1. ایراد اصلی نظریه ی فمنیسم مارکسیستی آن است که به اندازه ی کافی به شیوه های ستم مردان بر زنان و سودی که از کار رایگان خانگی زنان عاید مردان می شود، نمی پردازد.
        1. مارکس خود به جایگاه زنان در جامعه ی سرمایه داری توجهی نداشته است. بلکه هدف او رسیدن به توضیحی علمی برای بهره کشی نظام سرمایه داری از طبقه ی کارگر به قصد سرنگون کردن این نظام بود.مارکس با این اعتقاد که زنان باید تیماردار قلمرو خانگی باشند، نسبت به خانواده رویکردی طبیعت گرا اتخاذ کرد. در نظر او کارهای مزدی زنان و کودکان تهدیدی برای مردان کارگر به شمار می آمد و عقیده داشت سرمایه دارها از زنان و کودکان برای کاهش هزینه های تولید سوءاستفاده می کنند. . . در تحلیل مارکس، این واقعیت که زنان همواره در بقای اقتصاد خانوار نقش داشته اند، نادیده می ماند. . .آثار فردریش انگلس[۵۲۵] همکار مارکس، نقطه شروعی برای ایجاد یک نظریه ی موجه مارکسیست فمنیستی بوده است. وی می گوید خانواده برای رفع نیازهای نظام سرمایه داری و مشخصاً به دلیل خواست مردان برای انتقال میراث خویش به وارثان مشروع شکل گرفت. به نظر او مردان برای این کار می بایست با ازدواج، زنان را مهار می کردند. فمنیست های مارکسیست با دنبال کردن همین مسیر فکری نظریه یی پدید آورده اند که می کوشد توضیح قابل قبولی برای فرودستی زنان و شکل بهره کشی طبقاتی به دست دهد و بر حاشیه نشینی مسائل زنان در نظریه سنتی مارکسیستی غلبه کند.[۵۲۶]

      ( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    1. این نظریه، یک نظریه ی کمابیش انتزاعی است و به تجربیات هر روزه ی زنان در روابط شان با مردان اعتنایی ندارد.[۵۲۷]
    1. فمنیست های سوسیال

جریان فکری فمینیست های سوسیال پس از دهه هفتاد میلادی پدید آمد. اینان تلاش می کردند از ترکیب فمینیسم رادیکال و مارکسیست نوعی از فمینیسم جدید را پیشنهاد کنند که بر اساس آن عامل ظلم و ستم بر علیه زنان یعنی مرد سالاری و نظام سرمایه داری به عنوان دشمنان طبقه ی زنان مورد توجه قرار گیرد. به عبارتی دیگر سوسیال فمنیسم بسط و تکامل نظریه و عملی سیاسی است که بهترین دیدگاه های رادیکال فمنیسم و سنت مارکسیستی را با هم ترکیب می کند و هم زمان با آن از نارسایی های هر یک از آن ها پرهیز می نماید. به زعم آن ها ریشه ستم بر زنان در نظام اقتصادی سرمایه داری است که برای دوام خود به استثمار کارگان و به ویژه زنان نیاز دارد و معتقد است مالکیت ابزار تولید و شکل زندگی اجتماعی هر دو نیازمند دگرگونی بنیادی است.[۵۲۸]فمنیسم سوسیال سلطه مذکر را بخشی از پایه اقتصادی جامعه می داند. این نظریه اقتصاد را دربرگیرنده مسائلی چون بارداری و زایمان نیز می داند و بنابراین محو سلطه مذکر را مستلزم تغییر شکل در کل اساس اقتصادی جامعه می بیند و به این ترتیب برای رسیدن به هدف نه فقط تغییردر آموزش، کار، جنسیت یا سرپرستی از کودکان بلکه تغییر شکل همه این عرصه ها را ضروری می شمرد.[۵۲۹]در سوسیالیسم مالکیت خصوصی همسران نسبت به یکدیگر حذف می شود و زن وابسته به شوهر خود نیست. تساوی حق وراثت برای فرزندان مشروع و نامشروع، تربیت کودکان توسط جامعه می شود و وابستگی اطفال به پدر و مادر از بین می رود. آموزش و پرورش کلیه کودکان در مؤسسات ملی و با هزینه ملی[۵۳۰]انجام پذیرد. مهد کودک ها، کودکستان ها و غذاخوری های عمومی تأسیس شود و مهیا نمودن زمینه های لازم جهت قادر ساختن زنان به ایفای نقشی کامل در رسالت اقتصادی و سیاسیاز اهداف این گروه می باشد. فمنیست های سوسیالیست معتقدند جنسیت و طبقه و نژاد و سن و ملیت همگی می توانند علت ستم بر زنان باشند.[۵۳۱]
۴- ۱-دیدگاه فمینیست های سوسیالیست
خانواده سوسیالیستها در باره مسئله زن دو دستگاه فکری ارائه داده اند که تقریباً شباهت نزدیکی با یکدیگر دارد:

