آن رساند آنچه بود شرط پیام/ وین شنید آنچه بود سر کلام» (نظامی، ۱۳۸۷: ۵۴۰).
اما در همین پیکره­های بال­دار متداول و مشخص از فرشتگان نیز نکته­ای وجود دارد که شناسایی صرفاً بر پایه تصویر آن­ها را دچار مشکل می­ کند. اولین مشکل پس از هم ردیف کردن فرشتگان و پریان رخ می­دهد، این درحالی است که ظاهراً فرشتگان و پریان دو موجود متفاوت از هم به حساب می­آیند. برای مثال در نگاره­ای از مثنوی جمشید و خورشید، پیکره­هایی وجود دارد که شباهت زیادی با حضرت جبرئیل در معراج حضرت رسول(ص) -اثر سلطان محمد- دارند. اگر بخواهیم مطابق با تعریف ارائه شده از پیکره فرشتگان در نمونه ­ای مثل معراج حضرت رسول(ص) – اثر سلطان محمد - این پیکره­ها را معرفی کنیم، باید آن­ها را نیز فرشته بدانیم. اما ماهیت این پیکره­ها پس از مراجعه به متن کتاب جمشید و خورشید، چیزی متمایز از فرشتگان تشخیص داده می­ شود. در این نگاره، جمشید – پسر پادشاه چین – با زنی بال­دار مشغول گفتگو است. این زن بال­دار در متن کتاب جمشید و خورشید با نام جورزاد معرفی شده و جن بودنش با صراحت تمام مورد تأکید قرار گرفته است. در بیت دیگری از این مثنوی، بقیه پیکره­های بال­دار مشغول پرواز نیز با نام پری معرفی شده ­اند. و به نظر می­رسد آنان نیز گروه دیگری از جنیان باشند[۱۴] (تصاویر۹-۳و۱۰-۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«ملک مهراب را گفت این­چه جای­است/ جوابش داد کین جنی سرای است
مقام و منزل روحانیان است/ سرای پادشاه جنیان است
تو این مرغان که می­بینی پری­اند/ ز قصد و مردم آزاری بری­اند
شهنشاهش زنی با­عدل­­و­­داد است/ پری­روی است و نامش­جور­زاد است»(ساوجی، ۱۳۴۸: ۳۸).
همچنین تصویر شدن فرشتگان در قالب انسان­های عادی نیز یکی دیگر از موانع و مشکلات در مسیر شناسایی صرفاً بصری فرشتگان است. در یکی از نگاره­های چالش برانگیز و شدیداً نیازمند مراجعه به متن، شاهد گفتگوی مردی نشسته بر صندلی با سه پیکره ایستاده روبروی او هستیم. کادر افقی نگاره و خلوت بودن فضای بصری تصویر، امکان زیادی را برای بیان بصری بیشتر­ بوجود نیاورده است (تصویر۱۱-۳).
فضای نگاره حکایت از یک گفتگوی ساده بین چند انسان عادی دارد و هیچیک از عوامل بصری، چیزی غیر عادی را به بیننده منتقل نمی­کنند، اما مراجعه به متن کتاب جامع­التواریخ نشان می­دهد که نگاره به گفتگوی حضرت ابراهیم (ع) با سه رسول فرستاده شده از طرف خداوند اختصاص دارد. در متن کتاب جامع­التواریخ و در رابطه با این سه شخصیت، به فرشته و مَلَک بودن آن­ها اشاره شده است: «حق­تعالی سه ملائکه نزد ابراهیم فرستاد، و او ایشان را شبیه مردم می­دید، و ابراهیم بر در خیمه به انتظار مهمان نشسته بود. چون فریشتگان را نزد خود بدید، به سبب ملاقات ایشان به شتاب برخواست و ایشان را به اعزاز و اکرام بنشاند و احضار سفره و فواید مواید که تاکنون آن سنت او است به جای آورد» (فضل­الله، ۱۳۸۶: ۳۲).
