|
|
- نهاد/فاعل سنگین، که میتواند شامل گروه اسمی یا گروه اسمی مرکب باشد (تامسون،۲۰۰۴، ص۱۴۴). هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۶۸) همین تقسیمبندی را تحت عنوان گروه مرکب[۱۴۱] مطرح میکنند.
در دو حالت فوق آغازگری بینشان داریم. اما در دو مورد زیر (تامسون، ۲۰۰۴، ص۱۴۵)آغازگر نشاندار وجود دارد:
- افزوده به عنوان آغازگر. مانند:
- Last night a man was helping police enquires.
- متمم به عنوان آغازگر. مانند:
- All the rest we’ll do for you
۳-۲-۱-۳-۱-۲- آغازگر در بندهای غیر اخباری[۱۴۲] به ترتیب به بندهای سؤالی (پرسشواژهدار و سؤالات آره/نه)، امر، کهین، محذوف (مرجعدار و بیمرجع)، مقید (وابسته زماندار، وابسته بیزمان و درونهای) میپردازیم:
- بندهای سؤالی با پرسشواژه[۱۴۳]: در این بندها در حالت بینشان، پرسشواژه آغازگر است. و درغیر اینصورت آغازگر نشاندار است (تامسون،۲۰۰۴، صص ۱۴۶-۱۴۷ و هلیدی و متیسون،۲۰۰۴، ص ۷۵).
What happened to her?
Theme Rheme
به عنوان مثال نمونه زیر از تامسون (ص ۱۴۷) یک بند سؤالی با پرسشواژه در حالت بینشان است: (درمتن اصلی Fig 6.5) نمونه زیر از تامسون (ص۱۴۷) نیز یک نمونه از بندی سؤالی با پرسشواژه اما نشاندار را نشان میدهد: (در متن اصلی Fig 6.6)
where did you go? After the party
Rheme Theme
مثال زیر یک بند سؤالی آره/نه بینشان را نشان میدهد. (هلیدی ومتیسون (۲۰۰۴)، ص ۷۶): (در متن اصلی Fig. 3-8)
eat a whole packet of tim tams? you could
Rheme Theme (2) Theme (1)
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-11] [ 02:32:00 ب.ظ ]
|
|
شکل 2‑2 مدل فروم جهانی زنجیره تامین را نشان میدهد. در این مدل هر سازمان از تعدادی بخشهای عملکردی نظیر بازاریابی، تحقیق و توسعه، خرید و غیره تشکیل میشود که فرآیندهای 8گانه بین این واحدها اجرا خواهند شد (لامبرت، 2008).
شکل 2‑2: مدل GSCF
مدل CPFR
در فرهنگ لغات، مشارکت به معنی با هم کار کردن به خصوص همکاری در تلاشهای فکری است. با توجه به تعریف ارائه شده توسط هارتموت، برنامهریزی مشارکتی به عنوان فرایند تصمیمسازی برای هماهنگی طرحهای فردی اعضای زنجیره تامین با هدف دستیابی به مشارکت در زمینه متقارن کردن اطلاعات میباشد (استادلر[51]، 2009).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
یکی از نوآوریهای نسبتاً جدید در زمینه مشارکت در مدیریت زنجیره تامین که به یکپارچهسازی حقیقی آن کمک میکند، CPFR یا برنامهریزی، پیشبینی و بازپرسازی مشارکتی میباشد. بر اساس تعریف VICS[52]، این تکنیک عبارت است از یک فعالیت بازرگانی که اطلاعات شرکای تجاری متعدد را در جهت برنامهریزی و برآورده ساختن تقاضاهای مشتریان یکپارچه میکند. این تکنیک یک رویکرد بازرگانی - مدیریتی در زنجیره تامین میباشد که به دنبال ایجاد هماهنگی در بین اجزای زنجیره تامین به منظور کاهش موجودی، افزایش درآمد، افزایش در دسترس بودن محصول و کاهش هزینههای حمل و نقل میباشد. فرایند CPFR شامل 9 مرحله است که متشکل از چهار فعالیت اصلی برنامهریزی، مدیریت عرضه و تقاضا، پیادهسازی و تجزیه و تحلیل میباشد (استادلر، 2009)[. این فعالیتها را میتوان در جدول 2‑3 مشاهده کرد. با وجود نتایج امیدوار کننده از پیادهسازی این رویکرد در برخی از شرکتها در طول دهه گذشته، اجرای آن توسط شرکتها کمتر از انتظارات بوده است. یکی از دلایل این مسئله موانع پیشروی شرکتها در اجرای آن میباشد. لازم است مدیران ارشد بنگاههای اقتصادی قبل از آغاز پیادهسازی با شرکای تجاری خود از الزامات و مشکلات اجرا در جهت پیشگیری از آنها آگاه باشند. جدول 2‑3: فرایند 9 مرحلهای CPFR
-
- تعربف و توسعه مقدمات و مقررات همکاری
|
برنامهریزی |
|
|
پیش بینی |
-
- شناسایی خطاهای پیش بینی فروش
|
-
- برطرف کردن خطاهای پیش بینی فروش
|
- انجام پیش بینی سفارش کالا
|
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
مجموعه شاخص های عملکرد ارتباط بین سیستم ارزیابی عملکرد و محیطی که سیستم درون آن عمل می کند. شکل۲-۲-۵) چارچوبی برای طراحی سیستم ارزیابی عملکرد
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
