|
|
در این حالت به علت کاهش در ROI مدیر اقدام به سرمایه گذاری نمی نماید. حال اگر معیار عملکرد سود باقیمانده باشد خواهیم داشت: ۱۲۰۰۰۰=(۱۰۰۰۰۰۰×۱۲%)-۲۴۰۰۰۰= سود باقیمانده قبل از پروژه ۱۸۴۰۰۰=(۱۸۰۰۰۰۰×۱۲%)-۴۰۰۰۰۰= سود باقیمانده بعد از پروژه که در این حالت مدیر اقدام به سرمایه گذاری می نماید. ROIو سود باقیمانده نشان دهنده نتیجه یک دوره هستند (یکسال)، به همین خاطر مدیران می توانند اقداماتی را انجام دهند که باعث افزایش کوتاه مدت در (ROI) و سود باقیمانده شود، ولی با منافع بلند مدت سازمان مغایرت داشته باشد. برای مثال مدیران کمتر به مخارج (R&D)[31] بپردازند تا سود آنها افزایش یابد. از این رو مدیران سطح بالا برای ارزیابی واحدها از ROI و سود باقیمانده چند ساله استفاده می کنند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بازده فروش[۳۲] نسبت سود عملیاتی به در آمد را بازده فروش گویند. ROS یکی از اجزا ROI در روش تحلیلی سود آوری دوپونت می باشد. در مورد بازارهایی که محدودیت در آمدی وجود دارد، ROS یک معیار مناسب است. سود هر سهم: از جمله شاخص های سنتی و متداول سنجش عملکرد است که برای ارزشیابی قیمت سهام کار برد دارد و به صورت ریالی بیان می شود. این نسبت از تقسیم سود خالص سهامداران عادی بر تعداد سهام به دست می آید نتیجه نسبت، نشان می دهد که: به ازای یک سهم چه میزان عایدی به دست آمده است و هر چه قدر نتیجه نسبت بیشتر باشد، گویای عملکرد مطلوب شرکت بوده است. از این نسبت برای ارزشیا بی سهام نیز استفاده می شود که با توجه به قیمت بازاری سهام (قیمت معاملاتی سهم)، ارزش سهام در آینده نیز معلوم می گردد. قیمت به عایدی هر سهم: قیمت به عایدی هر سهم، شاخص سنجش عملکرد شرکت در بازار سرمایه است و از رابطه زیر برای محاسبه ان استفاده می شود.
|
قیمت معاملاتی سهم |
|
= |
P |
سود هر سهم |
E |
نتیجه این نسبت مرتب اعلام می گردد و نشان می دهد که به ازای عایدی هر سهم، سهام در بازار سرمایه، به چه قیمتی معامله شده است و در نتیجه هر چه نسبت بالا باشد گویای عملکرد مطلوب شرکت در بازار سرمایه است. از این معیار برای محاسبه ارزش سهم در آینده استفاده می گردد. این نسبت نشان می دهد که سرمایه گذاران حاضرند چند برابر سود گزارش شده برای هر سهم را برای قیمت سهام پرداخت نمایند. شرکت هایی که دارای موقعیت انحصاری می باشند، به دلیل موقعیت ویژه خود برای انجام سرمایه گذاری با بازده بالا از نسبت P/E بالایی برخوردار می باشند. این نسبت معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد شرکت نیست و ایرادات آن به شرح زیر است: مخرج کسر تابعی از سود حسابداری می باشد، بنابراین تمام ایراداتی که به سود حسابداری وارد است به این نسبت هم مربوط می شود. برای شرکت هایی که سود آور نمی باشند، این نسبت بی معنی است. مثلاً اگر سود شرکتی، مساوی صفر باشد این نسبت به سمت بی نهایت میل می کند و همچنین P/E برای شرک های زیان ده بی مفهوم است، زیرا صورت کسر یک عدد مثبت و مخرج یک عدد منفی است. معمولاً در بورس های معتبر دنیا P/E را با شاخص های خاصی مقایسه می کنند. مثلاً در بورس آمریکا، قیمت P/Eشرکتها را با شاخص S&P (میانگین P/E برای ۱۵۰۰ شرکت آمریکایی مقایسه می کنند). متأسفانه در بورس ایران چنین شاخصی وجود ندارد. با توجه به مطالب فوق می توان گفت نسبت P/E نمی تواند معیار مناسبی برای جهت ارزیابی باشد. اصولاً معیارهای که تاکنون در رابطه با تعیین ارزش شرکت و عملکرد مدیران مطرح شده است را می توان به دو دسته طبقه بندی نمود. یک دسته که از آنها به عنوان مدلهای حسابداری نام برده شده است و دیگری تحت عنوان مدلهای اقتصادی. در مدل حسابداری ارزش سهام یک شرکت از حاصلضرب دو عدد به دست می آید. عامل اول سود[۳۳] شرکت و عامل دوم ضریب تبدیل[۳۴] سود به ارزش. در مدل اقتصادی ارزش سهام یک شرکت تابعی از قدرت کسب سود دارائیهای موجود و سرمایه گذاری های بالقوه آن و ما به التفاوت نرخ بازده و هزینه سرمایه شرکت می باشد. در مدل حسابداری ارزش یک شرکت تابعی از معیارهای مختلف نظیر سود، سود هر سهم، نرخ رشد سود[۳۵]، بازده حقوق صاحبان سهام[۳۶]، ارزش دفتری[۳۷]، جریان های نقدی[۳۸] و سود تقسیمی[۳۹]، عرضه و تقاضای سهام می باشد. معیارهای ارزیابی شرکت معیار اول – سود همانطور که قبلاً گفته شده طبق مدل حسابداری ارزش سهام برابر است با سود هر سهم EPS ضرب در ضریب قیمت به سود هر سهم یا P/E به عبارت دیگر قیمت هر سهم برابر است با این مدل دارای یک مزیت و دو ایراد می باشد. مزیت: تنها مزیت این مدل ساده بودن آن است. ایرادات: الف- ایراد اول: به عقیده استیوارت این مدل نمی تواند برای تعیین ارزش سهام به کار رود، چرا که در این مدل ضریب P/E ثابت فرض شده است و فرض می شود که ضریب P/E هرگز تغییر نمی کند. این در حالی است که ضریب P/E ثابت نیست و خود ضریب P/E تابعی از کیفیت سود آوری شرکت است. به عبارت دیگر در تعیین ارزش شرکت فقط به کمیت سود نگاه نمی شود، بلکه به کیفیت آن نیز توجه می شود. منظور از کیفیت سود پتانسیل رشد سود و درجه اطمینان نسبت به سود های آتی است. به عبارت دیگر ارزش یک سهم تنها به سود سال جاری بستگی ندارد، بلکه به انتظارات ما از آینده شرکت و قدرت سود آوری سالهای آتی و ضریب اطمینان نسبت به سود های آتی بستگی دارد. برخی از شرکت ها که سود آوری با ثباتی دارند ضریب P/E آنها بالا است و برخی از شرکت ها که سود آوری آنها دستخوش نوسان است، ضریب P/E پایینی دارند. ب: در این مدل چون قیمت سهم تابعی از سود هر سهم است، این امکان وجود دارد که سود هر سهم به وسیله مدیران دستکاری شود، این دست کاری از طریق به کارگیری روش های مختلف حسابداری توسط مدیریت امکان پذیر است. اعمال روش هایی نظیر تغییر روش ارزیابی موجود کالا fifo در مقابل lifo، استهلاک سرقفلی، هزینه جاری یا سرمایه ای تلقی کردن هزینه های تحقیق و توسعه[۴۰]، هزینه تبلیغات، اعمال روش های هزینه یابی کامل در مقابل روش کوشش های موفق در مورد استخراج نفت و گاز و غیره، مثال هایی هستند که مدیران می توانند از طریق اعمال روش های مختلف حسابداری سود هر سهم را دستخوش تغییر نمایند. مثالی که در این مورد می توان بکار برد این است که مدیر یک شرکت تولید کننده سیگار آمریکایی برای اینکه سود هر سهم خود را افزایش دهد، کوشش نمود فروش خود را افزایش دهد و این کار در پایان سال از طریق تخفیف عمده به نمایندگی های شرکت و فروش نسیه انجام شد، اگر چه با این کار فروش و سود هر سهم شرکت افزایش یافت، اما این عمل چهار ضرر برای شرکت دارد: ۱- فروش نسیه و در نتیجه کاهش نقدینگی. ۲- فروش با تخفیف.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 03:57:00 ب.ظ ]
|
|
عضویت در باشگاه های ورزشی و… ارزش ها و انتخاب های سبک زندگی طبقه اجتماعی- اقتصادی قومیت نهادها فردی: تعلق فردی به عنوان هویت فردی خانواده و جایی که افراد اهل آنجا هستند ۴-۱-۲-۲ حستعلقمکانی[۱۳] افراد نیازمندند که حس تعلق به یک موجودیت جمعی و یا یک مکان را داشته باشند و یکی از مهمترین تاثیرات و تبعات محیط نیز مسئله تعلق مکانی است که تا حدود زیادی با هویت مکان ارتباط تنگاتنگ دارد، تعلق مکانی در واقع ارتباط همپیوندی است که میان انسان و محیط برقرار گردیده است. به تعبیر کوپر مارکوس[۱۴](۱۹۷۴) با گذشت زمان و ایجاد پیوند فرد با محیط، محیط به یک لنگرگاه روانی تبدیل می شود و احساس تعلق مکانی شکل میگیرد(معلمی۹۱:۱۳۸۶). گاه این تعلق مکانی از سطح تجربه های احساسی- شناختی، فردی میگذرد و با احساس مشترک جمعی در محدوده فضایی وسیعتر تا سطح یک کشور و برای یک ملت گسترده می شود(بهزادفر،۶۶:۱۳۸۶). بنابراین تعلق مکانی به این معنا است که مردم خود را به واسطه مکانی که در آن به دنیا آمده و رشد کرده اند، تعریف می کنند. این ارتباط مردم را به گونه ای عمیق و ماندگار تحت تاثیر قرار میدهد و خاطره مکان، هویت و قدرت انسان را تقویت مینماید(فلاحت،۶۰:۱۳۸۵).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
