مبتلایان به حمله های وحشتزدگی و اجتناب اجتماعی توأم گاهی دشواری تشخیص بالقوهای را ایجاد میکنند. از لحاظ منشأ اصلی، اختلال وحشتزدگی همراه با گذر هراسی بر حسب شروع اولیه حمله های وحشتزدگی غیرمنتظره و به دنبال آن اجتناب از موقعیتهای مختلف به تصور اینکه ممکن است عامل راهانداز حمله های وحشتزدگی باشند، مشخص میشود. اگر چه در اختلال وحشتزدگی به دلیل ترس از مشاهده شدن در حین رخداد حمله وحشتزدگی ممکن است از موقعیتهای اجتماعی اجتناب شود. ولی اختلال وحشتزدگی بر حسب حمله وحشتزدگی غیرمنتظره که به موقعیتهای اجتماعی محدود نمیگردد، مشخص میشود و زمانی که فقط ترس اجتماعی از مشاهده شدن در حین رخداد حمله وحشتزدگی وجود دارد، تشخیص اضطراب اجتماعی مطرح نمیشود. از لحاظ نشانه اصلی، اضطراب اجتاعی برحسب اجتناب از موقعیتهای اجتماعی بدون حمله های وحشتزدگی غیرمنتظره برگشت کمتری مشخص میشود (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
وقتی حمله های وحشتزدگی روی میدهند، آنها به شکل حمله های وحشتزدگی وابسته به موقعیت یا با زمینه موقعیتی ظاهر میشوند. برخی موارد بالینی بین این نمونه های اصلی قرار میگیرند و برای انتخاب مناسبترین تشخیص مستلزم قضاوت بالینی هستند. برای نمونه فردی که قبلاً ترس از صحبت کردن در جمع نداشته در زمان صحبت کردن دچار حمله وحشت زدگی میشود و شروع به ترسیدن از این کار میکند. اگر این فرد متعاقباً حمله های وحشتزدگی را فقط در موقعیتهای عملکرد اجتماعی داشته باشد، در این صورت تشخیص اضطراب اجتماعی ممکن است مناسب باشد. با این حال اگر وحشتزدگی غیرمنتظره ادامه یابد، در این حالت تشخیص اختلال وحشتزدگی همراه با گذر هراسی مطرح خواهد شد. اگر هم ملاکهای تشخیص اضطراب اجتماعی و هم اختلال وحشتزدگی وجود داشته باشد هر دو تشخیص، مطرح میشود. اگر چه شرمندگی یا تحقیر ممکن است در اختلال اضطراب فراگیر یا هراس مشخص وجود داشته باشد. ولی این امر کانون اصلی ترس یا اضطراب فرد نیست. در اختلال فراگیر رشد و اختلال شخصیت اسکیزویید از موقعیتهای اجتماعی به دلیل عدم علاقه به برقراری ارتباط با دیگران اجتناب میشود.برعکس در مبتلایان به اضطراب اجتماعی توانایی برقراری روابط اجتماعی با افراد آشنا را داشته و به آنها علاقه نشان میدهند. برای تشخیص اضطراب اجتماعی در کودکان باید حداقل یک رابطه اجتماعی متناسب با سن، با فردی غیر از اعضای خانواده خود وجود داشته باشد.اختلال شخصیت اجتنابی از نظر برخی ویژگیها مشابه اضطراب اجتماعی است و به ظاهر همپوشی گستردهای با هراس اجتماعی تعمیم یافته دارد، اختلال شخصیت اجتماعی ممکن است نوع شدید اضطراب اجتماعی تعمیم یافته باشد. یعنی از نظر کیفی متمایز نیست. در مورد آخر دچار اضطراب اجتماعی تعمیم یافته تشخیص اضافی اختلال شخصیت اجتنابی را باید در نظر گرفت.مبتلایان به اضطراب اجتماعی ممکن است در برابر بدتر شدن اضطراب اجتماعی و اجتناب مرتبط با یک بیماری جسمانی یا یک اختلال روانی همراه با نشانه های بالقوه شرمنده ساز، آسیبپذیر باشند.با این حال، اگر اضطراب و اجتناب اجتماعی به نگرانی درباره بیماری جسمانی یا اختلال روانی محدود باشند، طبق تعریف، تشخیص اضطراب اجتماعی مطرح نمیشود (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ترس از اجتماع، برای اولین بار در DSM-III و بعد در سیستم طبقهبندی اختلال رفتاری- روانی سازمان بهداشت جهانی طبقه بندی شد. امروزه تحقیقات در مورد شناسایی ترس از اجتماع افزایش یافته و ابزارهای جدید و تحقیق در مورد قابلیت اطمینان و اعتماد مقیاسهای مختلف افزایش یافته است. اضطراب اجتماعی یکی از اختلالات شایع در دوران بزرگسالی است و در اغلب در نوجوان بیشتر است (چریستوفروفیشر ،۲۰۱۰).