(منبع: عفتی داریانی و همکاران، ۱۳۸۶) در طراحی سیستم ارزیابی عملکرد، باید دانست که شاخص های عملکرد می بایست در یک زمینه ی استراتژیک قرار گیرند تا بر آنچه افراد انجام می دهند، اثر گذارند. ممکن است ارزیابی، فرایند کمی کردن باشد اما اثر آن در تحریک عملکرد است و به گفته مینتزبرگ تنها با سازگاری عمل است که استراتژی ها درک می شوند. به عقیده لیانگ و همکاران وی در بخش تولید، ابعاد کلیدی عملکرد عبارتند از: کیفیت، سرعت تحویل، قابلیت تحویل، قیمت و انعطاف پذیری. در اینجا تنها به بررسی شاخص های کلیدی کیفیت، زمان، هزینه و انعطاف پذیری خواهیم پرداخت (عفتی داریانی، ۱۳۸۶: ۶۷). ۲-۲-۶) عملکرد بازار: موفقیت استراتژی های هر شرکت، در عملکرد آن شرکت منعکس می شود. عملکرد شرکت میزان موفقیت یک شرکت در خلق ارزش برای قسمت های مختلف بازار است. در نهایت عملکرد شرکت بر اساس دستیابی به اهداف کسب و کار، از طریق واحدهای مختلف شرکت، تعیین می شود. شرکت هایی که عملکرد مطلوبی دارند، ارزش را در طول زمان خلق می نمایند و این مهم در شرکت هایی که عملکرد نامطلوبی دارند صورت نمی گیرد. عملکرد بازاریابی به توانایی سازمان برای افزایش فروش، ارتقای موقعیت رقابتی شرکت، توسعه محصول جدید، بهبود کیفیت محصول، کاهش زمان تحویل کالا یا خدمات به مشتریان، گسترش سهم بازار و غیره در مقایسه با دیگر رقبا در یک صنعت خاص اشاره دارد (سایمونز، ۱۳۸۵: ۲۵۰). به طور کلی اندازه گیری عملکرد در یک سازمان، کار چندان ساده ای نیست زیرا معمولا اندازه سازمان ها بزرگ است، فعالیت های گوناگون و اغلب پیچیده ای دارند و نیز در نقاط مختلف جغرافیایی پراکنده اند. ایشان در پی تامین هدف های متنوع و گوناگونی هستند و به نتایج متفاوتی نیز دست می یابند. برای سنجش و اندازه گیری عملکرد سازمان، شاخص ها و روش های متعددی ارائه شده است. دو دانشمند کانادایی با مرور ادبیات مدیریت توانسته اند برای شرکت های موفق ۲۷ ویژگی بر شمارند که از مرز عدد و رقم خشک و بی روح فراتر می رود. با این وجود در تحقیقات آنان مشاهده می شود که بسیاری از مدیران برای ارزیابی عملکرد و تعیین هدف با مشکل مواجه هستند و نمی توانند تنها به مقادیر کمی اکتفا کنند (دفت، ۱۳۷۷: ۱۰۳). عوامل بازار شکل ۲-۲-۶) جریان های عملکرد شرکت ( منبع: سایمونز، ۱۳۸۵) شکل ۲-۲-۶ دربرگیرنده ی جریان هایی است که باید در ازای عملکرد شرکت مورد ملاحظه قرار گیرند. عوامل کلیدی ارزش افزایی از منظر عملکرد شرکت عبارتند از: مشتریان تامین کنندگان مالکان و اعتبار دهندگان سه گروه مذکرو مبادلاتی را از طریق بازار با شرکت انجام می دهند. بدین ترتیب که مشتریان، کالاها و خدمات را در بازار کالا خریداری می کنند. ( گاهی دوباره به فروش می رسانند) تامین کنندگان محصولات و خدمات را از طریق بازارهای عامل به شرکت می فروشند و نیز مالکان و اعتباردهندگان سهام شرکت یا اسناد بدهی را از طریق بازارهای مالی به فروش می رسانند (سایمونز، ۱۳۸۵: ۲۴۹). ۲-۲-۷) روش های مختلف سنجش عملکرد بازار: محقیقین مختلف برای سنجش عملکرد بازاریابی از مولفه های مختلفی استفاده کرده اند و هیچ رویه ی ثابت یا مشابهی در این زمینه دیده نمی شود و رویه ی معمول به این صورت است که در ابتدا چند مولفه در ارتباط با عملکرد بازاریابی انتخاب شده و سپس به روش عینی یا ذهنی و تحت یک سوال هر یک از مولفه ها را می سنجند (بختیاری، ۱۳۸۵: ۳۸). شکل۲-۲-۷) ماهیت معیارها (منبع: بختیاری، ۱۳۸۵) یک معیار عینی می تواند به صورت مستقل ارزیابی و تایید شود. فعالیت یک کارمند را می توان به صورت ذهنی و بر اساس مشاهدات مافوق وی ارزیابی نمود اما باید توجه داشت که مافوق مذکور بایستی اطلاعات کافی در اختیار داشته باشد تا قادر به داوری منصفانه گردد. علاوه بر این وجود اعتماد کامل نیز ضروری می باشد زیرا فرد زیردست باید از منصفانه بودن قضاوت ذهنی مذبور مطمئن باشد. معیارها بر اساس درجه ی کمال و پاسخگویی نیز متغیرند. یک معیار کامل تمامی جنبه های موفقیت را در بر می گیرد. یک معیار پاسخگو منعکس کننده ی فعالیت هایی است که یک مدیر برآنها نفوذ دارد. به عنوان مثال: سرعت، برای سنجش میزان مسافت طی شده از بوستون تا ونکوور، معیاری پاسخگو اما ناقص است. راننده می تواند با افزایش یا کاهش شتاب وسیله ی نقلیه بر این عامل تاثیر گذارد اما چون تعداد و زمان توقف ها را لحاظ نمی کند ناقص است. در یک کسب و کار، قیمت سهام به عنوان یک معیار کامل عملکرد مدیر ارشد در نظر گرفته می شود زیرا تمام اقدامات مدیریت در نهایت در قیمت سهام آن شرکت منعکس می گردد. البته قیمت سهام، نرخ های بهره و عوامل دیگری را که خارج از کنترل مدیران ارشد هستند نیز منعکس می سازد. بنابراین به طور کامل پاسخگوی اقدامات آنان نیست. از سوی دیگر معیارهای سود دهی مانند نرخ بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) مسئولیت تمام اقدامات مدیران ارشد را بر عهده دارد اما این معیارها کامل