که با فرخی بود و با برز و کام
(۹، شاهنامه‌ی شوروی، ج ۲)
(همان: ۲۲۶).

پس از کیخسرو، کی‌لهراسب صد و بیست سال پادشاهی کرد (۸۵، التنبیه). لهراسب نیز از طبقه‌ی کیانیان است که جبابره بودند و چهارمین پادشاه این طبقه بنا به روایت اوستا، کی‌لهراسب، ۱۲۰ سال سلطنت کرد (۱۴۹، ۱۵۱، آثارالباقیه). و ملک لهراسب از پس آنکه صد و بیست سال به ملک اندر بوده بود، بمرد و پسرش گشتاسب بنشست (۶۴۷، بلعمی (۲)).
خاندان کیانی به دو دسته تقسیم می‏شود: از کیقباد تا کیخسرو و از لهراسب تا پایان کارکیانیان؛ که دسته دوم نیز خود از لهراسب تا بهمن مربوط به خاندان کیانی آسیای میانهاز اردشیر، یا همین بهمن، تا دارای دارایان مربوط به خاندان هخامنشی است. [زریر] پسر لهراسب، و بردار گشاسپ شاه کیانی است.
لهراسب شخصیتی است که نام او به معنی «کسی که دارای اسب تیزرو» است فقط یک بار در اوستا آمده است و درگاهان نشانی از او نیست. برخی را عقیده بر این است که این شخصیت برای پر کردن شکاف زمانی میان کیخسرو و گشتاسب ساخته شده است (دوستخواه، ۱۳۸۳: ۱۷۳، ۳۷۰؛ اوشیدری، ۱۳۷۱: ۴۱۸؛ تفضلی، ۱۳۵۴: ۴۶؛ فردوسی و شاهنامه سرایی، ۶۱۹:۱۳۹۰، ۶۲۲-۶۲۴، ۶۲۶) (صدیقیان، ۱۳۸۶: ۲۲۳؛ ۲۲۶، ۲۲۸، ۲۳۰، بهار، ۱۳۷۵: ۱۹۵، ۲۷۳ و ۱۳۷۸: ۱۴۰، ۱۵۱؛ آموزگار، ۱۳۸۶: ۷۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲۴-۱ w§niøn [دیدار]: (بهار، ۱۳۱۲: ۹۳) این واژه را “بینش” ترجمه کرده است. (کیا، ۱۳۳۱: ۹) او نیز “بینش” ترجمه کرده است. (عریان، ۱۳۷۱: ۱۴۲) نیز به همین ترتیب این لغت را “بینش” ترجمه کرده است. نگارنده واژه‏ی “دیدار” را برای این مناسب‏تر دانسته است.
۲۶-۱ kay-wiøt¦sp-ø¦ [کی‌ویشتاسپ شاه]: کی‌گشتاسپ با نیروی اشه و سرودهایِ منش نیک به دانشی دست یافت که مزدااهوره پاک در پرتو اَشه بر نهاده است و [با آن] ما را به بهروزی رهنمون خواهد شد. دیری نپایید که هْوُوَه‌ها به داراییِ فراوان، توانگر شدند. دیری نپایید که نوذَریان کامرَوا شدند و گُشتاسپ در این سرزمین‌ها بر اسبانِ تیزْتَک دست یافت.
زردشت از وی خواستار شد:
ای اَرِدْوی سورَ اناهیتا! ای نیک! ای تواناترین!
مرا این کامیابی ارزانی دار که من کی گشتاسپ دلیر پسرِ لُهراسپ را بر آن دارم که دینی بیندیشد، دینی سخن بگوید و دینی رفتار کند.
۸۳- فرّ کیانیِ نیرومندِ مزدا آفریده را می‌ستاییم؛ [آن فرِّ بسیار ستوده، زَبَردست، پرهیزگار، کارآمد و چالاک را که برتر از دیگرْ آفریدگان است…
۸۴- … فرّی که از آن گشتاسپ بود که دینی اندیشید، دینی سخن گفت؛ دینی رفتار کرد. بدان سان که او این دین را بستود، دیوانِ دشمن را از اَشَوَنان براند.