مطالعات مختلفی نشان داده است که اضطراب اجتماعی در نوجوانان ظاهر میشود. اضطراب اجتماعی اغلب با ترس از ارزیابی منفی، انتظار آسیب اجتماعی، شناختهای منفی، اجتناب و رفتارهای ایمنی همراه است. این ویژگیها، باعث ماندگاری اضطراب اجتماعی میشود (چریستوفروفیشر ،۲۰۱۰).
۲-۴ درمان
روش های درمانگری کلی ،بخصوص رویآوردهای روانپویشی و انساننگری – هستینگری، شناختنگری به طور گسترده در قلمرو اضطراب اجتماعی به کار رفتهاند و به نتایجی درخور توجه، دست یافتهاند. در این پژوهش پژوهشگر به دنبال بررسی اثر بخشی روش های نوروفیدبک و حضور ذهن به عنوان روش های نوین در حوزهی روانشناسی میباشد.
۲-۴-۱ نوروفیدبک
استفاده از بیوفیدبک، تاریخچه‌ای طولانی‌تر از نوروفیدبک دارد. بیوفیدبک،وسیلهای الکترونیکی است که به افراد کمک میکند که بر روی جسم و ذهن خود کنترل و آگاهی داشته باشند. بیوفیدبک، ابزاری است که درجه حرارت پوست، فعالیت جریان خون مغز، فشار خون، ضربان قلب و تنفس را ارزیابی میکند. تحقیقات نشان میدهد که بکار بردن بیوفیدبک در ترکیب با درمانهای رفتاری دیگر برای اختلالات روان پزشکی مؤثرتر میباشد. بیوفیدبک توسط پزشک‌ها، روانشناسها و مشاوران استفاده میشود (دموس، ۲۰۰۵).
درمان بیوفیدبک برای کنترل بدن و سلامتی ذهنی توسط افراد استفاده میشود حتی دستگاه زنگ و تشکچه ساده‌ای که از قدیم برای درمان شب‌ ادراری‌های کودکان به‌کار می‌رود، بیوفیدبک است. اما نوروفیدبک به معنای امروزیش مدیون تحقیق‌های دکتر باری استرمان محقق دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس در دهه ۶۰ میلادی است او می‌خواست بفهمد که وقتی ما خوابیده‌ایم، در مغزمان چه می‌گذرد. او طبق روال همه تحقیق‌های عصب‌شناختی، از حیوانات شروع کرد. گربه‌های آزمایشگاه دکتر استرمان، هم وقتی که خواب بودند و هم مواقعی از بیداریشان، EEGهای پایین‌تری را نشان می‌دادند (دموس، ۲۰۰۵؛ ایگنر، گریزلیر، ۲۰۰۴؛ مان و همکاران[۲۳]،۱۹۹۲).
همزمان با این تحقیقات یک پروژه ناسا هم به استرمان سپرده شد. سفارش‌دهنده این پروژه می‌خواست بداند که چرا کارکنان ناسا وقتی در معرض سوخت‌های موشکی قرار می‌گیرند دچار استفراغ، سردرد، توهم و تشنج می‌شوند؟ دکتر استرمان، هم گربه‌های آزمایشگاهش و هم گربه‌های دیگر را در معرض این سوخت‌ها قرار داد. نتیجه شگفت‌انگیز بود؛ گربه‌هایی که در آزمایش قبلی توانسته بودند EEG خودشان را کنترل کنند، از گربه‌های معمولی کمتر دچار استفراغ، حملات تشنجی و نشانه‌های دیگر می‌شدند (ایگنر، گریزلیر، ۲۰۰۴).
