کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



جستجو


 



«جَابِرٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ سَأَلْتُ النَّبِیَّ ص عَنْ قَوْلِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِی الْأَمْرِ قَالَ هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّهُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاهِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ «۴» الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى یَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاکَ الَّذِی یَغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ غَیْبَهً لَا یَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِی إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ»
« جابر انصارى گفت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) راجع به آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ گفتم خدا و رسول در آیه معلوم‏است، اما اولى الامر چه کسانی هستند؟ فرمود: ای جابر آنها جانشینان من و پیشوایان بعد از من هستند. اول آنها علی بن ابیطالب بعد حسن سپس حسین بعد علی بن الحسین سپس محمّد بن علی که در تورات معروف به باقر است و تو او را خواهى دید وقتى او را ملاقات کردى سلام مرا به او برسان. سپس صادق جعفر بن محمّد بعد موسى بن جعفر سپس على بن موسى بعد محمّد بن علی سپس علی بن محمّد آنگاه حسن بن علی سپس هم نام و هم کنیه من حجه اللَّه در زمین و بقیه اللَّه در بین مردم پس از حسن بن علی آن کسى که خداوند به دست او فتح می‏کند شرق و غرب را او از شیعیان خود پنهان است بطورى که معتقد به امامت او باقى نمى‏ماند مگر کسى که قلبش را خداوند به ایمان آزمایش کرده باشد.»[۴۰]
احادیث دیگری از پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) در تأیید آنکه ایشان کلمات امام، خلیفه، جانشین، وصی و اولی الامر را در یک معنا بکار برده اند.
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) إِنَّ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَخِی وَ آخِرُهُمْ وَلَدِی وَ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ أَخُوکَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قِیلَ فَمَنْ وَلَدُکَ قَالَ الْمَهْدِیُّ»[۴۱]
« جانشینان من که بعد از من حجت‏هاى پروردگار بر مردم روى زمین هستند، دوازده تن میباشند. اول آنها برادرم و آخر آنان فرزندم خواهد بود. عرض کردند: یا رسول اللَّه برادر شما کیست؟ فرمود: على بن ابى طالب است. عرض کردند: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدى است‏»
همچنین فرموده‏اند:
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) الْأَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ أَوْلِیَائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِی بَعْدِی- الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْکِرُ لَهُمْ کَافِر»[۴۲]
« رسول خدا (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود امامان بعد از من دوازده‏اند اوّل ایشان على بن ابى طالب (علیه السلام) و آخر ایشان قائم ایشانند خلیفه‏هاى من و وصیّان من و ولیان من و حجتهاى خدا بر امت من بعد از من هر که اقرار کند به ایشان مؤمن است و هر که انکار ایشان کند کافر است‏»
بنابراین امام، جانشین کامل پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) است. قبلاً به این پرداختیم که پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) دارای سه شأن هستند. ۱ـ رهبری اجتماع. ۲ـ مرجعیت دینی. ۳ـ ولایت معنوی. هنگامیکه پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) از دنیا می‏روند هیچ یک از شئون ایشان نباید بلاتکلیف بماند. این شئون تماماً به امام و جانشین ایشان منتقل می‏شود. یکی از این شئون رهبری اجتماع است. اجتماع زعیم می‏خواهد و هیچکس در این جهت تردید ندارد. زعیم اجتماع بعد از پیغمبر کیست ؟ اینست مسئله‏ای که اصل آن را هم شیعه قبول دارد و هم سنی. [۴۳]اما اختلاف سر این است که این رهبر چگونه انتخاب شود و چه خصوصیاتی را دارا باشد. در ادامه به بررسی نظرات اهل تسنن و امامیه در خصوص جایگاه و انتخاب امام می‏پردازیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲.۴. خلیفه وامام از منظر اهل تسنن :
مذهب اهل تسنن مانند بسیاری از مذاهب دیگر اصل امامت و تعیین آن را واجب می دانند. در واقع منصب امامت در اعتقاد اهل تسنن منصبی دنیایی و اجرایی است که شرایط جامعه سیاسی و ضرورت های زندگی ادامه حیات آنرا واجب کرده‏است و پیوندی با امت ندارد و هیچگونه ارتباطی با وظیفه تشریع و حفظ و تفسیر و شرح آن ندارد بنابراین خلافت مفضول را با وجود افضل صحیح می‏دانند. اینان اعتقاد دارند مسئولیت‏های مربوط به اسلام و تشریع احکام اسلامی توسط پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) به کمال رسیده است و برای کسی وظیفه ای نمانده به عنوان مثال سعدالدین تفتازانی[۴۴] در استدلال بر وجوب نصب امام چهار دلیل ذکر کرده است:
۱ـ اجماع صحابه ۲ـ اجرای حدود الهی ۳ـ بوسیله نصب امام ضررهای بی شمار دفع شود و منافع بی حساب به دست آید و دفع ضرر و جلب منفعت به اجماع واجب است. ۴ـ دلایل نقلی متعدد که در رابطه با وجوب اطاعت، پیروی و شناخت امام آمده‏است، نصب امام را ثابت می‏کند. بنابراین امامت در نزد اهل سنت واجب شرعی است.[۴۵]
البته قابل توضیح است که اهل تسنن با تمسک به دو روایت « لا تجتمع امتی علی ضلاله» و یا «لا تجتمع امتی علی خطاء»[۴۶] به اعمال صحابه اصالتی بسیار می‏دهند و به آن حجت شرعی می‏دهند و براساس اعمال صحابی احکام خود را صادر می‏کنند. بنابر این اصل چون صحابه بلافاصله بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) به بررسی امامت پرداختند پس اهل تسنن این امر را مهم می‏شمارد و نصب امام را واجب دانسته است. اما سوالی که مطرح می‏شود این است که امت به چه کسانی اطلاق می شود؟ آیا تمام امت پیامبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) ؟ که در این صورت اجتماع آنان در مکان مشخص محال است ودر ضمن هنگام انتخاب ابوبکر مردم خارج از مدینه از انتخاب وی خبر نداشتند و یا منظور از امت فقط مردم مدینه است، که باز هم این تفسیر عملکرد آنان را نقض می‏کند زیرا بعضی از مردم مدینه انتخاب ابوبکر را قبول نداشتند و اعتراض کردند. انتخاب ابوبکر در مرحله اول فقط توسط چند نفر اول در سقیفه بعد از بحث های بسیار صورت گرفت. پس به ناچار امت را به گروهی به نام «اهل حل وعقد» تفسیر کرده‏اند که باید دارای این شرایط باشد: ۱ـ عدالت۲ـ علم به شناخت فرد شایسته۳ـ داشتن عقل و درایت برای انتخاب اصلح.[۴۷]
۲.۵. چگونگی تعیین امام از منظر اهل تسنن:
بسیاری از علمای اهل تسنن با نگاهی که به عملکرد صحابه داشته‏اند، و بر اساس شیوه‏های مختلفی که در تعیین چهار خلیفه نخست روی داده است، نحوه انتخاب امام و پیشوا را به این موارد خلاصه کرده اند: ۱ـ نص خلیفه قبلى ۲ـ اجماع مسلمانان بر امامت یک فرد و یا شوراى اهل حل و عقد.[۴۸]
۲.۵.۱. نص خلیفه قبلى
از روشهاى تعیین رهبر مشخص شدن او از جانب خلیفه قبلى است همانطور که ابوبکر براساس عهدنامه‏اى که توسط عثمان تنظیم کرد عمر را به سمت خلافت مسلمین پس از خود منصوب نمود. این روش در طى سالهاى حکومت بنى امیه و بنى عباس دائماً مورد استفاده قرار گرفت. حتى معاویه بن ابى سفیان یکى از دلایل حقانیتش براى انتقال خلافت به فرزندش یزید را همین نحوه انتخاب مى‏دانست و به انتصاب خلیفه دوم از جانب خلیفه اول استناد مى‏کرد.[۴۹]
به عنوان مثال ابن حزم اندلسی (م.۴۵۶) از راه های انتخاب امام را اینچنین شرح می‏دهد:
«بهترین و صحیح ترین راه ها این است که امام سابق در حال تندرستی یا مرض یا مرگ ، شخصی را پس از خود به امامت برگزیند و نصی و اجماعی هم بر منع آن نداریم و در این روش خط امامت متصل، و نظام امور مسلمین برقرار است و بیمی از اغتشاش و اختلاف نیست.»[۵۰]
۲.۵.۲. اجماع مسلمانان بر امامت یک فرد :
یکی از راههایی که اهل تسنن در مورد انتخاب خلیفه نظر دارند انتخاب از طریق مردم است. همانطور که خلیفه چهارم با هجوم مردم به این سمت برگزیده شد اما اجتماع تمام امت بر امری محال است، بنابراین همانطور که در تفسیر « لا تجتمع امتی علی ضلاله» گفته شد این کار را به اهل حل و عقد واگذار می‏کنند. بدین معنى که جمعى از فضلا و زعماى قوم برگزیده شوند (توسط خلیفه قبلى یا مردم) تا سرنوشت رهبرى جامعه را تعیین نمایند آنچنانکه در سقیفه بنی ساعده در انتخاب ابوبکر رخ داد ویا خلیفه سوم عثمان توسط شورائى مرکب از شش نفر که از جانب خلیفه دوم مأمور تعیین خلیفه شده بودند انتخاب شد.
چنانکه قاضى القضات ماوردى (م.۴۵۰ هـ) و قاضى ابویعلى (م.۴۵۸ هـ )، هر یک در «احکام السلطانیه» خود می‎گویند: «امامت از دو راه منعقد مى‏شود: یکى با انتخاب نخبگان و دیگرى با قرار و وصیت امام پیشین. ولى دانشمندان در تعداد نخبگانى که امامت با انتخاب آنها منعقد مى‏شود، اختلاف بسیارى دارند: گروهى گفته‏اند: «امامت جز با اجماع همه نخبگان بلاد منعقد نگردد. زیرا، امامت امام باید مورد پذیرش و اجماع عموم باشد». گروه دیگرى گفته‏اند: «کمترین تعدادى که امامت بدان منعقد مى‏شود پنج نفر است که یا همگى بر عقد آن اجماع مى‏کنند و یا یکى از آنها با رضایت چهار نفر دیگر، آن را منعقد مى‏کند؛ به دو دلیل: یکى آنکه بیعت ابوبکر ابتدا با اجماع پنج نفر یعنى: عمربن خطاب، ابوعبیده جراح، اسیدبن حضیر، بشیربن سعد و سالم مولى ابى‏حذیفه منعقد گردید و سپس مردم از آنها پیروى کردند. و دوم آنکه: عمر شوراى شش نفره ترتیب داد تا یکى از آنها با رضایت پنج نفر دیگر به امامت برسد. و این دیدگاه اکثر فقها و متکلمان بصره است.».[۵۱]
