کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



به زعم برنز و استاکر، مؤثرترین ساختار، ساختاری است که خود را با الزامات محیط تطبیق دهد؛ یعنی ساختار مکانیکی در یک محیط با ثبات و مطمئن، قابل استفاده است و ساختار ارگانیک در یک محیط متلاطم و دارای تغییر زیاد به‌کار میرود.
برخی از صاحب‌نظران معتقدند که وجه تمایز سازمانهای موفق از سایر سازمان‌ها آن است که سازمانهای موفق، از توانایی بیشتری برای پاسخگویی سریع به چالش‌های تکان‌دهنده محیط در حال تحول امروز، برخوردارند. بروز تغییرات سریع در محیط، بر ضرورت آمادگی برای تعدیل طرح سازمانی می‌افزاید. مدیران بصیر به استفاده از طرح‌هایی تمایل دارند، که ضمن تعهد به تحقق هدف‌های مهم عملکردی، سرعت و انعطاف سیستم در پاسخ‌گویی را افزایش می‌دهند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با توجه به ادبیات بیان شده موجود پیرامون الگوهای سازمانی، تفاوت ساختار های ارگانیک و مکانیک بطور خلاصه در جدول ۲-۱ آمده است.
جدول ۲- ۱- وجوه تمایز بین الگوی سازمانی ارگانیک و مکانیک

ساختار ارگانیکی ساختار مکانیکی
شرایط کاملاً پویا شرایط نسبتاً ثابت و ایستا
روابط بین پرسنل از پویایی برخوردار است قوانین و مقررات حاکم بوده
کارکنان مستقل و خودکنترل می‌باشند اختیار کارکنان کاملاً مشخص ومحدود است
تکنولوژی پیچیده تکنولوژی ساده
ارتباطات افقی ارتباطات عمودی
مناسب برای شرایط بازار و تکنولوژی متغیر مناسب برای وظایف استاندارد شده و یکنواخت
تعهد به سازمان، بیشتر تعهد به سازمان، کمتر

مدیریت مکانیکی شیوه‌ای از مدیریت است که سازمان را در حال ایستا نگه می‌دارد ساختار آن را تحکیم می‌بخشد، اما مدیریت ارگانیکی شیوه‌ای است که کلیه افراد سازمان را به صورت واحد زنده و متأثر از یکدیگر در نظر می‌گیرد. در این روش، مدیر آزادی عمل به افراد اعطا می‌کند و افراد به‌طور مستقل روش کار را انتخاب می‌کنند. یکی از ویژگی‌های بارز سازمان‌های ارگانیکی مشارکت افراد در کلیه امور سازمان است که این امر باعث تقویت و پرورش روحیه خلاقیت وکارآفرینی کارکنان می‌شود، که خود عامل مهم در بهبود و بازسازی سازمان است. برنز یکی از ضعف‌های مهم ساختار مکانیکی را این‌گونه بیان می‌کند، که در سازمان‌های مکانیکی روال معمول برای رسیدگی به موضوعی که خارج از حدود وظایف یک نفر قرار می‌گیرد ارجاع آن به یک کارشناس مربوط و یا سپردن آن به یک مافوق است.
برنز و استاکر(۱۹۶۷) در جواب این سؤال که تحت چه شرایطی به کارگیری ساختار ارگانیک بر ساختار مکانیکی ارجحیت دارد معتقدند که ارجحیت یک ساختار بر ساختار دیگر بستگی به موقعیت دارد، همچون:

    1. هر قدر که افراد در سازمان از توانایی‌های فکری و ذهنی بیشتری برخوردار باشند به همان اندازه ساختار ارگانیک مناسب‌تر خواهد بود.
    1. هر قدر محیطی که سازمان درآن واقع شده است دچار تغییرات بیشتر و سریع‌تر باشد به همان اندازه به اهمیت انعطاف‌پذیری در ساختار ارگانیک افزوده می‌شود.

۲-۳- تئوری‌های اقتضایی طراحی سازمان
رویکرد اقتضایی ساختاری در دهه ۶۰ میلادی گسترش می‌یابد و در دهه ۷۰ در حوزه تئوری سازمانی غالب می‌شود. مفروضه اصلی تئوری اقتضایی، که بخشی از سنت کارکردگرایان است، این است که به‌منظور این‌که سازمان بقا یابد مولفه‌ها و اجزاء ساختاری سازمان باید با هم متحد و یکپارچه باشند. بنابراین، برای این‌که انسجام حفظ شود تغییر در یک جزء ساختاری باید با تغییرات متناسب در اجزاء دیگر همراه گردد. به‌علاوه، نظریه‌پردازان اقتضایی بحث می‌کنند که عملکرد به تطابق بین ویژگی‌های موقعیتی گوناگون(همچون فن‌آوری، محیط، اندازه و قدمت) و ویژگی‌های ساختاری وابسته است (خاندوالا، ۱۹۷۳؛ لارنس و لورش، ۱۹۶۹، پاق، هیکسون، هینینگز و ترنر، ۱۹۷۱). نظریه‌پردازان اقتضایی بطور صریح گذر از یک مجموعه ویژگی‌های سازمانی به دیگر ویژگی‌های سازمانی را مورد بحث قرار نمیدهند، آنها بیان می‌کنند که مدیران، بعنوان تصمیم‌گیرندگان منطقی، مسئول اصلاح ویژگی‌های سازمان به منظور سازگار کردن آن با محیط هستند.
با آغاز دهه ۶۰ میلادی، ابتدا در بریتانیا با مطالعات برنز و استالکر(۱۹۶۱) و وودوارد(۱۹۶۵) و سپس در ایالات متحده با آثار تامپسون(۱۹۶۷) و لارنس و لورش(۱۹۶۹)، محققان یک رویکرد موقعیتی و اقتضایی به انطباق سازمانی را توسعه میدهند.آنان با در نظر گرفتن سازمان به‌عنوان سیستم باز، رشد و بقا سازمان را در اتخاذ ساختاری می‌دانند که متناسب با محیط است. طبق نظر آنان، هیچ توالی و ترتیب درون‌سازمانی مشخصی برای تغییر وجود ندارد، بلکه گزینه‌های پیش روی مدیریت همچنان به‌وسیله ضرورت‌ها و الزامات محیطی و موقعیتی محدود می‌شود.
در این رویکرد، سازمان به‌عنوان یک سیستم یکپاچه در نظر گرفته می‌شود که با محیط در تعامل است، واین‌که ابزاری در دست مدیران عقلانی است. در اکثر مطالعات، سازمان برحسب متغیرهای کلان ساختاری (همچون تمرکز، رسمیت و استاندارسازی) و ویژگی‌های کلان سازمانی (همچون مقیاس یا بزرگی، کارکرد یا فعالیت‌ها و سیستم‌ها) توصیف می‌شود (لارنس و لورش، ۱۹۶۹؛ پاگ و همکاران، ۱۹۷۱). نقش محیط برجسته و تاثیرگذار است؛ و عمدتا بعنوان محیط وظیفه‌ای تعریف می‌شود که سازمان‌های متنوع و گوناگون همچون تامین‌کنندگان، مشتریان، رقبا و گروه‌های تنظیم‌کننده را شامل می‌شود، و برای سازمان اهمیت دارند (تامپسون، ۱۹۶۷، صص ۲۷-۲۸). در اکثر مطالعات، محیط برحسب سطوح عدم قطعیت (یعنی درجه پیش‌بینی‌پذیری)، ثبات (یعنی فراوانی و آهنگ تغییر)، پیچیدگی (یعنی درجه ناهمگنی و تعامل) و یا تهدید (برای مثال درجه رقابت) سنجیده می‌شود (برنز و استالکر، ۱۹۶۱؛ خاندالا، ۱۹۷۳؛ لارنس و لورش، ۱۹۶۹).
مطالعات اقتضایی، صرف‌نظر از چند مطالعه موردی عمیق (برنز و استالکر، ۱۹۶۱؛ لارنس و لورش، ۱۹۶۹)، برای یافتن تعیین‌کننده‌های بافتی یا زمینه‌ای انواع گوناگون ساختارها از تحلیل‌های مقطعی استفاده می‌کند. برای مثال، برنز و استالکر نشان می‌دهند که محیط باثبات به ساختار بوروکراتیک متمرکز نیاز دارد (سیستم مکانیکی مدیریت)، در حالی‌که شرایط متلاطم و پرآشوب نیازمند ساختار نامتمرکز و منعطف است (سیستم ارگانیک مدیریت)؛ مطالعات موردی پیشرو مانند مطالعات فوق بذر شمار وسیعی از مطالعات کمی مرتبط را می‌افشاند (دونالدسون، ۱۹۹۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 03:50:00 ب.ظ ]




