حقیقت هر شیء عبارت است از هستی آن، که به واسطه آن، آثار و احکام آن شیء بر آن مترتب می‌گردد، بنابراین وجود، برای اینکه حقیقت شناخته شود، از هر شیء دیگر شایسته‌تر است، زیرا هر شیء دیگری غیر از وجود، تنها به واسطه وجود است که در زمره حقایق قرار می‌گیرد. پس وجود حقیقت همه حقایق است و به خودی خود عالم عین و خارجیّت را تشکیل می‌دهد، در حالی که غیر وجود، یعنی ماهیات تنها به واسطه وجود در عالم عین تحقق می‌پذیرند.[۳۰]

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جناب صدرا از ماهیت با عنوان (خیال و عکس وجود) تعبیر کرده که هیچ واقعیتی ندارد[۳۱]؛ بلکه آنچه از ماهیت تصور می‌شود نحوی از وجود خاص است:
«أنّ الماهیّات وجودات خاصه و بقدر ظهور نور الوجود و بکمالاته یظهر تلک الماهیات و لوازمها».[۳۲]
عرفا نیز از زمان محیی الدین به بعد، مسأله اصالت وجود را مطرح کرده و قائل به اصالت وجود شده و گفته‌اند ماهیت در تمام مراحل وجودی، فانی در وجود است و وجود را منحصر در ذات حق تعالی دانسته و در کتب خود از وجود با عنوان (الوجود واحدٌ و أنّه هو الحق) از آن یاد کرده و ماسوی (موجودات و ماهیات) را اعتباری می‌دانند.[۳۳]

۱-۴-۳- اشتراک معنوی:

گفته شد که آنچه در خارج اصیل و منشأ اثر است، وجود است و نیز بیان شد که مفهوم وجود، مفهومی بدیهی و بسیط است که نیاز به تعریف ندارد، حال بحث بر سر این است که آیا این مفهوم، برای یک معنای وسیع و کلی وضع شده و تمام موجودات مصادیق آن به شمار می‌روند یا اینکه موجودات به صورت مجزا و متباین از یکدیگرند و معنای وجود در هر شیئی عین همان شیء است؟ به بیان دیگر آیا مفهوم وجود بر افراد و مصادیق خود به نحو اشتراک لفظی حمل می‌شود یا اشتراک معنوی؟
قبل از توضیح مطلب باید مقدمتاً بیان داشت که اشتراک، در علوم عقلی بر ۲ نحو است:
۱- اشتراک لفظی: که لفظ دارای معانی کثیره باشد، به گونه‌ای که هر کدام از آن معانی دارای اثر خاصی باشند.
۲- اشتراک معنوی: مفهوم واحد بر مصادیق کثیر صادق است به طوری که آن مصادیق جامع واقعی داشته و آثار از آن جامع واحد نشأت بگیرد.
با توجه به توضیحی که در بداهت وجود داده شد – که مفهوم وجود، مفهومی بسیط و دور از هر گونه ترکیب است و بیان شد که این مفهوم اصیل از سنخ ماهیات (که مثار کثرت‌اند) نیست – روشن می‌شود که چنین مفهومی باید اوسع مفاهیم بوده و از چنان شمول و وسعتی برخوردار باشد که همه افرادش را – بنا بر اصالت وجود – در بر بگیرد و این همان اشتراک معنوی است.
در مقابل این قول، برخی حکما قائل به اشتراک لفظی وجود شده و گفته‌اند که وجود در هر شی‌ای عین همان شیء است و از آن جا که موجودات، یا حداقل واجب و ممکن، متغایر با یکدیگرند، معانی وجود نیز متفاوت است؛ که البته این بزرگان بین مفهوم و مصداق وجود خلط کرده و حکم یکی را به دیگری سرایت داده‌اند.[۳۴] ذکر این نکته نیز مهم است که بحث اشتراک لفظی یا معنوی وجود، صرف بحث مفهومی که مربوط به بحث الفاظ باشد، نیست، بلکه بعد از این که ثابت شد واقعیتی هست و اصالت هم با وجود است و وجود را مفهوم عام و سعی گرفتیم که بر تمام مراتبش به حمل تشکیکی حمل می‌شود، از این سخن جز اشتراک معنوی وجود فهمیده نمی‌شود، به جهت همین معناست که جناب صدرا فرموده: قول به اشتراک معنوی، ابده بدیهیات و بلکه قریب به اوّلیات است.[۳۵] لذا قول به اشتراک معنوی وجود، مورد قبول همه فلاسفه و عرفاست[۳۶]، منتهی اختلاف بین آن‌ها از جهت مصادیق وجود است، برخی که قائل به اصالت ماهیت‌اند، فرد و مصداقی برای وجود قائل نیستند و برخی دیگر، قائل به تباین ذاتی میان موجودات هستند، فهلویون و پیروان حکمت متعالیه، وجود را حقیقت واحده امّا ذومراتب از جهت شدّت و ضعف می‌دانند و عرفا نیز بر اساس نظریه (وحدت شخصی وجود) تنها مصداق وجود را (حضرت حق) دانسته و نسبت وجود به ماسوی را به نحو مجاز جایز می‌دانند.[۳۷]