اما در این میان نظراتی از اهل سنت وجود دارد که اجماع امّت را شرط نمی‎داند چنانکه امام الحرمین جوینى (م.۴۷۸ ه ق) در کتاب ارشاد خود می‏گوید: «بدانید که انعقاد امامت، مشروط به اجماع امّت نیست. بلکه امامت بدون اجماع امّت بر انعقاد آن نیز منعقد مى‏گردد. و دلیل آن اینکه، ابوبکر به محض رسیدن به خلافت شروع به انتصاب و امضاى احکام مسلمانان کرد و منتظر رسیدن خبر به گوش صحابه دور از مدینه نشد. و هیچکس هم بر او اشکال نکرد و از او نخواست تا درنگ نماید. پس، اگر شرط اجماع در عقد امامت منتفى است، عدد مشخص و حدّ تعیین شده‏اى هم براى آن ثابت نشده است. و صحیح آن است که بگوییم: امامت با عقد و تصمیم یک نفر از نخبگان نیز منعقد مى‏گردد.».[۵۲]
و یا محدث قرطبى (م.۶۷۱ هـ) در تفسیر آیه: «انّى جاعل فى الأرض خلیفه»[۵۳] می‏گوید: «اگر یک نفر از نخبگان آن را منعقد نماید، مستقر مى‏گردد و دیگران باید از او تبعیت کنند. و این برخلاف نظر مردمى است که مى‏گویند: «امامت جز به وسیله جماعتى از نخبگان منعقد نمى‏گردد» دلیل ما اینکه، عمر با ابوبکر بیعت کرد و هیچ یک از صحابه آن را انکار نکرد. این قضیه ثابت می کند امامت مانند سایر عقود نیازمند تعداد مشخص نیست. و امام ابوالمعالى گوید: «کسى که با بیعت یک نفر امام شد، امامتش ثابت است و خلع او بدون دلیل و حادثه و تغییر چیزى جایز نیست. و این اجماعى است و بر مردم واجب است با او بیعت نمایند.».[۵۴]
این دو روشی که برای تعیین امام شرح داده شد (نص خلیفه قبلی، اجماع امت بر یک فرد) نظر غالب و اصلی اهل تسنن برای انتخاب امام است اما بعضی علمای اهل سنت دو روش دیگر، یعنی دعوت به نفس(استیلا) و توارث[۵۵] را بیان می‏کنند که ما به مختصر آن را می آوریم.
دعوت به نفس(استیلا):
در این روش اگر شخصی قریشی با زور شمشیر توانست مردم را گرد خود در آورد خلیفه است. البته این روش بیشتر از اعتقادات شاگردان شافعی (۱۵۰-۲۰۴ ه ق) بروز کرده است اما علمای دیگر هم بر آن صحه گذاشتند به عنوان مثال باجوری می گوید: « راه سوم، غلبه و استیلای مسلمان مقتدر بر منصب امامت است، حتی اگر نا اهل باشد. از قبیل: کودک، زن، فاسق و جاهل، امامت این قبیل افراد مقتدر به لحاظ حفظ وحدت مسلمانان منعقد گردد و احکام او از باب ضرورت نافذ است.»[۵۶]
همچنین ابن حزم اندلسی هم به این روش نیز اشاره دارد و می گوید:« اگر امام بمیرد و کسی را به جای خود سفارش نکند و شخص جامع الشرایط پیش دستی کند و دعوت به نفس نماید و رقیبی هم نداشته باشد التزام به امامت و اطاعت او واجب است.»[۵۷]
وقاضى القضات ابویعلى حنبلى یکی از راه های تعیین امام را اینچنین شرح می‏دهد: «امامت با قهر و غلبه نیز مستقر مى‏گردد، و نیازمند پیمان و قرار نیست، و هر کس با شمشیر بر آنها پیروز شد و خلیفه گردید و امیرالمؤمنین نامیده شد، بر هیچ مؤمنِ به خدا و روز قیامت روا نباشد آسوده بخوابد و او را امام نداند. نیکوکار باشد یا بدکار به هر حال او امیرالمؤمنین است.».[۵۸]
توارث:
این اعتقاد در اهل سنت فقط میان فرقه راوندیه رواج داشت تا از این طریق بتوانند به حکومت عباسیان مشروعیت دهند.[۵۹]
۲.۶. شرایط و صفات امام از منظر اهل تسنن:
اهل سنت دو دسته شرایط اولیه و ثانویه را برای امام لازم می‏دانند، که این شرایط از نظر ارزش و اعتبار یکسان هستند. این شرایط را بیان می‏کنیم و در مورد آن شرایطی که محل بحث و اختلاف است بیشتر توضیح می‏دهیم.
شرایط اولیه:
۱ـ اسلام ۲ـ ذکوریت ۳ـ بلوغ ۴ـ حریت ۵ـ عقل ۶ـ قریشی نسب.
شرایط ثانویه:
۱ـ علم ، که منظور همان اجتهاد است۲ـ کفایت و توانایی ۳ـ عدالت.[۶۰]
شرط عدالت برای امام در اهل سنت مورد اختلاف است و بعضی از علمای اهل تسنن آن را واجب ندانسته اند و از اموری است که اگر از امام ساقط شود، او همچنان بر منصب خود باقی می‏ماند.
به عنوان مثال قاضی باقلانی می‏گوید در خلیفه شرایط ذیل معتبر است:
۱- قریشی باشد.
۲-به اندازه یک قاضی آگاهی داشته باشد.
۳- نسبت به تاکتیکهای جنگی و اداره سپاه و حفظ مرز صیانت مرکز و انتقام از ستمگر، آشنایی کامل داشته باشد. سپس اضافه می‏کند: هرگز امام با غصب اموال زدن چهره ها، کشتن نفوس محترم، محو حقوق و عدم اجرای حقوق، از مقام و موقعیت خود برکنار نمی‏شود، بلکه بر امت است که او را نصیحت کند و بترساند و در مورد گناه از او فرمان نبرد.[۶۱]
همچنین تفتازانی می‏گوید هرگاه امامی بمیرد و امام دیگری مقام خلافت را از طریق قهر و غلبه بدست آورد، او خلیفه اسلام خواهد بود و همچنین است اگر فاسق شود یا به احکام جاهل باشد، چیزی که هست اگر به کار نامشروع فرمان داد اطاعت او لازم نیست، خواه عادل باشد خواه فاسق.[۶۲]
همچنین مولف الوقایه می‏گوید: اگر امام شراب خورد، حد شرابخوار بر او اجرا نمی‏شود زیرا او نماینده خدا است.[۶۳]
اما برخی که بینش صحیح تری داشته‏اند می‏گویند: امام باید عادل باشد تا ستم نکند. ولی سخنی از معصوم بودن امام نیست و امام جایز است که خطا کند. آنان به خاطر اتکا و نتیجه گیری که از اعمال صحابه و تاریخ داشتند شرط عصمت را برای امام قائل نیستند. چنان که در تاریخ هزاران اشتباه برای ابوبکر وعمر نقل شده است. حتی خود ابوبکر در خطبه آغازین حکومت خود اینچنین اعتراف کرده‏است: « إِعلَموا أَن لی شَیطاناً یَعترینی أَحیانَا، فَإِذَا رَأََیتُمونی غَضَبتُ فَاجتَنِبونی. بدانید که مرا شیطانی است که ممکن است گاهی مرا بلغزاند، اگر مرا در حال خشم دیدید از من دوری کنید.»[۶۴]
همچنین خلیفه دوم هم بارها در خلال اشباهات خود اعتراف کرده است که «لَولا عَلی لَهَلک عُمَر».[۶۵]
و این در حالی است که بعضی از دانشمندان معروف اهل سنت از جمله مفسر بزرگ فخر رازی در تفسیر اولی الامر به این حقیقت اعتراف کرده‏است که کسی را که خدا اطاعت او را بطور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمارد حتما باید معصوم باشد. زیرا اگر معصوم از خطا نباشد زمانیکه مرتکب اشتباهی شود خداوند اطاعت او را واجب شمرده و این خود یک نوع تضاد در حکم الهی ایجاد می‏کند زیرا از یک طرف انجام آن عمل ممنوع است و از طرف دیگر پیروی از او لازم است و این موجب اجتماع امر و نهی می شود و آن غیر ممکن و محال است.[۶۶]
از دیگر خصوصیات امام که مورد اختلاف بین مذاهب اسلام است مسئله نسب و قریشی بودن امام است. شاید بتوان گفت اولین باری که بحث نسب مطرح شد همان روز سقیفه بود که ابوبکر مطرح کرد: «اى گروه انصار هر چه از فضیلت خود گوئید شایسته آنید اما عرب این کار را جز براى طایفه قریش نمى‏شناسد که محل و نسبشان بهتر است پس یکى از این دو مرد را براى شما مى‏پسندم (عمر یا ابوعبیده بن جراح) با هر کدامشان مى خواهید بیعت کنید.»[۶۷] و نیز به حدیث ((الائمه من قریش)) یا ((الخلیفه من قریش)) استناد کرده بود.[۶۸] بنابراین اهل تسنن به استناد حدیث فوق الذکر معتقدند که امام و رهبر جامعه و خلیفه رسول الله حتماً باید قریشى باشد و لازم نیست که از اولاد هاشم (هاشمى) باشد[۶۹]و این امر تا آخر خلافت خلفاى بنى عباس مورد نظر قرار گرفته و آنان به هیچ وجه از آن عدول نکردند.
آنچه گذشت خلاصه ای از اعتقادات اهل تسنن در مورد جایگاه امام، نحوه انتخاب و شرایط امام می‏باشد. اعتقاداتی که بر پایه اعمال صحابه و وقایع تاریخی پی ریزی شده است . ولی ما در ادامه سعی داریم با استناد به همان وقایع تاریخی، نتیجه گیری اهل سنت را نقد و بررسی کنیم. امّا قبل از آن لازم است اعتقادات شیعه را در این زمینه مطرح کنیم سپس به مقایسه و نتیجه گیری بپردازیم.
۲.۷. خلیفه وامام از منظر تشیع :
از نظر شیعه امام و پیشوا کسى است که رهبرى جامعه را در تمام شئون اجتماعى، سیاسى، علمى ودینى به عهده می‎گیرد. همانطور که در زیارت جامعه کبیره، که سند امام شناسی شیعه است آمده‏است، امام «اَرکَان البِلاد» است. رکن به معنای چیزی که موجب تقویت است و بلد در اینجا یعنی جامعه مسلمین و در حقیقت امام رکن و مایه قوام جامعه است. امام در دنیا به منزله قلب در بدن است پس قوام تمام اجزاء بدن وابسته به وجود قلب است و همچنین نسبت امام به عالم کبیره هم چنین است. امام قطب و قلب عالم است.[۷۰] از این رو امیرالمومنین علی (علیه السلام) در خطبه شقشقیه می فرمایند:
«أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ»
«هان به خدا سوگند - فلان - جامه خلافت را پوشید و می‏دانست خلافت جز مرا نشاید، که آسیا سنگ تنها گرد استوانه به گردش در آید. کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است.»[۷۱]
همانطور که تعادل دو سنگ آسیا را هنگام حرکت، قطب حفظ می‌کند و قطب به منزله قلب آسیا است. امام هم قلب عالم امکان است و تعادل عالم وجود با امام حفظ می‎شود. چنانچه در احادیث آمده است امام رکن عالم است:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهَا لَا تَبْقَى بِغَیْرِ إِمَامٍ إِلَّا أَنْ یَسْخَطَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ فَقَالَ لَا لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَت‏»
«محمد بن فضیل گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: زمین بدون امام باقى ماند؟ فرمود:نه، گفتم: براى ما از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده که زمین بدون امام باقى نباشد مگر اینکه خداى تعالى بر اهل زمین یا بر بندگان خشم گیرد، فرمود: نه، باقى نماند، در آن صورت فرو رود.»[۷۲]
همچنین وجود امام مایه سکون و آرامش اهل زمین است. چنانچه روایت شده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 03:22:00 ب.ظ ]