نیستند زیرا بازتاب ارزش آتی تصمیمات بلند مدت از قبیل سرمایه گذاری در تکنولوژی های جدید نمی باشد. برای افزایش پاسخگویی معیار های عملکرد، کارکنان رده ی پایین تر معمولا بر اساس فعالیت های حیطه ی کنترل خویش مورد سنجش قرار می گیرند. افراد در رفتارهایی که سبب افزایش معیار می شود، شرکت می کنند اما این امر افزایش اندکی در ارزش کلی شرکت خواهد داشت (سایمونز، ۱۳۸۵: ۳۳۴). بنابراین می توان گفت اگرچه عملکرد می تواند معانی متنوعی داشته باشد اما به طور عمده از دو دیدگاه می توان به آن نگریست: نخست مفهوم ذهنی که در وحله ی اول مرتبط است با عملکرد شرکت ها نسبت به رقبای آنها و دیدگاه دوم مفهوم عینی است که بر پایه ی اندازه گیری مطلق عملکرد می باشد (Sin, 2005:564). در گذشته عمدت شاخص های مالی مستقیما از سازمان ها یا از منابع ثانویه به دست می آمدند. بعدها به قضاوت داورانه ی پاسخگویان داخلی و خارجی سازمان گرایش پیدا شد. آنها اغلب هر دو شاخص مالی، عملیاتی و تجاری را تحت پوشش قرار می دادند. در برخی از مطالعات نوعی سازگاری قوی بین معیار های عینی و ذهنی یافت شد اما برخی دیگر از مطالعات تفاوت هایی را بین این دو رویکرد تشخیص دادند. معیار های عینی عملکرد، به سختی حاصل می شوند و یا اینکه پایایی کافی ندارند. رویکرد ذهنی، اندازه گیری ابعاد عملکرد از قبیل ارزش نام تجاری یا رضایت مشتری را تسهیل می کند. اندازه گیری ذهنی همچنین تجزیه و تحلیل مقطعی داده های مربوط به بخش ها و بازار ها را تسهیل می نماید. به دلیل آنکه عملکرد می تواند در مقایسه با اهداف شرکت یا اهداف رقبایش، قابل اندازه گیری شود. ارزیابی ذهنی همچنین باعث می شود که اثرات آهسته و ویژه ی استراتژی سازمان در نظر گرفته شوند. این امر موجب می گردد که دریابیم عملکرد ذهنی نسبت به عملکرد عینی معیار مناسب تری برای سنجش عملکرد بازاریابی است (Benito and Javier, 2005: 802). البته ذکر این مطلب هم حایز اهمیت است که به خاطر داشته باشیم استفاده از معیار های ذهنی هم برای اندازه گیری عملکرد بازاریابی محدودیت های خاص خود را دارد. مثلا ممکن است افراد در ارائه ی آنها اغراق کنند و آنها را فراتر از مقدار واقعی بیان نمایند (Panigyrakis and Theodoridis, 2007:145 ). اصطلاح ذهنی عملکرد به این معناست که امتیاز عملکرد شرکت بوسیله ی طیفی پاسخی در مقایسه با عملکرد رقبای عمده، درجه بندی می شود (Martinet al.., 2007: 384 ). پژوهشگران در مطالعات مربوط به عملکرد بازاریابی و مالی، مولفه های مختلفی را برای سنجش آن به کار برده اند. معدودی از پژوهشگران مولفه هایی از عملکرد که با یکدیگر مرتبط هستند را در گروه هایی جای داده و آنها را نام گذاری کرده اند. به عنوان مثال پلهام مولفه های عملکرد را در سه دسته جای داده است: اثربخشی سازمانی: شامل مولفه های کیفیت محصول، موفقیت محصول جدید، نرخ حفظ مشتری رشد/ سهم: شامل مولفه های سطح فروش، نرخ رشد فروش، سهم بازار سود آوری شامل مولفه های نرخ بازده ویژه، (ROE) نرخ بازگشت سرمایه، حاشیه ی سود ناویژه چیکوان نیز مولفه های عملکرد را در دو دسته قرار داده است که عبارتند از: عملکرد بازار: مشتمل برمولفه های حفظ مشتری، جذب مشتری جدید عملکرد مالی: مشتمل بر مولفه های نرخ بازده دارایی، سهم بازار و رشد فروش (بختیاری، ۱۳۸۵، ص ۳۸) پاینگراکیس و تئودوریدس[۳۱] در یکی از مطالعات خود، عملکرد شرکت را در مقایسه با رقبای عمده ی آن در سه سال گذشته به وسیله دو دسته از شاخص ها شامل: شاخص های عملکرد مالی: فروش نهایی، نرخ رشد فروش، حاشیه سود ناخالص شاخص های عملکرد غیر مالی: سهم بازار، بهره وری، زمان و دوره ی عمر سهام که مجموعا جز شاخص های ذهنی و غیر مستقیم بودند را مورد سنجش قرار دادند. در برخی از مطالعات نیز بین معیارهای اثربخشی و کارآیی تفاوت قایل شده اند. به این ترتیب خاطرنشان شده است که پیش تر به تقویت و تثبیت موقعیت بازار قوی، برای مثال: رضایت مشتری، تصویر ذهنی و وجهه مناسب، افزایش فروش، سهم بازار یا موقعیت محصول جدید اشاره می شود. تفاوت بین معیار های موقعیتی (در ارتباط با عملکرد جاری) و معیار های روند (در ارتباط با تغییر عملکرد) می تواند همچنین مورد ملاحظه قرار گیرد. در این مورد سینکولا و باکر بین بعد اثربخشی عملکرد (در ارتباط با موفقیت در مقایسه با رقبا) و معیار های سازگاری با محیط (در ارتباط با موفقیت پاسخگویی همزمان به شرایط و فرصت های متغیر محیطی) تفاوت قایل شدند ( Panigyrakis and Theodoridis, 2007: 140). بنیتو نیز از سه معیار عینی عملکرد به نام های