مطالب پایان نامه ها در رابطه با روابط عوامل بافتی (خانواده، مدرسه،گروه همسال) و هویت ... |
در نظریه بومتحولی۶ شاپوچنیک و کوتسورت (۱۹۹۹، نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۶) که در سالهای اخیر پژوهشگران برای علّتشناسی نشانههای برونیسازیشده و افسردگی در دوره نوجوانی بیشتر بر آن تأکید داشتهاند، سه مؤلفه وجود دارد که با یکدیگر ارتباط درونی دارند: الف) مؤلفه اجتماعی ـ بومشناختی که بر عوامل بافتی همچون خانواده، گروه همسال و مدرسه متمرکز است؛ ب) مؤلفه تحولی که بر تغییرات در افراد و بافتهای آنها در طول زمان تأکید دارد، و پ) مؤلفه اجتماعی ـ تعاملی۷ که مشخصکننده شیوههایی است که به واسطه آنها، فرایندهای بومشناختی برای ایجاد پیامدهای رفتاری و رواناجتماعی با یکدیگر تعامل دارند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
خانواده معمولاً مهمترین حوزه تأثیر طی دوره نوجوانی قلمداد میشود و فرایندها و روابط خانوادگی همواره با پیامدهای رواناجتماعی و رفتاری نوجوان مرتبطاند. نتایج پژوهشها نشان داده است که این روابط در قومیتها و ملیّتهای متفاوت، عمومیت دارد (وازونی۸، ۲۰۰۳؛ دمیتریوا۹، چان۱۰، گرینبرگر۱۱و جیل- ریواس۱۲، ۲۰۰۴).
تأثیر کنشوری خانوادگی۱۳ بر هویت و بر رفتارهای مشکلآفرین در پژوهشهای جداگانه بــررسی شده
است. مـارسیا۱۴(۱۹۶۶) متذکر شده است که تعامل خانـوادگی در هویت نوجوانان تأثیر معنـاداری دارد. تأثیر
کنشوری خانوادگی، محیط خانوادگی، شیوههای فرزندپروری، دلبستگی والدین، و سبک والدین بر هویت به
خـوبی در پیشینه پـژوهشی مسـتند است (برای مثـال، آدامز و جونز، ۱۹۸۳، کوپـر، ۱۹۸۵، نقل ازکـاکیر۱۵و
آیدین۱[۶]، ۲۰۰۵؛ اسمتانا۲، کمپیون ـ بار۳و متزگر۴، ۲۰۰۶ ؛ نصرتی، مظاهری و حیدری، ۱۳۸۵؛ اثنی عشران، ۱۳۷۸، رزمی،۱۳۸۳؛ احمدی، ۱۳۸۳). نتایج این پژوهشها، عموماً نشان میدهندکه در دوره نوجوانی، کنشوری سالم خانوادگی (برای مثال، انسجام۵ خانواده، ارتباط۶ مثبت) با انسجام هویت بهطور مثبت ارتباط دارد.
تأثیر کنشوری خانوادگی بر رفتارهای مشکلآفرین نوجوانان نیز در چندین پژوهش نشان داده شده است (برای مثال، دیسهیون۷، کاپالدی۸و یورگر۹، ۱۹۹۹؛ السون۱۰، بیتس۱۱، ساندی۱۲، لانتیر۱۳، ۲۰۰۰، نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۶؛ کیگان ـ امون۱۴و مولدر۱۵، ۲۰۰۵ ؛ شوارتز و دیگران، ۲۰۰۵ ؛ فیروزصمدی، ۱۳۸۰). نتایج این پژوهشها بهطور کلی نشان دادهاند که کنشوری خانوادگی سالم بهطور منفی با رفتارهای مشکلآفرین مرتبط است.