    1. آن دسته از نظریه پردازان سوسیالیستی که تمایل ندارند یا کمتر تمایل دارند که خانواده را به عنوان بنیانی ثابت و نهادی اجتماعی قلمداد کنند. اینان بیشتر به ارتباط و وابستگی انواع گوناگون سازمان های خانوادگی و ساختارهای اقتصادی و مالی توجه می کنند و گاه با دیدی انتقادی نسبت به نقش زن در خانواده برخورد می کنند.
    1. سوسیالیست هایی هستند که گرایش کمتری به مفاهیمی فلسفی همچون ذات و طبیعت از خود نشان می دهند. آنان تمایل دارند تا معیارهای فضیلت های اجتماعی مانند«انسانیت»و«فرهنگ»را جایگزین معیارهای ذاتی و طبیعی کنند.[۵۳۲]

افزون بر این گرایش ها، گروه های فمنیستی فراوان دیگری با اندیشه های متفاوت و راه بردهای گوناگون در جهت بهبود شرایط اجتماعی زنان و رفع ستم و تبعیض گام بر می دارند که بسته به خاستگاه تاریخی، جغرافیایی، ایدئولوژیک، اجتماعی یا فرهنگی خود با عناوین دیگری مانند پسا مدرن و اگزیستانسیالیست و صلح طلب و مسیحی و اسلامی و هوادار محیط زیست و . . . شناخته می شوند. البته در میان این گرایش های گوناگون مرزبندی محکمی وجود ندارد.
۴- ۲-نتایج جنبش های فمنیستی بر اساس زمان
جنبش های فمنیستی را بر اساس زمان چنین می توان تقسیم نمود:
۴- ۲-۱-دوره قبل از جنگ جهانی اول؛

    • شورای بین المللی زنان به مبارزه برای به دست آوردن حقوق اقتصادی، خانوادگی و سیاسی زنان ادامه داد .
    • تشکیل بخش های محلی در هر کشور
    • در فرانسه، شورای ملی زنان فرانسوی در آوریل ۱۹۰۱حدود چهل انجمن و مؤسسه زنان را که بهبود وضع زن به لحاظ تربیتی، اجتماعی و اخلاقی را دنبال می کردند گرد آورد.
    • زنان مبارز فرانسوی برای زنان کارگر متاهل، آزادی تصاحب مزد خودشان را در سال ۱۹۰۷ به دست آوردند.
    • ورود زنان در سازمان های بزرگ اداری مانند شورایعالی، خدمات عمومی، پست و تلگراف و تلفن، کمیته وزارتی کار و زندان ها و غیره.
    • برابری حقوق معلمین مرد و زن. معلمان زن پس از ده سال مبارزه شدید، به برابری حقوق با همکاران مرد خود دست یافتند.
    • تأسیس بخشهای ملی در کشورهای غربی به منظور به دست آوردن حق رأی زنان
    • به کار گماشته شدن تعداد زیادی از زنان در کارخانه های اسلحه سازی فرانسوی و انگلیسی، تا جانشین مردانی شوند که به جبهه های جنگ اعزام شده بودند. البته در این جا که ضرورت ایجاد می کرد دیگر حرفی از تمایز نقش های مردانه و زنانه نبود بلکه تسهیلاتی نیز برای نگهداری بچه ها بوجود آمده بود تا زنان بتوانند نقش حرفه ای خود را انجام دهند.
    • در طول جنگ جهانی اول، فمنیست ها یک کنفرانس در لاهه ترتیب دادند. زنان آلمانی، بریتانیایی، اتریشی – مجارستانی و ایتالیایی برای محکوم کردن رنج و ستم رواداشته شده، بر زنان گرد هم آمدند و به مخالفت با خشونت کشورهایشان برخاستند و خود را خواهران یکدیگر دانستند و به یکدیگر یاری رسانده و همدردی خود را نسبت به هم ابراز داشتند و پیشنهاداتی در مورد صلح ارائه دادند.
    • درسال ۱۹۱۸ اصل «‌کار مساوی،مزد مساوی » توسط فمنیست ها مطرح شد.