این نظریه مدعی است رضایت شغلی به وسیله این پدیده تعیین می گردد که آیا شغل به فرد امکان حفظ ارزش های خصوصی و شخصی را می دهد یا نه ؟
این نظریه می رساند که اگر شغل با حفظ ارزش های خصوصی و شخصی شاغل سازگار باشد ، او از شغل خود رضایت دارد. ولی چنانچه شغلش با ارزش های خصوصی او در تعارض و تناقض باشد ، رضایت شغلی برایش حاصل نخواهد شد. (میر دریکوندی، ۱۳۸۹)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۴-۳- نظریه بریل
بریل[۵۸] معقد است که انسان طبیعی در انتخاب شغل نیازی به پند و سفارش ندارد ، خود او فعالیتی را که باید دنبال کند ، به نحوی حس می کند.
تفسیر ضمنی این نظریه آن است که اگر فرد با فکر و تصمیم خود ، شغلش را انتخاب کند ، به طور طبیعی ، از آن رضایت خواهد داشت. اما اگر با اجبار و یا اضطرار آن را انتخاب کند ، به احتمال قوی ، از شغل خود نا راضی خواهد بود. (میر دریکوندی، ۱۳۸۹)
۲-۲-۴-۴- نظریه نقشی
در این نظریه ، به دو جنبه اجتماعی و روانی توجه می شود. در جنبه اجتماعی ، تاثیر عواملی نظیر نظام سازمانی و کارگاهی و شرایط محیط اشتغال در رضایت شغلی مورد توجه قرار می گیرد. این عوامل همان شرایط بیرونی رضایت شغلی را شامل می شود.
جنبه ی روانی رضایت شغلی بیش تر به انتظارات و توقعات فرد مربوط می شود. به عبارت دیگر ، احساس فرد از موقعیت شغلی و فعالیت هایش در انجام مسئولیت های محوله و ایفای نقش خاص به عنوان عضوی از اعضای جامعه ، میزان رضایت شغلی او را مشخص می نماید. رضایت کلی نتیجه ای است که فرد از ترکیب دو جنبه اجتماعی و روانی عایدش می گردد. (قدرت آبادی، ۱۳۸۴، به نقل از شفیع آبادی، ۱۳۷۲، ۱۲۶)
۲-۲-۴-۵- نظریه نیازها
این نظریه به مقدار زیادی به نظریه سلسله نیازهای مازلو نزدیک است ، تا جایی که می توان آن ها را یکی به حساب آورد. البته نا گفته نماند که نظریه نبازهای مازلو عام تر است و رضایت شغلی می تواند در دایره و محدوده ی آن قرار گیرد. بر اساس نظریه نیاز ها ، میزان رضایت شغلی هر فرد که از اشتغال حاصل می شود ، به دو عامل بستگی دارد : اول آن مقدار از نیازهایی که از طریق کار و احراز موقعیت مورد نظر تأمین می گردد. دوم آن مقدار از نیازها که از طریق اشتغال به کار مورد نظر ، تأمین نشده باقی می ماند . نتیجه ای که از بررسی عوامل اول و دوم حاصل می شود میزان رضایت شغلی فرد را معین می کند.
این نظریه رضایت را تابعی از میزان کام روایی و ارضای نیازهای فرد ، شامل نیازهای جسمی و روان شناختی می داند. نیازها ، به عنوان احتیاجات عینی انسان ، که در همه ی افراد مشابه است ، تلقی می شود ، در حالی که ارزش ها ، آرزوهای ذهنی فرد است که از یک شخص به شخص دیگر فرق می کند.
روان شناسان سازمانی بیش تر بر این باورند که سلسله مراتب نیاز در نظریه مازلو ، در بررسی رضایت مندی شغلی کاربردپذیر است. (میردریکوندی، ۱۳۸۹)
۲-۲-۴-۶- نظریه هرزبرگ
این نظریه با نام های « نظریه انگیزشی- بهداشتی » و « نظریه دو عاملی هرزبرگ » نیز معروف است. او به دو نوع نیاز ، یعنی نیازهای بدنی و نیازهای روانی اشاره می کند. به ادعای هرزبرگ ، این دو نوع نیاز بر طبق دو اصل متفاوت عمل می کنند ؛ نیازهای بدنی در جهت اجتناب از درد و ناراحتی عمل می کنند. عواملی که این نیازها را بی اثر می کند – که هرزبرگ آن ها را « عوامل بهداشتی » می نامد می تواند ناراحتی را کاهش دهد یا از آن دوری کند ، اما نمی تواند موجب خشنودی شود. از سوی دیگر ، نیازهای روان شناختی ، مشتاق رشد ، دانش، پیشرفت ، خلاقیت و فردیت است و بر اساس اصل لذت عمل می کند . ارضا کننده های آن –که « برانگیزاننده» خوانده می شود – می تواند موجب خشنودی گردد ، ولی فقدان آن نمی تواند موجبات عدم لذت یا ناراحتی را فراهم آورد. هرزبرگ رضایت و نا رضایتی را مستقل از یکدیگر تلقی می کند. هر یک مستقل از دیگری می توانند به درجاتی وجود داشته یا نداشته باشند ؛ یعنی امکان دارد به طور همزمان در رابطه با جنبه های گوناگون یک شغل واحد ارضا کننده باشند یا نباشند.
هرزبرگ در مطالعات خود ، متوجه شد که می توان عوامل رضایت از شغل و عوامل نا رضایتی را جداگانه مورد بررسی قرار داد. وی عواملی را که منجر به رضایت کارکنان از شغل می شود « عوامل انگیزش » نامید و عواملی را که موجبات نازضایتی کارکنان را فراهم می آورد « عوامل ابقا » یا « عوامل بهداشت » نام گذاری کرد.
هرزبرگ به این نتیجه رسید که اگر این گونه نیازهای افراد ارضا گردد گفته می شود که از کار خود رضایت دارند. و اگر ارضا نشوند ، در رابطه با سازمان و کارشان اظهار نارضایتی می کنند . سازمان می تواند با ارضای این قبیل نیازها ، نارضایتی آن ها را کاهش دهد و حتی از میان بردارد. (میردریکوندی، ۱۳۸۹)
۲-۲-۴-۷- نظریه هالند
هالند[۵۹] نظزیه ی خود را بر مبنای دو اصل مهم استوار نموده است :
انتخاب شغل و حرفه با نوع شخصیت فرد بستگی دارد.
انتخاب شغل و حرفه رابطه مستقیمی با طرز تلقی و گرایش فرد دارد.
معنای ضمنی این نظریه چنین است که اگر فردی شغل خود را متناسب با صفات شخصیتی اش انتخاب کند و نسبت به این شغل گرایش و نگرش مثبتی داشته باشد ، از شغلش راضی است و در غیر این صورت ، از شغل خود رضایتی نخواهد داشت. (میردریکوندی، ۱۳۸۹)
۲-۲-۴-۸- نظریه پارسون
پارسون[۶۰]رضایت شغلی را وابسته به پنح عامل می داند. این پنج عامل عبارتند از :
الف)عزت نفسانسانها با هنجارها ونیازهای اخلاقی که دردرون خود بوجود می‌آورند زندگی می‌کنند، محترم شمردن این هنجارها و الگوهای رفتاری در کسب رضایت شغلی آنان تأثیر به سزائی دارد. مدیر شایسته آن است که کارکنان را در خلق این هنجارها یاری نماید.
ب)شناسائیهمه انسانها علاقه دارند تا از سوی دیگران مورد شناسایی و احترام قرار گیرند مدیران می‌توانند در ایجاد یا فقدان این احساس بسیار مؤثر باشند.
ج)ارضای خواسته هاانسان ها همواره در پی ارضای نیازهای مادی و معنوی خویش اند و این امر بر رضایت شغلی آنان موثر است. تحقیقات نشان می دهد غالبا ترک خدمت افراد به سبب عدم حصول رضایت شغلی و تأمین خواسته های آنان است.
لذتلذت بخش بودن شغل و فعالیتهای شغلی در کارکنان ایجاد خشنودی و رضایت شغلی می‌کند.
صمیمیتدرستی و صمیمیت در روابط میان کارکنان یک محرک قوی انگیزشی است که به رضایت شغلی منجر می‌شود. فقدان این امر مشکلاتی را بوجود می‌آورد، برخوردهای منفی گسترش پیدا می‌کند و ضعف روحیه را همراه دارد. علائم ضعف روحیه : پرخاشگری، بدگویی، سخن چینی، کاهش تولید، تأخیر ورود و تعجیل خروج می‌باشد. (قدرت آبادی،۱۳۸۴، به نقل از عباس زادگان، ۱۳۷۹، ۱۹۲ )
۲-۲-۵- عوامل موثر بر رضایت شغلی
مطالعات مختلف در زمینه رضایت شغلی نشان می دهد که متغیرهای زیادی با رضایت شغلی ارتباط دارند که می توان آن ها را به چهار گروه تقسیم کرد : ۱- عوامل فردی ؛ ۲- عوامل سازمانی ؛ ۳- عوامل محیطی ؛ ۴- ماهیت کار. (سپهری ، ۱۳۸۳ )
۲-۲-۵-۱- عوامل سازمانی
الف) فرهنگ و جوّ سازمانی : به اعتقاد کورمن(۱۳۷۸) ، جوّ سازمانی مجموعه ای از ادراک های توصیفی و غیر ارزشی از خصوصیات سازمانی ؛ همچون رهبری ، خط مشی های سازمانی ، خصوصیات شغلی و مانند آن است. مهم ترین پیامد جوّ سازمانی این است که بر ادراک و احساس عضویت کارکنان در سازمان تاثیر می گذارد و مشخص می کند که آنان سازمان را از نظر روانشناختی پاداش دهنده و مطلوب می دانند یا نه ؟ و این مطلب خود اثر به سزائی بر سطوح اخلاقی ، انگیزشی ، خشنودی و تمایل کارکنان به ماندن در سازمان می گذارد. (خدایاری فرد و همکاران ، ۱۳۸۸)
ب) حقوق و دستمزد : مطالعات لاک نشان می دهد که حقوق و دستمزد از عوامل تعیین کننده رضایت شغلی است. به ویژه زمانی که پرداخت از دید کارمند ، منصفانه و عادلانه باشد . ادراک از پرداخت ، یکی از مهمترین موضوع های مربوط به وضعیت شغلی است که باید مورد توجه قرار گیرد . چرا که از عمومی ترین تقویت کننده ها در سازمان تلقی می شود. (خدایاری فرد و همکاران ، ۱۳۸۸)
۲-۲-۵-۲- عوامل محیطی
الف) سبک سرپرستی : سرپرستی به طور متوسط منبع مهمی در رضایت شغلی محسوب می شود. به طور اخص ، دو بُعد سبک سرپرستی بر رضایت شغلی کارمند مؤثرند ؛ اولین بُعد ، ملاحظه کردن کارمند یا سبک ملاحظه گرائی است. سرپرستانی که رابطه شخصی و حمایتی با زیر دستان دارند ، در آنها علاقه شخصی نسبت به خود ایجاد می کنند و رضایت بیشتری را در کارکنان به وجود می آورند. بعد دیگر ، نفوذ یا مشارکت کارمند در تصمیم گیری است . بنابراین می توان گفت که سرپرستانی می توانند رضایت شغلی کارکنان را موجب شوند که دو جنبه را رعایت کنند. جنبه اول ، ارتباط و الفت قوی شخصی با کارکنان و جنبه دوم ، فراهم آوردن امکان مشارکت آنها در تصمیم گیری ها. (خدایاری فرد و همکاران ، ۱۳۸۸)
ب) گروه کاری : ره آورد فرد از کاری که انجام می دهد ، بیش از مقداری پول یا دیگر دستاوردهای ملموس است. از نظر بیشتر کارکنان ، محیط کار باید نیازهای اجتماعی فرد را تامین کند. بنابراین جای شگفتی نیست که داشتن همکاران صمیمی و یکدل موجب افزایش رضایت شغلی شود. اندازه گروه و کیفیت ارتباطات متقابل شخصی در گروه ، نقش مهمی در خشنودی کارکنان دارد. هر چه گروه کاری بزرگ تر باشد ، رضایت شغلی نیز کاهش می یابد. زیرا ارتباطات متقابل شخصی ضعیف تر شده و احساس همبستگی کم رنگ تر و در نهایت شناخت تمامی افراد مشکل می شود. همچنین گروه کاری به عنوان یک اجتماع ، سیستم حمایتی- احساسی و روحیه ای برای کارکنان محسوب می شود. اگر افراد در گروه ، ویژگی های اجتماعی مشابهی (نگرش ها و باورهای مشابه) داشته باشند ، جوّی را به وجود می آورند که در سایه آن رضایت شغلی فراهم می شود. (خدایاری فرد و همکاران ، ۱۳۸۸)
ج) شرایط کاری : بین شرایط کار و رضایت شغلی همبستگی وجود دارد ؛ چرا که در شرایط کاری مطلوب ، آرامش فیزیکی و روانی بهتری برای فرد فراهم می شود. مواردی مانند دما ، رطوبت ، تهویه ، نور و صدا ، ساعات کار ، پاکیزگی محیط و ابزار مناسب ، ارتباط مثبتی با رضایت شغلی دارند. بی شک کارکنان ترجیح می دهند به دلیل رفاه جسمانی ، شرایط کاری لذت بخشی داشته باشند. (خدایاری فرد و همکاران ، ۱۳۸۸)
رولینسون و همکاران (۱۹۹۸ ) ، شش عامل مهم شرایط فیزیکی کار را بر رضایت شغلی و عملکرد کارکنان مؤثر می دانند : ۱- مکان ؛ ۲- امکانات رفاهی ؛ ۳- نوبت کاری ؛ ۴- ایمنی ؛ ۵- فناوری ؛ ۶- ازدحام.
د) ترفیعات : ترفیعات ، شامل تغییر مثبت در حقوق (حقوق بیشتر) ، کمتر مورد سرپرستی قرار گرفتن ، چالش کاری بیشتر ، مسؤلیت بیشتر و آزادی در تصمیم گیری است. به علت این که ارتقا ، ارزش فرد را برای سازمان نشان می دهد ( به ویژه در سطوح عالی تر ) ، ترفیع، روحیه فرد را بهبود می بخشد. ( فلد من، ۱۹۹۵ )
فرصت های ترفیعی اثر متوسطی بر رضایت شغلی دارند. ترفیع به سطوح بالای سازمان موجب تغییر مثبت در سرپرستی ، محتوای شغلی همکاران و مقدار پرداخت می شود. به همین علت کارکنان همواره از ترفیعات استقبال می کنند. (سپهری، ۱۳۸۳)
ه)خط مشی های سازمانی : ساختار دیوانسالارانه برای فردی که سبک رهبری دموکراسی خاصی دارد ، مناسب نیست. خط مشی های غیر منعطف ، موجب برانگیختن احساسات منفی شغلی و خط مشی منعطف ، سبب ایجاد یا افزایش رضایت شغلی می شود. (سپهری، ۱۳۸۳)
۲-۲-۵-۳- عوامل فردی
به نظر رولینسون و همکاران (۱۹۹۸) ، از جمله مسائل مهمی که با عوامل فردی کارکنان مرتبط است ، بحث ویژگی های شخصیتی است. این ویژگی ها می تواند الگوهایی برای پیش بینی رفتار و حالتهای روانی آنان فراهم آورد. دیویس و نیواستروم (۱۹۸۹) نیز ، برخی از عوامل مربوط به ویژگی های فردی را سن ، سطح مهارت ، تخصص گرائی ، جنسیت و هوش و استعداد عنوان می کند. ( خدایاری فرد و همکاران ، ۱۳۸۸)
افرادی که به طور کلی دارای نگرش منفی اند ، همیشه از هر چیزی که مربوط به شغل است ، شکایت دارند. مهم نیست که شغل چگونه است. آنها همیشه به دنبال بهانه ای می گردند تا گِله و شکایت کنند. سن ، ارشدیت و سابقه ، تأثیر زیادی بر رضایت شغلی دارد. کارکنانی که سن و سابقه زیادی در سازمان دارند ، انتظار دارند که رضایت بیشتری از شغل خود داشته باشند. به علاوه می توان گفت افرادی که در سلسله مراتب نیازهای مازلو در سطح بالاتری قرار دارند ، رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت. (سپهری، ۱۳۸۳)
۲-۲-۵-۴- ماهیت شغل (کار)
ماهیت شغل ، نقش مهمی در رضایت شغلی کارکنان دارد.
های وفلدمن[۶۱] (۱۹۹۸) ، معتقدند که محتوای شغل دارای دو جنبه است : جنبه اول ، محدوده شغل که شامل حد مسئولیت ، اقدامات کاری و باز خورد است و جنبه دوم ، تنوع کار می باشد . هر چه این عوامل وسیع تر باشد ، حیطه شغلی افزایش می یابد که آن نیز ، رضایت شغلی را فراهم می آورد . ( خدایاری فرد و همکاران، ۱۳۸۸)
تحقیقات نشان می دهد تنوع کاری متوسط ، مؤثر است . تنوع وسیع موجب ابهام و استرس می شود و تنوع کم نیز به یکنواختی و خستگی می انجامد که در نهایت نا رضایتی شغلی را در پی دارد . ابهام نقش و تضاد نقش ، همواره از سوی کارکنان مورد اجتناب قرار گرفته است ؛ زیرا اگر کارکنان ، کاری را که انجام می دهند ، نشناسند و به وظیفه خود آگاهی نداشته باشند ، موجبات نا خشنودی آنها فراهم می شود . (سپهری ، ۱۳۸۳)
لاوسون و شن[۶۲] (۱۹۹۸) ،‌‌‌‌ معتقدند که گسترش و پُرمایه ساختن ماهیت کار ، از دو جنبه افقی و عمودی بررسی می شود . در جنبه افقی به افراد ، وظایف و تکالیف مختلف و متنوع داده می شود ، بدون اینکه مسئولیت بیشتری در تصمیم گیری به آنها تفویض شود . در جنبه عمودی ، افراد ترغیب می شوند تا نسبت به مسئولیت های شغلی خود نقش بیشتری در تصمیم گیری داشته باشند . (خدایاری فرد و همکاران، ۱۳۸۸)
۲-۲-۶- پیامدهای رضایت شغلی
یکی از دلایل علاقمندی پژوهشگران به مطالعه رضایت شغلی ، وجود پیامدهای متعدد و مهمی است که بر این نگرش شغلی مترتب است. تحقیقات نشان می دهد که رضایت شغلی با بسیاری از جنبه های رفتار فردی و عملکرد سازمانی ؛ مانند غیبت ، جابجایی ، ترک خدمت ، عملکرد شغلی ، بهره وری ، رفتار شهروندی سازمانی و … در ارتباط است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:50:00 ب.ظ ]