۸۷- کی‌گشتاسپ دلیر بر تَثْریَه وَنْتِ دُژدین و پِشَنَه‌ی دیوپرست و اَرْجاسپِ دُرُوند و دیگر خَیون‌هایِ تباهکار چیره شد.
واپسین کسانی از مردمان میرا که فرّ بدان‌ها می‌پیوندد، گشتاسپِ شهریار و زرتشتِ پیامبرند.
در فروردین‌یشت آمده: که گشتاسب دین زردشتی را که در بند بود، از بند رهانید، پایدار ساخت. در زامیادیشت، کی‌گشتاسب بازو و پناه دین اهورایی زردشت خوانده شده است.
در کتاب یادگار زریران چنین آمده: کی‌گشتاسب گفت اگر تمام دلیران و برادران و بزرگان من، و نیز زن من هوتوس- از کسی که برای من سی پسر و دختر متولد شدند- کشته شوند، باز من پیرو این دین پاک خواهم ماند، و آنچه از اهورامزدا یافتم از دست نخواهم داد.
در مینوی خرد آمده: “کی‌گشتاسب پس از پذیرفتن دین نیک مزدیسنا با یک اهونورکه گفتار دادار هرمزد است دیوها و شیاطین و دروغ را در هم شکست. دقیقی در شاهنامه در گرویدن کی‌گشتاسب به زردشت گفته:

سرِ نامداران ایران سپاه

گرانمایه فرزند لهراسب شاه

که گشتاسب خوانند ایرانیان

ببستش یکی کشتی او برمیان

در بندهش درباره‌ی فرنبغ آمده: “جمشید فرنبغ را در دادگاهی [پرستشگاه] در کوه خوارزم فرو نهاد فرجمشید این آتش را از دست ضحاک برهانید. در زمان پادشاهی کی‌گشتاسب این آتش را از خوارزم برگرفته در کابلستان فرو نهادند". در آفرین دهمان از کی‌گشتاسب یاد شده و فروشی او ستوده شده است. در آخرین پیغمبر زردشت به کی‌گشتاسب که در راه دین کوشا بود دعا شده است. آخرین پیغمبر زردشت را فصلی از گشتاسب‌یشت و بقایایی از دهمین نسک مفقود شده دانند.
کی‌گشتاسپ تا آمدن دین سی سال (شاهی کرد). زردشت اسپتمان به پیامبری از دادار هرمزد به گشتاسپ شاه آمد. گشتاسپ‌شاه، پس (از) پذیرفتن دین، نود سال (شاهی کرد).
آن که زرین است پادشاهی گشتاسپ شاه است، هنگامی استکه من تو را «برای» دین دیدار کنم و گشتاسپ شاه دین بپذیرد. اورمزد به زردشت سپیتمان گفت که: “در آن زمان شگفت، برترین مردان آن باشد که کستی بر میان دارد و دین را با برسم بستاید «گرچه» نه چنان «باشد» که در پادشاهی گشتاسپ شاه بود. کسی که در آن زمان شگفت “ایثاآت یزمئیده” و “اشم وهو” بگوید یا از بر کرده باشد، چنان است که در پادشاهی گشتاسپ شاه دوازده هماستی بازو هریشت کرده باشد و کسی که یشت کرده باشد و گاهان سروده باشد، چنان است که در پادشاهیِ گشتاسپ شاه آب را یشته و گاهان را سروده باشد. و دوم هنگامی که توای زردشت سپیتمان دین پذیرفتی و تو همپرسی (=دیدار) «کردی و» گشتاسپ شاه وارجاسپِ خشم زاده در کارزارِ دین، در سپید بیشه با هم جنگیدند. “فرگرد هفتم تاوِرَت درباره‏ی نشان دادن چگونگی چهار زمان به زردشت در هزاره‏ی زردشتان، سیمین آن «زمان» که در آن گشتاسپ دین را از زردشت پذیرفت. ارجاسپ بر مبنای آنچه در یادگار زریران آمده است “پادشاه هیونان” بوده و با گشتاسپ در نبردی سخت بر سر پذیرفتن دین زردشتی درگیر می‏شود و شکست می‏خورد. پادشاهی گشتاسپ دوران طلایی دین زردشتی است. زمانی است که پیامبر دین، همه دستورها را چنان که اورمزد مقرر داشته است به اجرا در می‏آورد. زردشت دین بهی را می‏گستراند و در این راه گشتاسپ شاه او را صمیمانه پشتیبانی می‏کند. در شهرستان‏های ایران (متن‏های پهلوی ص ۲۲) آمده است: “شهرستان بُست بَستور فرزند زریرساخت. بدان گاه که گشتاسپ شاه برای ستایش دین در فرزدان بود و بنه گشتاسپ و دیگر شاهزادگان را «آن جا» نشانید (=مستقر کرد).
