گذرگاه عمل می کند، پیام های مربوط به گره‌های عضو خوشه‌اش را به سایر خوشه‌های شبکه منتقل می کند. در این روش دو نوع پیام جهت معاوضه اطلاعات توپولوژی طراحی شده است، پیام سلام و پیام HTC. جهت انتقال اطلاعات عضویت گره‌های موجود در خوشه به سرخوشه‌ها (به لایه های بالاتر) از پیام HTC [۱۴۵]استفاده می شود. این پیام‌ها تنها محدود به خوشه می باشند و تنها توسط گره های MPR [۱۴۶]منتقل می شوند. یک گره پیام سلام را ارسال می کند تا خودش را معرفی کند و همچنین لیستی از همسایگانش را ارائه دهد. در هر سطح از ساختار سلسله مراتبی پیام TC به طور مستقل تولید می شود و در خوشه منتشر می شود. مگر گره‌هایی که بین چند خوشه مشترک هستند، این پیام را به سایر خوشه ها می برند. در این ساختار سلسله مراتبی هرچه گره در لایه بالاتری قرار داشته باشد، اطلاعات بیشتری از شبکه دارد در نتیجه جدول مسیرهایش بزرگتر است. گره در بالاترین طبقه اطلاعات کاملی از گره‌های موجود در شبکه دارد. این اطلاعات به اندازه یک گره عادی در پروتکل OLSR مسطح می باشد.
مسیریابی: زمانی که مقصد درون ناحیه مبدا نباشد (این نکته از طریق پیام‌های سلام و TC مشخص می شود)، مبدا اطلاعات را به سرخوشه‌اش می دهد. سرخوشه در خوشه خودش در لایه دوم به دنبال مقصد می گردد، اگر نبود اطلاعات را به سرخوشه‌اش در لایه سوم می دهد، این روند ادامه پیدا می کند تا زمانی که یکی از سرخوشه‌ها، سرخوشه‌ی مقصد را در خوشه‌اش پیدا کند، در این صورت پیام را به سرخوشه‌ی مقصد می دهد. این سرخوشه نیز پیام را به مقصد می رساند. اگر مقصد و مبدا همسایه باشند، از طریق پیام‌های TC مبادله شده، همدیگر را می شناسند، پس برای انتقال داده نیازی ندارند که از سرخوشه‌ها استفاده کنند و به طور مستقیم از طریق مسیر چند هاپ بسته را به یکدیگر می رسانند.
درست است که در روش HOLSR توزیع پیام‌های اطلاعات توپولوژی محدود می شود، اما به علت توزیع متناوب پیام‌های ساختار سلسله مراتبی شاهد آن هستیم که سربار پیام‌های کنترلی افزایش پیدا می کند. در پروتکل پیشنهادی، هیچ معیاری برای کنترل تعداد خوشه ها در نظر نگرفته است. به این معنا که به هر تعداد گره با دو رادیو داشتیم، خوشه در لایه اول خواهیم داشت و به هر تعداد گره با سه رادیو داشته باشیم، خوشه در لایه دوم داریم. اما هیچ بحثی بر روی تعداد خوشه ها در هر لایه مطرح نشده است. فرض کنید در شبکه ای با ۱۰۰ گره، ۷ گره با دو رادیو و ۵ گره با سه رادیو داشته باشیم. در نتیجه ۷ خوشه در لایه اول و پنج خوشه در لایه دوم خواهیم داشت که چندان منطقه به نظر نمی رسد. پروتکل HOLSR مقیاس پذیری شبکه را بهبود می بخشد، اما قابلیت اطمینان را پایین می آورد. زیرا زمانی که دو گره متعلق به دو خوشه متفاوت می خواهند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، مبدا باید پیام را به بالاترین سطح ممکن که در آن سطح آدرس مقصد وجود داشته باشد، بفرستد. سپس پیام به مقصد ارسال می شود. حال اگر روش خوشه بندی ما پایدار نباشد، ارتباط سرخوشه‌ها قابل اطمینان نخواهد بود. در این صورت انتقال بسته به لایه‌های بالاتر با مشکل مواجه می شود. پس HOLSR می تواند بر روی قابلیت دسترسی به گره‌ها تاثیر منفی داشته باشد و قابلیت اطمینان شبکه را کاهش دهد. در شبیه سازی‌های انجام شده، تنها اثر تحرک را بر عملکرد پروتکل OLSR مسطح و HOLSR در ترافیک‌های مختلف بررسی کرده است. هیچ بررسی بر روی اثر مقیاس پذیری بر این پروتکل‌های مسیریابی انجام نداده است.