نظریه مالکیت اشخاص حقیقی :
اموال اشخاص حقوقی به افراد حقیقی که آن را تشکیل می دهند تعلق دارد . و به نظریه مجازی بودن شباهت دارد ، چرا که مالکیت شخص حقوقی را تنها به اعتبار اشخاص حقیقی وابسته به آن ممکن می داند .[۸۳]
نظریه اعتباری بودن شخصیت :
در این نظریه اعتقاد بر این است که مجازی یا حقیقی بودن شخص حقوقی از مسائل مجهول و ساختگی هستند ، شخصیت حقوقی مفهوم انتزاعی و تأسیس حقوقی است که بر اثر تمدن بوجود آمده است . و شناختن صلاحیت دارا شدن حق برای گروه ها تنها یک امر اعتباری است . از طرفداران این نظریه می توان به والین اشاره کرد .[۸۴]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نظریه واقعی :
نظریه واقعی یا ارگانیک اشخاص حقوقی که از طرف « گیرکه » [۸۵] بیان شده ، برای اشخاص حقوقی «وجودی واقعی» قائل است که پایه شخصیت حقوقی آنها را تشکیل می دهد ، و ماهیت وجودی اشخاص حقوقی وابسته به شناسایی آنها از طرف دولت نیست .[۸۶] طرفداران این نظریه معتقدند که شخص حقوقی ، موجود مستقل و مجزا از وجود افراد تشکیل دهنده آن است . [۸۷]
اگر چه در خصوص ماهیت اشخاص حقوقی نظریات گوناگونی ارائه شده ، اما «عملاً بحث راجع به ماهیت وجودی اشخاص حقوقی ، بیشتر از نظر مسائل سیاسی مطرح شده و از نظر حقوقی اهمیت زیادی ندارد».[۸۸]
بنابراین اگر دولتی درصدد محدود کردن فعالیت اجتماعی احزاب و انجمن ها می بود به نظریه مجازی و یا امتیاز متوسل می شده است و برعکس در جوامعی که اشخاص حقوقی اهمیت و نفوذ فراوان یافته اند ، وجودشان حقیقی فرض شده است . اما جدای از این دیدگاه های نظری « نکته مهم واقعیت وجودی این اشخاص است به طوری که در حقوق کیفری ، اندیشمندان ، اشخاص حقوقی را دارای واقعیت جرم شناختی و قضایی می دانند»[۸۹] و باید توجه داشت که دامنه فعالیت اشخاص حقوقی به و اوضاع و احوال سیاسی – اجتماعی جوامع بستگی دارد و نباید به دلیل اینکه وجود اشخاص حقوقی اعتباری است ، از دادن حقوق ، و تکالیف به اشخاص حقوقی خودداری نمود .
گفتار دوم : اقسام مسئولیت اشخاص حقوقی
مسئولیت به معنای تعهد قانونی شخص بر رفع ضرری که به دیگری وارد کرده است خواه این ضرر ناشی از تقصیر خود وی باشد یا ناشی از فعالیت او شده باشد . فقه در همین معنی لفظ ضمان را بکار برده است و معنی آن هر نوع مسئولیت اعم از مسئولیت مالی و مسئولیت کیفری است .[۹۰] اما برای اشخاص حقوقی دو نوع مسئولیت در نظر گرفته اند ، مسئولیت مدنی ، مسئولیت کیفری . که در خصوص مسئولیت مدنی اشخاص حقوقی ، حقوقدانان اتفاق نظر دارند . بر خلاف مسئولیت کیفری که نظرات متفاوتی در پذیرش و رد آن ابراز نموده اند . حال با این مقدمه به بیان مسئولیت مدنی و کیفری اشخاص حقوقی می پردازیم .
الف: مسئولیت مدنی :
التزام و تعهد قانونی شخص به جبران ضرر و زیانی است که در نتیجه عمل مستند به او به دیگری وارد شده است .[۹۱]
به عبارت دیگر در هر مورد که شخص ناگزیر از جبران خسارت دیگری باشد ، می گویند در برابر او « مسئولیت مدنی» دارد .[۹۲] مسئولیت مدنی در اصطلاح حقوقی دارای دو معنای اعم و اخص می باشد . در معنای اعم مسئولیت مدنی عبارتند از « وظیفه حقوقی که شخص دربرابر دیگری به انجام یا ترک عملی دارد ، اعم از اینکه منشاء آن عمل حقوقی یا مادی باشد و یا مستقلا منشأ مسئولیت مقررات قانونی باشد.»[۹۳] در واقع منظور از مسئولیت در این مورد جبران خسارت است نه تحمل کیفر . مسئولیت مدنی در معنای اخص عبارتست از : « وظیفه حقوقی شخص در برابر دیگری به تسلیم مال در عوض استیفا از مال یا عمل دیگری یا وظیفه جبران زیان وارده در اثر فعل یا ترک فعلی که ناشی از قرارداد نباشد» [۹۴] بعضی از حقوقدانان مسئولیت مدنی را به دو نوع مسئولیت قراردادی و مسئولیت خارج از قرارداد (غیر قراردادی) تقسیم کرده اند .[۹۵] که شاید به این دلیل باشد که در قانون مدنی ایران که هم برگرفته از فقه اسلامی و هم متأثر از حقوق غربی است در فصل راجع به قراردادها ، در مواد ۲۲۱ تا ۲۳۰ ، از خسارات حاصل از عدم اجرای تعهدات ، بحث شده و در یک فصل و باب دیگر در مواد ۳۲۸ تا ۳۳۵ ، الزامات غیر قراردادی ، آورده شده است . که شاید برگرفته از روش قانونی مدنی فرانسه باشد ، موجب این استنباط شده که مسئولیت مدنی بر دو نوع ( قراردادی و غیر قراردادی) است. لذا غالب حقوقدانان ایرانی،مسئولیت مدنی را به مسئولیت ناشی از قرارداد، مسئولیت غیر قراردادی تقسیم کردهاند. اصطلاح حقوقی فرانسوی درباره مسئولیت غیر قراردادی ، Responsabilite Delictuelle
می باشد ، که حقوقدانان ، فارسی آن را به مسئولیت شبه جرمی ، ترجمه کرده اند .[۹۶]
مسئولیت مدنی قراردادی به این معناست که هر گاه در یک قرارداد ، یکی از طرفین ، از یکی از وظایفی که عقد به عهده وی گذاشته شده است تخلف کند و از این تخلف ، به طرف دیگر عقد خساراتی وارد آید ، مسئولیت وی قراردادی است[۹۷]. و مسئولیت مدنی قهری یا غیر قراردادی بدین معناست که هر گاه اضرار از باب اخلال در وظایف ناشی از قرارداد نباشد ، یا قراردادی در بین نباشد، و از باب تخطی از الزامات قانون باشد ، مسئولیت غیر قراردادی می باشد.
در مقابل این نظریه تعددکه مسئولیت مدنی را به قراردادی،و غیر قراردادی تقسیم می کند، نظریه وحدت مسئولیت قرارداد، که معتقد است امروزه تفکیک سنتی میان مسئولیت قهری و قراردادی، اهمیت خود را از دست داده و اعتقاد بر این است که جبران خسارتی که ناشی از عدم اجرای قرارداد است یک تعهد مستقل است و شبیه مسئولیت قهری است. [۹۸]
در فقه ، تقسیم مسئولیت به قراردادی و قهری دیده نشده است . در واقع عنوان ضمان غیر عقدی ( یا همان مسئولیت ) در فقه اسلامی ، دربرگیرنده هر دو نوع مسئولیت قراردادی و غیر قراردادی
می باشد .[۹۹]
در خصوص اشخاص حقوقی از آنجا که در قبال اشخاص دیگر اعم از حقیقی و حقوقی
می توانند طرف تعهد واقع شوند دارای مسئولیت مدنی هستند . و در این باره اختلاف نظر وجود ندارد.[۱۰۰] لیکن در هر حال برای تحقق مسئولیت شرایطی لازم است که باید وجود داشته باشد : ۱- وجود ضرر ، که باید مسلم و مستقیم و جبران نشده باشد ؛ ۲-ارتکاب فعل زیانبار ؛ ۳- رابطه سببیت بین فعل شخص و ضرری که وارد شده .[۱۰۱]
ب: مسئولیت کیفری
در حقوق کشورهای مختلف با مسئولیت اشخاص حقوقی در قلمرو جزایی کم و بیش برخوردهای متفاوتی شده است و امروزه غالبا این مسئولیت را با شرایطی می پذیرند ، چرا که نفع اجتماعی ، عدالت اجتماعی و دفاع اجتماعی مقتضی است که اشخاص حقوقی در صورت نقض نظم جامعه به مجازات برسند .[۱۰۲] اما سوال اساسی این است که اگر شخص حقوقی همانند شخص حقیقی مرتکب جرم شود چه کسی پاسخگوست ؟ و به فرض قبول مسئولیت جزایی اشخاص حقوقی ، اعمال مجازات چگونه خواهد بود ؟ در زمینه ی مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی دیدگاه های متفاوتی وجود دارد . برخی از حقوقدانان فرض مسئولیت کیفری برای اشخاص حقوقی را با وجود شرایطی صحیح
می دانند .[۱۰۳] و در مقابل ، برخی این فرض را نادرست و اشخاص حقوقی را فاقد مسئولیت کیفری
می دانند .[۱۰۴] که در ادامه به بیان دو دیدگاه و ادله ابراز شده از سوی طرفداران این دو دیدگاه می پردازیم مطابق نظریه عدم مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی ، شخصیت حقوقی را نمی توان مسئول دانست ؛