تعاریف واژه‏ ها و اصطلاحات پژوهش

ریسک

احتمال اختلاف بازده واقعی یک سرمایه

ریسک سیستماتیک

آن بخش از کل ریسک مجموعه اوراق بهادار که غیر قابل حذف بوده و به علت وجود عواملی که بر قیمت کل اوراق بهادار اثر می

ریسک غیر سیستمایتک

آن قسمت از تغییرات در بازده اوراق بهادار است که ارتباطی با تغییر

ارزش شرکت

درجه یا میزانی که شرکت به هدف
سهامداران، مدیران و تحلیل‏گران مالی هر یک به نوعی علاقه‏مند هستند تا ابزاری برای ارزش‏گذاری شرکت‏ها و نیز شناختی از عوامل مؤثر بر ارزش شرکت در اختیار داشته باشند. سهامداران به عنوان اکثریتی ذی نفع، از تغییرات ارزش سهام متأثر می

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دقت پیش

عبارت است از لگاریتم طبیعی توان دوم اختلاف سود (زیان) پیش
عوامل مؤثر بر دقت پیش بینی طبق تحقیقات انجام شده قبلی را می
سودهای پیش‏بینی شده در گذشته
آقایی و کردستانی (۱۳۷۵) نتیجه گرفتند که تنها ۱۲% از تغییرات سود یک سال به مشاهدات چهار سال گذشته مربوط می
افق زمانی پیش‏بینی
منظور از افق زمانی پیش‏بینی فاصله بین ورود شرکت به بورس در پایان سال مالی است. انتظار بر این است که بین افق زمانی و دقت پیش‏بینی سود رابطه منفی وجود داشته باشد.
تغییرات سود
بیانگر نوسانات در سودهای تاریخی شرکت قبل از پذیرش در بورس است. انتظار بر این است که بین تغییرات سود و دقت پیش‏بینی سود سهام جدید رابطه منفی وجود داشته باشد، زیرا پیش‏بینی سود چنین شرکت‏هایی دشوار است.

دفعات پیش

عبارت است از مجموع تعداد پیش
یکی از راه‏های کاهش اطلاعات نامتقارن بین مدیران و ذی نفعان، افزایش در تعداد پیش‏بینی‏های سود است. بدین صورت که هر چه تعداد پیش‏بینی‏ها افزایش یابد، عدم تقارن اطلاعاتی کاهش می

اعتبار پیش

میزان تحقق یافتن پیش
افشای اطلاعات توسط مدیریت یک منبع اطلاعات بالقوه ارزشمند برای سرمایه‏گذاران است، اما برای آن که مورد استفاده قرار گیرد باید معتبر تلقی شود. جنینگز[۱] (۱۹۸۷) معتقد است که واکنش سرمایه‏گذاران نسبت به اطلات افشا شده توسط مدیریت تابعی از اطلاعات جدید (اطلاعات فاقد سابقه) موجود در اطلاعات افشا شده و میزان اعتبار آن (قابلیت توجیه و میزان منطقی بودن آن اطلاعات) است. او نتیجه می

خلاصه فصل و ساختار تحقیق

بیان مسئله، اهمیت و ضرورت تحقیق، اهداف تحقیق، چهارچوب نظری تحقیق، فرضیات تحقیق و تعریف اصطلاحات کلیدی تحقیق مطالبی بود که در این فصل مورد کاوش وکنکاش قرار گرفت.
ساختار تحقیق در سایر فصول به شرح زیر است:
در این فصل ابتدا تعاریف متعددی از افشا و ریسک و ارزش شرکت
فصل دوم
مبانی نظری و مروری بر
پیشینه تحقیق
این فصل به تشریح روش تحقیق اختصاص یافته است. در این فصل، فرضیه ­های تحقیق، متغیرهای تحقیق و نحوه­ سنجش آنها، روش اجرای تحقیق و آزمون فرضیه ­ها ارائه می­گردد.
فصل سوم:
روش‏شناسی تحقیق
در این فصل، نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ­های تحقیق ارائه می­گردد. در این فصل آمار توصیفی داده ­ها و نتایج آزمون فرضیه ­ها نشان داده می­شوند.
فصل چهارم:
تجزیه و تحلیل اطلاعات
فصل پنجم:
خلاصه،‌ نتیجه‏گیری و پیشنهادها
این فصل شامل خلاصه­ موضوع و روش تحقیق، نتایج تحقیق و پیشنهادهای تحقیق بوده و در پایان منابع فارسی و انگلیسی و پیوست­ها ارائه شده است.

فصل دوم

مروری بر ادبیات و پیشینه تحقیق

مقدمه

تدوین
نقش اشاره شده در بالا برای گزارشگری مالی و تدوین استانداردها این مفهوم را می
از آنجا که سرمایه
۲-۲ گفتار اول : سود

۲-۲-۱ مفهوم سود حسابداری

با ظهور تئوری تفکیک شخصیت، ایجاد سود برای سهامداران و سایر ذی
امروزه اقتصاددانان سود را تنها انگیزه تأسیس مؤسسات و بنگاه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ب.ظ ]




شائمی و همکاران (۱۳۹۱) در مقاله ای تحت عنوان ” تاثیر تسهیم دانش بر نوآوری و عملکرد شرکت های کوچک و متوسط با رویکرد کارت ارزیابی متوازن” به بررسی تاثیر کمی این متغیر ها بر یکدیگر پرداخته اند. نتایج این پژوهش که در بین مدیران شرکت های استان مازندران انجام شده است نشان داد که تسهیم دانش ضمنی و آشکار بر سرعت و کیفیت نوآوری موثر است. و نوآوری بر عملکرد تاثیر مثبت و معناداری دارد.
آذرین و همکاران (۱۳۹۱) به بررسی رابطه مدیریت دانش و اجزای آن با عملکرد منابع انسانی پرداختند. نتایج حاصل از آزمون فرضیات نشان داد که مولفه های مدیریت دانش بر عملکرد شغلی کارکنان تاثیر معناداری داشتند.
جعفری (۱۳۹۳) در پژوهشی به بررسی رابطه بین بکارگیری سیستم های اطلاعاتی با رفتار اشتراک دانش و امادگی برای تغییر کارکنان شعب بانک رفاه شهر اصفهان پرداخته است.نتایج حاصل نشان داد سیستم های اطلاعاتی با ابعاد تسهیم دانش و آمادگی برای تغییر کارکنان شعب بانک رفاه شهر اصفهان رابطه معنی داری دارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۹-۲- تحقیقات خارجی
لی و چویی[۵۲](۲۰۰۳) مطالعه ای با عنوان بررسی رابطه بین توانمندسازهای مدیریت دانش، فرآیندها و عملکرد سازمانی انجام دادند. این مطالعه شامل سه توانمندساز فرهنگ، ساختار و تکنولوژی اطلاعاتی بود .نتایج نشان داد که متغیر فرهنگ سازمانی برای خلق دانش ضروری می باشد. متغیر ساختار تاثیر چندانی بر خلق دانش نداشت. متغیر تکنولوژی اطلاعاتی تنها متغیر تاثیر گذار بر ترکیب متغیرهای خلق دانش بود. در این بین خلق دانش دارای رابطه ای مثبت با خلاقیت سازمانی بود که رابطه ای مثبت با عملکرد سازمانی داشت.
چاو[۵۳]و همکاران (۲۰۰۸) در پژوهشی به بررسی تاثیر خلاقیت و تسهیم دانش بر روی عملکرد پرداختند. بر اساس نتایج بدست آمده خلاقیت و تسهیم دانش تاثیر مثبت و معناداری بر عملکرد شغلی و تیمی افراد دارد. این تحقیق بر روی ۲۵۰ نفر از قهرمانان رشته های مختلف ورزشی انجام گرفته است.
چانگ و همکاران[۵۴] (۲۰۰۸) در مقاله ای به بررس اثرات عملکردی مدیریت دانش پرداخته اند. نتایج این تحقیق یک فهم پایه ای برای ارزیابی های عملکرد سیستم مدیریت دانش شرکت ارائه و نشان می دهد مدیریت دانش در سازمان موجب ارتقاء عملکرد می شود.
اکرم و بخاری[۵۵] (۲۰۱۱) در تحقیقی با عنوان ” نقش تسهیم دانش در عملکرد فردی در چهار چوب و ملاحظه انگیزش ” به بررسی رابطه بین انگیزش، تسهیم دانش و عملکرد افراد پرداخته است . بر اساس نتایج بدست آمده از این پژوهش انگیزش بیشتر می تواند باعث تسهیم دانش بیشتر و تسهیم دانش بیشتر منجر به افرایش و بهبود عملکرد فردی افراد می شود.
محبوب خواه و همکاران[۵۶] (۲۰۱۲) در تحقیقی به بررسی رابطه مدیریت دانش با عملکرد کارکنان پرداختند. آنها به این نتیجه رسیدند که بین مولفه های مدیریت دانش و عملکرد کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی رابطه ای بسیار قوی و مثبت وجود دارد.
بلیزی و همکاران[۵۷](۲۰۱۴) در مقالیه ای با عنوان ” تاثیر مدیریت دانش بر عملکرد ” روابط این دو متغیر را بررسی کردند. جامعه آماری این تحقیق ۲۱۲ نفر از افرادی بودند که در پروژه های فن آوری اطلاعات فعال بودند. نتایج نشان از تاثیر مثبت و معنی دار مدیریت دانش بر جنبه های مختلف عملکرد بود.
۲-۱۰- خلاصه و جمع بندی
در عصر حاضر نیروی انسانی یکی از مهمترین شاخصهای پیشرفت و توسعه یافتگی جوامع بشمار می رود و کشوری می تواند مسیر رشد و بالندگی را طی نماید که با مشارکت تمامی اقشار جامعه زمینه های لازم برای شکوفایی استعدادهای نهفته و بهره گیری از امکانات مادی، انسانی و فرهنگی جامعه را فراهم آورد. وقتی مشارکت در سازمانی پیاده شود، تمام کارکنان وجود خود را محترم، با ارزش، کارساز یافته و خود را درسرنوشت سازمان سهیم، متعهد و وفادار می دانند.بنابراین دخالت و مشارکت کارکنان در تصمیم گیریهای سازمان ، در عمل باعث افزایش حس مسئولیت پذیری و تعهد در قبال تصمیمات اتخاذ شده می گردد.
مدیریت دانش را می توان به عنوان روشی برای بهبود عملکرد، بهره وری و رقابت پذیری، بهبود کارآمد کسب، تسهیم و استفاده از اطلاعات درون سازمان، ابزاری برای بهبود تصمیم گیری، طریقی برای بدست آوردن بهترین روش ها، راهی برای کاهش هزینه ها و روشی برای نوآورتر شدن سازمان تعریف نمود. مدیریت دانش فرایندی است که سازمان ها بواسطه ی آن فرایند تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و همچنین قادرخواهند بود دانش کسب شده را به گونه ای موثر در تصمیمهای خود بکار گیرند.میتوان گفت که مدیریت دانش، پدیده ای اجتماعی است. رایانه، فناوری اطلاعات و نظایر اینها تضمین کننده موفقیت مدیریت دانش نیستند. مدیریت دانش پایان ناپذیر است، زیرا حرکت از داده به اطلاعات و از اطلاعات به دانش هیچگاه به پایان نمیرسد، کارکنان و مدیران سازمانی(محیط درونی) ارباب رجوع و سایر ذینفعان(محیط بیرونی) در قلمرو مدیریت دانش قرار میگیرند.
یکی از مهمترین اولویت های اعلام شده توسط محققین مدیریت دانش ، ایجاد انگیزه در افراد برای تسهیم دانش آنان است اگرچه بعضی ها معتقدند که دانش قدرت است ، ولی به نظر می رسد که دانش به خودی خود قدرت ندارد ؛ بلکه چیزی که به افراد قدرت می دهد ، آن قسمتی از دانش آنهاست که با دیگران تسهیم می کنند اگر دانشی را که در ذهن افراد قرار دارد به طلای درون یک جعبه تشبیه کنیم، ارزش آن دانش زمانی مشخص می شود که آن را تسهیم کنند ؛ مانند زمانی که دارنده طلا ، جعبه آن را باز می کند و با نشان دادن طلای درونش ، ارزش آن را نمایان می سازد. نقش تسهیم دانش در مدیریت دانش آنقدر مهم است که بعضی از نویسندگان اظهار می دارند که وجود مدیریت دانش برای پشتیبانی تسهیم دانش است.ازدلایل اهمیت تسهیم دانش این است که تسهیم دانش موجب کاهش هزینه ها ، بهبود عملکرد ، بهبود ارائه خدمات به مشتریان ، کاهش زمان توسعه محصولات جدید ، کاهش زمان تأخیر در تحویل کالاها به مشتریان ، و در نهایت کاهش هزینه مربوط به یافتن و دسترسی به انواع ارزشمند دانش در داخل سازمان می شود.
نتایج تحقیقات انجام شده مانند تحقیق باورصاد و همکاران (۱۳۸۹) ، زندی (۱۳۹۰) ،شائمی و همکاران (۱۳۹۱) ، آذرین و همکاران (۱۳۹۱) ومحبوب خواه و همکاران (۲۰۱۲) نشانگر رابطه بین مولفه های مدیریت دانش و عملکرد بود.
۲-۱۱- مدل نظری پژوهش

