صدای بم مرد اگر چه به زحمت شنیده می شد غیر قابل فهم نبود …» (افغانی،۱۳۴۵: ۳۲۶(
۵-۴-۷-تک گویی:
تک گویی (جریال سیال ذهن(در داستان نویسی به مثابه یک زاویه دید و یک شگرد و تکنیک روایت داستان، شناخته شده است. (میرصادقی،۱۳۸۸: ۸۰)
«تک گویی، صحبت یک نفره ای است که ممکن است مخاطب داشته باشد یا نداشته باشد و این مخاطب ممکن است خواننده باشد، یعنی نویسنده، خواننده را به طور مستقیم مورد خطاب قرار دهد و از حادثه یا وضعیت و موقعیتی با او حرف بزند. تک گویی ممکن است پاره ای از داستان یا نمایشنامه باشد یا به طور مستقل همه داستان یا نمایشنامه را به خود اختصاص بدهد.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۴۱۰)
تک گویی را به سه گروه تقسیم می شود: (همان:۴۱۱)
۱-۵-۴-۷-تک گویی درونی:
«تک گویی درونی، گفت و گویی است که در ذهن شخصیت داستان جریان دارد. در این شیوه بازگویی، اندیشه و احساس شخصیت داستان در زاویه دید اول شخص بیان می شود. اساس تک گویی درونی بر مفاهیمی است که ایجاد تداعی معانی می کند.به کمک تک گویی درونی، خواننده به طور غیر مستقیم در جریان افکار شخصیت داستان و واکنش های او نسبت به محیط اطرافش قرار می گیرد و سیر اندیشه های او را دنبال می کند(همان:۴۱۲) اگر صحبت کننده به محیط دور و بر حاضر خود واکنش نشان بدهد، تک گویی درونی او داستانی را تعریف می کند که در همان موقع در اطراف او می گذرد، اگر افکار او بر محور خاطره هایی می گذرد، تک گویی او بعضی از حوادث گذشته را که با زمان حال تداعی می شود مرور می کند. اگر تک گویی او اساساً واکنشی است، سیر اندیشه صحبت کننده نه زمان حال را گزارش می کند و نه یاد آور زمان گذشته داستان است، تک گویی درونی، خود داستانی است با زمان نامشخص.
برای نمونه به چند مورد اشاره می شود:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«اینک که دست تصادف گمشده او را جلوی رویش نهاده بود فکری به خاطرش رسید:
بی آنکه بگذارم ملتفت وجود من در دنبال خود بشود، سیاهی به سیاهیش گام بر خواهم داشت، خانه اش را خواهم یافت و همین امشب یا حداکثر صبح فردا یکی از زنان همسایه یا خود آهو زنم را پیشش می فرستم تا از حالش جویا شوند. در این صورت اگر به راستی احتیاج به کمکی دارد یا گرهی در کارش هست آشکار خواهد شد. این کار، کار خود من نیست، باید از همجنسان خود او کمک گرفت.» (افغانی،۱۳۴۵: ۸۴)
«در دل اندیشید: آری پدر سوخته سوزمانی! خودت که مثل کبک سرت را زیر برف کرده ای و کسی را نمی بینی به خیالت رسیده هیچکس تو را نمی بیند. اما ارواح دمت به خیال نشسته ای، مدرک زنده تری هم از تو دارم. اگر آن شوهر دروغزن و دغلبازم که تازه بعد از باد پنجاه بید چل چلیش گل کرده است در این خانه پیدایش شد چیزی به تو نشان خواهم داد، همچنین پته ات را به آب بدهم که گریه کنان ندانی در حیاطی که از آن تو آمدی کدام ور است. توی همین خانه کاری بر سرت بیاورم که مثل مرغ کرکر تا عمر داری ونگ بزنی و بگوئی بد بد است.» (همان:۲۵۶)
۲-۵-۴-۷-تک گویی نمایشی:
«در تک گویی نمایشی، شخصیت داستان مثل اینکه با صدای بلند برای مخاطبی که در خود داستان است حرف می زند و دلیل خاصی برای گفتن موضوع خاصی به مخاطب خاصی دارد.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۴۱۴)