ابتدا به این دلیل که برای احراز مجرمیت بزهکار تنها وجود یک عامل مادی – فعل یا ترک فعل – کافی نیست ، بلکه عنصر معنوی نیز لازم است یعنی مجرم از لحاظ روانی قصد و عمد داشته باشد و وجود این عنصر را تنها در انسان عاقل و بالغ و مختار می یابیم. و اشخاص حقوقی چون فاقد این خصوصیات می باشند ، نمی توانند قصد و اراده مستقل از افراد تشکیل دهنده خود داشته باشند ؛ در نتیجه نمی توان ارتکاب جرم را به آنها منتسب دانست .[۱۰۵]
در مقابل ، قائلین به مسئولیت جزایی اشخاص حقوقی گفته اند ؛ با توجه به اراده جمعی و مشترکی که در مورد اشخاص حقوقی مطرح است ، این اشخاص در مورد قصد و اراده شبیه اشخاص حقیقی هستند ، یعنی وقتی که یک شخص حقوقی تصمیم می گیرد که جنبه جزایی دارد ، در حقیقت قصد مجرمانه و اراده انحرافی خود را بروز داده است و در نتیجه عنصر روانی جرم را داراست .[۱۰۶]
دوم؛ مجازاتهای پیش بینی شده در قانون جزایی مخصوص اشخاص حقیقی است . مانند اعدام ، حبس و….. و بیشتر آنها را نمی توان در مورد اشخاص حقوقی اجرا کرد [۱۰۷]در پاسخ گفته شده که هر چند برخی از مجازاتها مانند مجازاتهای بدنی و یا سالب آزادی قابل اعمال نیست ، ولی مجازاتهای دیگر مانند جزای نقدی ، غرامت و محرومیت از فعالیت کسب و کار را می توان بر اشخاص حقوقی اعمال کرد[۱۰۸]
سوم ؛ مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی مخالف اصل شخصی بودن مجازات است و چه بسا موجب اعمال مجازات نسبت به افراد بی گناهی شود که فقط با سهام خود در ایجاد شخص حقوقی نقش داشته اند .[۱۰۹] اما مخالفین جواب داده اند که مجازات اولاً و بالذات متوجه شخص حقوقی است و صاحبان سهام و شرکا به طور غیر مستقیم متضرر می شون واین مانند محکومیت رئیس خانواده است که به طور غیر مستقیم افراد خانواده نیز متضرر و متأثر می شوند .[۱۱۰]
چهارم ؛ مجازات اشخاص حقوقی با هدف اصلاح و تربیت مغایر است .[۱۱۱] اما در مورد جنبه اصلاح مجازات گفته شده این امکان وجود دارد که با وضع و تحمیل مجازاتهای مالی بتوان اشخاص حقوقی را از ارتکاب جرم در آینده بازداشت و این مجازات ممکن است جنبه اصلاحی و تربیتی داشته باشد .[۱۱۲]
اما در نظام کیفری کشور ما قانونگذار هیچ گاه به صراحت مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی را پیش بینی نکرده است . چنانکه دکتر اردبیلی فرموده اند : «طبع فرد مدارانه قوانین کیفری مانع از آن بوده است که تکالیف مقرر در قانون به گروه یا جمع واحدی تسری پیدا کند».[۱۱۳] و رویه قضایی نیز تاکنون هر جا سخن از شخص در مقررات کیفری به میان آورده ، مخاطب را انسان های طبیعی شناخته است ؛ ولی در قوانین قبل و بعد از انقلاب به مواردی برمی خوریم که مجازات اشخاص حقوقی پیش بینی شده است :
ماده ۲۲۰ قانون تجارت که در آن از محکومیت شرکت به جزای نقدی صحبت شده است .
ماده ۴ قانون مقررات امور پزشکی و دارویی و مواد خوردنی و آشامیدنی مصوب ۲۹/۳/۱۳۲۴
ماده ۱۷ قانون تعزیرات حکومتی مصوب ۲۳/۱۲/۱۳۶۷
ماده ۱۵ قانون اقدامات تأمینی مصوب ۱۲/۱۲/۱۳۳۹ از جزا ی نقدی وب بستن مؤسسه به عنوان کیفر تخلف اشخاص حقوقی یاد نموده است .
ماده ۱۰ قانون اصلاح قوانین و مقررات مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران مصوب ۲۵/۱۱/۱۳۷۱
با این همه ، قول قانونگذار در همه موارد یکسان نیست و در بعضی موارد مسئولیت و کیفر جرایم اشخاص حقوقی را متوجه اشخاص حقیقی می داند :
ماده ۷۶ قانون نظام صنفی مصوب ۱۳/۴/۱۳۵۹ مقرر می دارد : «در کلیه مواردی که به موجب این قانون ، مسئولیت متوجه اشخاص حقوقی باشد ، مدیر عامل یا مدیر مسئول شخصیت حقوقی که دستور داده است مرتکب محسوب و کیفر درباره آنان اجرا خواهد شد».
ماده ۸ قانون ترجمه کتب و نشریات و آثار صوتی مصوب ۶/۱۰/۱۳۵۲
ماده ۱۰۹ قانون بیمه تأمین اجتماعی مصوب ۳/۴/۱۳۵۴
ماده ۵۶۸ قانون مجازات اسلامی
ماده ۲۸ قانون حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مصوب ۱۱/۱۰/۱۳۴۸
به نظر می رسد قانونگذار ما کوشیده است در ارتکاب جرم توسط اشخاص حقوقی همواره فاعل مادی را مسئول قلمداد کند ، یعنی کسانی که در تحقق تصمیم خلاف به نحوی شرکت داشته اند . با این حال با توجه به توضیحاتی که داده شد هنوز نظر قانونگذار مشخص نیست و شایسته است که نظریه مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی در حقوق ما وارد شود . چرا که ؛ هر گاه شخصیت حقوقی را واجد مسئولیت کیفری بدانیم ، موجب می شود اشخاص حقیقی عضو شخصیت حقوقی یا سهامداران آن در انتخاب نمایندگان و مدیران شخص حقوقی دقت کافی مبذول نمایند و آنها را تحت نظارت خود درآورند تا مبادا با نقض قوانینی که در اقتصاد تأثیر دارد موجبات اخلال در اقتصاد کشور را فراهم نماید. همچنین همانطور که سود حاصل از یک جرم در یک شرکت یا مؤسسه به تمام ارگان ها و افراد آن
می رسد ، کیفر آن نیز باید برای همگی باشد و نباید فقط یک یا چند نفر خاص مانند مدیر عامل یا هیأت مدیره آن را متحل گردند و دیگران از کیفر معاف باشند. در حالی که اگر شخص حقوقی بار مجازات را بدوش کشد، این امر موجب می شود که منتفعین از عمل مجرمانه نیز به تبع انتفاع از جرم کیفر آن را ببینند و همانگونه که مسئولیت مدنی در مورد این اشخاص اعمال می شود ، پذیرش مسئولیت جزایی نیز مفید خواهد بود[۱۱۴] ؛ البته این کیفر چنانکه گذشت ، پرداخت جریمه و مصادره اموال و انحلال و تعطیلی موقت خواهد بود که اثر بازدارنده نیز دارد .
فصل دوم :
مبانی پذیرش مسئولیت دولت در جبران خسارت
مبحث نخست : مبانی فقهی
مهمترین مبانی حمایت از بزه دیده در حقوق جزای اسلامی، قاعده «لایبطل دم امری مسلم» و قاعده «الضمان بالخراج» است که ظهور در مسئولیت دولت در جبران خسارت بزه دیده دارند. این مبحث در دو گفتار به طور جداگانه این دو قاعده را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
گفتار نخست : قاعده طلّ
الف : تعریف و تبیین قاعده
اسلام برای حفظ حیات انسان اهمیت بسزایی قائل است تا جایی که کشتن یک انسان محقون الدم را همسان با کشتن تمامی افراد روی زمین و همردیف با نابودی نسل بشر می داند.[۱۱۵] علاوه برآن ، در اسلام قتل عمدی انسان بی گناه ، مجازات اخروی بی پایان ، خشم و لعن خداوند را دنبال دارد .[۱۱۶] قابل پیش بینی است که در چنین مکتبی خون مسلمان تا چه اندازه دارای ارزش و احترام است . در اسلام جان مسلمانان و بلکه تمامی انسانها – به جز کافر حربی – دارای احترام است و حتی الامکان نباید خونی بر زمین ریخته شود و اگر ناگذیر چنین امری بوقوع پیوست ، باید به نحو مقتضی جبران گردد. جبران قتل نیز به این است که اگر قاتل عمدا اقدام به چنین کاری کرده است ، اولیای دم اختیار دارند که طعم مرگ را به قاتل بچشانند و او را قصاص کنند و اگر قاتل تعمدی نداشته است ، باید در عوض خونی که بر زمین ریخته است دیه بپردازد . در چنین مواردی هر گاه قاتل یا بستگانش توانایی پرداخت دیه را نداشته باشند ، باید بیت المال دیه را بپردازد تا خون مسلمانی پایمال نشود.
روایاتی که دلالت بر پایمال نشدن خون مسلمان دارد ، به حدی شایع است که مضمون آن به صورت یک قاعده فقهی به نام قاعده «لایبطل دم امری مسلم» در آمده است [۱۱۷]. مقصود از این قاعده بیان اهمیت خون مسلمانان از جهت ساقط نشدن دیه مقتول است . نتیجه قاعده مذکور آن است که هرگاه قاتل معلوم نباشد و یا اگر معلوم است اما امکان گرفتن دیه از اوبه دلیل متواری بودن ، فقر یا موارد دیگر وجود نداشته باشد ، پرداخت دیه مقتول بر عهده بیت المال قرار می گیرد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:49:00 ب.ظ ]