روش مسیریابی HCB :
در مقاله [۲۴] الگوریتم HCB را برای شبکه‌هایی که در آن همه گره‌ها یک رادیو WIFI با برد عادی دارند، اما بعضی از گره‌ها نیز رادیویی با برد بلند تر مانند (WiMax یا HSPA) دارند، پیشنهاد داده است. در این مقاله عنوان شده است که با افزایش تحرک گره‌ها، عملکرد شبکه‌های اقتضایی‌ کاهش می‌یابد. برای بهبود عملکرد شبکه، از ناهمگن بودن گره‌ها استفاده شده است. برای حل مشکل مقیاس پذیری، استفاده از ساختار سلسله مراتبی دو طبقه پیشنهاد شده است. هدف از پروتکل HCB در این است که تغییرات سریع شبکه، تاثیر چندانی بر روی عملکرد شبکه نداشته باشد و مشکل مقیاس پذیری شبکه‌های اقتضایی را بر طرف کند. جهت تشکیل سریع خوشه‌ها، هر گره به عضویت نزدیکترین سرخوشه‌اش در می آید. این امر باعث می شود که تشکیل خوشه‌ها سریع همگرا شوند و نگهداری خوشه‌ها نیز ساده شوند. گره‌هایی که رادیو با برد بلند دارند، خود به خود تبدیل به سرخوشه می شوند. این گره‌ها هم در لایه یک و هم در لایه دوم قرار دارند. گره‌هایی با یک رادیو تنها درون لایه اول قرار دارند.
در هرخوشه، سرخوشه به طور متناوب اطلاعات عضویت را مبادله می کند. هر سرخوشه به طور متناوب پیامی را با عنوان پیام ضربان یا HEARTBEAT را در شبکه پخش می کند. این پیام شامل آدرس سرخوشه، فاصله براساس هاپ تا سرخوشه و کل توپولوژی خوشه است که در این پیام بارگذاری[۱۴۷] شده است. هر کدام از پیام‌های ضربان با یک شماره دنباله مشخص می شوند. هر گره با یک رادیو با شنیدن پیام ضربان به عضویت نزدیکترین خوشه در می‌آید. هر گره اگر پیام ضربان جدیدی را از سرخوشه جدیدی دریافت کرد، اگر به سرخوشه جدید نزدیکتر باشد، می تواند به عضویت آن سرخوشه در آید. پیام ضربان تنها یک بار بازپخش می شود و جهت این بازپخش به سوی مرزهای خوشه می باشد. هر گرهی که عضو خوشه می شود، یک مسیرپیش فرض به نام Rdefault به سمت سرخوشه به آن اضافه می شود. در نتیجه همه گره‌های عضو خوشه، یک مسیر به سرخوشه دارند. اگر گرهی مدت زمان مشخصی اطلاعاتی از سرخوشه‌اش دریافت نکند، خوشه اش را رها می کند.
شناسایی توپولوژی: هر گره زمانی که همسایگانش پیام ضربان را بازپخش می کنند، از وجود آنها آگاه می شود. با بررسی پیام ضربان که همسایگانش پخش کرده‌اند، می تواند فاصله آنها را با سرخوشه متوجه شود. یک گره تبدیل به یک گره مرزی [۱۴۸] یا BN می شود، اگر هیچکدام از همسایه‌هایش فاصله‌شان تا سرخوشه بیشتر از این گره نباشد. شناسایی توپولوژی توسط گره‌های مرزی با کمک پیام جستجو[۱۴۹] و به طور متناوب انجام می شود. این پیام همیشه توسط گره‌های مرزی ارسال می شود و در طول شعاع خوشه به سمت سرخوشه حرکت می کند. زمانی که به سرخوشه می رسد، حاوی بخشی از اطلاعات توپولوژی خوشه بین گره سرخوشه و گره مرزی می باشد. سرخوشه با دریافت همه پیام‌های جستجو، توپولوژی کل خوشه را می فهمد. پیام جستجو در طول Rdefault به سمت سرخوشه فرستاده [۱۵۰]می شود. این روش تاخیرشناسایی توپولوژی را کاهش می دهد.