براون و پرکینز[۱۵](۱۹۹۲)، تعلق مکانی را شامل پیوندهای مثبت تجربه شدهای که طی زمان و گاه به صورت ناخودآگاه و براساس پیوندهای رفتاری، احساسی و شناختی بین اشخاص و یا گروه ها و محیط اجتماعی- کالبدی آنها شکل گرفته است، تعریف می کنند. به عقیده آنها اینگونه پیوندها چارچوب هویتی فرد و جامعه را به وجود می آورد(رضازاده،۲۳۸:۱۳۸۵). آلتمن و لو[۱۶]، تعلق مکانی را ارتباطی نمادین با مکان میدانند که با دادن معانی عاطفی و حسِ مشترک فرهنگی، توسط افراد به مکان خاص یا یک سرزمین شکل میگیرد و مبنای نحوه ادراک گروه یا فرد از مکان و نحوه ارتباط افراد با آن میباشد(Altman & Low,1992:5). رابستاین و پارملی[۱۷]، تعلق مکانی را مبین احساسات و عواطف فرد نسبت به یک موقعیت جغرافیایی میدانند که به طور حسی فرد را با آن مکان گره میزند، که در واقع یک تجربه مثبت از مکان میباشد(Rubinstei & Parmelee,1992:139). در تعریفی که آنها از تعلق مکانی ارائه می کنند، جنبه تاثیر زمان بر تعلق مکانی (تجربه) را نیز در نظر میگیرند(میردامادی،۱۳۹۱: ۳۴- ۳۵). بوناییتو[۱۸]، تعلق مکانی را وابستگی عاطفی با مکان خاص و تبدیل فرد به عنوان بخشی از هویت مکان تعریف می کند و ادعا می کند که این امر در چارچوب فرایند اجتماعی و روانشناختی بین فرد و مکان پدید می آید و نتیجهاش احساس و علاقه نسبت به مکان است (Bonaiuto et al, 1999:332). شوماخر و تیلور[۱۹]، تعلق مکانی را وابستگی عاطفی مثبت بین فرد و مکان که گروه های اجتماعی، مطلوبیت کالبدی، شخصیت فرد و موقعیت دریافتشده از محل زندگی وی در آن نقش دارند، تعریف می کنند(Shumaker & Taylor,1983:119). هیدالگو و هرناندز[۲۰]، نیز تعلق مکانی را پیوند عاطفی مثبت و مساعد، مابین یک فرد و یک مکان خاص، که مهمترین ویژگی این پیوند تمایل فرد به حفظ نزدیکیاش با آن مکان خاص است، تعریف می کنند(Hidalgo & Hernandez,2001). در تعریفی که هیدالگو و هرناندز، شوماخر و تیلور از تعلقمکانی ارائه می کنند، بیشتر بر بعد عاطفی(درگیریهای احساسی و وابستگیهای عاطفی) تاکید میورزند(میردامادی،۳۴:۱۳۹۱- ۳۵). استدمن[۲۱]، تعلق مکانی را یک بُعد از کلیت حسمکان و وابستگی عاطفی مثبت میداند که بین فرد و مکان توسعه مییابد(Stedman,2002:674). استدمن همانند شامای[۲۲] تعلق مکانی را یک مرحله از حسمکان(که از بی تفاوتی نسبت به مکان تا فداکاری برای مکان تقسیم بندی می شود) میداند(میردامادی،۳۴:۱۳۹۱- ۳۵). مفهوم تعلق به مکان را به طور کلی میتوان مجموعه پیوندهای احساسی، شناختی و رفتاری میان انسانها و مکان زندگیشان دانست که مبنای ادراک فرد و رابطهاش با مکان را فراهم می آورد و چارچوب هویتی فرد و جامعه را شکل میدهد. با پیوند بیشتر فرد و مکان در گذر زمان، مکان به عنوان تامینکننده نیازهای اساسی و امنیت برای فرد اهمیت ویژهای مییابد، به گونه ای که فرد خود را جزئی از مکان و در پیوند با مکان تعریف می کند و در نهایت حس تعلق به مکان شکل میگیرد. ۲-۲-۲ بررسی ابعاد حستعلقمکانی در تحقیق حاضر ابعاد حس تعلق مکانی با تاسی از مطالعات اسکنل و گیفورد[۲۳] در سال ۲۰۱۰ مشخص گردید، این دو محقق با مطالعه تعلق مکانی و با تمرکز بر مرور و بازنگری تعاریف ارائه شده به ابعاد سه گانه تعلق مکانی(عاطفی, شناختی، رفتاری) پرداختهاند. به اعتقاد اسکنل و گیفورد سه بُعد ارائه شده به دلیل شمول تمامی معانی ارائه شده از تعلق مکانی، می تواند در حوزه تحقیقات تجربی و تئوریک مورد استفاده قرار گیرد. آنها تاکید می کنند که رشد هر یک از این ابعاد سه گانه در نهایت محققان را به درک و رسیدن به تعریفی جامعتر از تعلق مکانی کمک خواهد کرد (Scannell & Gifford,2010:2). سه بُعد مختلف تعلق به مکان همانطور که پیشتر مطرح شد, تعلق عاطفی، رفتاری و شناختی است(Scannell & Gifford,2010:3) که در زیر به آن پرداخته می شود: بُعد عاطفی: رابطه مردم- مکان بی شک رابطهای احساسی با یک مکان خاص است. به اعتقاد توآن[۲۴] احساس جنبه بسیار مهمی است که به وسیله آن مردم به مکانهایشان معنا میبخشند (Casakin & Kreitler,2008:81). این نوع از جذبه مکان انگیزه حضور و گذراندن وقت در آن بوده و بر پیوندهای حسی فرد با یک مکان خاص تکیه دارد(Warzecha & Lima,2001:32). یکی از شواهدی که مؤید تاثیر احساس در شکل گیری تعلق مکانی است در ادبیات مربوط به لامکانی، مربوط به زمانی که اشخاص به دلایلی همچون بلایای طبیعی، جنگ، مهاجرت و یا انقلاب مجبور به ترک مکان شوند، ریشه دارد. این امر در تحقیقات فرید[۲۵] در سال ۱۹۹۳ بر روی پروژه توسعه مجدد ناحیه وستند[۲۶] در شهر بوستون نیز مشاهده شده است. تحقیقات او نشان داده که این طرح توسعه محلی، منجر به از دست رفتن آشنایی ساکنان با ساختار کالبدی و محیط اجتماعی آن شده، در نهایت ساکنان را مجبور به ترک آن محله کرده و نشانه های حزن و اندوه نیز در آنان دیده شده است. فرید نتیجه گرفت که غم و حزن می تواند محصول از دست دادن یک مکان مهم نیز باشد (Scannell & Gifford,2010:3). بنابراین یکی از علائم شکل گیری تعلق مکانی، حزن و اندوه ناشی از جدایی از موضوع مورد تعلق (مکان) و جست و جوی آن در هنگام جدایی است. بُعد شناختی: شناخت، جزء دیگر تعلق مکانی است. خاطرات، اعتقادات، معانی و دانشی که افراد نسبت به مکانهای شاخص دارند، آن مکانها را برایشان مهم می کند. از طریق خاطرات، مردم برای مکانها معنا خلق کرده و آن را با تعریفی که از “خود” دارند مرتبط و با مکان زندگیشان پیوند برقرار می کنند. مکانی که قابلیت خاطره ساختن برای مردم را داشته باشد، باعث افزایش تعلق مکانی در مردم می شود. افراد در ابتدا طرحوارهای از مکان شامل جنبه های عمومی آن در ذهن خود میسازند. شناختن و نظامدهی اطلاعات مکان، لازمه تعلق است و زمانی رخ میدهد که افراد بین خود و مکان شباهتهایی دریابند، بدین معنا که فرد در مواجه با مکانهای جدید به دنبال شناسایی عناصری است که پیشتر در فرایند تعلق و دلبستگی به یک مکان خاص آنها را به عنوان الگوی ادراکی در ذهن خود طبقه بندی کرده است. در صورتیکه ویژگیهای این محیط جدید و تعریفی که از “خود” در این مکان در فرد متبلور می شود، مطابق و مشابه با الگوهای پیشین در فرایند تعلق به مکانهای شاخص باشد، تعلق به مکان جدید نیز شکل خواهد گرفت (Scannell & Gifford,2010:3). بُعد رفتاری: “توقعات انسانها از یک مکان، خود برآیند الگوی رفتاری است که در آن مکان متدوال است و بر رفتار فرد در آن مکان و در پیوند با دیگر الگوهای رفتاری آنجا تاثیر می گذارد". از سوی دیگر کانتر تفاوت میان انسانها را ناشی از تفاوت میان چگونگی تعامل آنان با محیطشان میداند(Canter,1971)."چگونگی رفتار، تحت تاثیر محیط تجربه شده است و هم به تجربه فرد در گذشته وابسته است و هم به محیط تجربه شده"(تریب[۲۷] به نقل از پاکزاد،۱۳۹:۱۳۸۸). از نظر هیدالگو و هرناندز، اولین مشخصهی رفتاری تعلق، تمایل به نزدیکی در موضوع تعلق (مکان) است (Hidalgo & Hernandez,2001:274) که منجر به اقامت طولانی مدت در فضا میگردد. تمایل شدید افراد در غربت برای برگشتن نیز ناشی از این خصیصه است(بشارت و دیگران،۱۳۸۵). در صورتی که افراد مجبور به ترک مکان گردند، مکانهایی را انتخاب مینمایند که بیشترین شباهت را به محدوده سابق زندگیِ آنان داشته باشد(Scannell & Gifford,2010:4). ۳-۲-۲ نظریه های حستعلقمکانی مطالعات بسیاری در مورد شناخت حس تعلق مکانی و ارتباط آن با جنبه های مختلف زندگی اجتماعی صورت گرفته است و صاحبنظران از منظرهای گوناگونی به تبیین و شناخت این حس و نقش آن در زندگی اجتماعی پرداختهاند. به طور کلی این مقوله از دو حیث روانشناسانه و جامعه شناسانه قابل بررسی است. در حوزه روانشناسی دیدگاه های روانشناسان محیطی مورد توجه قرار خواهد گرفت و در حوزه جامعه شناسی دیدگاه های پدیدارشناسان مطمح نظر خواهد بود. ۱-۳-۲-۲ رویکرد روانشناختی(روانشناسیمحیطی) در بین گرایشات مختلف علم روانشناسی, مقوله حسمکان در زمره دغدغه های روانشناسان محیطی است. در این رویکرد مکان بخشی از محیط جغرافیایی است که ویژگی ذهنی و معنایی در خود نهان دارد. در این ایده مکان به عنوان “برآیندی از نیروهای متنوع اجتماعی، روانشناختی و سیاسی که در لحظه خاصی از زمان بر آن تاثیر میگذارند، تلقی شده است"(پرتوی،۴۲:۱۳۸۲). از این دیدگاه انسانها به تجربه حسی، عاطفی و معنوی خاص نسبت به محیط زندگی نیاز دارند. این تجربیات از طریق تعامل صمیمی و نوعی همذاتپنداری با مکانی که در آن سکونت دارند قابل تحقق است، این تعامل صمیمی و همذاتپنداری روحی، حسمکان نامیده می شود و “حس مکان کاتالیزوری است که باعث تبدیل شدن یک محیط به یک مکان میگردد"(فلاحت،۳۹:۱۳۸۵). از نظر بسیاری از روانشناسان، حسمکان به ساختار یا عامل سازنده عاطفه و محبت به مکان گفته می شود(Arefi,1999:179-195). در این صورت حسمکان تنها به معنای یک حس، عاطفه یا هرگونه رابطه با مکان خاص نیست، بلکه نظام یا ساختاری شناختی است که فرد با آن به موضوعات، اشخاص، اشیاء و مفاهیم یک مکان احساس و تعلق پیدا می کند(فلاحت،۶۰:۱۳۸۵- ۶۲). در روانشناسیمحیطی، تعلق مکانی به رابطه شناختی فرد یا جمع با یک محیط اطلاق می شود و از لحاظ هویتی، تعلق مکانی رابطه هویتی فرد با محیط اجتماعی است و سطحی فراتر از حسمکان به شمار می آید(Low & Altman,1992). ۱-۱-۳-۲-۲ فریتز استیل[۲۸] از آنجایی که فریتز استیل تعلق مکانی را بر پایه حسمکان میداند، حسمکان را تجربهای چون هیجان و انبساط خاطر در یک قرارگاه رفتاری خاص معرفی می کند و معتقد است که این روح مکان یا شخصیت فضا است که این احساسات خاص را برمیانگیزد. وی بیان می کند که حسمکان نسبی است و تاثیر هر محیط بستگی به نحوه ارتباط انسان با آن محیط دارد. او نسبی بودن حس مکان را اینگونه شرح میدهد(Steele,1981): رابطه انسان و مکان تعاملی است، یعنی مردم چیزهای مثبت یا منفی را به محیط می دهند و سپس از آن میگیرند. بنابراین چگونگی فعالیتهای مردم در کیفیت تاثیر محیط بر آنها اثرگذار است. تصور مکان نه فقط کالبدی، بلکه روانی یا تعاملی است و حسمکان به عنوان یک تجربه از ترکیب یک مکان- رفتار و آنچه انسان به آن میدهد، به وجود می آید. به بیان دیگر برخی از چیزهایی که انسان در مکان ایجاد می کند، بدون او و مستقل از او به وجود نمیآیند. برخی از فضاها آن چنان روح مکان قویی دارند که بر انسانهای مختلف تاثیرات مشابه میگذارند. در حوزه روانشناسی، فریتز استیل بر این باور است که روح مکان ترکیب ویژگیهایی است که به یک موقعیت مکانی، شخصیت خاص میدهد(Steele,1981 به نقل از Cross,2001). از نظر استیل مهمترین عوامل کالبدی مؤثر در ادراک و حسمکان، اندازه مکان، درجه محصوریت، تضاد، مقیاس، تناسب، فاصله، بافت، رنگ، بو، صدا و تنوع بصری است(Steele,1981:89). او همچنین خصوصیاتی نظیر هویت، تاریخ، تخیل و توهم، راز و رمز، شگفتی، امنیت، سرزندگی و خاطره را موجب برقراری رابطه متمرکز با مکان میداند. از نظر استیل تعلق به مکان سطحی بالاتر از حسمکان است که به منظور بهرهمندی و تداوم حضور انسان در مکان نقش تعیین کننده ای مییابد. تعلق به مکان که بر پایه حسمکان به وجود می آید فراتر از آگاهی از استقرار در یک مکان است. این حس به پیوند فرد با مکان منجر شده و در آن انسان خود را جزئی از مکان میداند و بر اساس تجربه های خود از نشانهها، معانی، عملکردها و شخصیت نقشی برای مکان در ذهن خود متصور میسازد و مکان برای او قابل احترام می شود (Steele,1981:44). ۲-۱-۳-۲-۲ ویلیامز[۲۹] حس تعلق به مکان متاثر از وابستگی مکانی و مقوم هویت مکانی است. وابستگی مکانی (تعلق عملکردی)، اهمیت مکان را در فراهم کردن ویژگیها و موقعیتهایی که اهداف خاص یا فعالیتهای خوشایند را تقویت می کند، ارائه مینماید. هویت مکانی(تعلق عاطفی)، به اهمیت نمادین مکان به عنوان ظرفی برای ارتباطات و احساساتی که به زندگی معنا و هدف میدهد، اشاره دارد (Williams,2003:831). همچنین هویت مکانی به عنوان جزئی از هویت شخصی توصیف شده است که عزتنفس را افزایش میدهد، احساس تعلق به جامعه خود را افزایش میدهد و جزء مهمی از ارتباطات بین سیاستها و ارزشهای محیطی است. بعضی محققین اعتقاد دارند که تاریخ تکرار دیدار از یک مکان به واسطه وابستگی مکانی به آنجا ممکن است به مرور زمان به هویت مکانی منجر شود. همچنین هویت مکانی، لزوماً نتیجه مستقیم هر تجربه ویژه و خاص از مکان نیست و شامل تعلقی روانی به مکان است که میل به گسترش بیش از وقت مشخص و معین دارد(Williams,2003:831). تعلق مکانی زمانی عمیق می شود که مکان به طور کامل توسط استفادهکنندگان احساس شده و قادر باشد نیازهای عملکردی استفادهکنندگان را برطرف کند، همچنین متناسب با اهداف رفتاری استفادهکنندگان طراحی شده باشد(Williams,1995:85). ۳-۱-۳-۲-۲ شامای[۳۰] شامای حس تعلق به مکان را به عنوان مرحله ای از حسمکان در نظر میگیرد. به زعم وی حسمکان سه مرحله اصلی(وابستگی به مکان، تعلق به مکان و تعهد به مکان) دارد که در قالب هفت سطح مطرح می شود: ۱) بی تفاوتی نسبت به مکان ۲) آگاهی از قرارگیری در یک مکان ۳) تعلق به مکان ۴) دلبستگی به مکان ۵) یکی شدن با اهداف مکان ۶) حضور در مکان ۷) فداکاری برای مکان. دو سطح اولیه مورد اشاره وی، عمدتاً سطوح ادراکی و شناختی فرد نسبت به مکان و سطح سه به بعد، ابعاد احساسی فرد نسبت به مکان را شامل می شود. این سطوح از حسمکان، کاربرد فرایند حسمکان را به ترتیب زیر نشان می دهند(با تاکید بر این موضوع که شامای تعلق مکانی را یک مرحله از حسمکان میداند)(Shamai,1991:65): “بی تفاوتی نسبت به مکان” “آگاهی از قرارگیری در یک مکان": فرد میداند که در یک مکان متمایز زندگی می کند و نمادهای آن مکان را تشخیص میدهد، ولی هیچ احساسی که او را به مکان متصل کند وجود ندارد. “تعلق به مکان": در این سطح فرد نه تنها از نام و نمادهای مکان آگاه است، بلکه با مکان احساس بودن و تقدیر مشترک داشتن نیز دارد، در این حالت نمادهای مکان محترم و آنچه برای مکان رخ میدهد، برای فرد نیز مهم است. “دلبستگی به مکان": در این سطح فرد ارتباط عاطفی پیچیده با مکان دارد. مکان برای او معنا دارد و مکان محور فردیت است و تجارب جمعی و هویت فرد در ترکیب با معانی و نمادها به مکان شخصیت میدهد، در این حالت بر منحصر به فرد بودن مکان و تفاوت آن با دیگر مکانها تاکید می شود. “یکی شدن با اهداف مکان": این سطح نشان دهنده درآمیختگی و پیوستگی فرد با نیازهای مکان است. در این حالت فرد اهداف مکان را تشخیص داده، با آنها منطبق شده و از آنها پیروی می کند. در فرد، شور، عشق، حمایت و ازخودگذشتگی نسبت به مکان وجود دارد. “حضور در مکان": به نقش فعال فرد در اجتماع که علت آن تعهد به مکان است، توجه دارد. “فداکاری برای مکان": بالاترین سطح حسمکان است و فرد عمیقترین تعهد را نسبت به مکان دارد و فداکاریهای زیادی در جهت گرایشات، ارزشها، آزادیها و رفاه در موقعیتهای مختلف از خود نشان میدهد. در این سطح آمادگی برای رهایی از علایق فردی و جمعی به خاطر علایق بزرگتر نسبت به مکان وجود دارد. در مقابل تمامی سطوح قبل که مبنای نظری داشتند، این سطح و سطح قبلی از رفتارهای واقعی افراد برداشت می شود. فرد معمولاً این سطح را به طور ضمنی با سرمایه گذاری منابعی مثل زمان، پول و… نشان میدهد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
درمان به شیوه شناختی، مستلزم صرف وقت زیاد بیمار در خارج از درمانگاه روان درمانی است. بدین لحاظ در پایان هر جلسه تکالیف و تمریناتی برای بیمار مشخص می گردد. بیمار باید به تمریناتی بپردازد که نشانه های باورهای غیر منطقی او را دگرگون می سازد. راهی برای این کار، تهیه جدولی است که شناخت های منفی در یک ستون و واکنش های منطقی در ستون دیگر آن درج شود. جدول شماره یک(در صفحه بعد) نمونه ای از جدول مورد نظر را به نمایش گذاشته است .[۱۲۵]