تسهیم دانش
تعاملات شخصی
همکاریهای مکتوب
تعامل با جامعه
ارتباطات سازمانی
عملکرد شغلی

فصـل سـوم:
روش شناسی پژوهش
۳-۱- مقدمه
در این فصل روش شناسی طرح پژوهش به تفضیل توضیح داده شده است. نخست توضیحاتی در مورد نوع پژوهش داده شده و سپس ابزارهای تحقیق، تعیین روایی و پایایی و کنترل هایی که در ابزار پژوهش و اجرای آن صورت گرفته است تا داده های مناسب و معتبری جمع آوری و تشریح شده اند. در نهایت حجم نمونه ها، نحوه انتخاب آن ها، منابع روش های جمع آوری داده ها و روش های آماری که در تجزیه و تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفته اند، توصیف شده است.
۳-۲- نوع و روش پژوهش
این پژوهش از نظر هدف کاربردی و روش آن توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. این پژوهش توصیفی است زیرا هدف آن توصیف عینی ، واقعی و منظم حوادث ، رویدادها و موضوعات مختلف است. تحقیق توصیفی روش هایی است که هدف آن ها توصیف کردن شرایط یا پدیده های مورد بررسی است (شریفی و شریفی،۱۳۸۳). همچنین روش پژوهش حاضر همبستگی است. زیرا روش همبستگی برای دو هدف عمده کشف ارتباط بین متغیرها و برای پیشگویی نمره آزمودنی در یک متغیر از روی نمره های او در دیگر متغیرها به کار می رود (گال وهمکاران,۱۳۸۷). بنابراین می توان اذعان نمود در این پژوهش از آنجایی که محقق به بررسی رابطه بین تسهیم دانش و عملکرد شغلی می پردازد لذا پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی می باشد.
۳-۳- جامعه آماری پژوهش
جامعه آماری به کلیه افراد یا اشیایی که دارای یک یا چند ویژگی مشترک هستند اطلاق می گردد. وعبارتست از گروهی از افراد یا اشیایی که در خاصیت یا خاصیت های مورد تحقیق مشترک باشند. و با هدف و موضوع ارتباط داشته باشند (خلیلی شورینی ،۱۳۸۱). جامعه آماری در پژوهش حاضرکلیه کارکنان اداره کل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان اصفهان به تعداد ۷۰۰ نفر در سال ۱۳۹۳ می باشد.
۳-۴- نمونه و برآورد حجم نمونه پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ب.ظ ]




(۰)

۱۰
(۰)

۱۰
(۰)

۱۰
(۰)

پای چرخیده به داخل
(درجه)

۶.۰۶
(۳.۶۹)

۷.۱۶
(۳.۳۹)

۶.۶۱
(۳.۲۶)

۶.۵۹
(۳.۴۵)

پای چرخیده به خارج
(درجه)

۷.۴۲
(۳.۵۶)

۶.۸۳
(۳.۳۴)

۷.۲۵
(۳.۶۱)

۷.۱۸
(۳.۴۸)

به منظور شناسایی پارامتر­های شاخص کودکان ۹ تا ۱۲ سال از تکنیک آنالیز اجزای اصلی (PCA) استفاده شد. در مرحله­ اول کلیه­ پارامتر­های وارد آزمون آماری همبستگی چندگانه شدند تا از این طریق متغیر­های همپوشان حذف گردند و شرایط آنالیز اجزای اصلی (بیشتر از صفر شدن ماتریس همبستگی و بیشتر از ۰.۵ بودن ضریب KMO) برقرار شود. سپس تکنیک آنالیز اجزای اصلی برای متغیر­های منتخب هر رده­ی سنی اعمال شد. ردیف ماتریس مورد نظر از آزمودنی­ها (هر ردیف به عنوان نماینده­ی هر آزمودنی) و ستون از متغیر­ها (آنتروپومتریکی) تشکیل شده بود. در مرحله­ بعد به منظور انتخاب نوع دورانی که برای شناسایی ساختار اصلی مجموعه­ اطلاعات انجام می­ شود از Varimax rotation استفاده شد. در انت­ها نیز به منظور ساده کردن فرایند تفسیر اطلاعات تنها پارامتر­هایی موجو در مؤلفه­ های دارای مقادیر ویژه­ی بالاتر از ۱ و با بار عاملی بالاتر از ۰.۷ نگه داشته شدند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شاخص­ های اصلی پارامتر­های آنتروپومتریکی
قبل از ورود اطلاعات به آنالیز اجزای اصلی، با بهره گرفتن از ضریب همبستگی چندگانه پارامتر­های همپوشان حذف گردید و پارامتر­های آنتروپومتریکی زیر باقی مانده و وارد PCA شدند. قد، وزن، پهنای سر، محیط سر، پهنای تنه از سطح ناف، محیط تنه از سطح ناف، ارتفاع عمودین شسته از سطح لگن، محیط بازو، طول ساعد، محیط آرنج، پهنای آرنج، محیط مچ دست، پهنای استخوان ران، حداکثر محیط ساق، قطر قوزک ­ها، چربی سه سر و چربی فوق خاری. پس از وارد کردن متغیر­های باقی مانده به آنالیز اجزای اصلی، PCA برای هر رده­ی سنی تعدادی مؤلفه معرفی کرد که بیشترین واریانس داده ­ها را در بر می­گیرند. در جدول ۴.۷ مؤلفه­ های مذکور به همراه درصد واریانس تبیینی مربوطه و همچنین در جداول ۸.۴، ۹.۴، ۱۰.۴ و ۱۱.۴ پارامتر­های موجود در هر مؤلفه به همراه بار عاملی آن­ها ارائه شده است.
جدول ۴.۷. مؤلفه­ های استخراج شده از اجزای اصلی به همراه مقادیر درصدی واریانس مربوط به هر مؤلفه در رده­های سنی ۱۰، ۱۱ و ۱۲ سال

مؤلفه ها

۱۰ سال

۱۱ سال

۱۲ سال

۱۰ تا ۱۲ سال

۱

۹۱/۳۹

۰۶/۲۷

۵۵/۲۹

۵۷/۲۷

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ب.ظ ]