سرخوشه‌ها به طور متناوب اطلاعات عضویت خوشه خود را از طریق پیام عضویت[۱۵۱] و با کمک رادیوی برد بلند خود، با یکدیگر معاوضه می کنند. این پیام‌ها هم به طور متناوب و هم برحسب تقاضا فرستاده میشوند.
انتقال داده: مسیریابی درون خوشه به طور مستقل در هر خوشه اجرا می شود. هر گره درون خوشه جدول مسیریابی درون خوشه‌ای می تواند داشته باشد. این جدول براساس مبادله پیام ضربان و براساس کوتاهترین مسیر ساخته می شود. هر مسیر دارای طول عمر محدودی می باشد. اگر گرهی مسیری به مقصد پیدا نکرد، از طریق Rdefault بسته‌اش را به سرخوشه ارسال می کند. این اتفاق زمانی رخ می دهد که مقصد درون خوشه مبدا نباشد. سرخوشه با کمک اطلاعاتی که از مبادله پیام عضویت بدست آورده است، می‌داند که کدام گره عضو کدام خوشه می باشد. در نتیجه سرخوشه با کمک رادیوی قوی خود، پیام را به سرخوشه گره مقصد ارسال می کند. سرخوشه مقصد نیز با مسیریابی درون ناحیه ای پیام را به مقصد می دهد .
در این روش پیام‌های کنترلی زیادی تعریف شده است. نتایج شبیه سازی این روش را با روش HOLSR [62] مقایسه کرده است و نشان داده است که روش HCB از نظر تاخیر پایان به پایان، نرخ تحویل موفق بسته و سربار پیام کنترلی عملکرد بهتری نسبت به روش HOLSR دارد. در ابتدای این روش عنوان شده است که هدف این پروتکل، غلبه بر تغییرات سریع شبکه می باشد. اما ذکر نشده است که زمانی که تغییرات شبکه سریع است گره‌های مرزی ممکن است مدام در حال تغییر باشند. همچنین در این روش شناسایی توپولوژی خوشه توسط گره‌های مرزی انجام می شود. در نتیجه تعویض پی‌در‌پی گره‌های مرزی باعث هدر رفتن منابع و افزایش سربار پیام‌های کنترلی می‌شود. از طرف دیگر در شبیه سازی تنها اثر افزایش تعداد گره ها بررسی شده است و میزان تغییر سربار پیام‌های کنترلی در برابر افزایش سرعت حرکت گره‌ها بررسی نشده است.
روش مسیریابی HAODV
در مقاله [۶۳] روش AODVرا برای کار در شبکه‌های ناهمگن بسط داده است. پروتکل‌های مسیریابی همگن، از مسیرهایی که از تکنولوژی های مختلف عبور می کند، صرفنظر می کنند. در نتیجه این پروتکل‌ها در شبکه‌های ناهمگن کاربردی ندارند. در شبکه فرض شده است که از دو تکنولوژی WiFi و بلوتوث استفاده می شود. روش HAODV براساس روش AODV بهبود یافته [۱۵۲] [۶۴] پیشنهاد شده است. در روش HAODV سعی بر این است که گره‌ها بتوانند، مسیرهایی را انتخاب کنند که از تکنولوژی‌های مختلف استفاده می کنند. روش HAODV تمام مسیرهای ممکن را شناسایی می کند و کوتاهترین مسیر پایداری را که ممکن است از تکنولوژی‌های مختلفی تشکیل شده باشد، انتخاب می کند. در این روش فرض کرده است که گره‌ها مجهز به یک مدل قابلیت سازگاری می باشند که وظیفه این مدل تعویض فرمت بسته‌ها از مدلی به مدل دیگر می باشد. به عنوان مثال زمانی که گرهی بسته ای را از طریق WiFi دریافت کرده است، برای ارسال آن با بلوتوث باید فرمت بسته را عوض کند. فرض شده است که گره‌ها این قابلیت تغییر فرمت را دارند.