۴ـ۲ـ۲.فقدان خلاقیت در فرد…………………………………………………………………………………………۸۰
۴ـ۲ـ۳.فقدان معنای مناسب برای انسان………………………………………………………………………….۸۲

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴ـ۲ـ۴از دست دادن حس فطری……………………………………………………………………………………۸۴
۴ـ۲ـ۵عدم جذب شدن به سوی امر مقدس و متعالی……………………………………………………….۸۵
فصل پنجم: اخلاق کاربردی
۵ـ۱.فلسفه و اخلاق………………………………………………………………………………………………..۸۸
۵ـ۲.ارزش انسان…………………………………………………………………………………………………….۹۴
۵ـ۳.هولوکاست،شکنجه و ارزش انسان……………………………………………………………….۱۰۱
۵ـ۴.ناآرامی سیاسی و مدنی………………………………………………………………………………..۱۰۴
۵ـ۵.جنگ…………………………………………………………………………………………………………….۱۰۹
۵ـ۶.جنگ و نظام های استبدادی………………………………………………………………………..۱۱۲
۵ـ۷.فقر و بیکاری…………………………………………………………………………………………………۱۱۵
فصل اول: کلیات
مقدمه:
۱ ـ ۱تعریف مسأله :
گابریل مارسل فیلسوفی است که به سختی می توان اورا درمکتبی خاص قرار داد. با این همه بسیاری اورا اگزیستانسیالیست وکاتولیکی نوآیین دانسته اند، که دغدغه اصلی او در فلسفه پژوهش درباب تجارب انسانی، به ویژه تجارب دینی اوست. اهمیت مارسل از آن رو است که عصر شک وتردید در باور و ایمان و غلبه سیرآفاقی در عالم ما را به سیر انفس درعالم فرا می خواند. مارسل جزو اگزیستانسیالیستهای الهی شناخته می شود که از لحاظ فکری به کرکگور وپوپر نزدیک است .ازنظراوفلسفه، تلاش درمسیرمواجهه بابخشی ازبحرانهای زندگی انسان است. وی کارخود را باتحلیل شرایط بحرانی انسان جدید آغاز می کند. سپس می کوشد پاسخی فلسفی برای آن پیداکند. به اعتقاداو، حاکمیت نگرش پوزیتیویستی که با علم پرستی همراه است آشفتگی های فکری واخلاقی پدید می آورد .وراه برونشو از این آشفتگی ها وفقدان معنای وجودی، استعلا یافتن وآگاهی ازکرامت وقداست هستی است. زندگی اصیل انسانی درقلمرو راز جریان دارد. برخی از حقایق آفاقی وبرخی انفسی اند، وحقایق انفسی حقایق ناظر به قلمرو امور راز آمیزند. هرجا که آدمی گرفتار راز شود باتمام وجود درگیر مجموعه به هم پیوسته ای از ازتباطات می شود که هرگز فارغ از نفسانیات او قابل شناخت نیست. از نظرمارسل اندیشه ذومراتب است. اندیشه اولیه، آگاهی ازعالم انتزاعی وتحقیق پذیر است. این مرتبه شامل معرفت آفاقی می شود. اما اندیشه ثانویه برآن است تا با مراجعه به وحدت تجربه هایی همچون وفا وایمان که راز هستی درآنها درک می شود، فهمی گسترده تر ازمعنای وجود وحیات انسانی بدست آورد .وی معتقداست که شخص دیندار نگاهی متفاوت به عالم دارد وواقعیات تجربی را امور تصادفی نمی داند. به هرروی، محور فلسفه مارسل توجه به وضعیت انسان واحوال او از قبیل عشق,وفا,ایمان وامید است. وبا این مبنا به سراغ اخلاق ودین می رود. ومثلا به سراغ تبیین رابطه وفاداری که مفهومی اخلاقی است، با ایمان که مقوله ای دینی است می رود.
۱ـ۲سابقه و پیشینه تحقیق:
مجموعه کارهایی که به زبان فارسی درباره ی فلسفه گابریل مارسل انجام شده است بیشتر مربوط به اندیشه های فلسفی اوست وکمتر به بحثهای اخلاقی او توجه شده است. از میان آثار او حدود پنج اثر به فارسی ترجمه شده است، و چند کتاب هم در باره اندیشه های او نوشته شده است که مشخصات آنها در فهرست منابع آمده است، اما هیچ کتاب فارسی به صورت مستقل در باره اندیشه اخلاقی او منتشر نشده است.
۱ـ۳ضرورت انجام تحقیق:
مارسل درمیان اگزیستانسیالیست ها به دلیل توجه به اخلاق ودین، سنخیت بیشتری با جامعه ما دارد وضرورت توجه به اندیشه او این است که با یک رویکرد الهی به سراغ انسان وتحلیل شرایط او می پردازد. شناخت اندیشه او می تواند مارا درشناخت انسان معاصر تواناتر سازد.
۱-۴ سوال اصلی:
نظریه اخلاقی گابریل مارسل در مورد چیست؟
۱-۵ سوالات فرعی:
نگاه اخلاقی مارسل به وضعیت بحرانی انسان امروزی چیست؟
مارسل ویژگی های انسان و مشکلات وی را چگونه مطرح کرده است؟
نگاه مارسل به تکنولوژی چیست؟
۱ـ۶ فرضیه ها
مارسل انسان را موجودی دارای ارزش می داند و انسان دوره جدید را به گونه ای در نظر می گیرد که هویت خود را از دست داده است.
مارسل آزادی، عشق و ارتباط با دیگری داشتن را از ویژگی های انسان می داند.
مارسل به فناوری اصولاً دید منفی دارد.
۱ـ۷ هدف ها و کاربردهای مورد انتظار از انجام تحقیق:
هدف از این تحقیق آشنایی با اندیشه یک فیلسوف خداگرای معاصر درباب اخلاق است که می کوشید بحرانهای انسان معاصر را تحلیل کند وراه برونشوی برای آن ارائه کند. هم تحلیل وهم پاسخ او می تواند برای ما راهنما باشد.
۱ـ۸ جنبه ی جدید بودن و نوآوری طرح در چیست؟
پژوهش دریکی از موضوعات مهم اخلاق معاصر وآن هم دیدگاه اخلاقی یک فیلسوف اگزیستانسیالیست خداگرا است که تلاش می کند دغدغه های اگزیستانسیالیستی را با باور دینی هماهنگ کند.
۱ ـ۹ شرح احوال
گابریل مارسل[۱] در هشتم دسامبر سال ۱۸۸۹ در پاریس متولد شد.او منتقد،نمایش نامه نویس،موسیقی دان و فیلسوف بود.پدرش دست اندر کار امور فرهنگی و صاحب مقامات اداری مهمی بود.زمانی وزیر فرانسه در سوئیس بود وبعد از آن مدیر کتابخانه ملی و موزه ملی شد. خیلی زود از کاتولیک جدا شد . مارسل در این خصوص می گوید:«پدرم تحت تاثیر شدید اندیشه های تن[۲]،اسپنسر[۳] و رنان[۴] قرار گرفت و موضعی داشت همانند شکاکان اوایل سده ی نوزدهم ،سخت به مرهونیت هنر به کاتولیسم آگاه و از آن رهگذر خوش وقت بود اما اندیشه ی کاتولیکی را به ذاته منسوخ و آلوده به شائبه ی خرافات پوچ می دانست»[۵] درحالی که مارسل چهارسال بیشتر نداشت، مادرش را از دست داد. او از مادرش با عنوان انسان استثنایی یاد می کند و می گوید:«خاطرات ناچیزی از او در ذهنم باقی مانده اما مادرم در سر تاسر زندگی من به گونه ای راز آمیز حضور داشته است.»[۶]
وی نزد خاله اش که از تبار یهودی بود و پدر مارسل با او ازدواج کرد، روزگار می گذراند. خاله اش در خانواده ای بزرگ شده بود که نسبت به مذهب کاملا بی تفاوت بودند.اما بعدها به پروتستان روی آورد. وی نسبت به زندگی احساس پوچی می کرد و می گفت طبیعت اگر نه سراپا شر، دست کم نسبت به خیر وشر بی تفاوت است. در این دنیا جایی برای سکونت نیست ،طبیعت قابل اتکا نخواهد بود. بازی شرایط باعث به وجود آوردن ما می شود، و تنها یک راه وجود دارد؛به فراموشی سپردن خویش و تقلا برای کاهش رنج از دوش هم قطاران با تبعیت از سرسخت ترین نوع انضباط شخصی.طبق گفته مارسل یک سنخ لاادری گری سرسختانه در دیدگاه پدر و خاله اش دیده می شد که یکی زیبایی شناختی و دیگری اخلاقی بود.[۷] مارسل دوران کودکی اش را عالم برهوت نامیده است؛ هم به دلیل فوت مادرش که بر روحیات او تاثیر فراوان نهاد وهم اینکه نمی توانست از او حرفی بزند، و توجه بسیار خاله اش به او ومراقبت شدیدی که از وی می شد این نظر را در مارسل ایجاد کرد که نسبت به دوران کودکی اش خاطره خوبی نداشته باشد.تنها فرزند بودن ، همچنین فوت مادرش و توصیه های بهداشتی سخت گیرانه از سوی خانواده ،رفتار بد وخشونت آمیز مدرسه با او برای اینکه شاگرد ممتاز شود ، موفقیت تحصیلی در قبال از دست رفتن شخصیت افراد،مارسل را به سمت ایده آلیسم فلسفی کشاند این نوع فلسفه ایده آلیسم برای مارسل عالمی یکنواخت از دنیای شخصی اش را فراهم آورد تا از جدالی که در درون اش ساخته شده بود رها گردد.طبق گفته خود مارسل علی رغم توجه بیش از حد خاله و مادر بزرگ مادری اش به سلامتی او، همیشه نوعی ترس و اضطراب همراه او بودوی همیشه از این که نسبت به بیماری و تحصیلش بیش از حد توجه می شد درعذاب بود و خود را همیشه و در همه حال طوری تصور می کرد که تحت مراقبت است مارسل معتقد بود برای اینکه آموزش، لطمه به فرد وارد نکند باید خانواده ها نسبت به کودکانشان قدری بی تفاوت باشند،که در مورد او چنین امری صورت نگرفت.اگرچه او دانش آموز ممتازی بود اما از لحاظ فکری در دوران مدرسه چندان پیشرفتی نداشت.در منزل گفتگوهایی مطرح می شد که مارسل را به سوی فلسفه سوق داد. پدر مارسل به مرحله ی استحسانی که کرکگور[۸] مطرح کرده بود، معتقد بود وخاله اش به بحث های اخلاقی، بیشتر توجه می کرد. اما مارسل برخلاف اعتقادات آن دو نفر، در نیمه راه به مرحله ی دینی رسید. در خانه کشمشی وجود داشت میان خاله اش که حضور فیزیکی داشت و مادرش که هرچند مرده بود اما مارسل حضور روحانی او را احساس می کرد. خود مارسل این جدال را این گونه یاد می کند:«این قطبیت پنهانی که بین مرئی و نامرئی وجود دارد نقشی بس بزرگتر از هرگونه تاثیر دیگری که ممکن است در نوشته های من آشکار باشد در زندگی و اندیشه من بازی کرده است»[۹] هشت سال داشت که همراه با پدرش یک سال را در استکهلم سپری کرد وپس از برگشتن به پاریس به دبیرستان کارنو رفت و بعد از اتمام تحصیل در دبیرستان، در سال۱۹۰۶ به سوربن عزیمت کرد . در سال ۱۹۱۰ در حالی که بیست سال بیشتر نداشت، موفق به اخذ مدرک آگرگاسیون[۱۰] در فلسفه شد وبه تدریس در سن پاریس و مونت پلیه پرداخت .مارسل برخلاف فیلسوفان دیگر دانشگاه نرفته بود، فقط در زمان های کوتاهی مشغول به تدریس فلسفه در آن مکان بود. با بسیاری از فلاسفه برجسته دوران خود در ارتباط بود و این امر به دلیل میزبانی اش از جلسات در روزهای جمعه بود که پل ریکور،امانوئل لویناس،ژان وال وسارتر از جمله کسانی بودند که در این گردهمایی شرکت می کردند.مارسل بعد ها تدریس را رها کرد وبه نوشتن کتب ونمایشنامه های فلسفی سرگرم شد. همچنین مقالات انتقادی درباب موسیقی و ادبیات وتئاتر می نوشت. مدتی جذب افکار ایده آلیسم شلینگ شد بعد با او مخالفت کرد. از افکار فیخته عصبی می شد و با این که هگل را قبول داشت اما به او چندان اطمینانی نداشت. بعدها به فرانسیس هربرت برادلی[۱۱] و جوسایا رویس[۱۲]، علاقه مند شد. جنگ نخستین تکان بزرگ را به زندگی مارسل داد، و امنیت جهان بورژوازی را که تا آن روز پناهگاه او بود به هم ریخت.[۱۳] جنگ جهانی اول ایده آلیسمی که مارسل برای خود تصور کرده بود را به هم زد ومسیر فلسفی جدیدی پیش روی او قرار داد. او به دلیل وضع نامساعد جسمانی نتوانست وارد ارتش شود و به عنوان سرباز خدمت کند. در سال ۱۹۱۴ به درخواست خاویرلئون[۱۴] به جانشینی او در قسمت خبررسانی که زیر نظر صلیب سرخ اداره می شد منصوب شد و وظیفه اش جمع آوری اطلاعات درمورد مجروحان ،جستجو در مورد مفقودان و دادن اطلاع به خانواده های آنان بود.مارسل بیان کرده که در بیشتر موارد آنچه مجبور بوده گزارش دهد اخبار مرگ آن سربازان بوده است.مارسل این گونه توضیح داده است:
« هرروز بستگان نگون بخت سربازان شخصا می آمدند و التماس می کردند که آنچه از دستم بر می آید بکنم تا شاید خبری برایشان بگیرم ،به نحوی که سرانجام هرکدام از کارت های مشخصات در برگه دان به استغاثه ی دلخراش بدل شده بود.»[۱۵]