فروش، سود و نرخ بازده دارایی ها (ROA ) استفاده کرد که فروش، تمرکز بر اثربخشی شرکت در جذب تقاضا داشت که این امر می توانست شاخصی برای موفقیت بازار باشد ولی این مطلب را که چگونه می توان به طور کارآ به چنین موقعیتی دست یافت، منعکس نمی نماید. سود از طریق کارآیی در محاسبه ی حاشیه سود ناخالص نمایش داده می شود و نرخ بازده دارایی به وسیله مقایسه سود در ازای منابع مورد استفاده، تاثیرات اندازه را از بین می برد (Benito and Javier, 2005:805). در یک مطالعه در سال ۲۰۰۸ تایلور و دیگران معیار هایی چون بهبود کیفیت خدمات، کاهش هزینه های تولید، سازگاری محصول با تقاضای مشتری و سطوح سازگاری خدمات را به عنوان معیار های عملکرد به کار برده و خاطرنشان می کنند که این متغیر های فرعی از بین متغیر هایی انتخاب می شوند که وابستگی بیشتری به رابطه بین عرضه کنندگان و فروشندگان در بازار های صنعتی داشته و به وسیله کارشناسان صنعت نشان داده شده اند (Taylor, 2008: 4). دشپانده و همکاران در سال ۱۹۹۳ چهار معیار ذهنی را برای سنجش عملکرد شرکت مورد استفاده قرار دادند که شامل: سودآوری، اندازه، سهم بازار و نرخ رشد می باشد. سینگ و رانچورد نیز در تحقیق خود بر روی صنعت قطعه سازی خودرو در انگلستان، ضمن استفاده از رویکرد ذهنی، دلیل این امر را سختی در حصول داده های عینی از منابع مستند و عدم دسترسی عمومی به آن، به دلیل مخالفت شرکت ها جهت بروز این اطلاعات محرمانه دانسته. با این وجود ایشان پنج شاخص عملکرد را برای اندازه گیری عملکرد تجاری مورد ملاحظه قرار دارند که به شرح زیر می باشند: حفظ مشتری سهم بازار موفقیت محصول جدید بازده دارایی ها رشد فروش این پنج شاخص به وسیله مقیاس طیف هفت گزینه ای لیکرت از ۱= خیلی مخالف تا ۷= خیلی موفق درجه بندی شده است (Singh and Ranchod. 2004:138). مطالعات متعدد دیگری وجود داشته اند که آنها نیز رویه مشابهی را برای سنجش عملکرد تجاری شرکت ها اتخاذ کرده اند. برخی از محققان سازمانی و بازاریابی، عملکرد شرکت را در دو بخش مورد بحث قرار می دهند که شامل یک بعد اثربخشی و یک بعد کارآیی است. این رویکرد استاندارد، اثربخشی شرکت را از لحاظ رشد سود، رشد فروش و رشد سهم بازار و کارآیی شرکت را از لحاظ سودآوری، بازده فروش (ROS) ، بازده سرمایه گذاری (ROI) ، و بازده دارایی ها (ROA) مورد سنجش قرار می دهد (Menguic et al.., 2007: 318). در جدول۲-۲-۴ پارامترهایی را که دانشمندان مختلف علم مدیریت در پژوهش های خویش برای سنجش عملکرد بازاریابی شرکت های تولیدی به کار بسته اند، به اختصار نشان داده شده است: جدول ۲-۲-۴) متغیر های اندازه گیری عملکرد بازاریابی
ردیف |
متغیر های عملکرد بازاریابی |
محقق |
سال |
۱ |
کاهش زمان تحویل رضایت مشتری |
Vinod Kumar Uma Kumar |
۲۰۰۹ |
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
دلاور، علی (۱۳۷۴). مبانی نظری و علی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، انتشارات رشد، چاپ دوم. دهشیری، غلامرضا(۱۳۸۰)، هنجاریابی بهره هوش هیجانی بار-اون(EQ_i) در بین دانشجویان دانشگاههای تهران و بررسی ساختار عاملی آن، پیاننامه کارشناسی ارشد سنجش و اندازه گیری، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی. دیواندری،علی و دلخواه،جلیل(۱۳۸۴)، تدوین و طراحی مدلی برای سنجش رضایت مشتریان در صنعت بانکداری و اندازه گیری رضایتمندی بانک ملت بر اساس آن، فصلنامه پژوهشهای بازرگانی،شماره۳۷،ص ۱۸۵- ۲۲۳. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )) رسولاف،جلال، رشیدی،داریوش، آقایار و شریفدرآمدی، سیفی،منصور(۱۳۷۹)، شناسایی سطوح نیازها و عوامل مؤثر بر رضایت مشتریان. فصلنامه بانک و کشاورزی، شماره ۱. رضاییدولت آبادی،حسین- زینلی،زهرا- شکرچیزاده،زهرا(۱۳۹۰). بررسی میزان هوش رقابتی در ایجاد مزیت رقابتی. چشمانداز مدیریت بازرگانی، شماره ۵، صص ۹-۲۵. سیدجوادین،سیدرضا(۱۳۸۴)، مدیریت کیفیت خدمات، انتشارات نگاه دانش، تهران. شریفیدرآمدی،پرویز،ساعیارسی،ایرج(۱۳۸۶)، هوش هیجانی و معنویت. انتشارات سپاهان، تهران. عظیمیسیروس(۱۳۹۰)، اصول روانشناسی عمومی، انتشارات دهخدا، چاپ دهم، تهران، ص۲۵. فرهنگی،علیاکبر(۱۳۹۰)، هوش معنوی، هوش غایی. کاتلر،آرمسترانگ(۱۳۸۳)، اصول بازاریابی، ترجمه علی پارسائیان، نشر ادبستان، تهران. گلچینفرخدیوی،شادی(۱۳۸۶)، پایان نامه کارشناسی ارشد گنجی،حمزه(۱۳۸۶)، روانشناسی عمومی. نشر ساوالان، تهران، ص ۲۴. لطفی،محدثه، سیار،سمیه، قلیپور،آرین(۱۳۸۷)،رابطه بین هوش معنوی و سلامت روان افراد ۱۵سال به بالا شهرستان بهشهر. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه پیام نور بهشهر. فیتزسیمونزی،جیمزای و فیتزسیمونز،موناجی(۱۳۸۲)، کیفیت خدمات ترجمه سید محمد اعرابی و داود ایزدی، انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران. مهدیلوی،علی(۱۳۸۵)، بررسی و سنجش کیفیت خدمات در بانک پارسیان و ارتباط آن با رضایتمندی مشتریان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شهید بهشتی تهران. دانشکده مدیریت و حسابداری. میلانیفر،بهروز؛ کاووسی،سیدمحمدرضا و سقاییعباس(۱۳۸۳)، روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی، نشر قومس، چاپ دوازدهم، تهران، ص۳۲. ونوس،داور؛ قادری،میرزا؛ صفائیان،میترا(۱۳۸۱)، روش های کاربردی بازاریابی خدمات بانکی برای بانکهای ایرانی، انتشارات نگاه دانش، تهران. وظیفهدوست،حسین و قاسمی، فاطمه(۱۳۸۹)، مفهوم هوش رقابتی؛ رویکردها و کاربردها. ماهنامه تدبیرو شماره ۱۹۷. -Abdullah, M. Hussain,El-Nassin,A(2001), theory, development of customer satisfaction indew : the Malaysian Index of customer satisfaction “ the 6 th world congerss for toral quality management. -Anderson, E.W. Fornell & Crossomm.(2000). Foundation of the American customer satisfaction Index, total quality management, Vol.11,No.7pp.869-882. -Austin, E.J, Saklofske, D.H & Alfred Binet,V(2005). Personality well-being and halth correlates of train emotional intelligence. Personality and individual differences, 38,547-558. -Aydin, S and Ozer,G(2005). National customer satisfaction indices: An implementation in the Turkish mobile telephone market, marketing. -Bar-On, R (2006). The Bar-On model of emotional- social intelligence (ESI). Psicothema 18,13-25. -Brown, T.A , Chorpita, D.F & Barlow ,D.H (1998). Structural relationships among dimensions of DSM-IV anxiety and mood disorders and dimensions of negative affect, positive affect, and autonomic arousal, journal of Abnormal psychology, 107,172-192. -Brady,M.K, Robertson C.J (2001). Searching for a consensus on yhe antecedent role of service quality and satisfaction: an exploraty cross national study ; journal of business research ; 51(1): 53-60. -Boyatiz, R. Goleman, D. and Rhee, K (2000). Ciustering competence in emotional intelligence: insights from the emotional competence inventory (ECI). In R. Bar-On and J.D.A.Parker (EDS), Handbook of emotional intelligence, San Francisco: Jessey-Bass. -Brown, F.W , Brayant,S.E and Reilly, M.D & Watson (2006). Does emotional intelligence- as measured by the EQI influence transformational leadership and/or desirable outcomes? Journal of leadership & organization De94. -Bruhn, M. Grand, M,A (2000). Theory, development and implementation of national customer satisfaction indices,; the Swiss Index of Customer satisfaction (AWICS); total quality management, vol. 11, No.7,pp. 869-882. -Bryan, S.P(2004). emotional intelligence and intrerpersonal conversations, consortium research on emotional intelligence. -Buzan, T(2002). The power of social intelligence, New York: perfect pound publisher. -Buyatzis ,D & Carrol Sub(2004). Defining the inkblot called emotional intelligence, issus and rscent development in emotional intelligence, veloment, Vol. 27, no5, pp.330-351. -Caruso,D and Mayer, J.D, Salovey,P , Cantor & Kihlstrom Vernon (2000). Ability measures of emotional intelligence to personality, journal of personality assessement, 2,305-320. -Clark ,D.A, Steer, R.A & beck,A.T (1998).common and specific dimensions of self reported anaxiety and depression: for the cognitive and tripartite models, journal of Abnormal Psychology, 103. 645-654. -Collier Joel, E and Bienstock Carol (2006). Measuring service quality in E-Retailing. journal of Abnormal Psychology, 100. 316-336. -Curry, A, and Penman, S (2003). The relative importance of technology in enhancing customer relationships banking- a scottish perspective; management service quality, 14:4, pp. 331-341. -Danneil Goleman (2007). Emotional intelligence, imagination cognition and personality, 9, 185-211. -Davies, and Casler & dick & basu, F.L (1996). ATM user attitudes: a neural network analysis; marketing intelligence and planning; 14:2, pp. 26-32. -Dogan, T & Cetin, B (2009). Validity, reliability and factional structure of the Turkish version of the Tromo social intelligence scale, educational sciences: theory & practice, 9(2), 709-720. -Downy, L, papageorgiou, V, and Stough, C (2005). Examining the relationship between leadership, emotional intelligence and intuition in senior female manager; journal leadership & organization. Vol. 27, no.4, pp. 250-264. -Dozois, D.J.A and Dobson, K. S (2004). The prevention of anxity and psychological association. -Dwayne, B. Pedro, S.C and Alexandra, M (2004). The role of communication and trust in explaining customer loyalty; European journal of marketing, vol.38, no. 9/10, pp. 1272-1293. -Eklof, J and Westlud, A.H (2002). The European customer satisfaction index program ; total quality management, vol.13, no.8, pp.1099-106. -Elfenbein, H.A & Eamons (2006). Team emotional intelligence what it can mean and how it can affect performance, in Druskat, V. Sala, F & Mount, G (Eds), linking emotional intelligence and performance, at work: current research evidence with individuals and group (pp.165-184). -Fernandez- Brrocal, P & Extremera, N (2005). About emotional intelligence and moral decision, behavioral and brain science. 28, 548-559. -Fiedler, F.E (1967). A theory of leadership, effectiveness. NcGraw- Hill, N.Y. -Ford, M. E & Tisak, M.S (1993). A further search for social intelligence, journal of marketing, vol. 56, pp, 196-206. -Fornell, C (1992). A national satisfaction barometer: the Swedish experience; journal marketing, vol. 56, pp.6-21 -Fornell, C, Johnson, M.D , Anderson, E.W, Cha, J, and Bryant, B,E. (1996). The American customer satisfaction index: nature, purpose and fignings; journal of marketing, vol.60, pp7-18. -Gaiardelli Paolo, Nicola Saccani and Lucrezia Songini (2007). Performance measurement systems in after sales service: an integrated framework, Int. J. Business Performance management; 9(2): 145-171. -Gannon, N & Ranzijn (2005). Does EI predict unique variance in life satisfaction beyond IQ and personality? Personality and individual differences, 38. 1353-1364. -Gardner, L and Stough, C. (2002). Examining the relationship between leadership and emotional intelligence in senion level manager; journal of leadership & organization development, vol.13. no.2.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
ارزش افزوده بازار دارای تفسیری شبیه به نسبت قیمت به سود است با این تفاوت که ارزش افزوده بازار، یک اندازه مطلق است و نسبت قیمت به سود، یک اندازه نسبی است. بنابراین، ارزش افزوده بازار مثبت، به این معنی است که نسبت قیمت به سود بیشتر از یک است و در ارزش افزوده بازار منفی ، این نسبت کمتر از یک خواهد بود (Makelainen,1998,9).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
به نظر استیوارت (۱۹۹۱)، ارزش افزوده بازار نشان میدهد که چه مقدار از ارزش شرکت به سرمایهگذاری سهامداران اضافه شده یا از آن کم شده است. شرکتهای موفق ارزش افزوده بازار خود را اضافه میکنند. بنابراین، ارزش منابع سرمایهگذاری شده در شرکت افزایش مییابد و در مقابل شرکتهای ناموفق، این ارزش را کاهش میدهند. اینکه شرکت در ایجاد ارزش افزوده بازار (افزایش ثروت سهامداران) موفق باشد به نرخ بازده آن بستگی دارد. اگر نرخ بازده شرکت بیشتر از هزینه سرمایه باشد، سهامداران سهام خود را در بازار همراه با پاداش نسبت به سرمایه اصلی خود میفروشند و بنابراین، شرکت دارای ارزش افزوده بازار مثبت است. اگر شرکت دارای نرخ بازده کمتر از هزینه سرمایه خود باشد، سهام شرکت با تخفیف نسبت به سرمایه اولیه به فروش میرسد و شرکت دارای ارزش افزوده بازار منفی است. به عبارت دیگر، مثبت یا منفی بودن ارزش افزوده بازار بستگی به سطح نرخ بازدهی شرکت نسبت به هزینه سرمایه دارد. این موارد در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی نیز مشاهده میشود، بنابراین، ارزش افزوده اقتصادی مثبت نشان دهنده ارزش افزوده بازار مثبت است و بالعکس. رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار به شرح زیر است (Makelainen,1998,153): = ارزش فعلی تمام ارزشهای افزوده اقتصادی آینده= ارزش افزوده بازار ارزش افزوده بازار، حاصل خالص ارزش فعلی طرحهای گذشته و فرصتهای سودآور آتی شرکت است و نشان میدهد که چگونه شرکت به طور موفقیت آمیزی سرمایه خود را بکار گرفته و فرصتهای سودآور آینده را پیش بینی و برای دستیابی به آنها برنامه ریزی کرده است. بنابراین، ارزش افزوده بازار شرکت برابر با ارزش فعلی ارزشهای افزوده اقتصادی شرکت است و یا سود باقیماندهای است که انتظار میرود در آینده ایجاد شود. رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار در مورد ارزشیابی شرکتها نیز دارای کاربرد است (Makelainen,1998,218). ارزش بازار شرکت = ارزش افزوده بازار + سرمایه بکارگرفته شده در شرکت هنگامی که بازده تحصیل شده در شرکت برابر هزینه سرمایه باشد، ارزش افزوده بازار آن برابر صفر است. شرکتی که بازده کمتر از هزینه سرمایه تحصیل کند، ارزش افزوده اقتصادی منفی دارد و انتظار میرود ارزش بازار کمتر از سرمایه بکارگرفته شده داشته باشد. بنابراین، ارزش افزوده بازار منفی خواهد بود. شرکتی که بازده آن بیشتر از هزینه سرمایه است، ارزش افزوده اقتصادی آن مثبت خواهد بود، لذا از بازار سرمایه صرف (پاداش) دریافت میکند و بنابراین، ارزش افزوده بازار آن مثبت است. از این رو هدف هرشرکتی باید حداکثر ساختن ارزش افزوده بازار و به دنبال آن حداکثر ساختن ثروت سهامداران باشد. ارزش افزوده بازار معلول ارزش افزوده اقتصادی است زیرا حاصل ارزش فعلی ارزش های افزوده اقتصادی آتی شرکت است. اگرچه ارزش افزوده اقتصادی ، معیار داخلی برای اندازهگیری عملکرد است ولی همین معیار داخلی منجر به ایجاد معیار خارجی به نام ارزش افزوده بازار میشود. این معیار نشان دهنده ارزیابی جامعه سرمایهگذار از عملکرد شرکت است. ارزش افزوده اقتصادی معیار داخلی اندازه گیری عملکرد و ارزش افزوده بازار معیار خارجی اندازهگیری عملکرد است (جهانخانی و سجادی، ۱۳۷۴: ۸۰). ۲-۲-۲-۳- ارزش افزوده اقتصادی پالایش شده[۲۵] ارزش افزوده اقتصادی پالایش شده توسط باسیدور و همکاران (۱۹۹۷) به عنوان یک معیار اندازه گیری مطرح گردید. آنها ارزش افزوده اقتصادی پالایش شده را به عنوان سود خالص باقیمانده پس از کسر هزینه فرصت سرمایه گذاران به ارزش بازار از سود خالص عملیاتی پس از مالیات تعریف می کنند که به صورت زیر محاسبه می شود (Bacidore et al.,1997,13):
که در آن: NOPATt = سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات در دوره t WACC = میانگین موزون هزینه سرمایه Mcapitalt-1 = ارزش بازار شرکت در ابتدای دوره t (انتهای t-1) Mcapital به دو صورت زیر قابل محاسبه است: MV = MVA + IBV = آینده ارزش فعلی ارزش افزوده اقتصادی + سرمایه بکارگرفته شده MV =(t تعداد سهام شرکت * قیمت بازار سهام در اول دوره) + ارزش بازار کل بدهی ها - بدهی های جاری بدون حامیان ارزش افزوده اقتصادی (وبرجسته ترین آنها استرن استیوارت) برای تعدیل ترازنامه حسابداری قبل از انجام برآورد از ارزش دارایی های بکارگرفته شده در شرکت استفاده می کنند. این تعدیلات عمدتاً شامل افزودن سرقفلی مستهلک شده انباشته به کل دارایی ها, ارزش سرمایه ای شده اجاره های عملیاتی, و هزینه بازاریابی وتوسعه محصولات جدید و سایر معادل های سرمایه می باشد. هدف, نمایش ترازنامه تعدیل شده است که ارزش اقتصادی دارایی های بکار گرفته شده را بسیار دقیقتر از ترازنامه ذاتاً محافظه کارانه مبتنی بر بهای تمام شده تاریخی طبق اصول پذیرفته شده حسابداری منعکس کند. ۲-۲-۲-۴- سود اقتصادی باقیمانده[۲۶] یکی دیگر از مدلهای سود اقتصادی، معیار سود اقتصادی باقیمانده است. این معیار برخلاف دو معیار ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده اقتصادی پالایش شده تماماً بر ارزشهای بازار مبتنی است. پایه نظری این مدل، صرفاً اقتصادی بوده و از مفهوم سود اقتصادی نشأت میگیرد. سود اقتصادی دوره زمانی معین به عنوان تغییر در ارزش حقوق صاحبان سهام شرکت به علاوه خالص جریانهای نقدی توزیع شده بین سهامداران در طول آن دوره، تعریف میشود. با کم کردن هزینه سرمایه بر اساس ارزش بازار از سود اقتصادی، سود اقتصادی باقیمانده به دست میآید. به طور خلاصه، سود اقتصادی باقیمانده به صورت زیر محاسبه میشود Bausch et al.,2003, 6)):
که در آن: Vt= ارزش فعلی تمام جریانهای نقدی آینده (ارزش بازار شرکت) در دوره t CFt= جریانهای نقدی توزیع شده بین سهامداران در دوره t به اعتقاد هاکس[۲۷]، از دیدگاه نظری سود اقتصادی باقیمانده بهترین معیار اندازهگیری عملکرد است، چون تمام جریانهای نقدی فعلی و آینده حاصل از فعالیتهای مدیریتی را در ارزیابی عملکرد دوره وارد میکند. اما آنچه که موجب عدم استفاده از آن برای ارزیابی عملکرد میشود، ذهنی بودن آن در محاسبه ارزش بازار شرکت و به خصوص در اندازهگیری سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات است. با این وجود، سود اقتصادی باقیمانده از دیدگاه اقتصادی به عنوان معیار مطلوب برای اندازهگیری عملکرد و ارزش آفرینی تلقی میشود (Bausch et al., 2003, 6). ۲-۳- سرمایه[۲۸] سرمایه کلیه وجوه نقدی است که در طی عمر فعالیت شرکت، بدون در نظر گرفتن منابع تامین مالی وجوه، نام حساب یا اهداف تجاری، در شرکت ریخته می شود. منبع تامین سرمایه مهم نیست. مهم این است که آیا مدیریت به نحو بهینه از این سرمایه استفاده می کند یا خیر؟ به عبارتی استفاده بهینه از وجوهی که در حساب سرمایه شرکت ذخیره می شود به موفقیت مدیریت شرکت در کسب عایدات ناشی از سرمایه و نرخ تنزیل عایدات بستگی دارد. استیوارت با تعدیلاتی که پیشنهاد می کند سرمایه اقتصادی را مطرح می سازد که با تعریف حسابداران سازگار نیست. از این رو سرمایه شامل بدهی های بهره دار، حقوق صاحبان سهام و معادلهای سرمایه است که ارزش اقتصادی بکار گرفته شده از طرف شرکت را نشان می دهد (Stewart,1991,7). ۲-۴- هزینه سرمایه[۲۹] یکی از عوامل اساسی محاسبه ارزش افزوده اقتصادی ، هزینه سرمایه می باشد . هزینه سرمایه هر شرکت عبارت از نرخ بازدهی است که شرکت باید از سرمایه گذاری های خود به دست آورد تا بتواند انتظارات سرمایه گذارانی را تامین نماید که وجوه بلند مدت شرکت را فراهم کرده اند(افشاری، ۱۳۷۹: ۸۱۹). همچنین هزینه سرمایه را می توان هزینه تامین مالی بلند مدت شرکت دانست که شرکت ها از طریق بدهی و حقوق صاحبان سهام این منابع را تامین می کنند و آنها را در دارائی بکار می گیرند. هزینه ای که شرکت ها بابت تامین مالی از طریق بدهی بلند مدت و حقوق صاحبان سهام متحمل می شوند هزینه سرمایه نام دارد (مدرس و عبدالله زاده، ۱۳۷۸: ۳۲). به منظور محاسبه و تعیین هزینه سرمایه، آگاهی از نحوه برآورد نرخ های هزینه هر یک از انواع منابع تامین مالی مورد استفاده واحد تجاری را می توان در سه گروه اصلی طبقه بندی کرد: -استقراض -سهام ممتاز -حقوق صاحبان سهام(که شامل سهام عادی و سود انباشته می باشد) نرخ هایی که برآورد آن مورد نیاز است، نرخ هایی است که باید برای سرمایه گذاران تامین شود تا از سرمایه گذاری های واحد تجاری در تاسیسات و تجهیزات جدید و امثال آن پشتیبانی کنند. ۲-۴-۱- محاسبه هزینه بدهی هزینه بدهی، هزینه ای است که شرکت بابت وجوه تامین شده از طریق اخذ وام یا انتشار اوراق قرضه بلند مدت متحمل می شود. هزینه بدهی قبل از مالیات در وام های دریافت شده توسط شرکت، همان نرخ بهره دریافت شده توسط بانک می باشد. هزینه بدهی سرمایه ای به صورت نرخ تنزیلی اندازه گیری می شود که ارزش فعلی بهره های پرداختی بعد از مالیات و بازپرداخت های اصل بدهی را با وجوه نقد حاصل از صدور بدهی برابر می سازد . اگر بهره بدهی به طور سالانه پرداخت گردد هزینه بدهی برابر مقدار Kd در معادله زیر خواهد بود (مدرس و عبدالله زاده ،۱۳۷۸. ۳۳):
مبلغ خالص دریافتی تحقق یافته از صدور اوراق قرضه = بهره پرداختی سالانه = نرخ مالیات قابل اعمال شرکت = قیمت فراخوانی قرضه = دوره سررسید بدهی (قرضه) = برای بدست آوردن تخمین سریع از هزینه بدهی از رابطه ذیل استفاده می نماییم (مدرس و عبدالله زاده ،۱۳۷۸. ۳۳):
۲-۴-۲- هزینه سهام ممتاز زمانی که شرکتی سهام ممتاز می فروشد، خریداران انتظار دارند که در ازای پولی سود سهام دریافت کنند که آنها در آن شرکت سرمایه گذاری می کنند. پرداخت سود سهام، هزینه ای است که شرکت بابت سهام ممتاز می پردازد. برای اینکه بتوان این هزینه (یا سود سهام تقسیمی) را بر مبنای نرخ سالانه بیان کرد، شرکت خالص پولی را مبنای محاسبه قرار می دهد که در زمان فروش سهام (پس از کسر مالیات) دریافت می کند. هزینه خاص هر برگ از سهام ممتاز طبق رابطه زیر محاسبه می شود:
سود پرداختی سالانه هر سهم = پول دریافتی از بابت فروش سهام = هزینه خاص هر برگ سهام ممتاز =
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|