شکل ‏۴‑۸ مثالی از یک شبکه ناهمگن با رادیوهایی مجهز به بلوتوث و WiFi [63]
در روش AODV بهبود یافته، هر گره دو پارامتر میزان تحویل [۱۵۳] یا DC و تعادل بار[۱۵۴] یا LB را ذخیره می کند. این دو پارامتر در بسته‌های مسیریابی اضافه شده است و برای هر مسیر محاسبه می شوند. در نهایت گره‌ها با بهره گرفتن از این دو پارامتر اقدام به انتخاب مسیر از بین مسیرهای موجود می کنند. در ادامه این پارامترها توضیح داده می شود:
DC-route: پارامتر DCبیانگر میزان پایداری گره‌ها در حین بوجود آمدن مسیر است. پارامتر DC-route مسیر، مجموع DC گره‌های موجود در مسیر است.DC از طریق محاسبه تعداد بسته‌هایی که سالم به به گره‌های همسایه داده شده‌اند، محاسبه می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:22:00 ب.ظ ]




جمع کل

۳۴۴

۰/۱۰۰

۰/۱۰۰

برطبق آماربیان شده درجدول (۴-۱۵) ،از۳۴۴نفرپاسخگو؛ دانشجویانی که درمقطع کاردانی تحصیل می کنند۶/۱۱درصد ،درمقطع کارشناسی۶/۷۵درصد ودرمقطع کارشناسی ارشد۸/۱۲درصد راشامل می شوند.
جدول ۴-۱۶: شاخص هاتوصیف داده های مربوط به میزان تحصیلات پدر پاسخگویان
در جدول (۴-۱۶) تعداد کسانی که به سوال پرسشنامه پاسخ داده اند، ۳۳۹نفر ؛وتعداد کسانی که به سوال پاسخ نداده اند۵نفر می باشد. ازآن جایی که برای توصیف داده ها هنگام ورود به نرم افزارSPSS ،به تحصیلات ابتدایی کد۱ وبه تحصیلات راهنمایی کد۲ و به تحصیلات متوسطه کد۳ وبه تحصیلات کاردانی کد۴ وبه تحصیلات لیسانس وبالاترکد۵داده ایم ،چون متغیر تحصیلات ترتیبی است ،ازشاخص گرایش مرکزی ؛ مدومیانه واز شاخص پراکندگی چارک استفاده نموده ایم . با توجه به مد متوجه می شویم که میزان تحصیلات پدر بیشتر پاسخ گویان متوسطه بوده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جدول۴-۱۷: توزیع فراوانی افرادبرحسب میزان تحصیلات پدر
در جدول(۴-۱۷) توزیع فراوانی سواد پدر دانشجویان نشان داده شده است. از میان ۳۹۹ نفرپاسخگو، در ستون درصد، سوادابتدایی۱/۲۰٪، سواد راهنمایی۶/۱۶٪، سواد متوسطه۱/۳۱٪و سواد کاردانی۱/۱۵٪، کارشناسی و بالاتر را۷/۱۵٪را در برمی گیرند. ۵/۱٪از پاسخ گویان نیز به این سوال پاسخ نداده اند.
جدول ۴-۱۸ شاخص ها: توصیف داده های مربوط به میزان تحصیلات مادر پاسخگویان
در جدول(۴-۱۸) تعداد کسانی که به سوال پرسشنامه پاسخ داده اند، ۳۴۲نفر ؛وتعداد کسانی که به سوال پاسخ نداده اند۲نفر می باشد. ازآن جایی که برای توصیف داده ها هنگام ورود به نرم افزارSPSS ،به تحصیلات ابتدایی کد۱ وبه تحصیلات راهنمایی کد۲ و به تحصیلات متوسطه کد۳ وبه تحصیلات کاردانی کد۴ وبه تحصیلات لیسانس وبالاترکد۵داده ایم ،چون متغیر تحصیلات ترتیبی است،ازشاخص گرایش مرکزی ؛ مدومیانه واز شاخص پراکندگی چارک استفاده نموده ایم . با توجه به مد متوجه می شویم که میزان تحصیلات مادر بیشتر پاسخ گویان، متوسطه بوده است.