مواجه شدن با افراد مجروح و دیدن این که آنان افرادی دارای نام و نشانی هستند ،نه تنها یک شیء، او را در مورد چیزی که روحیه ی انتزاع می نامید به تردید واداشت. و زمینه ایجاد فلسفه ای محسوس و وجودی را در وی فراهم کرد.استادی که بیشترین تاثیر را در مقام دانشجو در او گذاشت هانری برگسون بود [۱۶]. در زمستان ۱۹۱۶-۱۹۱۷ از قرار معلوم تجربه ماوراءالطبیعی به مارسل دست داد که او چند ماه بعد آن را برای هانری برگسون تعریف کرد . طبق بیان مارسل، این تجربیات امکان تردید در واقعیت پدیده های ماوراءالطبیعی را برای وی ناممکن ساخت. وبه این نتیجه رسید که فیلسوف باید واقعیات ماوراءالطبیعی را به یاد آورد هرچند که نمی تواند درک کند .و برای درک آن باید پیش فرض های نظری را کنار بگذارد. اندکی پس از جنگ درسال۱۹۱۹ با ژاکلین بوگنر[۱۷] دختری از خانواده ای پروتستان ازدواج کرد. که برای او دوست ، هم نشین و یاری فداکار بود که بعدها او نیز کاتولیک شد. در ۱۹۲۷ یادداشت های روزانه متافیزیکی، اولین اثر مهم فلسفی مارسل منتشر شد. در این ایام نگارش نمایش نامه اش را جدی گرفت که این امر بعدها فلسفه اش را صورت بندی کرد.او قبل از گرویدن به کاتولیک، هرگز ایمان مردم را امری واهی تلقی نکرد. حتی در اولین روزنامه متافیزیک سعی کرد تا ذات آن را آشکار کند. او در آغاز فلسفه اش اگرچه فردی مومن به شمار نمی رفت، اما دغدغه اثبات افکار دینی رهایش نکرد. در ۱۹۲۹ در جریان رفاقت با شارل دوبوا[۱۸] و دیدن نامه ای که از سوی فرانسوا موریاک[۱۹] برای او آمده بود، از او خواسته شد که عضویت در کلیسا را بپذیرد. او این گونه پنداشت که جای طبیعی او میان کاتولیک هاست. و همانند بسیاری دفعات در زندگی ،که هنگام مواجه با مسائل پاسخ مثبت می داد، این بار نیز همین روند را پیش گرفت و به مذهب کاتولیک روی آورد.وی می گوید «من امروز صبح غسل تعمیدیافتم .حالت درونی من بهتر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتم، نه از خود بی خود شدن بلکه آرامش ،متعادل و پر از امید و ایمان»[۲۰].طبق نظر مارسل ایمان برخلاف هرگونه ایده درک ،اعتقاد راسخ یا فرضیه به صورت بیان عالی انسجام هستی شناختی ،عشق مطلق و وفاداری خلاق در عالی ترین فرم خود ظاهر می شود خدا نامی است که هستی در اوج دیالکتیک صعودی به خود می گیرد ،"توی مطلق"است که احضار و استمداد نمازگزار متوجه اوست.[۲۱] او می گوید که این مذهب موجب گسترش برخی عقاید است که هرگز بدون آن نمی توان به آن عقاید دست یافت. وی یک کاتولیک معتقد بود اگرچه ممکن است برخی معتقد باشند که فلسفه او نتیجه پیوستنش به مذهب کاتولیک بوده ولی این سخن خطاست.گرویدنش به کاتولیک فلسفه او را تغییر نداد [۲۲] ،هرچند که به ایمان و امید به عنوان داده های انسانی توجه بسیاری داشت. عقاید مذهبی اش اگرچه جزو زندگی اش بودند، اما در حاشیه فلسفه اش جای گرفته اند .مارسل در رابطه با مسیحیت بیان کرده«این مذهب مایه گسترش برخی عقاید است که ما هرگز بدون آن نمی توانستیم آن ها را دریابیم»[۲۳]در ۱۹۳۰ چند نمایش نامه ی دیگر و چند رساله ی فلسفی و شماری نقد نوشت.بعد ها با عضویت در جنبش تجهیز مجدد اخلاقی[۲۴] ،تصمیم گرفت تا ارزش ها را در جامعه برپا دارد.حتی در اولین روزنامه متافیزیک تلاش کرد تا به ذات ایمان پی ببرد.در۱۹۴۷همسرش را که یاری فداکار در زندگی اش بود از دست داد. فراق از دست دادن شخصی دیگر در زندگی او ،موجب شد تا اصالت معنی را به دلیل این که مسائل شری همچون مرگ، با ترفندی زیرکانه پنهان می شوند را رد کند. او بیان می کند «خاطره ی روشنی از یک گردش در ذهنم باقی است من- در آن وقت شاید هفت هشت ساله بودم-درضمن این گردش،خاله ام گفت که نمی دانیم مرده ها بکلی محو و نابود می گردند،یا به نحوی باز زنده می شوند ،من بانگ برآوردم که بعدها در این باب تحقیق خواهم کرد تا مسئله روشن شود.»[۲۵] در خلال جنگ جهانی دوم که مارسل بیشتر آن دوران را در روستایی در کورز گذراند،موضع بی طرفانه ای داشت نه از حکومت ویشی دفاع می کرد نه از نهضت مقاومت[۲۶]. سال ها بعد از جنگ جهانی دوم مشهور شد. به اروپا،آمریکای شمالی و جنوبی ،ژاپن برای ارائه سخنرانی سفر کرده واز این راه روزگار گذرانده بود..در سال ۱۹۳۵ کتاب بودن و داشتن را منتشر کرد که بخش عمده ی آن در قالب یادداشت های روزانه درآمد.در ۱۹۴۰ وفاداری خلاق و در سال ۱۹۴۵ انسان سالک را منتشر کرد.در ۱۹۵۱ کتاب انسان در ستیز با انسانیت را به چاپ رساند. در سال های ۱۹۴۹-۱۹۵۰ سخنرانی های گیفورد را در آبردین ارائه داده است که در دو جلد با عنوان راز هستیمنتشر شده است. این امر باعث شد بالاترین امتیاز فلسفی را کسب کند، که تا آن زمان تنها نصیب چند تن از دانشمندان شده بود[۲۷]. وهمچنین در ۱۹۶۱-۱۹۶۲ در هاروارد درس گفتار های ویلیام جیمز را ارائه کرد که با عنوان زمینه ی وجودی کرامت انسانیچاپ شد.و جوایز متعددی را از جمله در سال ۱۹۴۸جایزه بزرگ ادبی آکادمی فرانسه کسب کرد،در ۱۹۵۲ به عضویت انستیتو فرانسه درآمد ،در ۱۹۵۶ شهر هامبورگ ،جایزه گوته در آلمان به وی تقدیم شد.ودر سال ۱۹۵۸ جایزه بزرگ ملی ادبیات به او تعلق گرفت[۲۸].مناطق انگلیسی زبان مارسل را بیشتر به عنوان فیلسوف می پذیرند اگرچه او نمایش نامه نویس هست و حدود سی نمایش نامه نوشته و بیش از پانزده نمایش نامه را به چاپ رسانده است. اگر نمایش نامه هایش را جدا از مباحث فلسفی اش در نظر بگیریم، نمایش نامه هایش فلسفی نیستند. [۲۹]برخلاف سارتر[۳۰] ،که نمایش نامه هایش فلسفی بودند و زمینه ای را برای اندیشه های ساخته و پرداخته فراهم می کردند. نمایش نامه های مارسل وضعیتی را درنظر می گیرند که در آن افراد دغدغه و نگرانی دارند، و بیانگر حالاتی هستندکه فرد وقتی با خود ، دیگران و خداوند بیگانه می شود بدان وضعیت دچار می آید. و این نمایش نامه ها بدون آن که به راه حلی دست یابند، به پایان می رسند. او به آهنگسازی در موسیقی نیز علاقه وافری داشت. برخی معتقدند که شاید درک کامل افکار مارسل بدون تسلط بر موسیقی امکان نخواهد داشت.مارسل می گوید:«تنها در موسیقی است که به آفرینش دست می زنم»[۳۱]
نمی توان تاثیر موسیقی را بر توسعه فلسفی مارسل نادیده گرفت. او نوشته است: «موسیقی پیشه واقعی من است. در اینجا فراتر از همه یک خالق هستم و موسیقی به تفکر من معتبرترین چارچوب را بخشیده است. جی. اس. باخ[۳۲] نقشی را در زندگی ام داشته است که پاسکال، آگوستین[۳۳] یا هر مولف دیگری نمی توانست داشته باشد. آیا یک معنویت اصیل نیست که در بیان موسیقایی تجسم یافته است؟ من از طریق دو کاس[۳۴]، و بویژه در آثار آخر بتهوون[۳۵]،به روشنی از سر منزل برتر اندیشه آگاهی یافتم. بی هیچ تردید اعلام می کنم که امروز اگر به تدریج در کنارگذاشتن نظریه علم موفق می شوم، دقیقاً به این دلیل است که موسیقی باعث شد، برتری و تعالی فکر را درک کنم نسبت به استفاده هایی که از آن می شود وقتی در مورد اشیاء و روابط پیوند دهنده آنها به کار می رود.»[۳۶]
برای مارسل موسیقی یک انضباط درونی، یک نوع برتر از زندگی است که در آن می توان دوری جستن از نیروهای پراکنده و بیرونی را یافت که دائماً روح را وسوسه می کنند. در قلمرو موسیقی می توان امکان و در واقع ضرورت یک تطبیق میان تفاسیر شخصی فرد و واقعیت های عظیم جهانی که فرد به سمت آنها هدایت می شود را یافت. مارسل در بیان موسیقایی، بعد ملموس مقوله هایی را درک می کرد که بعداً از نظر فلسفی آن ها را شرح و بسط داد و بنابراین مضمون تواضع ،در بوریس گودونوف موسورگسکی[۳۷] یا وحدت میان اندیشه محض و آگاهی، در فائر[۳۸] را مطرح کرد.
مارسل عقیده دارد اگر موسیقی کامل ترین رسانه برای آشکارسازی فرد برای خودش از نظر آزادی و تمامیت منحصر به فردش باشد، دلیلش این است که روی آن نقطه رهایی بخش، دست می گذارد که در آن فرد با “جوهره” سایرین وحدت می یابد و از نظر درونی با تمام آنهایی که در ماجراجویی انسانی مبهم، شرکت دارند یکی می شود. موسیقی، مخالفت های سطحی را که زندگی روزمره تا این حد سختگیرانه تحمیل می کند از بین می برد و درنهایت مطمئن ترین و ملموس ترین مسیر به سمت آن تجربه مطلق است که مطمئناً عینی نیست؛ همچنین دقیقاً ذهنی نیست، بلکه بین ذهنی است .یک مفهوم کلیدی در فلسفه مارسل، و اوج یک دنیای درونی از معنا و حضور است.
از نظر او موسیقی کامل ترین هنر است. چون که چنان مشارکت وهماهنگی ای در آن وجود دارد که در زندگی به صورتی اندک و ناچیز دیده نمی شود.یکی از شارحان افکار مارسل، در باب اهمیت دادن وی به موسیقی چنین بیان می کند که ، موضع فلسفی مارسل اساسا سمعی است نه بصری،او ناظری نیست که در پی یافتن جهانی باشد پر از ساختمان هایی که می توان آن ها را به وضوح و تمایز از هم دید.او به آواها و بانگ هایی که آهنگ هستی را می سازند گوش می سپارد ،و بدان ها پاسخ می دهد .آهنگی که به نظر او بالمآل وحدتی دارد فراتر از عقل، و فراتر از صورت ،کلمه و مفهوم.طبق نظر مارسل، فلسفه هم از جدال در تئاتر وهم از هماهنگی در موسیقی سهمی برده است.به عقیده او فلسفه با بی قراری مابعدالطبیعی آغاز می شود. مانند کسی که نگران است و در پی رسیدن به آرامش است. فلسفه می خواهد بین تجربه های آدمی وحدت ایجاد کند ؛تا در این صورت انسان به زندگی که از هماهنگی برخوردار است ،دست یابدفلسفه هرگز به هدفش نمی رسد. فلسفه تلاش وقفه ناپذیر انسان سالک است.
۱ ـ ۱۰ ارتباط با اگزیستانسیالیسم[۳۹]
واژه ی اگزیستانس به معنای وجود است و مکتب به وجود آمده از آن به معنای وجود گرایی است .اما وجود در آن ،گزینش شده و مخصوص انسان است. پس وجود در اینجا غیر از معنایی است که فلاسفه سنت گرا از آن بهره برده اند. وجود به معنای وجود انسان است با تمامی ویژگی هایی که دارد؛ اعم از آزادی، مسئولیت پذیری ،دلهره ، تعالی و غیره.[۴۰]مکتب اگزیستانسیالیسم شیوه ای فلسفی است که در تلاش است جهانی را که آدمی در حال ساخت آن است معنادار جلوه دهد و افق جدیدی را پیش روی آدمی قرار دهد. و محور طرح هایی را برای سعادت آدمی معین می کند.فیلسوفان اگزیستانسیالیسم را به طرق مختلفی دسته بندی می کنند .سارتر در ۱۹۴۶ درخطابه عمومی خود با عنوان اگزیستانسیالیسم و اومانیسم به مخاطبان خود اعلام کرد [۴۱] ،دو دسته اگزیستانسیالیست وجود دارد؛ مسیحی و الحادی. پرسش این است که آیا آدمی به نظام وجودی ای تعلق دارد فراتر از جریان تاریخ یا نه؟این پرسش باعث رسیدن به دو نوع مختلف اگزیستانسیالیسم می شود.الحادی ها افرادی چون فوئرباخ[۴۲]،نیچه [۴۳]،کامو[۴۴] و سارتر هستند که بر طبق نظر ایشان آدمی به زمان تعلق دارد و زمانی انسان آزاد می باشد ،که تصوری از خدا نداشته باشد و خود را فراتر از زمان درنظر نگیرد.اگزیستانسیالیست های الهی نیز افرادی چون کرکگور،داستایفسکی[۴۵] ،بردیایف[۴۶] ،یاسپرس[۴۷]،بوبر[۴۸] و مارسل هستند. که معتقدند تمامی تجارب آدمی، شاهدی است بر حضور یک وجود سرمدی که فراتر از مکان وزمان است، و انسان نمی تواند به آن آگاهی داشته باشد اما روح آدمی به آن تعلق دارد و زمانی آدمی به آزادی می رسد که نسبت به آن وجود متعالی، آشنایی داشته باشد وسپس به فعالیت بپردازد. اهمیت مارسل در میان فلاسفه اگزیستانس به دو جهت است؛ اول به این جهت که او با فلسفه ی الحادی سارتر و کامو در دوران زندگی اش به مخالفت پرداخت . دوم این که می خواست اگزیستانس را در جهت بهتر پیش بردن زندگی انسان و برقراری روابطش با انسان های دیگر به کار برد.[۴۹] نقد مارسل بر ایده آلیسم ودفاعش از ایمان وباور، شبیه نقد کرکگور از هگل است. اما مارسل این را رد می کند که ایمان یک جهش غیرمنطقی است یا فرد در باورش تنهاست .هایدگر و مارسل بخش زیادی از یک قلمرو یکسان را در جستجوی احیای اعتبار هستی شناختی تجربه انسان، کاوش می کنند.آن ها چشم انداز مشترکی درمورد ماهیت حقیقت و زبان دارند. اما مارسل برخلاف هایدگر، در هستی شناسی خود ،تضمین به تحقق وفعلیت را می گنجاند که بخشی از درک باور به خدا، به عنوان وجود مطلق است.از بسیاری جهات، بوبر نزدیکترین خویشاوند فلسفی معاصر مارسل بوده است. هریک از آن ها به صورت مستقل فلسفه دیالوگ واتحاد را توسعه داده بوده اند. که در آن تمایز میان رابطه یک “من” با “تو” و یک “من” با “آن” یا یک” او” نقش محوری ایفا می کند. .نام مارسل اصولا با اگزیستانسیالیسم مسیحی ارتباط دارد. چون اغلب مردم اروپا اگزیستانسیالیست را مربوط به سارتر می دانند ،او برای خود از این عنوان استفاده نکرد.[۵۰] و خود را با عنوان ( نوسقراسطی ) یا (سقراطی مسیحی ) معرفی کرد. چون فلسفه اش بیشتر درمورد دیالوگ و گفتگو است.