ماه نخشب
حالا/ ماهک نخشب گستاخ و رها/ می‌خیزد از چاه/ به تاب می‌شود بی تاب/ درمانداب­های تُنک (همان: ۴۱۵)
آدم و حوّا
و یاس/ که از جان بامداد و بوی خوشِ ژرف تنزیلی/ بالایی می‌یافت و/ یکسان از لبان آدم و حوّا/ تبسّمی به نشان دلاویزی خویش می‌چید/ تنها و آیه‌ای غریب و لبخندی خشک ماند (همان:۱۱۴)
لیلی
رفتارهای تابانه گپ‌های لیل و لیلی (همان:۱۸۶)
کتایون
از لبخندِ تو مپرس/ کتایون بیدار را مانَد/ دور از دیارو/ روبریار (همان:۳۱۲)
م.موید از بین شخصیت‌های شاهنامه، به سیاوش توجهی ویژه نشان می‌دهد. او کتاب سیماب‌های سیمین خود را در وصف سیمین دانشور سروده است. داستان سووشون دانشور که در سوگ سیاوش نوشته شده بسیار معروف است شاید استفاده‌ی موید از نام سیاوش به دلیل توجّهی است که سیمین دانشور به این نام داشته است.
۴-۲-۲­-۱۱ اقتباس
«در اصل لغت به معنی پرتو نور و فروغ گرفتن است و در اصطلاح اهل ادب، آن است که حدیثی یا آیتی از کلام اللّه مجید یا بیت معروفی بگیرند و چنان در نظم و نثر بیاورند که معلوم باشد قصد اقتباس است نه سرقت و انتحال»(همایی،۲۳۹:۱۳۸۹).
اقتباس ایجاز در کلام است و آگاهی شاعر را از موضوعات مختلف نشان می‌دهد.اقتباس نوعی آشتی و تفاهم ساخت و محتوی است.
اقتباس‌های اشعار م.موید بیشتر بر گرفته از آیات قرآن و احادیث است که طراوت و تازگی خاصی به شعرش بخشیده و معنویت اشعارش را دو چندان کرده است گویی شاعر دست مخاطب را گرفته و او را با خود از فرش به عرش برده و در بوستان گهر خیز قرآن به سیر و سلوک عرفانی پرداخته است.
مگر تو بازو بگشایی/ بر چشم آرام و فروتن و آبی/ هلّلویاه/ پس/ به سوی تو چشمان خود را بر می‌افرازم آمین (م. مؤید،۱۷۳:۱۳۸۸)
اقتباس از کتاب زبور داوود- مزمور ۱۲۳ (به سوی تو چشمان خود را بر می‌افرازم که بر آسمان‌ها جلوس فرموده‌ای)
به چشم‌های غمگینِ شادمانِ آن بلندِ بلند/ که کوهی است پیر/ پیرو پیرتر و غمگین/ و بدانید که جز این نیست/ اموال تان و اولادتان فتنه‌اند (همان:۱۷۵)
اقتباس از سوره‌ی انفال آیه‌ی ۲۸ (و اعملوا انّما اموالکم و اولادکم فتنه)
و شبنم/ نوشداروی همیشه پگاهِ همیشه/ آمین/ به تحقیق آفریدیم انسان را در رنج آمین (همان:۱۷۵)
اشاره به سوره‌ی بلد آیه‌ی ۴ (لَقَد خلقنا الانسان فی کَبَد)
بسان آبی/ قدیس‌های پایای بی فرجام/ ایستای رفتن و نرفتن/ همه چیز هلاک پذیر است مگر وجه او (همان:۱۷۷)
اقتباس از سوره قصص آیه‌ی ۸۸ (لااله الّا هُوَ کلّ شیءٍ هالک الّا وجهه)
و شکست استخوان/ و سپری شدنِ جوان سیاه گیسو/ سست شد استخوان از من و شعله‌ور شد سر از پیری (همان:۱۷۸)
اقتباس از سوره‌ی مریم آیه ۴ (قال ربّ انی و هن العظم منّی و اشتعل الرأس شیبا)
آن جا/ خداوند ارمیا را فرمود: ای ارمیا چه می‌بینی؟ گفتم: شاخه‌ای از درخت بادام./ خداوند مرا گفت: نیکو دیدی زیرا که من بر کلام خود دیده بانی می‌کنم تا آن را به انجام رسانم (همان:۳۸۴)
اقتباس از عهد عتیق/ کتاب ارمیا/ ۱۱
۴-۲-۳ سطح فکری (Philosophical Level)
زبان نه تنها سبک‌ها را به هم نزدیک می‌کند بلکه اندیشه‌های نزدیک به هم می‌توانند سبک‌های مشابه تولید کنند. وجود منظومه‌های عرفانی و حماسی مشابه در یک دوره و یا حتی در دوره‌های مختلف این مسئله را آشکار می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه سطح فکری آثار می‌توانند به هم نزدیک شوند با این وجود، سطح فکری جزر و مدهای اندیشه‌ی هنرمند یا شاعر را بهتر نشان می‌دهد. بررسی سطح فکری هر اثر از یک نظر حسّاس‌تر از سطوح دیگر است زیرا سطح فکری هر اثر واکنش‌های صریح‌تری نسبت به سبک و روش‌های دیگر نشان می‌دهد. به عنوان مثال : در سبک خراسانی، اگر چه شاعران در تولید و گسترش این سبک، ویژگی‌های زبانی و ادبی خاص را می‌پذیرند؛ امّا از نظر فکری می‌توانند بسیار دور از هم باشند. در بررسی یک اثر از لحاظ فکری مسائلی همچون، درونگرا یا برونگرا بودن، بدبین یا خوش بین بودن نویسنده، عشق گرا یا عقل گرا بودن، غم گرا یا شادی گرا بودن و تلقّی شاعر به جهان و زندگی، عشق و مرگ مطرح می‌شود.