به جز (در) یکتا حکومت و پادشاهی گشتاسپ شاهنشاه که برای این که دین درست و راست مطابق گفتار آفریدگار اورمزد را با بیگمانی و اطمینان بداند، آن را از زردشت سپیتمان یکتا پذیرفت. پرسید دانا از مینوی خرد که چرا مردمی که در زمان گیومرث و هوشنگ پیشداد فرمانروایان و حکمرانان بودند تا زمان گشتاسپ شاهنشاه چنین کامکار بودند. کی‏گشتاسپ دین پذیرنده از تن لهراسب آفریده شد. و از گشتاسپ این سودها بود مانند پذیرفتن و پرستش بهدین مزدیسنان، بنا به گفتار بغان، اهونور، سخت آفریدگار اورمزد. و هر انسانی که از خرد بهره‏وری بیشتری دارد، بهره‏اش از بهشت بیشتر است. و نیز گشتاسب و زردشت و گیومرث و دیگر کسانی که بهره‏شان از بهشت بیشتر است به سبب آن است که خرد به آنان بیشتر رسیده است.
و آورد همان بار به فرمان دادار دین مزدیسنان را به سوی کی‏گشتاسپ شاه و به وسیله‏ی آن روشنی مه (=دین مزدیسنان) روشن گردانید فرزانگان را «که» اندر آن کشور برترین دهبد یزدان (کی گشتاسپ) «بودند».
۸۳- یکی «دیگر اینکه اگرچه» باور داشتن گشتاسپ به دین با رسیدن گفتار امشاسپندان «روی داد» با این همه‏ی، اندیشیدن (=بیم) از سر خدایان (=فرمانروایان بزرگ) و خونریزی ارجاسپ هیون، بدین سبب از پذیرفتن دین سرد «شد» آشکار برای نمودنِ آگاهی و پیروزی گشتاسپ بر ارجاسپ هیون.
۸۴- و نیز جایگاه برین و خدایی جاودان ورای و فرّه «او را»، اندر همان زمان دادار اورمزد ایزد نریوسنگ را به پیام‏آوری به خانه‏ی گشتاسپ نزد اردیبهشت امشاسپند فرستاد «برای» خورانیدن آن خورشِ روشنگرِ چشمِ جان گشتاسپ برای دیدار جهان مینویان، بدین گونه گشتاسپ آن فرّه وراز بزرگ را بدید.
۸۵- چنانکه در این باره در دین گوید که: آن دادار اورمزد به ایزد نریوسنگ گفت که: “برو! حرکت کن این نریوسنگ انجمنی (=سخنگو) به سوی خانه‏ی گشتاسپ نیرومند گوسپندِ دور فرازنامی، بگوی به اردیبهشت که: این اردیبهشتِ پادشاه (=مسلط، فرمانروا) بگیر تشتی نیک، نیک‏تر از دیگر تشت‏های ساخته شده جامی ایدون نیک که در خدایی (=فرمانروایی) توان ساختن و از سوی ما به سوی گشتاسپ هوم و منگ ببر، و از آن به گشتاسپ دهبد بخوران، چون اردیبهشت فرمانده، آن گفتار پذیرفت.
۸۶- تشت نیک برگرفت و از آن گشتاسپ دهبدِ برز آوند را فراز خورانید.
۸۷- و فرود آرمید (=بخوابید) گشتاسپ دهبد برز آوند هنگامی که از بستر برخاست.