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
جدول شماره ۱ |
گرفتاری |
دلایل بیمار |
روش درمانی |
۱- ناخشنودی |
- از چیزی لذت نمی برم . دلیلی برای شادی نمی بینم . کار و فعالیت بی معناست . |
یادداشت لحظات خوش زندگی مقابله با افکار ضد شادی در نظر گرفتن معنا برای هدف ها . |
۲- مبالغه درباره فشارها، گرفتاریها و توقعات |
به شدت زیر فشار هستم. آن قدر کار دارم که به هیچ کدام از آن ها نمی توانم برسم. |
تصمیم گیری درباره مساله. الف) کارهایتان را فهرست کنید. ب) اولویت ها را در نظر بگیرید. ج) کارهای انجام شده را در نظر بگیرید. تصویر کردن موفقیتهای گذشته در ذهن.[۱۲۶] |
۲-۳٫ شباهتها و تفاوتهای درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری الیس و شناخت درمانی بک شباهتهای بسیاری بین این دو نظریه ( عقلانی-هیجانی-عاطفی الیس و شناخت درمانی بک) وجود دارد. بسیاری از فرض های اساسی آن ها شبیه هم دیگر هستند. این دو نظریه به شیوه های مختلفی یک دیگر را کامل می کنند. هر دو نظریه ، اظهار می دارند که در فرایند تفکر افراد، اختلال وجود دارد؛ و این امر باعث عدم انطباق آن با واقعیت بیرونی می شود. حوزه های این باور ها خیلی شبیه به هم هستند. آن ها، همگی بر ارزش گذاردن روی شخص و دیگران و یا بر بد جلوه دادن، تاکید دارند. تفاوت این دو رویکرد، در تاکید آن ها بر رابطه درمانی است.” الیس"، درمان گر را در درجه اول آموزگار می داند و تصور نمی کند رابطه شخصی و صمیمانه با درمان جو ضرورت داشته باشد. شیوه الیس، رهنمودی، چالشی و مستقیم است. درمان گر، مراجع را بدون شرط می پذیرد، اما می کوشد تا نقش حامی والدگونه را ایفا نکند. در مقابل"بک"، تاکید می کند که کیفیت رابطه درمانی، برای کار بست درمان شناختی اهمیت دارد. مشاوره موفقیت آمیز، به خصوصیات خوشایند درمان گر مانند صمیمیت واقعی، همدلی صادقانه، پذیرش بدون قضاوت و توانایی ایجاد اعتماد در درمان جو متکی است.[۱۲۷] ۲-۴٫ نقد و بررسی مبنای فلسفی نظریه “الیس” و “بک” با آموزه های دینی از آن جایی که زیر بنای فکری و فلسفی دو نظریه روان شناس آمریکایی"آلبرت الیس” و “آرون بک” به فلسفه رواقی و به خصوص حوزه اخلاقی این مذهب بر می گردد، لذا این ضرورت احساس می شود که قبل از نقد و بررسی تطبیقی تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی از منظر قرآن، به برخی امور اخلاقی این مذهب اشاره ای داشته باشیم و بعد به فراخور گنجایش، آن را با آموزه های دین اسلام مقایسه کنیم. ۲-۴-۱٫ مبانی نظری امور اخلاقی رواقیون رواقیان را از آن رو رواقی گفته اند که حوزه (درس فلسفه) ایشان در یکی از شهرهای شهر آتن، منعقد می شد.[۱۲۸] مذهب رواقی به علت تاریخ طولانی آن و رخ دادن دگرگونی هایی در نظریات رواقیون، به سه دوره تقسیم شده است: رواقیون قدیم(قرن چهارم قبل از میلاد)، رواقیون متوسطه(قرن دوم و سوم قبل از میلاد) و رواقیون امپراتوری روم(متاخر)تقسیم می شود؛ که این سه حوزه در برخی اصول با هم متفق و در برخی از اصول عقاید رواقی، مختلف القول هستند و هر چه به نهایت این مکتب نزدیک تر می شویم؛ گرایش به تعالیم اخلاقی و تاکید بر جنبه عملی فلسفه بیشتر نمایان می گردد.[۱۲۹] برخی اصولهای نظری مشترک اخلاق این فلسفه عبارت است از این که: انسان، عالم صغیر است و جسم و روح او پاره ای از عالم کبیر می باشد؛ و لذا انسان به ناچار باید از قوانین طبیعت پیروی کند(شعار مشهور رواقی، زندگی بر وفق طبیعت است و معتقد هستند که هر چیزی بالضروره مطیع قانون طبیعت است) و چون در عالم کبیر، طبیعت محکوم به عقل کل[۱۳۰] است که داخل وجود اوست؛ انسان هم باید عقل را حاکم بر اعمال خود بداند. پس عمل نیک و فضلیت آن است که با عقل سازگار باشد؛ [۱۳۱] بنابراین، انسان باید نفسانیات را که از حکم عقل منحرف می شوند از خود دور کند و سکون خاطر را رها ننموده و تاخیر به خود راه ندهد. اگر چنین کرد و نفس را مغلوب عقل نمود، فاعل مختار خواهد بود(بنا بر نظر رواقیان، هیچ فعلی فی نفسه شر و مستوجب توبیخ نیست؛ آنچه فعل را شر می سازد، قصد و نیت، یعنی وضع اخلاقی فاعلی است که فعل از او سرمی زند). لذا آنان معتقد هستند که امور خارجی در آزادی و اختیار و خوشی و سعادت انسان تاثیری ندارد و خوشی، امری درونی است یعنی به خرسندی خاطر است و هر چه خود را از علائق بیشتر رهایی دهد، وارسته تر خواهد بود؛ و اهتمام در وارستگی و آزادی چنان برای انسان واجب است که جهت استخلاص از قیود و ناملایمات به خودکشی هم اگر محتاج شود، باک نیست. رواقیان، جز به پیروی طبیعت(رواقیون، علم و ادراکات را مستقیما ناشی از حس و حواس ظاهری می دانستند،) یا عقل هیچ امر دیگری را قابل اعتنا و اندیشه نمی دانستند[۱۳۲] و بر آن بودند که باید به عقل اکتفا کرد، عقل را جانشین هر امر دیگری ساخت، ماسوای آن را بیرون راند و فضیلت را تنها در عقل دانست. اپیکتتوس[۱۳۳]( در حدود ۵۰-۱۳۸ میلادی ) ، فیلسوف حوزه رواقی متاخر، بر این عقیده بود که ماهیت خیر و شر (امور) در طرز تلقی اراده قرار دارد و اراده است که در اختیار آدمی قرار می گیرد، زیرا اراده می تواند بر خود تسلط یابد، اما هیچ چیز دیگری نمی تواند بر آن مسلط شود. احساس اختیار در آیین اپیکتتوس، با ذوق دینی مقارن بود؛ یعنی انسان را به سبب ارتباط خاص او با خدا مختار می شمرد. می گفت انسان بدان سبب مختار است که از جمله اجزاء اصلی طبیعت که سائر اجزاء جملگی برای آن ها پدید آمده است، به شمار می آید و چون جزء اصلی است مانند اجزاء دیگر تنها به منزله یکی از آثار صنع خدا نیست، بلکه قطعه ای از خداست و از همین رو نخواسته که انسان را تابع خود نگه دارد، بلکه او را به او واگذاشته است. بنابراین،سعادت نیز از نظر اپیکتتوس، وابسته است به اراده فرد، اندیشه های فرد درباره اشیاء و استفاده هایی که فرد از اندیشه های خود می کند.[۱۳۴] نقد و بررسی کلی اصول اخلاقی مکتب رواقیون با آموزه های دین اسلام، از حوزه این پایان نامه خارج است و پایان نامه دیگری را می طلبد. اما آن چه بیشتر از همه در این مکتب جلوه نمایی می کند، عقل و اراده است که بنا بر گفته آنان به تنهایی می تواند سعادت فرد را فراهم آورد. بنابراین، به فراخور گنجایش، اشاره ای مختصر به دو مبحث(عقل و اراده) در آموزه های دین اسلام می شود: ۲-۴-۲٫ جایگاه عقل و اراده در آموزه های دین اسلام در فرهنگ قرآن، عقل به منزله چشم دیگری است که مایه بصیرت نفس، نسبت به حقایق برتر است؛ اما در فرهنگ اهل طبیعت، عقل به منزله عینک و یا سمعک برای چشم و گوش مادی است؛ یعنی عقل هرگز حقیقت جدیدی را ادراک نمی کند، بلکه همان ابزار مادی، تنها واسطه و وسیله ای برای ادراک بهتر امور مادی است بدون آن که حقیقتی، افزون بر آن چه از طریق حس تحصیل شده، کشف کند. قرآن کریم در موارد گوناگون، مجادلات مدعیان اصالت ماده را با انبیاء بازگو کرده و روش و شیوه اندیشه و شناخت آنان را که روش و شناختی حسی است، مشخص می سازد. در سوره مبارکه “جاثیه” نیز به نقل از کسانی که معتقد هستند جز زندگی دنیوی چیزی نیست و جز روزگار، مبدا فاعلی دیگری آن ها را نمی میراند، آمده است: “وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ"(سوره جاثیه،آیه۲۵)؛ و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، دلیلى در برابر آن ندارند جز اینکه مىگویند: «اگر راست مىگویید پدران ما را (زنده کنید) و بیاورید (تا گواهى دهند). یعنی کفار توجه نداشتند که زندگی مردگان آن ها که مورد ادعای پیامبران است، مربوط به آخرت یعنی نشئه ای که قابل احساس مادی نیست، خواهد بود. لذا قرآن کریم، درباره شناخت و علم این گروه می فرماید: “یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ"(سوره روم، آیه ۷)؛ آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند! لذا، کفار تنها به حس و روش حسی در شناخت قایل هستند و عقل را چیزی جز وسیله ادراک بهتر حواس نمی دانند. در سوره مبارکه “نجم” نیز ضمن فرمان اعراض از این گروه به اندکی و خردی علم و محدوده دانش آنها اشاره نموده و می فرماید: ” فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا(۲۹) ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ …."(۳۰)( سوره نجم ، آیات ۳۰-۲۹)؛ حال که چنین است از کسى که از یاد ما روى مىگرداند و جز زندگى مادى دنیا را نمىطلبد، اعراض کن! این آخرین حدّ آگاهى آنهاست. و در واقع، این افراد به دلیل محدودیت در دانش است که وقتی کلام از قیامت به میان می آید، خواهان مشاهده حسی آن هستند و وقتی سخن از پروردگار می رود، طالب دیدار مادی او می شوند[۱۳۵] و هنگامی که کلامی از وحی و نبوت مطرح می شود، به دنبال احساس ظاهری ملائکه یا دریافت اوراق وحی توسط همگان[۱۳۶] و لااقل اشراف طایف و مکه[۱۳۷] هستند.[۱۳۸]