زبان، ساخت خود را از اندیشه می‌گیرد. جهان بینی و نوع نگرش، زاویه‌ی دیدی به شاعر می‌دهد و این زاویه‌ی دید جهان او را ساخت و سبک ویژه می‌بخشد. سبک اندیشه همیشه سبک زبان را مشخّص می‌کند به همین دلیل است که در طول تاریخ، نظریه پردازی برای سبک و سبک شناسی همیشه نوع نگرش و جهان بینی هنرمند مورد توجّه بوده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۲-۳-۱ اشعار م. مویّد و نوع نگرش او به جهان
اوّلین مسئله‌ای که باید در نوع نگرش م.مویّد مورد توجّه قرار گیرد این است که اشعارش متعلّق به چه دوره‌ای است. او شاعر معاصر است و سبک شعری او برگرفته از موج نوی شعر نوین است. بی­گمان نوع بودن شاعر در جهان و دوره‌ای که در آن زندگی می‌کند نه تنها اندیشه‌ی او را شکل می‌دهد بلکه فرم‌های بیانی و زبانی او را نیز تعیین می‌کند. م. مؤید در شمار شاعران موج نو به حساب می‌آید. برخی از شاخصه‌های شعری‌اش، او را نسبت به سایر موج نویی­ها متمایز می‌سازد. اهمیت ویژه‌ی او به فرم، ساختار، زبان، اسطوره‌ها و نیز توجّه به تنالیته ی کلمات و بهره جستن از استعاره و تشبیه و کنایه جهت خلق واقعیاتی نو از مفاهیمی مستعمل مجموعه شعرش را برجسته کرده است.
م.مویّد واژه‌ی «چشم» را ۱۴۳ بار در مجموعه شعر «نرگسِ هنوز» به کار برده است، همچنین او واژه‌ی قلب و دل را ۷۷ بار در این مجموعه تکرار کرده است. شاید این مسئله نشانگر نوع نگاه او با چشم سر و همچنین چشم دل به جهان باشد. او هوشمندانه با چشم سر همه پدیده‌های خدادادی را می‌نگرد و با چشم دل به آنها می‌اندیشد و حضور خالقی مقتدر را بر آنها مسلّط می‌بیند.
- آن چه می‌ماند/ گفتار مطلق است در سکوت مطلق/ چشم تو و چشم تو/ به روی خویش لبخند می‌زنی/ به شماری یک/ چشم تو با چشم تو/ این که من است و چشم توست/ با/ خویشتن که تو چشم است و من است/ و دیگر من نیست (همان: ۱۹۲)
با باد دلاویز می‌شود/ برهوت/ با باد/ دل/ آویز/ این همه پیراهن سپید/ شکافای شب خرّم تابستان (همان: ۱۸۳)
سطح فکری و اندیشگانی اشعار م.مؤید، دارای نظم منسجم و ساختارمند است و بافت زبانی اشعار او گاه یادآور زبان فروغ است و گاهی زبان رویایی و احمدی را تداعی می‌کند.امّا وجه غالب، تلفیق لحن نثر گذشته‌های دور با زبان شعر امروز است که از فیلتر ذهن شاعر گذشته و فضایی کاملاً انحصاری به شعرهای او بخشیده است. زبان شعر مؤید، زبانی خود بسنده است، چندان که دایره‌ی واژگانی شاعر، بیشتر محصول خلّاقیت و آفرینش اوست تا انباشته‌هایی که در فرایند مطالعه یا تأثیرپذیری‌ها، گرد آمده باشد. معماری تصاویر اشعار مؤید حکایت از تسلّط او به شعر کهن و توانمندی خاقانی وار شاعر به شعر دارد. می‌توان گفت جهان شعر مؤید و زبان آوری و واژه آفرینی او بی شباهت به جهان شعری خاقانی نیست با این تفاوت اساسی که، بنیه‌ی معنایی شعر خاقانی را با دایره المعارفی از علوم متفاوت باید کشف کرد؛ حال آن که شعر م.مؤید بیانی خود بسنده و خود ارجاع دارد و این قیاس، تنها از بُعد تکنیکِ خلقِ واژگانتازه‌ قابل طرح است. حضور تصاویر شاعرانه‌ی م.مؤیّد به برخورد قناعت آمیز شاعر با واژگان اشاره دارد که به «ایجاز» می انجامد. بیان موجز مشخصه‌ی شعر همه‌ی شاعران خلّاق است.
۴-۲-۳-۲ برون گرایی
اگر بخواهیم آثار م.مؤیّد را از منظر درون گرایی و برون گرایی مورد بررسی قرار دهیم بی شک باید به جنبه‌ی برون گرایی او بیشتر توجّه کنیم. او در اشعارش به جنبه‌ی درون گرایی و ذهنی هم توجّهی خاص نشان می‌دهد. امّا برون گرایی­اش بر درون گرایی او ارجحیت دارد. عناصر طبیعی در اشعارش موج می‌زند. او به واقعیت مدرنی از شعر سپید رسیده است. مؤیّد توانسته موقعیت واژگان را به خوبی درک کند. او آموخته که هر واژه می‌تواند بیش از یک معنا داشته باشد و این توان را به دست آورده است که با وسعت‌های معنایی هر واژه بازی کند. مؤیّد از وسعت واژگان کمک می‌گیرد تا آنچه در درون او نهفته است را به شکل برونی و عینی به نمایش همگان بگذارد. رسالت شاعر در این است که با واژگان شعرش بیشترین معناها را بیافریند، در واقع او از استعداد و ظرفیت‌هایی که هر واژه می‌تواند داشته باشد به سادگی گذر نمی‌کند بلکه به نوعی آنها را باور می‌کند و از این طریق است که توانسته از زبان روزمره فاصله بگیرد. وجود مظاهر طبیعت آنقدر با بسامد بالایی در اشعار مؤیّد به کار رفته که به یقین می‌توان او را از شاعران برون­گرا به حساب آورد هر چند که ردّپای درون گرایی نیز در آثارش هویداست.
اصطلاحاتی همچون باران، شب، روز، آب، باد، خاک، خورشید، صبح، آفتاب، ماه، دریا، آسمان، گل، جهان، تابستان، زمستان و … در مجموعه­ نرگس هنوز جزء موتیف­های زبانی و فکری شاعر و جزء واژگان برون­گرا هستند.
۴-۲-۳-۳ تقدیر و جبرگرایی
تقدیر به معنای اندازه و تعیین قدر و مقدار است و تقدیرگرایی از مسائل دیرینه‌ای است که در تمام تمدّن‌ها به صورت یک مسأله‌ی بارز مطرح بوده و علاقه‌ی نوع انسان‌ها به سوی آن کشیده شده است. از لحاظ فلسفی، تقدیرگرایی با مفاهیمی مانند جبرگرایی، شکست باوری و قضا و قدر تفاوت دارد. و از نظر عرفانی تقدیر از طرف حق، هدایت است و کسی که ترک تدبیر کند به تقدیر راضی شود. «نقطه‌ی مقابل آن، جبرگرایی و سلب مسئولیت از انسان است که به معنای نفی مهمترین ویژگی انسان و پوچی و بیهودگی هر نظام تربیتی و اخلاقی و حقوقی و از جمله نظام تشریعی اسلام است. زیرا در صورتی که انسان، اختیاری در انجام کارهایش نداشته باشد دیگر جایی برای وظیفه و تکلیف و امر و نهی و پاداش و کیفر باقی نخواهد ماند، بلکه مستلزم پوچی و بی هدف بودن نظام تکوین نیز می‌باشد و در صورتی که انسان اختیار و مسئولیتی نداشته باشد شایسته‌ی دریافت پاداش و نعمت‌های جاودانی و رضوان الهی نخواهد شد و هدف آفرینش، نقض خواهد گردید» (مصباح یزدی، ۱۳۸۴: ۱۴۴).
اگر بخواهیم اشعار م.مویّد را از دیدگاه تقدیرگرایی و جبرگرایی بسنجیم با توجّه به واژگان به کار رفته در اشعارش و عدم حضور واژگانی چون تقدیر، طالع، جبر، بخت، قضا و قدر نه می‌توان او را شاعری تقدیرگرا و نه جبرگرا دانست و باید او را شاعری میانه رو و متعادل فرض کرد که راه احتیاط و محافظه ­کارانه را در پیش گرفته و به عنوان شاعری میانه رو شناخته شده است.