۴- ۲-۲-در فاصله بین دو جنگ

    • زنان در ۲۱ کشور حق رأی به دست آوردند.
    • سازمان های بزرگ زنان تمام همت خود را برای جلوگیری از جنگ و دفاع از حقوق زنان کارگر و زنان مصروف می داشتند؛ یعنی رفاه کارگران زن، کمک هزینه خانوادگی، برابری شرایط کار برای هر دو جنس، حق حفظ نام و ملیت برای زنان متأهل .
    • ورود زنان در ادارات مرکزی
    • برابری حقوق کارمندان زن پست و تلگراف و تلفن با مردان در سال ۱۹۲۷

سپس روشنفکران و سیاستمداران دریافتند هرگاه زنان بار وظایف تربیتی و خانه داری راعلاوه بر کار خارج از خانه بر عهده داشته باشند، به ناتوانی در انجام امور می رسند. لذا بازدهی کار پایین می آید. بدین خاطر پس از جنگ و بازگشت نیروی های مرد تصمیم گرفتند تسهیلات لازم برای زنان مانند مهد کودک ها را حذف نمایند تا به مفهوم ابزاری زن در خانواده تقدم بخشند. در جوامع آلمان، ایتالیا و اسپانیا مفهوم ابزاری زن به عنوان موجودی در خدمت شوهر و تولید فرزند پررنگتر گردید. حتی آلمان اولین کشوری بود که توسط قانون تمامی زنانی را که در مشاغل عمومی کار می کردند اخراج کرد و اقداماتی جهت دور ساختن دختران جوان از فرهنگ جامعه و وارد کردن آن ها در مدارسی که فقط به نقش خانه داری آنان توجه می شد، به عمل آورد.
اما کشورهای بزرگ هرگز نمی توانستند بدون مشارکت زنان به اشغال فاشیسم در اروپا پایان دهند. زنان در این مبارزه گاه بصورت ارتش منظم در جنگهای پارتیزانی در می آمدند و یا در تولید محصولات جنگی مشارکت انبوهی داشتند. در انگلستان و ایالات متحده به برکت بسیج زنان برای تولید در کارخانه های جنگ بود که مردان توانستند در جبهه های بسیار دور به نبرد خود ادامه دهند.
۴- ۲-۳-پس از جنگ(۱۹۶۵- ۱۹۴۵)در پایان دومین جنگ جهانی

    • از زنان به خاطر سهم آنان در مقاومت در برابر فاشیسم و تولید اسلحه تجلیل به عمل آمد ولی زنان می باید به خانه ها بر گردند تا جایی برای مردان از جنگ بازگشته باز شود.
    • در ایالات متحده جدالی برای باز گرداندن زنان به خانه در گرفت و در انگلستان و ایالات متحده، تمامی تجهیزات جمعی مانند مهد کودک ها، کودکستان ها و غذاخوری های مدارس و کارخانه ها را که به منظور تسهیل کار زنان ایجاد شده بود از میان بردند.
    • رسانه های گروهی نیز تنها از نقش قهرمانانه مددکاران سخن می گفتند. اما زنان به مبارزات خود ادامه می دادند تا بتوانند حقوق از دست رفته خود را باز یابند.
    • در این راه برخی نویسندگان به کمک آن ها شتافته و کتبی در احیاء حقوق زن تالیف نمودند؛ از جمله سیمون دو بووار در کتاب جنس دوم که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد بر این عقیده است که طبیعت محدود کننده نقش زنان نیست، بلکه مجموعه ای از پیش داوری ها و سنت ها و قوانین کهن که زنان کمابیش شریک در پیدایش آن بوده اند، موجب محدودیت آنان شده است. او از زنان می خواهد تا از این تابعیت که همواره قربانی آن بوده اند، دست بردارند و برای دستیابی به استقلال به کاری مشغول شوند.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...