مزمن و ترس می‌داند. در چنین نظامی ، عقلانیت موجد ضرورت تمنای سیری‌ناپذیر قدرت است. میرشایمر نیز مانند والتز مدعی نظریه‌ی سیستمی-ساختاری است ، اما رویکردش به‌شدت تاریخی و ژئوپلیتیکی است. وی تمایلات هژمونیک قدرت‌های بزرگ را پررنگ می‌کند و قدرت‌های بزرگ را در جستجوی وضعیت هژمونیک یعنی سیطره‌ی حداکثری بر منافع ثروت جهانی ، حصول اطمینان از احراز بیشترین توان نظامی در منطقه‌ی خود و تضمین تفوق هسته‌ای بر رقبا می‌داند. هژمون دولتی است که بر تمامی دولت‌های نظام سیطره دارد(لیتل ، ۱۳۸۹:۲۹).
میرشایمر دست‌کم پنج گزاره را به‌عنوان اصول واقع‌گرایی تهاجمی مطرح می‌سازد:
۱)نظام بین‌الملل اقتدارگریز؛
۲)دولت‌ها توانایی آفندی دارند؛
۳)دولت‌ها هرگز نمی‌توانند مطمئن باشند که هدف حمله قرار نخواهند گرفت ؛
۴)دولت‌ها جویای بقا هستند؛
۵)دولت‌ها خردمندند(چرنوف ، ۱۳۸۸ ، ۱۱۰-۱۰۹).
۲-۴-۱-اصول رئالیسم تهاجمی
۱- آنارشی : آنارشی یک اصل نظم‌دهنده‌ی نظام بین‌الملل را متشکل از دولت‌های مستقلی می‌داند که از هیچ قدرت مرکزی پیروی نمی‌کنند . به‌عبارت‌دیگر ازآنجاکه هیچ قدرت فائقه‌ای در رأس نظام بین‌الملل وجود ندارد ، حاکمیت در درون دولت‌ها نهادینه‌شده است. آنارشی به این معناست که حکومتی بر فراز حکومت‌ها در نظام بین‌الملل وجود ندارد و هر دولت خود را بالاترین مرجع اقتدار می‌داند(میرشایمر،۱۳۸۸ :۳۴). در یک نظام هرج‌ومرج گونه‌ی بین‌المللی که هیچ حاکمیتی برای تضمین نظم نظام بین‌الملل و بقای کشورها وجود ندارد ، تأمین امنیت هر کشوری به عهده‌ی همان کشور است . از دیدگاه واقع‌گرایان تهاجمی ، آنارشی بین‌المللی حائز اهمیت زیادی است. این آنارشی عموماً وضعیت هابزی است که در آن امنیت امری کمیاب است و دولت‌ها می‌کوشند با به حداکثر رساندن امتیازات نسبی خود به آن نائل گردند. در این جهان ، دولت‌های خردورزی که به دنبال تأمین امنیت‌اند ، به انجام اقداماتی تمایل دارند که ممکن است به تعارض با دیگران منجر شود و می‌شود. از این منظر تفاوت‌های داخلی میان کشورها نسبتاً بی‌اهمیت است ، زیرا فرض بر این است که فشارهای نظام بین‌الملل آن‌قدری قوی است که باعث می‌شود دولت‌هایی که در وضعیت مشابهی‌اند رفتار مشابهی داشته باشند(مشیر زاده ، ۱۳۸۴ : ۱۳۰) .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲- توانایی‌های تهاجمیدولت‌ها ذاتاً دارای حدی از قابلیت‌های تهاجمی هستند که به آن‌ها توان صدمه زدن و احیاناً انهدام یکدیگر را می‌دهد . دولت‌ها به‌صورت بالقوه برای یکدیگر خطرناک هستند ، اگرچه برخی از آن‌ها نسبت به دیگران از امکانات نظامی بیشتری برخوردارند و درنتیجه خطرناک‌تر هستند.بااین‌حال ، حتی اگر سلاحی هم وجود نداشت ، تک‌تک افراد آن کشورها می‌توانستند به مردم کشور دیگری از دست‌وپاهای خود استفاده کنند. گذشته از این‌ها ، برای هر گردنی دودست وجود دارد که آن را بفشارد و خرد کند(میرشایمر ، ۱۳۸۸: ۳۵).
فرید زکریا از مهم‌ترین نظریه‌پردازان واقع‌گرایی تهاجمی بر آن است که تاریخ نشان می‌دهد دولت‌ها در شرایطی که به شکلی فزاینده ثروتمند می‌شوند به ایجاد ارتش‌های بزرگ روی می‌آورند ، خود را درگیر مسائل خارج از مرزهایشان می‌کنند و به دنبال افزایش نفوذ بین‌المللی خود می‌روند. به‌عبارت‌دیگر، توانمندی‌های نسبی تا حد زیادی به نیات دولت‌ها شکل می‌دهند . هنگامی‌که دولتی قدرتمندتر می‌شود، می‌کوشد نفوذ خود را افزایش دهد و به حداکثر برساند و محیط بین‌المللی خود را کنترل کند . بنابراین دولت‌ها در مواردی که تصمیم‌گیرندگان اصلی آن‌ها تصور کنند توانمندی نسبی کشور بیشتر شده است ، راهبردهای تهاجمی باهدف بیشینه‌سازی نفوذ را دنبال خواهند کرد . در کل به نظر زکریا هرقدر قدرت دولت و قدرت ملی افزایش پیدا کند، به سیاست‌های خارجی توسعه‌طلبانه‌تری منجر می‌شود(مشیر زاده ، ۱۳۸۴ : ۱۳۱-۱۳۰).
۳-عدم اطمینان در مورد نیات مقاصد دشمن :دولت‌ها هرگز نمی‌توانند در مورد مقاصد و نیات دولت‌های دیگر مطمئن باشند. هیچ دولتی نمی‌تواند اطمینان داشته باشد که دولت دیگر از توانایی نظامی تهاجمی خود علیه او استفاده نمی‌کند . این به آن معنا نیست که دولت‌ها ذاتاً نیات خصمانه دارند ؛ در حقیقت ممکن است کلیه‌ی دولت‌ها در نظام بین‌الملل نیات خیرخواهانه داشته باشند ، اما ازآنجاکه نمی‌توان این نیات را به‌صورت قطعی و با اطمینان برآورد کرد قضاوت قاطعانه در مورد آن‌ها تقریباً غیرممکن است . علل احتمالی زیادی برای تهاجم وجود دارد و هیچ دولتی نمی‌تواند مطمئن باشد که دولت دیگر ، توسط یکی از این علل برانگیخته نشود. به‌علاوه ، نیات دولت‌ها به‌سرعت تغییر می‌کند. بنابراین یک دولت ممکن است امروز خیرخواهانه رفتار کند و روز دیگر خصمانه(میرشایمر ، ۱۳۸۸: ۳۵). ازآنجایی‌که دولت‌ها هرگز نمی‌توانند در مورد نیات یکدیگر به قطعیت برسند ، بنابراین هیچ‌گاه نمی‌توان مطمئن بود که دولت‌ها به کمک توانایی‌های تهاجمی‌شان به دنبال عملی کردن نیات خصمانه‌شان نسبت به یکدیگر نباشند.
۴-بقا : نخستین واصلی‌ترین هدف دولت‌ها ، بقاست . بقا در رأس اهداف و انگیزه‌های دولت‌ها قرار دارد؛ زیرا هرگاه یک دولت توسط دولت دیگر تسخیر شود ممکن نیست بتواند در آن شرایط ، اهداف دیگر خود را دنبال کند(میرشایمر ، ۱۳۸۸ ؛ ۳۵). بقا حیاتی‌ترین منفعت ملی یک کشور محسوب می‌شود و حفظ تمامیت ارضی ، استقلال و استقرار نظم سیاسی داخلی وابسته به تصمیم بقای دولت است. میرشایمر اصرار دارد که کشورها برای تضمین بقای خود در پی حداکثر سازی قدرت هستند(لیتل ، ۱۳۸۹:۳۴۳).
۵-دولت‌ها، بازیگران عقلاییدولت‌ها بازیگران عقلایی‌اند ، آن‌ها نسبت به محیط خارجی خودآگاه‌اند و برای بقای خود در این محیط رفتار استراتژیک مناسب را انتخاب می‌کنند . به‌ خصوص آن‌ها به اولویت‌های دیگر دولت‌ها و اینکه رفتارشان چه تأثیری بر رفتار دولت‌های دیگر دارد و همچنین این مسئله که رفتار دولت‌های دیگر چه تأثیری بر استراتژی‌های آن‌ها برای بقا دارد توجه می‌نمایند. علاوه بر این ، دولت‌ها نه‌تنها به عواقب کوتاه‌مدت و فوری ، بلکه به پیامدهای بلندمدت خود نیز توجه دارند(میرشایمر، ۱۳۸۸ : ۳۵). این بدان معناست که اصل هزینه-فایده جایگاه بارزی در تصمیمات استراتژیک دولت‌ها دارد و آن‌ها هرگز به اقداماتی که بقای آن‌ها را به خطر اندازد یا لطمات و خسارات جبران‌ناپذیری را متوجه آن‌ها کند مبادرت نمی‌ورزند .
۲-۴-۲- الگوهای رفتاری دولت‌ها
این پنج عنصر یا مفروضه‌ی “رئالیسم تهاجمی” هنگامی‌که با یکدیگر پیوند بخورند، انگیزه‌های قوی برای رفتار و افکار تهاجم‌آمیز دولت‌ها در قبال یکدیگر به وجود می‌آورند که باعث ایجاد سه الگوی رفتاری در دولت‌ها می‌شود:ترس ، خودیاری حداکثر سازی قدرت (میرشایمر، ۱۳۸۸ : ۳۶).
۱-ترس :میرشایمر ویژگی ساختار آنارشیک را ناامنی مزمن و ترس می‌داند. به عبارتی دولت‌ها از یکدیگر می‌ترسند ، آن‌ها نسبت به یکدیگر بدگمان بوده و همواره از قریب‌الوقوع بودن جنگ نگران‌اند. ازنظر هر دولتی تمام دولت‌های دیگر دشمن بالقوه به شمار می‌روند . این ترس ازآنجا ناشی می‌شود که در دنیایی که دولت‌ها توانایی حمله به یکدیگر رادارند و ممکن است انگیزه و قصد چنین کاری را هم داشته باشند ، هر دولتی که خواهان بقاست باید دست‌کم به دولت‌های دیگر بدگمان بوده و از اعتماد به آن‌ها اجتناب ورزد . امری که انگیزه‌هایی به‌مراتب قوی‌تر در دولت‌ها برای ترس از یکدیگر به وجود می‌آورد این است که در نظام بین‌الملل یک اقتدار مرکزی وجود ندارد که دولت تهدید شده بتواند هنگام مواجه‌شدن با خطر برای کمک به آن متوسل شود . احتمال قربانی تهاجم شدن ، اهمیت ترس را بیش‌ازپیش به‌عنوان یک نیروی محرک در دنیای سیاست برای ما روشن می‌سازد (میرشایمر، ۱۳۸۸ : ۳۶-۳۷ ).