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
۲-۵-۸٫ عضله نعلی این عضله زیر عضله دوقلو قرار دارد و سطح مقطع فیزیولوژیکی آن بزرگتر از همه عضلات ساق پا میباشد. سطح مقطع فیزیولوژیکی آن تقریبا دو برابر عضله دو قلو میباشد، بدون شک همانند عضله دوقلو یک پلنتار فلکسور قوی میباشد. با سطح مقطع بزرگ خود نیروی قابل توجهی ایجاد می کند. هر دو عضله دوقلو و نعلی طی فاز استانس راه رفتن فعال می باشند، هرچند که فعالیت عضله نعلی زودتر شروع می شود، اما فعالیت عضله دوقلو بیشتر طول میکشد (مدت طولانی تر فعال میباشد). هر دو عضله در حرکت به سمت جلو در فاز استانس نقش دارند، اما طی زیر مرحله مید استانس عضله نعلی به کاهش شتاب ساق هنگامی که بدن به سمت جلو سر میخورد در حالی که پاها روی زمین ثابت هستند کمک می کند. این عضله همانند عضله دوقلو در سر متحرک خود توسط تاندون آشیل دارای بازوی گشتاور اینورتوری کوتاهی میباشد. بهعلاوه این نکته که عضله نعلی در اینورژن عقب پا نقش دارد (Oatis, 2009). ضعف این عضله باعث کاهش قابل توجهی در قدرت پلنتار فلکشن پا دارد که با اختلالاتی در حرکت همراه می شود. ضعف این عضله توانایی کنترل ساق پا هنگامی که بدن رو به جلو سر میخورد را مختل می کند و همچنین امکان دارد منجر به دورسی فلکشن بیش از حد شود. بهعلاوه فرد دارای عضله نعلی ضعیف، در اواخر مرحله استانس به سختی روی جلوی پا حرکت می کند و در نتیجه ممکن است عمل بلند شدن پاشنه با تاخیر انجام گیرد. ضعف عضلات پلنتار فلکسور در نیمه آخر فاز استانس هنگام راه رفتن بهوسیله غلتیدن نا کافی پا و اغلب تاخیر در بلند شدن پاشنه آشکار می شود (Oatis, 2009). ۲-۵-۹٫ عضله نازک نئی طویل بهخاطر طول درازش در قسمت خارجی ساق پا لمس می شود. عمل اصلی این عضله اورژن پا میباشد، بازوی گشتاوری اورتوری آن حدود ۱ تا ۳ سانتیمتر و سطح مقطع فیزیولوژیکی آن از نازکنئی کوتاه، بزرگتر است. مطالعات مربوط به اجساد نشان داد که این عضله دارای بازوی گشتاوری پلنتار فلکسوری میباشد. این بازوی گشتاوری به طور قابل توجهی کوتاهتر از بازوی گشتاوری پلنتار فلکشن تاندون آشیل است. بهنظر می رسد در پا نقش ثانویهای در عمل پلنتار فلکشن مچ پا داشته باشد. بهوسیله پلنتار فلکشن اولین استخوان کف پایی و میخی نقش مهمی در پایداری جلوی پا ایفا می کند. هر چند این نقش غالبا نادیده گرفته می شود، این عمل هنگام راه رفتن مشهود است. هنگامی که پا بهوسیله فعالیت عضله نعلی در فاز مید استانس بدن روی پا حرکت می کند به منظور پایداری جلوی پا فعال می شود (Oatis, 2009). ضعف این عضله با ضعف در عمل اورژن پا همراه است بنابراین عضلات اینورتور پا به ویژه درشت نئی خلفی پا را به سمت عمل اینورژن یا اینورژن به همراه پلنتار فلکشن، سوق میدهد وممکن است سبب ایجاد دفورمیتی واروس یا اکواینوس واروس[۲۶] می شود (Oatis, 2009).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۶٫ کف پای صاف کف پای صاف طبق تعریف عبارت است از: *ازبین رفتن قوس طولی داخلی پا که باعث تماس کناره داخلی پا با زمین می شود را کف پای صاف میگویند (اعلمی هرندی، ۱۳۸۳). *فرد دارای صافی کف پا شخصی است که فاقد قوس طولی داخلی فرم یافته میباشد، که این حالت وضعیت بالینی ویژهای است که در آن با مشاهده کلینیکی قوس داخلی پا روی زمین صاف شده و روی زمین کاملا مینشیند یا نزدیک به حالت تمام نشسته روی سطح نمایان می شود (Jacobs, 2010). کف پای صاف می تواند هر دو پا و یا اینکه فقط یک پا را تحت تاثیر قرار دهد و نه تنها بار اعمال شده بر پا را افزایش میدهد، بلکه باعث بههم خوردن عملکرد طبیعی پا می شود. در نتیجه افراد دارای صافی کف پا به هنگام ایستادن طولانی مدت احساس رنجش می کنند و به هنگام راه رفتن الگوی مشخص مربوط به خود را به نمایش میگذارند. علایم مرسوم کف پای صاف شامل التهاب نیام کف پایی، شلی رباطها، خستگی سریع پاها، درد به هنگام تحت فشار قرار گرفتن و بیثباتی قسمت داخلی ساختار پا میباشد. با گذشت زمان بارگیری اضافی که ناشی از صاف بودن قوس طولی داخلی میباشد، به نواحی بالاتر مثل زانو، ران، لگن، پایین کمر و تنه انتقال پیدا می کند. بنابراین این ناهنجاری به عنوان فاکتور همکار و موثر در شرایط درمانی، شامل آسیب شناسی اسکلتی - عضلانی اندام تحتانی مثل التهاب نیام کف پایی، التهاب عضله درشت نئی قدامی، استرس فراکچر استخوانهای کف پایی، تندونیت آشیل و سندروم درد مفصل کشکی رانی شناخته می شود (Chen et al., 2010; Haendlmayer and Harris, 2009; Hunt and Smith, 2004). عارضه کف پای صاف در نتیجه ترکیب چندین عامل آناتومیکی به وجود می آید. در این عارضه پرونیشن بیش از حد و یا افزایش اورژن در مفصل ساب تالار مشاهده می شود. پاشنه نسبت به استخوان قاپ به حالت چرخش خارجی و والگوس قرار میگیرد. استخوان ناوی در جهت پشت پا به سمت خارج نسبت به استخوان قاب به آرامی جابجا می شود. این جا به جایی هم عامل ایجاد کننده پای صاف و هم نتیجه بیومکانیکی کف پای صاف از عوامل دیگر است. تشخیص این عوامل آناتومیکی مخصوصا هنگام جراحی مشخص می شود (Haendlmayer and Harris, 2009). ارزیابی طبیعی بودن قوس طولی داخلی بسیار مهم است. به هنگام تولد نوزادان عموما با وضعیتی متولد میشوند که پاشنه پای آنها در وضعیت چرخیده به خارج بوده و پای آنها بدون حضور قوس طولی داخلی میباشد. قوس طولی داخلی تا حدود سنین ۲-۳ سالگی توسعه نمییابد، بنابراین زمانیکه کودکان شروع به ایستادن با نشان دادن حالت پای صاف می کنند، این وضعیت بهعنوان وضعیتی طبیعی در نظر گرفته می شود. چالش موجود تشخیص کف پای صاف منعطف[۲۷] از کف پای صاف سخت[۲۸] میباشد (Jacobs, 2010). ۲-۷٫ انواع کف پای صاف ۲-۷-۱ کف پای صاف منعطف کف پای صاف منعطف فاقد علایم بالینی میباشد. این نوع پا در بسیاری از نژادها و قومها رایج میباشد. همچنین صافی کف پا می تواند با دیگر شرایط موروثی و شلی مفصلی نژادی در ارتباط باشد. در طی یک مطالعه آیندهنگر ۲۵ ساله رز و همکاران[۲۹] (Roze et al, 1985)، نشان دادند که قوس کف پای کودکان در طول زمان به طور پیشرونده توسعه پیدا می کند، بنابراین قوس طولی داخلی پای کودکان دارای پای پهن و صاف در دوران پیش دبستانی بدون آنکه به درمان و جراحی نیاز داشته باشند با گذشت زمان به قوس طبیعی تبدیل می شود. آزمایش برای تشخیص پای صاف منعطف باید مربوط به شرایط پویا و دینامیک باشد، نه شرایط ایستا و استاتیک، زیرا در این آزمایشات متخصصین به دنبال عملکرد پا هستند. پراستفادهترین آزمایش برای این منظور تست باز کردن انگشت شست پا (تست جک)[۳۰] میباشد که در این آزمون از فرد خواسته می شود تا انگشت شست پای خود را اکستنشن دهد یا اینکه در وضعیت ایستاده روی نوک انگشتان پا قرار بگیرد (شکل ۲-۷). در این وضعیت پاسخ پا به گونه ای است که قوس داخلی پا نمایان می شود، پاشنه به وضعیت واروس در می آید و ساق چرخش خارجی پیدا می کند. اگر این علایم به هنگام انجام آزمون ظاهر شد، صافی کف پای فرد از نوع منعطف میباشد (Jacobs, 2010).