۱-۴-۴- تشکیک:

پس از اینکه ثابت شد مفهوم وجود، مفهومی عام و کلی است که بر تمام افراد و مصادیق خود صادق است و اصل در تحقق و خارجیّت اختصاص به وجود دارد، این سؤال به ذهن می‌آید که حمل این مفهوم عام بر مصادیق خارجی بر نحو واحد چگونه ممکن است، به عبارت دیگر چگونه می‌توان از میان کثرات خارجی، امر واحدی انتزاع نمود که اصیل باشد و قابل حمل بر همه آن مصادیق؟ اگر این امر واحد، اصیل است پس کثرات، اعتباری و ذهنی محض‌اند و حال اینکه ما به عینه کثرات را در خارج می‌بینیم، و اگر کثرات وجود دارند، چگونه امر واحد از آن‌ها انتزاع می‌شود؟
این مسأله از آغاز توجه فلاسفه و عرفا را به خود مشغول کرده و هر یک در پی دست‌یابی به پاسخ، نظریه‌ای مطرح کرده که اساس مکتب و اختلاف مبنایی آن‌ها را تشکیل می‌دهد. اجمالاً ابتدا اقوال متفکران اسلامی در باب «وحدت و کثرت وجود» را بیان کرده و پس از آن به بیان مسئله تشکیک را که نظریه متوسط جناب صدراست، می‌پردازیم:

۱-۴-۴-۱- وحدت و کثرت وجود:

اقوال متفکران اسلامی در باب (وحدت و کثرت وجود) را می‌توان به پنج طرز تفکر تقسیم کرد، که نظر جناب صدرا نیز در خلال این اقوال ذکر می‌شود:

۱- کثرت تباینی حقیقت وجود یا نظریه کثرت وجود و موجود:

این نظریه که منسوب به مشائین است[۳۸]، بیان کننده این معناست که هر وجود بالذاتی مباین با وجود دیگری است و مطابق اصالت وجود، واقعیات خارجی، وجودهای اشیاء هستند و به تعداد واقعیات و موجودات عالم، وجود داریم و هیچ گونه سنخیّت و اشتراکی بین موجودات نیست، بلکه تنها وجه اشتراک بین آن‌ها همان (مفهوم وجود) است که ذهن از بین این امور متکثره، انتزاع می‌کند. طبق این نظر، مفهوم وجود، امری است واحد که بر همه مصادیق خود به نحو تشکیک و به عنوان عرضی خارج محمول صادق است، امّا حقیقت وجود، حقایقی متکثره و جدای از یکدیگرند.[۳۹]
اصل اعتقاد به کثرت وجود و موجود از جانب حکمای مشاء، به این خاطر است که ایشان قائلند اگر موجودات دارای حقیقت واحدی باشند، اختلاف بین علّت و معلول معنا ندارد؛ غافل از این معنا که مصحح و ملاک اختلاف بین علّت و معلول منحصر در تباین حقیقت آن‌ها نیست؛ بلکه اختلاف بین آن‌ها می‌تواند از جهت رتبه و کمال و نقص نیز باشد، همان گونه که حکمای اشراقی این اختلاف را بیان کرده‌اند.

۲- وحدت وجود وموجود:

قائلان به این نظریه از جاهلان اهل تصوف، معتقدند که در دارهستی، یک وجود و موجود بیش نیست، او حیات ازلی و ابدی و وجود صرف و دائمی است و ذاتاً از شوائب عدم منزه است؛[۴۰] و کثرات، اموری اعتباری و متوهمند که هیچ بویی از حقیقت نبرده و جایگاه آنها صرفاً در ذهن است. البته این نظریه، مقبول فلاسفه و مورد توجه عرفا واقع نشد و ایراداتی بر آن گرفتهاند.