برای نمونه به چند مورد اشاره می شود:
« شش سال است دیوانگی می کنم، گیرم شش روز دیگر نیز به آن ادامه دادم. با این کارهاست که مرا فریب می دهی. دیگر چه دارم که با آن ترا دوست بدارم و متقابلاً فریب بدهم، یک خانه، اگر آنرا هم از دست بدهم و بچه هایم را آواره کوچه ها بکنم آنوقت چه؟ آیا دوستی من و تو و این فریب دو سره همچنان پا برجا خواهد ماند؟ آیا تو مانند همان بچه ها با ناداری من خواهی ساخت؟ دلم گواهی می دهد که نه. دلم گواهی می دهد که پیمان من و تو تا همین لحظه بوده است. خیلی آرزو می کنم این جرعه آخر را تا آن جا که میسر است قطره قطره بنوشم، اما قدرت همه چیز از دستم بیرون رفته است. ای عزیز، روزگار آهنگ جدائی ما را می نوازد.» (افغانی،۱۳۴۵: ۷۱۷)
«آیا ممکن است دواهای سقط جنین مرا برای همیشه نازا کرده باشد؟
واه، خدا چنان روزی را نیاورد که من نازا باشم! نه، هر طور که هست باید آبستن شوم. خدایا هما از تو بچه می خواهد.» (همان:۴۱۵)
۳-۵-۴-۷-حدیث نفس:
«حدیث نفس که به آن خودگویی یا حرف زدن با خود نیز می گویند، شگردی است که شخصیت افکار و احساسات خود را به زبان می آورد تا خواننده یا تماشاچی از نیات و مقاصد او با خبر شود. در حدیث نفس علاوه بر اینکه افکار و احساسات شخصیت به پیشبرد عمل داستانی کمک می کند، خصوصیات روانی راوی نیز بر خواننده یا تماشاگر آشکار می شود.» (میرصادقی،۱۳۸۶: ۴۷۵)
«تفاوت حدیث نفس با تک گویی درونی آن است که در حدیث نفس شخصیت با صدای بلند فکرش را بر زبان می آورد، در حالی که در تک گویی درونی، گفته ها در ذهن او می گذرد. حدیث نفس در عین حال با تک گویی نمایشی نیز تفاوت دارد زیرا در تک گویی نمایشی، شخصیت داستان برای گفته های خود مخاطبی دارد، حال آنکه در حدیث نفس، شخصیت از وجود و حضور دیگران غافل و بی خبر است.» (همان:۴۱۸)
برای نمونه به چند مورد اشاره می شود:
«پیش خود گفت: این طفلک هم بیخود از من رنجید. با همه پرخوابی و سر به هوائیش پسر نقره انگشت کوچکش نمی تواند به حساب بیاید. اما خوب، تنها کسی که می داند هما قبلاً کجا زندگی می کرد اوست. بعد از این صلاح نبود به در این خانه بیاید. تقصیر از من بود که آنروز به وسیله حمّال صندوق را به خانه حسین خان نبردم .» (افغانی،۱۳۴۵: ۲۸۳)
«خوره توی آن صورتت بیفتد تحفه نطنز! کاش که خدا این چشم و ابرو را هم به تو نداده بود! دیگر بلند نمی شود گورش را گم کند.» (همان:۴۷۲)
در رمان شوهر آهو خانم نویسنده از چهار زاویه دید استفاده کرده است اما زاویه دانای کل غالب است. عواملی چون نوع رمان، پیرنگ، شخصیت پردازی و صحنه پردازی باعث انتخاب این زاویه دید توسط نویسنده شده است. به طور کلی «هرگاه فضای عادی و معنوی داستان وسعت داشته باشد، هرگاه شخصیت های داستان متعدد باشد و رویدادهایش در طول زمانی و مکانی زیادی گسترده باشد، بویژه هرگاه موضوع داستان علاوه بر گسترده بودن به استنتاج و استدلال هم نیاز داشته باشد» نویسنده از زاویه دید دانای کل استفاده می کند. به طور کلی نویسنده با بهره گرفتن از این چند زاویه دید می کوشد ستیزهای بیرونی و درونی شخصیت های اصلی را نشان دهد و به روانشناسی شخصیت بپردازد.
