۳-۲-۲-۷٫ مخالفت با مسلّمات تاریخی
ذیل آیه Cأوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى‏ قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلى‏ عُرُوشِها…B[815] ابن عباس در روایتی او را «عزیر بن سروحا»[۸۱۶] و قتاده، عکرمه، ربیع، ضحاک و سدّی نیز «عزیر بن شرحیّا» دانسته اند.[۸۱۷]
آیت الله معرفت این تفسیر را قابل پذیرش نمی داند؛ چرا که عزیر را همان «عزرا بن سرایا» دانسته که تاریخ، سرگذشت او را ضبط نموده و قابل تطبیق با آنچه قرآن بیان می کند، نمی باشد.[۸۱۸]
بنابراین می توان گفت ایشان این روایات را «ناسازگار با تاریخ» می داند و آنها را نمی پذیرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۲-۲-۸٫ اختلاف، اضطراب[۸۱۹] و تشویش در متن
گاهی آیت الله معرفت، در نقد و ارزیابی آرای صحابه و تابعان، به اختلاف، اضطراب و تشویش در متن آن اشاره کرده و آن را تضعیف می نماید. نمونه های تعامل ایشان با این معیار را می توان این گونه بر شمرد: مثال اول در این باب، ذیل آیه Cالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینB[820] و تفسیر CالعَالَمِینَB می باشد که علاوه بر نقایص ذکر شده، اضطراب موجود در روایات صحابه و تابعان[۸۲۱] را نیز، می افزاید.[۸۲۲]
نمونه دیگر، ذیل آیه C…فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقى…B[823] است که علاوه بر رد آرای تفسیری صحابه و تابعان[۸۲۴] بر اساس معیار مخالفت با اطلاق و سیاق، به تشویش و اضطراب موجود بین این آرا اشاره نموده و آن را عامل ضعف، می خواند.[۸۲۵]
۳-۲-۲-۹٫ ضعف سندی
معیار دیگر، در عدم پذیرش آرای تفسیری صحابه و تابعان، ضعف ناشی از سند آن است. در این باره می توان، نمونه های زیر را ذکر نمود:
نمونه اول، ذیل آیه Cالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینB[826] و تفسیر CالعَالَمِینَB می باشد که علاوه بر موارد پیش، که بر روایات صحابه و تابعان[۸۲۷] وارد بود، به ضعف سندی این روایات نیز، اشاره می کند.[۸۲۸]
مورد دیگر، ذیل آیه C…ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ…B[829] می باشد که به روایــاتی از جمــله روایتی از کـعب الأحبار[۸۳۰] اشاره نموده و در نقد آن عـــلاوه بر نقص های دیگر[۸۳۱] می گوید: و احتمال زیاد می رود که اسناد این روایات، جعلی باشد…[۸۳۲]
نمونه سوم، ذیل تفسیر آیه C…فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِین…B[833] است که روایاتی را که تفسیر آیه را «تبدیل جسم آنها به صورت میمون و باقی ماندن عقل بر حالت انســانی» عنوان نمـوده است،[۸۳۴] بی اعتبار دانسته و با معیار «ضعف سندی» که علت آن را «نرسیدن سند به معصومعلیه السلام» عنوان نموده است، رد می کند.[۸۳۵]
مثال دیگر، ذیل آیه C…فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ…B[836] است که در بیان مراد از CباغٍB و CعادٍB به روایاتی از مفسران تابعی چون سدّی، حسن بصری و قتاده[۸۳۷] اشاره می کند که به علت ضعف سندی و وجود ارسال در سند، آنها را نمی پذیرد.[۸۳۸]
۳-۲-۲-۱۰٫ مخالفت با علم تجربی
آیت الله معرفت، از این معیار، در عدم قبول برخی از روایاتی که ذیل تفسیر آیه C…فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِین…B[839] نقل شده و مسخ را به «تبدل جسمانی» تفسیر نموده اند،[۸۴۰] کمک گرفته است؛ چرا که برخی از این روایات، ادعا نموده اند، که خلقت این حیوانات مسخ شده مانند میمون، به پس از این حادثه باز می گردد تا عبرتی از آن برای همه انسان ها تا ابد باشد. در حالی که علاوه بر اشکال های دیگری که ذکر شد، علم زیست شناسی آن را دفع می کند.[۸۴۱]