۲-خودیاری: ازآنجاکه دولت‌ها یکدیگر را به‌عنوان تهدیدات بالقوه می‌دانند و همچنین به دلیل اینکه هیچ اقتدار مرکزی مافوقی در نظام بین‌الملل وجود ندارد که وقتی آن‌ها با مشکل و تهدید مواجه می‌گردند برای نجات خود به آن پناه آورند ، دولت‌ها نمی‌توانند برای حفظ امنیتشان به دیگران وابسته باشند . هر دولت ، خود را بی‌دفاع و تنها می‌بیند درنتیجه سعی می‌کند آمادگی لازم را برای تضمین بقای خود کسب نماید. دولت‌ها طبق اصل خودیاری و بر اساس منافع ملی خود عمل می‌کنند و هرگز منافع ملی خود را تابع منافع ملی دیگر دولت‌ها و یا منافع آنچه به‌اصطلاح جامعه‌ی بین‌المللی خوانده می‌شود قرار نمی‌دهند ؛ دلیلش هم بسیار ساده است: در دنیایی که قاعده‌ی رفتار ، اصل خودیاری است باید خودخواه بود . این قاعده هم در درازمدت و هم در کوتاه‌مدت صادق است چراکه اگر دولتی در کوتاه‌مدت ببازد شاید در درازمدت هم نتواند باخت خود را جبران کند(میرشایمر، ۱۳۸۸ : ۳۸-۳۷). ازنظر واقع‌گرایان تهاجمی ، خودیاری پیامد ساختار آنارشیک نظام بین‌الملل است . با در نظر گرفتن اینکه واحدهای سیاسی ، واحدهای مستقلی‌اند که اساساً نگران بقای خود بوده و تابع هیچ اقتدار مرکزی نیستند ، بنابراین ایده خوداتکایی (استقلال در دفاع از خود )لازم به نظر می‌رسد. خودیاری، پاسخی طبیعی به معمای امنیتی به شمار می‌آید. عرصه‌ی بین‌المللی نظامی خودیار[۱] است و در تحلیل نهایی ، قدرت‌های بزرگ ناگزیرند بر منابع خود تکیه کنند(لیتل ، ۱۳۸۹: ۳۴۳).
۳- به حداکثر رساندن قدرت : میرشایمر نیز همانند والتز معتقد است همه دولت‌ها در پی بقاء هستند، اما استدلال می‌کند که ساختار سیستم، دولت‌ها را به‌سوی تفکر و عمل تهاجمی سوق می‌دهد، زیرا در عمل یک دولت نمی‌تواند بداند چه میزان از قدرت برای احساس امنیت لازم است و اساساً غیرممکن است که بداند چه میزان از قدرت برای احساس امنیت در آینده لازم خواهد بود، نتیجتاً ویژگی هر سیستم آنارشیکی ناامنی مزمن و ترس است. ازآنجاکه بقاء مهم‌ترین هدف دولت‌هاست، میرشایمر نتیجه می‌گیرد که بازیگران عقلانی که در آنارشی عمل می‌کنند؛در تمنای دائمی قدرت درگیر می‌شوند(شریعتی نیا، ۳۸۹: ۱۹۰). دولت‌ها که از نیات غایی دولت‌های دیگر در هراسند و می‌دانند که در یک نظام خودیار عمل می‌کنند ، خیلی زود درمی‌یابند که بهترین شیوه برای تضمین بقایشان این است که قدرتمندترین دولت در این نظام باشند . هرچه دولتی نسبت به رقیبان بالقوه‌اش قدرتمندتر باشد ، احتمال اینکه هرکدام از رقبا به او حمله کنند یا بقایش را تهدید کنند کمتر است . دولت‌های ضعیف از جنگیدن با دولت‌های قوی‌تر می‌پرهیزند زیرا احتمال اینکه دچار شکست نظامی شوند بسیار زیاد است. درواقع هرچه شکاف قدرت میان دو دولت بیشتر باشد ، احتمال اینکه دولت ضعیف‌تر به قوی‌تر حمله کند کمتر خواهد بود . به‌عنوان‌مثال نه کانادا و نه مکزیک ، هیچ‌کدام نمی‌توانند به ایالات‌متحده که از همسایگان خود بسیار قوی‌تر است حمله کنند. در نظام بین‌الملل موقعیت آرمانی و مطلوب ، هژمون بودن است. در آن صورت است که بقا تقریباً تضمین می‌شود(میرشایمر ، ۱۳۸۸: ۳۸).
۲-۴-۳- ماهیت قدرت از منظر رئالیسم تهاجمی
توجه واقع‌گرایان تهاجمی بیش از هر چیز به قدرت است و قدرت را بر اساس توانمندی (نظامی و اقتصادی) تعریف می‌کنند. از دیدگاه اندیشمندان رئالیسم تهاجمی ، پایه و اساس قدرت بر منافع و قابلیت‌های ویژه‌ای که یک دولت در اختیار دارد استوار است و درنتیجه ، توازن قدرت تابعی از مجموعه‌ی سرمایه‌ها و دارایی‌های ملموس و واقعی مانند یگان‌های رزمی و تجهیزات نظامی است که هر دولتی در اختیار دارد. اساساً رئالیست‌های تهاجمی قدرت را در چارچوب مسائل نظامی تعریف می‌کنند زیرا ، معتقدند که زور و قدرت نظامی ، ابزار نهایی و غایی در سیاست بین‌الملل است.
۱-قدرت بالقوه و قدرت بالفعل : میرشایمر عقیده دارد«قدرت کارآمد دولت درنهایت عبارت است از عملکرد نیروهای نظامی آن در مقایسه با نیروهای نظامی کشور رقیب. به‌عبارت‌دیگر ، او عقیده دارد قدرت نظامی را می‌توان جدا کرد ، به‌صورت مجزا مورد ارزیابی قرارداد و برای شناسایی قدرت‌های بزرگ در نظم بین‌المللی از آن استفاده کرد . بااین‌حال ، میرشایمر همچنین می‌پذیرد که کشورها در هنگام توجه به موازنه قدرت ، هر دو چشم‌انداز کوتاه‌مدت و بلندمدت را مدنظر قرار می‌دهند. در کوتاه‌مدت ، موازنه قدرت در هرلحظه بازتاب توزیع قدرت نظامی و آنچه میرشایمر"قدرت پنهان”[۲]می‌خواند و درواقع مبتنی بر «میزان ثروت و جمعیت یک کشور»است ، وجود دارد(لیتل ، ۱۳۸۹: ۳۴۲). در ادامه می‌آید که فارغ از هر نوع توزیع قدرت ، قدرت‌های بزرگ باید توجه ویژه‌ای به قدرت پنهان داشته باشند؛ زیرا این قدرت تعیین‌کننده موازنه قدرت در آینده خواهد بود. آنچه میرشایمر را در خصوص چین نگران می‌سازد ، همین اهمیت قدرت پنهان از دید اوست. او عقیده دارد که در آینده موازنه قدرت به نفع چین تغییر خواهد کرد(لیتل ، ۱۳۸۹: ۳۴۳).
امروزه نو واقع‌گرایان به این نتیجه رسیده‌اند که قدرت صرفاً نظامی نیست . مسائلی چون ارتقاء پرورش نیروی کارآمد، سطح فنّاوری، دانش فنی و اقتصاد هم باید موردتوجه قرار گیرند. (سیف زاده، ۱۳۸۴ : ۲۶۶)
برای پی بردن به ماهیت قدرت از منظر رئالیسم تهاجمی ، ابتدا لازم است بین قدرت بالقوه و بالفعل تفاوت قائل شویم. دولت‌ها دو نوع قدرت دارند : قدرت بالقوه(پنهان) و قدرت بالفعل(قدرت نظامی). این دو شکل از قدرت به‌طور تنگاتنگی با یکدیگر مرتبط هستند اما کاملاً شبیه هم نیستند زیرا از منابع و سرمایه‌های متفاوتی مشتق شده‌اند . قدرت بالقوه ، عناصر اقتصادی – اجتماعی است که در ایجاد و بنیاد قدرت نظامی به کار می‌روند؛ این نوع از قدرت ریشه در میزان ثروت و جمعیت یک دولت دارد . دولت‌ها برای تشکیل نیروی نظامی و شرکت در جنگ‌ها به پول و سرمایه ، فنّاوری و نیروی انسانی آموزش‌دیده نیاز دارند و قدرت نهفته‌ی یک دولت به مجموع عوامل و نیروهای بالقوه برمی‌گردد که آن دولت می‌تواند در هنگام مبارزه با دولت‌های رقیب بسیج نماید(میرشایمر ، ۱۳۸۸: ۶۳).
قدرت بالقوه یک دولت بستگی به میزان جمعیت و ثروت آن دارد. این دو عامل سنگ بنای سازنده قدرت نظامی می‌باشند. رقبای ثروتمند که جمعیت زیادی دارند ، همواره از توانایی ایجاد نیروی نظامی عظیم و نیرومند برخوردارند. قدرت بالفعل یک دولت در ارتش(نیروی زمینی) و نیروهای هوایی و دریایی که مستقیماً آن را حمایت می‌کند، نهفته است(میرشایمر ، ۱۳۸۸:۵۰). گستره و بلندپروازی سیاست خارجی یک کشور در وهله نخست ناشی از جایگاه آن در نظام بین‌الملل و به‌ویژه توانمندی‌های آن و زمینه قدرت نظامی است (مشیر زاده ، ۱۳۸۴: ۱۲۹).
۲-۴-۴- چهار هدف اساسی قدرت‌های بزرگ
۱-هژمون منطقه‌ای : اولاً آن‌ها به دنبال تبدیل‌شدن به هژمون منطقه‌ای می‌باشند. اگرچه یک دولت زمانی می‌تواند امنیت خود را به حداکثر برساند که بر تمام جهان تسلط پیدا کند ، لیکن هژمون جهانی‌شدن میسر نیست، به‌غیراز آن حالت غیرمحتملی است که یک کشور بتواند به برتری مطلق هسته‌ای در برابر رقبایش برسد. عامل محدودیت زای کلیدی در اینجا ، دشوار بودن نمایش قدرت از آن‌سوی منطقه وسیعی از دریا است، که اشغال و تسلط بر مناطقی را که توسط اقیانوس‌ها از یک قدرت بزرگ جداشده‌اند برای آن قدرت بزرگ غیرممکن می‌کند. هژمون های منطقه‌ای قطعاً دارای یک نیروی نظامی قدرتمند و کوبنده می‌باشند ، اما انجام حملات آبی-خاکی به آن‌سوی اقیانوس‌ها علیه سرزمین‌هایی که تحت کنترل و دفاع یک قدرت بزرگ دیگر می‌باشند، عملی به‌مثابه خودکشی خواهد بود. لذا عجیب نیست که ایالات‌متحده که تنها هژمون منطقه‌ای در تاریخ مدرن است، هرگز به‌طورجدی حمله و تصرف اروپا و آسیای شمال شرقی را مدنظر خود قرار نداده است. (میرشایمر ،۱۳۸۸: ۱۵۷).
قدرت‌های بزرگ نه‌تنها به دنبال تسلط بر منطقه خود می‌باشند، بلکه همچنین علاقه‌مندند تا از دستیابی رقبایشان در سایر مناطق به برتری و تفوق جلوگیری کنند. هژمون های منطقه‌ای می‌ترسند که یک هم آورد هم‌توان چه‌بسا هژمون آن‌ها را از طریق واژگون کردن موازنه‌ی قوا در حیات خلوت آن‌ها به خطر اندازد. بنابراین ، هژمون های منطقه‌ای ترجیح می‌دهند که تعداد دو یا بیشتر قدرت بزرگ در سایر نقاط و مناطق کلیدی جهان وجود داشته باشند، زیرا در این صورت همسایگان احتمالاً بیشتر وقت خود را صرف یکدیگر می‌کنند ، و درنتیجه فرصت‌های کمتری برایشان جهت تهدید هژمون دوردست باقی می‌ماند.