به این ترتیب، متن کتاب جامع­التواریخ سه پیکره ایستاده در سمت چپ نگاره را فرشته یا مَلَک معرفی کرده است. چیزی که به هیچ عنوان از مشاهده صرفاً مبتنی بر تصویر قابل تشخیص نیست. پس در این نگاره هم، خوانش متن تنها مسیر برای رسیدن به شناسایی پیکره فرشتگان حاضر در تصویر است.[۱۵]
نمونه دیگر از نگاره­هایی که بر لزوم مراجعه به متن در بازخوانی و شناسایی تصویر فرشتگان و ملائک تأکید دارند، نگاره­ای با عنوان «سرانجام هاروت و ماروت» است. این داستان که معمولاً براساس متن کتاب­هایی مثل «عجائب­المخلوقات و غرائب­الموجودات»[۱۶] به تصویر در ­آمده، سرنوشت تأسف­بار دو فرشته به نام­های هاروت و ماروت را بیان می­ کند. فرشتگانی که بر طبق روایت محمد بن محمود همدانی، برای آموزش چیزهایی جهت مقابله با سِحر و آزمایش مردم بابِل به سراغ ایشان آمدند، ولی در روی زمین گرفتار وسوسه­های زنی صاحب­جمال شده و پس از شرب خمر گناهانی دیگر را نیز مرتکب می­شوند.[۱۷] کتاب عجائب­المخلوقات در دوره­ های تاریخی متفاوتی به تصویر کشیده شده است. در بیشتر نسخه­ها صحنه عذاب شدن هاروت و ماروت در چاه بابل توسط نگارگران انتخاب شده و به تصویر درآمده است. در یکی از همین نسخه­ها که به سال ۹۷۴ ه.ق و در شهر هرات به تصویر درآمده، دو انسان کاملاً عادی بدون هیچ­کدام از علائم و نشانه­ های مشخص برای فرشتگان، با حالت سرنگون از چاه بابل آویزان هستند (تصویر۱۲-۳). مسلماً چنین تصویری به تنهایی نمی­تواند فرشته بودن دو پیکره حاضر در آن را اثبات کند، از این رو عنصر کمکی برای شناسایی آن­ متن کتاب عجائب المخلوقات است: «اعمش گوید مجاهد به حضر موت شد، به چاه برهوت، از یهودی­ای پرسید که مرا آرزوست که هاروت و ماروت را بینم. وی را برد به صحرایی عظیم. صخره­ای بزرگ برگرفت، سردابی دید عظیم. یهودی گفت: دست در من زن و نام خدا مگو ! که اگر نام خدا یاد کنی، آفتی به تو رسد. به فضایی رسیدند. هاروت و ماروت را دید آویخته سرنگون به سلسله­ها و آهن­های بسیار برتن، چندان که کوهی، زبان­ها از دهان بیرون آمده و سر زبان به آب دریا رسیده و تشنه مانده. مجاهد بترسید، گفت: بسم الله… هاروت و ماروت نام خدای شنیدند، اضطراب کردند و آهن­ها بکشیدند و بگسستند و یهودی به روی درآمد و به بسیار جهد خود را بیرون آورد. و یهودی مجاهد را ملامت کرد و گفت: ایشان از نام آفریدگار ترسند و ما را هلاک خواستندی کردن…» (همدانی، ۱۳۷۵: ۲۱۶).

تصویر۱۱-۳- گفتگوی حضرت ابراهیم(ع) و سه رسول الهی، جامع­التواریخ، تبریز، ۷۰۶ تا ۷۱۴ ه.ق.
تصویر۱۲-۳- سرانجام هاروت و ماروت، عجائب المخلوقات، هرات، ۹۷۴ ه.ق.
جدا از میزان حقیقت و درستی این متن، که پیداست منابع خرافی دیگر ادیان نیز در شکل­ گیری آن دخیل بوده ­اند، مطالعه و مطابقت آن با تصویر، حقیقت داستان نگاره را بر ما آشکار می­ کند. به این ترتیب، درحالی که هیچ یک از عوامل بصری نگاره، وجود فرشته در تصویر را نشان نمی­دهد، فقط با مراجعه به متن است که ماهیت اصلی دو انسان سرنگون در درون چاه تشخیص داده شده و فرشته بودن آن­ها اثبات می­ شود.