اما با این حال مارسل از لحاظ فلسفی، بیشتر به فلاسفه اگزیستانس شبیه است. از میان اگزیستانسیالیست ها ،بیشترین رفاقت را با کرکگور داشته است. اما تفکراتش را قبل از خواندن آثار او ارائه داده بود.[۵۱] مارسل را اغلب با یاسپرس مقایسه می کنند زیرا هردو جزو فیلسوفان اگزیستانس غیرالحادی اند و هردو به سیستم معتقد نیستند. اما دشواری فلسفه ی مارسل را تمامی افرادی که مطالعه کرده اند می دانند.. کرکگور و بوبر معتقدند که فرد زنده، عاجز است از این که به همه چیز در جهان از دید الهی بنگرد. باید به ایمانی متوسل شود که با توکل به خدا امکان پذیر می شود. کرکگور بیان کرده است که ایمان خردستیز است .و فرد باایمان از دیگران دوری می گزیند. اما مارسل این حرف را قبول ندارد .بوبر در فلسفه اش به بحث درباره الهیات پرداخته است، درحالی که مارسل به رویکردهای محسوس به راز هستی از طریق ارتباط بین الاشخاص توجه کرده است.مارسل درسراسر زندگی اش در قلمرو فلسفه تلاش کرده و بررسی هایی در زمینه ساحت روح انسان، انجام داده است که اگرچه به بن بست رسیده اما با صبر،راهی دیگر را برگزیده تا به شناخت روح انسان نائل شود.مارسل نظامی به وجود نیاورده وبیشتر افکارش را درلابه لای مقالات و یادداشت های روزانه اش می توان یافت.او مخالف هرنوع سیستم در فلسفه بود . وجود نظام و سیستم در فلسفه را موجب مرگ فلسفه قلمداد می کرد.[۵۲]بسیاری از دانشمندان معتقدند؛ این نوع مکتب اگزیستانس قلمرو معینی ندارد و آراء متنوعی پیرامون این نوع فلسفه وجود دارد ،برخی آن را نوعی اصالت تجربه قلمداد می کنند با این تفاوت که در اگزیستانسیالیسم ،تجربه به معنای شناخت مستقیم و حضوری انسان نسبت به خود است. عده ای آن را نه یک مکتب فکری بلکه رویکردی می دانند که جلوه ی گوناگونی در میان صاحب نظران مومن و ملحدش دارد.برخی نیز آن را بیان وضعیت خود ، و ما می دانند. اما از دید مارسل، ارائه تعریفی جامع از اگزیستانسیالیسم ممکن نیست؛ اگرچه می توان به چند مضمون که اگزیستانس را از صور نسبی تر فلسفه جدا می کند، توجه کرد. مارسل تاکید فلسفه وجودی را بر انسان می داند نه به این معنا که این نوع فلسفه انسان مدار می باشد، بلکه به این معنی که انسان کلید فهم عالم است . نخستین پرسشی که این نوع فلسفه باید به آن پاسخ دهد، چیستی انسان است. برای رسیدن به پاسخ این پرسش انسان باید به صورت یک شخص کامل و عامل بیندیشد، نه همچون شخصی که تنها ناظر باشد. برای این کار ،علاوه بر عقل باید عواطف و اراده، هم سوی عقل، در تلاش باشند. فوئرباخ بیان کرده است ،که آدمی نباید به صورت یک فیلسوف عمل کند، بلکه باید به صورت یک انسان بیندیشد. وی می گوید:« شهودی،غریزی وعاطفی بیندیشید نه صرفا عقلی»[۵۳].پاسکال[۵۴] هم در این باره گفته است:«قلب ادله ای دارد که عقل از آن بی خبر است»[۵۵].اگزیستانسیالیسم بر ضروریات زندگی اصرار دارد. مثلا شخصی که در حال گرفتن تصمیم است شخص محدودی است، و علی رغم فلسفه ایده آلیستی هیچ گاه نمی تواند از سطح محدودیت هایش فراتر رود .پس نتیجه گرفته می شود که چون آدمی دیدگاهی محدود دارد و نمی تواند همه چیز را به طور کامل ببیند، پس فلسفه حق ندارد به صورت یک سیستم عمل کند و تمام امور را زیر نظر داشته باشد .فلسفه چون زندگی، سیر وسلوک است به این خاطر آثار فلسفه ی وجودی بیشتر به صورت رمان ،نمایش نامه،یادداشت و مقاله نوشته شده است.پژوهش های مارسل، درجهت رویارویی با بحران زندگی انسان و شناخت گرفتاری انسان در دوره جدید است. قبل از انتشار آثار فلسفی مهم یاسپرس و هایدگر,مارسل در رساله اش با عنوان وجود و عینیت (۱۹۲۵)ودر نشریه ماوراءالطبیعه اش بسیاری از مضامین را وارد فلسفه فرانسوی کرد که بعدا محور اگزیستانسیالیسم شدند. او اغلب با بهره گرفتن از یک روش پدیدار شناختی توسعه یافته، به صورت مستقل، به مضامینی مثل مشارکت ,تجسم خدا در انسان,انسان به عنوان هستی درجهان و اولویت وجود بر انتزاع به عنوان نقطه شروعی برای فلسفه می پرداخت.
مارسل سرانجام در هشتم اکتبر ۱۹۷۳ در زادگاهش با دنیایی که با آن انس گرفته بود، و یا دیدی خردورز به آن نگاه می کرد وداع گفت و همان گونه که به سفر عادت داشت، این بار به سفر ابدی عازم شد.
۱ ـ۱۱ روش فلسفی
ضرورتا درتمام شرح های مختصر تفکر مارسل، تا حد زیادی انصاف رعایت نمی شود. چون فریبندگی وقدرت متقاعد سازی نتیجه گیری هایش، از روش فلسفی سیار، آزمایشی و اکتشافی اش تفکیک ناپذیرند. یکی از عمده ترین ویژگی های تفکر او، جدیت مبارزه با روح انتزاع وجود مفهومی است، که اعتقاد دارد یک مخاطره شغلی برای فیلسوفان سیستماتیک و آکادمیک می باشد.اما علی رغم این که او فلسفه سیستماتیک را رد می کند، کارش بر مبنای یک اصل وحدت پایه یا یک چشم انداز پایه است که ابتدا مبهم به نظر می رسد ، اما هرچه جلوتر می رویم روشن تر می شود. این چشم انداز که اساسا افلاطونی ومسیحی است، خود را در این اعتقاد نشان می دهد که درآن نظم موقتی و گذرای انسان سالک با چاشنی واقعیتهای ابدی همراه می شود.
فلسفه هم در تنشی که اساس نمایشنامه است وهم در هماهنگی که جوهره موسیقی است سهم دارد. نقطه شروع فلسفه یک ناخوشی مابعدالطبیعه مثل ناخوشی انسان تب داری است که راه خود را در بیابان به سمت خانه می جوید. یک هماهنگی در ناهماهنگی، یک منشا متعالی اطمینان خاطر دریک زندگی ناپایدار ،از طریق یک فرایند تعمق رخ می دهد که مارسل آن را تعمق ثانویه می خواند.
به اعتقاد مارسل فلسفه یک چشم انداز مشخص از واقعیت است. فلسفه باید نگهبان آزادی، منحصر به فرد بودن ، قلمرو درونی فرد و امکان تعالی باشد.فلسفه باید عمدتاً متوجه انسان و تمام آشفتگی ها، اضطراب ها و امیدهای او باشد. و هرگز نباید عاری از نیازهای درونی انسانی برای رشد، هویت و حضور شود. مارسل می گوید؛ باید شهامت رویارویی با این واقعیت را داشته باشیم که دنیایی، که به درونش افکنده شده ایم نمی تواند عقلمان را ارضا کند. انکار این موضوع وسوسه رایج برای فلاسفه است و پیامدهای تسلیم این وسوسه شدن به صورتی آشکار در آثار افرادی چون لایب نیتس و هگل دیده می شود. وقتی فلسفه ،شامل بیان تعدادی از حقایق رسمی است، مسلماً به صورت بیانات عاری از لطافت و محض در خواهد آمد، که همچون شعارهای سیاسی در یک انجمن می توانند دستکاری شوند. مارسل این ایده فلسفه را با وضوحی روشن در اثر کوتاهش با عنوان رساله ای در باب زندگینامه شخصی بیان کرده است.[۵۶]
شکوه پایان ناپذیر یک کرکگور یا یک نیچه شاید عمدتاً در این باشد؛ که وقتی یک فیلسوف که شایسته نامش است نمی تواند یک نماینده کنگره باشد و اینکه هر زمان به خودش اجازه می دهد از خلوت و تنهایی، که حرفه اش است کناره بگیرد، از مسیر منحرف می شود. و آنها این گفته را نه تنها با استدلال هایشان اثبات کرده اند، بلکه همچنین با آزمایش های انجام شده و در تجربه کل زندگی شان نشان داده اند. در یک آزمایش آکادمیک به روشنی قوانینی تدوین یافته اند، در حالی که در دنیای واقعی که دنیای فیلسوف است، یا باید باشد چیزی از این دست وجود ندارد. همیشه صحنه باید آماده شود؛ یعنی همیشه همه چیز از صفر شروع می شود و فیلسوف تنها زمانی ارزش نامش را دارد که نه تنها این ضرورت ناخوشایند را بپذیرد، بلکه همچنین آن را بخواهد. این آغاز مکرر که ممکن است برای دانشمند یا تکنسین فضاحت بار به نظر برسد، بخشی اجتناب ناپذیر از تمام کارهای فلسفی اصیل است و شاید درون نظم خودش، آغازی تازه برای هر بیداری جدید، هر تولد را بازتاب می دهد.
مارسل بعد از بحث تا حدی مفصل در باره تکوین فلسفی خود، چنین نتیجه می گیرد:
«شاید اشتغال ذهن پیوسته و متمرکزم بر ماوراء الطبیعه را بهتر از همه به این صورت بتوانم توضیح دهم که هدف من کشف این بود که چگونه یک نفس با توجه به ظرفیت عملی اش به عنوان یک نفس، با واقعیتی که در این شرایط نمی تواند عینی در نظر گرفته شود اما همواره به عنوان امری واقعی مورد نیاز است و شناسایی می شود ارتباط می یابد. این دیدگاه نهایتاً این ایده را کنار می گذارد که ذهن می تواند ساختار واقعیت را به صورت عینی تعریف کند و سپس خود را مجاز به قانونگذاری برای آن سازد. بر عکس ایده خود من این بود که اقدام باید درون خود واقعیت دنبال شود و فیلسوف هرگز نمی تواند نسبتاً به آن در مقام مشاهده کننده یک تصویر قرار گیرد.. کل ماجرا این بود که من تنها به صورت تدریجی موفق شدم تجربه فوری را به عنوان مواد اولیه برای تفکر در نظر بگیرم، تجربه ای که نسبت به آنچه فرض می شود کمتر درک شده است و بیشتر شبیه کاوش کورکورانه در یک غار ناشناس است؛ تنها بعد از سپری شدن یک مدت زمان است که جوینده می تواند در اولین دوره اکتشاف راهی که طی شده را درک و بازیابی کند. تجربه از خودش فراتر می رود، به صورتی که باید خودش را دگرگون کرده و بر خودش پیروز شود. از این گذشته، خطای تجربه گرایی تنها شامل غفلت از بخش ابداع و حتی ابتکار عمل خلاق موجود در هر تجربه اصیل است . تعمیق دانش ماوراء الطبیعه اساساً شامل مراحلی است که بواسطه آنها تجربه به جای تکامل فن ها به سمت خودش متوجه می شود تا تحقق خودش و درک خودش را بدست بیاورد.»[۵۷]
مارسل مدت زیادی از عمرش را صرف توسعه این چشم انداز محوری کرد. درک وحدت آثارش که برای فرد مبتدی، فوق العاده پراکنده و حواس پرت کن به نظر می رسد ،کاملاً غیر ممکن است؛ مگر اینکه ابتدا درک کنیم که کل کار او ، با توجه به مجموعه غنی رویکردها، آغازهای کاذب بسیار و بن بست های فلسفی در رابطه با دلتنگی، ابهام و امیدمتمرکز بر این ضرورت واحد است؛ معنای درونی زندگی یک انسان. به همین دلیل است که بدون آگاهی از مارسل به عنوان یک انسان، درک آثارش به همان اندازه غیر ممکن است. هیچ متفکر مدرن دیگری نیست که زندگی و اندیشه در وی تا این حد در هم تنیده باشد. [۵۸]
۱ ـ ۱۲ تعمق اولیه
تفکر اولیه انتزاعی، تحلیلی، عینی، عمومی واثبات پذیر است.فرد متفکر در تعمق اولیه یک انسان نیست، بلکه ذهن متفکر است. تعمق اولیه به قلمرو مساله ساز می پردازد. همانطور که ریشه شناسی واژه مساله نشان می دهد ؛ویژگی مشخصه رویکرد مساله ساز، به واقعیت تفکیک سوال کننده از داده هایی است که او درموردشان سوال می کند .مساله چیزی است که من به آن بر می خورم و تمام آن را دربرابر خود می بینم. اما به همین جهت می توانم پیرامون آن بگردم و آن را نرم نرمک از میان بردارم. داده های تعمق اولیه در حوزه عمومی قرار دارند وبه یک اندازه در دسترس تمام مشاهده گران دارای صلاحیت هستند. وقتی مساله ای مطرح می شود، تعمق اولیه هرگونه عناصری را که به جواب مساله ویژه مورد نظر مربوط نیستند از داده های عینی جدا می کند. وقتی یک جواب یا یک توضیح یافت شود کنجکاوی وتنش اولیه ای که به متفکر انگیزه بخشیده است نیز برطرف می شود.[۵۹]
تعمق اولیه که نمونه آن در تفکر علمی و فنی است، به فرد اجازه می دهد به صورتی کامل تر دنیا را درک ودستکاری کند. بنابراین برای فرهنگ انسانی غیرقابل چشم پوشی است. اما ابهام فکری و اخلاقی زمانی حاصل می شود که تعمق اولیه تسلط گر شود، وحق قضاوت درمورد کل معرفت وحقیقت را براساس معیارهایی که تنها برای قلمرو عینی ومساله ساز متناسب است ازآن خود می داند .وقتی این امر رخ می دهد انتزاع، جای خود را به روح انتزاع می دهد، استفاده از تکنیک ها وفنون، جای خود را به تکنوکراسی یعنی حکومتی که فن مداری بر آن حاکم می شود، می دهند، وطیف غنی رنگارنگ یک دنیا مجبور می شوند از یک منطق سیاه و سفید تبعیت کنند.[۶۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:49:00 ب.ظ ]