این نتیجه شگفت‌انگیز آغاز تحقیقات نوروفیدبک شد. آیا انسان هم می‌تواند با کنترل امواج مغزی مشکلات روانی‌اش را حل کند؟ آزمایش استرمان روی مبتلایان به صرع نشان داد که جواب این سوال مثبت است. این روش کم‌کم گسترش پیدا کرد و از سال ۲۰۰۰ به این‌طرف کلینیک‌های نوروفیدبک هر روز در گوشه‌ای از جهان و البته در ایران خودمان سبز می‌شوند (ورنون[۲۴] و همکاران، ۲۰۰۵؛ ونمان، ۱۹۹۷) و در سال ۲۰۱۱، به طور بین المللی پژوهشهای نوروفیدبک چاپ شد. نوروفیدبک یک زمینه تخصصی در بیوفیدبک است که برای کنترل فرآیندهای الکترود شیمیایی مغز انسان اختصاص دارد. در حوزه درمان اختلالات روانشناختی، پژوهشهای نوروفیزیولوژیکی با بررسی ارتباط بین موج نگار الکتریکی مغز، مکانیزمهای زیربنایی تالاموکورتیکال مغز و حالات روانشناختی، نشان میدهد که ایجاد نوسانات و تغییرات بهینه در ریتم و فرکانس امواج مغزی، با بهره گرفتن از روش های عصب درمانی، میتواند تغییرات بهینه ای را در حالات روانشناختی ایجاد کند. نوروفیدبک باعث خودتنظیمی فعالیت مغز میشود (کارولین و چریستوفر، ۲۰۰۴). نوروفیدبک با اصلاح امواج غیرطبیعی باعث تغییر خلق، رفتار وافکار میشود (چریستوفر و فیشر[۲۵]، ۲۰۱۰).
نوروفیدبک با بازخورد عصبی، عملکرد مغز را تنظیم میکند و باعث افزایش خلاقیت، کمک به حافظه، افزایش توجه و بهینه سازی تصمیمگیری و هماهنگی مغز و بدن میشود. نوروفیدبک پاسخ تکنولوژی به رواندرمانی، بازتوانیشناختی و عملکرد قشری ضعیف است و سیستم آموزشی وسیعی است که رشد و تغییر در سطح سلولی مغز را افزایش میدهد. نوروفیدبک به عنوان یک مداخله بدون همبستگی صرف به دستکاری حالات مغزی عمل میکند و عملکرد نوروفیدبک باعث میشود که تغییرات طولانی مدت در فعالیت EEG بوجود آید (چریستوفر و فیشر، ۲۰۱۰ ).
نوروفیدبک براساس خودتنظیمی الکتروانسفالوگراف می‌باشد (رانگ و انگ، هسیل، ۲۰۱۳) و به عنوان وسیله‌ای، امواج مغزی را تغییر می‌دهد و باعث بهبودی عملکرد فرد می‌شود (گریزلیر، تامپسون، ردینگ، براندی و استفرت[۲۶]، ۲۰۱۳). در نوروفیدبک برای کاهش اضطراب باید آموزش آلفا، بتا و تتا نوروفیدبک موردنظر باشد و به افراد آموزش داده شود که با اثرگذاری بر این امواج باعث کاهش اضطراب ‌شود. طول جلسات برای اختلالات مختلف فرق می‌کند، در مورد اضطراب اجتماعی تعداد جلسات ۱۲جلسه می‌باشد و بر روی امواج مغزی خاصی کار می‌شود. در واقع، نوروفیدبک این کاربرد را دارد که می‌تواند امواج بیش از حد دامنه را سرکوب وامواج پایین‌تر از دامنه را تقویت نماید در واقع این تغییرات در ارتباط با اختلالات عصبی و روانی می‌باشد. نوروفیدبک باعث میشود که مغز انسان روش‌های آرام‌سازی را بیاموزد. اثرگذاری نوروفیدبک براساس نوع اختلال به مناطق خاصی از مغز مربوط می‌شود (سریوت و همکاران، ۲۰۰۲؛ استفن بیل، بروور، کیسر و وان وو، ۲۰۱۳). اولین مورد درمانی مرد ۲۱ سالهای با اختلال در منطقه سیستم عصبی مرکزی بوده است که با بهره گرفتن از نوروفیدبک باعث بهبود توجه و حافظه شنیداری شده است (بریکوا ، تایموفرل، موسولو، ۲۰۰۳). در درمان با نوروفیدبک از الکتروانسفالوگرافی به عنوان مقدمه‌ای برای کار درمان استفاده میشود، به این شکل که ابتدا الگوی امواج مغزی در اختلال مشخص می‌گردد، سپس میزان انحراف امواج از الگوی طبیعی تعیین می‌شود که این کار از طریق الکتروانسفالوگرافی کمی صورت می‌گیرد. الکترانسفالوگرافی کمی از ۱۹ مکان جمجمه‌ای که براساس سیستم ۱۰- ۲۰ مشخص شده، به دست می‌آید و در واقع ۱۹ الکترود بر جمجمه قرار می‌گیرد. نوروفیدبک برای تغییر در طیف امواج مغزی طراحی شده است (کوبن و پادالسکی، ۲۰۰۲).
به طور کلی یک سیستم نوروفیدبک شامل ۵ مرحله میباشد: ۱- کسب سیگنال مغز، ۲- پردازش سیگنال، ۳- استخراج ویژنی، ۴- تولید یک سیگنال بازخورد و ۵- تطبیق با گیرنده.
شرکتکنندگان طبق دستورالعمل قبلی به طور هدفمند تغییرات در سیگنال مغزی را تجربه میکنند. این مراحل یک حلقه بازخورد را به وجود میآورد و روش ضبط نوروفیدبک EEG میباشد.
نوروفیدبک یک زمینه تخصصی در بیوفیدبک است که برای کنترل فرآیندهای الکترود شیمیایی مغز انسان اختصاص دارد. نوروفیدبک با استفاده باز خورد EEG الگوهای الکتریکی کرتکس را نشان میدهد.
استفاده از نوروفیدبک به اصلاح و عادی ساختن امواج مغزی کمک میکند. به وسیله نوروفیدبک می‌توان ADHD، افسردگی، اضطراب، آسیب مغزی، سوءاستفاده مواد مخدر، مشکلات یادگیری را درمان کرد.
بیوفیدبک و نوروفیدبک روش های ایدهآلی میباشند برای افرادی که به دنبال درمان جایگزینی و مکمل هستند. این روش های نوین درمانی تأکید جامع بر بدن- ذهن دارند. فرد در این درمانها فعالتر است و روش غیرتهاجمی میباشد.
جمیز گوردون اولین رئیس مجلس شورای فدرال در NZH بر خود مراقبتی افراد با بهره گرفتن از این روشها بخصوص در مورد جلوگیری از بروز بیماریهای مزمن تأکید میکند. هر دو روش بیوفیدبک و نوروفیدبک به عنوان درمان جامعی میباشد که با تغییر در بدن باعث تغییر احساس و روان میشود و با تغییر احساسات و روان بر بدن تأثیر میگذارد. در این روش های درمانی بر آموزش افراد بر خودتنظیمی، کسب آگاهی، افزایش کنترل و انعطافپذیری بر بدن، مغز و سیستم عصبی تاکید میشود که در نتیجه آن باعث ارتقاء سلامت و یادگیری و عملکرد موثر میباشد (کوبن و پادالسکی، ۲۰۰۲).
۲-۴-۲ بررسی ریتمهای مغزی
ریشه تمام افکار، احساسات و رفتار ما در ارتباط با میلیونها نورون مغز ماست. امواج مغزی پالسهای کوچکی از فعالیتهای الکتریکی هستند که در اثر سلولهای عصبی دیگر تولید میشود. فیزیولوژیست و روانپزشک آلمانی، هانس برگر در سال ۱۹۲۴ برای اولین بار امواج مغزی را ثبت کرد. امواج مغزی ما با توجه به آنچه انجام میدهیم تغییر میکند، هنگامی که امواج مغز کندتر است. احساس کندی، تنبلی و یا خوابآلودگی میکنیم در حالی که در فرکانسهای بالاتر حس هوشیاری بیش از حد میکنیم (بانک جامع سیگنالهای حیاتی) بسته به سطح هوشیاری، امواج مغزی افراد طبیعی، فعالیت ریتم متفاوتی از خود نشان می‌دهد. برای مثال، الگوی مراحل مختلف خواب را میتوان در EEG مشاهده کرد. همچنین به هنگام بیداری نیز امواج ریتمیک متفاوتی بوجود میآید. امواج مغزی به چهار دسته تقسیم میشود.
۱- آلفا[۲۷]،
۲- بتا،
۳- تتا،
۴- دلتا.
