روابط چین و اسرائیل را نمیتوان مقطعی، زودگذر و تاکتیکی تصور کرد و از سوی دیگر نمی‌توان این روابط را استراتژیک خواند اما آنچه سیر روابط دو طرف خوانده میشود حالتی به طور کامل صعودی دارد. به نظر نگارنده تاثیر این روابط بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران منفی است و از آنجا که با مقاومت جمهوری اسلامی ایران در برنامه هستهای خود و به طور کلی مقاومت در برابر هژمونی اسرائیل در منطقه و از طرفی اصرار رژیم صهیونیستی مبنی بر تهدید صلح منطقهی از طرف ایران، درگیری طرفین نامحتمل به نظر نمیرسد، نقش بازیگران بزرگ منطقهای و جهانی و نیز جهتگیری آنها چگونه خواهد بود؟
با سطح روابط ایجاد شده میان پکن- تل آویو و دهلی نو – تل آویو و سیر رو به رشد این روابط و مظلوم نمایی همیشگی رژیم صهیونیستی به خصوص با یادآوری کشتار یهودیان از طریق مراسم سالانه که به نحو چشمگیری افکار عمومی جهانیان را به این سمت که یهودیان قومی ستمدیده در طول تاریخ هستند و اسرائیل دولتی متشکل از ستمدیدگان است که تمام افعالش درجهت رهایی از ستم و نیل به یک صلح جهانی است و به طور کلی با استفاده ازابزار تبلیغات حمله احتمالی رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی حملهای برای صلح و جنگی برای بشریت تلقی خواهد شد. و با سطح روابط مطرح شد، میان اسرائیل با قدرتهای منطقه‌ای و جهانی، جمهوری اسلامی ایران از حمایت قابل توجهی برخوردار نخواهد گردید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۶- سیستم امنیت منطقهای مطلوب اسرائیل
سیستم امنیت منطقهای مورد نظر اسرائیل در پی ایجاد شبکهای مطمئن در راستای تقویت فرایند صلح است تا هژمونی این کشور را بر ترتیبات سیاسی و اقتصادی منطقهای تضمین نماید. وجود دو مؤلفه اساسی در سیستم یاد شده یعنی تقویت فرایند دست یابی به صلح و تثبیت هژمونی اسرائیل در ترتیبات سیاسی و اقتصادی منطقه از سوی دیگر، در کنار مشکلات خرد و کلان از مساله مرزها و قراردادها گرفته تا ترتیبات امنیتی، آب و بالاتر از همه، موضع اسرائیل در مذاکرات عربی، تحقق چنین سناریویی را به شدت وابسته به همکاری کشورهای دیگر به ویژه کشورهای دوست و هم پیمان اسرائیل و ایجاد هم پیمانان جدید نموده است.[۱۰۹]
از هر طرف که به نزدیکی جمهوری آذربایجان و رژیم صهیونیستی نگریسته شود بهره برداری هر دو کشور یاد شده از فضا و امکانی که این نزدیکی در اختیار آنها قرار میدهد آشکار است، هر چند منافع ترکیه و رژیم صهیونیستی که در نتیجه روابط آن دو به وجود میآید. چند لایه و بسیار عمیقتر از آن است که حتی با بحران به وجود آمده میان آنکارا – تل آویو پس از حمله به کاروان آزادی از هم بگسلد، اما اسرائیل به خوبی میداند که جمهوری آذربایجان در واقع شکل فشرده یک ترکیه بزرگ است.
حتی میتوان مطلوبیت بیشتری برای تل‌آویو در رابطه با باکو نسبت به آنکارا فرض کرد. اگر روابط خوب با ایالات متحده فصل مشترک باکو و آنکارا باشد به دو دلیل به نظر نگارنده تحکیم رابطه با جمهوری آذربایجان براتی تل آویو سودمندتر به نظر میرسد. نخست منافع انرژی جمهوری آذربایجان و دوم احتمال کم تغییر در سیاستهای حزب نوین آذربایجان به رهبری الهام علی‌اف است که این بار با ظاهری دموکراتیک یادآور حکومت‌های تک حزبی اروپای شرقی در دوران جنگ سرد می‌باشد.
۴-۷- ضرورت مقابله با یک ایران هستهای
از نگاه استراتژیستهای ایالات متحده و رژیم صهیونیستی جمهوری اسلامی ایران بزرگترین و فوریترین تهدید علیه نظم منطقهای و چالشی در برابر صلح تلقی میشود. از دید آنان جمهوری اسلامی ایران کشوری تجدیدنظر طلب است. بخش مهمی از سیاست خارجی رژیم صهیونیستی به محدود کردن برنامه هستهای جمهوری اسلامی مربوط میشود. از نظر اسرائیل، ایرانی هستهای تهدیدی جدی خواهد بود. سه عامل «رژیم اسلامی افراطی، موشکهای دوربرد شهاب و تسلیحات هستهای» عوامل به شدت خطرناکی برای بقای اسرائیل محسوب میشوند. اسرائیل به دلیل وسعت اندک و جمعیت متراکم به شدت در برابر حملات هستهای آسیب پذیر است.