۳-۲-۳٫ دقّت های آیت الله معرفت درتنقیح و به کارگیری آرای تفسیری
در این قسمت، به انواع دیگری از برخورد آیت الله معرفت، با آرای تفسیری صحابه و تابعان اشاره می نماییم:
۳-۲-۳-۱٫ تأویل روایات، حمل بر تشبیه و تمثیل
آیت الله معرفت در برخورد با برخی از روایات صحابه و تابعان، آنها را حمل بر تشبیه یا تمثیل نموده یا به نوعی تأویل می نماید. در این باره می توان نمونه هایی بیان نمود:
مثلاً، ذیل آیه Cأَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ…B[842] روایاتی از صحابه و تابعان، نقل گردیده است که CرَعْدٌB یا CبَرْقٌB را به معنای «فرشته» گرفته اند. البته تعابیر، در روایات متفاوت می باشد:
ابن عباس، از CرَعْدٌB تفاسیر متفاوتی ارائه داده است: در برخی روایات آن را نام فرشته ای از فرشتگان الهی دانسته که صدایی که زمان رعد و برق شنیده می شود را صــدای آن فــرشته عنــوان می کند.[۸۴۳] و در جای دیگر، صدا را تسبیح فرشته می داند.[۸۴۴] در روایتی دیگر آن را فرشته ای می داند که ابرها را به تسبیح و تنزیه وادار می کند.[۸۴۵] و در مقامی دیگر آن را به صدای حادی برای شترش، تشبیه می نماید.[۸۴۶] و در روایتی مشابه، آن را مانند فریاد کشیدن چوپان بر سر گوسفندش دانسته است.[۸۴۷]
مجاهد آن فرشته ای می داند که با صدایش ابر را می راند.[۸۴۸]
قتاده CرَعْدٌB را آفریده ای مطیع و شنوا، از آفریده های خدا دانسته است.[۸۴۹] عکرمه نیز، مراد از آن را فرشته ای می داند که وظیفه راندن و فشردن ابرها را به عهده دارد و صدای آن تسبیح اوست.[۸۵۰]
در تفسیر CبَرْقٌB نیز، ابن عباس گاهی آن را «فرشته» می نامد،[۸۵۱]گاهی آن را «اعمال خارق العاده» به دست فرشتگان می داند که به وسیله آن بر ابرها فرمان می دهند.[۸۵۲] گاهی از آن به عنوان «تازیانه فرشته» یاد می کند.[۸۵۳]
آیت الله معرفت، در مقام سنجش این روایات، به عجیب بودن آنها اشاره کرده و می گوید:
«[این روایات] از نیروهای عمل کننده در طبیعت به فرشتگان تعبیر می کند؛ خواه عاقل باشند مثل جبرئیل و میکائیل، یا غیر عاقل باشند مانند عوامل طبیعی که در گرو اراده خدا در خلق و تدبیر است. پس تعبیرات دراین چنین نصوصی فقط تعابیری کنایی از قبیل استعاره در کلام است…».[۸۵۴]
ذیل آیه ۲۴ و ۲۵ سوره بقره، آیت الله معرفت روایات بسیاری از صحابه و تابعان، پیرامون «خصوصیات بهشت و جهنم» ذکر می نماید.[۸۵۵]
در تفسیر آیه C…فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ…B[856] در وصف جهنم، روایاتی صحابه و تابعان همچون ابن عباس[۸۵۷] و مجاهد[۸۵۸] نقل نموده است.[۸۵۹]
در وصف بهشت نیز، پیرامون «جنس زمین بهشت»، از ابن عباس[۸۶۰] و سعید بن جبیر،[۸۶۱] روایاتی نقل می کند.[۸۶۲]
در موضوع «نهرهای بهشتی»، روایاتی را از صحابه و تابعان از جمله ابن مسعود[۸۶۳] ذکر می نماید.[۸۶۴]
پیرامون «زنان بهشتی»، روایات بسیاری از ابن عباس،[۸۶۵] ابن مسعود،[۸۶۶] سعید بن جبیر[۸۶۷] و افراد دیگری از صحابه و تابعان، نقل گردیده است.[۸۶۸]
روایاتی فراوان نیز در وصف «خوردنی های بهشتی» از صحابیان و تابعان همچون ابن مسعود،[۸۶۹] عکرمه،[۸۷۰] حسن،[۸۷۱] مجاهد[۸۷۲] و… از دیگر صحابه و تابعان بیان شده است.[۸۷۳]