جدول ۴-۱۹: توزیع فراوانی افرادبرحسب میزان تحصیلات مادر
جدول شماره(۴-۱۹) نیزتوزیع فراوانی سواد مادردانشجویان نشان می دهد .ازمیان ۳۴۲نفرپاسخگوبرطبق ستون درصدسوادابتدایی۱/۲۹درصد،سوادراهنمایی۵/۱۹درصد،سوادمتوسطه۸/۳۰درصدوسوادکاردانی هم۶/۱۱درصدوکارشناسی وبالاتررا۴/۸درصد رادربرمی گیرند. ۶/۰درصدازپاسخ گویان نیزبه این سوال پاسخ نداده اند.
جدول۴ -۲۰ شاخص ها: توصیف داده های مربوط به نوع شغل پدر پاسخگویان
درجدول(۴-۲۰) تعداد کسانی که به سوال پرسشنامه پاسخ داده اند، ۳۴۱نفر ؛وتعداد کسانی که به سوال پاسخ نداده اند۳نفر می باشد. ازآن جایی که برای توصیف داده ها هنگام ورود به نرم افزارSPSS ،به شغل کارگر کد۱ وبه شغل کشاورز کد۲ و به شغل آزادکد۳ وبه شغل کارمندکد۴ وبه سایرشغل هاکد۵داده ایم ،چون متغیر شغل ترتیبی است،ازشاخص گرایش مرکزی ؛ مدومیانه واز شاخص پراکندگی چارک استفاده نموده ایم . با توجه به مد متوجه می شویم که شغل پدر بیشتر پاسخ گویان، آزاد بوده است.
جدول ۴-۲۱: توزیع فراوانی افرادبرحسب شغل پدر
درجدول شماره(۴-۲۱) ،۱/۴درصدازپاسخگویان‌شغل‌پدرشان‌کارگری‌بوده است.۱/۸درصدنیزشغل پدرشان‌کشاورز‌‌‌‌‌ و۲/۴۲درصدنیزشغل پدرشان آزادبوده است ،شغل پدرکارمندنیز۶/۳۲درصدبوده است. ۲/۱۲ درصد سایرشغل ها رادربرمی گرفته است.۹/۰درصدازپاسخگویان به این سوال پاسخ نداده اندکه پدرشان چه شغلی دارد.
جدول۴ -۲۲ شاخص ها: توصیف داده های مربوط به نوع شغل مادر پاسخگویان
در جدول(۴-۲۲) تعداد کسانی که به سوال پرسشنامه پاسخ داده اند، ۳۴۲نفر ، و تعداد کسانی که به سوال پاسخ نداده اند۲نفر می باشد. ازآن جایی که برای توصیف داده ها هنگام ورود به نرم افزارSPSS ،به شغل خانه دار کد۱ وبه شغل کارمند کد۲ وبه شغل مغازه دارکد۳ وبه سایرشغل هاکد۴داده ایم ،چون متغیر شغل ترتیبی است،ازشاخص گرایش مرکزی ؛ مدومیانه واز شاخص پراکندگی چارک استفاده نموده ایم . با توجه به مد متوجه می شویم که شغل مادر بیشتر پاسخ گویان، خانه داری بوده است.
جدول شماره۴-۲۳: توزیع فراوانی افرادبرحسب شغل مادر
درجدول شماره (۴-۲۳) ،۸/۸۵درصدازپاسخگویان شغل مادرشان خانه داری بوده است. ۱۱درصد نیزشغل مادرشان کارمندو۳/۰درصدنیزشغل مادرشان مغازه بوده است.۳/۲درصدسایرشغل ها راداشته اند،۶/۰درصدازپاسخگویان به این سوال پاسخ نداده اندکه مادرشان چه شغلی دارد.