۱- امواج آلفا
ریتمی است در فرکانس ۸ تا ۱۳ هرتز که در حالت بیداری روی ناحیه پس سری ثبت میشود. دامنه امواج مغزی آلفا متغیر است اما در بزرگسالان کمتر از ۵۰ میلیولت است و بیشتر در حالت چشمان بسته ویا تحت شرایط استراحت فیزیکی و فکری ایجاد میشود. ریتم آلفا با باز نگه داشتن چشم محرکهای دیگر یا فعالیت فکری بطور موقت بلوکه شده یا دامنه آن کم میشود. آیتم آلفا در مناطق مرکزی و داخلی مغز وجود دارد. در حالی که چشمها بسته باشد در منطقه پس سری وجود دارد. از دیدگاه فیزیولوژیکی، باعث حالت آرامش میشود (هاموند[۲۸]، ۲۰۱۱).
۲- امواج بتا[۲۹]
هر فعالیت الکتریکی در باند ۱۴ تا ۳۰ هرتز را به آن بتا گویند. این ریتم در ناحیه پیشانی و مرکزی یافت میشود. زمانی که ذهن در حالت هوشیاری کامل و فعالیت باشد، موج بتا با قدرت بیشتری در نواحی پریتال و فرونتال مشاهده میشود. بتای پایینی در منطقه پیشانی پس سر وجود دارد. بتای میانی روی سطح سر و در برخی مناطق خاص وجود دارد (همان منبع).
۳- امواج تتا[۳۰]
امواج تتا شامل فرکانسهای بین ۴ تا ۵/۷ هرتز میباشد. نقش مهمی در یادگیری در دوران کودکی و نوزادی ایفا میکند. در بزرگسالان اغلب در حالت خوابآلودگی یا خواب دیده میشود. امواج تتا در ناحیه خاصی از مغز مشاهده نمیشود و اغلب در تمام سر مشاهده میشود. ابداع، نوآوری، الهام گرفتن و دیدن تصویری زیبا از فعالیتهای ذهنی تتا میباشد. وضعیت شخص از دیدگاه فیزیولوژیکی هنگام مشاهده این ریتم، بهبود و التیام یافتن و هماهنگی فکری بوده و تعلیم نحوه کنترل چنین فرکانسی به شخص در بیوفیدبک، موجب افزایش دقت و تمرکز خواهد شد (همان منبع).
۴- امواج دلتا[۳۱]
امواج با فرکانس پایینتر از ۵/۳ هرتز، امواج دلتا نامیده میشود. نوزادان حدود دو ماه در حالت بیداری این امواج را از خود نشان میدهد و در بزرگسالان تنها در خواب عمیق و غیر رم مشاهده میشود. این پتانسیل اغلب بر همه سطوح سر توزیع شده است. فعالیت ذهنی فرد در حالت مشاهده این ریتم، همراه با خوابآلودگی، چرت زدن و بدون حرکت است، وضعیت شخص از لحاظ فیزیولوژیکی عدم حرکت و پایین بودن سطح غلظت مواد شیمیایی میباشد (هاموند، ۲۰۱۱).
ریتم فرکانسی میو
ریتم فرکانسی میو HZ5 و ۳ با دامنه کمتر از ۵۰ است با وجود اینکه فرکانس و دامنه ریتم شبیه آلفاست. ریتم میو از نظر توپوگرافی و فیزیولوژیکی با آلفا متفاوت است. این ریتم اساساً مرتبط با کورتکس حرکتی است. ریتم میو با حرکات، تفکر انجام حرکات یا محرکهای حسی نوری بلوکه میگردد. این ویژگی در کاربرد میود در سیستمهای رابط مغز- کامپیوتر حائز اهمیت است (همان منبع).
پتانسیلهای برانگیخته
پتانسیلهای برانگیخته در حقیقت تغییراتی در سیگنال EEG هستند که در پاسخ به یک اتفاق مغزی یا محرک خاص روی میدهند. این تغییرات آنقدر کوچکند که برای آشکارسازی آن باید نمونه های بسیاری از EEG در تکرارهای زیاد میانگیری شود. این میانگیری پرشهای تصادفی سیگنال EEG که وابسته به محرک نیستند را، از بین میبرد (همان منبع).
۲-۴-۳ نحوه الکترودگذاری ۱۰-۲۰
در سال ۱۹۴۹ میلادی یک شیوه الکترودگذاری به عنوان استاندارد بین المللی شناخته شد. انتخاب محل الکترودها براساس نقاط ویژه استخوان جمجمه انجام شده است. الکترودها در نواحی تلاقی سطوح استخوان جمجمه قرار میگیرد (همان منبع).

شکل ۲-۱: الکترودگذاری سیستم ۲۰-۱۰
۲-۴-۴ قوانین نامگذاری الکترودها
نام هر الکترود دارای یک حرف میباشد که بیانگر لوب قرارگرفتن آن میباشد که شامل Fp، F، T، C، P و O میباشد. نام هر الکترود با شمارهای مشخص میشود که اعداد لوب زوج سمت راست و اعداد لوب سمت چپ را مشخص میکنند. اندیس z نمایانگر خط صفر یا محل اتصال دولوب سمت چپ و راست میباشد. هر چه فاصله از خط صفر (خط عبورکننده از بینی تا پس سر) بیشتر باشد، عدد بزرگتر اختصاص داده میشود. محل نصب الکترودها دارای قوانین ویژهای است. ۳ نقطه ویژه از جمجمه برای نصب الکترودهای این سیستم (۱۹کانال) کافی است. این سه نقطه عبارتند از پل بینی، اینیون که برجستگی استخوانی بخش میانی منطقه پس سری است و نقطهای در استخوان ماستوئید پشت گوش. پس از این سه نقطه ویژه مراحل پنج گانه نصب الکترود سیستم به شرح زیر انجام میشود. در ابتدا فاصله بین پل بینی واینیون روی خط میانی مغز اندازه گیری شده و الکترود Fp در فاصله ۱۰ درصد بالای پل بینی مشخص میشود. الکترودهای بعدی خط صفر (میانی) یعنیO وFz ،Cz ، Pzدر فاصله ۲۰ درصد کل فاصله اندازه گیری شده، بعد از Fp به ترتیب قرار میگیرند.

شکل ۲-۲: مرحله اول نصب الکترودها
در مرحله بعد فاصله بین دو نقطه ویژه پشت دو گوش اندازه گیری شده و الکترودهای C3 و ۳ Tدر فاصله ۴۰ درصد و ۲۰ درصد از خط میانی مشخص میشوند (روی لوب چپ) و همین طور الکترودهای C 4، T4نیز به شکل مشابه روی لوب سمت راست در محل قرینه قرار میگیرند (هاموند، ۲۰۰۳).

شکل ۲-۳: مرحله دوم نصب الکترودها
محیط سر که از T3 وFp ، Tp4 عبور میکند اندازه گیری شده و الکترود Fp1 روی این محیط به فاصله ۵ درصد محیط نصب میشود. با معلوم شدن Fp1 الکترودهایFp ،F8 ،T4 ،T6 ،O2 ،O1 ،T5 ، T3،F7 به فواصل برابر۱۰ درصد محدوده دور جمجمه و روی خط محیط مشخص میشوند (هاموند، ۲۰۱۱).

شکل ۲-۴: مرحله سوم نصب الکترودها
۲-۴-۵ نحوه ثبت سیگنال از الکترودهای نصب شده
برای ثبت سیگنال از الکترودهای نصب شده دو روش وجود دارد که شامل دو شیوه مونتاژ الکترود میباشد:
ثبت دو قطبی: از آنجا که ثبت سیگنال مغزی به صورت اندازه گیری اختلاف پتانسیل دو نفطه از سطح جمجمه میباشد، در ثبت دوقطبی الکترودها به صورت یکی فعال و دیگری به صورت مرجع در نظر گرفته شده و به پایه های تقویت کننده تفاضلی وصل واختلاف پتانسیل بین دو کانال اندازه گیری میشود.

شکل ۲-۵: ثبت سیگنال با روش دو قطب
ثبت دوقطبی سیگنال مغز ثبت با الکترود مرجع مشترک (تک قطبی): در این شیوه ثبت سیگنال مغزی الکترودهای همراه یک ولتاژ مرجع یکسان و غیرفعال مثل الکترود متصل به پیشانی و یا استخوان ماستوئید، به پایه های تقویت کننده تفاضلی میکردند. به عبارتی تمامی کانالها نسبت به مرجع یکسانی اندازه گیری میشوند. در برخی موارد الکترود مرجع خاصی وجود ندارد بلکه ولتاژ مرجع از متوسطگیری ولتاژ تمامی کانالها حاصل شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...