به این ترتیب، در نگاه اول، شناسایی و تشخیص پیکره موجودات غیبی از دیگر پیکره­های رایج در نگارگری ایران امری آسان به نظر می­رسد. ولی نمونه­های مورد استناد در این بخش، مؤید نکات دیگری نیز هستند. با مشاهده نمونه­های فوق و بحث درباره آن­ها، پیکره­های رایج از فرشتگان که با تاج و بال به نمایش در می­آمدند، می­توانند متعلق به جنیان و پریان نیز باشند. پریان نیز خود بر طبق آنچه در فرهنگ­های واژگان فارسی و در شعر بعضی ادیبان آمده، در بسیاری مواقع متعلق به زنانی زیبارو و نیک سیرت از خانواده جنیان هستند! این تشابه بصری، تنها یکی از چالش­های پیش رو در شناسایی و تشخیص دقیق فرشتگان در نگارگری ایران است. زیرا واژگان دیگری همچون ملائک، رسول و روح الأمین نیز برای این پیکره­های شبیه به هم مورد استفاده قرار گرفته­ است. از سوی دیگر، شرایط خاص برخی از داستان­ها نیز باعث شده تا تصویر فرشتگان و ملائک در قالبی کاملاً زمینی به تصویر دربیاید. داستان ملاقات حضرت ابراهیم (ع) با سه رسول آسمانی و همچنین سرانجام هاروت و ماروت، دو نمونه از این تصاویر هستند که پیکره فرشتگان به هیچ عنوان با مشاهده صرفاً بصری نگاره قابل تشخیص نیست. به این ترتیب، شباهت بصری فرشتگان رایج در نگارگری با برخی جنیان و پریان و همچنین زمینی و انسانی تصویر شدن برخی از آن­ها از چالش­ها و موانع شناسایی و تشخیص پیکره فرشتگان در نگارگری ایران است. چالشی که بهترین و ساده­ترین راه حل آن، مراجعه به متون متعلق به هر تصویر است.
فصل چهارم:
فرشتگان در متن و تصاویر شاهنامه فردوسی
۱-۴- شاهنامه فردوسی
منظومه حماسی شاهنامه که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی در قرون ۴ و ۵ هجری قمری شکل گرفته شامل داستان­ها و اساطیری از آغاز شکل­ گیری تمدن ایرانی تا پایان دوره ساسانی است. شاهنامه علاوه بر محسنات و فواید بی‌شمار ادبی، اساطیری و تاریخی، از لحاظ پرداختن به بخش اعظم آداب و رسوم و سنن و عقاید دیرینه فرهنگ کهن و جاودان مردم ایران نیز، شامل بسیاری از مطالب آموزنده و عبرت‌آموز اخلاقی، اجتماعی، مذهبی و دیگر مباحث انسانی است که بر ارزش معنوی آن افزوده و آن را بیش از حد معمول، مقبول طبع مردم صاحب­نظر گردانیده است، تا آنجا که می‌توان قسمت‌هایی از آن را آیینه‌ عبرت و گنجینه پند و حکمت دانست و خواندن آن را برای تهذیب اخلاق و بیداری مردم لازم شمرد.
فردوسی از معتقدان حقیقی آیین مقدس اسلام بوده و چنان که از فحوای سخنش بر می‌آید با قرآن و حدیث نیز آشنایی داشته و اصول اخلاقی اسلامی را که منشا‌ء عقلانی دارد سرلوحه کار خویش می‌دانسته است. در نگاه شاهنامه، وظیفه انسان در گیتی، مبارزه با پلیدی و تمام مظاهر آن از طریق انجام دادن کارهای نیکو است، و معنای نیکی نیز در نهایت چیزی جز کار خوب همراه با راستی و یاری به آبادانی جهان نیست. شاهنامه سرشار از اندیشه های بلند است، درس خداپرستی و دینداری است و ما را به مهر وصی و نبی فرا می­خواند. شاهنامه فردوسی مشحون از معانی و مفاهیم قرآنی و اسلامی است. فردوسی آموزگار اخلاق، راستی و درستی، پاکی و پاکدامنی، پاک سخنی، شجاعت، عدالت و تقوا و پرهیز از دروغ و ظلم و ستم و هوا پرستی است، و مکرر ما را به ناپایداری دنیا اندرز می­دهد. از میان شخصیت­های شاهنامه، رستم یگانه قهرمان آرمانی فردوسی و مردم ایران است، سراسر نبردهای شاهنامه به­ ویژه در بخش پیشدادی-کیانی به انگیزه آگاهانه پیکار با بدی انجام می‌گیرد.