جدول۴-۲۴شاخص های توصیف داده های مربوط به هزینه ی ماهیانه ی خانواده
درجدول(۴-۲۴) شاخصهای گرایش مرکزی ، شاخص ها ی پراکندگی و شاخص ها ی توزیع هزینه ماهیانه ی خانواده پاسخگویان آورده شده است ،چون هزینه متغیر فاصله ای است لذا برای توصیف این متغیر انواع شاخص هایی راکه مناسب بودند درجدول زیر آوردیم
جدول۴-۲۵: توزیع فراوانی افرادبرحسب هزینه ی ماهیانه ی خانواده
درجدول(۴-۲۵) ازمیان ۲۳۸نفری که به پرسش هزینه ی ماهیانه ی خانواده پاسخ گفته اند، این جدول نشان می دهدکه ۴/۱۵درصدازپاسخگویان هزینه ی ماهیانه خانواده شان زیر۵۰۰۰۰۰تومان می باشد،۵/۳۹درصدازخانواده هاهزینه ی ماهیانه شان بین۵۰۰۰۰۰تا۱۰۰۰۰۰۰تومان و۱/۴درصدازخانواده ی دانشجویان هزینه ی ماهیانه ی آنان بین۱۰۰۰۰۰۰تا۱۵۰۰۰۰۰تومان بوده است و۳/۹درصدازدانشجویان هزینه خانواده شان درماه بین۱۵۰۰۰۰۰تا۲۰۰۰۰۰۰تومان بوده و۹/۰درصدهم هزینه ی خانواده شان بالاتراز۲۰۰۰۰۰۰تومان بوده است.رقم۸/۳۰درصدازپاسخ گویان هم حاضربه پاسخگویی به این پرسش نشده اند.
جدول۴- ۲۶:شاخص های توصیف داده های(خام) مربوط به هزینه ی شخصی دانشجو
درجدول۴-۲۶: شاخصهای گرایش مرکزی ، شاخص ها ی پراکندگی و شاخص ها ی توزیع هزینه ماهیانه ی شخصی دانشجو ی پاسخگویان آورده شده است ،چون هزینه متغیر فاصله ای است لذا برای توصیف این متغیر انواع شاخص هایی راکه مناسب بودند درجدول زیر آوردیم.
جدول ۴- ۲۷توزیع فراوانی افرادبرحسب هزینه ی ماهیانه ی شخصی
درجدول(۴- ۲۷) توزیع فراوانی هزینه ی ماهیانه ی شخصی دانشجویان، ۳/۲۳درصدازدانشجویان زیر۱۵۰۰۰۰تومان هزینه داشته اند.۶/۲۵درصدآنان هزینه ی بین ۱۵۰۰۰۰تا۳۰۰۰۰۰تومان داشته اند و۵/۵درصدآنان بین ۳۰۰۰۰۰ تا ۴۵۰۰۰۰ تومان هزینه ماهیانه داشته اند،۶/۷درصد هم هزینه ی ماهیانه‌ی ۴۵۰۰۰۰ تا۶۰۰۰۰۰ تومان رااعلام نموده اند. ۳/۲درصدازدانشجویان نیزهزینه ی ماهیانه ی بالاتراز۶۰۰۰۰۰تومان داشته اند.متاسفانه ۸/۳۵به این سوال پرسشنامه هیچ جوابی نداده اند
جدول ۴-۲۸:شاخص های توصیف داده های مربوط به نوع منزل مسکونی خانواده دانشجو
در جدول (۴-۲۸) تعداد کسانی که به سوال پرسشنامه پاسخ داده اند، ۳۴۴نفر است . ازآن جایی که برای توصیف داده ها هنگام ورود به نرم افزارSPSS ،به شغل خانه شخصی کد۱ وبه خانه اجاره ای کد۲ وبه خانه رهنی کد۳ وبه خانه رهنی-اجاره ای کد۴ وبه سایر خانه ها کد ۵ داده ایم ،چون متغیر مالکیت ترتیبی است،ازشاخص گرایش مرکزی ؛ مدومیانه واز شاخص پراکندگی چارک استفاده نموده ایم . با توجه به مد متوجه می شویم که نوع مالکیت منزل بیشتر پاسخ گویان، شخصی بوده است.