۵-۷-موضوع شوهر آهوخانم
موضوع داستان ها به طور کلی به پنج دسته تقسیم می شود : (میرصادقی،۱۳۷۶: ۲۱۸)
۱-داستان های حادثه پرداز:
«داستان هایی که در آن تأثیر به لحاظ خود تأثیر می آید نه به علت واقعیت های زندگی، در واقع نویسنده حقایق زندگی را فدای تأثیر و گیرندگی داستان می کند تا خواننده را بیشتر مجذوب کند، به همین دلیل این داستان ها اغلب به قصه و لطیفه شبیه است و اغلب حادثه ای اتفاقی و نادر محور داستان قرار می گیرد .» (همان: ۲۱۸)
۲- داستان های واقعی :
«داستان های واقعی امروزی بیشتر تصویرگر تاروپود ظریف روح انسانی و نمایشگر رابطه های دایمی و همبستگی آن ها با هم ، اختلاف هایشان ، انتظارها و آرمان هایشان ، امید ها و رویاها و غم ها و شادی ها ، رنج ها و محرومیت هایشان است. داستان های واقعی تعریف کردنی نیست، خواندنی است . حتی خلاصه کردن این گونه داستان ها به صورتی که تمام خصوصیت ها و امتیازهای آن ها حفظ شود،ناممکن است،زیرامحتوای آن ها اغلب در حرف هاو پیام هایی است که بازگو نشده است و غیر مستقیم از خواندن آنها به ذهن خواننده انتقال می یابد . این داستان ها معمولاٌ حرفی و پیامی برای گفتن دارد، هرگز از واقعیت زندگی به دور نمی افتد و از کیفیت حقیقت مانندی برخوردار است .اغلب این داستانها نه هیچ حادثه هیجان آور و تکان دهنده دارد و نه بخش های موثری که خود به خود برانگیزنده باشد. «در این نوع داستان ها تأثیر به خاطر تأثیر جایش را به تأثیر به خاطر زندگی داده است و داستان به خاطر زندگی نوشته شده است فشردن حداکثر زندگی در حداقل فضا کمال مطلوب این گروه از داستان ها است .» (همان،۲۶۴-۲۶۳)
۳-داستان های و هماهنگ :
«در این داستان ها خصوصیات روانشناختی با ویژگی های نمادینی می آمیزد و ناراحتی های روانی به صورت نمادهایی در داستان ظاهر می شود . نویسنده داستان های وهمناک اغلب می کوشد با بهره گرفتن از ابزار و مصالح واقعی و تجزیه و تحلیل های روانشناختی به داستان غیر عادی خود جنبه قابل قبول دهد. این داستان ها اغلب از پاره ای از خصوصیات مکتب نمادگرایی برخوردار است.شخصیت های داستان از دلهره ها و اضطراب ها و ترس و لرزهای ناشناخته ای رنج می برد و دارای ذهنیتی بیمار هستند. فضا و رنگ این داستان ها اغلب تار و مه آلود است .» (همان:۲۹۳)
۴- داستان های خیال و هم :
«داستان های خیال و وهم که به آن داستان های فانتزی نیز گفته می شود ، دوری آگاهانه از دنیای واقعی را به نمایش می گذارد . این داستان ها با جهان واقعی اشیاء و اندیشه ها ارتباط اندکی دارد و با دنیای خیالی پری ها ، جن ها ، دیوها و کوتوله ها سروکار دارد .» (همان:۳۰۷)
۵- داستان های واقع گرایی جادویی :
«در این داستانها الگوهای واقع گرایی با خیال و وهم و عناصر رویا گونه و سحر آمیز با هم جا عوض می کنند و در هم می آمیزند در این آمیزش ترکیبی به وجود می آید که به هیج کدام از عناصر سازنده اش شبیه نیست و خصوصیتی مستقل و جداگانه دارد .» (همان:۳۶۶)
«موضوع یک اثر داستانی همیشه جایی یا کسی یا موقعیتی است» (یونسی ۱۳۷۹: ۳۰)
« عنوان داستان موضوع آن را آشکار می سازد .»(میور،۱۳۶۴: ۸) با توجه به این مدعا، آیا شوهر آهوخانم، عنوان کتاب مورد تحقیق ، موضوع آن را آشکار نمی سازد ؟
آنچه این رمان می خواهد بیان کند، به بهترین وجه ، در عنوان آن آمده است . افغانی، شوهر آهوخانم را براساس شخصیت ها و حضور آن ها در موقعیت های خاص و بر اساس دردهای زمانه نوشته است .