۴-۲-۳-۴ عقل ستیزی و عشق خواهی در اشعار م. مویّد
یکی از باورهای بنیادین عارفان و صوفیان این است که «علم عشق در دفتر نباشد» و آنچه راهرو و سالک می‌خواهد و می‌جوید، نه از راه علم و عقل و نه با شیوه‌ی اندیشه و استدلال که تنها از راه دل پیراسته و با شیوه‌ی شهود و مکاشفه به دست می‌آید و از این جاست که نه تنها عارفان و صوفیان راهی جز راه عالمان و فیلسوفان بر می‌گزینند، که راه و رسم آنان را با طنز و طعنه یاد می‌کنند. عقل اگرچه شریف‌ترین مخلوق خداوند بوده لیکن در ادبیات صوفیانه‌ی فارسی اغلب زیردست محبّت و عشق قرار داده شده است و حتّی ضدّ آن به شمار آمده و مورد مذمّت واقع شده است. یکی از دلایل اینکه عشق را جنون نامیده‌اند، ناسازگاری آن با عقل است. به نظر غالب ادبا، عشقِ جسمانی مخالف و متّضاد عقل است و به نظر غالب عرفا نیز عشق معنوی و الهی فراتر از عقل است و عقل از ادراک آن درمانده است. اگرچه در اشعار م.مویّد کاربرد واژگانی همچون عقل و عشق نسبت به باران، چشم ،آب، آسمان، گل و … دارای بسامد بالایی نیستند ولی پر واضح است که با اندکی تأمّل در کاربرد واژگانی او راحت می‌توان پی به عشق گرایی او برد و آثار عقل ستیزی را در اشعارش مشاهده کرد.
م.مویّد روایت گری است که با حفظ فاصله‌ی چشم گیر از بیان روایی ملموس، کوشیده است با آمیزه‌ای از فلسفه و عرفان شعر بیافریند و حُسن اشعارش نیز این است که به رغم دارا بودن فضای ایدئولوژیک و ته­مایه‌های فلسفی، توانسته است شعر به شکل مطلق باقی بماند. زبانِ خاصّ این شاعر حالتی پریمیتیو (Preimitive) را القا می‌کند و همین حالت بدوی بودن زبان، شعرش را «صمیمانه‌ی غیر صمیمی» جلوه می‌دهد. همانطور که استراوینسکی می‌گوید: «صمیمانه‌ی غیر صمیمی بودن، بهتر از بی­خود صمیمی بودن است». م.مویّد از معدود شاعرانی است که اشعارش می‌تواند ذهنیت مخاطبان را ارتقا ببخشد و چیزی به داشته‌های ادبی ذهنشان بیفزاید. او اصولاً به دنبال بیان ستایش انگیز در شعرش نیست و سروده‌هایش فوران بی­تابی‌های ویژه‌ای است که برای ورود به قلمرو آن باید با کدها و کلیدواژه‌هایش ارتباط برقرار کرد. بیشتر اشعار م.مویّد نگاه معنوی آشنایی دارد و درون مایه‌های بیشتر اشعارش، متأثّر از عرفان وحدت وجودی است و حتّی برخی شعرها، با اشاره‌ای که به آیات و احادیث می‌کند وجه­ای مذهبی به خود می‌گیرد. امّا خلاقیّت در بافت‌های ارگانیک اشعارش، نگاه ایدئولوژیک او را تحت‌الشّعاع برجستگی‌های شعری متن قرار داده است. شاعر گاه چنان غرق معنویت شعر است که قسمت عمده‌ی برخی از سروده‌هایش را در بی­خویشی‌ها رها می‌کند و آن چه می‌آفریند بی شباهت به «شطحیات» بعضی عرفای گذشته نیست.
۴-۳ بررسی سبک شناختی اشعار فرامرز محمّدی پور
در این بخش به بررسی سبک شناختی دو مجموعه شعر محمدی پور به نام‌های «دلم را بخشیدم به دریا» و «پیشانی بهار» می‌پردازیم از طرفی چون اشعار این دو مجموعه‌ کوتاه بوده ابتدا، اشعار را در ذیل آورده تا نقد و بررسی آن آسان‌تر صورت گیرد.
الف- اشعار مجموعه‌ی «دلم را بخشیدم به دریا»
شهود
باد می‌خواند / باران می‌نویسد / زمین دفتر عاشقانه‌هاست / و خدا زیباست / خوابم نمی‌برد / وقتی مثل ماه فکر می‌کنم / خدا - بامن / من- تا خدا / و ناگهان شعر …
(محمّدی پور،۱۱:۱۳۸۶)
نکته
شاعر شدم / که حسود نباشم / بهار فصل دانایی است / و خوشدلی / خورشیدی / که سرنوشت سطرهای سیاهم را / رنگین کمان می‌نویسد.(همان:۱۲)
تماشا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...