از دید رهبران رژیم صهیونیستی دیپلماسی روش مناسبی در برخورد با برنامهی هستهای جمهوری اسلامی ایران نیست. در واقع از دید تل‌آویو این روش به تهران اجازه میدهد تا از استراتژی خود که همان «ادامه گفت و گو و ادامه فعالیت هستهای» است به بهترین شکل ممکن استفاده کند حتی اتخاذ یک استراتژی غیرمستقیم نتوانسته است با چالش ایران مقابله کند این استراتژی همان تمرکز بر سوریه که تنها متحد منطقهای جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود است. در واقع در هر دو روش عنصر زمان به نفع جمهوری اسلامی ایران در حال سپری شدن تلقی شده است.
اما روش دیگر در برخورد با ایران تشویق تغییر رژیم در ایران است. به دلیل اینکه ایران مطابق تقریبا تمام معیارهای اجتماعی از کشورهای عربی پیشرفتهتر است. بهترین نامزد برای دموکراسیسازی در منطقه است تقویت صداهای مخالف درایران از اولویتهای راهبرد غیرمستقیم در برخورد با ایران است.[۱۱۰]
در واقع سخنان ۲۶ اکتبر ۲۰۰۵ محمود احمدی نژاد ریاست جمهوری اسلامی ایران هراسهای اسرائیل را تا چند برابر افزایش داده است وی در آن روز خواستار محو اسرائیل از نقشه جغرافیا شد.
این گونه به نظر میرسد که درک مشترک ایالات متحده امریکا و رژیم صهیونیستی مبنی بر مقابله با جمهوری اسلامی ایران در دستیابی به توانایی هستهای به دو دلیل متفاوت باشد رژیم صهیونیستی بقای خویش را در معرض تهدید میبیند و به ویژه پس از سخنان محمود احمدی نژاد این تهدید را جدی‌تر حس میکند. اما ایالات متحده امریکا دستیابی ایران به توانایی هستهای را در منطقه خاورمیانه بسیار خطر آفرین میپندارد و به خصوص به این مساله از جنبه تاثیری که بر کشورهای دیگر در جهت رقابت با ایران هستهای میگذارد نگاه میکند.
اسرائیل معتقد است که جامعه بین المللی و نه اسرئیل باید رهبری تلاش ها را برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران برعهده داشته باشد.
باراک اوباما در واکنش به این نگرانی که اسرائیل ممکن است بخواهد به طور مستقل در حمله به تاسیسات هستهای ایران وارد عمل شود. گفت: به اعتقاد من روابط امریکا و اسرائیل آنقدر مستحکم است. که هیچ کدام از آنها نخواهند یکدیگر را شگفت زده کنند. ما تلاش میکنیم درخصوص مساله ایران به هماهنگی برسیم و من فکر میکنم بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیز همین رویکرد را داشته باشد.[۱۱۱]
گزینه‌های اسرائیل در جهت انتخاب مسیر حملهی احتمالی هوایی به جمهوری اسلامی ایران.
- از اسرائیل تا عربستان سعودی و از آنجا تا ایران، ۱۶۰۰ کیلومتر سوختگیری برفراز خاک عربستان تنها مسیری که اسرائیل باید مجوز عبور از حریم هوایی تنها یک کشور را به دست آورد (مهمترین مسیر)
- از اسرائیل به اردن و سپس به ایران ۱۶۰۰ کیلومتر سوختگیری برفراز خاک عراق و نه چندان دور از مرز این کشور با ایران. اسرائیل باید مجوز عبور از خاک دو کشور را کسب کند.
- از اسرائیل به اردن سپس به عربستان و از آنجا به ایران ۲۰۰۰ کیلومتر سوختگیری برفراز خاک عربستان مجوز عبور از دو کشور باید کسب شود.
- از اسرائیل به سوریه سپس ترکیه و از آنجا به ایران ۱۸۰۰ کیلومتر سوختگیری بر فراز خاک ترکیه مجوز عبور از دو کشور که این گزینه به دلیل روابط پر تنش با سوریه و تنش چندی پیش در مورد حمله به کاروان آزادی با ترکیه بعید به نظر میرسد.
- از اسرائیل به سوریه سپس به عراق و از آنجا به ایران، ۱۵۰۰ کیلومتر، سوختگیری بر فراز شمال عراق.[۱۱۲] این مسیر نیز دور از ذهن به نظر می‌رسد.