شکل ۲- ۶٫ تست جک برای تشخیص کف پای صاف منعطف. اختلالات راه رفتن و استقامت پایین از ویژگی های این نوع صافی کف پا هستند. یافته های مبتنی بر آزمایش نشان دهنده سر بر جسته استخوانهای قاپ، چرخش سطح داخل پاشنه به خارج و سفتی تاندون آشیل میباشد. سایر یافته ها در زمینه آسیب شناسی پاهای صاف شامل اورژن بیش از حد پاشنه، ناپایداری مفصل قاپی-ناوی، تاندون آشیل سفت و کوتاه و اختلالات راه رفتن می باشد. طی سالیان متمادی گستره وسیعی از تمرینات اصلاحی، استفاده از توکفشی و پا پوشهای متنوع برای درمان صافی کف پا تجویز شده است. اما ونگر و همکاران[۳۱]، طی مطالعه ای نشان دادند که پای صاف منعطف کودکان با گذشت زمان بهبود پیدا می کند. استفاده از تمرینات اصلاحی، توکفشیهای مختلف و کفشهای طبی روند طبیعی این بهبود را تغییر نمیدهند(Wenger et al., 1989). در بین افراد دارای بینظمیهای ارتوپدیکی، صافی کف پا با چاقی در رابطه است. بهطوریکه چاقی یکی از عوامل ایجاد کف پای صاف میباشد (Jacobs, 2010). جدول ۲-۱ عوامل ایجاد کف پای صاف در گروه های مختلف سنی. ۲-۷-۲٫ کف پای صاف غیر منعطف(سخت) این نوع صافی کف پا یکی از یافتههای پاتولوژیک است که در آن قوس داخلی پا هرگز ظاهر نمی شود، خواه فرد روی نوک انگشتان پای خود ایستاده باشد و یا انگشت شست پای خود را اکستنشن کرده باشد. دلیل ایجاد این عارضه باید شناسایی شده و برای درمان آن اقدامات لازم را انجام داد. دلایل ایجاد این ناهنجاری شامل بینظمیهای آناتومیکی از قبیل بد جوش خوردگیهای استخوانهای کف پایی یا شرایط دردناک ناشی از اسپاسمهای عضلانی مانند عفونت های عضلانی و آرتریت جوانان میباشد. بنابراین برای رسیدگی و شناسایی کامل به این عارضه باید از اشعه ایکس، سی تی اسکن و آزمایش خون استفاده کرد تا تعیین کنیم که چه نوع درمان برای این عارضه مناسب میباشد. برای درمان این عارضه نمی توان از تمرینات اصلاحی یا استفاده از وسایل کمکی مانند کفش و توکفشی استفاده کرد و درمان این عارضه شامل درمان دارویی و جراحی میباشد (Jacobs, 2010). ۲-۸٫ عوارض ناشی از صافی کف پا: فقدان حالت فنری پا که باعث ایجاد عدم مهارت و کشیدن پا به زمین به هنگام راه رفتن می شود. فقدان عمل متناسب جذب شوک و بارگیری، که پا را نسبت به زخمها و آرتروز مستعد می کند. وارد آمدن فشار به عروق و اعصاب کف پا: فشار وارده به محل ارتباط اعصاب کف پایی داخلی و خارجی سبب درد های عصبی در ناحیه جلوی پا می شود. فشار وارده بر عروق ممکن است سبب پارگی عروق انگشتان شود. خستگی زودرس. استهلاک و از بین رفتن سریعتر کفش: به علت وارد شدن فشار های اضافی بر برخی قسمت های کفش، کفش از سمت داخلی بد شکل شده و سریعتر خراب می شود. تاثیرات ثانویه روی زانو و کمر: این افراد معمولا دچار دردهای قسمت داخلی زانو (به علت کشیدگی بافت های نرم) و درد در قسمت خارجی زانو (به علت فشرده شدن استخوان ها روی هم و همچنین درد کمر می شوند. درد قسمت داخلی و خارجی مچ پا. درد قسمت داخلی و خارجی زانو. کوتاهی ظاهری پا در سمت صاف شده. افتادگی لگن در سمت صاف شده. انحراف طرفی ستون فقرات. درد لبه داخلی پا. افزایش آسیب پذیری پا. استرس فراکچر درشت نی. ۲-۹٫ راه رفتن ۲-۹-۱٫ اصطلاح شناسی راه رفتن زمان و مسافت دو پارامتر اصلی حرکت هستند، و اندازه گیری این متغیرها یک توصیف پایهای از راه رفتن فراهم می کند. متغیرهای زمانی[۳۲] شامل زمان استانس[۳۳]، زمان حمایت یک گانه[۳۴] و دو گانه[۳۵]، زمان نوسان[۳۶]،زمان استپ[۳۷]و استراید[۳۸]، کدنس[۳۹] و سرعت میباشد (Drillis,1985; Finley,1970; Goodwin,1968). متغیرهای مسافت[۴۰] شامل طول استراید[۴۱]، طول[۴۲] و پهنای استپ[۴۳]، و زاویهی پنجه پا[۴۴] میباشد. این متغیرها، از تحقیقات پیشین در طی ۳۰ سال گذشته مشتق شده است، که اطلاعاتی ضروری برای راه رفتن فرد را فراهم می کند و باید برای توصیف راه رفتن در نظر گرفته شوند (Finley,1970). محققان مشخص کرده اند که تفاوتهای چشمگیری در ویژگیهای استپ و استراید بین افراد و حتی بین تلاش های مختلف از یک فرد وجود دارد Owings,2004; Lemke et al,2000) Chen et al,2003;). علیرغم این اختلافات طبیعی، این ویژگیها به ما این امکان را میدهد که تفاوتهای بین افراد بیمار و سالم را تشخیص دهیم (Wall,2000). به طور کلی راه رفتن یعنی بازیابی سطح اتکای جدید برای جلوگیری از سقوطهای پی در پی. هدف از راه رفتن انتقال بدون خطر و کارآمد بدن روی زمین در مسیرهای افقی و مسطح، رو به بالا (سراشیبی) و رو به پایین (سرازیری) میباشد. زمانیکه فرد راه میرود، حرکت او به صورت حرکتی انتقالی مشاهده می شود که حاصل حرکات چرخشی اندامهای مختلف بدن میباشد. تعریف گیت، آسانتر از تعریف راه رفتن نمی باشد. بسیاری از لغت نامه ها از آن بهعنوان واژهای در ارتباط با حرکت اسبها میپردازند، که اینگونه قابل فهم میباشد؛ از آنجا که حیوانات چهار پا دارای حرکات طبیعی از قبیل یورتمه، چهار نعل، تاختن و … میباشند و اغلب این لغات برای حرکت حیوانات چهار پا بهجای یکدیگر به کار برده میشوند، بسیاری از مردم تمایل دارند که کلمات گیت و راه رفتن را بهجای یکدیگر بهکار ببرند. با این حال بین مفهوم واژه های راه رفتن و گیت تفاوت وجود دارد. واژه گیت، روش، شیوه و سبک راه رفتن را بیان می کند، این موضوع در حالی است که راه رفتن، به بیان عمل و انجام فعل حرکت کردن، می پردازد. بنابراین، برای صحبت کردن در مورد تفاوت در راه رفتن دو نفر تجزیه و تحلیل گیت تفاوت را بهتر و محسوستر بیان می کند تا تجزیه و تحلیل راه رفتن. در واقع گیت به توصیف نحوه راه رفتن فرد می پردازد (Whittle, 2007). برای اینکه بدن انسان بدون خطر حرکت کند، سیستم کنترل عصبی-عضلانی باید فرایند جذب شوک را به طور مناسبی انجام دهد تا از واماندگی و نگهداری تعادل اندام فوقانی جلوگیری نماید تا مسیر مورد نظر به طور امن و بدون خطر طی شود (Winter, 1991). ۲-۹-۲ بیومکانیک راه رفتن راه رفتن به چند مرحله تقسیم شده است تا توصیف، فهمیدن، و آنالیز رویدادهایی که رخ میدهد امکان پذیر شود. یک چرخه راه رفتن فاصله بین دو رویداد موفق از یک اندام است، به برخورد اولیه[۴۵] پا با سطح اتکا، برخورد پاشنه[۴۶] یا ضربه پاشنه[۴۷] گفته میشود. در طی یک چرخه راه رفتن هر پا از دو مرحله اصلی عبور میکند: مرحله استانس[۴۸]، هنگامی که قسمتی از پا در تماس با سطح است، که حدود ۶۰% چرخه راه رفتن را تشکیل میدهد و مرحله نوسان[۴۹]، هنگامی که پا در تماس با سطح نیست، که ۴۰% باقیمانده را تشکیل میدهد (شکل۲-۸) (Neumann, 2002 ; Levangie & Norkin,2005;Oatis,2009). راه رفتن فعالیتی عضلانی و مستمر است که در آن نیروها بین بدن انسان و زمین منتقل می شود. تغییرات در راستای این نیروها و مبادلات انرژی در مفاصل مختلف و حرکات مختلف چرخشی مفاصل در راه رفتن باعث ایجاد و تولید حرکت می شود که این حرکات به طور متناوب بوده و ما را به هدف مورد نظر میرساند.