چگونگی جلوگیری هژمون های منطقه‌ای از تسلط سایر قدرت‌های بزرگ بر مناطق دوردست بستگی به موازنه قوا در آن مناطق دارد. اگر قدرت تقریباً به‌طور مساوی مابین دولت‌های بزرگ تقسیم‌شده باشد، و درنتیجه هیچ هژمون بالقوه‌ای در میان آن‌ها وجود نداشته باشد، آنگاه هژمون موجود در دوردست می‌تواند به‌راحتی و امنی از هرگونه درگیری در آن مناطق دور بماند، زیرا هیچ دولتی به‌اندازه کافی قدرتمند نیست تا بتواند تمامی دیگر قدرت‌ها را شکست داده و تصرف کند. اما حتی اگر یک هژمون بالقوه در منطقه‌ای دیگر به وجود آید ، اولین گزینه موردنظر هژمون در دوردست، دور ماندن از درگیری‌ها و اجازه دادن به قدرت‌های بزرگ محلی برای کنترل و رفع بحران است. این درواقع ، احاله‌ی مسئولیت اصلی و واقعی است، و کشورها ترجیح می‌دهند در هنگام مواجهه با یک حریف خطرناک از مسئولیت فرار کنند تا اینکه به ایجاد موازنه روی‌آورند. . اگر قدرت‌های بزرگ محلی نتوانستند تهدید را رفع نمایند ، به‌هرحال ، هژمون دور از صحنه در موازنه علیه دشمن قرار خواهد گرفت. اگرچه هدف اصلی این هژمون مهار است، لیکن به دنبال فرصت‌هایی برای از بین بردن خطر و برقراری یک موازنه‌ی قوای متعادل در منطقه خواهد بود تا پس‌ازآن بتواند به خانه بازگردد. در حقیقت هژمون های منطقه‌ای به‌عنوان موازنه گرهای خارجی و فراملی در سایر مناطق جهان عمل می‌کنند ، اگرچه ترجیح می‌دهند تا آخرین موازنه گر در این‌گونه توازن‌ها باشند و تا حد امکان خود را بیرون نگاه‌دارند(میرشایمر ، ۱۳۸۸: ۱۵۷).
ممکن است کسی از این امر تعجب کند چرا کشوری که در منطقه خود قدرتمند است به وجود یک هژمون منطقه‌ای دیگر واکنش نشان می‌دهد، به‌ویژه اگر دو رقیب به‌وسیله‌ی یک اقیانوس از هم جداشده باشند. از این‌ها گذشته ، این برای هر هژمون منطقه‌ای تقریباً غیرممکن است که با گذشتن از آب‌ها به دیگری حمله کند.
علی‌رغم این مسائل ، هژمون های رقیب جداشده وسط اقیانوس‌ها همچنان می‌توانند یکدیگر را از طریق برهم زدن موازنه قوا در حیات خلوت (منطقه تحت تسلط) دیگری تهدید کنند. خصوصاً امکان دارد روزی یک هژمون منطقه‌ای با چالش محلی از طرف دولت تازه به دوران رسیده ، که مطمئناً انگیزه‌های قوی برای متحدشدن با یک هژمون در دوردست را دارد تا خود را از حمله هژمون موجود در همسایگی‌اش در امان نگاه دارد، مواجه شود. درعین‌حال ، چه‌بسا هژمون دوردست نیز دلایل خاص خودش را برای همدستی با دولت نوکیسه داشته باشد. به یاد بیاورید که تعداد زیادی دلایل قابل‌قبول وجود دارند که چرا دولت‌ها ممکن است خواستار کسب مزیت بر یکدیگر باشند. در چنین مواردی ، قدرت بازدارندگی آب تأثیر اندکی بر توان نمایش قدرت هژمون دوردست دارد ، زیرا آن هژمون لازم نیست که به یک حمله آبی-خاکی دست بزند، بلکه به‌جای آن می‌تواند یگان‌ها و تجهیزات نظامی موردنیاز را به آن‌سوی آب داخل سرزمین متحد خود در منطقه هژمون رقیب منتقل نماید. قطعاً عبور دادن یگان‌ها به این شکل از میان آب‌ها از حمله به یک قدرت بزرگ رقیب از راه دریا بسیار آسان‌تر است، اگرچه هژمون در دوردست همچنان نیاز دارد تا آزادانه پهنای اقیانوس را بپیماید(میرشایمر ، ۱۳۸۸: ۱۵۸).
شواهد در جهان واقعی نشان‌دهنده‌ی اهمیت کسب هژمونی در منطقه خود و در همان حال ، اطمینان از این است که رقبا در مناطق دوردست درگیر در رقابت امنیتی هستند. اگرچه تمامی قدرت‌های بزرگ علاقه‌مندند تا به یک هژمون منطقه‌ای تبدیل شوند ، اما تعداد اندکی احتمال دارد که بتوانند به آن نقطه اوج دست پیدا کنند. ایالات‌متحده تنها قدرت بزرگی است که توانسته در دوره تاریخی مدرن بر منطقه‌ی خود تسلط پیدا کند. دو دلیل وجود دارد در پاسخ به این سؤال که چرا هژمون های منطقه‌ای کمتر به وجود می‌آیند. تعداد کمی از دولت‌ها شرایط و ویژگی‌های موردنیاز برای حرکت در مسیر هژمونی را دارا می‌باشند. برای احراز صلاحیت به‌عنوان یک هژمون بالقوه ، یک دولت بایستی به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای ثروتمندتر از رقبای محلی‌اش باشد و نیز بایستی دارای قدرتمندترین ارتش در منطقه باشد. در طول دو سدۀ گذشته ، تنها چند کشور این ویژگی‌ها را احراز کرده‌اند : فرانسه ناپلئونی، آلمان ویلهلمی، آلمان نازی، اتحاد جماهیر شوروی و در طول جنگ سرد، ایالات‌متحده(میرشایمر، ۱۳۸۸: ۱۵۹) . علاوه بر این ، حتی اگر یک دولت ابزار و اراده تبدیل‌شدن به هژمون بالقوه را نیز داشته باشد، سایر قدرت‌های بزرگ موجود سعی خواهند کرد تا از هژمون منطقه‌ای شدن آن دولت در مفهوم واقعی‌اش جلوگیری به عمل‌آورند.
۲-ثروت حداکثر : ثانیاً قدرت‌های بزرگ قصد دارند تا میزان ثروت تحت کنترل خود در جهان را به حداکثر برسانند. دولت‌ها نسبت به ثروت نسبی حساس‌اند ، زیرا قدرت اقتصادی پایه قدرت نظامی است. در چارچوب عملی ، این به مفهوم آن است که قدرت‌های بزرگ علاقه‌مندی زیادی به داشتن یک اقتصاد قدرتمند و پویا نشان می‌دهند، نه‌فقط برای اینکه رفاه عمومی را افزایش دهند بلکه همچنین به‌این‌علت که یک‌راه قابل‌اتکا برای دستیابی به مزیت نظامی بر رقبا است. “دفاع ملی و رشد اقتصادی” که ماکس وبر به آن‌ها اشاره‌کرده است، “دوروی یک سکه ” هستند. وضعیت ایدئال برای هر دولتی آن است که درحالی‌که خودش رشد اقتصادی بسیار سریعی دارد، رقبایش به‌آرامی و سختی رشد اقتصادی پیدا کنند. قدرت‌های بزرگ احتمالاً دولت‌های بسیار ثروتمند دیده می‌شوند و یا دولت‌هایی که در آن راستا حرکت می‌کنند و به‌عنوان تهدیداتی جدی به‌حساب می‌آیند، صرف‌نظر از اینکه آیا دارای توانایی نظامی مهیبی هستند یا نه ؛ زیرا ثروت به‌راحتی می‌تواند تبدیل به قدرت نظامی شود. یک مورد قابل اشاره آلمان ویلهلمی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است . ترس مشابهی امروزه در مورد چین وجود دارد؛کشوری که دارای یک جمعیت عظیم و اقتصادی است که در مسیر نوسازی و رشد قرار دارد(میرشایمر، ۱۳۸۸ :۱۶۰).
قدرت‌های بزرگ همچنین سعی می‌کنند تا از تسلط قدرت‌های بزرگ رقیب بر مناطق ثروت ساز جهان جلوگیری کنند. (میرشایمر، ۱۳۸۸: ۱۶۱).
۳-قدرت زمینی برتر : ثالثاً، قدرت‌های بزرگ می‌خواهند که در موازنه‌ی قدرت زمینی برتری پیدا کنند، زیرا بهترین راه برای به حداکثر رساندن سهمشان از قدرت نظامی است. در عمل، این به مفهوم ساخته‌شدن ارتش‌های قدرتمند و نیز نیروهای زمینی و دریایی قوی برای حمایت از نیروهای زمینی توسط دولت‌ها است. لیکن قدرت‌های بزرگ تمامی هزینه‌های دفاعی خود را صرف نیروی زمینی خود نمی‌کنند. همچنان که در زیر بحث می‌شود آن‌ها حجم قابل‌توجهی از منابعشان را برای به دست آوردن و گسترش سلاح‌های هسته‌ای اختصاص می‌دهند ؛ آن‌ها همچنین به تجهیز یک قدرت دریایی مستقل و نیز نیروی هوایی استراتژیک اقدام می‌کنند. اما با توجه به اینکه نیروی زمینی شکل اصلی و برتر قدرت نظامی است ، کشورها آرزو دارند تا مهیب‌ترین ارتش منطقه را به خودشان اختصاص دهند.
۴- تفوق هسته‌ای : رابعاً ، قدرت‌های بزرگ به دنبال تفوق هسته‌ای بر رقیبانشان می‌باشند. در یک جهان ایدئال ، تنها یک دولت زرادخانه‌ی هسته‌ای جهان را در اختیار دارد که به آن توانایی ویران کردن کلیه‌ی رقبایش بدون ترس از مقابله‌به‌مثل آن‌ها را می‌دهد. این مزیت نظامی عظیم ، کشور دارای سلاح هسته‌ای را تبدیل به یک هژمون جهانی می‌کند ، و در این حالت بحث‌های پیشین من (میرشایمر) در مورد هژمونی منطقه‌ای نامربوط خواهند شد. همچنین ، موازنه قوای زمینی دارای اهمیت حداقلی در جهان تحت تسلط یک هژمون هسته‌ای است. البته ، به‌هرحال، دستیابی و حفظ موقعیت تفوق هسته‌ای امری دشوار است ، زیرا قدرت‌های رقیب تلاش‌های فراوان خواهند نمود تا یک نیروی هسته‌ای تلافی‌جویانه را برای خودشان ایجاد نمایند. قدرت‌های بزرگ چه‌بسا خود را در دنیایی از قدرت‌های هسته‌ای با توانایی انهدام حتمی دشمنانشان بیابند- جهان انهدام قطعی دوجانبه یا MAD(میرشایمر ، ۱۳۸۸ : ۱۶۲). دلیل اصلی که یک کشور سلاح هسته‌ای به دست می‌آورد این است که آن‌ها بازدارندۀ نهایی می‌باشند. این امر بسیار بعید است که هر دولتی بتواند به سرزمین یک دشمن مسلح به سلاح هسته‌ای حمله نماید؛به دلیل ترس از اینکه می‌تواند بی‌درنگ موردحمله تلافی‌جویانه هسته‌ای قرار گیرد. بنابراین ، این موضوع که هر کشوری که از یک رقیب خطرناک احساس تهدید می کند، دلیل خوبی است که ازاین‌جهت بخواهد یک نیروی بازدارندگی هسته‌ای برای بقای خود داشته باشد. این منطق اساسی توضیح می‌دهد که چرا ایالات متحد و اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد ذخایر سهمگینی(از سلاح‌های هسته‌ای) ساخته بودند. (Mearsheimer,2011 :29)