بیشتر مطالعاتی که رابطه بین کنشوری خانوادگی و رفتارهای مشکلآفرین را بررسی کردهاند، دختران و پسران را بهطور جداگانه مورد مطالعه قرار ندادهاند اما تعداد معدودی از آنها به نقش تعدیلکننده۱۶ متغیر جنس در رابطه بین کنشوری خانوادگی و رفتارهای مشکلآفرین نوجوانان دست یافتهاند. برای مثال، کراسنوز۱۷، اریکسون۱۸و درنبوش۱۹(۲۰۰۲) به این نتیجه رسیدند که دلمشغولی والدین در مورد زندگی نوجوان۲۰، عامل حفاظتکننده۲۱ در مقابل سیگار کشیدن پسرانی است که با دوستان منحرف ارتباط دارند ولی در مورد دختران چنین نیست. در مورد رابطه بین کنشوری خانوادگی و هویت، شولتیس۲۲ و بلاستین۲۳(۱۹۹۴) به این نتیجه دست یافتند که صمیمیت۲۴ با خانواده، ارتباط معنادار قویتری با تحول هویت در پسران نوجوان دارد اما در دختران نوجوان چنین نیست.
محیط دیگری که بر تحول نوجوان تأثیر دارد، مدرسه است. نوجوانان ساعتهایی از روز را در مدرسه
راهنمایی و پس از آن، در دبیرستان میگذرانند. بدین ترتیب، آنها زمان بیشتری را در خارج از خانه و در
تعامل با دیگران از جمله همسالان و معلمان سپری میکنند.
لانگراند ـ ویلمز۱[۷]و بوسما۲(۲۰۰۶) در پژوهشی با عنوان “تحول هویت در بافت: مدرسه به منزله یک بافت مهم در تحول هویت"، در نمونهای متشکل از ۳۱۱ نفر دانشآموز پایه هشتم، نشان دادهاند که بافت مدرسه نقش مهمی در تحول هویت دانشآموز بازی میکند. ضمناً، بر اساس نتایج این پژوهش مشخص شده است که تجربه مدرسه، به عنوان یک منبع شخصی، در تحول هویت مؤثر است.
یکی از متغیرهایی که در پژوهشهای مرتبط با آثار مدرسه بر تحول نوجوان مورد بررسی قرار گرفته، پیوند با مدرسه۳ است. پیوند با مدرسه به ارتباطی که دانشآموز با مدرسه، کارکنان مدرسه و آرمانهای تحصیلی مورد حمایت مدرسه دارد، اطلاق میگردد (موری۴و گرینبرگ۵، ۲۰۰۱). نتایج پژوهشها نشان دادهاند که پیوند با مدرسه، موجب افزایش تجربههای تحوّلی مثبت و کاهش تجربههای تحوّلی منفی میشود (کاتالانو۶، هاگرتی۷، استرل۸، فلمینگ۹و هاکینز۱۰، ۲۰۰۴). پیوند ضعیف با مدرسه با میزان بالاتر رفتارهای مشکلآفرین (مصرف مواد، رفتارهای پرخاشگرانه، بزهکاری، اخراج از مدرسه) در ارتباط است (هاکینز و دیگران، ۱۹۹۷؛ سیمونز ـ مورتون۱۱، کرامپ۱۲، هاینی۱۳و سیلور۱۴،۱۹۹۹؛ اینالو۱۵، استاتین۱۶و نورمی۱۷، ۲۰۰۰؛ کروستو۱۸، ۲۰۰۰، نقل از مادوکس۱۹و پرینز۲۰،۲۰۰۳؛ لی۲۱و اسمیت ـ آدکوک۲۲، ۲۰۰۵؛ شوارتز و دیگران، ۲۰۰۶).
از نظر برزونسکی۲۳و آدامز (۱۹۹۹) محیط مدرسه که حمایت معلمان۲۴ جنبهای از آن را دربر میگیرد، بافت مهمی است که در آن هویت نوجوان تحول مییابد. استاینبرگ (۲۰۰۱) نشان داد که همان رگههای مرتبط با شیوههای فرزندپروری اقتدارگر۲۵، یعنی، صمیمیت، حمایت، ثبات، پذیرش، آزادی عمل (خودمختاری) روانشناختی۲۶، مشخصه معلمان کارآمد نیز هست. افزون بر این، سوننز۲۷و ونتینکیست۲۸ (۲۰۰۵) به این نتیجه دست یافتند که سبک تدریسی که حمایتگر نیاز نوجوان به آزادی عمل باشد، با تعهد۲۹ و اکتشاف۳۰ حرفهای رابطه مثبت دارد. اگرچه پژوهشهای کمی در مورد نقش معلمان در تحوّل هویّت وجود دارد، مطالعات انجام شده مبیّن ارتباط حمایت معلمان با اکتشاف و تعهد نوجوان است (هال و براسارد، ۲۰۰۸).