کهن‌ترین اشاره را به گُشتاسپ در گاهان اوستا می‌توان یافت. در آنجا او “کَوی” و “هم پیمان راستین” زردشت خوانده شده است (یسن ۴۶، بند ۱۴؛ هومباخ، ج I، ص ۱۷۲). به نظر می‌رسد که سلسله‌ی کَوی‌ها یا کیانیان با کی‌گُشتاسپ به پایان رسیده است (بویس، تاریخ دین زردشتی، ج ۱، ص ۲۴۹) (فردوسی و شاهنامه سرایی،۶۴۰:۱۳۹۰). در آبان‌یَشت، گُشتاسپ (بند ۹۸) از خاندان “نَوتَره"/ نوذر و پسر “اَوروَت اَسپه"/ لُهراسپ (بند ۱۰۵) معرفی شده است (همچنین نک. بندهش، فصل ۳۵، بند ۲۶، ۳۵؛ پاکزاد، ص ۳۹۷-۳۹۸). در فروردین‌یشت (بند ۹۹-۱۰۰)، ضمن ستایش فرَوَشی/ فرَوَهرکی‌گُشتاسپ، از او با عناوینی چون “پارسا"، “تهم"، “متحد با کلام مقدس” و دارنده‌ی گرز نیرومند اَهورایی” یاد شده که به سان “بازو و یاور” دینِ زردشتی، دین را از بندها رهایی بخشید و آن را استوار کرد (نک. مولایی: ص ۱۰۵)، در زامیاد یشت (بند ۸۴)، کی‌گُشتاسپ از جمله کسانی دانسته شده است که فرّ کیانی آنان را همراهی می‌کند و از آن رو مطابق دین می‌اندیشد و سخن می‌گوید و رفتار می‌کند. همچنین می‌پذیرد که بازو و یاور دین زردشتی باشد (همان، بند ۸۵) و دین را از زنجیرها می‌رهاند (همان، ص ۵۶، بند ۸۶). به علاوه، در زامیادیشت (ص ۵۷، بند ۸۷) “تانثر یاونت"، “پِشَنه” و “اَرِجَت اَسپه"/ اَرجاسپ از جمله نابکارانی معرفی شده‌اند که گُشتاسپ بر آنان پیروز شده است (نک. هومباخ وایجاپُریا، ص ۵۷). موضوع یکی از ۲۱ نَسک (=کتاب) اوستای دوره‌ی ساسانی چگونگی گرویدن گشتاسپ به زردشت و حوادث پس از آن بوده است. این نَسک اکنون از میان رفته است، اما خلاصه‌ی آن را که در فارسی میانه “ویشتاسپ ساسْت": “تعلیم گشتاسپ” نامیده می‌شده، در فصل یازدهم کتاب هشتم دینکرد می‌توان یافت (ص ۶). بعلاوه دو قطعه‌ی کوچک و بسیار متأخر اوستایی به نام‌های “آخرین پیغامبر زردشت” و “وِشتاسپ‌یَشت” وجود دارد که اولی شامل دعای زردشت برای گشتاسپ و دومی، علاوه بر دعای زردشت برای گشتاسپ، شامل برخی از پندها و اندرزهای زردشت به گشتاسپ است (تفضلی، ص ۶۴؛ پورداوود، ج ۲، ص ۲۷۱). درباره‌ی زمان فرمانروایی گُشتاسپ اختلاف نظر وجود دارد، چرا که به زمان زندگی زردشت وابسته است. برخی به پیروی از تاریخ سنتی، که زمان زندگی زرتشت را ۲۵۸ سال پیش از حمله‏ی اسکندر مقدونی می‏داند، این زمان را اواخر سده‏ی هفتم یا اوایل سده‏ی ششم ق‏م می‏دانند. آمّیانوس مارکِلّینوس، مورخ رومی، نخستین کسی است که کی‏گشتاسپ را همان گشتاسپ، پدر داریوش اول هخامنشی، دانسته است (شاپور شهبازی، ص ۱۷۲). شایان ذکر است که طبری (ج ۲، ص ۶۴۷-۶۴۸) آزادی اسیران بنی اسرائیل را از بابل