فصل پنجم
بررسی روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان
مقدمه
روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان، پس از استقلال این جمهوری، دارای فراز و نشیب‌های فراوان بوده است. در دوران ریاست جمهوری ایاز مطلب‌اف و با آغاز جنگ قره‌باغ، جمهوری اسلامی سعی در حل آن بحران از طریق میانجی‌گری نمود. در این دوران جمهوری آذربایجان گرایش زیادی به روسیه داشت و در واقع هنوز در یک حالت سرگیجه در نتیجه استقلال از شوروی و آغاز جنگ قره‌باغ قرار داشت.
با روی کار آمدن ابوالفضل ایلچی بیگ از جبهه خلق روابط این جمهوری با روسیه و ایران کاهش یافت و غرب و ترکیه هدف اصلی سیاست خارجی جمهوری آذربایجان قرار گرفتند. با تندرویهای جبهه خلق و حرکت یک لشگر ارتش به رهبری صورت حسین‌اف به طرف باکو، ایلچی بیگ مجبور به استعفا گشت و حیدرعلی‌اف قدرت را در دست گرفت. در این دوره است که جمهوری آذربایجان روابط بینابینی را با روسیه غرب و کشورهای بزرگ منطقه‌ای آغاز می‌کند.
این دوره را می‌توان دوره ثبات در روابط جمهوری آذربایجان با گرایش غرب گرایانه دانست. با مرگ حیدرعلی‌اف، الهام علی‌اف به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد. الهام علی‌اف سیاستهای گذشته را ادامه داد و با تزریق ارزهای به دست آمده از صادرات منابع انرژی، سعی در توسعه کشور نمود. روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان تحت تأثیر عوامل داخلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای دست خویش نوسان بوده است. در این فصل سعی نگارنده بر تبیین نوسانات روابط و عوامل موثر بر آن است.
جمهوری آذربایجان در شرق دریای خزر در همسایگی شمالی غربی ایران واقع گردیده است. قلمرو این جمهوری، قسمت جنوب شرقی کوههای قفقاز بزرگ، قسمتهای بزرگی از کوههای قفقاز کوچک، جلگه کر، ارس و نیز قسمتهایی از کوههای تالش را در جنوب در برمیگیرد.
مساحت جمهوری آذربایجان ۸۶ هزار کیلومتر مربع است. این جمهوری با ۵ کشور مرز مشترک دارد. طول مرزهای این کشور ۲۴۸۹ کیلومتر میباشد. آذربایجان از شمال با روسیه (جمهوری خودمختار داغستان)، شمال شرقی با گرجستان، در غرب با ارمنستان، جنوب با جمهوری اسلامی ایران و از جنوب غربی (جمهوری نخجوان) با ترکیه هم مرز بوده و در شرق نیز به دریای خزر محدود میشود.[۱۱۳]
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مورد آذربایجان، تابعی از سیاست کلی کشورمان در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی میباشد. سیاست جمهوری اسلامی ا یران در آسیای مرکزی، قفقاز جنوبی و حوزه دریای خزر، بر همکاریهای همه جانبه، اعتماد سازی، صلح پایدار، بهرهبرداری عادلانه از منابع طبیعی و تبدیل این مناطق به مناطقی با ثبات استوار است.[۱۱۴]
۵-۱- پیشینه روابط پس از استقلال
سرزمین آذربایجان از سالیان بسیار دور مسکونی بوده و پیوسته در قلمرو حکومتهای ایرانی قرار داشته است تا این که در دوران سلطنت فتحعلی شاه قاجار و پس از شکست ایران از روسیه تزاری طبق معاهده صلح ترکمن چای (۱۸۲۸) از ایران جدا شد و تحت حاکمیت روسها درآمد.
پس از جنگ جهانی اول و با حاکمیت حزب مساوات، جمهوری دموکراتیک آذربایجان تأسیس شد اما عمر این جمهوری دیری نپائید و با حمله ارتش سرخ در آوریل ۱۹۲۰ از بین رفت و تحت حاکمیت کمونیستها قرار گرفت.[۱۱۵]
کمونیستها که اهداف توسعه طلبانه تزارها را به شکلی دیگر دنبال میکردند نام آذربایجان را که در دوره حکومت حزب مساوات انتخاب شده بود، حفظ کردند.[۱۱۶]
پس از فروپاشی شوروی این جمهوری در اوت ۱۹۹۱ اعلام استقلال نمود و از کشورهای مختلف خواستار شناسایی خود شد. ترکیه ۳ روز پس از اعلام استقلال جمهوری آذربایجان این کشور را به رسمیت شناخت و جمهوری اسلامی ایران با تأخیری ۵ ماهه به این اقدام مبادرت ورزید.
روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان پس از استقلال این جمهوری از شوروی، دارای فراز و نشیبهای فراوان بوده است. در این خصوص سه دوره قابل شناسایی است.
با ریاست جمهوری ایاز مطلب اف و آغاز جنگ قره باغ، ایران سعی نمود تا با میانجی گری به حل بحران کمک کند در این دوران هنوز روابط گستردهای بین دو کشور به وجود نیامده بود و باکو در اوایل استقلال مجال چندانی برای تعریف روابط خود با کشورهای منطقه نداشت که علت اصلی این امر بحران قره باغ بود.
با روی کار آمدن ابوالفضل ایل چی بیگ، ملی‌گرای تندرو، روابط تهران - باکو به حال تعلیق درآمد. اما سرانجام با انتخاب حیدر علی اف، سیاستمدار کهنه کار آذربایجانی و نیز با آتش بس اعلام شده در جنگ قره باغ، دوران شکوفایی روابط تهران - باکو آغاز شد.
علی اف الگوی توسعه آذربایجان را مبتنی بر الگوی غربی تعریف نمود اما از توسعه روابط با کشورهای منطقه نیز استقبال کرد. جمهوری اسلامی ایران بین سالهای ۹۵ - ۱۹۹۲ در رأس شرکای تجاری جمهوری آذربایجان قرار داشت.[۱۱۷]
با کنار گذاشتن جمهوری اسلامی ایران از پروژه نفتی قرن، که تحت فشار دولت ایالات متحده صورت گرفت. روابط دو کشور به حالت بیاعتمادی درآمد و جمهوری اسلامی ایران از رتبه اول در روابط تجاری، به شریک سوم تجاری جمهوری آذربایجان تبدیل شد. ترکیه و روسیه از رقبای جدی ایران در این دوران بودند.
اما عامل دیگری که دو کشور را به سوی اختلاف منافع سوق داد، مسئله رژیم حقوقی دریای خزر بود. اوج رویارویی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان بر سر استفاده از منابع دریای خزر در سال ۲۰۰۱ رخ داد به گونهای که در ژوئیه ۲۰۰۱، تهران، باکو را تهدید کرد که در صورت عدم عقب نشینی کشتیهای کشف و استخراج نفت که یک شرکت انگلیسی مالک آنها بود، به زور متوسل خواهد شد، بیاعتنایی باکو تهران را مجبور به یک واکنش قاطع کرد. یک ناو جنگی ایران به منطقه البرز اعزام شد و کشتیهای کشف نفت را از منطقه بیرون کرد.[۱۱۸]
با به قدرت رسیدن الهام علی اف از حزب آذربایجان نوین آذربایجان نوبت روند اتحاد با غرب سرعت بیشتری گرفت. با حذف مسیر ایران و احداث خط لوله باکو - تفلیس - جیحان، جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور تأمین کننده انرژی مورد توجه قرار گرفت و قفقاز جنوبی را به عرصهای برای رقابت کشورهای منطقهای و فرامنطقهای قرار داد.
۵-۲- سیاست خارجی جمهوری آذربایجان
اولویت سیاست خارجی جمهوری آذربایجان بازپس گیری مناطق اشغالی قره باغ از ارمنستان است. بیطرفی متمایل به ارمنستان که از سوی باکو به عنوان سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال این بحران تلقی شده است عامل مهمی در تعریف روابط دو کشور محسوب میشود.
الف- اساس سیاست خارجی جمهوری آذربایجان
- دنبال کردن سیاست خارجی مستقل به منظور برپایی تمامیت ارضی و حاکمیت جمهوری آذربایجان
- تفوق بر مخاطرات اهداف امنیت، استقلال سیاسی، حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان
- توسعه دموکراسی پلورالیستی بر اساس اقتصاد بازار آزاد و حاکمیت قانون
- رفع نتایج تجاوز نظامی ارمنستان
- توسعه روابط متقابل حسن همجواری و سودمند با دولتهای همسایه
- غیر نظامی کردن دریای خزر
- ادغام در ساختارهای اروپایی و فرا آتلانتیکی شامل ناتو و اتحادیه اروپا[۱۱۹]
جمهوری آذربایجان عضویت ۳۲ سازمان منطقهای و جهانی را داراست که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
- کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS)[120] ار سپتامبر ۱۹۹۳
- سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE)[121] از ژانویه ۱۹۹۲
- سازمان کنفرانس اسلامی (OIC)[122] از سال ۱۹۹۲
- بانک جهانی از سال ۱۹۹۲
- سازمان همکاریهای اقتصادی (ECO)[123] از سال ۱۹۹۲
- شورای اروپا (Council of Europe) از مارس ۲۰۰۱[۱۲۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...