۳- وحدت وجود و کثرت موجودات:

ارائه دهنده این نظر علامه دوانی است که معتقد است وجود در عالم خارج یک حقیقت واحد است و هیچ نوع کثرتی در آن نیست، نه بر حسب نوع و نه بر حسب افراد و نه بر حسب مراتب. بنابراین، این کثراتی که مشاهده می‌شوند از جنس ماهیت‌اند، بنا بر قاعده اصاله الماهیه در ممکنات و از این جهت که با وجود حقیقی ارتباط دارند، منتسب به وجود می‌شوند. پس کثرت در موجودات است نه در وجود، چرا که وجود واحد به وحدت شخصی است که یک مصداق بیشتر ندارد.
جناب صدرا، در دوره اول زندگی خود، زمانی که نزد میرداماد تلمّذ می‌کرد، با تأثر از استاد خویش، این نظریه را پذیرفت و در برخی کتاب‌های خویش که در آن زمان نوشته، همچون سریان الوجود، به بیان و بسط این قول می‌پردازد و چنین می‌گوید:
«ممکنات، موجودات متعدد متکثری هستند که در خارج وجود دارند و کثرت آن‌ها حقیقی و عینی است، زیرا وجود واحد است و موجود متعدد و متکثر».[۴۱]
و در (مبدأ و معاد)، در بحث (واجب تعالی ماهیّته إنیّته)، در مورد عروض وجود بر ماهیت بیان می‌کند که نحوه عروض وجود بر ماهیت به حیث انتساب به واجب تعالی است. و با این بیان، در واقع نظر ذوق التأله را بیان کرده؛ بیان ایشان در (مبدأ و معاد) چنین است:
«فذات الواجب تعالی محض حیثیه انتزاع الوجود العام الفطری سواء کان عنه و هذا کوجوده تعالی بحسب نفس ذاته أو عن الماهیات و هذا کوجوداتها بحسب إنتسابها إلیه تعالی».[۴۲]
امّا پس از کشف حقیقت و گرایش، اصالت وجود، این رأی را مطرود شمرده و اشکالات زیادی بر آن می‌گیرد.[۴۳] در واقع وجود چنین اشکالاتی، ناشی از مبنای غلط علامه دوانی، مبنی بر وحدت وجود و کثرت موجودات است؛ این که وجود، واحد شخصی است و موجودات متعدد و متکثر را جلوه و شأن علت می‌داند که نزد خود هیچ حقیقتی ندارند، بلکه تمام حقیقت آن‌ها را حیث انتسابشان به وجود حقیقی تشکیل می‌دهد، این در حالی است که بین منتسب و منتسب الیه هیچ تناسبی وجود ندارد؛ چرا که طبق گفته ایشان، یکی از جنس وجود است و دیگری از جنس ماهیت.

۴- وحدت وجود و موجود در عین کثرت آن‌ها:

این نظریه از جانب فهلویون و پیروان سهروردی ارائه شده است. ایشان وجود را همچون نور (از باب مساوقت نور با وجود) حقیقت واحده مشککی می‌دانند که از نور الانوار به عنوان بالاترین مرتبه وجودی تا ضعیف‌ترین مراتب نوری را در بر می‌گیرد. امّا در بحث تشکیک خواهد آمد که مقصود آن‌ها از وحدت، وحدت سخنی است که مشترک میان همه مراتب وجودی است. جناب صدرا نیز در نظریه متوسط خود پس از عدول از (اصاله الماهیه) به (اصاله الوجود)، با اقتباس مسأله تشکیک از فلاسفه اشراق، وجود را در تمام مراتب هستی، سریان داده؛ از نظر ایشان، وجود حقیقت واحده‌ای است که تمام کثرات را در بر می‌گیرد. گفتار صدرا در این رابطه چنین است:
«…کما أنّ الوجود حقیقه واحده ساریه فی جمیع الموجودات علی التفاوت و التشکیک بالکمال و النقص…».[۴۴]

۵- وحدت وجود و کثرت نمود:

این نظریه که از جانب عرفای شامخ مطرح شده و منسوب به ابن عربی (۵۶۰-۶۳۸ ه‍‌) است و جناب صدرا نیز در اسفار به عنوان نظریه نهایی خود، آن را برگزیده؛ بیان می‌دارد که وجود، واحد به وحدت شخصی و منحصر در ذات واجب تعالی است و برای ممکنات، وجودی باقی نمی‌ماند که بگوئیم واحداند یا کثیر؛ بلکه این کثراتی که مشاهده می‌شود، اشراقات و جلوه‌های واجب بالذات‌اند و تشکیک نیز در مراتب همین ظهورات و شئونات جاری می‌شود.
این همه عکس می و رنگ مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد[۴۵]

۱-۴-۴-۲-تشکیک:

قبل از بیان مسأله تشکیک و ذکر آراء مختلفی که در این زمینه وجود دارد، باید مقدمتاً به توضیح چند اصطلاح پرداخته شود تا صورت مسأله واضح گردد.