و برگرداندشان را به فلسطین برای بازسازی بیت‏المقدس، که در واقع از کارهای کوروش بزرگ بوده به گشتاسپ نسبت داده است. با وجود این، بسیاری از دانشمندان با دلایل متعدد نشان داده ‏اند که زمان زندگی زردشت و دوران فرمانروایی کی‏گشتاسپ اواخر هزاره‏ی دوم یا اوایل هزاره نخست قبل ازم بوده است. بویس (زردشتیان: باورها و اعمال دینی آنها، ص ۱۸) تاریخ حدود ۱۷۰۰ یا ۱۵۰۰ق‏م را پیشنهاد کرده است (در این باره نک. رضایی باغ‏بیدی، تاریخ زبان‏های ایرانی، ص ۲۶-۲۷). بر پایه‏ی افسانه‏ای کهن که به پیش از روزگار ساسانیان می‏رسد، مرکز فرمانروایی گُشتاسپ شهر بلخ بود (نک. بویس، تاریخ دین زردتشی، ج ۱، ص ۲۷۵-۲۷۶). به روایت بندهش، زردشت در سی‏امین سال پادشاهی گشتاسپ ظهور کرد (فصل ۳۳، بند ۱۵-۱۷؛ فصل ۳۶، بند ۷) و پس از آن گشتاسپ نود سال (فصل ۳۶، بند ۹)، یعنی جمعاً صد و بیست سال، پادشاهی کرد (نک. فردوسی، ج ۵، ص ۴۶۶، بیت ۳۳۵: “نشستم به شاهی صد و بیست سال ندیدم به گیتی کسی را همال"؛ همچنین نک. پاکزاد، ص ۳۶۵-۳۶۶، ۴۱۳). طبری (ج ۲، ص ۶۸۳) نیز ظهور زردشت را در سی‏امین سال پادشاهی گشتاسپ دانسته، اما دوران پادشاهی او را به روایتی صد و بیست و به روایتی دیگر صد و پنجاه سال ذکر کرده است. گردیزی (ص ۵۱) ظهور زردشت را در دومین روز پادشاهی گشتاسپ دانسته است. برخی از مورخان نوشته‏اند که گُشتاسپ پیش از گرویدن به زردشت، بر دین صائبین بود (مثلاً ابن بلخی، ص ۴۹؛ طبری، همان جا؛ گردیزی، همان جا). به گزارش روایت پهلوی (فصل ۴۷، بند ۷)، دو سال طول کشید تا زردشت بتواند گشتاسپ را به دین خود درآورد (نک. ویلیامز، ص ۱۶۹). گشتاسپ در گزارش‏های دینی زردشتی جایگاهی بس والا دارد. کتاب پنجم دینکرد (فصل ۲، بند ۸) او را “رام‏شاه""شاهی که رامش می‏آورد” (کتاب پنجم دینکرد، ص ۳۲) و کتاب نهم دینکرد (فصل ۲۴، بند ۵) او را “دلیر آزاده‏ی جنگجو” نامیده است (همچنین نک. آموزگار و تفضلی، اسطوره‏ی زندگی زردشت، ص ۱۲۰). به روایت کتاب هفتم دینکرد، فَرَوَشی/ فَرَوَهر جنگجویی به نام سریت (اوستایی: “ثریته") از بهشت به سوی گشتاسپ آمد و گردونه‏ای به او بخشید که نیازی به گردونه‏ران نداشت (نک. بویس، تاریخ دین زردشتی، ج ۱، ص ۹۸، حاشیه‏ی ۸۹). جایگاه برجسته‏ی گُشتاسپ را به خصوص در یادگار زریران می‏توان دید. بسیاری از متون دوره‏ی اسلامی نیز تحت تأثیر روایت‏های زردشتی از گشتاسپ به نیکی یاد کرده‏اند. ابن بلخی (ص ۴۸-۴۹) به عدل و نیک رفتاری گشتاسپ با مردم اشاره کرده و نهادن “ترتیب و قاعده‏ی دیوان‏ها” را، شامل وزارت، دیوان انشا، دیوان خراج و دیوان نفقات، به او نسبت داده است. طبری (ج۲، ص ۶۸۳) نیز بنای هفت خاندان بزرگ ایرانی را، همچون خاندان‏های قارَن و سورِن، به او نسبت داده است. نسب اردشیر بابکان، بنیان‏گذار شاهنشاهی ساسانی (حک: ۲۲۴-۲۴۰م) هم، به روایتی، با هشت واسطه به گشتاسپ می‏رسد (طبری، ج ۲، ص ۸۱۳؛ قس: بندهش، فصل ۳۵، بند ۳۶؛ پاکزاد، ص ۳۹۸؛ درباره‏ی شخصیت گشتاسپ در دیگر متون دوره‏ی اسلامی، نک. کریستنسن، ص ۱۷۵-۱۸۱؛ میرعابدینی، ج ۲، ص ۲۴۸-۲۷۷). دقیقی نیز که شاعری زردشتی بوده، در گشتاسپ‏نامه‏ی خویش که اندکی بیش از هزار بیت است و فردوسی آن را عیناً نقل کرده (نک. فردوسی، ج ۵، ص ۷۶-۱۷۴، بیت ۱۴-۱۰۲۸)، “داد” گشتاسپ را ستوده (همان، ج ۵، ص ۷۸، بیت ۲۹) و او را “آزاده” (همان، ج ۵، ص ۸۱، بیت ۵۸: “پس آزاده گشتاسپ بر شد به گاه فرستاد هر سو به کشور سپاه") خوانده است. بر خلاف روایات زردشتی، گشتاسپ در روایت‏های سیستانی شخصیتی منفی است، زیرا، برخلاف رستم و خاندانش، از دین نیاکان دست کشیده و به دین زردشت گرویده است. به همین دلیل است که رستم سر به فرمان او نمی‏سپارد (تاریخ سیستان، ص ۳۳-۳۴). در شاهنامه‏ی فردوسی نیز، که بازتاب روایت‏های سیستانی است، برخلاف گشتاسپ نامه‏ی دقیقی، گشتاسپ شخصیتی بسیار نکوهیده، متکبر و غیر قابل اعتماد است. به روایت شاهنامه “گشتاسپ را سَر پُر از باد بود” (فردوسی، ج ۵، ص ۶، بیت ۳۹). او نخست از پدرش لهراسب، تاج و تخت را طلبید و چون پاسخ منفی شنید، یک بار به هند و بار دیگر به روم گریخت و با دختر قیصر روم، کتایون، ازدواج کرد. شایان ذکر است که نام همسر گشتاسپ در اوستا “هوتئوسا” (بارتولومه، ستون ۱۸۲۲) و در متون فارسی میانه “هوتوس” است (مثلاً در: گزیده‏های زاداسپرم، فصل ۳۵، بند ۱۱؛ ژینیو و تفضلی، ص ۱۲۸). فردوسی همچنین روایت می‏کند که گشتاسپ، پس از کناره‏گیری پدرش، لهراسپ، بر تخت نشست. پس از مدتی، در جنگ با تورانیان به پسرش، اسفندیار، وعده داد که اگر بر اَرجاسپ تورانی پیروز شود تاج و تخت را بدو می‏سپارد، اما، پس از پیروزی افتخارآمیز اسفندیار، به وعده‏ی خویش عمل نکرد و چون او را تهدیدی برای تاج و تخت می‏دانست، او را به سیستان به جنگ با رستم فرستاد که می‏دانست بازگشتی ندارد، زیرا از وزیر دانایش، جاماسپ شنیده بود که “وُراهوش [=مرگ] در زاولستان بود” (فردوسی، ج ۵، ص ۲۹۷، بیت ۶۶). گشتاسپ در نتیجه‏ی بدکاری‏هایش، “نکوهش” گیتی و “پژوهش” (=بازخواست) روزِ شمار را از آن خویش کرد (همان، ج ۵، ص ۴۲۹، بیت ۱۵۶۹: “بدین گیتیت در نکوهش بُوَد به روز شمارت پژوهش بُوَد) به روایت بلخی (ص ۱۷)، گشتاسپ در بلخ مدفون است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...