رستم چونان نماد همه جامعه ایران، همچون بهمنی است که پیکارها و برخوردها و رنج­ها نه تنها او را نمی‌فرساید، بلکه هر دم بر شکوه و نیروی او می‌افزاید و او را پیشتر به جلو می‌راند. در کردار این پهلوانان اتکای آدمی به یزدان برای پیشبرد نیکی که اندیشه‌ای است اسلامی به وضوح آشکار است. فردوسی شاعری است که نه تنها نزد خواص محترم و ارجمند است، بلکه بزرگان ادب فارسی نیز از او با عنوان حکیم فردوسی یاد کرده ­اند اما در عین حال عامه مردم دوست­دار او بوده ­اند و شعرش را می شنیده­اند و از شعرش لذت می برده­اند. مسأله­ای که شاید در مورد هیچ یک از شاعران دیگر ما صدق نکند این است که فردوسی در ابعاد زیادی وارد زندگی اجتماعی ما شده است: او در ورزش، در نقاشی، آداب و رسوم و در امثال و حکم ما حضور دارد. سرتاسر شاهنامه فردوسی لبریز از مبارزه خیر و نیکی با شر و پلیدی است. مبارزه با دیوها و اهریمنان و نکوداشت حق و حقیقت، بخشی از موضوعاتی است که می توان مصداق آن را در قرآن مجید یافته و مورد بررسی قرار داد. برخی از پادشاهان پیشدادی و همچنین افرادی چون فریدون، کاوه، ایرج، سیاوش، کیخسرو، زال و رستم دستان دارای خصلت­های ویژه اولیاء و انبیاء خدا و همچنین جهادگرانی برای آرمان­های نیکوی الهی هستند.
فردوسی در ابتدای شاهنامه، پس از یاد خداوند و ستایش او،‌ به یاد خرد می‌پردازد و آن را یکی از بهترین داده‌های خداوند قلمداد می­ کند. گفتار اندر آفرینش عالم و سپس آفرینش مردم، آفتاب و ماه، مطالب دیگری هستند که فردوسی به آن پرداخته و با یادآوری آن، انسان‌ها را به تفکر در این نعمت‌ها فراخوانده است. ستایش پیغمبر و اشاره به ولایت حضرت علی‌(ع) مرحله بعدی سخن فردوسی است، فردوسی دنیا را مانند دریایی پرموج می‌داند که تنها کسانی که خود را به کشتی اهل‌بیت رسانده‌اند از این دریای پرتلاطم نجات خواهند یافت. پس از آن، فردوسی با گفتار درباره فراهم آوردن این کتاب و ذکر داستان دقیقی شاعر و ابومنصور و همچنین ستایش از سلطان محمود غزنوی (که برای حفظ و باقی ماندن شاهنامه آن را به این شاه تقدیم کرده بود) به آغاز داستان‌های شاهنامه می‌پردازد.
داستان­های شاهنامه را می­ شود در سه بخش خلاصه کرد: بخش اول شامل دوره حکومت شاهان اساطیری است که با شروع جهانداری کیومرث آغاز و با فریدون پایان می­پذیرد. دوره دوم از شاهنامه به حکومت شاهان کیانی تعلق دارد و با درخشش پهلوانان ایران زمین، از جمله رستم دستان همراه شده است. بخش سوم شاهنامه نیز با ناپدید شدن کیخسرو (آخرین شاه کیانی) در برف آغاز شده و آن را با نام دوره تاریخی می­شناسیم، دوره­ای که تاحدودی با واقعیات تاریخی مطابقت داشته و قابل انطباق است.