موضوع شوهر آهوخانم ،یک موضوع واقعی است درباره زندگی خانوادگی شخصی است به نام سید میران سرابی که در سال های ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰ در کرمانشاه رخ میدهد . سید میران سرابی ،صاحب نانوای سنگکی پزی در کرمانشاه است .وی در عرض چند سال به کمک همسرش آهو توانسته ثروتی چند به دست آورد و با خرید خانه ای در کوچه علیخان لر با خانواده شش نفری خود زندگی آرامی را سپری کند و باریاست صنف نانواها به شهرت و اعتباری برسد اما سید میران سرابی که در بحبوحه پنجاه سالگی است روزی با دیدن زنی به نام هما دل در گروه عشق او می نهد،در نتیجه یک روز او را عقد کرده و با خود به خانه می آورد . آمدن هما از یک سو آرامش و سعادت خانواده را از بین می برد و موجب کشمکش و درگیری هایی در خانواده می شود و از سوی دیگر وصال با هما سید میران را واله و شیداتر از پیش می سازد، تا جایی که وی نه تنها به زن و بچه خود پشت می کند، که از مال و ثروت و دارایی و همه هست و نیست خود نیز ریشه کن می شود سید میران از آبرو اعتبار، ریاست صنفی ، کارو تلاش ، امید ها و آرزوها و حتی از عقاید خود دست می کشد . دین و ایمان، نماز و روزه را رها می سازد و به می خواری می افتد. اونه تنها همه زندگی خود را فدای این عشق خانمان سوز می سازد که در اوج گمنامی و سرخوردگی قصد ترک وطن می کند، باقیمانده دارایی خود را بر می دارد و بدون اطلاع از همسر بزرگش ، آهو، همراه با هما عازم دیاری دیگر می گردد و تنها در آخرین لحظات آهو خود را به گاراژ می رساند و به باز گرداندن او به خانه ، همه خانواده را از پریشانی و بدبختی بزرگتر رها می سازد .
۶-۷-درونمایه شوهر آهوخانم
مولف هنر داستان نویسی معتقد است «درحالی که داستان معمولاً جز یک اندیشه غالب که ما آن را تم داستان عنوان کردیم ندارد ، داستان هایی هم هستند که علاوه بر تم اصلی، تم های فرعی نیز دارند .» (یونسی،۱۳۷۹: ۳۲)
بیشاب می گوید «رمانی که فقط یک مضمون داشته باشد،رمان پیچیده و متنوعی نیست.رمان باید مضامین زیادی داشته باشد.» (بیشاب،۱۳۸۳: ۴۷۵)
درونمایه داستان به دو صورت نشان داده می شود :
۱-درونمایه گاهی مستقیم و صریح به وسیله نویسنده یا یکی از شخصیت ها بیان می شود
۲-گاهی غیر مستقیم از طریق تقابل اشخاص و افکار ایشان و از طریق دیالوگ ها و حوادث داستان روشن می شود (پرین،۱۳۶۲: ۶۰)
«برای دستیابی به پیام یک داستان نباید سوال کرد که از این داستان چه پندی می آموزیم ؟ بلکه بهتر است سوال کنیم که : این داستان چه چیزی را نشان ما می دهد ؟ » (همان،۶۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...