جدول ۴-۲۹: توزیع فراوانی افراد برحسب نوع مالکیت منزل
درجدول(۴-۲۹)، ۲/۸۹درصد منزل مسکونی شخصی داشته و۱/۶درصد منزل مسکونی اجاره ای داشته اند،۲/۱درصدخانه ی رهنی و۲/۱درصدخانه ی رهنی –اجاره ای داشته اند،۳/۲ازدانشجویان اعلام نموده اندکه خانه ای دیگردارند.
نمودار ۴-۳- نوع مالکیت منزل مسکونی خانواده
جدول۴-۳۰:شاخص های توصیف داده های(گروه بندی نشده) مربوط به ساعات مطالعه دانشجو درشبانه روز
در جدول ۴-۳۰: شاخصهای گرایش مرکزی ، شاخص ها ی پراکندگی و شاخص ها ی توزیع ساعات مطالعه دانشجودرشبانه روز (برای داده های گروه بندی نشده) پاسخگویان آورده شده است ،چون ساعات مطالعه متغیر فاصله ای است لذا برای توصیف این متغیر انواع شاخص هایی را که مناسب بودند درجدول زیر آوردیم.
جدول۴- ۳۱: توزیع فراوانی افرادبرحسب ساعات مطالعه درشبانه روز
درجدول (۴-۳۱) که مرتبط باساعات مطالعه دانشجویان درشبانه روز می باشد درصدساعات مطالعه دانشجویان رابه ۵گروه تقسیم نموده و مشخص شده است
جدول۴- ۳۲:توصیف فراوانی افراد برحسب استفاده ازامکانات
درجدول۴-۳۲ تعداد کسانی که به سوال پرسشنامه پاسخ داده اند ۳۲۷نفر وکسانی هم که پاسخ نداده اند ۱۷نفر بوده اند. ازآن جایی که برای توصیف داده ها هنگام ورود به نرم افزارSPSS ،به استفاده از کتابخانه کد۱ وبه استفاده ازاینترنت کد۲ وبه استفاده از مجله های علمی وپژوهشی کد۳وبه استفاده از فیلمهاوبرنامه های مستندعلمی کد۴وبه استفاده از پایان نامه های علمی دانشگاهی کد۵وبه استفاده از همه ی موارد کد۶ داده ایم ، ازشاخص گرایش مرکزی ؛ مد ، متوجه می شویم که بیشتر پاسخ گویان ازهمه ی موارد ذکرشده درپرسشنامه جهت مطالعه وپژوهش استفاده می نموده اند.
جدول۴- ۳۳:توزیع فراوانی افراد برحسب استفاده ازامکانات
در جدول (۴-۳۳) ، درستون درصدفراوانی ،درصداستفاده ی افراداز امکانات مطالعه آورده شده است .در ردیف بی جواب ها هم ۹/۴درصدازافراد به این پرسش پاسخ نداده اند.
جدول۴-۳۴ :شاخص های توصیف داده های(گروه بندی نشده) مربوط به هزینه خریدسالانه کتاب
در جدول۴-۳۴: شاخصهای گرایش مرکزی ، شاخص ها ی پراکندگی و شاخص ها ی توزیع هزینه خریدسالانه کتاب (برای داده های گروه بندی نشده)پاسخگویان آورده شده است ،چون هزینه خریدسالانه کتاب متغیر فاصله ای است لذا برای توصیف این متغیر انواع شاخص هایی راکه مناسب بودند درجدول زیر آوردیم.
جدول۴-۳۵: توزیع فراوانی افرادبرحسب هزینه خریدسالانه کتاب
جدول شماره(۴-۳۵) توزیع فراوانی افرادبرحسب هزینه خریدسالانه کتاب در۴گروه می باشد وپاسخگویی افرادبرحسب درصد درستون درصد جدول بیان شده است
جدول۴-۳۶:توصیف فراوانی افراد برحسب شرکت در همایش علمی

شاخص
متغیر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:22:00 ب.ظ ]