تمام این‌ها به شما می‌گویند که وقتی ایالات‌متحده مکان‌هایی چون ایران ، عراق و کرۀ شمالی را “محور شرارت” قرار می‌دهد و آن‌ها را به‌وسیلۀ نیروی نظامی تهدید می‌کند، این کار به آن کشورها انگیزه‌ای قوی برای به دست آوردن یک نیروی بازدارنده از سلاح هسته‌ای می‌دهد. (Mearsheimer,2011 :30)
۲-۴-۵- نقش عامل داخلی در نظریه رئالیسم تهاجمی
رفتار تهاجمی تنها منحصر به شرایط ساختاری سیستمیک و توزیع قدرت در سیستم بین‌المللی نیست و عوامل داخلی را نیز شامل می‌شود ابزارها، توانایی‌ها و تمایلات دولت‌ها برای به‌کارگیری این ابزارها در نوع رفتار دولت‌ها و بخصوص قدرت‌های بزرگ بسیار مهم است.
دولت‌ها ممکن است همچون توپ بیلیارد باشند. اما هر یک از آن‌ها متشکل از مواد مختلفی هستند که بر سرعت، دوران و حرکت آن‌ها در عرصه بین‌الملل تأثیر می‌گذارد.» به‌عبارت‌دیگر درست است که عامل اصلی شکل‌دهنده به رفتار دولت‌ها سیستم بین‌المللی است اما سیستم تنها عامل مؤثر نیست. فرید زکریا در مطالعه خود نشان می‌دهد که «متغیر داخلی قدرت دولت را می‌توان در تئوری سیستمیک معرفی کرد بدون آنکه سبب تخریب بنیان‌های نظری شود». توانمندی‌های دولت‌ها جزو عوامل داخلی مؤثر بر رفتار دولت‌هاست و تمایلات دولت‌ها جهت استفاده از این توانمندی‌ها، پیوندی است که نئورئالیسم تهاجمی میان عوامل ادراکی و ساختارهای داخلی که در نئورئالیسم تهاجمی به‌عنوان ساختار دولتی تعریف می‌شود، قائل است. (موسوی،۱۳۹۱: ۳۲)
۲-۴-۶- راهبردهای هژمون منطقه‌ای در قبال هژمون های بالقوه مناطق دیگر
میرشایمر بر تمایل قدرت‌های بزرگ برای دستیابی به هژمونی در منطقه تأکید می‌کند زیرا که با توجه به‌دشواری نمایش قدرت درصحنه وسیع دریاها، هیچ کشوری احتمال این‌که بر سراسر جهان حاکم گردد را ندارد. قدرت‌های بزرگ همچنین قصد دارند تا ثروتمند شوند؛ درواقع، بسیار ثروتمندتر از رقبایشان زیرا قدرت نظامی مبنایی اقتصادی دارد. علاوه بر این ، قدرت‌های بزرگ علاقه‌مند به داشتن قویی‌ترین نیروی زمینی در منطقه‌ی خود هستند ، چراکه ارتش‌ها و نیروهای هوایی و دریایی حامی آن‌ها هسته‌ی مرکزی قدرت نظامی را تشکیل می‌دهند. در پایان قدرت‌های بزرگ به دنبال دستیابی به برتری هسته‌ای می‌باشند ، اگرچه دستیابی به این امر بسیار مشکل است(میرشایمر ، ۱۳۸۸ :۱۵۳) .
متعاقب این ، طیفی از استراتژی‌هایی که دولت‌ها برای تثبیت توازن مطلوب خود یا ممانعت از تثبیت توازن مضر به حال خود برمی‌گزینند ، نظریه‌ی میرشایمر را تشکیل می‌دهند(لیتل ، ۱۳۸۹ :۲۹).
میرشایمر معتقد است که قدرت‌های بزرگ برای تغییر موازنه قوا به نفع خودشان و کسب قدرت نسبی[۳] از چهار استراتژی بهره می‌برند. این چهار استراتژی عبارت‌اند از: ا) جنگ ۲) باج‌گیری ۳)طعمه‌گذاری و تحریک برای فرسایش ۴)آتش‌بیاری معرکه.
ازنظر میرشایمر قدرت‌هایی که خواستار حفظ وضع موجود هستند نیز از چهار نوع استراتژی بهره می‌برند که عبارت‌اند از : ۱) ایجاد و برقراری موازنه ۲)احاله مسئولیت ۳)ساکت سازی ۴) دنباله‌روی.
به اعتقاد میرشایمر از میان این چهار نوع استراتژی ، استراتژی‌های ایجاد موازنه و احاله مسئولیت اصلی‌ترین استراتژی‌هایی هستند که قدرت‌های بزرگ از آن برای جلوگیری از بر هم خوردن موازنه قوا توسط مهاجمین استفاده می‌کنند.
۱-جنگ :جنگ اصلی‌ترین استراتژی است که دولت‌ها به کار می‌گیرند تا قدرت نسبی کسب کنند(میرشایمر ، ۱۳۸۸ :۱۵۳) .
۲-باج‌گیری[۴] : استراتژی جذاب‌تری است ، زیرابه تهدید استفاده از زور مبتنی است و نه استفاده از زور به معنای واقعی کلمه ، تا به این وسیله نتایج موردنظر حاصل گردند. ازاین‌رو این روش تقریباً بدون بار مالی است. باج‌گیری معمولاً بدون بار مالی است ، زیرابه هر حال ، قدرت‌های بزرگ به‌احتمال‌قوی از گردن نهادن به تهدیدات سایر قدرت‌های بزرگ ترجیح می‌دهند که به جنگ با آن‌ها بپردازند.
۳- طعمه‌گذاری و تحریک برای فرسایش : استراتژی دیگر برای کسب قدرت طعمه‌گذاری و تحریک برای فرسایش[۵] نامیده می‌شود که بر اساس آن‌یک کشور سعی می‌کند تا رقبای خود را از طریق تشویق نمودن به یک جنگ طولانی‌مدت و پرهزینه با یکدیگر ، تضعیف کند.
۴- آتش‌بیاری معرکه : شکل محتمل استراتژی طعمه‌گذاری و تحریک برای فرسایش را آتش‌بیاری معرکه[۶] می‌گویند که در آن‌یک کشور از کلیۀ امکانات خود استفاده می‌کند تا تضمین کند که هرگونه جنگی که در آن‌یکی از دشمنان حضور دارد ، جنگی فرسایشی و مهلک خواهد بود.
۶-۵-ایجاد موازنه و احالۀ مسئولیت[۷] : اصلی‌ترین استراتژی‌هایی هستند که قدرت‌های بزرگ از آن‌ها برای جلوگیری از برهم خوردن موازنه قوا توسط مهاجمین استفاده می‌کنند. احاله مسئولیت به معنای عدم تلاش و هزینه دهی یک قدرت بزرگ برای موازنه سازی در برابر قدرت هژمون و احالۀ این مسئولیت به سایر قدرت‌های بزرگ است(واعظی، ۱۳۸۹ : ۲۸).
۸-۷-استراتژی‌های ساکت سازی[۸]و دنباله‌روی[۹] :در مقابله با مهاجمان چندان مفید نمی‌باشند. زیرا هر دو آن‌ها درواقع ، به مفهوم قبول شکست و واگذاری قدرت به یک دولت رقیب می‌باشند ، که این مسئله می‌تواند دستورالعملی برای دردسرهای جدی در یک نظام آنارشیک باشد(میرشایمر، ۱۳۸۸ :۱۵۴ ).
به‌وسیله اتخاذ استراتژی دنباله‌روی ، دولت مورد تهدید امید به جلوگیری از کسب قدرت توسط مهاجم به ضرر خودش را رها می‌کند و به‌جای آن نیروی خود را با دشمن خطرناکش پیوند می‌دهد تا به این وسیله حداقل میزان اندکی از غنائم جنگ را به دست آورد.
استراتژی ساکت سازی استراتژی جاه‌طلبانه‌تری است. کشوری که این استراتژی را در پیش می‌گیرد سعی دارد تا با تعدیل رفتار مهاجم از طریق واگذاری قدرت به او ، این امید را قوت بخشد که این حرکت عاملی شود تا مهاجم خود را در امنیت بیشتری ببیند و درنتیجه به تعدیل و کاهش یا حذف انگیزه‌های این کشور جهت تهاجم منجر شود. اگرچه این دو استراتژی مواردی غیر مؤثر و خطرناک در بین استراتژی‌ها هستند ، زیرا که اجازه می‌دهند تا موازنه قوا به ضرر کشور در معرض تهدید تغییر یابد ، میرشایمر شرایط ویژه‌ای را طرح نمود که در آن چه‌بسا واگذاری قدرت توسط یک کشور به کشور دیگری قابل توجیه است.
این مسئله در ادبیات روابط بین‌الملل امری معمول است که ساکت سازی و دنباله‌روی به‌عنوان استراتژی‌های کلیدی جایگزین در مواردی برای قدرت‌های بزرگ در معرض تهدید باشند ، لیکن قدرت‌های بزرگ مطلقاً ایجاد موازنه علیه دشمن خطرناک خود را برگزیده‌اند. میرشایمر با این مسئله مخالف است. دنباله‌روی همان‌طور که مطرح شد گزینه‌ای سازنده نیست. در یک جهان واقع‌گرا ، اگرچه کشور دنباله‌رو قدرت مطلق بیشتری را ممکن است به دست آورد ، لیکن مهاجم خطرناک میزان بیشتری ازآنچه او کسب کرده را به خود اختصاص خواهد داد . گزینه عملی در یک جهان واقع‌گرا همواره مابین استراتژی ایجاد موازنه و احاله مسئولیت در نوسان است کشورهای مورد تهدید غالباً در صورت امکان ترجیح می‌دهند از مسئولیت فرار کنند تا اینکه به ایجاد موازنه روی‌آورند.
قدرت‌های بزرگ به دنبال ابداع و نوآوری می‌باشند ، که غالباً به معنای یافتن راه‌ حل ‌های زیرکانه جهت کسب قدرت بیشتر و کاهش قدرت کشورهای رقیب ، است. نکته قابل‌توجه این است که از بین استراتژی‌های مذکور، ایجاد موازنه و احاله‌ی مسئولیت استراتژی‌های اصلی برای حفظ وضع موجود در موازنه قوا است(میرشایمر ، ۱۳۸۸ : ۱۵۵).
۲-۵-انطباق مفهومی رئالیسم تهاجمی و سیاست عربستان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ب.ظ ]