روابـط با گروه همسال برای تحـول رواناجتماعی در دوره کـودکی و نوجـوانی مهم است، اما طیّ دوره
نوجوانی روابط با همسالان (و دوستی۱[۸]بهطور خاص) اهمیت منحصر به فردی دارد. روابط با همسالان به تحول رواناجتماعی سالم نوجوان کمک میکند (گلداشتاین۲، دیویس ـ کین۳و اکلز، ۲۰۰۵). دوستی در ظهور هویت من۴ نقش مهمی دارد و اغلب با دوستان خوب است که افراد برای اکتشاف موقعیتها، نگرش۵ها و رفتارهای جدید احساس راحتی زیادی میکنند و این دوستان هستند که معمولاً طیّ فرایند هویت، حمایت و پسخوراند۶فراهم میآورند (ایکرز۷، جونز و کویل۸، ۱۹۹۸). هامر۹و بروخ۱۰(۱۹۹۴، نقل از هال و براسارد، ۲۰۰۸) نشان دادند که شبکه حمایتگر همسالان، در نوجوانان هویت موّفق۱۱را ارتقا میبخشد و از هویت بازداشته۱۲ جلوگیری میکند.
روابط با گروه همسال، همچنین میتواند منبع خطری برای برخی از نوجوانان باشد (گلداشتاین و دیگران، ۲۰۰۵) . نتایج پژوهشها نشان داده است که فقدان حمایت همسالان با نشانههای افسردگی و برونیسازیشده مرتبط است (لوپز۱۳و دوبوئا۱۴، ۲۰۰۵). ریس۱۵و یانیس۱۶(۲۰۰۴) گزارش دادند که تعارض۱۷های مستمر با همسالان (مبیّن یک محیط غیرحمایتگر) با سردرگمی هویت ارتباط دارد.
پژوهشهایی که تا بدینجا مطرح شدهاند مبیّن رابطه کنشوری خانوادگی، بافت مدرسه و گروه همسال با هویت و رفتارهای مشکلآفریناند. پیشتر نیز به پژوهشهایی که نشان میدادند هویت به رفتارهای مشکلآفرین مربوط است، اشاره شد. این مطالعات بهطور جداگانه انجام شدهاند، اما چگونگی تأثیرات همزمان سه بافت خانواده، مدرسه وگروه همسال بر هویت و رفتارهای مشکلآفرین در اوایل دوره نوجوانی مشخص نیست. با توجه به مطالب بالا، مسئله اصلی پژوهش کنونی این است که آیا روابط عوامل بافتی، هویت و رفتار مشکلآفرین در قالب یک الگوی نظری (شکل ۱ـ۱) از برازش کافی برخوردار است.