 

(۴-۸)

 

بیشتر این نمادها پیشتر معرفی شده ­اند، به­جز D که عمقی است که در آن لوله مدفون شده است. با اینکه دمای زمین بسته به دمای محیط، زمان سال (و فصل) و عوامل دیگر تغییر می­ کند، این عوامل به­ طور معمول در نظر گرفته نمی­شوند. علاوه بر این، دمای زمین در مکان­های مختلف، متفاوت است، یعنی دمای زمین در اراک و لرستان با یکدیگر متفاوت است. در واقع، دما و جنس خاک مکان­های مختلف در یک استان، نیز متفاوت است. حتی‌خود لوله نیز در دمای زمین تأثیر دارد. در طراحی خط لوله، به­ طور معمول فرض می­ کنند که دمای زمین ثابت است، امّا این مقدار ثابت در مکان­های مختلف، فرق می­ کند.
ضریب کلی انتقال حرارت
مقدار تقریبی ضریب کلی انتقال حرارت برای لولۀ بدون عایق برابر ۵ W/m2●C (1 Btu/ft2●hrF) است. برای لولۀ عایق، ضریب انتقال حرارت کمتر است. برای خط لولۀ عایق، مقاومت زمین غالب است. به­ طور معمول این مقاومت بیش از ۹۰ درصد مقاومت کل زمین را در بر می­گیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

حرارت منتقل شده
انرژی اتلافی سیال را می­توان با محاسبۀ تغییر آنتالپی به­دست آورد:

 

(۴-۹)

 

که در آن نرخ جریان جرمی و H آنتالپی ویژه است. امّا اگر هیچ تغییر فازی اتفاق نیفتد، به­جای آنتالپی می­توان، ضرب دما در ظرفیت گرمایی را قرار داد که به­ صورت زیر در می ­آید:

 

(۴-۱۰)

 

مبارزه با هیدرات با بهره گرفتن از مقاومت های انتقال حرارت و انتقال جرم
انتقال جرم
در بررسی مقاومت‌های موجود در تشکیل هیدرات و بررسی آن نشان داده شده که فرایند تولید هیدرات از گازهای موجود در گاز طبیعی فرآیندی است که توسط انتقال جرم مربوط به سمت مایع در سطح مشترک گاز- مایع کنترل می‌گردد و سایر مقاومت‌ها در مسیر تشکیل هیدرات در برابر این مقاومت قابل صرف نظر کردن می‌باشند. نتیجه این بررسی نشان داد که مدل پیشنهادی اسکوبوگ دارای فرضیات مناسبی بوده امّا مقدار نیروی محرکه فرض شده در مدل اسکوبوگ می‌بایست تصحیح گردد. نیروی محرکه برای تشکیل هیدرات را می‌توان به اختلاف مقدار بین غلظت‌های مولکول‌های گاز در شرایط آزمایش و مقدار غلظت همین مواد در شرایط تعادلی مرتبط دانست. در این بخش نتایج مقدار غلظت در فاز مایع مهم است. نکته مهم در رابطه بدست آمده زیر، مقدار C1، CEQ و ضریب انتقال جرم (kL) می‌باشد.

 

(۴-۱۱)

 

مقدار غلظت در سطح تماس گاز- مایع را می‌توان با بهره گرفتن از ضریب هنری و معادلات حالت در فاز گاز محاسبه نمود. برای محاسبه مقدار غلظت در فاز مایع می‌توان از دو تعریف برای نیروی محرکه استفاده نمود، فرایند هم فشار (Isobar) و فرایند (Isothermal). در فرایند هم فشار فرض می‌گردد که دمای نمونه هیدرات در فشار ثابت به تدریج کاهش یافته تا پس از گذر از نقظه تعادلی و فوق سرد شدن هیدرات تشکیل گردد. در فرایند هم دما، فرض می‌گردد تا نمونه هیدرات در دمای برابر با دمای تشکیل هیدرات امّا با افزایش فشار وارد ناحیه تشکیل هیدرات خواهد شد. در صورتی هر یک از تعاریف فوق برای نیروی محرکه انتخاب گردد، مقدار ضریب انتقال جرم را نیز می‌توان بر آن اساس انتخاب نمود.
شکل ‏۴‑۱ : فرایند هم فشار و هم دما برای تشکیل هیدرات
اگر فرض شود فرایند هم فشار بوده باشد (همانند خط SB در شکل ‏۴‑۱) ، مقدار غلظت توده مایع (CEQ) بر اساس تعادل گاز- مایع در نقطه B و مقدار غلظت در سطح مشترک (CI) بر اساس وضعیت آزمایش در نقطه S تعریف می‌گردد. در صورتی که فرض گردد فرایند هم دما باشد، مقادیر CEQ و C1 به ترتیب مقدار غلظت ماده در نقاط A و S تعریف می‌گردند.
هر چند که در آغاز تشکیل هیدرات، مقدار غلظت گازهای میهمان در فاز مایع بیشتر از شرایط تعادلی است (شرایط فوق اشباع) امّا می‌توان فرض نمود پس از زمان هسته زایی که هیدرات شروع به تشکیل می‌کند، فاز مایع با فاز هیدرات به دلیل ناچیز بودن مقاومت در فاز مایع در حال تعادل می‌باشند. به تعبیر دیگر فرض می‌گردد تا مولکول‌های گاز پس از عبور از مقاومت انتقال جرم در سطح تماس گاز- مایع و ورود به فاز آبی، به هیدرات تبدیل می‌شوند و مقدار CB با مقدار CEQ برابر است(شکل ‏۴‑۲).
شکل ‏۴‑۲ : پروفایل غلظت پیشنهادی مولکول‌های گاز در فرایند تشکیل هیدرات
انتقال حرارت
مراحل انتقال حرارت بین سطح سرد که این سطح می‌تواند سطح سیال یا دیواره سرد باشد و انتقال حرارت در لایه نزدیک به سطح هیدرات ما را به این نتیجه رساند که دمای جریان گاز نسبت به دمای تشکیل هیدرات باید بالاتر نگه داشته شود. به عبارتی، T>Thydrate باشد تا بتوانیم مقاومت بیشتری در برابر تشکیل هیدرات داشته باشیم. برای این منظور روش‌های ذیل پیشنهاد می‌شود:
الف) ایجاد پوشش روی خط لوله[۱۸۲] به عنوان عایق حرارتی برای حفظ دمای جریان سیال؛ چرا که برای بالا نگه داشتن دمای گاز در دمای بالاتر از دمای تشکیل هیدرات، عایق کاری یک راه حل مناسب برای لوله‌های کوتاه است. اگر انتقال گاز در فواصل نسبتاً طولانی انجام شود این روش، نامناسب و پر هزینه خواهد شد.
یک سیستم عایق کاری لوله، اغلب با یک سیستم گرمایش الکتریکی ترکیب می‌گردد. گرمایش توسط سیم پیچ گرمایش الکتریکی یا با القای جریان الکتریکی در مسیر مورد نظر حاصل می‌شود. عایق کاری، مصرف انرژی را کاهش می‌دهد. این سیستم جلوگیری از تشکیل هیدرات، در نواحی قطب شمال استفاده شده است. گرمایش موقتی، هم چنین می تواند برای حذف توده‌ها و کلوخه‌های هیدرات استفاده شود. این عملیات نیاز به چندین احتیاط کاری دارد. برای جلوگیری از تنش‌های اضافی در لوله، گرمایش نباید ناگهانی باشد. لازم است که ابتدا کلوخه‌های انتهایی ذوب شده و سپس به سمت مرکز پیش روند. تفکیک هیدرات‌های مرکز میتواند باعث خطر ایجاد فشار بالا همراه با خطر ایجاد ترک در لوله گردد. با ذوب شدن کلوخه‌های هیدرات، آب تشکیل شده باید جدا شود تا از تشکیل یک کلوخه جدید جلوگیری گردد.
ب) نصب مبدل‌های حرارتی در نقاطی از خط لوله که دمای جریان گاز در آن‌ نقاط کم می‌شود. برای مثال این روش میتواند قبل از کاهنده[۱۸۳] و در خطوط جمع آوری کوتاه[۱۸۴] کارساز باشد.
ج) یک راه برای تأمین گرمای مورد نیاز، شروع یک واکنش شیمیایی گرمازاست. بین نیتریت سدیم و نیترات آمونیوم یکی از مناسب‌ترین واکنشهاست:
NaNO2+NH4NO3→N2+2H2O+NaNO3
علاوه بر اثر‌گرمایی، نیترات سدیم مثل یک بازدارنده تشکیل هیدرات در محلول عمل می‌کند. یکی از معایب این روش،تشکیل نیتروژن است که خطر مربوط به فشار زیاد را افزایش میدهد. در مجموع، این روش نیز اقتصادی نیست.
نتایج شبیه سازی مدل
پس از انجام مدلسازی مسئله شرح داده شده در بخش پیشین، نتایج حاصل از مدل سازی را در مدت زمان‌های مختلف با یکدیگر مقایسه نمودیم. از مقایسه میدان توزیع غلظت ذرات جامد در مدت زمان‌های متفاوت می‌بینیم که پس از گذشت ۵/۰ ثانیه از برقراری جریان، تقریباً به حالت پایدار می‌رسیم. از زمان ۵/۰ ثانیه به بعد می‌بینیم که توزیع غلظت ذرات جامد در لوله ثابت می‌ماند و دلیل این ثابت ماندن آن است که در حالت پایدار، آن میزانی از ذرات که ته نشین می‌شوند برابر است با مقداری از ذرات که به داخل سیال بر می‌گردند. از بررسی میدان توزیع غلظت ذرات جامد پس از گذشت ۵/۰ ثانیه از برقراری جریان، میبینیم همانطور که در شرایط مرزی بیان کرده بودیم، غلظت فاز جامد در ورودی لوله مساوی با غلظت متوسط که برابر با ۲/۰ است، می‌باشد. مشاهده می‌شود که هرچه به خروجی لوله نزدیک می‌شویم غلظت فاز جامد ته نشین شده افزایش می‌یابد تا اینکه درست در خروجی لوله، به خاطر آشفتگی جریان، سرعت جریان افزایش یافته و غلظت فاز جامد ته نشین شده بسیار کاهش می‌یابد.
برای بررسی صحت نتایج مدلسازی، از نتایج بدست آمده توسط گلیز و همکارانش [۶۳و۶۴] در سال ۱۹۹۹ و ۲۰۱۳ بهره می‌گیریم. نمودار ‏۴‑۱ نتایج مدلسازی را پس از رسیدن به شرایط پایدار در مقطعی از لوله که در فاصله ۵/۱ متری از ورودی قرار دارد، با نتایج تجربی مقایسه می‌کند. این مقطع از لوله بدلیل اینکه در اکثر مقاطع لوله همان غلظت برقرار است، انتخاب کرده‌ایم. مشاهده می‌شود که نتایج حاصل از مدلسازی، روند توزیع غلظت در سطح مقطع لوله را به خوبی پیش‌بینی می‌کند. به بیان دیگر، هم نتایج تجربی و هم نتایج مدلسازی، افزایش غلظت فاز جامد را، در حرکت به سمت پایین در سطح مقطع لوله، نشان می‌دهند. در نیمه پایینی از سطح مقطع، نتایج حاصل از مدلسازی با دقت نسبتاً خوبی با د‌اده‌های آزمایشگاهی منطبق می‌باشند. امّا در نیمه بالایی، تفاوت نسبتاً زیادی بین نتایج تجربی و مدلسازی وجود دارد. نتایج مدلسازی وجود فاز پراکنده را تقریباً در همه جای نیمه فوقانی نشان میدهد، در حالیکه داده‌های تجربی، غلظت تقریباً صفر را برای فاز جامد در بخش اعظمی از نیمه فوقانی گزارش می‌کند. این تفاوت ناشی از آن است که شرایط ایده آل در انجام تست آزمایشگاهی برقرار نمی‌باشد و همچنین باید مدلسازی خود را تا حدی بهبود بخشیم تا بتوانیم نتایجی نزدیکتر به نتایج تجربی بدست آوریم.
نمودار ‏۴‑۱ : مقایسه نتایج تجربی و مدلسازی غلظت فاز پراکنده برای مقطع ۵/۱ متری ورودی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:49:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم