پروژه های پژوهشی دانشگاه ها درباره بررسی و تحلیل شعر اعتراض در دهه۱۰_ ۴۰ با ... |
(همان : ۱۹).
امّا شاملو در این دوران پس از کودتا به زندان می افتد و همین امر باعث می گردد تا در اشعارش تا مدتها از ناله های زندان و حوادث کودتا و اعدام دوستان و همفکرانش سخن بگوید یکی از اشعاری که در این دوره سرود شعر(نگاه کن) است که در این شعر وی روزهای پس از کودتا و فضای سیاسی و اجتماعی زمان خود را این گونه توصیف می کند:
سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک
سال روزهای دراز و استقامت های کم
سالی که غرور گدایی کرد
سال پست
سال درد
سال عزا
سال خون مرتضا….
زندگی دام نیست
عشق دام نیست
حتی مرگ دام نیست
چرا که یاران گم شده آزادند
آزاد و پاک….
نگاه کن:
با من بمان.
(شاملو، ۱۳۷۲ : ۱۸۴).
مهدی اخوان ثالث در مورد این شعر می نویسد که :«موی بر اندامم به پای خواسته ، نخستین بار که شنیدم گریه کردم از این حساستر و دردمندانه تر و گیراتر سخنی در خصوص این سال گفته نشده است، عالی است سلام می کنم به او ، این شعرش قلبم را تا اعماق می فشرد، همه درد سراینده به من سرایت می کند این نمونه سلطنت در حد مشترک احساس های همه آن کسانی است که چنین سالی را دیده اند» .
از شعرهای دیگر شاملو در این دوران، شعر (لعنت) است که در این شعر فریاد اعتراض شاملو همراه با امید دگرگونی و تحول به گوش می رسد و تأکید می کند که از این خوان نعمتی که پس از کودتا پهن شده است ما تا ابد نسیبی نمی خواهیم:
در تمام شب چراغی نیست
در تمام شهر
نیست یک فریاد
ای خداوندان خوف انگیز شب پیمان ظلمت دوست!
تا نه من فانوس شیطان را بیاویزم
در رواق هر شکنجه گاه پنهانی این فردوس ظلم آیین،
تا نه این شبهای بی پایان جاویدان افسون پایه تان را من
به فروغ صدهزاران آفتاب جاودانی تر کنم نفرین
ظلمت آباد بهشت گندتان را در به روی من
باز نگشائید!
در تمام شب چراغی نیست
در تمام دشت
نیست یک فریاد…
چون شبان بی ستاره قلب من تنهاست…
ای خداوندان ظلمت شاد
از بهشت گندتان ما را
جاودانه بی نصیبی باد
باد تا فانوس شیطان را برآویزم…
(شاملو، ۱۳۷۲ : ۱۰۷).
در این دوران شعری، شاملو«واقعیت های تلخ سیاسی و اجتماعی را یکی پس از دیگری رخ می نماید، یاد مبارزه سرکوب شده و در خون تپیده و یاران چون اختران سوخته، در ذهن شاعر است، با آن که زمان شادمانی و نغمه سرایی گذشته است، هنوز آتش امید کاملا” خاموش نشده است». (پورنامداریان، ۱۳۷۴ : ۹۱).
لازم به ذکر است شاملو در اکثر شعرهای خود اساس و محور خود را انسان های مبارز قرار می دهد البته بیشتر کسانی که هم فکر او بودند، در این دوره نیز که میزان اعدام ها به خصوص از میان دوستان او فراوان است شاملو خون مبارزان و یاران گذشته را در بسیاری از سروده هایش محور اصلی قرار می دهد وی که شاعری بسیار سیاسی اندیش است اجتماع را نیز همواره از دریچه سیاست می بیند و حس می کند او حتی «عشق به انسان را در عرصه مبارزه سیاسی دریافته است، او بنا بر تأکید خودش در اشعارش ، پیش از ورود به عرصه مبارزه به مسئله انسان و ارزش همبستگی بشری واقف نبوده است، امّا از آن پس با توجه به زندگی و مرگ انسان ها بزرگی که هدف زندگی و مرگشان آزادی و دادگری و پاسداری از شأن و شرف آدمی بوده است شعرش را وقف ستایش انسان کرده است».(مختاری، ۱۳۷۹: ۵۴).
برپایه آنچه که از شعرهای وی برمی آید او نگران حال جامعه خود و مردم است و ظاهرا” بزرگ ترین دغدغه او مفاهیم سیاسی هم چون حاکمیّت عدالت، آزادی و فضیّلت است. او این گمشده های خود در سیاست و مبارزه سیاسی می یابد و در فکر التیام آلام جامعه خویش است، او خود می گوید:«و من اگر انسان باشم، نمی توانم از درد شما غافل باشم، در عاشقانه ترین شعرهای من عقیده ای اجتماعی پیدا می کنید، چرا؟ برای اینکه من دور نیستم از جامعه ام، من جامعه ام را حس می کنم و این اصلا” تخته پرش من است».(دستغیب، ۱۳۸۵ : ۱۶).وی نه تنها خود دغدغه مبارزه و آزادی و مردم را در دل دارد بلکه تمامی آحاد جامعه را دعوت به توجه به این موضوعات می کند و دوست دارد همه مردم با همدیگر این درد بزرگ را حس و لمس کنند:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
یاران ناشناخته هم
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 03:52:00 ب.ظ ]
|