۳ـ۱ چهارچوب نظری پژوهش
گرچه پیشینه پژوهشی در باب رابطه ۱) کنشوری خانوادگی و هویت، ۲) کنشوری مدرسه و هویت، ۳) حمایت همسال و هویت، ۴) هویت و رفتار مشکلآفرین، ۵) کنشوری خانوادگی و رفتار مشکلآفرین، ۶)
کنشوری مدرسه و رفتار مشکلآفرین، و ۷) حمایت همسال و رفتار مشکلآفرین بهطور جداگانه مورد نظر
قرارگرفتهاند، میتوان بر مبنای :
الف) پژوهشهایی که این روابط دوتایی را نشان دادهاند (در قسمت بیان مسئله به برخی از آنها اشاره شد)؛
ب) نظریه بومتحولی شاپوچنیک و کوتسورت (۱۹۹۹، نقل از کوتسورت و دیگران، ۲۰۰۲) که فرایندهای چندبعدی مداخلهگر در تحول رفتار مشکلآفرین نوجوان را بر اساس بافتهای اجتماعی چندگانه تأثیرگذار بر تحول (برای مثال، خانواده، مدرسه و همسال) مفهومپردازی میکند؛
پ) الگوی زیسترواناجتماعی۱[۹]داج۲و پتیت۳(۲۰۰۳) در باب تحول مشکلات رفتار ارتباطی مزمن۴ که بر
اساس آن فرایندهای بافتی بر فرایندهای درونی نوجوان تأثیر میگذارند که این امر بهنوبه خود، آمادگی زیستی۵ نوجوان را نسبت به انواع خاصی از رفتارها تغییر میدهد و بدین ترتیب، اهمیت متغیرهای درونفردی را در تحول مشکلات رفتار ارتباطی برجسته میسازد و بالاخره ث) نظریه اریکسون (۱۹۵۰، نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۵) که بر اساس آن هویت منسجم به نوجوان کمک میکند که به تجربههایش سازمان و معنا دهد و تصمیمات و رفتارهایش را هدایت کند، یک الگوی نظری (شکل۱ـ۱) را تدوین و آزمون کرد.
-____-
+
-
-
+
-
-
-
-
-
+
-
+
_-_—__—-__–_
شکل ۱ـ۱ الگوی نظری پژوهش
۴ـ۱ اهمیت و ضرورت پژوهش
این پژوهش دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که آنها را در چند مقوله میتوان عنوان کرد:
۱) بررسی همزمان روابط سه بافت تحولی مهم در دوره نوجوانی، یعنی، خانواده، مدرسه و گروه همسال، و متغیر درونشخصی (هویت) با رفتار مشکلآفرین در یک مطالعه و تعیین معناداری اثر واسطهگر متغیر درونشخصی در روابط بین سه عامل بافتی و رفتار مشکلآفرین با بهرهگیری از روش آماری پیشرفته الگو- یابی معادله ساختاری۱[۱۰]. فن الگویابی معادله ساختاری، که به فن تحلیل دادههای نسل دوم۲ معروف است، بر خلاف فنون نسل اول همچون رگرسیون، پژوهشگران را قادر میسازد که در قالب تحلیلی واحد، نظامدار و جامع از طریق الگویابی روابط بین سازههای مستقل و وابسته چندگانه بهطور همزمان، به مجموعهای از سؤالهای پژوهشی مربوط به هم پاسخ دهند. این قابلیّت تحلیل همزمان، با تحلیل همزمان الگوهای رگرسیون نسل اول، مثل رگرسیون خطی، بسیار متفاوت است؛ از این حیث که الگوهای نسل اول فقط میتوانند یک لایه پیوند بین متغیرهای مستقل و وابسته را در یک زمان تحلیل کنند (گفن۳، استروب۴ و بودرو۵، ۲۰۰۰).
۲) بهرهگیری از گزارشهای والدین و گزارشهای نوجوانان در سنجش کنشوری خانوادگی و رفتار مشکلآفرین برونیسازیشده. پژوهشها نشان دادهاند که والدین و نوجوانان در مورد بافت بومتحولی نوجوان و سازگاری وی، دیدگاههای متفاوتی دارند و این که درک این تفاوتها فی نفسه مهم است (تاین۶، روسا۷ و مایکلز۸، ۱۹۹۴، نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۶).
۳) نمونه پژوهش کنونی را تعدادی تقریباً مساوی از دختران و پسران (۳۱۴ دختر و ۲۹۹ پسر) تشکیل دادهاند. این در حالی است که اغلب پژوهشهایی که در باب آزمون ارتباط شیوههای والدگری و رفتار مشکلآفرین انجام شدهاند، از پسران استفاده کردهاند یا در آنها تعداد پسران از دختران بیشتر بوده است (اسپات۹ و نپل۱۰، گلدبرگ ـ لیلهوج۱۱، یونگ۱۲ و رامیستی ـ میکلر۱۳، ۲۰۰۶).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 01:13:00 ب.ظ ]
|