۲-۴- فرشتگان در متن شاهنامه فردوسی
واژه مَلَک که در قرآن کریم به فرشتگان اطلاق می­ شود، در شاهنامه فردوسی کاربردی نداشته است. اما نزدیک­ترین اصطلاحات رایج در قرآن کریم که به موضوع ملائک اشاره داشته است و بین قرآن کریم و شاهنامه فردوسی نیز مشترک است، واژه ­هایی از قبیل جبرئیل، اسرافیل و هاروت بوده­ است. نام «جبرئیل» تنها یک بار در شاهنامه فردوسی آورده شده، و آن یک ­بار نیز نه در متن داستان­های شاهنامه، بلکه پیش از شروع داستان جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، و ذیل مدح سلطان محمود غزنوی آورده شده است: «اندر ستایش سلطان محمود{غزنوی}». در این ابیات گفته شده که خدای جهان و جبرئیل یار و پشتیبان سلطان محمود هستند:
«تنش زورمند است و چندان سپاه/ که اندر میان باد را نیست راه
پس لشکرش هفتصد ژنده پیل/ خدای جهان یارش و جبرییل
همی باژ خواهد ز هر مهتری/ ز هر نامداری و هر کشوری
اگر باژ ندهند کشور دهند/ همان گنج و هم تخت و افسر دهند
که یارد گذشتن ز پیمان اوی/ وگر سر کشیدن ز فرمان اوی
که در بزم گیتی بدو روشن است/ به رزم اندرون کوه در جوشن است
ابوالقاسم آن شهریار دلیر/ کجا گور بستاند از چنگ شیر
جهاندار محمود کاندر نبرد/ سر سرکشان اندر آرد به گرد» (فردوسی، ۱۳۸۷: ۷۴۳).
اما اشاره به «اسرافیل» در شاهنامه فردوسی، در ذیل داستان­های مربوط به اسکندر است. اسرافیل در داستان اسکندر و در جریان  سفر او به ظلمات و یافتن آب حیات، بر سر کوهی با اسکندر دیدار می­ کند و او را به پرهیز از حرص و جهان­گشایی فرا می­خواند:
«سکندر چو بشنید شد سوی کوه/ به دیدار بر تیغ شد بی گروه
سرافیل را دید سوری به دست/ برافروخته سر ز جای نشست
پر از باد لب دیدگان پر ز نم/ که فرمان یزدان کی آید که دم
چو بر کوه روی سکندر بدید/ چو رعد خروشان فغان برکشید
که ای بنده آز چندین مکوش/ که روزی به گش آیدت یک خروش
که چندین مرنج از پی تاج و تخت/ به رفتن بیارای و بربند رخت
چنین داد پاسخ بدو شهریار/ که بهر من این آمد از روزگار
که جز جنبش و گردش اندر جهان/ نبینم همی آشکار و نهان
از آن کوه با ناله آمد فرود/ همی داد نیکی دهش را درود» (فردوسی، ۱۳۸۷: ۱۱۵۶).
نام «هاروت» نیز یک بار در شاهنامه فردوسی به کار رفته است. این مَلَک نه در متن داستان­های شاهنامه، بلکه با یک تعبیر ادبی و به شکل «نیرنگ­سازی هاروت» درجایی که فردوسی از اثرات مِی و چنگ صحبت می­ کند، با بیت قبلی خود همنشین شده است:
«جهان چون گذاری همی بگذرد/ خردمند مردم چرا غم خورد
گهی می­گسارید و گه چنگ ساخت/ تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کام پیروز کرد/ که بر من شب تیره نو روز کرد» (فردوسی، ۱۳۸۷: ۶۰۴).
اما به طور جداگانه نام فرشته هم در شاهنامه فردوسی آمده است. ولی در اکثر این موارد، اشارات به فرشته در متن داستان نبوده و فرشته در آن شخصیت خاصی را برعهده نداشته است. اشارات صورت گرفته به نام فرشته در شاهنامه فردوسی، مانند اشاره به نام جبرئیل و هاروت، بیشتر برای اشارات و صناعات ادبی کاربرد داشته است:
«فریدون فرخ فرشته نبود/ ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی» (فردوسی، ۱۳۸۷: ۴۵).
اما در چند مورد، استثناهای جالبی نیز وجود دارد. مثلاً جایی که به واژه فرشته، به­عنوان کسی که جان را از بدن خارج می­ کند اشاره شده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...