آغاز راه رفتن را میتوان بهعنوان فعالیتی کلیشهای توصیف نمود که شامل یکسری وقایع یا توالیای از وقایع میباشد که از آغاز حرکت تا شروع چرخه راه رفتن اتفاق میافتد. آغاز راه رفتن در وضعیت ایستاده قائم و بدون حرکت، با فعالیت عضله درشت نئی قدامی و پهن خارجی همراه با مهار عضله دوقلو شروع می شود. انقباض درونگرای دوطرفه عضله درشت نئی قدامی (اعمال کشش روی استخوان درشت نی) منجر به تولید گشتاور در صفحه ساجیتال شده که بدن را از مفصل مچ به سمت جلو میکشد. در ابتدا مرکز فشار به سمت عقب و خارج سمت پاییکه برای برداشتن اولین گام آماده می شود (به حالت نوسان آماده می شود)، تغییر مکان میدهد، یا به سمت عقب و داخل پایی که به حالت اتکا باقی میماند تغییر مکان میدهد (Hesse et al., 1997). دقیقا همزمان با انقباضات عضله درشت نئی قدامی و پهن خارجی، در مفصل ران ابداکشن اتفاق میافتد و با ایجاد یک گشتاور در صفحه فرونتال، بدن به سمت اندام تکیهگاه سوق پیدا می کند (Hesse et al., 1997). مطابق با نظر Elbe و همکاران مفصل زانو و مفصل ران سمت اندام تکیهگاه چند درجهای (۳-۱۰ درجه) خم شده و در این وضعیت مرکز فشار به طرف جلو و داخل اندام تکیهگاه حرکت می کند (Elbe et al., 1996). این جابجایی مرکز فشار به سمت قدامی و داخلی، اندام در حال نوسان را آزاد نموده تا اینکه بتواند از زمین جدا شود. فعالیت راه رفتن با بلند شدن اندام نوسان کننده از زمین آغاز شده و با برخورد پاشنه با زمین پایان میپذیرد. کل زمان مرحله آغاز راه رفتن حدود ۶۲/۰ ثانیه طول میکشد (RLA, 2001). افراد سالم ممکن است راه رفتن را با با پای چپ یا راست آغاز کنند که این امر تغییری در الگوی راه رفتن ایجاد نخواهد کرد.مطابق با نظر وینتر (Winter, 1991)، بههنگام راه رفتن ۵ عمل اصلی داریم که ما را در فرایند حرکت رو به جلو کمک می کنند که شامل موارد زیر میباشند:
-
- حفظ اتکاء سر، تنه و بازوها؛ یعنی جلوگیری از کولاپس اندام تحتانی.
-
- حفظ پاسچر قائم و تعادل بدن.
-
- کنترل مسیر حرکت پا؛ یعنی هنگام حرکت پا در فضا، پا به صورتی ایمن از زمین دور نگهداشته شود و موقع تماس اندام با زمین، پاشنه و انگشتان به ملایمت پایین آورده می شود.
-
- تولید انرژی مکانیکی جهت حفظ یا افزایش سرعت حرکت رو به جلوی بدن.
-
- جذب انرژی مکانیکی به منظور جذب شوک و ثبات و یا کاهش سرعت حرکت رو به جلوی بدن
مرکز توانبخشی ملی Rancho Los Amigus سه وظیفه اصلی حین راه رفتن برشمرده است:
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
ازدیدگاه عقلانی، توانمند سازی، فرایندی است که یک رهبر یا مدیر قدرت خود را با زیر دستانش تقسیم می کند. به تعبیر بارک [۴۰]( ۱۹۸۶) منظور از توانمند سازی اعطای قدرت و تفویض اختیار است و بسیاری از نظریه پردازان مدیریت توانمند سازی را معادل تفویض اختیار و عدم تمرکز در تصمیم گیری میدانند که حاصل آن تاکید بر فنون و شیوه های مدیریت مشارکتی، گروه های کیفیت ، تیم های خود مدیریتی و هدف گذاری دو طرفه است( ایران زاده و بابایی، ۱۳۸۹،ص۲۰). ۲-۱-۵-۲- توانمند سازی از دیدگاه انگیزشی به نظر صاحب نظران این رویکرد، توانمند سازی ریشه در تمایلات انگیزشی افراد دارد. هر راهبرد که به افزایش حق تعیین فعالیتهای کاری یعنی خود تصمیم گیری و کفایت نفس کارکنان بینجامد، توانمندیشان را در پی خواهد داشت. بر عکس، هر راهبردی که به تضعیف دو انگیزه فوق منجر گردد، باعث تقویت احساس بی قدرتی در آنان می شود و عدم توانمندی را در پی دارد(همان منبع). ۲-۱-۵-۳- توانمندسازی از دیدگاه فوق انگیزشی برخی اندیشمندان دیدگاه نظری تری برای تعریف توانمندسازی ارائه کرده اند . از دیدگاه آنان توانمندسازی فرایندی برای ایجاد انگیزه کاری درونی از طریق آماده سازی محیط و ایجاد مجرای انتقال برای احساس خود اثربخشی بیشتر و نیرو و توان بالاتر است. از این دیدگاه توانمندسازی، عنوانی برای پارادایم جدید انگیزش است. با تغییرات به وجود آمده، جستجوی جایگزین مناسب برای شکل های مدیریتی که تعهد، ریسک پذیری و ابداع را ترغیب نماید ضروری است و پارادایم جدید شامل کنترل های ساده و تاکید بر تعهد درونی شده در خود شغل است(همان منبع). (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )) ۲-۱-۵-۴- توانمند سازی از دیدگاه روان سیاسی از این دیدگاه توانمندسازی باعث افزایش عزت نفس (احترام به خود) می شود که نتایج آن در رفتار با دیگران جلوه پیدا می کند، به عبارت دیگر، توانمندسازی مستلزم اعتماد به توقعات و مهمتر از آن توانایی کارکنان در تغییر واقعی در رفتار است. ساختار اجتماعی توانمندسازی در این دیدگاه در ارزشها و ایده های دموکراسی خلاصه می شود و موفقیت و درستی آن در تمام سطوح قدرت بر اساس نظامی است که مشارکت اکثریت کارمندان را در تصمیم گیری تسهیل می کند و ارتقا می دهد(همان منبع). ۲-۱-۵-۵- توانمندسازی از دیدگاه روان نمادین از این دیدگاه ، توانمندسازی علاوه بر افزایش عزت نفس در کارکنان باعث تغییر در مجموعه ای از پدیده ها می شود . در واقع اجرای توانمندسازی واقعی ، مستلزم درک مجموعه ای از تفاوتهای روحی و تعهد و التزام مدیران و کارکنان خواهد بود که بر اساس صداقت و اعتماد متقابل استوار گردیده باشد. تغییر در فرهنگ ، رفتار و ترک عادتهای کهنه و قدیمی، روش بسیار مناسبی است تا بتوانیم به کمک آن، بر اساس ارزشهای اخلاقی و انسانی ، رابطه بسیار نیرومندی بین مدیر و کارکنان به وجود آوریم. البته این ارزشها باید به گونه ای طراحی شوند که هم مورد تایید مدیر و هم مورد تایید کارکنان باشند. همچنین باید سعی شود که افراد احساس آزادی، احترام ، انگیزش و اختیار کنند و ارزشهای اخلاقی مانند صداقت ، اصالت ، اعتماد و اطمینان را در سر لوحه کار خود و سازمان قرار دهند (همان منبع). ۲-۱-۵-۶- توانمندسازی از دیدگاه رابطه ای (چند بعدی) در منابع علمی مربوط، این رویکرد ، یک فرایند بالا به پایین تعریف می گردد که قدرت فرد وابستگی محض او را در ارتباط با دیگران نشان می دهد. بر اساس این دیدگاه به کارگیری فرایندهای جدید و توزیع قدرت باعث توانمند سازی افراد می گردد. در حقیقت توانمند سازی به معنای دادن قدرت و یا اختیار( معنوی یا قانونی) است و مستلزم بررسی نقش مدیران و رهبران هم قبل از توانمندسازی و هم بعد