۱-۴-۴-۲-۱-اقسام حمل:

همان گونه که علمای منطق بیان کرده‌اند، حمل بر دونوع است:
۱- حمل متواطی: که عبارت است از مفهوم کلی که بر مصادیق خود به نحو یکسان قابل حمل است، به گونه‌ای که هیچ فردی از افرادش بر دیگری در آن مفهوم کلی، امتیاز و تفاوتی ندارند؛ مثل (حیوان) که بر انسان و بقر و… به نحو مساوی حمل می‌شود.
۲- حمل مشکک: در این نوع حمل، مفهومی کلّی و واحد بر مصادیق خود با اختلاف و تفاوت حمل می‌شود: تفاوت به تقدّم و تأخّر، شدّت و ضعف، نقص و کمال و… به نظر جناب صدرا، مفهوم وجود نیز مشکک است و با اینکه (وجود) مفهوم واحدی است؛ امّا اتّصاف اشیاء به آن یکسان نیست.[۴۶]
تاکنون در مورد مفهوم وجود گفته شد، امّا بحث بر سر حقیقت وجود است و سؤال اصلی این است که آیا حقیقت وجود نیز مشکک است؟ این معنا پس از تعریف و توضیح ارکان شرایط تشکیک مشخص می‌شود؛ امّا همچنان که علاّمه طباطبایی در تعریف تشکیک فرموده‌اند:
«هر چیزی که دارای واقعیت هستی است، از واقعیت هستی نمی‌تواند کنار بیفتد و از این روی اختلاف واقعی که در خارج است به خود واقعیت برمی‌گردد و از سوی دیگر ما واقعیت را برای همه اشیاء به یک معنی اثبات می‌نماییم، پس واقعیت در عین اینکه گوناگون می‌باشد، یکی است.»[۴۷]

۱-۴-۴-۲-۲- اقسام وحدت و کثرت:

آنچه از اقسام وحدت و کثرت در این بخش ذکر می‌شود، صرفاً آن بخش از تقسیماتی است که مربوط به بحث تشکیک می‌باشد و الاّ بزرگان فلسفه در کتب فلسفی، اقسام واحد دیگر را به طور مفصل بیان کرده‌اند، که به خاطر پرهیز از اطاله کلام از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود.[۴۸]
الف) اقسام وحدت: وحدت یا مفهومی است و یا خارجی: وحدت خارجی نیز یا به نحو وحدت سنخی است یا وحدت سریانی و یا وحدت اطلاقی، که اجمالاً به توضیح این اقسام می‌پردازیم:
۱- وحدت مفهومیمفهومی کلی است که بر تمام مراتب و درجاتش به نحو تشکیکی (شدت و ضعف و تقدم و تأخر و…) صدق می‌کند. آنچه از تشکیک وجود به مشاء نسبت داده شده، همین معناست که معتقدند وجود امر کلی مفهومی است که بر تمام مصادیق خود به نحو تشکیکی حمل می‌شود.
۲- وحدت سنخی: عبارت از امر کلی واحدی است که بر تمام افراد خود به نحو تشکیکی حمل می‌شود امّا به گونه‌ای که افراد و مصادیق آن متباین از یکدیگرند و در سنخ آن امر کلّی با یکدیگر متّحد؛ و این امر مشترک نیز واقعاً و در خارج بر افراد حمل می‌شود و وحدت میان آن‌ها، در خارج به نحو (بالقوه) است، منتهی در هر فرد به نحو مجزا و متباین. همچون نور خورشید و نور شمع و… که همگی در سنخ (نوریّت) شریکند و آن چیزی که سبب اتّحاد آن‌ها با یکدیگر شده، همان حقیقت (نوریّت) آن‌هاست که به نحو بالقوه در تک تک افراد و به صورت مجزا وجود دارد. ظاهراً منظور شیخ اشراق از (وحدت و ما به الاشتراک) در بحث تشکیک همین معنا بوده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...