آیت الله معرفت، این روایات را بیانگر، اموری غیر مادی می داند که به شکل «تمثیل» و «تشبیه» بیان گشته است و می گوید: از اوصافی که در وصف بهشت و جهنم آمده درمی یابیم که تمثیل و تشبیه هایی است که مفاهیمی خلاف ظاهرش را همراه دارد، به این معنا که خداوند آن را به دلیل سطح پایین درک و فهم بشری در قالب تشبه بیان نموده است. بر این اساس، این تعابیر، اگر چه از حقایقی خبر می دهد، ولی همان مفهومی که ما از این تعابیر می فهمیم، مراد نیست؛ زیرا در آن زندگی، موجودات تنها در اسم شبیه موجودات مادی است و از سنخ و جنس متفاوتند.[۸۷۴]
ایشان، با این بیان، روایات نقل شده را این گونه می سنجد: بنابراین، روایات گذشته را در صورت صحت باید به نوعی تأویل نمود و بر تشبیه و تمثیل حمل کرد و اصل آن را به خاطر مجهول بودنش، نباید انکار نمود.[۸۷۵]
۳-۲-۳-۲٫ ارائه تفسیر تأویلی
آیت الله معرفت در تفسیر برخی از آیات، آنها را منصرف از معنای ظاهریشان دانسته و به ارائه تفسیری تأویلی روی آورده است. در همین راستا، برخی از نظرات تفسیری صحابه و تابعان را پذیرفته و برخی را غیر قابل قبول دانسته است:
در این باره گاهی، با استناد به قرائتی از صحابی یا تابعی، تفسیر خود را تأیید نموده است:
مثلاً ذیل آیه C…إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمB[876] پس از رد نظرات تفسیری صحابه و تابعان، پیرامون «توبه بنی اسرائیل و کشتن یکدیگر»،[۸۷۷] این آیه را به صورتی تمثیلی، تفسیر می نماید و با بهره گرفتن از چند مطلب مراد از «قتل نفس» را بر معنای کنایی آن، یعنی «ترک هوای نفس و التزام به اطاعت خداوند» حمل کرده است.[۸۷۸]
این عوامل را می توان علاوه بر استناد به گفته برخی مفسران مانند قشیری[۸۷۹]و سازگاری سیاق آیه با این تفسیر،[۸۸۰] «قرائت قتاده» عنوان نمود.
توضیح اینکه ایشان، در این باره به قرائت «قتاده» از آیه اشاره می کند که او آیه را به صورت «و أقیلوا أنفسَکم» قرائت نموده است.[۸۸۱] هم او، در این باره می گوید: شاید، قرائت قتاده، به منظور ارائه معنا و به قصد تفسیر عنوان شده است.[۸۸۲]
و سپس به گفته ابن منظور، استناد می کند که یکی از معانی «إقاله» را «محو نمودن آثار چیزی» دانسته است.[۸۸۳] در نتیجه، قرائت قتاده به معنای محو نمودن آثار گناه به وسیله توبه می باشد.
بنابراین، ایشان ضمن عدم پذیرش بسیاری از روایات تفسیری صحابه و تابعان که آیه را بر اساس ظهور اولیه آن تفسیر نموده اند، به قرائتی از قتاده استناد نموده و تفسیر خود را اثبات می نماید.
گاهی در ارائه تفسیر تأویلی، از آرای تفسیری صحابه و تابعان، مدد می جوید:
مثلاً ذیل آیه C…فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِین…B[884] می باشد. چنان که پیش تر بیان شد، دو دسته روایت از صحابه و تابعان نقل گردیده است: دسته اول، روایاتی از ابن عباس،[۸۸۵] قتاده،[۸۸۶] سدّی[۸۸۷] و اکثر مفسران می باشند،[۸۸۸] که آیه را بر ظاهرش حمل کرده و آن را «تبدیل جسم آنها به صورت میمون و باقی ماندن عقل بر حالت انسانی» دانسته اند.
دسته دوم، تفسیری از مجاهد می باشد که آیه را بر «مسخ قلب و عقل آنان» حمل نموده است.[۸۸۹]
بر اساس آنچه گذشت، آیت الله معرفت، نظر مجاهد را – که به نوعی تأویل می باشد- بر اساس معیار سازگاری با «کاربرد لغوی»[۸۹۰] و «آیات دیگر قرآن»[۸۹۱] می پذیرد و روایات دسته اول را به علت «ضعف سندی»[۸۹۲] و «مخالفت با علم»[۸۹۳] رد می کند. همچنین، عدم صراحت آیه بر مسخ جسمانی و عدم ضرورت حمل بر ظاهر آیه را نیز، به دلایل دیگر، اضافه می کند.[۸۹۴]
نمونه دیگر، ذیل آیه C…وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوت…B[895] است که روایاتی از صحابه و تابعان نقل گردیده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...