از آن است؛ چرا که تاثیر بسیار زیاد و اجتناب ناپذیر بر ادراک روانشناختی کارکنان در مورد توانمندی شان،تاکید بر تلاشهای کارکنان و ستایش از نقش آنان در مساعدت در نیل به اهداف سازمانی و تمرکز بر راهبردهایی که خودگردانی و استقلال گروهی را در تصمیم گیری ها تشویق نمایند، ایفا می کنند(همان منبع). ۲-۱-۵-۷- توانمند سازی از دیدگاه روانشناختی نظریه پردازان این رویکرد ، که در راس آن توماس و ولتهاوس قرار دارند، معتقدند توانمندسازی موضوعی چند وجهی است و نمی توان صرفا بر پایه یک مفهوم خاص به بررسی آن پرداخت. به باور آنان توانمندسازی، فرایند افزایش انگیزش درونی وظایف واگذار شده به کارکنان است(همان منبع). ۲-۱-۶- مدل های توانمند سازی روانشناختی کارکنان ۲-۱-۶-۱- مدل توانمند سازی اسپریترز اسپریترز بر مبنای آزمون مدل توماس و ولتهوس در سطح کارکنان میانی یک سازمان تجاری و کارکنان سطح عملیاتی یک سازمان بیمه، عوامل مؤثر بر توانمندی روانی را در قالب مدل تصویری بیان نمود( فرهنگی و اسکندری، ۱۳۸۵، ص ۱۰۷) به اعتقاد اسپریترز( ۱۹۹۵) بر خلاف گرایش روز افزون منابع علمی مدیریت به توانمندسازی، فقدان توانمندسازی روانشناختی در یک محیط کاری که به واسطه نظریه ها به دست آمده است جلوی تحقیقات بیشتر را در محیط کاری می گیرد. به نظر وی توانمندسازی یک متغیر مستمر وپیوسته است که در آن کارکنان ممکن است درجات مختلفی از آن را تجربه کنند( موی و هنکین[۴۱] ، ۲۰۰۶، : ۱۰۷). اسپریترز در مطالعات خود در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به بررسی ابعاد و چگونگی سنجش توانمندسازی روانشناختی در محیط کاری پرداخت.وی در تحقیق خود، مدلی را ارائه کرد که در آن به تبیین عوامل مؤثر بر توانمندسازی روانشناختی و پیامدهای آن پرداخت. شکل (۲-۱)- مدل توانمندسازی اسپریترز ۲-۱-۶-۲- مدل توانمندسازی کانتر کانتر[۴۲]( ۱۹۹۳) با توجه به مدل خود ادعا کرد که افراد با درجه های بالای قدرت رسمی و غیررسمی در سازمانهای خویش افزایش دسترسی به ساختارهای توانمندکننده محیط کار از جمله فرصت ها، منابع، اطلاعات و حمایت دارند. دسترسی به ساختارهای توانمندساز، نگرشها و رفتارها را شکل می دهد و سر انجام منجر به اثربخشی در کار می گردد( هیدی و همکاران[۴۳] ، ۲۰۰۵،ص۴۶۱). ۲-۱-۶-۳- مدل توانمندسازی رایلی و همکاران رایلی، بنتلی و لین[۴۴] با اعتقاد به اهمیت توانمندسازی و نقش آن در موفقیت، به جنبه هایی از توانمندسازی پرداخته اند که اغلب نادیده گرفته می شوند . این سه پژوهشگر ارتباط ما بین توانمندسازی و موفقیت را در پروژه های تکمیل محصول جدید در ۲۱۲ پروژه مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و همواره دو پرسش اساسی را مطرح کرده اند: الف- آیا توانمندسازی در تمامی انواع پروژه های تکوین محصول جدید مطلوب است؟ ب- آیا توانمندسازی بیشتر، می تواند لزوما مؤثرتر باشد؟ این سه پژوهشگر با اشاره به پژوهش های پیشین، سه خصوصیت اصلی توانمندسازی را کارایی، نوآوری و تعهد می دانستند(رایلی و همکاران، ۲۰۰۳،ص ۹). شکل (۲-۲)- مدل توانمندسازی رایلی و همکاران توانمندسازی کارایی و سرعت نوآوری تعهد ( منبع: رایلی و همکاران۲۰۰۳ ، ص ۹) ۲-۱-۶-۴- مدل توانمندسازی آولیو و همکاران آولیو و همکارانش[۴۵] ( ۲۰۰۴) پژوهشی در خصوص نقش واسطه ای توانمندسازی روانشناختی بین رهبری و تعهد سازمانی کارکنان در یک نمونه ۵۴۰ نفری از پرستاران یک بیمارستان دولتی در اندونزی اجرا کرده اند. آنان در این پژوهش، علاوه بر موضوع فوق، نقش فاصله سازمانی(رهبری مستقیم و غیر مستقیم) مابین رهبری و کارکنان و اثر آن بر تعهد سازمانی را نیز مورد آزمون قرار دادند و تاکید بر نقش مثبت واسطه ای توانمندسازی روانشناختی در نظریه رهبری گشتاری و ارتقای تعهد سازمانی در افراد، توانمندسازی روانشناختی را این چنین تعریف کرده اند: توانمندسازی، انگیزش ذاتی در قالب یک مجموعه معرفت چهارگانه، شامل توانش، انگیزش، معنی داری و خودمختاری،در راستای انعکاس جهت فردی نسبت به نقش فرد در کار است. به عقیده آولیو توانش به معنای احساس دانستن و توان انجام دادن موفقیت آمیزکار، اثرگذاری به معنای میزان مؤثر واقع شدن فعالیت یک شخص در پیشبرد اهداف سازمانی، معنی داری به معنای وزنی که افراد برای یک کار در استاندارد خود قائل هستند و خودمختاری نیز به معنای حس استقلال در تصمیم گیری است(آولیو و همکاران، ۲۰۰۴،ص۹۵۹). شکل (۲-۳)- مدل توانمندسازی آولیو و همکاران ( منبع: آولیو و همکاران، ۲۰۰۴ ،ص ۹۵۹) ۲-۱-۶-۵- مدل توانمندسازی عبداللهی و نوه ابراهیم عبداللهی و نوه ابراهیم(۱۳۸۴) در تحقیق خود تحت عنوان طراحی الگوی توانمندسازی روانشناختی کارکنان حوزه ستادی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به این نتیجه دست یافتند که راهبردهای مدیریتی به عنوان متغیر مستقل با توانمندسازی روانشناختی رابطه مستقیم ندارد، بلکه از طریق متغیرهای میانجی، شرایط سازمانی و منابع خودکارآمدی در توانمندسازی روانشناختی اثر می گذارد. منابع خودکارآمدی نیز بطور مستقیم بر توانمندسازی روانشناختی اثر نمی گذارند و به واسطه شرایط سازمانی بر توانمندسازی مؤثر می باشد. در این صورت شرایط سازمانی به طور مستقیم بر توانمندسازی روانشناختی اثر می گذارد. بنابراین توانمندسازی فقط به معنی، دادن قدرت و اختیار تصمیم گیری به زیردستان نیست، بلکه توانمندسازی کارکنان امری درونی و فردی است که مدیران باید شرایط را طوری فراهم کنند که کارکنان بتوانند خود را توانمند سازند (عبداللهی و نوه ابراهیم، ۱۳۸۵،ص۴۰).بنابر مطالعات محققان و صاحب نظران توانمندسازی مفهومی چند بعدی است( توماس و ولتهوس، ۱۹۹۰؛ اسپریترز، ۱۹۹۵ ؛ عبداللهی و نوه ابراهیم، ۱۳۸۶)که شامل پنج بعد شناختی: خود اثربخشی، خود مختاری، تاثیرگذاری، معنی دار بودن و اعتماد می باشد. ۲-۱-۶-۶- مدل توانمندسازی مفهومی بر اساس مدل ارائه شده در زیر، یک سازمان برای اینکه بتواند به بقا و پیشرفت خود در محیط متلاطم و به شدت متغیر علم و تکنولوژی ادامه دهد، نیازمند این است که طبق شکل زیر انعطاف پذیری فرایندها، توسعه، تجهیزات، افراد و برنامه ها را در سازمان داشته باشد. همچنین ویژگیهای دیگری چون توانایی شناسایی تغییرات و توانایی پاسخ سریع به محیط می تواند بقا و پیشرفت سازمان را تضمین کند( ایران زاده و بابایی،۱۳۸۹،ص۱۱۴) شکل (۲-۴)- مدل توانمندسازی مفهومی توانمندی انعطاف پذیری انعطاف پذیری فرآیندها انعطاف پذیری توسعه انعطاف پذیری تجهیزات انعطاف پذیری افراد انعطاف پذیری برنامه ها پاسخگویی
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|